نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ 15

  عبدالله عبادی/ کشور مالاوی در جنوب شرق آفریقا قرار دارد، جمعیت آن حدود 17 میلیون نفر و پایتخت آن شهر لیلونگوه است. این کشور محصور در خشکی بوده و در شمال موزامبیک و شرق زامبیا واقع شده و تا سال 1964 مستعمره بریتانیا بوده است.
زبان رسمی مردم مالاوی انگلیسی است، اما زبان‌های محلی و قبیله‌ای نیز به شدت رواج دارد. 60 درصد مردم این کشور مسیحی، 35 درصد مسلمان و 5 درصد آنیمیست هستند. متأسفانه به دلیل نفوذ میسیونرهای مسیحی در هیئت حاکمه این کشور، مسلمانان جایی در رأس قدرت نداشته و اغلب فقیر بوده و در روستاها زندگی می‌کنند. اما آنچه درباره دین اسلام در این کشور مطرح است، اینکه اسلام در مالاوی همانند قلب تپنده‌ای عمل کرده و توانسته این دین را از این نقطه آفریقا در حوزه کشورهای جنوب آفریقا به خصوص زیمبابوه، زامبیا، بوتسوانا و آفریقای جنوبی گسترش دهد.
فقر و عقب‌ماندگی حاکم بر این کشور سبب شده سازمان‌های وابسته به وهابیت در عربستان از دهه 1970 وارد این کشور شوند و از 45 سال گذشته همواره سعی در نفوذ در لایه‌های مختلف جامعه مسلمانان این کشور داشته‌اند، با این حال با توجه به فرهنگ آفریقایی و تضاد بسیاری از رسوم وهابیت به این فرهنگ هر چند این سازمان‌ها هزینه‌های بالایی را متقبل شده‌اند، اما نتوانسته‌اند به خواسته‌های خود برسند، با این حال دست از کوشش برنداشته و به طور مداوم سعی در حفظ و گسترش حضور خود در این کشور دارند. در ادامه به بخشی از این اقدامات اشاره خواهد شد.
یکی از سازمان‌های عربستانی که حضور پررنگی در مالاوی دارد، سازمان امداد اسلامی جهانی است، این سازمان افزون بر آفریقا در دیگر قاره‌ها نظیر آسیا و حتی اروپا حضور دائمی داشته و در کشورهایی چون بوسنی و هرزگوین و کوزوو اقداماتی را انجام می‌دهد. این سازمان با توجه به وضعیت اقتصادی و جغرافیایی مالاوی فعالیت‌های به ظاهر انسان‌دوستانه فراوانی را در این کشور انجام داده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.
1ـ مبارزه با خشکسالی: مالاوی در میان کم‌توسعه‌یافته‌ترین و متراکم‌ترین کشورها از نظر جمعیت قرار دارد. بیش از 85 درصد از مردم این کشور در روستاها زندگی می‌کنند و اقتصاد این کشور به شدت به کشاورزی وابسته است، اما طی یک دهه اخیر وقوع خشکسالی‌های متعدد و طولانی‌مدت در شرق آفریقا سبب شده تا حدود 40 درصد از مردم این کشور با خطر قحطی و گرسنگی دست به گریبان باشند؛ از این رو این سازمان با ارسال حجم زیادی از مواد غذایی، مانند گندم، روغن و ذرت سعی کرده کنار سازمان‌های به ظاهر بشردوست خود را فرشته نجات مردم این کشور معرفی کند.
 2ـ حمایت از کشاورزی: با توجه به وقوع خشکسالی‌های متعدد و طولانی در کشور مالاوی و خطر نابودی بخش زیادی از مردم روستانشین، سازمان امداد اسلامی جهانی با حمایت و پشتیبانی از کشاورزی سعی کرده است مردم این کشور را یاری کند، ارسال پمپ آب و ایجاد چاه‌های آب و قنات سبب شده تا بخشی از نیازهای مردم این کشور به مواد غذایی برطرف شود.
