علی حیدری/ 19بهمن سال 1395 بود که برای نخستین بار رئیس دولت اصلاحات موضوع «آشتی ملی» را مطرح کرد. بهانه طرح این موضوع، تهدیدهای دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا بود که تازه روی کار آمده بود و اینکه نیاز به وحدت و انسجام در داخل وجود دارد! همان موقع بحث‌های فراوانی درباره این موضوع در بین سیاسیون و برخی رسانه‌ها در گرفت، تا اینکه در ۲۹ بهمن همان سال رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم تبریز با بی‌معنا دانستن این تعبیر و انتقاد از پر و بال دادن به آن در روزنامه‌ها، گفتند: «مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟ قهری وجود ندارد، البته مردم ما با کسانی که در سال ۸۸ به روز عاشورای حسینی اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آنها آشتی هم نمی‌کنند.»
پس از مدتی شخصیت‌های مطرح و رسانه‌های جریان اصلاحات موضوعی را با عنوان «گفت‌وگوی ملی» طرح کرده و شروع به مباحثه درباره آن کردند، تا اینکه در نیمه دوم سال 13۹۶ اقدام به فضاسازی بیشتری در این باره کردند. آغازگر این ایده جریان کارگزاران بود که پس از آن به جریان اصلاحات هم سرایت کرد و به زبان‌های مختلف تلاش شد تا گفت‌وگوی ملی ضرورت اجتناب‌ناپذیر شرایط امروز کشور قلمداد شود. 
نفس گفت‌وگو در چارچوب‌ مشخص نظام جمهوری اسلامی مانند قانون اساسی به عنوان میثاق ملی، التزام به ولایت و تبعیت از رهبری و در نظر گرفتن منافع ملی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی به مثابه امری وحدت‌بخش نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه می‌تواند به تحقق اهداف و آرمان‌های نظام و انقلاب اسلامی کمک کند. گفت‌وگوهای اثربخش که هدف آنها هماهنگی و برداشتن گام‌های بزرگ برای حل مشکلات و نارسایی‌ها در عرصه‌های مختلف به ویژه در حوزه اقتصادی به مثابه مهم‌ترین خواسته مردم باشد، اساساً در هر جامعه‌ای مورد استقبال است؛ اما زمانی که جریانات و افراد انگشت‌شماری در راستای مقاصد جزئی سیاسی که دغدغه مردم نیست، به جای هم‌اندیشی و گفت‌وگوی ملی برای برون‌رفت از مشکلات، هدف خود را در اصول اساسی مثل اصلاح قانون اساسی و تجدیدنظر در ارزش‌های قانونی و شرعی اعلام می‌کنند، دیده تردید را به سمت خود می‌چرخانند و این سؤال را به ذهن متبادر می‌کنند که آیا امروز مشکلات و دغدغه‌های مردم از جنس مطالبات آنهاست که به نام مردم در جامعه پمپاژ می‌کنند؟!
متأسفانه تجربیات گذشته در تمکین نکردن برخی جریان‌های سیاسی به قانون و رأی ملت که باعث شد شیرینی مشارکت بالای مردم در انتخابات به کام همه تلخ شود و چهره نظام اسلامی را در صحنه بین‌المللی خدشه‌دار کند و زمینه تشدید تحریم‌ها را فراهم آورد، به اضافه رابطه برخی جریان‌های سیاسی با غرب و «سفارش فشار بر جمهوری اسلامی» در قالب اعتماد به آمریکا باعث تضعیف اعتماد عمومی به این جریان‌ها شده و هیچ تضمینی وجود ندارد که به نام برخی چهره‌های رادیکال، حتی پیگیر اهداف و منافع آمریکا در داخل کشور باشند! کسانی مثل «مصطفی تاجزاده» که آش موضع‌گیری‌های حاشیه‌ساز وی این روزها چنان شور شده که اعتراض همفکرانش را نیز به همراه داشته است. 
از سوی دیگر طرفداران این ایده وقتی پای میز مذاکره با طرف‌های غربی می‌نشینند، کفه سبک ترازو را داشته و به طرف مقابل امتیاز می‌دهند، اما وقتی قرار بر وزن‌کشی در بین جریان‌های سیاسی داخلی است، همواره ادعا می‌کنند که دست برتر را دارند و فقط خود را نماینده تام و تمام مردم می‌دانند و با الفاظ و عناوین ساختگی جریان‌های رقیب را تضعیف و تخریب می‌کنند.            روشن است این جریان به فرض انجام گفت‌و‌گو هم به لوازم و چارچوب‌های آن پایبند نخواهد بود.  
بنابراین صرف طرح گفت‌وگوی ملی بدون تبیین چیستی، چرایی، چگونگی و ضرورت امروز آن راه‌گشا نیست و باید، هم موضوعات و هم الزامات آن مشخص شود. در این صورت روشن خواهد شد که آیا خواسته‌ها و مطالبات در سازوکارهای قانونی کشور پیش‌بینی شده است یا خیر؟لذا اگر هدف از طرح موضوع گفت‌وگوی ملی، تقویت وحدت و هماهنگی بیشتر برای حل مشکلات کشور و ملت در اوضاع حساس کنونی باشد، می‌توان به آن فکر کرد؛ اما اگر مقصود این جریان سیاسی همان آشتی ملی مورد نظر خودش است که این بار با الفاظ متفاوت مطرح می‌شود و هدف آن اهداف سیاسی جریانی مانند رفع حصر و... است، به یقین راه به جایی نخواهد برد؛ چرا که سازوکار این موضوع بارها از سوی مسئولان عالی نظام اعلام شده، اما هیچ‌گونه اقدام مثبتی که نشان‌دهنده وجود اراده برای حل آنها باشد، مشاهده نشده است.

فرمانده حفاظت سپاه گفت: «پس از شکل‌گیری حفاظت شخصیت‌ها اصلاً اتفاق خاصی رخ نداده و با مراقبت‌های جدی که انجام شده، کمترین حادثه تروریستی برای شخصیت‌ها را داشته‌ایم؛ ما متناسب با تهدیدها به روز شده‌ایم.»
سردار سرتیپ دوم پاسدار علی نصیری فرمانده حفاظت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نشست خبری درباره فعالیت‌های حفاظت شخصیت‌ها در سپاه حفاظت انصارالمهدی(عج)، اظهار داشت: «در سال 58 بعد از حوادث آن ایام و‌ ترور شهید مطهری و ترور ناموفق آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، حضرت امام(ره) در پیامی به سپاه مأموریت دادند که در جهت حفاظت از شخصیت‌های نظام اقدام کند.»
وی با بیان اینکه 39 سال است که سپاه این مأموریت را انجام می‌دهد، تصریح کرد: «با همتی که انجام گرفته کمترین حادثه ترور شخصیتی را داشته‌ایم.»
سردار نصیری افزود: «در مجموعه سپاه انصارالمهدی(عج) بیش از 300 شهید داریم که اکثراً در دفاع مقدس به شهادت رسیدند. در سال گذشته نیز چهار شهید داشتیم که مدافع حرم بودند و در جبهه مقاومت حضور یافتند؛ همچنین در حادثه تروریستی مجلس یک شهید تقدیم کردیم.»
وی اضافه کرد: «افرادی که در سپاه انصارالمهدی(عج) حضور می‌یابند به دنبال ادای تکلیف بوده و دارای ارزش‌های بلند اعتقادی و انقلابی هستند و اولویت دوم نیز آمادگی بدنی و جسمانی است.»
سردار نصیری گفت: «این مجموعه در سال 58 شکل گرفت، در حالی که هیچ‌گونه آشنایی و آمادگی در سپاه وجود نداشت، اما نیاز به این مأموریت به خوبی درک شد و در 39 سال گذشته حادثه جدی تروریستی در خصوص شخصیت‌های نظام نداشتیم.»
فرمانده حفاظت سپاه افزود: «از نظر جسمی و تجهیزات کاملاً به روز هستیم و مهم‌ترین چیزی که در حفاظت از شخصیت‌های نظام با سایر کشورها متفاوت است، ارتباط شخصیت‌ها با مردم است که با رعایت موازین سعی کردیم این اتفاق بیفتد.»
سردار نصیری تصریح کرد: «حفاظت از سران سه قوه و معاونین و شخصیت‌های نظامی و برخی دیگر از افراد برعهده سپاه است، همچنین حفاظت از سران و رهبرانی که به کشور وارد می‌شوند.»
وی در ادامه خاطرنشان کرد: «حفاظت از اماکن با طبقه‌بندی خاص هم برعهده سپاه انصارالمهدی(عج) است.»
فرمانده حفاظت سپاه تأکید کرد: «ما باید در مقابل تهدیدات آینده به روز باشیم که تحقیقات در این زمینه صورت گرفته و در حال انجام است.»
فرمانده حفاظت سپاه گفت: «از سال 58 تاکنون ترور موفق شخصیتی نداشته‌ایم که تحت محافظت بوده باشد؛ لذا دانشمندان هسته‌ای و شهید صیاد شیرازی هم که ترور شدند هیچ محافظی نداشتند.»

تحلیل پایگاه لبنانی النشره

یک رسانه لبنانی با اشاره به تحولات و رویدادهای مهم ماه مه ۲۰۱۸ و خطرناک توصیف کردن این ماه به حتمی بودن واکنش ایران به حمله اخیر رژیم صهیونیستی و زمان و نحوه آن پرداخته است.
پایگاه لبنانی النشره در مطلبی با عنوان «ماه مه ملتهب‌ترین و خطرناک‌ترین ماه سال ۲۰۱۸»، آورده است: «تعدد تحولات بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی لبنان در ماه مه جاری سبب شده است که این ماه ملتهب‌ترین و خطرناک‌ترین ماه در سال ۲۰۱۸ قلمداد شود. دو حمله‌ای که اسرائیلی‌ها به نیروهای ایرانی در سوریه در ماه آوریل گذشته انجام دادند به احتمال زیاد با واکنش ایران در آینده نزدیک پس از برگزاری انتخابات پارلمانی لبنان همراه است و این موضوعی است که روزنامه نیویورک‌تایمز آمریکا اخیراً احتمال آن را داده است. این از حیث زمان واکنش است، اما نحوه آن با ابهام زیادی روبه‌رو است، آن‌گونه که برخی منابع احتمال داده‌اند به طور قطع به دست خود ایرانی‌ها انجام می‌شود، نه هم‌پیمانان ایران مانند حزب‌الله و غیره؛ زیرا ایران به طور مستقیم هدف قرار گرفته است و از این رو آن را به هیچ طرفی واگذار نمی‌کند و خود آن را انجام خواهد داد.»
این رسانه لبنانی در ادامه نوشته است: «برخی منابع احتمال می‌دهند که ایران با موشک‌های دوربرد از یکی از پایگاه‌هایش در نزدیکی جولان اشغالی به سوی اهدافی که هنوز نامشخص است داخل فلسطین اشغالی را هدف قرار دهد. به گفته این منابع بعید است که هدف تهران گشودن جبهه رویارویی بزرگ باشد. زیان اسرائیل متوسط خواهد بود، همان‌گونه که زیان اخیر ایران بود. اما آنچه ایران برایش برنامه‌ریزی کرده است ممکن است در هر لحظه از کنترل خارج شود، به ویژه با توجه به تحرکات آمریکا و اسرائیل و میل واشنگتن برای خروج از برجام و ادعاهای بنیامین نتانیاهو درباره شواهد سرّی از برنامه هسته‌ای ایران و مصوبه کنیست اسرائیل مبنی بر اجازه به نتانیاهو و وزیر دفاع برای به راه انداختن جنگ.»
النشره نوشت: «شواهد به گونه‌ای است که احتمال رویارویی اسرائیل و ایران را افزایش می‌دهد، به ویژه که مسئولان آمریکایی اعلام کرده‌اند تهران در هفته‌های اخیر اقدام به افزایش محموله‌های نظامی به سوریه با هدف حمایت نیروهای ایرانی در برابر اسرائیل کرده است. از سویی، دولت آمریکا ۱۲ ماه مه جاری را موعد تصمیم‌گیری ترامپ درباره ماندن یا خروج از برجام اعلام کرده است و همچنین در ۱۴ ماه مه نیز موعد انتقال سفارت آمریکا به قدس است.»
این رسانه افزود: «در صورتی که درگیری ایران و اسرائیل بالا بگیرد، در منطقه جغرافیایی مشخصی محدود نخواهد شد، به ویژه که محور مقاومت بارها اعلام کرده است که جبهه‌های مرتبط باز است.»


