عبدالله نوریگلجایی/ انجمن حجتيه با قدمتي شصت ساله طی چند دهه بر مبانی و اصول خویش، که در شمارههای پیشین به آنها اشاره شد، وفادار و ثابت مانده؛ ولي با ظهور و بروز انقلاب اسلامي، برخي مواضع فکرياش را هرچند مصلحتجویانه در مواجهه با مسائل جدید تغيير داده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
مداخله در امور سياسي
انقلاب اسلامي در ايران که نماد مبارزة حق عليه باطل است و الگويي ضد استکباري براي همگان شمرده ميشود، اين فرصت را براي همه ايجاد کرد تا در مقام فردي مسلمان با مداخله در امور سياسي، وظيفة خود را در قبال تحقق دستورها و تعاليم الهي انجام دهند. با پيروزي انقلاب، برخي افراد سودجو و عافيتطلب که اسلام را بدون وظايف جهادي آن ميخواستند، ديگر بهانهاي نداشتند، پس به ناچار اعلام همکاري کردند که انجمن حجتيه از جمله آنها بود و اعلام کرد: «انجمن با آرمان تداوم نظام جمهوري اسلامي تا ظهور موفورالسرور حضرت بقیهالله ـ ارواحنا فداه ـ خود را در زمينههاي سياسي و اجتماعي به پيروي از رهنمودهاي رهبري عاليقدر انقلاب موظف دانسته، هر خدمتي را که از عهدهاش برآيد، مجدانه انجام خواهد داد. افراد انجمن ميتوانند به شخصه در هرگونه فعاليتهاي سياسي، نظامي يا اجتماعي که تحت اشراف يا مورد تأييد مراجع عظام شيعه باشد، شرکت نمايند.»(۱)
اينها بخشي از اصلاحاتي است که به باور بسياري از افراد انجمن، براي تحولات فکري و اعتقادي خويش انجام گرفته است؛ افزون بر اين، بسياري از افرادي که از اعضاي انجمن بودند يا به آن وابستگي دارند، همواره اين تغيير اساسنامه را تحولي فکري براي انجمن قلمداد ميکنند و اين اقدام را همياري با نظام جمهوري اسلامي ايران بر ميشمارند.»
اما چرا اين تغيير حاصل شد؟ برخي معتقدند پيروزي انقلاب اسلامي، انجمنيها را به عقبنشيني وادار کرد و چون انجمن حجتيه مدتي را در تحير و سکوت گذراند، علاج و چارهاي نداشت جز اينکه با تغيير منش خود، اهداف خويش را دنبال کند. آقاي مهندس طيب در اين باره ميگويد: «بعد از پيروزي انقلاب آن جناح خط امامي و بچههاي انقلابي انجمن، خيلي صريح گفتند که انجمن از خودش انتقاد کند، انجمن بايد دقيقاً تجديد نظر کند.»(۲)
اين نظريه از آن رو که از سوی اعضاي سابق انجمن که به صف انقلاب پيوستند، مطرح ميشود، پذيرفتني است؛ ولي اگر بخواهيم خوشبينانه به اين رويکرد انجمن نگاه کنيم، شايد بتوان گفت تغيير تفکر انجمن، نه به اين دليل که انجمن به تغيير مباني اعتقادي خويش اقدام کرده است بلکه تغيير تاکتيکي انجمن بود و در واقع به دنبال آن بودند که همان اهداف گذشته را به جای تقابل مستقيم با حمايت از انقلاب و شرکت در امور سياسي محقق کنند.
انتشار ايدة اسلام فقاهتي
انجمن حجتيه پساز تحقق انقلاب اسلامي تئوري «خط فقاهت» را مطرح و به شدت از آن حمايت ميکرد. نخست همگان بر اين تصور بودند که انجمن حجتيه دربارة انقلاب و ولايت فقيه تغيير عقیده و موضع داده است؛ از اين رو، اسلام فقاهتي را به همين منظور مطرح ميکند. با گذشت چند ماه از انقلاب اسلامي، باز هم آنها خود را دنبالهروی خط فقاهت اعلام کردند و اين در حالي بود که انجمن حجتيه همواره امام خميني(ره) را در کنار ديگر مراجع، يک مرجع ديني معرفي کرده، براي ولايت و رهبري ايشان تفاوتي قائل نميشدند.