 3ـ توزیع اقلام غذایی در ماه مبارک رمضان: کمبود مواد غذایی در کشور مالاوی در سال 2014 به حد نگران‌کننده‌ای رسید؛ از این رو مسئولان این سازمان وهابی با ارسال چند محموله شکر، روغن خوراکی، چای، برنج و حبوبات توانستند تا حدودی نیازهای خانواده‌های مسلمان این کشور را در آستانه ماه مبارک رمضان برطرف کنند. این اقدام وهابی‌ها با حمایت وسیع رسانه‌های وابسته به خود، چه در داخل عربستان و کشور مالاوی و چه در دیگر کشورهای منطقه شرق آفریقا همراه شد و رژیم خونخوار سعودی سعی کرد با زدن ماسک انسانیت به چهره کریه‌اش، خود را کشوری طرفدار انسانیت به مردم آفریقا نشان دهد.
 4ـ ساخت مسجد: همان‌طور که گفته شد، مسلمانان فقط حدود 35 درصد از جمعیت کشور مالاوی را تشکیل می‌دهند که بیشتر آنها در روستاها زندگی می‌کنند و هیچ نقشی در اداره کشور ندارد، از سوی دیگر وضعیت اقتصادی دولت این کشور که بزرگ‌ترین منابع ارزی آن صادرات محصولات کشاورزی می‌باشد بسیار نامطلوب است، به همین دلیل دولت هیچ اقدامی در راستای ایجاد و بهره‌برداری از اماکن اسلامی نکرده و نمی‌کند. از سوی دیگر مردم به حدی فقیر هستند که حتی از تأمین نیازهای اولیه خود نیز ناتوانند؛ از این رو سازمان‌ها و دولت‌های اسلامی با قبول هزینه احداث مساجد به رشد و توسعه ارزش‌های اسلامی در این کشور اقدام می‌کنند. یکی از این سازمان‌ها سازمان رابطه العالم اسلامی در عربستان است. این سازمان طی 40 سال گذشته با احداث ده‌ها باب مسجد در روستاها و شهرهای این کشور سعی در نفوذ در قلوب مردم این کشور داشته است، اما از آنجا که اداره این مساجد به دست عوامل وابسته به خود می‌باشد و مردم عادی در اداره این اماکن و نحوه بهره‌برداری از آنها نقش ندارند، میزان این تأثیر بسیار کم شده است.
5ـ توزیع فیش حج بین علما: از آنجا که مردم این کشور به ویژه مسلمانان در فقر مطلق زندگی می‌کنند و بسیاری از آنها حتی از تأمین معاش روزانه خود نیز عاجزند، بالتبع علمای مذهبی نیز که جزو همین مردم هستند وضعیت مناسبی برای سفر به مکه و انجام فریضه حج ندارند، در این میان سفارت عربستان در این کشور با شناسایی علما و رهبران بزرگ مذهبی و توزیع فیش‌های رایگان حج بین آنان سعی کرده زمینه را برای نفوذ هرچه بیشتر خود فراهم آورد.
6ـ حمایت از ایتام و خانواده‌های بی‌سرپرست‌: یکی دیگر از اقدامات به ظاهر انسان‌دوستانه رژیم سفاک سعودی در مالاوی، حمایت از ایتام و خانواده‌های بی‌سرپرست است. در اجرای این طرح سازمان‌های عربستانی با توزیع مواد غذایی و پوشاک و همچنین امکان خوداشتغالی زنان سرپرست خانواده سعی در بهبود شرایط زندگی آنان دارند.


 رضا اشرفی/ انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا در حالی برگزار شد که بر اساس نتایج به دست آمده نیکولاس مادورو در سمت خود به عنوان رئیس‌جمهوری این کشور ابقا شده است.
میزان مشارکت در این انتخابات 01/46 درصد اعلام شده، در حالی که آمار نشان می‌دهد، مادورو ۵ میلیون و ۸۲۳ هزار و ۷۱۸ رأی به دست آورده است. پس از او، هنری فالکون از جناح مخالف یک میلیون و ۸۲۰ هزار و ۵۲۲ رأی به دست آورد. البته فالکون و یک نامزد دیگر مخالف به نام «خاویر برتوچی» اعلام کردند که این نتیجه را به رسمیت نمی‌شناسند. هر دوی آنها معتقدند، انتخابات به دلیل نقض مقررات مخدوش است، به طوری که فالکون خواستار رأی‌گیری مجدد در ماه اکتبر شد.
