سنگريزه ريز است و ناچيز 
اما اگر در جوراب يا کفش باشد، ما را از راه رفتن باز می‌دارد!
در زندگی هم بعضی مسائل ريزند و ناچيز، 
اما مانع حرکت به سمت خوبی‌ها و آرامش مي‌شوند!
کم‌احترامی يا نامهربانی به والدين
نگاه تحقيرآميز به فقرا
تکبر و فخرفروشی به مردم
منت گذاشتن هنگام کمک کردن
نپذيرفتن عذر خطای دوستان
بخشی از سنگريزه‌های مسير تکامل ما هستند!
آنها را به موقع کنار بگذاريم تا بتوانیم از زندگی لذت ببریم...
حضرت امام صادق(ع) می‌فرمایند: 
هیچ چهل نفری براى دعا نزد هم اجتماع نکنند و خداى عزوجل را در کارى نخوانند و دعا نکنند جز اینکه خداوند دعاى آنها را مستجاب کند، پس اگر چهل نفر نبودند و چهار نفر بودند، نزد هم جمع شوند و ده بار خداى عزوجل را بخوانند، خداوند دعای‌شان را اجابت کند و اگر چهار نفر هم نباشند و یک نفر باشد که چهل مرتبه خدا را بخواند، پس خداوند رحیم براى او اجابت کند.
اصول کافی، ج ٤، ص ٢٤١

 حسین کارگر/ این هم از شگفتی‌های امروز عرصه فرهنگی ماست که در کشوری برخوردار از درخشان‌ترین آرمان‌های آخرالزمانی، اما در فضای هنری هیچ خبری از این آرمان‌ها نیست. هر سال با فرا رسیدن نیمه شعبان و سالگرد ولادت با سعادت امام عصر(عج) بیشتر مردم به برپایی جشن اقدام می‌کنند؛ اما این رویکرد و روحیه در آثار هنری این دوران کمتر بازتاب یافته است. این در حالی است که انگاره‌های مهدوی، زیباترین و غنی‌ترین منبع برای خلق آثار هنری است؛ هم کشمکش و تعلیق در آن هست، هم مبارزه و نفی باطل، هم تصرف حق و هم تبلور زیبایی.
این موضوع از آنجایی مهم به نظر می‌رسد که طی سال‌های اخیر، آنچه در سینما و تئاتر و ادبیات داستانی ایران به اشتباه جزء موضوعات اجتماعی معرفی می‌شود، دچار وضعیتی بی‌هویت و مسخ شده است. این در حالی است که یک اثر هنری تنها هنگامی می‌تواند واقعیت موجود را بازتاب دهد که به یک وضعیت موعود باور داشته باشد. نقد جامعه بدون برخورداری از خاستگاهی هویتمند و آرمان‌گرایانه، تحمیل یأس و دست و پا زدن در باتلاق بیهودگی و پوچی است. شمایل سینمای روشنفکرزده بریده از آرمان و هویت که ادعای نقد معضلات اجتماعی را دارد، مصداق همین وضعیت مفلوک و بی شخصیت است.
نکته مهم این است که طی یک دهه اخیر، هنر و سینمای آخرالزمانی در غرب، بسیار پر کار بوده است. به ویژه در برخی از سال‌ها، تعداد قابل توجهی فیلم در هالیوود ساخته شده که نمایش‌دهنده فرجام تاریخ هستند. آن هم در شرایطی است که تفکرات آخرالزمانی آنها مملو از پندارهایی سخیف و جاهلانه و خرافاتی است. 
به راستي چه پيش آمده كه در هزارتوهاي سياه و هراسناك نظام صليبي‌ـ صهيوني حاكم بر جهان، سالیانه ده‌ها فيلم پرجاذبه و مقهوركننده با این نوع انديشه‌ها توليد مي‌شود؛ اما در سينماي یک کشور شیعی، اين چنين كاهلي و غفلتي در برابر برترين نرم‌افزار آخرالزماني دیده می‌شود! و حقیقت آن است که رجوع به منابع حيات‌بخش و روشنايي‌افروز در دسترس ما، به ويژه پيرامون فرجام جهان، قادر به ايجاد كردن شوري تازه و خوني پاك به رگ‌هاي هنر نوین ایران است.
