«مرا بگيريد و به بند و حبس كشيد، تا آن وقت از من سلب مسئولیت شود، چه اگر آزاد باشم، فرياد مي‌زنم، حقايق را مي‌گويم و افشاگري مي‌كنم! من اين لباس را پوشيده‌ام و از بيت‌المال امرار معاش مي‌كنم كه پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خميني باشم!»
 (آيت‌الله شهید سيدمحمدرضا سعيدي)

 اکبر ادراکی/ تأسيس دارالفنون در سال 1230 هجری شمسی را مي‌توان سرآغاز آموزش عالي در ایران به سبک مدرن دانست. در ادامه مدرسه رشديه در سال 1276 ش در تبریز و دانش‌سراي عالي تهران در سال 1307 ش به وجود آمدند و در نهايت نخستين دانشگاه ايران، يعني «دانشگاه تهران» در سال 1313 هجری شمسی آغاز به کار کرد. با شکل‌گیری دانشگاه و شکل‌گیری قشری جدید به نام دانشجو، طبیعی بود که فعالیت‌های دانشجویی و حرکتی که از آن با عنوان «جنبش دانشجویی» یاد می‌شود، به تدریج متولد شود. این حرکت چون در میان جوانان تحصیل‌کرده شکل می‌گرفت که در فضای اجتماعی و نزد افکار عمومی از مقبولیت بالایی برخوردار بوده و در آینده نقش مؤثری در اداره کشور برعهده داشتند، با حساسیت‌های حکومت‌ها همراه بود. طبیعی است که چنین فعالیت‌هایی مورد خوشایند اقتدارگرایان نباشد، به همین دلیل در دوران پهلوی شاهد تحت فشار قرار دادن و حتی سرکوب جنبش دانشجویی هستیم!
فعاليت‌هاي دانشجويي در ایران از زمان تشکیل تاکنون را می‌توان در چند دوره بررسی کرد. دوره اول، از زمان تأسيس دانشگاه تهران تا پايان سلطنت رضاشاه در شهريور 1320 بود که به دليل تازه تأسيس بودن دانشگاه تهران و تعداد كم دانشجويان، امكان شكل‌گيري حركت‌هاي دانشجويي به صورت گسترده وجود نداشت؛ ضمن آنكه در زمان حكومت رضاشاه اجازه فعاليت به احزاب و گروه‌هاي سياسي مستقل از دولت داده نمي‌شد.
دوره دوم جنبش دانشجويي پس از بركناري رضاشاه از سلطنت آغاز شد. با از بين رفتن حكومت ديكتاتوري مشكلات بسياري چون حضور نيروهاي متفقين در ايران و گسترش فقر و بيماري، بار ديگر جنبش دانشجويي را احيا كرد. در اين زمان سه گرايش چپ با محوريت حزب توده، گرايش ملي‌گرایی و هواداران مصدق و گرايش‌هاي اسلامي با محوريت انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران که در سال 1322 شکل گرفت، حضور داشتند. در اين دوره، از آنجا که حکومت پهلوي دوران انتقال قدرت از پدر به پسر را طي مي‌کرد و شاه جوان هنوز نتوانسته بود بر امور کشور فائق آيد، فضا براي فعاليت سياسي گروه‌هاي سياسي و تشکل‌هاي دانشجويان بازتر از ديگر زمان‌ها بود؛ اما اين دوران نيز خيلي زود تمام شد و با فرا رسيدن کودتاي انگليسي‌ـ آمريکايي 28 مرداد 1332، فضا براي فعاليت سياسي دانشجويي نيز بسته شد!
پس از كودتا و با بسته شدن فضای سیاسی کشور تنها جنبش دانشجويي به فعاليت خود ادامه داد، كه تحرکات آنان نيز در قالب برگزاري تظاهرات، پخش اعلاميه‌ و تعطيلي كلاس‌هاي درس بود. در این دوره، مهم‌ترين برخورد رژیم با جنبش دانشجویی در روز 16 آذر 1332 اتفاق افتاد که به شهادت سه نفر از دانشجويان دانشکده فني دانشگاه تهران انجاميد. اين حادثه نه تنها جنبش دانشجويي را به عقب نراند، که اين روز، یعنی «روز دانشجو» به نماد مقاومت دانشجويان در برابر استبداد و استکبار جهاني بدل شد و سالگرد اين روز در سال‌هاي بعد به فرصتي براي اوج گرفتن اعتراضات دانشجويان تبديل شد.