   دکتر یدالله جوانی/ ایران در راهبردی‌ترین منطقه جهان، یعنی غرب آسیا قرار دارد و دارای موقعیتی فوق‌العاده مهم است. منطقه، یک محدوده جغرافیایی است که دارای اشتراکات تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی بوده، تغییر و تحول در هر بخش آن، بر بخش‌های دیگر تأثیرگذار است. غرب آسیا سه قاره مهم آسیا، اروپا و آفریقا را به هم پیوند می‌زند.
آبراه‌های مهم جهان شامل خلیج‌فارس، دریای عمان، دریای عرب، دریای سرخ و مدیترانه در این منطقه قرار دارد. وجود تنگه‌های استراتژیک، مانند تنگه هرمز، جبل‌الطارق، بسفر، داردانل و باب‌المندب در این منطقه، باعث شده گردش اقتصادی جهان به این تنگه‌ها وابسته باشد. در جهان ۱۴ نقطه استراتژیک وجود دارد که هفت نقطه آن در منطقه غرب‌ آسیا قرار دارد. از نظر مذهبی اکنون ۹۳ درصد جمعیت این منطقه را مسلمانان تشکیل می‌دهند. از نظر اقتصادی، ذخایر اصلی نفت و گاز جهان در این منطقه قرار دارد و بر همین اساس، روز‌به‌روز وابستگی دیگر کشورها و به ویژه اروپا به این منطقه در تأمین انرژی مورد نیاز بیشتر می‌شود.
همین نکات موجب شده، آمریکا‌یی‌ها برای سلطه بر جهان، به این منطقه نگاه ویژه‌ای داشته باشند. آنان سلطه بر غرب آسیا را، شرط لازم برای سلطه بر جهان و حفظ ابرقدرتی خود ارزیابی کرده‌اند. در طول تاریخ قدرت‌های استکباری به این منطقه، با همین برآورد نگاه‌ کرده، برای تسلط بر منطقه تلاش کرده‌اند. بنابراین منطقه آسیا طی ۵۰۰ سال گذشته و به ویژه در یکصد سال اخیر، عرصه رقابت‌های جدی میان قدرت‌های برتر جهان بوده است. با وقوع انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی ایران در  این منطقه، یک تحول تاریخی بزرگ رخ داد. پس از چند صد سال با وقوع انقلاب اسلامی، یک نیروی منطقه‌ای و بومی بسیار قدرتمند، در برابر نفوذ و سلطه بیگانه به نام جبهه مقاومت با محوریت ایران در این منطقه راهبردی شکل گرفته است.
اکنون منطقه غرب آسیا، صحنه رویارویی دو نیروی متفاوت و با ویژگی‌های خاص است. سرنوشت این رویارویی، نظم آینده جهان و سمت‌وسوی حرکت تاریخ در هزاره سوم را مشخص می‌کند. آمریکایی‌ها با کمک متحدان اروپایی، صهیونیستی و عربی خود شامل حکومت‌های خاندانی چون آل‌سعود، تلاش می‌کنند سلطه از دست رفته خود را در این منطقه بازیابند. ایران با کمک‌ ملت‌های منطقه و جریان مقاومت، تلاش می‌کند به نفوذ بیگانه در منطقه پایان داده و با وحدت‌بخشی به مسلمانان، تمدن نوین اسلامی را پی‌ریزی کرده، جهان اسلام را در جایگاه واقعی خود در نظام بین‌الملل بنشاند. تمامی آنچه طی چهل سال گذشته در منطقه بین ایران و آمریکا رخ داده، بر سر چنین آینده‌ای است. اکنون پرسش این است که، آینده منطقه چگونه خواهد بود؟ سرنوشت این نبرد استراتژیک چگونه رقم خواهد خورد؟ پیروز این منطقه، کدام نیرو و طرف می‌باشد؟
در پاسخ باید با صراحت و قاطعیت گفت، پیروز این نبرد استراتژیک و تاریخی، ملت‌های بیدار شده مسلمان هستند. آری با انقلاب اسلامی، ملت‌ها بیدار شده و با بیداری اسلامی، اکنون یک جبهه مقاومت قدرتمند در منطقه در برابر نفوذ بیگانه و عوامل و حکومت‌های فاسد وابسته به بیگانه شکل گرفته است. ایران و متحدان جمهوری اسلامی ایران در این منطقه، طی چهل سال گذشته همواره پیروز نبردهایی بوده‌اند که یک طرف آن آمریکا یا متحدانش بوده است. نبرد با گروهک‌های تروریستی و تکفیری چون داعش؛ یکی از پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین این صحنه‌های درگیری در هفت سال گذشته، در دو کشور عراق و سوریه بوده است. سرنوشت این درگیری‌ها را، در این جمله ترامپ می‌توان یافت که گفت، آمریکا طی ۱۷ سال گذشته هفت تریلیون دلار خرج جنگ‌های خاورمیانه کرده، لکن دستاوردی نداشته است. اکنون نفوذ راهبردی ایران در دل ملت‌های منطقه که با حضور جمهوری اسلامی ایران در عراق، سوریه، لبنان و... همراه شده، به یک کابوس وحشتناک برای آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها، برخی از دولت‌های اروپایی و دولت‌های مرتجع عربی در منطقه تبدیل شده است. اکنون دغدغه اصلی جبهه استکبار با محوریت آمریکا، تثبیت این نفوذ و حضور است.  
آنان به درستی دریافته‌اند که، تثبیت نفوذ و حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه، تحولات بزرگی را در منطقه و جهان در پی خواهد داشت. بر همین اساس آمریکایی‌ها با تمام توان، یک جبهه ضد ایران را تشکیل داده، درصددند با انواع و اقسام فشارها، به قدرت و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران پایان دهند. آیا آنان موفق می‌شوند؟ آیا آمریکایی‌ها موفق به تحمیل اراده خود به ملت ایران، از طریق برجام‌های موشکی و منطقه‌ای خواهند شد؟ برجام‌هایی که هدف راهبردی‌شان، مهار قدرت دفاعی و پایان‌بخشی به نفوذ منطقه‌ای ایران است. آیا آنان موفق خواهند شد منطقه را از این طریق، دوباره تحت سیطره خود درآورند و علاوه بر احیای سلطه خود، پایه‌های حکومت‌های لرزان رژیم صهیونیستی، آل‌سعود و دیگر دولت‌های مستبد را مستحکم کنند؟
دلایل فراوانی وجود دارد که بر شکست قطعی آمریکا در منطقه دلالت دارد. بر اساس همین دلایل قطعی، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی درباره سرنوشت این نبرد و آینده منطقه می‌فرمایند: «آمریکایی‌ها بایستی از منطقه غرب آسیا بیرون بروند؛ آنکه باید پایش قطع بشود از اینجا آمریکا است، نه جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی خود ما هستیم. ما اهل اینجا هستیم، خلیج‌فارس خانه ما است. غرب آسیا خانه ما است. اینجا خانه ما است، شما بیگانه‌اید، شما از راه دور آمده‌اید، شما اهداف خباثت‌آمیز دارید، شما می‌خواهید فتنه ایجاد کنید. شما باید بروید و بدانید، آمریکایی‌ها و بقیه کسانی که مثل آنها هستند، از این منطقه پای‌شان قطع خواهد شد.»



گزارش خبری‌ـ تحلیلی صبح صادق از همراهی نهادها و سازمان‌ها برای تحقق شعار سال
  امین پناهی/ نامگذاری هر سال سنت حسنه‌ای است که رهبر معظم انقلاب به منظور جهت دادن به سیاست‌های دستگاه‌ها و نهادهای گوناگون صورت می‌دهند. با نگاهی به نامگذاری‌هایی که معظم‌له در یک دهه اخیر اعلام کرده‌اند، درمی‌یابیم که ایشان توجه ویژه‌ای به مسئله اقتصاد، معیشت و رفاه اجتماعی داشته‌اند. در واقع تلاش ایشان همواره توجه به مسئله اساسی بوده که هر چند در ابتدا خیلی ضرورت آن بر همگان مبرهن نبوده، اما پس از گذشت چندین سال همگان دریافته‌اند که سیاست رهبر حکیم انقلاب ترسیم مسیری بود که اگر درست می‌پیمودیم، بسیاری از مشکلات امروز را نداشتیم. 
در سال جدید، شاهد یک رویه جدید در نامگذاری بودیم. در سال‌های گذشته این نامگذاری بیشتر متوجه مسئولان بود، ولی در سال جدید علاوه بر مسئولان اجرایی متوجه هر فرد، مجموعه یا نهادی است که قصد تهیه کالایی را دارد.
البته باید گفت، اجرای این سیاست ابتدا باید از درون دولت شروع شود و نهادهای دیگر نیز باید در اجرای آن پیش‌قدم باشند. هر چند باید اراده قوی برای اجرای این سیاست وجود داشته باشد و الّا با شعار و تبلیغات خشک و خالی هیچ چیزی عاید تولیدکنندگان و به تبع آن عامه مردم نخواهد شد. 
در برخورد با نام‌های سال با اعمالی مواجه هستیم که برخی از آنها بیش از آنکه برای رسیدن به هدف مفید باشند، می‌توانند مضر واقع شوند؛ اما در این باره سعی داریم به برخی اقدامات نهادهای گوناگون حاکمیتی اشاره کنیم.
شاید بتوان گفت سپاه، ارتش، بسیج و به طور کلی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران جزء اولین نهادهایی بودند که به نامگذاری سال جاری از سوی رهبر معظم انقلاب واکنش نشان داده و خرید کالاهای خارجی را که در بازار نمونه داخلی آن موجود است، ممنوع اعلام کردند.
ارتش جمهوری اسلامی در پیامی که به مناسبت گرامیداشت روز جمهوری اسلامی صادر کرده بود، این چنین بیان کرده است «در این مسیر، ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز تدبیر رهبر معظم انقلاب در حمایت از کالای ایرانی را سرلوحه برنامه‌ریزی‌های خود قرار داده است.»
سردار سرلشکر رحیم صفوی، دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا نیز در حاشیه بزرگداشت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، خبر از صدور دستورالعمل ممنوعیت خرید کالای خارجی در نیروهای مسلح را داد. او با بیان اینکه نیروهای مسلح جمعیت بزرگی در کشور هستند، گفت: «اگر نیروهای مسلح، کارمندان دولت و خانواده آنها کالای ایرانی مصرف کنند، نقطه تحولی در حمایت از کالای ایرانی صورت می‌گیرد.»
بسیج جامعه پزشکی و بسیج دانشجویی نیز جزء نهادهایی بودند که به این نامگذاری واکنش نشان داده و بر اجرای هر چه بهتر این سیاست با به‌کار‌گیری همه توان تأکید کردند.
اما دولتی‌ها هم از این قافله عقب نمانده و در اعلام پیروی و حمایت از سیاست مستتر در این نامگذاری از یکدیگر پیشی گرفتند. 
دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران آمادگی خود را برای حمایت از فعالان اقتصادی و تسهیل گسترش پیوندها و ارتباطات اقتصادی و تجاری در سطحی گسترده در جهان اعلام کرد. 
وزیر صنعت، معدن و تجارت هم که او را می‌توان مخاطب خاص پیام رهبر معظم انقلاب در شروع سال دانست، پیامی خطاب به معظم‌له صادر و تأکید کرد: «نام امسال براى همه صنعتگران و كارآفرينان و سرمايه‌گذاران ايرانى نويدبخش افقى روشن است. بي‌شك اكسير حيات‌بخش اقتصاد ايران در حال حاضر و تا آخر، توجه همگان به افزايش وزن و كيفيت توليد ملى ايران اسلامى است.» وی همچنین در بخش دیگری از پیام خود چنین گفته است: «اينجانب به عنوان سرباز كوچك ملت ايران در نگهبانى از توليد صنعتى و معدنى و گسترش آن با به‌كارگيرى سياست‌هاى مناسب توليدى و تجارى اين پيام اميدآفرين را لبيك گفته و اطمينان مي‌دهم وزارت صنعت، معدن و تجارت در چارچوب سياست‌هاى كلان نظام در اقتصاد مقاومتى براى تحقق اين امر از هيچ كوششى فروگذار نخواهد كرد.»
در همین حال، بیانیه‌ای از سوی مجلس با امضای 150 نفر از نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی صادر و در آن تأکید شده است: «حمایت از کالاهای ایرانی و تولید ملی مستلزم حرکتی سه‌‌جانبه است تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان کالاهای ایرانی اعم از دولت، مجلس و نهادهای دیگر هر کدام وظایفی برعهده دارند. تحقق شعار امسال و انجام آن منوط به انجام این وظایف در اسرع وقت است.»
البته در این میان جریان‌های سیاسی نیز در کنار مسئولان برای حمایت از تولید ملی به میدان آمدند و اعلام کردند هر کاری که بتوانند برای تحقق آن انجام خواهند داد. اما در ادامه به اظهارنظرهای دو گروه از آنها اشاره می‌شود.
جمنا که تشکل اصلی اصولگرایی در انتخابات 96 بود، در بیانیه‌ای که به مناسبت آغاز سال 97 و نامگذاری سال جدید صادر کرد، ضمن تأکید بر ضرورت بسیج شدن تمامی منابع و امکانات و دعوت از شهروندان برای استفاده از تولیدات ملی، برای صاحبان تریبون، نخبگان و سیاسیون جامعه نیز توصیه‌ای داشته و از آنان خواسته است؛ «ضمن به‌کارگیری تمامی مساعی خویش جهت اصلی کردن این راهبرد و ممانعت از طرح مسائل فرعی و حاشیه‌ای، در راستای تبیین ضرورت مصرف کالاهای ایرانی و نتایج رونق تولید ملی کوشش کنند.»
سخنگوی شورای سیاست‌گذاری اصلاحات نیز در این باره گفت: «مسئولان نباید به شعار اکتفا کنند و رسانه‌ها هم هر روز با فردی مصاحبه کنند و چند بنر هم از بیانات مقام معظم رهبری در خیابان‌ها نصب شود، اما کار عملی انجام نشود. کار عملی حمایت از تولیدکننده و کارگر برای تولید خوب و بعد هم تشویق مردم برای خرید اجناس داخلی است.» 
در حالی که گمرک کشور و مرزهای گمرکی کشور را می‌توان مرزهای مبارزه افزایش بی‌رویه کالای خارجی در بازار داخلی دانست، رئیس کل گمرک ایران هم با اشاره به بیانات معظم‌له درباره حمایت از کالای ایرانی و توجه ایشان به سامانه‌های الکترونیکی گمرک، سال 97 را سالی حساس برای گمرکات دانست و ابراز امیدواری کرد تا بتوانند در این مسیر به خوبی گام بردارند.
اینها تنها نمونه‌ای از صدها اظهارنظر مسئولان کشور بود. علاوه بر اینها می‌توانیم به حمایت دانشگاه آزاد اسلامی، صداوسیمای جمهوری اسلامی، وزارت کشور، شهرداری‌های شهرهای مختلف و غیره اشاره کرد که دستور ممنوعیت استفاده از کالاهای خارجی را صادر کرده‌اند. 
اما این پایان ماجرا نیست. به این معنا که تنها حمایت کلامی از کالای ملی نه مدنظر رهبر معظم انقلاب است که این سال را به این نام مزین کرده‌اند و نه مردمی که به دنبال رونق اقتصاد مملکت این دستور را با جان و دل پذیرفته‌اند و نه تولیدکنندگانی که در میان تمام دشواری‌ها خواسته‌اند با پرداختن به تولید ملی به کشور و مردم‌شان خدمت کنند. حمایت از کالای ایرانی باید در عمل اتفاق بیفتد؛ یعنی نه تنها نهادهای مختلف به خصوص دولت، مجلس و نهادهای مختلف بخواهند مایحتاج زیرمجموعه‌های خود را از تولیدات داخلی تأمین کنند؛ بلکه باید در ابتدای امر و در ابتدای مسیر رفع موانع تولید تلاش کنند و از سوی دیگر واردات کالاهایی را که مشابه داخلی دارند، کنترل کنند.
در این میان شاید بتوان گفت، دولت، مجلس و قوه قضائیه بیشترین سهم را دارند. مجلس به عنوان قوه قانونگذار کشور وظیفه دارد با قانونگذاری و در مواردی اصلاح قوانین موجود راه را بر تولیدکنندگان هموارتر کرده و البته دست دولت را برای حمایت از تولیدکننده بازتر کند. دولت نیز وظیفه دارد تا جایی که قانون به او اجازه داده از هیچ حمایتی نسبت به تولیدکننده و محصول تولیدشده دریغ نکند و قوه قضائیه نیز به عنوان قوه ناظر تلاش کند تا با تخلفاتی که در نهایت به ضرر تولید داخل تمام می‌شود مقابله کرده و راه هرگونه تهدید تولید داخلی را سد کند.
و باید دید که آیا نهادهای مختلف با عمل به وعده‌های خود می‌توانند گام‌های اساسی در این مسیر بردارند و مسئله حمایت از کالای ایرانی را یک بار برای همیشه با جدیت دنبال کنند؟