 این مهم تنها در شرایطی فراهم خواهد شد که فرهنگ و هنر ما از سلطه کاسبان و بنگاه‌داران حاکم بر فضای هنر و همچنین جشنواره‌بازانی که سیاهی می‌فروشند تا جایزه بگیرند، خارج شود. همچنان که طی سال‌های پس از انقلاب، وقتی هنری فراتر از نگاه‌های سودانگارانه یا شبه روشنفکرانه خلق شد، به ماندگاری رسید.

بن‌سلمان طی تماسی تلفنی با ترامپ، شماره فیش واریزی را برای ترامپ می‌خواند و دوباره از او می‌خواهد که سوریه را ترک نکند.
ترامپ به نتانیاهو ایمیل می‌زند: منتظرم تا گِرای مناطق مهم سوریه را ارسال کنی، پلیز!
نتانیاهو پس از دریافت ایمیل، یک ورق از وسط دفتر نقاشی‌اش جدا می‌کند و شروع به کشیدن نقشه سوریه می‌کند. سپس از آن عکس گرفته و در تلگرام برای ترامپ سِند می‌کند.
ترامپ در حالی که از این بی‌احتیاطی عصبانی شده پیام را دریافت، پاک و حرفی درشت بار نتانیاهو می‌کند و او را بلاک می‌کند.
چند ساعتی از نیمه شب گذشته که ترامپ نقشه را به دفتر فنی نزدیک کاخ سفید می‌برد و از آن به تعداد افراد پنتاگون کپی می‌گیرد.
وقتی می‌خواهد فرمان حمله را صادر کند معلوم می‌شود که موشک‌ها شلیک شده و ارتش گفته است ترامپ کیلویی چند!
پس از گذشت نیم ساعت خبر می‌رسد که سوریه بیش از هفتاد درصد از موشک‌های‌شان را هدف قرار داده و همانجا روی هوا منفجر کرده است.
ترامپ با یک دست برای بن‌سلمان پیامک می‌زند که حله! و با یک دست به معاونش می‌گوید از جلوی چشمم خفه شو! و پایان جنگ! را اعلام می‌کند.
بن‌سلمان با حالتی حق به جانب و خشمگین، در حال دندان قروچه شماره کاخ سفید را گرفته و آرام می‌پرسد: دونالد هست؟
ترامپ گوشی را برمی‌دارد و در حالی که دهانش را کج کرده می‌گوید: «فکر کردی با چندر غازی که به حساب‌مون ریختی برات جنگ جهانی راه می‌اندازم؟»
تازه پول انگلیس و فرانسه رو هم از جیب دادم، شیرده... شیرده... شی... و گوشی را قطع می‌کند.