جنبش دانشجويي پس از واقعه 16 آذر منسجم‌تر شد و حكومت شاه از فعاليت سياسي دانشجويان به وحشت افتاد؛ زيرا پس از آن دانشجويان نسبت به هر اقدام غير مردمي يا ضد ملي حكومت واكنش نشان دادند. از آن جمله مي‌توان به تظاهرات 29 مهر 1333 در اعتراض به قرارداد كنسرسيوم نفتي، اعتراض به تغيير قانون استقلال دانشگاه در 17 دي 1333، تظاهرات در اعتراض به حمله رژیم صهیونیستی به كشورهاي مسلمان در سال‌هاي 1335 و 1336 هجری شمسی، تظاهرات در اعتراض به تقلب در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي در بهمن 1339 و چندين تظاهرات پراكنده ديگري كه تمامي آنها به درگيري با نيروهاي انتظامي و مجروح و بازداشت شدن عده‌اي از دانشجويان منجر مي‌شد؛ اما شديدترين برخورد در روز اول بهمن 1340 اتفاق افتاد. زماني كه دانشجويان در اعتراض به اخراج پانزده دانش‌آموز و قطع كمك ‌هزينه دانشجويان دانش‌سراي عالي، تظاهراتي برپا كردند، عده‌اي از نيروهاي كماندو ارتش به دانشگاه تهران حمله‌ور شدند كه بر اثر آن، يك نفر كشته (مهدي كلهر) و ده‌ها دانشجو مجروح شدند. مشابه چنين تهاجمي در بهمن سال بعد نيز تكرار شد. 
با آغاز مبارزات امام‌ خميني(ره) در 1341 ش، بخشي از دانشجويان با گرايش به اين نهضت، جنبه‌هاي مذهبي جنبش دانشجويي را تقويت كردند. دانشجويان چند بار به ديدار امام رفتند و در واقعه 15 خرداد 1342 به پشتيباني از امام خميني(ره) شركت كردند؛ اما پس از تبعيد معمار کبیر انقلاب در اعتراض به تصويب قانون كاپيتولاسيون، ارتباط مستقيم دانشجويان با ايشان قطع شد و دانشجويان از طريق ارسال و دريافت پيام و اعزام نماينده، ارتباط خود را با امام خميني حفظ مي‌كردند. در همين سال‌ها تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، حضرت امام(ره) 128 پيام براي دانشجويان داخل و خارج از كشور صادر کردند. همين ارتباط، گرايش جنبش دانشجويي را به امام خميني بيش از پيش حفظ کرد و روز به روز افزايش داد. ارتباط و همكاري با نهضت امام‌ خميني سبب نزديكي دانشجويان به مردم شد. در اين دوران ياران حضرت امام(ره) و بزرگاني، چون استاد شهيد مرتضي مطهري، مرحوم دکتر علي شريعتي، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، دکتر شهيد مفتح و ديگر روحانیون و استادان دانشگاه انقلابي نيز ارتباط تنگاتنگي با جنبش دانشجويي داشته و در هدايت ايشان اثرگذار بودند.