عدالت در پرتو ولایت‌ـ 2

  عزیز غضنفری/ مطابق با آنچه در شماره گذشته تأکید شد، ولایت به مثابه یک نظام سیاسی، زمینه‌ها و بسترهای لازم را برای تحقق و عینیت‌بخشی به عدالت و مصادیق آن فراهم می‌کند. آنچه در این نوشتار مسئله ما و بسیاری از مخاطبان این بحث مهم به شمار می‌آید، این است که فهم برخی‌ها از عدالت به‌گونه‌ای است که آن را از نظر مفهوم و مصادیق به شدت تنزل داده و تصور و انتظارشان از عدالت کاملاً ناقص و جزء‌نگرانه است. حداقل دریافت آنها از عدالت، عدالت توزیعی و حداکثر عدالت قضایی است؛ از این رو با بررسی یک مصداق از عدالت، درباره بود و نبود کلیت آن در کشور  اظهارنظر و حتی داوری می‌کنند و طبعاً، نتیجه قطعی این ارزیابیِ به خطا رفته، سیاه‌نمایی علیه کشور یا باور و القای این نکته است که کشور در مرحله بحرانی قرار دارد!
اما واقعیت آن است که مقصود از عدالت در این‌گونه بحث‌ها و به ویژه گفت‌وگوهای معطوف به اجتماع و سیاست، عدالت به معنای ملکه نفسانی نیست که یکی از فضایل نفس و کامل‌ترین آن تصور می‌شود؛ بلکه در اینجا سخن بر سر عدالت اجتماعی است که در قرآن به «قسط» تعبیر می‌شود. البته در این چارچوب نیز یک تعریف از عدالت اجتماعی به معنای توزیع متوازن منابع و امکانات کشور وجود دارد؛ اما در سطح کلان، عدالت همه ابعاد روابط انسانی و حقوق فردی و اجتماعی را در برمی‌گیرد و بر اساس این تعریف از عدالت است که مقابله با ظلم و دفاع از حق و رعایت همه بایدها و نبایدها از سوی انسان و در نهایت قرار گرفتن وی در مسیر صحیح برای پیمودن راه و رسیدن به کمال مورد انتظار  است.
سؤال مهمی که اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا چنین درک و دریافتی از عدالت بدون در نظر گرفتن یا با دور زدن ولایت فقیه و حاکمیت فقه امکان تعین پیدا می‌کند؟ آیا با کنار گذاشتن نظام مبتنی بر فقه و ولایت می‌توان از دستوراتی که اسلام برای مراعات همه انواع حقوق از جمله حقوق مذاهب، حقوق اقلیت‌ها و ادیان صادر کرده، صیانت و مقابله با استکبار و ظلم را محقق کرد؟ وفق ادبیات اسلامی و از حیث نظری، بدون ولایت و حاکمیت فقه امکان فعلیت بخشیدن به عدالت با مفهوم تبیین شده وجود ندارد.
البته چه بسا پس از تبیین مفهومی عدالت و گونه‌شناسی آن، سؤال عملیاتی و مهم‌تری مطرح شود که وضعیت نظام جمهوری اسلامی در زمینه میزان دسترسی به عدالت همه‌جانبه چگونه است و ما در کدامین نقطه قرار داریم؟ اگر با سنجه انصاف به داوری بنشینیم، باید متذکر این نکته شویم که نظام جمهوری اسلامی درباره رفتن به سمت عدالت به معنای کلان و وسیع آن راه زیادی را پیموده و البته تا دست یافتن به نقطه مطلوب مسیرهای طی نشده زیادی هم پیش رو دارد که بخشی از آن، به طبیعت موضوع عدالت و موانع و سختی‌هایی که بر سر راه تحقق عدالت اجتماعی وجود دارد، برمی‌گردد.
اگر عدالت اجتماعی را عدالت به معنای توزیع امکانات و منابع در اقصی‌نقاط کشور در نظر بگیریم، کمتر کسی است که اقدامات چهل ساله انقلاب برای خدمات‌رسانی به سراسر کشور و پشتیبانی از محرومان و طبقات کم‌درآمد را انکار کند. اگر نظام اسلامی را در شاخص عدالت اجتماعی به معنای مقابله با ظلم و استکبار و دفاع از مظلومان و مستضعفان ارزیابی کنیم، کیست که نداند در این سال‌های پس از انقلاب، جمهوری اسلامی در این مسیر در خط مقدم بوده است و نظام مظلوم، اما مقتدر جمهوری اسلامی در این مسیر هزینه‌های زیادی نیز پرداخته است. اگر عدالت اجتماعی را به معنای کارکردی و عملکرد نهادهای گوناگون ارزیابی کنیم، آیا جز این است که نظام جمهوری اسلامی ایران در این عرصه اقدامات مؤثر و وسیعی را انجام داده است؟ رتبه‌بندی برتر منطقه‌ای و جهانی جمهوری اسلامی در برخی علوم مانند هوافضا، هسته‌ای، پزشکی و پیشرفت‌های اقتصادی حاصل همین عملکردها و کارکردهای دستگاه‌های نظام بوده است. بخش عمده‌ای از این خدمات از قضا در همان دولت و به همت دولتمردانی انجام شده که اکنون رئیس آن متأثر از حلقه‌ای که با مبانی انحرافی اندیشه‌های بنیادین اسلامی و انقلابی را تحلیل می‌کنند، کارشان سیاه‌نمایی علیه نظام اسلامی است! 


  حسین عبداللهی‌فر/  تلگرام بنابه دلایل بسیاری نه تنها در ایران، بلکه در چندین کشور با محدودیت مواجه شد. اگرچه در خصوص پیامدهای فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و... انحصاری شدن یک پیام‌رسان بیگانه بدون هیچ گونه کنترل و همکاری مدیریتی تاکنون مطالبی گفته شده و بسیاری از مردم و نخبگان بر لزوم کاهش عوارض آن اتفاق‌نظر داشته‌اند، اما عده‌ای به دلیل غلبه مصالح جناحی و منافع گروهی ترجیح دادند، مطالبی برخلاف مصالح ملی و منافع کشور بر زبان بیاورند تا از نگاه خود هزینه سیاسی آن را به گردن رقبای سیاسی خود بیندازند. 
از همین رو، زبان‌ها و قلم‌هایی فعال شدند تا بگویند و بنویسند: «دولت قرباني فيلترينگ شد.»، «فیلترشدن تلگرام با دستور دولت نبود؛ چرا که رئیس‌جمهور پیش از این، مخالفت خود را با این موضوع اعلام کرده بود»، «آذری جهرمی وزیر ارتباطات هم شایعاتی که درباره موافقت او با فیلتر کردن تلگرام منتشر شده بود را تکذیب کرد.»  یک روزنامه در این باره می‌نویسد: «کسانی که دست به این اقدام زده‌اند بالا رفتن آگاهی عمومی را برای کشورداری مفید نمی‌دانند. آنها از نظر فکری و مدل ذهنی با تکنولوژی‌های روز خیلی سر سازگاری ندارند.» یک نماینده مجلس می‌گوید: «کاش نظام به جای فیلتر کردن، جایگزین‌های مناسب‌تر از تلگرام را به مردم معرفی می‌کرد، نه اینکه با فیلترینگ از آنها بخواهد که از این پیام‌رسان استفاده نکنند، این شکل تنها بازتاب منفی بین مردم خواهد داشت.» نماینده دیگری می‌گوید: «انتظار می‌رود در مقطع کنونی که جوانان با تلگرام کار می‌کنند و دلخوشی آنها ارتباطات از طریق تلگرام و انجام کسب‌وکار است، آن را محدود نکنند.» 
مطبوعه‌ای در جمع‌بندی گزارش خود آورده است: «طبق تجربیات می‌توان گفت که ممنوعیت رسمی مانع استفاده مردم از تلگرام نخواهد شد و از سوی دیگر هم پلی برای استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی نیست.»
دولت هم در این زمینه بیانیه مفصلی صادر کرده که ضمن تبرئه خود، اقدام قضایی در این زمینه را زیر سؤال برده و می‌نویسد: «تعیین تکلیف امور عمومی که مرتبط با نیازها و خواسته‌های ده‌ها میلیون نفر از شهروندان است، نمی‌تواند صرفاً مبتنی بر تشخیص و تصمیم موردی قضائی باشد.»
این‌گونه برخوردها و موضع‌گیری‌ها و صدها نمونه دیگر، در حالی صورت می‌گیرد که هنوز دولت نتوانسته از مشکلات اقتصادی ناشی از افزایش قیمت دلار که بنابه اعتراف دولتمردان، پیام‌رسان تلگرام در آن نقش زیادی داشته، رهایی یابد. رئیس‌جمهور موافقت خود با شکستن انحصار تلگرام را اعلام داشته و وزیر ارتباطات نیز رسماً از موافقت خود با بستن تلگرام سخن گفته بود. نخبگان و کارشناسان بسیاری معتقدند، مقابله با تلگرام دیرهنگام صورت گرفته، اما برای پیش نیامدن مسائل حادتری، مانند اعتراضات خیابانی ده‌ها مالباخته‌ای که قربانی به موقع ورود نیافتن دولت می‌شوند و تخلفاتی که از طریق این شبکه اجتماعی صورت می‌گیرد آن را لازم و ضروری می‌دانند.  به نظر می‌رسد امروزه کمتر کسی است که نگران پیامدهای مادی و معنوی تلگرام نبوده و اقدام صورت گرفته را در راستای حمایت و نجات دولت می‌داند، به ویژه آنکه دولت‌ها و گروه‌های سیاسی با رأی مردم جابه‌جا می‌شوند و آنکه می‌ماند این حاکمیت است و مطالبات بحق جامعه، امنیت ملی و منافع کشور که لابه‌لای دید جناحی و  سیاسی قربانی می‌شوند.  
چنانکه رهبر معظم انقلاب در روز ابتدای سال فرمودند: «یکی از موانع پیشرفت ما، قبیله‌گرایی سیاسی یا جناحی است؛ [یعنی] «این کار را اگر چنانچه شما بکنید خوب است، اگر جناح مقابل شما بکند بد است»؛ این اِشکال کار ما است. گرفتار جناح‌گرایی و قبیله‌گراییِ سیاسی هستیم؛ این را باید کنار بگذاریم. کار خوب را اگر کسی انجام داده است که دشمن شما هم هست، وقتی مدیریّت دست شما است، تصمیم‌گیری با شما است، آن کار خوب را باید ترویج کنید، باید دنبال بکنید؛ [اینکه] «چون فلانی کرده است، پس ما نمی‌کنیم؛ چون جناح مقابل کرده است، نمی‌کنیم»، این خطا است؛ این غلط است. یکی از مشکلات ما این است.»

