ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 2

 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ در شماره گذشته این نکته را متذکر شدیم که هدف اصلی سلسله مقالات جدید این ستون ارائه تبیینی تازه از انقلاب اسلامی است که روشن شدن دقیق ماهیت، مبانی نظری و اصول بنیادین انقلاب اسلامی، شاخص‌های اساسی آن در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شاخص‌های جامعه آرمانی انقلاب اسلامی و نحوه استمرار حرکت انقلابی نظام جمهوری اسلامی را مد نظر خود قرار داده است. برای این منظور ابتدا به مفهوم‌شناسی انقلاب اسلامی می‌پردازیم و تفاوت آن را با دیگر انقلابات بررسی خواهیم کرد و سپس مبانی نظری و اصول اساسی انقلاب اسلامی، شاخص‌های جامعه آرمانی، انسان آرمانی و مبانی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در نهایت شاخص‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی انقلاب اسلامی را بر اساس آیات و روایات، نظرات و دیدگاه‌های امامین انقلاب و نظریه‌پردازانی که دیدگاه‌ها و نظرات آنها نقش مهمی در شکل‌گیری مبانی فکری انقلاب اسلامی داشته است و همچنین قانون اساسی جمهوری اسلامی را بیان خواهیم کرد. 

مفهوم‌شناسی انقلاب 
از آنجا که درباره مفهوم انقلاب، به ویژه انقلاب اسلامی نظرات متفاوت و گاه متعارضی وجود دارد، به ناچار باید بحث دقیق و متقنی در این زمینه داشته باشیم تا زمینه را برای تبیین ماهیت انقلاب اسلامی فراهم کند. انجام این کار مستلزم آشنایی اجمالی با مفهوم لغوی و سپس مفهوم اصطلاحی انقلاب است تا در پرتو ایجاد افق مشترک فکری به تعریف عملیاتی و مقبول این نوشتار از انقلاب اسلامی نائل شویم.  
1‌ـ مفهوم لغوى؛ انقلاب از ريشه «قلب» و به مفهوم برگشتن، بازگرديدن، برگرديدن، واژگون شدن و برگشتن مى‏باشد، همچنين در معناى از كارى و حالى واگرديدن، «تحول»، «بازگردانيدن» و برگشتن از كارى نيز به‏كار رفته است.1 از اين نظر «انقلاب» با مفهوم «رجعت» و «ارتجاع» قرابت دارد.2 يكى ديگر از مفاهيمى كه براى انقلاب بيان شده، «تغيير»، «تحول» و «تغيير ماهيت» مى‏باشد.3 اين مفهوم آخرى به مفهوم و معناى اصطلاحى آن بسيار نزديك است و مفهوم مورد نظر در این تحقیق است.
2ـ مفهوم اصطلاحى؛ «انقلاب» اصطلاحى است كه ضمن حفظ معنای اصلى، متناسب با موضوع و كاربرد آن در علوم مختلف، معانى متفاوتى براى آن بيان
 شده‏است. 

مفهوم فلسفی انقلاب
در فلسفه، انقلاب یک تحول محسوب می‌شود، ولی نه یک تحول ماهوی. کما اینکه ملاصدرا آن را صرفاً يك تحول صورى مى‏داند. ليكن اين تحول صورى اولاً، به صورت كند و تدريجى انجام مى‏گيرد و ثانياً، در اثر حركت جوهريه مى‏باشد. اگر حركت جوهريه وجود نداشت، انقلاب نيز حاصل نمى‏شد.4 ابن سينا نيز انقلاب را تحول در ماهيت نمى‏داند. از نظر او انقلاب به اين مفهوم نيست كه امرى به طور كامل نابود شود و چيز ديگرى موجود شود، بدون آنكه چيزى از شى اول باقى مانده باشد؛ زيرا در اين صورت ما نمى‏توانيم منقلبٌ اليه را به منقلب منسوب كنيم.5
حال آنكه در تحول ماهوى يك ماهيت كاملاً متحول شده و نابود می‌شود و در واقع ماهيت ديگر جاى آن را مى‏گيرد. به عبارت ديگر، يك شى‏ء ماهيتاً نابود شده و جاى خود را به شى‏ء ديگرى داده و اين جايگزينى چيزى به جاى چيز ديگر مى‏باشد و نمى‏توان آن را انقلاب ناميد؛ زيرا در انقلاب رابطه بين منقلب و منقلبٌ‌اليه بايد حفظ شود و اين در صورتى امكان‏پذير است كه ماهيت شى‏ء محفوظ بماند، مانند اينكه بگوييم آب به هوا تبديل شده است. در اينجا مولکول‌های آب جاى خود را به مولكول‏هاى ديگر نداده‏اند؛ بلكه اين مولكول‏ها ضمن حفظ ماهيت خود قدرى از هم فاصله گرفته و صورت ماده را از مايع به گاز مبدل كرده‏اند. كون و فساد در مواد نيز به همين شكل پديد مى‏آيد. بنابراين انقلاب در فلسفه به مفهوم تحول و تغيير صورت به صورت است، نه يك تغيير ماهوى.