دانشجويان در روند پيروزي انقلاب اسلامي در سال‌های 1356 و 1357 نيز فعال بودند، هرچند در نيمه دوم سال 1357 ش به دليل تعطيلي دانشگاه‌ها، جنبش دانشجويي فعاليت منسجمي نداشت و دانشجويان با بازگشت به شهرهاي خود در كنار دیگر اقشار جامعه عليه حكومت پهلوي تا پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن فعاليت کردند. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي شاهد شکوفايي جنبش دانشجويي به معناي واقعي کلمه هستيم. از آنجا که دانشجويان در پيروزي انقلاب اسلامي در کنار ديگر اقشار جامعه نقش کليدي داشتند و از آنجا که ارتباط تنگاتنگي ميان جريان دانشجويي و رهبران انقلاب اسلامي از سال‌ها قبل وجود داشت، دانشگاه و جنبش دانشجويي خيلي زود توانست فضاي لازم را براي فعاليت سياسي خود در فضاي اجتماعي پس از پيروزي انقلاب اسلامي فراهم آورد. نقش دانشجويان در تشکيل نهادهاي گوناگون انقلابي، اعم از سپاه پاسداران، کميته‌هاي انقلاب، جهاد سازندگي، بسيج مستضعفين و...، سپردن بخشي از امور اجرايي در سطح محلي و کشوري به دانشجويان حاصل اين اعتماد و نقش‌آفريني بود. تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان ماه 1358 را مي‌توان سرآغاز فصلي نو، پيش روي جنبش دانشجويي در ايران دانست که رهبر بزرگ نهضت اسلامي آن را «انقلاب دوم، انقلابي بزرگ‌تر از انقلاب اول» دانستند.
همين فضاي مناسب براي فعاليت سياسي موجب شد تا جريان‌هاي چپ و ليبرال نيز تسخير دانشگاه را در اولويت کاري خود قرار دهند! تا اينکه دانشگاه به مرکزي براي فتنه‌گري عليه انقلاب بدل شود، که راه مقابله با آن انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه براي چندين ماه بود!
با تسويه دانشگاه از گروهک‌هاي مسلح برانداز در دهه 1360، جنبش دانشجويي با محوريت انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در فضايي کاملاً باز فعاليت‌هاي خود را تداوم بخشيدند و حتي در دور دوم و سوم انتخابات مجلس نيز نقش مؤثری داشتند. با پايان جنگ تحميلي و با نظر حضرت امام خميني(ره)، بسيج دانشجويي نيز در دانشگاه‌ها آغاز به کار کرد که اين تولد، سرآغاز پويايي ويژه‌اي در جنبش دانشجويي بود.
جنبش دانشجويي در دهه 1370 تاکنون همواره مورد علاقه و حمايت رهبر معظم انقلاب اسلامي قرار داشته و حرکت‌هاي دانشجويي با استقبال ايشان همراه بوده است. بهترين زمان‌ها و طولاني‌ترين ديدارهاي رهبري در طول سال‌هاي اخير که معمولاً با تريبوني براي پرسش و پاسخ‌هاي صريح و انتقادي همراه بوده، به جنبش دانشجويي اختصاص داشته است! اين در حالي است که امروزه ده‌ها تشکل دانشجويي با نشريات و تریبون‌های متعددی که در اختيار دارند، در دانشگاه‌هاي کشور در حال فعاليت هستند و آمار دانشجويان کشور رکورد چهار و نیم ميليون نفر را نيز پشت سر گذاشته است.


 مهدي دنگچي/ فتواي امام(ره) درباره حکم ارتداد سلمان رشدي در بهمن ماه سال 1367، بازتاب‌هاي رسانه‌اي گسترده‌اي يافت و اقدامات بسياري در عمل به اين فتوا انجام شد. در حکم امام(ره) آمده بود:
«بسمه‌تعالي‏/ إنا لله و إنا إليه راجعون‏ 
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي‏رسانم مؤلف کتاب «آيات شيطاني» که عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محکوم به اعدام مي‏باشند. از مسلمانان غيور مي‏خواهم تا در هر نقطه که آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر کسي جرئت نکند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر کس در اين راه کشته شود، شهيد است ان‌شاء‌الله. ضمناً اگر کسي دسترسي به مؤلف کتاب دارد؛ ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. 
والسلام عليکم و رحمه‌الله و برکاته/ روح‌الله الموسوي الخميني‏»
اولين کسي که براي اجراي اين فتوا تلاش کرد، مصطفی محمود مازح، بود. این جوان لبناني‌الاصل که تبعه فرانسه هم بود در ۱۴ مرداد ۱۳۶۸، يعني حدود شش ماه پس از صدور فتواي امام(ره) به محل اختفاي سلمان رشدي وارد مي‌شود.