در این میان این انتخابات دارای بازتاب خارجی نیز بوده، چنانکه وزارت خارجه آمریکا انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا را «ساختگی» توصیف و اعلام کرد که این نتایج را به رسمیت نمی‌شناسد. «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا هم در توئیتر نوشت: «مردم ونزوئلا باید حاکمیت را در این کشور به دست گیرند.» اکنون آمریکا همزمان در حال بررسی اعمال تحریم‌های نفتی علیه ونزوئلا است. ایالات متحده، کانادا، اتحادیه اروپا و حدود ۱۰ کشور آمریکای جنوبی پیروزی نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهوری ونزوئلا در انتخابات را به رسمیت نشناخته‌اند. بنا به دستور دونالد ترامپ، شهروندان آمریکایی از خرید و فروش اوراق قرضه ونزوئلا منع شده‌اند. نیکولاس مادورو در انتخابات روز یک‌شنبه که از سوی مخالفان تحریم شده بود، با کسب ۶۸ درصد آرا به پیروزی رسید. اما در نقطه مقابل ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه روز دوشنبه همزمان با واکنش منفی آمریکا و اتحادیه اروپا به انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا پیروزی نیکولاس مادورو را به وی تبریک گفت.
ونزوئلا با خصمانه نامیدن این اقدامات، می‌گوید واشنگتن از استقلال کاراکاس ناخرسند است و تلاش می‌کند بر منابع نفتی ونزوئلا مسلط شود.
چند روز مانده به انتخابات نیز  آمریکا ده‌ها مقام ونزوئلایی، از جمله مادورو را به اتهام نقض‌های حقوق بشری، قاچاق مواد مخدر و نابودی دموکراسی تحریم کرده است، اما «کابیو» رئیس مجلس ونزوئلا مصون مانده بود و آمریکا در واقع از شخص بانفوذ و قدرتمندی حمایت می‌کرد تا به نوعی میان حلقه یاران نزدیک مادورو اختلاف بیندازد. در این میان  دولت ونزوئلا در واکنش به مواضع آمریکا علیه انتخابات این کشور، کاردار آمریکا را فردی نامناسب اعلام کرد و به او 48 ساعت فرصت داد به آمریکا بازگردد. 
مجموع این تحولات در ونزوئلا در حالی روی می‌دهد که چند سؤال اصلی مطرح است؟ نخست آنکه چرا با وجود مشکلات اقتصادی، مردم دوباره به مادورو رأی دادند و او را انتخاب کردند؟ و دیگر آنکه مادورو برای ادامه راه با چه چالش‌هایی مواجه خواهد بود؟
بررسی کارنامه ونزوئلا از زمان درگذشت هوگو چاوز تا به امروز نشان می‌دهد که این کشور با مجموعه‌ای از چالش‌های داخلی و خارجی مواجه است. در عرصه داخلی از یک‌سوم نابسامانی اقتصادی اعتراض‌های مردمی را به همراه داشته، به‌گونه‌ای که بسیاری از سیاست‌های داخلی و خارجی ونزوئلا تحت تأثیر موضوعات اقتصادی قرار گرفته است. در همین حال جریان‌های مخالف دولت که رویکردی غرب‌گرایانه دارند نیز با تحریک احساسات مردمی و بهره‌گیری از نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی به قشون‌کشی خیابانی پرداخته که هم بر اقتصاد و هم بر امنیت ونزوئلا تأثیرگذار بوده است. 