صبح صادق اهداف و سناریوهای آینده بازیگران توافق جامع هسته‌ای را بررسی می‌کند

   دکتر سیامک باقری- فتح‌الله پریشان/ کمتر از یک هفته به ضرب‌الاجل دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در موضوع تعیین تکلیف فرایند اجرای برجام زمان باقی است. در همین راستا، تحلیل چگونگی مواجهه آمریکا و سایر کشورهای 1+5 به ویژه کشورهای غربی و اروپایی با برجام، از موضوعاتی است که فراوانی زیادی داشته و به دلیل ارتباط با حوزه‌های مختلف سیاست داخلی، سیاست بین‌الملل و به ویژه مبادلات مالی و اقتصادی از سوی افراد و نهادهای مختلفی رصد و پیگیری می‌شود.
 به دلایل مختلف از جمله تطور آنی نظرات شخص ترامپ و تنوع رفتاری وی با زاویه دید اقتصادی و نگاه کاسبکارانه به برجام، در کنار تیم افراطی و تندرویی که در هفته‌ها و ماه‌های اخیر به کاخ سفید راه یافته و تنها فصل مشترک‌شان با ترامپ و یکدیگر ضدیت با جمهوری اسلامی ایران و جانبداری از رژیم صهیونیستی و وهابیت در منطقه است، حدس و گمانه‌زنی تحلیلی درباره آینده برجام کار ساده‌ای نبوده و به دقت فراوان و دیدن تمام جوانب امر نیازمند است.
اساساً در سیاست، قطعی حرف زدن اولین و مهم‌ترین خطاست؛ چرا که همواره ورود متغیرهای جدید معادلات سیاسی را تغییر داده و شرایط جدیدی را خلق می‌کند. برای نمونه در فضای ناامیدی که از مدت‌ها قبل، از سوی رسانه‌های غربی و صهیونیستی در بحث بقا یا خروج آمریکا از برجام ایجاد شده، جمعه گذشته اظهارات پیش‌بینی‌گونه «مارک میدوز»، نماینده کنگرهِ نزدیک به رئیس‌جمهور ترامپ، مبنی بر تمدید برجام به مدت کوتاه، کورسوی امیدی در دقیقه نود برای حامیان توافق هسته‌ای با ایران بوده که تقریباً به این نتیجه رسیده‌اند که ترامپ از برجام خارج خواهد شد. 
جمهوری اسلامی ایران تاکنون به تمام تعهدات خود عمل کرده و به بیان وزیر خارجه کشورمان، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در 11 مرحله آن را تأیید کرده است، اما طرف‌های غربی برجام و مشخصاً آمریکا نه تنها به بخش زیادی از تعهدات خود عمل نکرد، بلکه بندهای مهم آن را نقض و از اواخر تابستان 1396 با طرح اصلاح یا خروج از این توافقنامه، شرایط فروپاشی برجام و بی‌ثباتی در مراودات مالی و بانکی را برای کشورهای اروپایی به منظور بهره‌مندی ایران از مزایای اندک برجام کلید زده است. در این شرایط اتحادیه اروپا تاکنون در برابر نقض‌های پی در پی آمریکا سیاست سکوت را پیشه کرده و به جز دو سفر رئیس‌جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان به واشنگتن برای متقاعدسازی رئیس‌جمهور آمریکا برای باقی ماندن در برجام، نه تنها گام جدی دیگری در رفع موانع بهره‌مندی ایران از برجام از سوی آنها برداشته نشده، بلکه پس از ضرب‌الاجلی که رئیس‌جمهور آمریکا برای اتحادیه اروپا در خصوص اصلاح برجام تعیین کرد، برخی از رسانه‌ها، خبر از نشست‌های رسمی میان مقامات اروپایی و آمریکایی با هدف بررسی نقایص برجام و تلاش برای اصلاح آن را نیز داده‌اند.
بنابراین، با توجه به روند اجرایی برجام، ادعاهای جدید ترامپ و رفتارشناسی اروپایی‌ها، چند سؤال مهم مطرح می‌شود؛ اول اینکه، چشم‌انداز برجام چگونه خواهد بود؟ دوم اینکه، سناریوهای کاخ سفید در قبال برجام و نحوه مواجهه اروپایی‌ها با آن سناریوها چگونه ارزیابی می‌شود؟ و سوم اینکه، جمهوری اسلامی ایران در هر وضعیتی چگونه عمل خواهد کرد و چه سناریویی دارد؟
روندشناسی رفتار برجامی آمریکا 
لازمه گمانه‌زنی سناریوهای آمریکا در زمینه برجام، روندیابی رفتار برجامی کاخ سفید است. رصد رفتار آمریکا از زمان امضای برجام تا اجرا و اکنون پس از حدود 16 ماه از این توافقنامه، ضمن اینکه حقایق عبرت‌آموزی را برای ناظران این موضوع روشن می‌کند، چشم‌انداز آینده این توافقنامه را نیز روشن خواهد کرد. اگر به اولین روز پس از امضای برجام برگردیم، کسی از دولتمردان دولت یازدهم و اصحاب رسانه‌ای طرفدار آن باورشان نمی‌شد که امروز برجام با چالش فروپاشی روبه‌رو شود. در آن روز همه موافقان برجام بر این باور بودند که این توافقنامه فتح‌الفتوح روابط ایران با جهان بوده و به مثابه آفتاب تابانی خواهد بود که تمام یخ‌های روابط را آب خواهد کرد. اگرچه این کلیشه ذهنی تا چند ماه مانع از شنیده شدن صداهای نقض برجامی در دوره اوباما بود، اما وقتی تمدید قانون ایسا(قانون تحریمی ثانویه که در سال 1995 علیه ایران تصویب شده بود) از سوی مجلسین کنگره آمریکا تصویب شد و اوباما آن را امضا و قانونی کرد، تلنگری هرچند کوچک به حامیان برجام وارد شد، در عین حال واکنش در قبال نقض آشکار برجام، از یک موضع دیپلماتیک فراتر نرفت. نباید تردید کرد که چنین موضع‌گیری‌هایی در برابر نقض‌های کوچک و بزرگ دوره اوباما بر رفتارهای دوره بعد از اوباما بی‌تأثیر نبوده است. در حقیقت بخشی از علل رفتارهای تند ترامپ و تیم او در کاخ سفید و حتی نمایندگان سنا و کنگره آمریکا را باید در کمّ و کیف واکنش دیپلماسی دولت یازدهم به نقض‌های برجام در دوره اوباما جست‌وجو کرد؛ زیرا امام عظیم‌الشأن ما به فرزندان انقلاب آموخته بود که «اگر ما یک قدم سست کنیم، آنها یک قدم جلو می‌آیند. اگر یک قدم ما عقب برویم، آنها ده قدم جلو می‌آیند.»(صحیفه امام، ج 15، ص 28)  
روزگار توافقنامه برجام با روی کار آمدن ترامپ، وخیم‌تر شد. روند نقض‌های آشکار و مکرر برجام از سوی ترامپ و اعلام اینکه برجام «احمقانه‌ترين توافق در تاريخ»، «بدترين توافق ممکن»، «مايه شرمساري» است، چشم‌انداز حیات برجام را با تردیدهای جدی روبه‌رو کرد. در چنین وضعیتی تصویب و امضای قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم معروف به کاتسا که تحلیلگران از آن به «مادر تحریم‌ها» یا «سیاه‌چاله تحریم‌ها» یاد کردند و بسیاری از مسئولان آن را نقض آشکار و فاحش دانستند، برای موجودیت برجام، چالش بزرگی ایجاد کرد. این چالش در کنار طرح اصلاح برجام یا خروج از آن از سوی ترامپ، آینده این توافقنامه را در هاله‌ای از ابهام فرو برد. 
با همه فراز و نشیب‌ها و تلاطم‌هایی که تاکنون برجام به خود دیده، دولت آمریکا دو سناریوی مشخص را پیش روی این توافقنامه قرار داده است:
1‌ـ خروج از برجام
پیشینه سناریوی خروج را می‌توان در مخالفت‌های جمهوریخواهان در دوران مذاکرات برجامی و تبلیغات انتخاباتی ترامپ ردیابی کرد. پس از روی کار آمدن ترامپ و غلبه جمهوریخواهان در کنگره آمریکا زمینه‌های عینی طرح خروج فراهم شد. نگاهی به این پیشینه و استدلال‌های طراحان خروج، به این نکته رهنمون می‌کند که این سناریو خواسته اصلی ترامپ و طراحان و حامیان آن نبوده، بلکه انتظار و مطالبه اصلی و حقیقی آنها اصلاح برجام، رفع نواقص و نابودسازی قدرت هسته‌ای ایران برای ابد است. از آنجا که خواسته یا مطالبه اصلاح برجام مسیر هموار و قابل ‌پذیرشی نداشته، سناریوی خروج در اولویت سیاست‌های اعلامی قرار گرفته است. در واقع، بهترین گزینه و انتخاب بین اصلاح و خروج، برای ترامپ، تیم او و صهیونیست‌ها اصلاح برجام است. اما انتخاب بین عدم اصلاح و خروج، گزینه خروج نوعی پذیرش از جنس «سیاست سزارینی»  تلقی می‌شود؛ زیرا به طور حتم می‌دانند که ایرانی‌ها به اتفاق در قبال آن واکنش نشان خواهند داد و خروج از برجام راه بازگشت به برنامه‌های هسته‌ای ایران را باز خواهد گذاشت. 
افزون براین، به زعم مقامات آمریکا سناریوی خروج، واکنش اروپایی‌ها را هم برمی‌انگیزد. به همین دلیل همه تلاش‌ها، ترفندها و فشارهای کاخ سفید و صهیونیست‌ها از جمله طرح سنگین کردن هزینه خروج برای طرف‌ها دیگر برای این است که همه را متقاعد کنند تا به اصلاح مورد نظرشان تن دهند. تاکنون نیز این سیاست تاحدودی درباره اروپایی‌ها جواب داده است. مقامات کاخ سفید با این سیاست انتظار دارند جامعه ایران نیز (اعم از مسئولان، نخبگان و توده مردمی) دچار اشتباه محاسباتی شوند. به زعم آنها شرطی مطرح کردن خروج به موازات فشارهای اقتصادی و سیاسی، می‌تواند مسئولان، نخبگان و مردم را به یک محاسبه سود و زیانی برساند که ادامه رفتار یا موضع نظام در زمینه‌های مختلف داخلی و منطقه‌ای به نفع آنها نیست و هیچ راهی جز مذاکره برای پذیرش محدودیت‌های مورد نظر در زمینه اصلاح برجام وجود ندارد. 
2‌ـ سناریوی اصلاح 
ادعای اصلی ترامپ و تیم او برای اصلاح برجام این است که ایران پس از پایان بازه زمانبندی شده در این توافقنامه به یک کشور هسته‌ای تبدیل خواهد شد. نيکي هيلي، نماينده آمريکا در سازمان ملل به طور شفاف گفته است: «بعد از ده سال، محدوديت‌هاي اورانيوم، سانتريفيوژهاي پيشرفته و ساير محدوديت‌هاي هسته‌اي به پايان مي‌رسند و ظرف کمتر از ده سال آنها فرصت خواهند داشت توانمندي‌هاي خودشان را به طرق مختلف، ارتقا دهند. بنابراين، برجام توافقي بسيار معيوب و محدود است.» اهمیت این موضوع به حدی است که در یکی از بخش‌های اصلی دکترین هسته‌ای جدید رئیس‌جمهور آمریکا نیز تأکید شد: «بسیاری از محدودیت‌های کلیدی برجام علیه برنامه هسته‌ای ایران تا سال 2031 به پایان می‌رسند. این باعث می‌شود زمان تولید مواد هسته‌ایِ غنی شده تا سطح تسلیحاتی برای ایران، برای تولید سلاح اتمی کوتاه شود.»
(۲۹ /6/ ۱۳۹۶)  به طور کلی برای سناریوی اصلاح سه حالت پیش‌بینی می‌شود:
 یک‌ـ طرح اصلاح گسترده در برجام؛ با توجه به روند مواضع اروپایی‌ها و تأکیدی که تاکنون بر حفظ اصل برجام داشته‌اند و خطر و تهدیدنمایی که از ناحیه ترامپ احساس می‌کنند، اروپایی‌ها دنبال اصلاح گسترده در برجام هستند. این موضوع به نوعی در سفر مکرون به آمریکا مطرح شد تا دو ماه روی چنین طرحی کار شود تا چهار شرط ترامپ در آن گنجانده شود. ترامپ در روز 22 دی ‌ماه که تعلیق تحریم‌های ایران را تمدید کرد، با شرط‌گذاری برای کشورهای اروپایی و قانونگذاران کنگره آمریکا خواستار تهیه طرحی برای «اصلاح نقایص برجام» شده بود. 
دو‌ـ آمریکا بدون تمدید تعلیق تحریم‌ها در برجام می‌ماند؛ در این سناریو آمریکا بدون اعلام رسمی خروج، در برجام می‌ماند، اما تعلیق تحریم‌ها را نه تنها تمدید نمی‌کند، بلکه به نوعی تحریم‌ها را باز می‌گرداند. تعیین اولتیماتوم و ضرب‌الاجل برای ایران، نیز توجیهی برای اعلام پایبند نبودن ایران به این توافقنامه است تا کنگره آمریکا را وادار به بازگرداندن تحریم‌ها کند. اگرچه این گزینه از نظر آمریکایی‌ها بسیار محتمل است، اما احتمال همراهی اروپایی‌ها با این حالت به دلیل نداشتن منطق درست و مخالفت اجماعی در ایران، ضعیف است. 
سه‌ـ شرط‌گذاری مجدد برای ایران و انعقاد توافق ثانویه؛ ترامپ با واگذاری تصمیم‌گیری به کنگره تلاش دارد تا زمان بخرد و از رهگذر این فرصت زمانی، سیاست کج‌دار و مریز خود را اثربخش کرده و جامعه ایران و اروپایی‌ها را به پذیرش اصلاح برجام وادار کند، اما اروپایی‌ها تلاش می‌کنند ضمن حفظ برجام، با شرط‌گذاری جدید که خارج از شروط درخواستی آمریکا نیست، زمینه‌های برجام مکمل یا توافق ثانویه را فراهم کنند. بوریس جانسون، وزیر خارجه انگلیس اعلام کرد: «کشورهای اتحادیه اروپا، تا زمانی که این اقدامات به موازات برجام انجام شوند و لطمه‌ای به بنیان‌های آن نزنند با آمریکایی‌ها همراه هستند.» موضع‌گیری موگرینی نیز اثبات‌کننده مدعای فوق است: «ما اروپایی‌ها با آمریکا دغدغه و نگرانی‌های مشترکی داریم، از جمله در ارتباط با وضعیت منطقه و برنامه موشک‌های بالستیک ایران که با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل در تناقض است. از این رو، ما همچنان مصرانه خواهان اجرای برخی تحریم‌های هدفمند و محدودیت‌ها [علیه ایران] هستیم؛ اما این موضوعات نباید با برجام تداخل پیدا کند و باید به نحوی مقتضی و در جایی مناسب مورد رسیدگی قرار گیرد. لغو یک توافق هسته‌ای سودمند، ما را برای بحث درباره موضوعات دیگر در جایگاه بهتری قرار نمی‌دهد، بلکه برعکس»
بنابراین، با نگاه آینده‌پژوهانه و مبتنی بر داده‌‌های گذشته و موجود این نتیجه حاصل می‌شود که ایالات متحده آمریکا در کوتاه‌مدت به سوی «خروج رسمی از برجام» نمی‌رود و در صورت نتیجه نگرفتن راه‌حل‌های اشاره شده و فراهم شدن زمینه‌های لازم، خروج از برجام مبتنی بر دکترین فروپاشی از درون از طریق فشارهای بیرونی اعلام خواهد شد. در این راستا، معرفی ایران به عنوان مسبب اصلی بر هم خوردن توافق هسته‌ای، مهم‌ترین برنامه آمریکا برای توجیه خروج خود از برجام است. 

بازی اروپایی‌ها در برجام 
بررسی مواضع سه کشور اروپایی 1+5 تاکنون نشان‌دهنده تأکید آنها بر حفظ برجام است. در عین حال، اروپایی‌ها قدمی جدی برای رفع موانعی که آمریکا‌یی‌ها پیش روی برجام گذاشته و بهره‌مندی اقتصادی ایران از برجام را تضعیف کرده‌اند، برنداشته است. چنانکه آقای ظریف خواستار گام‌های عملی اروپا در حمایت از برجام شد و در موضع‌گیری دیگری اظهار داشت: «هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم.»(17/7/ ۱۳۹۶) با این وصف، روندشناسی مواضع و رفتار اروپایی‌ها سه سناریوی کلان را نشان می‌دهد.
الف‌ـ سناریوی حفظ برجام و زمینه‌سازی برجام‌های 2 و 3
حفظ برجام براساس تعهدات زمانی ذکر شده در این توافقنامه اصل محوری برای اروپایی‌ها به شمار می‌آید. از نظر کشورهای اروپایی 1+5 برجام یکی از اقدامات بسیار راهبردی در مهار توانمندی هسته‌ای(اقتدار ملی) ایران است. به اعتقاد سه کشور اروپایی 1+5 امکان مهار و محدودسازی محورهای اساسی اقتدار ملی ایران به صورت یکجا و همزمان ممکن نیست و بهترین وضعیت مهار همراه با تضعیف ایران در زمینه‌های هسته‌ای، موشکی، نفوذ منطقه‌ای و حقوق بشر به صورت گام به گام است. از این رو، باید بر حفظ برجام تأکید کرده و از آن الگویی برای برجام‌های 2، 3 و 4 بسازیم. بر همین مبنا، اروپایی‌ها در واکنش به شروط چهارگانه ترامپ از دو گزینه پذیرش تمام و کمال شروط چهارگانه آمریکا یا پذیرش بخشی از شروط آنها، گزینه دوم را عملی می‌دانند. 
شواهد حاکی است، اروپایی‌ها بخشی از شروط ترامپ را پذیرفته‌اند. از جمله آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه و ترزا ‌می نخست‌وزیر بریتانیا با صدور بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند: «در حالی ‌که ما از حفظ برجام حمایت می‌کنیم، نگرانی خود را درباره برنامه موشک‌های بالستیکی ایران و فعالیت‌های منطقه‌ای این کشور که مغایر مصالح امنیتی اروپا است، بیان می‌کنیم. ما آماده‌ایم در این زمینه در همکاری تنگاتنگ با آمریکا و دیگر شرکای ذی‌نفع اقدامات مناسبی را انجام دهیم.»(۲۸/7/۱۳۹۶) در روزهای اخیر نیز صدر اعظم آلمان ضمن تصریح اینکه توافق هسته‌ای نباید لغو شود، تأکید کرد چارچوب مذاکرات برجام باید گسترش یابد. ولی درباره اینکه چگونه این چارچوب باید گسترش یابد، سخنی نگفت؛ ولی می‌توان حدس زد که یکی از راه‌ها فراهم کردن دور جدید مذاکرات برای این موضوع است. مکرون هم گفت: «امیدوارم با ترامپ به یک توافق جدید بلندمدت با ایران دست یابیم. (در توافق جدید) باید چهار موضوع را پوشش دهیم. اولین موضوع ممانعت از هرگونه فعالیت هسته‌ای ایران تا سال ۲۰۲۵ است. این امر پس از برجام امکان‌پذیر شده است. موضوع دوم اطمینان خاطر از این است که ایران در بلندمدت هم برنامه هسته‌ای نخواهد داشت. مورد اساسی سوم متوقف کردن فعالیت‌های موشکی بالستیک ایران در منطقه است و موضوع چهارم دستیابی به یک راه حل سیاسی برای مهار ایران در منطقه، یمن، سوریه، عراق و لبنان است.» بنابراین موضع هر یک از سه کشور فوق، مؤید آمادگی آنها به همراهی با بخشی از مطالبات ترامپ در قبال برجام و فراهم کردن خط دیپلماسی برجام 2، 3 و 4 است. 
ب‌‌ـ سناریوی 1+4
دومین سناریوی متصور و محتمل اروپایی‌ها در قبال برجام، متقاعد کردن ایران به پر کردن خلأ آمریکا در صورت خروج از برجام است. به بیان دیگر، اروپایی‌ها از هم اکنون به دنبال زمینه‌سازی این باور هستند که برجام منهای آمریکا نیز امکان‌پذیر است. چنانکه آقای ظریف نیز تأکید کرد، «اروپا وعده ادامه برجام حتی بدون آمریکا را داده است.» «فعلاً اروپایی‌ها تأکید بر این دارند که در هر شرایطی برجام را اجرا خواهند کرد.»
ج‌ـ سناریوی 2025
مواضع کشورهای اروپایی در زمینه برجام بیان‌کننده نگاه موقتی به این توافق‌نامه است. از نظر آنها، برجام فعلی بهترین توافق است؛ چون در یک بازه مشخص برنامه‌های هسته‌ای ایران را به صورت کاملاً راستی‌آزمایی شده فریز و مهار کرده است. پس از انقضای این زمان، فرصت مغتنمی است که می‌توان بر سر ادامه برجام به جای اعلام پایان برجام پس از 2025 گفت‌وگو کرد. برای نمونه، طرح «چشم‌انداز مذاكرات هسته‌اي جديد با ايران بعد از سال ۲۰۲۵» از سوی «امانوئل مکرون» رئيس‌جمهور فرانسه در حاشيه نشست مجمع عمومي سازمان ملل در ديدار با رئيس‌جمهور کشورمان، مؤید این مدعا است. سخنگوي وزارت خارجه فرانسه نیز به نقل از مکرون گفت: «رئيس‌جمهور [امانوئل مکرون] روز ۲۹ آگوست خاطرنشان کرد که توافق وين را مي‌توان با همکاري براي دوران پس از سال ۲۰۲۵ و همکاري‌هاي ضروري درباره استفاده [ايران] از موشک‌هاي بالستيک تکميل کرد. در حقيقت، تأکید مقامات آمريکايي درخصوص «بند غروب آفتاب» و تأکید فرانسه درباره «تصميم‌گيري براي برجامِ پس از 2025» دو روي يک سکه است و هدف اصلي دائمي کردن توافق هسته‌اي و اضافه کردن محدودسازی توان موشکي و قدرت منطقه‌اي ايران به مفاد برجام است، منتهی آمریکایی‌ها در تلاشند تا این هدف را از هم اکنون تحمیل کنند؛ زیرا به اعتقاد آنها پس از پایان انقضای زمان برجام، قادر به مهارسازی ایران نخواهند بود. برخلاف این رویکرد، اروپایی‌ها، معتقدند سناریوی ترامپ، بر هم زننده بازی برجام است و باید با در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار و به صورت تدریجی و در یک بازی بلندمدت به هدف دائمی کردن تعهدات ایران در برجام رسید.   