مصطفي با شناسايي هتل محل اقامت سلمان رشدي، قصد اقامت چهار روزه در آن هتل مي‌کند. در روز سوم پس از آنکه از يک زن خدمتکار درباره رفت‌وآمدهاي سلمان رشدي سؤالاتي مي‌پرسد، مورد سوءظن قرار مي‌گيرد و نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي انگلستان وارد هتل مي‌شوند. او اگرچه به دليل انفجار زودهنگام بمب موفق به اجراي فرمان امام(ره) نشد؛ اما حرکتي را در جهت مبارزه همه‌جانبه مسلمانان جهان با توهين به اسلام و پيامبر عظيم‌الشأن آن آغاز کرد و سبب شد موج ممنوعيت انتشار آيات شيطاني، کشورهاي ديگري، همچون کنيا، تايلند، تانزانيا، اندونزي، سنگاپور و حتي ونزوئلا را هم در بر بگيرد.
مصطفي محمود مازح چند بار به ايران سفر کرده بود و به حضرت امام(ره) عشق مي‌ورزيد. وصيت‌نامه مازح به خوبي مي‌تواند اين شيفتگي و شيدايي را نشان دهد: «هرگز روزهاي مقدس زندگي با تو را فراموش نخواهيم کرد. دستورات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهيم کرد. شجاعت تو در برابر دشمنان را هميشه به ياد خواهيم آورد. در روز برگزاري نماز در قدس شريف، تو را به ياد مردم جهان خواهيم آورد.»
آنچنان که از سنگ قبر مصطفی پيداست، يک روز پس از شهادت ۲۲ ساله مي‌شده است. خانواده او پس از هشت ماه تلاش و پيگيري توانستند پيکر او را از انگلستان به خاک لبنان منتقل کنند. مصطفي در سال ۱۳۶۹ شمسي و مصادف با دوم ماه مبارک رمضان در يکي از روستاهاي جنوب لبنان در حالي به خاک سپرده شد که پيش از شهادت با دختري از اهالي جبل عامل عقد ازدواج بسته بود؛ عقدي که تنها ۱۵ روز طول کشيد.

اصحاب انقلاب‌ـ 2

 سید مهدی حسینی/ در این مبحث ضمن اشاره به روند شروع نهضت و قیام امام خمینی(ره) از سال 1341 تا 15 خرداد 1342، به طور فشرده و با نگاهی گذرا، سیر وقایع تا قیام 15 خرداد به اختصار به بحث گذاشته می‌شود. 
در سال 1340 جامعه ایران دچار یک تحول روحی و معنوی و مذهبی عمیقی شده بود و جامعه و محیط اجتماعی در التهاب و انقلاب به سر می‌برد. 
در سال 1341 دستگاه‌های رژیم شاه این زمان را بهترین فرصت دیدند که لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را در دستور کار قرار دهند. مواد این لایحه شرکت زنان در انتخابات و حذف قید قسم به قرآن در سوگندنامه نمایندگان بود؛ یعنی در واقع، توطئه علیه اسلام بود. با این قانون هر جریانی به خصوص بهائیت می‌توانست در حاکمیت ایران نفوذ کند. هنگامی که خبر این لایحه به آیات عظام رسید، نسبت به آن واکنش نشان دادند و با صدور اعلامیه مخالفت خود را اعلام کردند و جنبش مخالفت با این اقدام توطئه‌گرانه شروع شد که در نهایت به شکست رژیم شاه انجامید و لایحه لغو شد و به این طریق پیروزی بزرگی نصیب جنبش مخالف با لایحه شد. 