طوبی عظیمی‌نژاد

نگاهی به سی‌وششمین جشنواره جهانی فیلم فجر

 آرش فهیم/  از چهار سال پیش، دو بخش ملی و بین‌المللی جشنواره فیلم فجر از هم تفکیک شدند؛ بخش ملی که شامل فیلم‌های ایرانی است، طبق روال و همزمان با دهه فجر برگزار می‌شود و بخش جهانی، در قالب یک جشنواره مستقل، اردیبهشت ماه و با نمایش آثار خارجی و چند فیلم ایرانی به مرحله اجرا می‌رسد. هدف از چنین تفکیکی، افزایش نفوذ و وجهه جشنواره فجر، به منزله مهم‌ترین رویداد سینمایی ایران در سطح جهان بوده است. استدلال مدیران جشنواره فجر این است که چون در دهه فجر، توجه همه به فیلم‌های داخلی معطوف می‌شود، بنابراین بخش بین‌الملل جشنواره در حاشیه قرار می‌گرفت و تحت تأثیر بخش ملی، برنامه‌های آن به چشم نمی‌آمد. پس بخش بین‌الملل این جشنواره از سال 93 به استقلال رسید تا اتفاقات و برنامه‌های آن بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
اما اتفاقی که افتاده، این است که بخش مهمی از فضای جشنواره جهانی را نیز فیلم‌های ایرانی در بر گرفته است؛ یعنی وقتی به جدول نمایش آثار این جشنواره نگاهی می‌اندازیم، می‌بینیم که گروهی از فیلم‌های بازمانده از جشنواره ملی فجر همراه با تعدادی از فیلم‌هایی که قبلاً به نمایش درآمده بودند، این جدول را پر کرده‌اند؛ اما نکته قابل توجه این است که باز هم توجه مردم و رسانه‌ها، بیش از آثار خارجی حاضر در این جشنواره به فیلم‌های ایرانی جلب شده است. مسئله دیگر، باری به هر جهت بودن فیلم‌های داخلی حاضر در جشنواره جهانی فیلم فجر است. با توجه به حضور مهمانان خارجی در این گردهمایی، اصولاً باید فیلم‌هایی برای نمایش در این جشنواره انتخاب می‌شد که نماینده واقعی فرهنگ و هنر ایران باشند؛ اما آثار داخلی بدون هیچ معیار و ملاک مشخصی به این جشنواره راه یافته‌اند؛ یعنی مدیران جشنواره جهانی فجر، هر فیلم بازمانده از جشنواره ملی فجر یا آثاری را که به تازگی تولید آنها تمام شده است، به فهرست نمایش‌های این جشنواره افزوده‌اند. در سال‌های گذشته هم این اتفاق افتاده بود؛ برای نمونه، فیلم «دلم می‌خواد» بهمن فرمان‌آرا پس از اینکه از جشنواره فیلم فجر رد شد، به جشنواره جهانی راه یافت؛ فیلمی که پس از آن نیز اصلاً مجوز اکران عمومی نگرفت!
امسال هم شاهد آثاری از سینمای ایران در این جشنواره هستیم که بسیاری از آنها فیلم‌هایی ضعیف و فاقد محتوای قابل توجهی هستند. مانند فیلم جدید کمال تبریزی با عنوان «مارموز» که به زحمت می‌توان آن را به منزله یک فیلم سینمایی پذیرفت، چه برسد به اینکه نماینده سینمای ایران در یک جشنواره جهانی باشد. «مارموز» یک بسته تصویری، از مجموعه شوخی‌های فضای مجازی است. کمال تبریزی که روزگاری یک فیلمساز صاحب سبک شناخته می‌شد و آثار درخشانی، چون «لیلی با من است» را در کارنامه خود ثبت کرده بود، با فیلم «مارموز» به ورطه یک فیلم فارسی سطح پایین و مبتذل سقوط کرد. متأسفانه، جشنواره جهانی فیلم فجر هم به جای اینکه فرهنگ و هنر یا حداقل محتوای خوب را معیار قرار دهد، دوستی و رفاقت را ملاک پذیرش آثار قرار داده است؛ یعنی فیلم «مارموز» به این دلیل به جشنواره جهانی فیلم فجر راه یافته که کمال تبریزی، دوست صمیمی رضا میرکریمی، دبیر این جشنواره است! 