برجام و سناریوهای ایران 
برای مقابله با سناریوهای مطرح شده، جمهوری اسلامی ایران باید به دقت این سناریوها را مورد بررسی موشکافانه قرار دهد و راهکارهای هوشمندانه و قاطعانه‌ای را اتخاذ کند. مبتنی بر بررسی‌های اجمالی که اشاره شد و همچنین در نظر گرفتن موضع اخیر مارک میدوز، اقدام ترامپ از سه حالت خارج نیست؛ خروج از برجام، تن دادن به روند اصلاحی پیشنهادی اروپا یا تعلیق و تعویق کوتاه‌مدت مجدد. 
به طور مسلم ایران نیز برای برخورد با هر یک از آنها راهبردها و سناریوهای گوناگونی را با توجه به همه جوانب امر در نظر دارد که می‌توان به طور کلی به دو راه حل مقابله به مثل و مقابله به اقتضای شرایط اشاره کرد و به نظرات و گزینه‌هایی که در سطح جامعه در زیر هر یک از آنها مطرح است، نگاهی افکند. 
الف‌ـ مقابله به مثل؛ معتقدان این راه حل می‌گویند باید وفق شرایط و تعهدات و مفاد برجام عمل کرد. در برجام و تأیید آن در قطعنامه 2231 شورای امنیت آمده است، اقدام در عمل به برجام به صورت تناظری است، یعنی هر بندی ایران عمل کرد، غرب نیز باید به بندی که مشخص شده عمل کند. اکنون که آمریکایی‌ها می‌خواهند زیر میز برجام بزنند، باید ما نیز از آن خارج شویم. برخی از افراد دارای روحیه انقلابی و ارزشی و همچنین برخی در بدنه دولت البته با زبانی دیگر به این گزینه توصیه می‌کنند. آنها معتقدند، آمریکایی‌ها با اعمال قانون جامع تحریمی کاتسا، کلیت جامعه ایرانی را در محاصره اقتصادی و سیاسی قرار داده و قصد دارد اهداف خود را در پرتو عنوانی امروزی‌تر به نام قرارداد و توافق به ما تحمیل کند. در حالی که ما در موقعیت برتر منطقه‌ای و دانشی در حوزه هسته‌ای و غیره هستیم و لزومی به همراهی و حفظ برجامی که «تقریباً هیچ» دستاوردی برای ما نداشته، نداریم.  
ب‌ـ مقابله به اقتضا؛ شاید این عنوان خیلی هم گویا نباشد، اما منظور این است که نگاه ما به سیاست نباید صفر و صدی باشد و باید به همه گزینه‌ها فکر کرد و هدف دیپلماسی همین است که از همه زمینه‌ها برای حفظ منافع کشور بهره بگیرد و تا آنجا که اصول اساسی سیاست و مشی کشور زیر سؤال نرفته، باید به گزینه‌های کم هزینه‌تر فکر کرد. در این راستا، می‌توان به برخی از نگاه‌هایی که در سطح جامعه، نخبگان و دولت وجود دارد، اشاره کرد:  
‌1ـ مقابله با منطق برجامی و شکایت به مجامع قانونی؛ معتقدان به این گزینه می‌گویند، می‌شود با منطق برجام با برهم‌زنندگان آن مقابله کرد. برجام خود نحوه مواجهه با خاطی و سازوکار برخورد با برهم‌زنندگان برجام را مشخص کرده است. ایران در این زمینه خود را محق می‌داند و جهان این استدلال را می‌پذیرد؛ از این رو تداوم برجام به همراه شکایت به مجامع مشخص شده در برجام باید پیگیری شود. توصیه‌کنندگان این راه نتیجه آن را انزوای سیاسی آمریکا و خارج شدن حربه اجماع از دست آمریکا می‌دانند. 
2ـ پذیرش اصلاح برجام؛ این نظر با نظرات انتقادی مواجه بوده و معتقد است در این صورت آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها خواستار افزایش روند بازرسی‌ها و تعلیق فعالیت‌های موشکی و نفوذ منطقه‌ای ما خواهند شد. 
3ـ گزینه تداوم برجام منهای آمریکا؛ برخی در داخل معتقدند چنانچه راه‌های فوق نتیجه نداد، می‌توان به ادامه برجام منهای آمریکا اندیشید. از منظر آنها، اروپایی‌ها این توان را دارند. البته همانگونه که گفته شد اروپایی‌ها نیز به این بازی تمایل دارند؛ اما عملکرد آنها در دو سال گذشته نمی‌توان به اروپایی‌ها در این زمینه اعتماد کرد. از این رو جمهوری اسلامی ایران باید دیپلماسی‌ای را دنبال کند که طرحی به نام برجام منهای آمریکا به منزله یک گزینه خوب در برنامه اروپایی‌ها تصور نشود و اساساً در دستور کار مسئولان کشور هم قرار نگیرد. رسوخ گزینه برجام منهای آمریکا در دستگاه سیاست‌گذاری ایران، یعنی وارد شدن در یک بازی پیچیده بین اروپا و آمریکا که باخت را برای ایران رقم خواهد زد. اساساً روابط بین‌الملل عرصه پیچیده و عدم اطمینانی است و به هیچ وجه نمی‌توان در دیپلماسی با کشورهایی که سابقه استعماری دارند، خوش‌بین بود. خوش‌بینی در ماجرای برجام اکنون باید همه را هوشیار کرده باشد. بنابراین بازی برجام منهای آمریکا به معنای قرار دادن همه امتیازهای خود در سبد اروپایی‌ها و وارد شدن در چرخه امتیازدهی و خسارت مطلق است. ضمن اینکه اساساً برجام منهای آمریکا وجود نخواهد داشت؛ زیرا خود اروپایی‌ها به دلیل بن‌بستی که سال‌ها پیش در مذاکرات با ایران رسیدند، پیشنهاد ورود آمریکا را دادند. این گزینه بازگشت به نقطه شروع با اروپایی است که به تنهایی قادر به تصمیم‌گیری نیست.  
نتیجه‌گیری
به نظر می‌رسد، نتیجه نهایی گزینه فوق با خروج چندان تفاوت ماهوی ندارد و تنها رعایت سازوکارها و بازی با قواعدی است که حریف طراحی و در آن زمین بازی می‌‌کند و منتظر است با کوچک‌ترین بهانه زمینه درگیرسازی ایران با مجامع بین‌المللی و اعمال فشار اجماعی و بیشتر بر ایران را فراهم کند؛ از این رو باید در این بازی پیچیده، ضمن هوشمندی تمام و کمال حداقل به اقدامات مهم زیر توجه داشت:
1ـ بیان مواضع شفاف و محکم از داخل ایران به صورت اجماعی در قبال سناریوی ترامپ؛ دولت باید مواضع جمهوری اسلامی ایران را به صورت صریح و با پاسخ معتبر اعلام کند. نبود تهدید معتبر به منزله نقطه ضعف ایران تلقی خواهد شد و و نتیجه پیامدی آن افزایش فشارها خواهد بود. تهدید معتبر نه تنها بر رفتار آمریکا اثربخش است؛ بلکه در فعال‌تر کردن اروپا نیز کارآمد است و می‌تواند آنها را با موضع فعال‌تری در مقابل فشار بر آمریکا وارد بازی کند.
2ـ یکصدایی در رسانه‌ها و مواضع؛ خروجی تحلیل‌ها و اظهار نظرات رسمی باید یک صدا تولید کند و آن، وحدت و دفاع از حقوق ملت ایران است. تصویرسازی متشتت و متفرق از داخل در رسانه‌ها دشمن را دچار اشتباه محاسباتی برای فشار بیشتر به ایران می‌کند که باید از آن اجتناب کرد.
3ـ مردود شمردن رویکرد ختم همه راه حل‌ها در مذاکره با اروپا؛ پذیرش این رویکرد، یعنی وارد شدن در یک بازی دیگر بدون دستاورد مثبت میان‌مدت و درازمدت. همان طور که متولیان سیاست خارجی ایران می‌دانند، مسئله دیپلماسی عرصه بسیار پیچیده‌‌ای است؛ از این رو باید بازی پیچیده‌ای را برای سناریوی اروپایی در کنار برنامه مواجهه با سناریوی آمریکایی‌ها طراحی کرد. از این حیث اروپایی‌ها باید عملاً نشان دهند که مخالف جدی و عملی با حرکت‌های ترامپ هستند، آنها باید با هر نوع شرط و شروط ترامپ مخالفت کنند. پذیرش هر یک از شروط ترامپ از سوی اروپا به منزله نقض برجام است. اروپایی‌ها می‌دانند که هیچ گاه نمی‌توانند به جای آمریکا تصمیم بگیرند یا جبران تعهدات آمریکا در برجام را داشته باشند. اگر آنها به طور واقعی همه تعهدات و الزامات برجام را می‌پذیرند، باید عملاً شرایط التزام به آن را نیز فراهم کنند. آنها باید به وضوح نشان دهند که نه تنها بر تعهدات خودشان در برجام پایبند هستند؛ بلکه باید اثبات کنند که خیال‌های درازمدتی نیز برای دائمی کردن برجام را ندارند. 
4ـ از منظر ما و با توجه به خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در شرایط خطیر کنونی، خروج آمریکا از برجام می‌تواند زمینه خروج ایران را فراهم کرده و برجام را عملاً از حیز انتفاع بیندازد؛ چرا که سیاست‌گذاری‌های مثلث متخاصم غربی‌ـ عبری‌ـ عربی مرتجع، برجام مکمل یا ثانویه را چیزی جز گرفتن باقیمانده برگ‌های برنده ما مانند قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران تحلیل نمی‌کنند و ایران بدون این مؤلفه‌های قدرت را به مثابه لقمه راحت‌الحلقومی می‌دانند که می‌توانند برای همیشه از شر آن راحت شوند. اگر همگان گوش به ندای رهبر عزیزمان بدهیم، ایستادگی و مقاومت بار دیگر باطل‌السحر بافته‌های دشمنان خواهد بود و گامی دیگر برای عبور از پیچ تاریخی. ان‌شاءالله 

 رضا اشرفي/ شرق آسیا این روزها دورانی مهم را سپری می‌کند که شاید تا پیش از این چندان مشابه آنها دیده نشده است. یکی از این امور مربوط به شبه‌قاره کره است. رهبر کره شمالی به همراه ۹ مقام ارشد این کشور در دیداری بی‌سابقه پس از عبور از مرز دو کره با رئیس‌جمهور کره جنوبی دیدار و گفت‌و‌گو کرد. «کیم جونگ اون» رهبر جوان کره شمالی به همراه مقامات ارشد این کشور با عبور از مرز مشترک دو کره با «مون جائه این» رئیس‌جمهور کره جنوبی اولین دیدار رسمی خود را برگزار کرد. «کیم جونگ اون» نخستین رهبر کره شمالی است که از سال ۱۹۵۳، یعنی پایان جنگ دو کره، از کره جنوبی دیدار می‌کند. 
اما اتفاق مهم دیگر در روابط میان هند و چین بوده است. نارا ندرا مودی، نخست‌وزیر هند در سفری کم سابقه به کشور همسایه شرقی و رقیب قدیمی، یعنی چین رفته است. پکن و دهلی‌نو دو رقیب در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی در منطقه به شمار می‌روند و سفر نخست‌وزیر هند به چین با وجود این رقابت‌ها و اختلافات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. 
نخست‌وزیر هند در سفر خود به چین، طی توقف ٢٤ ساعته در شهر «ووهان»، با «شی جی پینگ» رئیس‌جمهور چین دیدار و درباره روابط فی‌مابین گفت‌وگو کرد. این گفت‌وگوها در حالی صورت می‌گیرد که علاوه بر اختلافات تاریخی میان دو کشور، در ماه‌های اخیر مناقشه دو طرف بر سر یک منطقه مرزی واقع در رشته کوه‌های «هیمالیا» بالا گرفته بود. 
یکی از اولین و در عین حال اساسی‌ترین اختلافات دهلی نو و پکن به اختلاف در مناطق مرزی دو کشور مربوط است. بر همین اساس نیز در جریان دیدار اخیر رهبران چین و هند دو طرف توافق کردند برای جلوگیری از بروز تنش‌های مرزی تماس مداوم میان نیروهای نظامی برقرار شود. 
بررسی آنچه در شبه‌جزیره کره و نیز مناسبات هند و چین می‌گذرد نشان می‌دهد که کشورهای این منطقه به دنبال پایان دادن به چالش‌های پیش ‌رو هستند تا در کنار اهداف اقتصادی زمینه را برای مقابله با بحران‌سازی خارجی در منطقه فراهم کنند. دخالت‌ها و اختلاف‌افکنی‌هایی که از سوی کشورهایی مانند آمریکا در روابط این کشورها صورت گرفته از یک ‌سو براقتصاد آنها تأثیر منفی داشته و از سوی دیگر رقابت منطقه‌ای را ایجاد کرده و می‌رود منطقه را به انبار باروت مبدل کند. 
اما رقابت هند و چین تنها به حوزه اقتصادی باقی نماند و همزمان با افزایش فاصله اقتصادی میان آنها، دو کشور رقابت‌های خود را طی یک دهه گذشته در مسائل سیاسی منطقه تشدید کرده‌اند. اگر اختلاف مرزی هند با چین به مناطق شرقی هند مربوط است، اما در حوزه سیاسی مناطق غربی هند به میدان رقابت با چین تبدیل شده است. هند به شدت نسبت به افزایش تمایل چین برای نفوذ در پاکستان و افغانستان نگرانی دارد و نزدیکی پکن به اسلام‌آباد و کابل را در راستای محدودسازی خود ارزیابی می‌کند.
هندی‌ها پاکستان را مهم‌ترین رقیب و دشمن خود در سیاست خارجی می‌دانند؛ لذا دهلی نو نگران است که در صورت اتحاد استراتژیک میان پکن و اسلام‌آباد در آینده، در محاصره رقبای متحد شرقی و غربی قرار گرفته و فرصت تنفس برای دهلی نو محدود شود. اکنون چين و پاکستان دو متحد قوی که در راستای تقويت مناسبات تجاری و اقتصادی خود گام برمی‌دارند، پروژه «دالان اقتصادی چين‌ـ پاکستان» را به سرعت پیش می‌برند و قرار است این طرح اقتصادی با احداث شبکه‌های حمل‌ونقلی مدرن، تولید نیروگاه‌های انرژی و ایجاد مناطق ویژه اقتصادی، زیرساخت‌های کشور پاکستان را به‌ سرعت مدرن کند و اقتصاد آن کشور را قوت ببخشد.
هندی‌ها به این تحرکات چین در پاکستان به دیده تهدید نگاه می‌کند. البته ریشه این بدبینی‌ها به مواضع چین در مقابل پاکستان برمی‌گردد و از دهه 1960 که موضوع عضویت هند در گروه تأ‌مین‌کنندگان هسته‌ای به صورت جدی مطرح شد، چین همواره اعلام کرده اگر قرار باشد هند به عضویت سازمان منع سلاح هسته‌ای یا گروه تأ‌مین‌کنندگان هسته‌ای درآید، پاکستان نیز باید عضو همین سازمان‌های مشابه شود. پیوند سیاسی چین و پاکستان متأثر از اختلافات دو کشور با هند حتی سبب شد تا در تابستان 2017 همزمان با اوج اختلافات اسلام‌آباد با واشنگتن، وزیر خارجه چین اعلام کند که همان اهمیتی که اسرائیل برای آمریکا دارد، ‌پاکستان نیز دارای همان اهمیت برای چین است.
بر این اساس به نظر می‌رسد جدای از اختلافات تاریخی و مرزی پکن با دهلی نو، اما برای چین نزدیکی به پاکستان در مقابل نزدیکی بیشتر آمریکا به هند تفسیر می‌شود و در این شرایط چین تلاش دارد تا بخشی از رقابت‌ بین‌المللی خود با ایالات متحده را از طریق حمایت از پاکستان نشان دهد.
در دوران ترامپ سیاست آمریکا در شرق آسیا به جای رویکرد تعاملی در قالب تنش‌آفرینی و برهم‌زدن همگرایی‌های منطقه‌ای تدوین و اجرا شد. بحران‌سازی در روابط کره‌شمالی با کره‌جنوبی و دیگر کشورهای منطقه، دامن زدن به اختلافات چین و ژاپن، تحریک کشورهای حاشیه دریای چین علیه پکن، تقویت تسلیحاتی تایوان و میزبانی از رئیس این منطقه، دامن زدن به اختلافات میان هند و چین، حمایت از رفتارهای غیرانسانی بودائیان میانمار علیه مسلمانان و تحریک هند و پاکستان که به تشدید اختلافات مرزی طرفین منجر شد، از جمله رفتارهای بحران‌ساز آمریکا در شرق آسیا بوده است.
مجموعه این رفتارها درحالی صورت گرفت که آمریکا همزمان تلاش کرده با ادعای آمادگی برای مذاکره با کره‌ شمالی و نیز حمایت از ژاپن و کشور حتی همسایه دریای چین و نیز تقویت موضع هند در برابر پاکستان، به باج‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی در منطقه بپردازد که محور آن را فروش تسلیحات نظامی تشکیل می‌داد؛ فرآیندی که از یک سو زمینه‌ساز هزینه‌های نظامی سنگین برای کشورهای این منطقه و نیز تشدید اختلافات امنیتی و مرزی این کشورها شده که حاصل آن نابسامانی‌های اقتصادی و تهدید سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در شرق آسیا می‌شود. براین اساس، کشورهای منطقه برای مقابله با این فرآیند و تهدیدهای احتمالی آن در قالب روابط دوجانبه و اتحادیه‌های منطقه‌ای برای حل اختلافات گام برداشته‌اند. رویکرد دو کره برای حل اختلافات و پایان دادن به شش دهه التهاب جنگ، تأکید ژاپن بر همگرایی با چین و کره شمالی، اقدامات چین و هند برای حل اختلافات مرزی برای توسعه اقتصادی با سفر مودی به پکن، گام‌های هند و پاکستان برای حل اختلافات و نیز تأکید اتحادیه آسه‌آن بر همکاری‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی، برگزاری رزمایش نظامی مشترک پیمان شانگهای با حضور هند و پاکستان از جمله اقدامات منطقه‌ای برای مقابله با رفتارهای بحران‌ساز آمریکا در منطقه قلمداد می‌شود.
حرکت دو کره و هند و چین را می‌توان اقداماتی درونی برای مقابله با این وضعیت دانست که نشئت گرفته از بلوغ سیاسی منطقه برای مقابله با طراحی‌های مخالفان ثبات منطقه‌ است و این رفتارها ارتباط چندانی با جنجال‌سازی‌ها و اعمال فشارهای آمریکا ندارد.