شاه که دید اسدالله اعلم نمی‌تواند برنامه مورد نظر وی و آمریکا را عملی کند،‌ او را برکنار کرد و با ترفندی خودش به موضوع ورود پیدا کرد و لوایح شش‌گانه و انقلاب سفید را مطرح کرد. این لایحه هم از سوی آیات عظام و مراجع تقلید بایکوت و بیانیه‌های متعددی در رد آن صادر شد و اعتراضات مردمی توسعه یافت. شاه در چهارم بهمن 41 راهی قم شد تا سند تقسیم اراضی را به کشاورزان آنجا واگذار کند. در اینجا هم حضرت امام اعلام کردند که کسی نباید برای استقبال شاه بیرون بیاید؛ بنابراین سفر شاه با عدم استقبال روحانیت و مردم قم روبه‌رو شد، به طوری که او در سخنرانی خود در جمع کارمندان دولتی روحانیت را «ارتجاع سیاه» نامید و ابراز تنفر کرده نیروهای امنیتی رژیم دنبال فرصت برای انتقام‌گیری بودند تا اینکه به مناسبت شهادت امام جعفرصادق(ع) برابر با دوم فروردین 42 از طرف آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی مجلس عزاداری در مدرسه فیضیه برگزار شد و سخنران آن آقای انصاری‌قمی بود که مأموران ساواک با تکرار صلوات مجلس سخنرانی او را به هم زدند و زد و خوردی در گرفت. در این فرصت نیروهای امنیتی و شهربانی به حجره‌های طلبه‌های مدرسه هجوم بردند و به مدت چند روز پی در پی طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ رفتاری که موجب خشم و غضب مردم شد و روز به روز نفرت عمومی علیه رژیم شاه را بیشتر برمی‌انگیخت. به این طریق اهرم‌های فشار علیه روحانیت شدت گرفت. ایام که مصادف با ماه محرم شد، بلندگوها و منابر مراسم عزاداری سمت و سوی سیاسی پیدا کرد، عزاداران حسینی در نوحه‌خوانی‌ها با محتوای مخالفت و ابراز تنفر، شاه را یزید زمان تلقی می‌کردند، به طوری که طی یک مقطع دو ماهه شور و هیجان و التهاب سیاسی علیه رژیم شدت گرفت. امام خمینی(ره) به مناسبت چهلم روز واقعه مدرسه فیضیه اطلاعیه‌ای دادند و عزای عمومی اعلام کردند. در عصر عاشورای آن سال برابر با 14 خرداد امام خمینی(ره) بر مبنای دفاع از اسلام سخنرانی تحلیلی و افشاگرانه‌ای را ایراد کردند که برای رژیم شاه تحمل‌ناپذیر بود، ‌به همین دلیل نیروهای امنیتی گارد و ساواک به سرعت راهی قم شدند و در نیمه شب، یعنی اول بامداد روز 15 خرداد امام خمینی(ره) را در منزلش دستگیر کردند و به تهران منتقل کردند. 
هنگامی که خبر دستگیری امام در صبح روز 15 خرداد در قم، ‌تهران و ورامین و دیگر شهرها پخش شد، مردم قیام کردند و فریاد آنها برای آزادی امام خمینی(ره) ‌در خیابان‌ها بلند شد و اینگونه قیام خونین 15 خرداد رقم زده شد، ‌به طوری که در هر شهری روند تکوین قیام و مخالفت با دستگیری امام خمینی(ره) به همراه تعدادی شهید و مجروح و زندانی ‌شدن‌ها فرایندی را طی کرد. تمامی کسانی که در این روز برای دفاع از امام با شعار «یا مرگ یا خمینی» به صحنه آمدند، یک خط سرخ ممتدی را با خون خود در تاریخ برجا گذاشتند که جملگی از توده‌های مردم محروم و زحمت‌کش و رنج‌کشیده‌ای بودند؛ که فقط به اعتقادات دینی خود پایبند بودند؛ یاران حقیقی انقلاب اسلامی که تا پایان عمر شریف و پربرکت امام(ره) با ایشان همراه بودند.


روايت سعيد قاسمي از تجاوز نظامي رژيم صهيونيستي به لبنان و واکنش جمهوري اسلامي
 مهدی حسن‌زاده/   در روز پنجم ژوئن 1983 برابر با پانزدهم خرداد ماه 1361 و درست 12 روز پس از فتح عظيم خرمشهر در عمليات «الي بيت‌المقدس» که از نظر استراتژيست‌هاي جهاني به مثابه شکسته شدن ستون فقرات ارتش بعث صدام حسين تکريتي تلقي شد، رژيم صهيونيستي طي عملياتي با عنوان «صلح براي الجليل» خاک لبنان بي‌دفاع را از زمين، هوا و دريا مورد هجومي سراسري و همه‌جانبه قرار داد. حمله‌اي تهاجمي که بر اساس دکترين نظامي ارتش فاشيستي نازي‌ها در جنگ بين‌الملل دوم تحت عنوان «حمله برق‌آسا» طراحي شده بود. راهبرد نظامي که اساس آن بر دو ستون «آتشباري پر حجم و سنگين» و «حملات گسترده و برق‌آساي زميني» استوار بود.