اما مشکل دیگر جشنواره جهانی فیلم فجر، رویکرد خنثی و منفعل است. در حالی که مراسم و جشنواره‌های سینمایی مطرح در جهان، همه یک مرامنامه یا استراتژی تهاجمی دارند، جشنواره جهانی فیلم فجر، هنوز هم در نوعی سرگردانی به سر می‌برد. جشنواره‌هایی چون کن و برلین و مراسمی مانند اسکار، با اتخاذ راهبردهای بین‌المللی توانسته‌اند ایدئولوژی و مقاصد خود را به جهان تحمیل کنند؛ به همین دلیل هم بسیاری از فیلمسازان جوان در جهان، از جمله در کشور ما سعی می‌کنند براساس شاخصه‌های دیکته شده در این جشن‌ها و جشنواره‌ها فعالیت کنند تا شاید کارشان دیده شود و جایزه بگیرند. اما جشنواره جهانی فیلم فجر، هویت و سیاست‌گذاری منسجمی ندارند؛ به همین دلیل هم برخلاف جایگاه جریان‌ساز و تأثیرگذار جمهوری اسلامی ایران در جهان، جشنواره سینمایی رسمی این نظام، این گونه نیست. البته امسال بخشی با عنوان «زیتون‌های زخمی»(پنجره‌ای به تحولات روز جهان اسلام) طراحی شد که آثاری درباره فلسطین، سوریه، یمن، میانمار و... در آن به نمایش درآمد. به جز این بخش، دیگر فیلم‌هایی که طی 10 روز در جشنواره جهانی فیلم فجر اکران شد، آثاری خنثی و بدون محتوای استراتژیک بودند. برای نمونه، در بخش‌های اصلی جشنواره، عمدتاً آثاری از کشورهای قزاقستان، ترکیه، سوئد، فرانسه و... روی پرده رفت که مضامینی معمولی و خنثی داشتند. 
بخش‌های فرعی سی‌وششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، به جز بخش زیتون‌های زخمی که معرفی شد، به این شرح بود: مروری بر آثار سینمای ایتالیا، مروری بر آثار سینمای گرجستان، با جشنواره‌های فیلم کوتاه آلمان، نمایش فیلم‌های کلاسیک مرمت شده، فانوس خیال (نمایش‌های نیمه شب فیلم‌های نوآور در گونه‌های متفاوت سینمایی) و... . از همین اسامی کاملاً واضح است که در این بخش‌ها، هیچ گونه نوآوری و جریان‌سازی دیده نمی‌شود. مقصود ما این نیست که چنین فیلم‌ها یا بخش‌هایی در محافل سینمایی ایران نباید وجود داشته باشد، بلکه منظور این است که مهم‌ترین جشنواره سینمایی نظام جمهوری اسلامی که هم ملقب به فجر است و هم عنوان جهانی را یدک می‌کشد، باید بودجه، امکانات و فضای خود را برای مسائلی هزینه کند که در اولویت سیاست خارجی ما هستند. برای نمونه، در سینمای کشورهای آمریکای لاتین، فیلم‌های بسیاری علیه آمریکا و نظام سلطه جهانی ساخته می‌شود؛ جای این آثار در جشنواره جهانی فیلم فجر کجاست؟ آیا بهتر نبود در کنار سینمای گرجستان و فیلم‌های نوآر و... بخش‌هایی را به آثار هنرمندان ضدصهیونیست سطح جهان اختصاص داد؟ 
امسال الیور استون، فیلمساز هالیوودی که منتقد دولت آمریکاست، به ایران سفر کرد و در نشست‌های خود، در نقد سیاست‌های سلطه‌گرانه غرب سخن گفت؛ اما این یک سؤال جدی است که چرا بخشی به نمایش فیلم‌های انتقادی این کارگردان اختصاص نیافت؟
خلاصه اینکه، جشنواره جهانی فیلم فجر تنها زمانی می‌تواند با جشنواره‌هایی، چون کن و برلین یا مراسمی، مانند اسکار رقابت کند و در سطح سینمای جهان جریان‌ساز باشد که مأمن و محل خودنمایی فیلم‌ها و فیلمسازهای ضد استعماری و استکبارستیز و انقلابی جهان بشود.

 «علی فروغی» مدیر شبکه سه شد
با حکم مرتضی میرباقری معاون سیما، «علی‌اصغر پورمحمدی» با شبکه سه سیما خداحافظی کرد و علی فروغی به جای او مدیر این شبکه شد.