با عنايت به اسلام فقاهتي که انجمن حجتيه مطرح کرد، برخي گروههاي سياسي مانند حزب توده، نهضت آزادي، جبهة ملي و... اين موضوع را با عناوين ديگر، ولي با هدف مشترک جدايي روحانيت از سياست و ولايت مطرح کردند. اين نشان ميدهد، رويکرد اصلي انجمن پس از انقلاب تغيير نکرده و همچنان پا برجاست؛ البته اين حرکت انجمن از چشم انقلابيون پنهان نماند.(۳)
انجمن حجتيه و شيطان بزرگ
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران کمکم انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را کنار گذاشت و پرچم مبارزه با مارکسيسم را علم کرد. اين تغيير ناگهاني و چرخش 180 درجهاي در برابر ديدگان انقلابيون بسيار مشکوک و تأملبرانگیز بود. سلیمینمین در این باره میگوید: «بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را کنار گذاشت و پرچم مبارزه با مارکسيسم را بلند کرد. گروههاي مطالعاتي انجمن که سابق بر اين، بحثهاي ضد بهائيت را دنبال ميکردند، مرکز ثقل مباحث خود را نقد مارکسيسم قرار دادند. قطعاً در صورت ظاهر، نبايد هيچ انتقادي بر مبارزة ضد مارکسيستي انجمن حجتيه وارد باشد، اما وقتي عميق ميشويم و به صورت همهجانبه شرايط انقلاب و تهديدهاي فراروي آن را مورد بررسي قرار ميدهيم، ميبينيم که مطرح کردن و بزرگ کردن خطر مارکسيسم در برابر امپرياليسم آمريکا، باز هم از يک دشمنشناسي ناقص حکايت ميکند.»(۴)
با وجود اينکه امام(ره) بارها و بارها آمريکا را «شيطان بزرگ» معرفي کردند و بر مبارزة اصلي با این کشور تأکيد داشتند، اما انجمنيها با معرفي شوروي با نام «شيطان اکبر» بيشتر قواي خود را صرف مبارزه با مارکسيسم و ايادي اتحاد جماهير شوروي ميکردند؛ حتي برخي از آنها اين باور را اشاعه میدادند که خطر شوروي از آمريکا بالاتر است. «بزرگنمايي خطر مارکسيسم يک تلاش آشکار و هدفمند براي تغيير اولويتهاي جامعه و انقلاب محسوب ميشد، کما اينکه همگام با انجمن حجتيه گرايشهاي غربگرا همچون نهضت آزادي براي آنکه خط ضد آمريکايي انقلاب را کمرنگ کنند، در برابر واژة «شيطان بزرگ» که حضرت امام(ره) در مورد آمريکا به کار ميگرفتند، اصطلاح «شيطان اکبر» را براي شوروي اختراع کردند تا بدين وسيله خطر شوروي را از آمريکا پررنگتر نشان دهند؛ در حالي که در دنياي واقع، اينگونه نبود و شوروي حداقل در کوتاهمدت خطر چنداني براي نظام اسلامي ايجاد نميکرد. جريان غربگرا در سالهاي اولية پيروزي انقلاب به انحاي مختلف سعي ميکرد، مسئولين را نسبت به تحرکات شوروي سابق در داخل ايران حساس کند.»(۵)
مطرح کردن و بزرگنمايي خطر مارکسيسم در برابر امپرياليسم، همان هدفي بود که سردمداران استکبار دنبال ميکردند تا انقلاب از ترس کمونيست شرق به دامن امپرياليسم غرب پناه ببرد. بزرگنمايي خطر مارکسيسم تلاش آشکار و هدفمند براي تغيير دادن اولويتهاي جامعه و انقلاب محسوب ميشد. انجمن براي اين عمل خود ادعا ميکرد که دستکم آمريکاييان مسيحياند، ولي سران و هواداران نظام سوسياليستي شوروي به هيچ ديني اعتقاد ندارند، بنابراين مبارزه با آنان در اولويت قرار دارد.
پینوشتها:
۱ـ حسین رضوي، مؤسسة راهبردي حقپژوهي، «بازخواني پرونده انجمن حجتيه».
۲ـ مصاحبه با مهندس طيب، صبح آزادگان، شماره 593، قسمت چهارم، 28/10/1360.
۳ـ «نقد اديان، مذاهب و فرقههاي انحرافي».
۴ـ مصاحبه با عباس سليمينمين، روزنامة کيهان، همان.
۵ـ همان.