جالب آنکه رژیم صهیونیستی از نظر زماني، هنگامي حمله را آغاز کرد که جهانيان سر تا پا سرگرم خيمه شب‌بازي‌های جام جهاني فوتبال در اسپانيا بودند و از این رو این رژیم از اين غفلت جهانيان به خوبي سود جست. 

لبيک ايرانِ خميني
«الياس سرکيس» رئيس‌جمهور لبنان در پيامي به همه دولت‌ها و مجامع جهاني درخواست امداد نظامي، غذايي، دارويي و دیگر اقلام حياتي کرد و هيچ‌کس جز ايرانِ خميني به اين فرياد امدادخواهي لبيک نگفت. جمعي از بلندپايه‌ترين مسئولان سياسي‌ـ نظامي جمهوري اسلامي ايران براي بررسي اوضاع مظلومان منطقه در حالي وارد کشور سوريه شدند که پايتخت لبنان به طور مستقيم زير بارش گلوله‌هاي توپخانه صهيونيست‌ها قرار داشت و وضعيت فوق‌العاده، تمام شهر را در برگرفته بود.
اعضاي اين هيئت عبارت بودند از: دکتر «علي‌اکبر ولايتي» وزير خارجه، سرهنگ «سليمي» وزير دفاع، «محسن رضايي» فرمانده سپاه پاسداران، «محسن رفيق‌دوست» مسئول تدارکات سپاه پاسداران، سرهنگ «علي صيادشيرازي» فرمانده نيروي زميني ارتش و «احمد متوسليان» فرمانده تيپ 27 حضرت رسول(ص) که در معيت حجت‌الاسلام «علي‌اکبر محتشمي‌پور» سفير ايران در سوريه قرار داشتند. هيئتي که بر حسب دستور امام(ره) و ابلاغيه «شوراي عالي دفاع» جمهوري اسلامي ايران به رياست رئيس‌جمهور وقت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به سوريه اعزام شده بود.
هيئت جمهوري اسلامي ايران که در روز يک‌شنبه 16 خرداد 61 (يک روز پس از تهاجم) به سوريه اعزام شده بود، پس از بررسي اوضاع  سوريه و لبنان در جلسه مربوطه شوراي عالي دفاع که در دفاتر امام(ره) در پنج‌شنبه 20 خرداد 61 تشکيل شد، گزارش نهايي خود را ارائه داد و اعلام کرد: «اسرائيل بر اکثر نقاط جنوب لبنان مسلط شده است و سوريه نمي‌تواند وارد جنگ شود.»
پس از اين گزارش، شوراي عالي دفاع تصميم گرفت در قالب اعزام نيرو به جبهه لبنان و سوريه کمک کند؛ به اين ترتيب، با تأييد امام نيروي نظامي به جبهه سوريه و لبنان اعزام شد. گفتنی است، اولين گروه در 21 خرداد 61 اعزام شدند و اولين هواپيماي ایران عازم سوريه شد که در بین آنها حاج‌احمد متوسلیان و نیروهای وی قرار داشتند که در فرودگاه دمشق مورد استقبال هیئتی از مقامات بلندپایه سوریه قرار گرفتند.

راه قدس از کربلا مي‌گذرد
اميد مبارزه با رژیم صهیونیستی اما خيلي زود رنگ باخت؛ زیرا نيروهاي ايراني و مقامات سياسي تهران دريافتند که سوري‌ها قصد جنگ نداشته و با آوردن بهانه‌هاي گوناگون وقت‌کشي مي‌کنند.