«علی‌اصغر پورمحمدی» مدیر 61 ساله شبکه سه سیما پس از سال‌ها فعالیت در بخش‌های مختلف سازمان صداوسیما و همچنین تصدی پست‌های مختلف، که از روز اول شهریور ماه سال 95 بازنشسته شده بود، از این پس در سمت قائم‌مقام معاون سیما فعالیت خواهد کرد.
«علی فروغی» مدیر جدید شبکه سه سیما پیش از این رئیس مرکز بسیج صداوسیما و مدیر مرکز تخصصی معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین بود. 
قدردانی «پاپ» از ارسال کتاب «مسیح در شب قدر»
پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک‌های جهان با ارسال نامه‌ای به‌ وسیله جانشین خود از ارسال نامه و کتاب «مسیح در شب قدر» که دی ‌ماه گذشته انتشارات صهبا برای او ارسال کرده بود، تشکر کرد.
این کتاب به مناسبت کریسمس گذشته برای پاپ فرانسیس ارسال شد و به تازگی اسقف پائولو بورجیا (جانشین پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان کاتولیک جهان) پاسخ خود را به مؤسسه صهبا ارسال کرده است. 
«مسیح در شب قدر» به روایت میزبانی خانواده شهدای ارمنی از رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌پردازد.

افشاگری استون درباره آمریکا
فیلمساز هالیوودی گفت: انقلاب در ایران باعث شده لطافت و زندگی واقعی در این کشور محسوس باشد.
الیور استون میهمان ویژه جشنواره جهانی فیلم فجر که به تهران سفر کرد، در نشستی خبری اظهار داشت: «به نظر من جنگ عراق علیه ایران، یک جنگ نیابتی از سوی آمریکا بود که تسلیحات مورد نیاز عراق نیز از طریق آلمان تأمین شد.»
این کارگردان گفت: «به خاطر دارید برای اهدای جایزه فیلم «آرگو» از کاخ سفید با مراسم اسکار تماس تصویری گرفته شد و میشل اوباما که در آن زمان بانوی اول آمریکا بود، در این تماس برنده بهترین فیلم اسکار را اعلام کرد! این نشان می‌دهد هالیوود و واشنگتن چه ارتباط عمیقی با هم دارند.» 
290 شبکه ماهواره‌ای
 علیه انقلاب اسلامی
رئیس سازمان صداوسیما تازه‌ترین آمار شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب را اعلام کرد. علی‌عسکری رئیس ‌سازمان صداوسیما در مراسم سین مثل سریال گفت:‌ «رسانه ملی در شرایط سختی به اینجا رسید تا ۸۳ درصد مخاطب جذب کند و همه دارایی‌ ما مردم هستند. ما در شرایط سختی برنامه‌سازی می‌کنیم و رقبا و دشمنان فراوانی داریم. وقتی پدیده‌ای گل می‌کند و مثل پایتخت با میزانی بیش از ۷۰ درصد دیده می‌شود، این رقابت معنای دیگری می‌دهد.» وی افزود: «در شرایطی که ۲۹۰ شبکه ماهواره‌ای در حال تلاشند تا صداوسیما بین مردم کمتر نفوذ کند، ما به اینجا رسیده‌ایم و از این بابت خوشحالیم. سازندگان ما با هوشمندی به میدان آمدند و توانستند چنین موفقیتی را رقم بزنند.»