بررسی نقش مردم و مسئولان در تحقق شعار سال-۵
 محمدابراهیم میانجی/ در شماره گذشته نشریه، بخشی از نقش مسئولان در تحقق شعار سال (حمایت از کالای ایرانی) بررسی شد. در تقسیم‌بندی صورت گرفته دولت، نهاد‌های حاکمیتی و سیاستگذاران به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم در حمایت از کالای ایرانی نقش دارند. مصداق حمایت مستقیم دولت از کالای ایرانی، اینکه مسئولان هر یک از نهادهای دولتی و حاکمیتی، ضمن تأمین مایحتاج مورد نیاز دستگاه‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های خود از کالاهای داخلی، باید از خرید و مصرف کالاهای وارداتی دارای مشابه داخلی نیز در سازمان خود اجتناب کنند. در این شماره، مصادیق حمایت غیر مستقیم دولت و مسئولان از کالای ایرانی بیان می‌شود.

مصادیق حمایت‌های غیر مستقیم دولت از کالای ایرانی
مهم‌تر از حمایت مستقیم دولت از کالای خارجی که منحصر در خرید و مصرف کالای ساخت داخل در سطح سازمان‌ها و نهاد‌های تابع خود و همچنین در سطح حمایت از معیشت خانوارهای تحت پوشش مستقیم خود است، حمایت غیر مستقیم از کالای داخلی است. حمایتی که برخی از آنها، شامل اهتمام و دغدغه‌مندی نسبت به جهت‌دهی به خریدهای دولتی، سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اقدام برای اخذ مالیات بر فعالیت‌های غیرتولیدی (نظیر مالیات بر عایدی سرمایه ناشی از معاملات گوناگون)، حمایت‌های بیمه‌ای از کسب‌‌وکارهای نوظهور، مأموریت دادن به دستگاه دیپلماسی برای بازاریابی و باز کردن راه محصولات تولید داخل به بازار دیگر کشورها و... است. برخی از پیش‌شرط‌های حمایت از کالای ایرانی را می‌توان به شرح زیر مورد اشاره قرار داد:
۱ـ باور و اعتقاد به حمایت از کالای ایرانی
الفبای حمایت از هر امری مربوط به باور و اعتقاد افراد به آن موضوع و مفهوم است. اگر فرد مسئول و مجری، اعتقادی به مفهوم مورد نظر نداشته باشد، نه تنها حمایتی از آن صورت نمی‌دهد؛ بلکه تمام همّ ‌و غم خود را به تضعیف و از میدان به در کردن آن معطوف خواهد کرد.
تحقق‌پذیری حمایت از کالای ایرانی در این شرایط، نیازمند خروج از دایره حرف و شعار و ورود به عرصه عمل و اقدام است. تولیدکنندگان داخلی امروز کشور با مشکلات و تنگناهای جدی مواجه هستند؛ از این ‌رو می‌طلبد دولتمردان و برنامه‌ریزان عرصه اقتصاد کشور دست آنان را به گرمی بفشارند. سربازان خط مقدم جبهه اقتصادی در وضعیت کنونی به معنای واقعی کلمه نیازمند پشتیبانی و حمایت هستند و قدم اول حمایت از آنها باور و اعتقاد به کار و تلاش‌ آنها و لزوم حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی از آنها است.
اگر باور به حمایت از کالای ایرانی در بین مسئولان و دولتمردان وجود داشته باشد، باید بدانند که هزینه تولید کالا در کشور بنا به دلایل گوناگون از جمله نرخ سود بالای تسهیلات بانکی، مالیات، بیمه، تأمین اجتماعی، قاچاق، واردات بی‌رویه و مواردی از این دست، در مدار صعودی قرار دارد. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در دولت باید به نحوی صورت گیرد که تولیدکنندگان کمترین دغدغه‌مندی، مشکلات و موانع را بر سر راه تولید خود داشته باشند. بی‌شک، با قیمت تمام‌شده بالا «کیفیت کالاها پایین» و در مقابل «قیمت‌ها» افزایش پیدا می‌کند و این عملکرد عامل اصلی حمایت نکردن مسئولان و دولتمردان از کالای ایرانی و به تبع آن رویگردانی مردم از اقبال به خرید و مصرف کالای ایرانی خواهد بود.
۲ـ جلوگیری از واردات کالای دارای مشابه داخلی 
یکی از دلایلی که مردم را به سوی خرید کالای خارجی سوق می‌دهد، واردات بی‌رویه بر اساس همان سیاست بچه پولداری است. اتکا به درآمدهای نفتی و صرف این درآمدها برای واردات کالا حتی برای اجناس مشابهی که در ایران تولید می‌شود، عامل مهمی است که سبب شده تا در بازار داخلی کالاهای ایران کم‌فروغ شده و جای آن را کالاهای خارجی پُر کند.
به طور مسلم خالق چنین شرایطی در درجه اول سیاست‌های دولت‌هاست؛ یعنی تا زمانی که این دولت و دولت‌های آینده همچنان دروازه‌های کشور را به روی واردات کالاهای خارجی باز بگذارند، وضعیت تولید داخل روز به روز بدتر و وخیم‌تر شده که بهتر نمی‌شود. یکی از راه‌هایی که می‌تواند به وضعیت تولید و فروش محصولات داخلی کمک کند، جلوگیری از ورود کالاهای خارجی چه به طور رسمی و چه به طور غیر قانونی است؛ چرا که بخش قابل توجهی از محصولات خارجی از مبادی رسمی کشور و به طور قانونی وارد می‌شود و بخش دیگری از آن، که حجم قابل توجهی دارد، به طور قاچاق وارد کشور می‌شود و دولت می‌تواند این واردات را مدیریت کند. دولت می‌تواند با مدیریت درست، کالا مورد نیازی را که به تولید داخلی ضربه نمی‌زند، وارد کرده و از ورود کالاهای غیر ضروری، جلوگیری کند و با این اقدام، فضا را برای تولیدات داخلی باز کرده و به فضای کسب‌وکار رونق بخشد.
۳ـ حمایت خاص از تولید با حمایت تعرفه‌ای
یکی از اصلی‌ترین دلایل پیشرفت و موفقیت کشورهای بزرگ جهان حمایت دولتمردان از تولیدات ملی عنوان می‌شود که درست و بجا است. اگر در حال حاضر، جهان شاهد رونق اقتصادی کشور چین است،‌ قسمت اعظم این رونق اقتصادی مربوط به حمایت دولت از تولیدات داخلی چینی‌ها بوده است. دولتمردان چینی با وضع تعرفه مناسب برای واردات کالا به کشورشان با قوت از تولیدات داخلی خود حمایت می‌کنند.
تجربه نشان داده است، در کشور ما نیز اگر این حمایت اتفاق بیفتد، ثمرات آن اقتصاد ملی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و موجب رونق اقتصادی خواهد بود. نمونه موفق این سیاست‌ها در سال‌های اخیر، خوشبختانه پیش روی مردم و مسئولان است. حمایت خاص از خودروسازان از طریق تعرفه 90 درصدی، تأمین اعتبار مالی و... نشان می‌دهد، خودروسازان تولید سالی 5/1 میلیون خودرو با 20 هزار میلیارد تومان گردش مالی و 2 میلیون شغل مستقیم و غیر مستقیم را ایجاد کرده‌اند؛ یعنی با یک سیاست مؤثر تعرفه 90 درصدی، این همه مواهب و عواید برای کشور داشته و خودروساز ایرانی از سال 1372 تاکنون با همین چند سیاست، به خودروساز جهانی و صادرکننده موفق در منطقه تبدیل شده است. البته بحث کیفیت خودروهای تولید داخل موضوع دیگری است که باید به طور مستقل آن را بررسی کرد.
اگر این نگاه به خودروسازان به چند صنعت بومی و تاریخی ایران، یعنی صنعت نساجی، کیف و کفش، پوشاک و... نیز تعمیم داده شود یا حداقل با تعرفه بالای 50 درصدی از این صنایع قدیمی و ریشه‌دار کشور حمایت شود تا متوجه شده و ببینیم که نه تنها ایرانی، کالا و خودرو و پارچه و کفش و مواد غذایی ایرانی مصرف می‌کند؛ بلکه کشورهای دیگر نیز تشویق به واردات کالا از ایران خواهند شد.
همان‌طور که در گذشته، ایران صادرکننده غلات به جهان بوده و استان سیستان‌وبلوچستان انبار غله ایران نام گرفته بود و از پنبه گرفته تا رب گوجه و کفش و چرم و فرش و... از ایران صادر می‌شد، اکنون نیز می‌توانیم با سیاست‌های ارزی، بانکی، گمرکی و تعرفه‌ای مناسب، شاهد رشد دوباره صنایع و کالای ایرانی در بازار داخلی و خارجی باشیم.

  محمدحسین مصطفایی/  اگر شما هم خبر خاکسپاری پری دریایی! را دیده یا شنیده باشید آن هم همراه با عکس، تعجبی در ذهن شما شکل می‌گیرد و شاید ماه‌ها بعد بر اثر جست‌وجوی یک کاربر اینترنتی متوجه شوید که تصویر دیده شده مربوط به یک صحنه از فیلم هالیوودی است که ادعا شده جسدش را دریا به ساحل چابهار آورده است! 
نقل‌کننده این خبر می‌گوید: «این پری بعد از غسل و کفن در چابهار به خاک سپرده شد!» تصاویر تأثیرگذار این خبر به نحوی است که هر چند همه می‌دانند پری شخصیت داستان‌های تخیلی و قصه‌هاست؛ اما سبب شد برخی ماجرا را جدی بگیرند.
دو هزار کیلو گوشت سگ به سوسیس تبدیل شد! یکی دیگر از شایعاتی است که با تصاویر الحاق شده به آن سبب ایجاد بدبینی و عدم اعتماد جامعه ‌شد. در متن این خبر کذب آمده است: «مأموران نیروی انتظامی مشهد به دستان صاحبان کارخانه‌ای که از گوشت سگ سوسیس تولید می‌کردند، دستبند زدند.» وقتی همه عکس‌های این خبر را بررسی کردیم، مشخص شد عکس متهم‌ها مربوط به یک خبر حوادثی است. خبر دستگیری سه سارق در اصفهان که چهار سال پیش در پایگاه‌ها منتشر شد. عکس‌های سلاخ‌خانه مربوط به کشتارگاهی است که بدون اخذ مجوز از وزارت بهداشت، گوسفند ذبح می‌کرد و ماجرای عکس سگی که سلاخی شده بود، مربوط به دو سال پیش است و خبر دستگیری مردی که حیوان آزار بود؛ مردی که لاشه این حیوان بخت برگشته را به این حال و روز درآورده
 است.
شایعات، طرز تفکرات و نگرش‌ها درباره اشارات سطحی هستند که بدون داشتن تأییدیه رسمی انتشار می‌یابند. بخشی از گفت‌وگوهای مردم نقل یا رد شایعاتی است که در روز شنیده‌اند. در روزهای اخیر شایعاتی، مانند مرگ بقایی، کشف جسد رضاخان، استعفای وزیر ارتباطات، اخراج احمدی‌نژاد از مجمع، بازداشت احمدی‌نژاد و... در فضاهای رسانه‌ای و غیر رسانه‌ای کشور منتشر شده است که ضمن آنکه تأییدیه رسمی نداشته‌اند، باور تکذیب شایعه برای مردم هم اندکی دشوار است. مردم فکر می‌کنند آنچه می‌گویند باید به واقعیت بپیوندد؛ به همین دلیل است که پس از تکذیب شایعه پذیرش ردّ آن امکان‌پذیر نیست و شایعه می‌تواند تاریخ یک کشور و حتی سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.
یکی از عوامل مهم شناسایی منبع شایعه این است که «چه کسی از شایعه سود می‌برد؟» در گذشته سرعت و شدت شایعات بسیار کمتر از امروز بود و شاید ماه‌ها طول می‌کشید که یک شایعه در سراسر کشور منتشر شود؛ اما اکنون شایعه سرعتی بیش از اخبار رادیو و تلویزیون گرفته است که دو عامل «اهمیت» و «ابهام» نقش گسترده‌ای در ایجاد شایعه دارند. این به آن معنا است که هرچه یک موضوع اهمیت داشته باشد و درباره آن ابهام، یعنی عدم شفافیت مطرح باشد، خوراک شایعه فراهم می‌شود. از سوی دیگر،‌ نبود شفافیت یا سانسور درباره یک شیء یا موضوع مهم می‌تواند جامعه‌ای را با بیماری شایعه مواجه کند، بنابراین با حاصل‌ضرب اهمیت در ابهام میزان و عمق شایعه آشکار می‌شود.
انگیزه‌های شایعه‌پراکنی عبارتند از: ایجاد ناامیدي، ایجاد وحشت و هراس، ایجاد بدبینی و تنفر، انحراف مسیر اخلاقی، ایجاد غرور بی‌جا، انگیزه‌هاي اقتصادي، انگیزه‌هاي اعتقادي، انگیزه‌هاي نظامی و انگیزه‌های سیاسی.