در همین حال آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی که دومینوی تغییرات در منطقه پس از درگذشت چاوز را در پیش گرفته و تغییرات صورت گرفته در برزیل و سرنگونی دولت «روسف»، و در آرژانتین حذف ساختار برجای مانده از دوران ریاست‌جمهوری خانم «فرناندز» نمودی از این رفتارها بوده که دامنه این بحران‌سازی آمریکا به سمت نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی نیز کشیده شد. البته آمریکا بازی دیپلماتیکی را نیز آغاز کرد و آن رویکرد به اصطلاح همگرایی با کوبا بود که با سفر اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا به اوج رسید. آمریکا با این رویکرد تلاش کرد چهره‌ای مثبت از خود به نمایش بگذارد، در حالی که همزمان سرنگون‌سازی نظام‌های برزیل و آرژانتین و نیز ایجاد اختلاف میان کشورهای آمریکای لاتین در قالب اتحادیه‌های مرکوسور و آلبا را اجرا می‌کرد. البته آمریکا هرگز به وعده‌های خود برای برداشتن تحریم‌های کوبا عمل نکرد و همچنان تحریم‌ها ادامه دارد. 
مادورو از نظر آمریکا، آخرین فرد از جبهه ضد امپریالیسم آمریکای لاتین است و در صورت سرنگونی نظام ونزوئلا رؤیاهای ضد آمریکایی در این منطقه نیز با او سرنگون خواهد شد، چنانکه در دهه 1970 با سرنگونی آلنده تا سال‌ها حرکت‌های ضد آمریکایی در آمریکای لاتین متوقف شد. 
با تمام این تفاسیر روند تحولات ونزوئلا نشان می‌دهد که هر چند این کشور با بی‌ثباتی سیاسی و برخی ناکارآمدی‌های اقتصادی مواجه شده، اما همچنان مردم حاضر به پذیرش سلطه آمریکایی بر کشورشان نیستند و بر اساس این می‌توان گفت پشتوانه‌ای که موجب پیروزی مادورو در انتخابات شد، رویکردهای ضد آمریکایی وی بوده است. البته آمریکایی‌ها تلاش دارند چنان وانمود کنند که حمایت روسیه از مادورو زمینه‌ساز این پیروزی بوده، اما واقعیت آن است که نگاه مردم ونزوئلا همچنان نشئت گرفته از آرمان‌های چاوزی است که استقلال و آزادی کشورش از آمریکا و اتحاد منطقه در برابر امپریالیسم اساس اقداماتش بوده است. 
در این میان باید توجه داشت که مادورو برای ادامه کار همچنان به حمایت‌های گسترده مردمی نیاز دارد که مقابله با چالش‌های داخلی به ویژه در حوزه اقتصادی و تقویت ارتباط با کشورهای مخالف آمریکا مؤلفه‌های مهم در تحقق این امر خواهند بود، هر چند به یقین آمریکا برای رسیدن به اهداف خود علیه مادورو و ونزوئلا بیکار نخواهد ماند و افزایش فشارها را در پیش خواهد گرفت. تحریک بازندگان انتخابات به اعتراض‌های خیابانی و نیز اعمال تحریم‌ها و محدودیت‌ها علیه ونزوئلا ابعاد این طراحی را تشکیل خواهد داد. در اصل سیاست آمریکا نه بر اساس تهدید نظامی، بلکه در قالب ابزارهای نرم‌ براندازی است که در چارچوب اقتصادی و نیز ایجاد چند دستگی سیاسی و آوردن مردم به خیابان‌ها صورت می‌گیرد تا شاید در لوای یک انقلاب رنگی دیگر بتواند بعد دیگری از دخالت‌های خود در آمریکای لاتین را اجرا کند. 