استقبال مردم از فیلم‌های ارزشی در اکران بهار
سه فیلم «به وقت شام»، «لاتاری» و «فیلشاه» همچنان با استقبال خوب مردم همراه هستند. در حالی که طبق سال‌های گذشته، بخش اعظم فضای اکران فصل بهار را فیلم‌های کمدی در بر گرفته است، اما سه فیلم ارزشی، با سبقت از دیگر آثار به فروش چند میلیاردی رسیدند. در این میان، دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری» به فروش بیش از 11 میلیارد تومان رسیده‌اند. این دو فیلم هم‌اکنون در رده دوم و سوم فروش سال 97 قرار دارند. همچنین انیمیشن سینمایی «فیلشاه» به دلیل کیفیت بصری بالا و همچنین فانتزی بودن آن، رضایت خانواده‌ها را جلب کرده و رکورد پرفروش‌ترین انیمیشن را به نام خودش ثبت کرده است. گفتنی است، این اثر به فروش چهار میلیارد تومانی دست یافته است.

بایکوت رژیم صهیونیستی
 از سوی بازیگر هالیوود
ناتالی پورتمن، بازیگر مطرح هالیوودی با اینکه خودش یهودی و متولد سرزمین‌های اشغالی است، اما به جنبش بایکوت رژیم صهیونیستی پیوسته وحاضر نیست برای دریافت  جایزه ژنسیس  به سرزمین‌های ‌اشغالی سفر کند. 
پورتمن، بازیگر هالیوودی، در حالی که امسال برای دریافت این جایزه صهیونیستی شایسته شناخته شده است، اما وی اعلام کرده که در اعتراض به جنایت‌های رژیم سفّاک صهیونیستی، این جایزه را از دست مقامات این رژیم نمی‌گیرد. این بازیگر، ضمن پیوستن به جنبش بایکوت اسرائیل، اعلام کرده که از دریافت این جایزه خودداری می‌کند. گفتنی است این جایزه برای تجلیل از هنرمندانی است که به ارزش‌های یهودی خدمت می‌کنند. 


این نور آفتاب است که بر قلب زمین تابیده؟
یا خود آفتاب است که زمین را با مَقدمش گرامی داشته؟
یقین که خود آفتاب است!
«آفتاب آمد دلیل آفتاب»
آفتاب که نه، او «اظهر من‌الشمس» است 
مولای مه‌رویم سلام!
آقاجان تولدتان مبارک!
حضرت عشق! این دسته‌گل‌های نرگس را برای شما آورده‌‌ام
دلم می‌خواهد همه ستاره‌ها را نیز برای‌تان بچینم
دلم می‌خواهد همه گل‌های خوشبوی دنیا را به پای‌تان بریزم
دلم می‌خواهد عشق را در مخملی از محبت دو دستی تقدیم‌تان کنم
آقاجان! می‌گویند «دارندگی و برازندگی»
به داشتن‌تان مفتخرم
و با بودن‌تان بر خود می‌بالم
مولای خوبرویم!
همه دارایی من یک قلب است
که آن را با همه وجود تقدیم‌تان می‌کنم
آقاجان! در روز بزرگ میلادتان ظهور را برای‌تان آرزومندم...

«به وقت شام» فیلمی از ابراهیم حاتمی‌کیا با فروش چند میلیاردی یکی از ویژه‌برنامه‌های نوروزی سینماهای سراسر کشور بود. در این میان، عده‌ای می‌گفتند این فیلم سبب تلخ‌کامی مردم ایرانی می‌شود و چرا باید یکی از ویژه‌برنامه‌های نوروزی سینما باشد؟ آیا شخصی که چنین حرف و عقیده‌ای دارد، به این فکر می‌کند که چندهزار کودک بر سر سفره هفت‌سین تحویل سال را به عکس پدر تبریک می‌گویند؛ عکس‌های مردانی که به آنان شهدای مدافع حرم می‌گویند!