مراحل شکل‌گیری
 یک شایعه 
1‌ـ تعدیل و تسطیح: فرآیند تعدیل به این معناست که شایعه در مسیر حرکت خود فشرده‌تر، مختصرتر و کوتاه‌تر می‌شود؛ یعنی برخی از جزئیات آن، که عموماً برای درک درست اصل حادثه مورد نیازند، حذف می‌شود. این حذف در اثر تکرار متوالی پیام ادامه می‌یابد و نکات اصلی شایعه خلاصه و کوتاه می‌شود. شایعه دارای داستان می‌شود، داستانی که زمینه‌های زیادی هم برای بیان و نقل حوادث درباره آن وجود دارد.
2ـ فرآیند برجسته‌سازی: در مقابل حذف برخی جزئیات، جزئیات دیگری پررنگ شده و بر روی آن تأکید بیشتری می‌شود؛ به گونه‌ای که در بیان شایعه، داستان یا خبر به شکلی بازگو می‌شود که هیچ گونه شباهتی به اصل داستان ندارد؛ برای نمونه داستان مساوی شدن دربی دو تیم پایتخت‌نشین همواره با این شایعه مواجه است که آنها با هم ساخت و پاخت کرده‌اند که مساوی شوند یا بازی نکنند.
3ـ همانندسازی: هر کسی یک روایت از شایعه را نقل می‌کند، آن را با زبان خود و اعتقاد و فرهنگی که دارد، هم‌آوا می‌کند و به افراد و جریان‌های دیگری هُل می‌دهد و این سناریوی زنجیره شایعه با روایت‌های متفاوت تکرار می‌شود.

دسته‌بندی
 انواع شایعه 
1ـ شایعه‌های خزنده: برخی از شایعه‌ها به آرامی منتشر می‌شوند و به دلیل ارتباطات انسانی میان فردی شکل می‌گیرد. این نوع از شایعه در جمع‌های فامیلی، کارمندی و سازما‌‌ن‌ها دیده می‌شود و گاهی هم کاربردهای سیاسی و اجتماعی دارد.
2ـ شایعه‌های تند و سریع: این گونه از شایعه‌ها از طریق رسانه‌ها به سرعت جنبه اجتماعی می‌گیرند، قبلاً در قالب پیامک بود؛ اما اکنون ماهواره‌ها، رادیوهای بیگانه و تلویزیون‌ها جزء رسانه‌های در خدمت این نوع از شایعات هستند.
3ـ شايعات دلفيني: شايعاتی هستند كه به تناسب‌ زمان آشكار می‌شوند و بلافاصله پس از تأثیرگذاری براي مدتي پنهان مي‌شوند و دوباره با ايجاد زمينه و انگيزه، خود را آشكار مي‌كنند. به گفته «پستمن» اين شايعات، شايعات غواصي هستند. در اين نوع شايعه از آنچه در گذشته اتفاق افتاده، در زمان‌هايي كه كاربرد آن اقتضا مي‌كند استفاده مي‌كنند. گاهي مطالبي را آشكار و گاهي مطالبي را پنهان می‌کنند. به تعبير «پستمن» مانند نمكي هستند كه بر روي زخم پاشيده مي‌شوند و در طول تاريخ هميشه زنده هستند و كاربرد دارند. شايعات دلفيني زمان مشخصي ندارند و هرگاه زمينه آن فراهم شود، قابل خودنمايي هستند. شایعات دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی در مواقع گوناگون از این نوع است و با توجه به اینکه در هر سال چند موضوع مشخص مطرح می‌شود، نیازمند تدابیری است که می‌توان به راحتی در یک طیف گسترده پیش از بالا آمدن با آن مقابله کرد.
4ـ شایعه‌های شناور: شایعاتی شناورند که با توجه به موقعیت منتشر می‌شود. این شایعه مخفی است، البته تا زمانی که موقعیت آن فراهم شود.
همان‌گونه که گفته شد، شایعه ضد آرامش است و نوعی از بی‌اعتمادی اجتماعی و مقابله با آرامش کشور را دامن می‌زند؛ اما با این حال، راهکار مقابله با شایعه افزایش سواد مردم نسبت به اخبار و اطلاعات و اعتماد نکردن به مراجع نامعتبر است.

نگاهی به «دانکرک» مهم‌ترین فیلم جنگی سال جهان

 آرش فهیم/ مواجهه سینمای آمریکا با جنگ، درست عکس برخورد جریان غالب سینمای ایران با چنین موضوعی است. سینمای ما طی دو دهه اخیر، حتی حماسه‌ها و فتوحات را نیز تراژدی نشان داده، اما هالیوودی‌ها شکست‌های‌شان را هم در نظر جهانیان پیروزی نمایش می‌دهند. «خرمشهر» در جامعه ما نماد فتح و آزادی است، اما فقط سقوط و اشغال شدن این شهر در سینما به تصویر کشیده شده است. برخلاف خرمشهر، «دانکرک» در تاریخ معاصر غرب یادآور شکست و حقارت است، اما جادوگری به نام «کریستوفر نولان» در فیلم جدیدش، داستان این شهر را به یک حماسه و پیروزی تبدیل کرده است.
تاریخ سینما پر از فیلم‌های باشکوه است که پدیده‌های زشت اجتماعی و تاریخی را به زیباترین شکل ممکن نمایش داده‌اند. از «تولد یک ملت» که یک شاهکار سینمایی در ستایش نژادپرستی است تا «پیروزی اراده» که تبلیغ نازیسم بود و... حالا «دانکرک»! فیلمی که آمده تا با روایت یک جنگ نفسگیر و از ورای تحریف تاریخ، به ملت‌های تحت سلطه جنگ‌سالاران، نفس مصنوعی و درس امید و اعتقاد به معجزه را بدهد.
«دانکرک»، هم شبیه فیلم‌های قبلی نولان است و هم شبیه به آنها نیست. در این فیلم نیز همچون «ممنتو»، «تلقین» و... فرم روایی فیلم متقاطع و مبتنی بر بازی با زمان است. روایت اول که از ساحل شروع می‌شود طی یک هفته اتفاق می‌افتد، روایت دوم که در قایق می‌گذرد طی یک روز و روایت سوم که جنگ هوایی بین هواپیماها را نشان می‌دهد یک ساعت است و این سه روایت به هم می‌رسند. اما برخلاف آثار پیشین نولان، این فیلم فیلمنامه‌ای پر هیبت ندارد، به طوری که هیچ یک از سه روایت فیلم، به حد یک داستان تمام‌عیار نمی‌رسند و عناصری چون تعلیق، معما و قهرمان در آنها دیده نمی‌شود. پیوند سه روایت نیز غیر دراماتیک است؛ یعنی اساساً مشخص نمی‌شود که چرا ما سه روایت جدا از هم را می‌بینیم و معنایی را تولید نمی‌کند. به همین دلیل هم اتصال قصه‌ها چندان دلپذیر و لذت‌بخش نیست و معمایی را حل نمی‌کند. به همین دلیل هم «دانکرک» کوتاه‌ترین فیلم در کارنامه نولان است و به دو ساعت هم نمی‌رسد که نشان‌دهنده دست خالی فیلم‌ساز در داستان‌گویی است، زیرا فیلم‌های جنگی و حماسی به ویژه اگر درباره نبردهای بزرگ و پر کشمکش باشند، معمولاً طولانی هستند. شاید هم هدف کارگردان فیلم این بوده تا با ایجاد سه روایت، کمبود داستان را جبران و به زمان فیلم خود اضافه کند!
تنها جنبه قابل توجه «دانکرک» نمایش صحنه‌های چشم‌نواز و خارق‌العاده است. اهرم اصلی فیلم برای مفهوم‌سازی از جنگ و مجذوب کردن تماشاگر، فضاسازی و خلق هیجان از طریق صحنه‌های شگفت‌انگیز است. صحنه‌های هوایی فیلم، سرگیجه‌آور هستند و فیلم‌ساز نهایت سعی خود را به کار گرفته تا تصاویری عظیم از پرواز هواپیماها و از دیدگاه خلبان نشان دهد تا از این طریق، ضعف داستان و نبود قهرمان در فیلم خود را جبران کند. صحنه‌های هوایی فیلم و مانور هواپیماها بر فراز دریا به فیلم‌های سه بعدی و استریوسکوپیک (در ایران به «سینما 2000» شهرت داشت) شباهت دارد؛ صحنه‌هایی که صرفاً با چرخش هواپیماها (گردش دوربین به دور خود) شکل گرفته‌اند و دیگر هیچ! هیچ نمی‌فهمیم که این هواپیماها از کجا آمده‌اند، خلبان‌های آنها چه کسانی هستند و چه هدفی دارند!
«دانکرک» خود را با جادوی تصویر، صدا و حرکت تحمیل می‌کند؛ فیلم، با سکوت و آرامشی مرموز شروع می‌شود، اما دقیقه‌ای نمی‌گذرد که شلیک اولین گلوله مخاطب را به دنیایی پرتنش و تحرک می‌برد و تا آخر، حتی یک لحظه هم آرام نمی‌شود. به جای داستان، شخصیت‌پردازی و حتی بیان جزئیات جنگ و آن مقطع از  تاریخ، فقط سلسله حوادث مهیج و تصاویر خیره‌کننده هستند که در کنار هم قرار گرفته‌اند و فیلم را پیش می‌برند،‌ مانند بمب‌هایی که از افق تا چند متری دوربین یک به یک روی زمین می‌افتند و درست پیش از رسیدن به دوربین، قطع می‌شوند، یا صحنه عبور از تخته کوچکی که روی پل شکسته قرار گرفته و صحنه‌های وحشت‌زای مبارزه هواپیماها یا سکانس درون کشتی که گلوله‌باران می‌شود و... «دانکرک» در میان همه این تصاویر جادویی و داستان ابتر و سرگیجه‌آورش، پنداری دوست‌داشتنی را از جنگ بروز می‌دهد. در فیلم، هیچ صحنه مهوعی از نبرد نمی‌بینیم. نولان در فیلم خود، میدان مقاتله را به زیباترین شکل ممکن به تصویر درآورده است. دلیل حذف ضد قهرمان از فیلم نیز همین بوده تا پلشتی این میدان کمتر دیده شود. ما فقط جبهه خودی‌ها به زعم فیلم را می‌بینیم تا قدرت آنها بیشتر به چشم بیاید. در پایان نیز هیچ اشاره‌ای به اینکه فرانسه و انگلیس در نبرد دانکرک تحقیر شدند و تا آستانه سقوط رفتند، نمی‌شود. در تاریخ این‌گونه ثبت شده که آلمان نازی، شهر را محاصره کرده بود و هیچ مقاومتی از سوی نیروهای متفقین در کار نبود؛ آلمانی‌ها کاملاً قاهر و فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها مقهور بودند. تنها اشتباه محاسباتی هیتلر که دستور به توقف حمله داد، سقوط دانکرک را کامل نکرد. اما در این فیلم، حماسه و ازخودگذشتگی سربازان و نیروهای نظامی فرانسه و انگلیس، عامل نجات معرفی می‌شود. در پایان نیز در حالی که مردم برای پیروزی این نیروها شادی می‌کنند، بیانیه جنگ‌طلبانه فیلم را یکی از شخصیت‌های فیلم چنین می‌خواند: «ما باید تا انتها پیش برویم، باید در دریاها و اقیانوس‌ها بجنگیم، باید با قدرت بالا در هوا بجنگیم، باید به هر بهایی که شده از خودمان دفاع کنیم، باید در سواحل بجنگیم، باید در خشکی بجنگیم، باید در میدان نبرد و خیابان‌ها بجنگیم، باید در کوه‌ها بجنگیم، هیچ‌گاه نباید تسلیم شویم... تا زمانی که خدا بخواهد، دنیای جدید با تمام توان و قدرتش برای نجات دنیای قدیم قدم پیش خواهد گذاشت.» تا پیام فیلم، از تصویر هم فراتر رود و در قالب شعار نیز برملا شود.


  حیدر بهرامیان/  «بازی دراز» نماد بزرگی از جبهه‌های غرب غریب است. نماد بزرگی که داغ شهادت بسیاری از یاران خمینی(ره) را سر به مهر دارد. شهیدانی چون محمد بروجردی‌، علی‌‌اکبر شیرودی‌، محسن حاجی‌بابا، غلامعلی پیچک‌، علیرضا موحد دانش‌، سرگرد ادبیان و... که به قول شهید بهشتی «عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است.»

شروع راهیان نور غرب
هر ساله در سالروز عملیات آزادسازی ارتفاعات بازی دراز در اردیبهشت ماه سال 60 و پس از استقبال پرشور مردم از مناطق عملیاتی استان خوزستان در اسفند و فروردین ماه، راهیان نور جبهه‌های غربی با گردهمایی هزاران نفر از مردم در ارتفاعات بازی دراز و بزرگداشت این عملیات شروع می‌شود.

ماجرای بازی دراز
این سلسله ارتفاعات در درون مثلث شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان‌غرب در استان کرمانشاه واقع شده و بر شهرهای خانقین و نفت‌خانه عراق دید دارد. در 31 شهریور ماه سال 59 که ارتش بعث عراق به خاک مقدس جمهوری اسلامی تجاوز گسترده‌ای را شروع کرد، پس از ناکامی در تصرف شهر سرپل‌ذهاب، روی ارتفاعات کوره موش و قراویز مستقر شد. 15 روز بعد ارتفاعات بازی دراز را نیز اشغال کرد. از زمان تصرف این ارتفاعات تا 5 اردیبهشت ماه سال 1360 سه عملیات بر روی این ارتفاعات مهم و مشرف انجام شد، در عملیات سوم که به شهادت شهید شیرودی منجر شد، ارتفاعات 1050‌ـ 1100 و 1150 از دست دشمن بعثی آزاد شد و دشمن ضربه مهلکی خورد، به گونه‌ای که پس از عملیات بیت‌المقدس منطقه اشغال شده را از بیم اینکه تلفات بیشتری به آنها وارد شود، تخلیه کرده و بر روی ارتفاعات آق داغ در قصرشیرین مستقر شدند.

اولین گروه زائران بازی دراز
پس از اتمام جنگ تحمیلی، در دهه هفتاد یک گروه 50 تا 60 نفره با هدف گرامیداشت یاد شهدای بازی دراز و به پاس قدردانی از این عزیزان راه صعود به این ارتفاعات را با وجود مشکلات فراوان، از جمله وجود مین‌های باقی‌مانده از جنگ پیش گرفتند. این موضوع صعود چنان مورد استقبال واقع شد که در سال 97 حدود ۲۵ هزار نفر در این امر فرهنگی مهم شرکت کردند. بعدها شش شهید گمنام در این ارتفاعات تشییع و تدفین شدند و یک یادمان بر روی ارتفاع ساخته شد و جاده دسترسی آن نیز آسفالت شد و در سال‌های اخیر با حضور و صعود چند ده هزار نفر از مردم سراسر کشور به ارتفاعات بازی دراز، سالروز این عملیات گرامی داشته می‌شود. در این ایام نیز یادواره‌هایی برگزار می‌شود. امسال هم به رسم هر ساله پنجمین یادواره شهدای لیله‌القدر (بی‌سیم‌چی) تیپ نبی‌اکرم(ص) در روز پنجم اردیبهشت در مسجدالنبی(ص) طاق‌بستان کرمانشاه برگزار شد. افزون بر این، در تاریخ 6/2/97 در محل یادمان شهید شیرودی در سرپل‌ذهاب یادواره این شهید بزرگوار با حضور پرشور کاروان‌های راهیان نور برگزار شد. مراسمی هم در بقعه احمدبن‌اسحاق در سرپل‌ذهاب با حضور مردم زلزله‌زده این منطقه برپا شد.
سحرگاه هفتم اردیبهشت پس از نماز صبح و در زیر باران رحمت الهی مردم قدرشناس به ارتفاع صعود کرده و ساعت 9:30 صبح سردار سرلشکر پاسدار باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در ارتفاعات سخنرانی کرد. وی تأکید کرد: «وجب به وجب خاک بازی دراز آغشته به خون شهیدانی است که برای دفاع از کیان اسلامی و ارزش‌های انقلاب سر از پا نمی‌شناختند.»