در اين زمان بود که وضعيت جبهه سوريه‌‌ـ لبنان چند شاخصه کلي را به نمايش مي‌گذارد:
1‌ـ پي بردن رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران به نيت رژیم صهیونیستی از حمله به لبنان. در واقع، هدف اصلي از اين اقدام دور کردن ذهن تهران از جبهه‌هاي جنگ و مشغول داشتن آن به جبهه لبنان بوده است.
2ـ گرفتن زمان و فرصت مناسب براي بازسازي ارتش بعث عراق که در فتح خرمشهر به کلي نابود شده بود. 
3‌ـ نبود اراده به جنگ در دولت سوريه.
4ـ بسته شدن دالان هوايي ترکيه بر روي پروازهاي نظامي تهران و از بين رفتن امکان ارسال نيرو و تجهيزات.
اين همه موجب شد تا حضرت امام(ره) در جلسه‌ای با حضور رئيس‌جمهور (آيت‌الله خامنه‌اي) و رئيس مجلس (هاشمي‌رفسنجاني) اعلام کند که «با حضور ما در آن جبهه با شرايط موجود مخالفت دارند و معتقدند که عرب‌ها جنگ جدي نخواهند کرد و درگيري بيشتر ما باعث مي‌شود که در جبهه جنگ با عراق دچار وقفه ‌شويم و در آنجا هم به جايي نرسيم.» در نهايت ايشان با اين امر موافقت کردند که «اگر به طور جدي از طرف سوريه جنگ شد، شرکت کنيم.»
حضرت امام(ره) در بياناتي راهبردي در روز 30 خرداد 1361 در جمع بسیاری از علما و ائمه جمعه از طرح شيطاني دشمن پرده برداشته و چنين فرمودند:
«... آمريکا مي‌دانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسرائيل هم از آن طرف حساسيت داريم. اين دام را آمريکا درست کرد... اين نقشه اين است که «بگين» را وادار کند به اينکه تو حمله کن به لبنان، لبنان که تو حمله کردي، ايران حساسيت نسبت به او دارد و همه قوايش را متمرکز مي‌کند در اينکه تو را از بين ببرد و اگر ايران از جنگ عراق غافل بماند، عراق کار خودش را انجام مي‌دهد و ايران در اينجا هم نمي‌تواند کاري بکند. نقشه اين است!»
حضرت امام(ره) با فراست و زيرکي خويش با طرح راهبرد «راه قدس از کربلا مي‌گذرد» با تأکيد بر اولويت جبهه جنگ با عراق و مقدم داشتن آن و درک اين مهم که ايران توان جنگ هم‌زمان در دو جبهه را ندارد، دستور بازگشت نيروهاي بلاتکليف از سوريه را صادر فرمودند.




پس از فتح فاو در عملیات والفجر 8 در بهمن ماه 1364 بايد پلي ساخته مي‌شد که بتوانند 24 ساعته کار انتقال تجهيزات و تدارکات و مهمات را از طريق آن انجام دهند؛ پلي که در مقابل تلاطم خروشان اروندرود مقاومت کند، قابليت ترميم و بازسازي سريع پس از حملات هوايي را داشته باشد و از همه مهم‌تر، به سرعت قابل احداث باشد. بهروز پورشريفي از جهاد سازندگي ايده ساخت پل بعثت را مطرح کرد. پلي به طول 900 متر با عرض 12 متر که از لوله‌هاي توخالي متصل به هم ساخته مي‌شد. اين لوله‌ها در جهت جريان رودخانه قرار داده مي‌شدند. مهندسان پنج هزار لوله 12 متري به قطر 142 سانتي‌متر و ضخامت 16 ميلي‌متر از جنس فولاد را از عمق 12 متري تا سطح آب به هم متصل کردند و پلي به وجود آوردند که هم در برابر جريان آب اروند‌رود مقاوم بود و هم توانايي تحمل وزن ماشين‌هاي سنگين رزمي و تدارکاتي را داشت. آنها لوله‌ها را با اتصالات متحرک به هم متصل کرده و سپس لوله‌ها را از اسکله‌اي که براي همين منظور ساخته بودند، به داخل آب هدايت کردند. مشکل مهم در اين ميان شناور کردن لوله‌ها بود. براي اين کار دو طرف لوله‌ها را با پارچه‌هاي برزنتي بستند تا لوله‌ها غرق نشوند. پس از انجام اتصال لوله‌ها، پارچه‌هاي برزنتي را کنار ‌زدند تا لوله‌ها زير آب بروند و غرق شوند. پس از نصب، لوله‌ها را زيرسازي و آسفالت مي‌کردند. ساخت اين پل شش ماه زمان برد و در طول اين مدت بارها هدف بمباران دشمن قرار گرفت. با اين حال، قابليت تعمير سريع پل موجب شده بود پس از هر بمباران، گروه‌هاي مهندسي به سرعت آن را بازسازي کنند.