امسال چند همسر شهید مدافع حرم باید به فرزندان‌شان دلداری بدهند که چرا پدرشان نیست، که چرا پدر با آنها برای خرید سال نو نمی‌آید، که چرا دیگر پدری نیست که وقتی دستان پرمهرش را می‌گیری، انگار در امن‌ترین جای دنیا هستی؟ همه اینها را باید همسران شهدا با چشمان اشک‌بار پاسخگو باشند و ما به این مسائل بی‌توجهیم؟
چرا به این فکر نمی‌کنیم که امسال مادری در انتظار آوردن پیکر پاک فرزندش از چنگال داعش در سوریه است؟ 
چرا به این نمی‌اندیشیم که چه کودکانی به دنیا ‌آمده‌اند، در حالی که آرزوی دیدن پدران‌شان را دارند و این حسرت برای همیشه در دل آنان خواهد ماند. آنگاه ما با حرف‌های کنایه‌آمیز به جای دلگرمی، نمک بر زخم آنها می‌پاشیم و نمی‌دانیم که بودن‌مان را مدیون همین شهدا و ایثار و از خودگذشتگی آنها و خانواده‌‌های‌شان هستیم؛ مادری که از فرزندش می‌گذرد برای اینکه ما در ایران اسلحه به دست نگیریم و خانه‌های سرشار از خاطره‌های‌مان را سنگر جنگ با داعش نکنیم. پدری که با نگاه لبخند رضایت خود به فرزند مدافعش می‌فهماند که درس غیرت عباس را یاد گرفته است؛ درسی که هیچ‌گاه تا علمدار بود جرئت نگاه چپ به خیمه‌ها را نداشتند تا اینکه علمدار شهد شهادت نوشید و آنگاه بود که نگاه‌ها به سمت
 خیمه‌ها رفت. 
رضایتی که معنای آن این است که هنوز غیرت عباس پابرجاست.
ما را ز خاندان حرم آفریده‌اند/ یک موج از تلاطم یم آفریده‌اند
دجال‌ها و حرمله‌ها را مهاجم و/ ما را مدافعان حرم آفریده‌اند
چرا فکر می‌کنیم جنگ در سوریه مساوی است با کاخ‌نشینی، حقوق‌های آن‌چنانی و... ؟
هیچ‌گاه ارزش کار چنین مردانی با مادیات مقایسه نخواهد شد. مانند فرزند شهید به دنیا نیامده‌ فیلم «به وقت شام» کم نداریم؛ ما باید پاسخگوی خون‌های ریخته شده در این راه باشیم.
کسانی که ادعا می‌کنید «به وقت شام» یک فیلم کمدی است، از نظر شما بریده شدن سر در راه امنیت و ولایت طنز است؟ اینکه چشم به راه باشی و انتظار آمدن کسی را داشته باشی که داعشی‌ها بر پیکرش هزار زخم زده‌اند، طنز است؟ این فیلم طنز از نظر برخی‌ها می‌توانست در رابطه با اتفاقات ایران باشد.
سردار قاسم سلیمانی درباره فیلم به وقت شام گفت: «من با تماشای این فیلم گریستم.»، پس شما چطور به خود اجازه دادید که بگویید این فیلم کمدی است؟!
به وقت شام فیلم نیست، داستان نیست؛ بلکه یک واقعیت است از مظلومیت، از ایثار، از فداکاری، از اینکه بیننده‌هایش بدانند امنیت ایران روزی مانند امنیت سوریه بوده است؛ اما شهدای دفاع مقدس آن را حفظ کردند و مدافعان حرم ادامه‌دهنده امنیت هستند و به قول خودشان می‌روند تا نگذارند هیچ حرام‌زاده‌ای نگاه چپ به حرم کند. 
داعش، آل‌سعود، آمریکا و صهیونیسم بدانند یاد حججی‌ها برای ما زنده است و ما ادامه‌دهنده راه آنها خواهیم بود.
«به وقت شام» را ببینیم تا بدانند حمایت می‌کنیم از فیلمی که در آن مدافعان حریم زینب(س) را یاد کرده است. امیدواریم همه بدانیم:
به وقت شام می‌توانست به وقت ایران باشد، اگر مدافعان حرم نبودند...
هانیه پریشان 13 ساله‌ـ تهران