نماینده ولی‌فقیه در سپاه در مراسم روز عقیدتی‌ـ سیاسی


 حسن ابراهیمی/حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی گفت: بصیرت سیاسی به معنای واقعی، یعنی بازی نخوردن و من به صراحت عرض می‌کنم که سپاه بین وجوب و حرمت قرار دارد؛ یعنی بصیرت سیاسی واجب است و جناح‌بندی سیاسی حرام.
به گزارش صبح صادق حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله حاجی‌صادقی نماینده ولی‌فقیه در سپاه در مراسم بزرگداشت روز عقیدتی‌ـ سیاسی در سپاه که در سالن ولایت ستاد فرماندهی کل سپاه برگزار شد، با اشاره به موضوع پاسداری غیر محافظه‌کارانه از انقلاب اسلامی اظهار داشت: «انقلاب اسلامی ما نسبت به گذشته تولد جدید اسلام بود و نسبت به آینده زمینه‌ساز ظهور است و برای اینکه این انقلاب بماند باید سپاه بماند و ماندن سپاه به ماندن خصوصیات انقلابی‌اش وابسته است.»
وی افزود: «برای اینکه سپاه بتواند سنگرنشین جبهه انقلاب باشد باید این قوت‌های درونی روز‌به‌روز بیشتر شود که در این مسئله اگرچه همه ارکان سپاه مسئولیت برعهده دارند، اما این موضوع بیشتر متوجه مجموعه نمایندگی ولی‌فقیه است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در فرازی دیگر از سخنان خود با اشاره به الگو بودن استاد شهید مطهری در حوزه عقیدتی و سیاسی گفت: «جامعیت شهید مطهری مهم‌ترین چیزی است که از او برای همه ما یک الگو ساخته است، همان چیزی که خود شهید مطهری هم در موضوع  انسان کامل به آن اشاره کرده است که در جامعه اسلامی انسان کامل آن کسی است که همه ارزش‌های انسانی به صورت هماهنگ با هم در او رشد کرده باشد.»
وی ادامه داد: «مطهری معتقد بود معنویت اسلام در متن سیاست آن است و عرفانش در متن جهادش و همه با هم است و امروز نمونه برجسته این انسان کامل را می‌توان در رهبر معظم انقلاب دید که یک جامعیت در مسائل دارند.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی افزود: «برای رسیدن به کمال دو شرط لازم است؛ اول اینکه همه ارزش‌های انسانی را داشته باشد و دوم اینکه در فرآیند رشد اینها با هم جلو بروند. عمده لغزش‌ها در تاریخ هم ناشی از همین رشد نکردن متوازن در معنویت و سیاست و دیگر ابعاد است، دین هم یعنی جامعیت در همه این مسائل.»
وی تأکید کرد: «شهید مطهری به عنوان یک الگوی عملی نشان داد که یک استاد و معلم و مربی در حوزه دین باید خودش هم جامعیت داشته باشد، چون دین همه ابعاد زندگی را شامل می‌شود.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه درباره مسئله عقیدتی‌ـ سیاسی در مجموعه سپاه در فراز دیگری از سخنانش گفت: «رهبر معظم انقلاب دلیل بر ضرورت پاسداری را در یک بیان دو امر شمردند؛ اول اینکه انقلاب زنده و در حال حرکت است و دوم اینکه چون انقلاب دشمن دارد و با تهدید مواجه است، پس نگهبان می‌خواهد. پس اصل وجود سپاه و استمرار حیات سپاه این دو دلیل است.»
وی در ادامه تأکید کرد: «هرچه از طول عمر پیروزی انقلاب می‌گذرد، دشمنی‌ها و ابزارها و روش‌های دشمنی پیچیده‌تر می‌شود و سدهای بیشتری در مقابل انقلاب قرار می‌گیرد.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی افزود: «امروز دشمن به این جمع‌بندی رسیده که انقلاب تنها به دست خود انقلابیون از بین می‌رود و این را از صدر اسلام تا امروز نتیجه گرفته‌اند؛ چرا که انحراف از اسلام ناب از صدر اسلام از طرف خود مسلمانان بوده است. در این صحنه پاسداری از انقلاب دشوارتر است و در چنین وضعیتی سنگرنشینی انقلاب حساس‌تر است و بصیرت بیشتری می‌طلبد.» 
وی با مطرح کردن این موضوع که سیره ائمه(ع) رصد شیوه، زمان، مکان و عملکرد دشمن و انجام واکنش متناسب با آن بوده است، ادامه داد: «عملکرد متفاوت امام حسن و امام حسین(علیهما‌السلام) در مقابل معاویه و یزید هم به این دلیل بود.»
عضو هیئت علمی دانشکده شهید محلاتی در ادامه گفت: «پاسداری از انقلاب و سنگرنشینی آن در حال حاضر دو رکن دارد؛ اول توجه به قدرت بیرونی و دوم تقویت و توجه به قوت‌های درونی.»
وی افزود: «در وجه قدرت، قرآن برای ما خط‌مشی مشخص کرده که «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه...» و هر آنچه برای این منظور لازم باشد را فراهم می‌کنیم، البته شرع به ما اجازه تولید و استفاده از سلاح کشتار جمعی را نمی‌دهد. اما قدرت ما فقط در تجهیزات نیست، اشراف اطلاعاتی و امنیتی و طرح و برنامه هم مهم است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در ادامه با اشاره به اینکه در کنار این قدرت به یک قوت درونی احتیاج داریم، افزود: «این قوت درونی عبارت است از همان مواردی که آقا در حکم خود و در جاهای دیگر بیان کرده‌اند. که ایمان راسخ و عمیق، معنویت و حریت داشتن نسبت به دنیا، و تولی و تبری داشتن از جمله این موارد است.»
وی معنویت را تعلق نداشتن به مادیات دانست و در توضیح خاطرنشان کرد: «ثروت خوب است و انسان می‌تواند با ثروت آخرت و بهشت را بخرد، اما شرطش این است که پول نوکری خوب، اما اربابی بد است؛ یعنی پول تا وقتی که انسان را اسیر خود نکرده باشد می‌تواند عامل سعادت شود و این تعبیر شهید مطهری است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به موضوع تولی و تبری هم گفت: «در ولایتمداری و شناخت ولایت باید دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی هم باشد، همان‌طور که کفر و ایمان است و قرآن می‌گوید «اول به طاغوت کافر شو و بعد به خدا ایمان بیاور»، یا اینکه در توصیف یاران پیامبر(ص) اول اشداء علی الکفار بیان شده و بعد رحماء بینهم.»
وی زیارت عاشورا را منشور تولی و تبری دانست و در ادامه به شاخصه‌های دیگر قوت پاسداری اشاره کرد. 
شناخت تکلیف، گرایش و عمل به آن شاخص دیگری بود که نماینده ولی‌فقیه به آن اشاره کرد و افزود: «روحیه جهادی و انقلابی دیگر شاخصه‌ای است که پاسداران باید به آن توجه کنند، باید باور داشت که همیشه در صحنه نبرد هستیم و همیشه در حال فعالیت باشیم.»
بصیرت سیاسی یکی دیگر از شاخصه‌های قوت پاسداری است که حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی در توضیح آن گفت: «بصیرت سیاسی به معنای واقعی یعنی بازی نخوردن و من به صراحت عرض می‌کنم که سپاه بین وجوب و حرمت قرار دارد؛ یعنی بصیرت سیاسی واجب است و جناح‌بندی سیاسی حرام.»
وی درباره مرز این مسئله چنین توضیح داد: «حدود مرز بصیرت سیاسی و باندبازی سیاسی جبهه انقلاب است، هرکس که در جبهه انقلاب پرچمدار ولی‌فقیه زمان نیست به یقین خود را در مقابل سپاه بداند.»
 گفتنی است، در ابتدای این مراسم حجت‌الاسلام سیدعلیرضا ادیانی، معاون عقیدتی‌ـ سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه گزارشی از وضعیت و فعالیت‌های این معاونت ارائه کرد و در پایان این مراسم هم از جمعی از فرماندهان مدیران و مربیان و استادان برتر و هادیان سیاسی در حوزه عقیدتی‌ـ سیاسی قدردانی شد.


 کبری فرشچی/ ماجرای گشت ارشاد و برخورد با بدحجابان انگار همیشه داغ است و هر از چند گاه با یک حادثه تازه و انتشارش در شبکه‌های اجتماعی به مدد بهره‌گیری رسانه‌های غربی از تکنیک برجسته‌سازی تا مدت‌ها نقل محافل می‌شود و چالشی بزرگ در حوزه زنان و خانواده ایجاد می‌کند. اما حکایت حجاب و عفاف زن ایرانی از آن حکایت‌هایی است که ریشه‌هایش به دوران هخامنشیان باز می‌گردد و گواهش حکاکی‌های نقش بسته بر روی سنگ‌های تخت جمشید و دیگر بناهای تاریخی‌ است تا اثبات کند زن ایرانی حتی پیش از مسلمان شدنش حجاب و عفاف را سرلوحه پاکدامنی خود قرار داده بود. به همین دلیل هم است که هنوز و همچنان حجاب به منزله مطالبه‌ای عمومی مطرح می‌شود. بر همین اساس سال 1384 بود که حجاب و عفاف در قالب قانون نشست و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی مصوبه‌ای جامع در این حوزه پا به عرصه وجود گذاشت. مصوبه گسترش فرهنگ حجاب و عفاف تکلیف قانونی 26 دستگاه را در این حوزه روشن کرده است، اما ما فقط با وظایف یک دستگاه و در یک بخش آشنا هستیم؛ 
گشت ارشاد.
حالا دیگر مصوبه عفاف و حجاب وارد 13 سالگی خود شده است. طرح راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب 13 دي 1384 به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيد، بر اساس این طرح 26 وزارتخانه، سازمان و دستگاه اجرايي موظف به اجراي اصولي براي گسترش فرهنگ حجاب و عفاف شدند. پیگیری این مصوبات در ابتدا به دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی از زیرمجموعه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد؛ اما پس از چند سال و مشاهده عملکرد نامطلوب دستگاه‌ها در این زمینه، در سال 87 نظارت این طرح به وزارت کشور واگذار شد و تا به امروز نیز این مسئولیت برعهده این وزارتخانه است.

حجاب بانوان نوک پیکان 
تغییر ارزش‌ها 
برای تسلط بر هر جامعه‌‌ای ابتدا باید به سراغ تغییر ارزش‌های آن جامعه رفت و در آن نفوذ کرد. جامعه ایران جامعه‌ای مسلمان و سنتی است و حجاب نه فقط یک دستور دینی، بلکه نمادی از ارزش‌های جاری در جامعه است. از سوی دیگر زن ایرانی قلب کانون خانواده است و در شکل‌گیری ساختار ارزشی خانواده و جامعه نقشی اساسی دارد. همه اینها دلایل مستند و مستدل را برای هدف گرفتن حجاب زن ایرانی به عنوان نخستین دژ در برابر نفوذ و تغییر باورها و ارزش‌های جامعه برای تسلط نهایی فراهم می‌کند. در این مسیر اگرچه قوانین مصوبی داریم، اما کم‌کاری دستگاه‌ها برای اجرای این قوانین و مصوبه‌ها و مسئولیت‌هایی که در قبال نهادینه کردن فرهنگ و باور به حجاب در مردم داشته‌اند موجب شده تا امروز به شرایطی برسیم که نمادی از توفیق برنامه‌های نفوذ در جامعه است و بار کم‌کاری همه دستگاه‌های مسئول در این حوزه بر دوش یک دستگاه افتاده است؛ نیروی انتظامی و گشت ارشاد.

26 دستگاه مسئول 
در گسترش حجاب و عفاف 
بازخوانی مصوبه 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی در گسترش عفاف و حجاب می‌تواند توجیه‌کننده برجسته شدن عملکرد گشت ارشاد باشد. 
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با 21 وظيفه، وزارت بازرگاني با 13 وظيفه، سازمان صداوسيما با 31 وظيفه، نيروي انتظامي با 21 وظيفه، سازمان جوانان با 14 وظيفه، وزارت آموزش‌و‌پرورش با 21 وظيفه، وزارت علوم با 17 وظيفه، مركز زنان و خانواده با 6 وظيفه، وزارت ارتباطات با 8 وظيفه، سازمان تربيت‌بدني با 18 وظيفه، شهرداري با 10 وظيفه، وزارت بهداشت با 17 وظيفه، ستاد امر به معروف و نهي از منكر با 11 وظيفه، سازمان بهزيستي با 5 وظيفه، وزارت امورخارجه با 10 وظيفه، وزارت كار با 5 وظيفه، مجلس شوراي اسلامي با 7 وظيفه، وزارت كشور با 11 وظيفه، سازمان مديريت و برنامه‌ريزي با 9 وظيفه، قوه ‌قضائيه با 5 وظيفه، وزارت مسكن با 9 وظيفه، سازمان ميراث فرهنگي با 11 وظيفه، بسيج با 6 وظيفه، وزارت راه با 7 وظيفه و سازمان تبليغات اسلامي با 12 وظيفه، سازمان‌ها و نهادهايي هستند كه در مصوبه 427 شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي گسترش عفاف و حجاب نام و وظايف‌شان ذكرشده است. 
اما اگر به سراغ عملکرد این دستگاه‌ها برویم، وضعیت عفاف و حجاب در جامعه خود گویای کارنامه نامقبول عملکرد آنهاست؛ کارنامه‌ای که بار مسئولیت نیروی انتظامی را در این حوزه سنگین‌تر کرده است. 

ایستاده در غبار 
حجاب بیش از هر موضوعی، فرهنگی است و چنانچه به عنوان یک باور در اذهان زنان و دختران جامعه جای بگیرد، اساسی‌ترین گام در گسترش فرهنگ حجاب و عفاف برداشته شده است؛ چرا که تغییر باورهای افراد به سادگی امکانپذیر نیست. 
به همین دلیل هم در مصوبه حجاب و عفاف بیشترین وظایف بر عهده دستگاه‌های فرهنگ‌ساز جامعه، یعنی صداوسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش و وزارت علوم گذاشته شده است. 
اگر وزارت آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت را در رأس هرم تعمیق باور و ارزش‌های اسلامی از جمله حجاب و عفاف بدانیم، می‌بینیم آموزش و پرورش، هم در اصلاح وضعیت حجاب و انتقال این هنجار به فرزندان و هم در تضعیف و سست شدن این هنجار در بین نوجوانان و جوانان سهم چشمگیری دارد. به خصوص اینکه مردم و خانواده‌ها با اعتماد به دستگاه تعلیم و تربیت بخش مهمی از وظیفه انتقال فرهنگ و ارزش‌ها را به عهده این سازمان 
می‌گذارند. 
در ادامه این فرآیند وزارت علوم نیز عملکرد قابل قبولی نداشته تا جایی که بسیاری از خانواده‌ها معتقدند فرزندان‌شان بعد از دانشگاه دچار انحطاط ارزشی شده‌اند. اما کم‌کاری‌ها تنها به دستگاه تعلیم و تربیت خلاصه نمی‌شود. 
تمام ماجرا این است که اگر هر یک از این 25 دستگاه به وظایف خود عمل می‌کردند، عفاف و حجاب به گشت ارشاد گره نمی‌خورد و وضعیت حجاب در جامعه بسامان‌تر از اوضاع فعلی بود. در چنین وضعیتی است که در‌می‌یابیم عملکرد نیروی انتظامی در گسترش فرهنگ حجاب و عفاف حتی قابل قدردانی است، به خصوص در وضعیتی که همه خود را کنار کشیده‌اند.