  محمد رضا مرادی/ محمدبن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی از ابتدای اردیبهشت در رسانه‌ها ظاهر نشده و در مراسم‌های بسیار مهم شرکت نکرده است. غیبت یک ماهه ولی‌عهد عربستان گمانه‌زنی‌هایی را درباره سرنوشت وی در پی داشته است. برخی رسانه‌ها از زخمی شدن و شماری دیگر از مرگ وی خبر می‌دهند؛ اما به راستی بن‌سلمان کجاست؟
شنبه، اول اردیبهشت ماه منابع محلی عربستان از شنیده شدن صدای تیراندازی در نزدیکی قصر سلطنتی محله «الخزامی» در ریاض خبر دادند. همزمان برخی شبکه‌ها خبر زخمی شدن ملک‌سلمان، پادشاه سعودی را منتشر کرده و تأکید کردند محمدبن‌سلمان و پدرش را به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند و شایعاتی شبیه به اینها در رسانه‌ها و فضای مجازی دست به دست ‌شد. حتی شایعه انتقال بن‌سلمان به پایگاه نظامی سلطنتی به دست نیروهای آمریکایی و بلک واتر هم مطرح شد. «مجتهد» افشاگر سعودی همان زمان در توئیتی اعلام کرد: «هدف حمله شخص محمد‌بن‌سلمان، ولی‌عهد عربستان بوده است. هفت نفر از طرفین در این درگیری کشته شده و مهاجمان گریخته‌اند. شاید مهاجمان از پهپاد هم کمک گرفته باشند.» در واقع، کارشناسان با توجه به حادثه یک ماه پیش در کاخ الخزامی معتقدند، بن‌سلمان احتمالاً زخمی شده باشد. این مسئله چندان دور از واقعیت نیست. اقدامات بن‌سلمان در یک سال گذشته، مانند کودتا علیه «بن‌نایف» ولی‌عهد سابق عربستان، دستگیری شاهزاده‌ها و مصادره اموال آنها و تقابل با نهاد دینی سبب شده است وی در جامعه سیاسی و اجتماعی عربستان به مثابه یک دشمن و مخالف تمامیت‌خواه معرفی شود. در واقع، بن‌سلمان به دنبال قبضه کامل قدرت در عربستان است و همین مسئله موجب جبهه‌گیری‌هایی علیه وی شده است. بنابراین، سناریوی زخمی شدن بن‌سلمان می‌تواند با واقعیت‌های سیاسی کنونی عربستان همخوانی داشته باشد. 
آنچه سناریوی زخمی شدن بن‌سلمان را تقویت می‌کند، انتشار عکسی از سوی رئیس دفتر بن‌سلمان است. «بدر العساکر» پس از رسانه‌ای شدن غیبت بن‌سلمان، ولی‌عهد این کشور، عکسی از وی برای نخستین بار پس از حادثه تیراندازی در کاخ پادشاهی در منطقه «الخزامی» منتشر کرد. نکته مهم در این عکس این است که بن‌سلمان به السیسی و پادشاه بحرین به نوعی تکیه کرده و گویا قادر به حفظ تعادل خود بدون کمک این دو نیست. این مسئله برای بن‌سلمان که از نظر جسمی قوی و نیرومند است، بسیار عجیب بوده و افزون بر این، محمدبن‌سلمان در هفته گذشته در دو مراسم بسیار مهم غایب بوده است. چندی پیش مراسم سحری با حضور پادشاه عربستان برگزار شد؛ اما خبری از بن‌سلمان نبود. وی همچنین در مراسم نشست مهم هیئت وزیران و در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشکده افسری ملک عبدالعزیز نیز حضور نداشت.
گفتنی است، در عربستان ترور مقامات و کودتا هرچند بسیار محدود، اما سابقه‌دار است؛ برای نمونه فیصل‌بن‌‌عبدالعزیز در تاریخ ۲۵ مارس ۱۹۷۵ به ‌دست برادرزاده خود فیصل‌بن‌مساعد، ترور شد. افزون بر این، خودِ بن‌سلمان نیز در سال 2017 هدف ترور قرار گرفت. 
اما افزون بر سناریوی زخمی شدن بن‌سلمان، کارشناسان سناریوی دیگری را نیز مطرح می‌کنند و آن، اینکه تیراندازی ماه آوریل سبب ترسیدن و مخفی شدن محمدبن‌سلمان شده است. نگرانی از حملات انتقام‌جویانه از سوی برخی اعضای خاندان سلطنت که اقدامات وی آنها را آزرده است، دلیل این ترس برشمرده شده است. شایعات زمانی قوی‌تر می‌شود که دریابیم یک شاهزاده مخالف سعودی از عموهای خود خواسته است ملک‌سلمان را سرنگون کرده و اداره کشور را به ‌دست گیرند. این احتمال نیز ضعیف، اما محتمل است. در هر صورت غیبت یک ماهه بن‌سلمان بسیار خبرساز شده و به نظر می‌رسد، این غیبت طبیعی نبوده و به طور قطع پشت پرده آن، حوادثی در جریان است که تنها گذشت زمان آن را آشکار خواهد کرد.