 حميدرضا ميري/ با پايان عمليات فتح‌المبين، موضوع مهم و اساسي تکميل آزادسازي استان خوزستان از دست ارتش متجاوز عراق بيشتر مطرح شد. هنوز بيش از ۵ هزار کيلومتر مربع از سرزمين‌هاي جنوب ايران در اشغال نظاميان عراقي بود. شهرهاي خرمشهر، هويزه و پادگان حميد در تصرف عراق بود. شهرهاي اهواز، سوسنگرد و حميديه نيز در زير آتش‌ توپخانه دوربرد دشمن قرار داشت. هنوز نيروهاي ايران به تمام خطوط مرزي در استان خوزستان نرسيده بودند. بنابراين بايد  اجراي عمليات براي پايان دادن به حضور متجاوز در سرزمين‌هاي خوزستان ادامه مي‌يافت و لذا طرح‌ريزي عمليات «الي بيت‌المقدس» در دستور کار قرار گرفت. اين اهداف براي همه فرماندهان در سطوح مختلف و نيز براي همه رزمندگان شرکت‌کننده در عمليات، روشن و گويا بود. عمليات الي بيت‌المقدس مي‌توانست ضمن آزادسازي تمام سرزمين‌هاي استان خوزستان، راه را براي دفع تجاوز ارتش عراق و بازپس‌گيري تمام خاک کشور در جنوب و غرب ايران هموار کند. بنابراين براي تحقق اين اهداف، بايد تمام قدرت جنگي ايران وارد عمل مي‌شد.
پس از پايان عمليات فتح‌المبين بلافاصله برنامه‌ريزي و تلاش براي طرح‌ريزي و اجراي عمليات الي بيت‌المقدس آغاز شد. تقريباً از روز هشتم فروردين ۱۳۶۱ که نبردهاي فتح‌المبين به پايان رسيد، گروه طرح‌ريزي سپاه و ارتش عملاً عمليات الي بيت‌المقدس را طراحی کردند. البته به ‌موازات آماده شدن براي فتح‌المبين، يک قرارگاه از سپاه به فرماندهي برادر «احمد غلامپور» مسئوليت شناسايي و کسب اطلاعات از دشمن و نيز برنامه‌ريزي اوليه براي طرح‌ريزي عمليات الي بيت‌المقدس را بر عهده داشت. اين قرارگاه با کمک يک گروه طرح‌ريزي از قرارگاه کربلاي ارتش به سرپرستي سرهنگ «اقبال محمدي‌زاده»، نيروهاي خود را در اين منطقه مستقر کردند تا فرصت کافي براي اقدامات مقدماتي داشته باشند. نخستين جلسه مشترک فرماندهان سپاه و ارتش در تاريخ 10 فروردين 1361 برگزار شد. در اين جلسه ضمن بررسی‌ها مطرح شد که چه اقداماتي بايد صورت بگیرد؟ چگونه بايد به منطقة عملياتي الي بيت‌المقدس حمله کرد که وسعت آن بيش از نيمي از سرزمين لبنان بود؟ قواي دشمن را در اين منطقه چگونه بايد منهدم کرد؟ البته پيش از آغاز عملیات فتح‌المبين، کارِ کسب اطلاعات و شناسايي درباره آرايش و استقرار قواي دشمن در اين منطقه تا حد زيادي انجام گرفته بود و راهکارهاي مختلف براي طرح‌ريزي عملياتي موفق بررسي شده بود.