مفهوم جامعه‌شناختی انقلاب  
همچنین مفهوم انقلاب در علوم اجتماعى، به دگرگونى‏هاى بالنسبه غير مترقبه و سريع و خشن و بنيادين در پديده‏هاى اجتماعى اطلاق مى‏شود. از نظر «بورگان»6 انقلاب سرنگونى نظمى مستقر و معمول مى‏باشد، نه در جهت جابه‌جایی افراد، بلكه به منظور قرار گرفتن نظامى سياسى، اجتماعى و دينى به جای نظامى ديگر است.7 به عبارتی، تحول ماهوی در نظامات صورت می‌گیرد، پس برخلاف تعریف فلسفی در علوم اجتماعی انقلاب یک تحول ماهوی در نظامات ایجاد می‌کند و نظم کاملاً جدیدی را بنیان می‌گذارد.
بنابراين خصوصيت اصلى انقلاب در علوم اجتماعى، اساسى و بنيادين بودن آن است. اما در كنار خصوصيت «اساسى و بنيادين» بودن، «ناگهانى و غيرمترقبه» بودن را نيز اضافه مى‏كنند. «فيجتو»8 در اين باره مى‏گويد: «انقلاب همواره مجموعه‏اى است از امورى متضاد، مشحون از پديده‏ها و آثارى غير مترقبه، كه در جريان آن كل «وجدان ناآگاه» ملت با تمام ابعاد اجتماعى يا ترقى‏خواهانه آن سر برمى‏آورد. در آن همه چيز در هم و بر هم، با شكوه و خشن است.»9
البته، ناگهانى و غيرمترقبه بودن انقلاب‌ها پديده‌ای قابل مناقشه است كه در جاى خود بحث و بررسى خواهد شد. براساس نظر جامعه‏شناسان يك پديده، زمانى انقلاب محسوب مى‏شود كه واجد چند خصوصيت باشد:
1ـ پوسيدگى و از‌هم‌پاشيدگى نظام قبلى و ناكارآمدى آن؛ 2ـ تراكم نارضايتى‏هاى توده‏ها؛ 3ـ بروز دگرگونى‏هاى عميق و بنيادين در همه ابعاد فرهنگى، سياسى و اجتماعى و حتى اقتصادى.
مفهوم سیاسی انقلاب 
تعريف انقلاب در علوم سياسى واجد همان مشخصه‏هاى علوم اجتماعى است؛ از اين رو انقلاب در اين رشته، در مقابل تحولات سياسى ديگر مانند كودتا قرار مى‏گيرد. علماى سياسى، نيز همانند دانشمندان علوم اجتماعى، انقلاب را تحولى اساسى و ناگهانى مى‏دانند كه عموماً با خشونت همراه است. در علوم سياسى به دليل آثار و نتايج خاصى كه فرايند «انقلاب صنعتى» در اروپا و ساير نقاط جهان بر جاى گذاشت و موجب بروز تحولات بنيادين و اساسى شد، ايجاد تحول بنيادين و اساسى را يكى از ويژگى‏هاى پديده‏اى به نام «انقلاب» مى‏دانند.10 
به نظر مى‏رسد انقلاب را نمى‏توان صرفاً يك حادثه ناميد؛ بلكه انقلاب يك فرآیند است؛ فرآیندی كه در درون خود تحولاتى را در بخش‏ها و نهادهاى مختلف جامعه به همراه دارد و تقدّم و تأخّر بروز اين تحولات در هر يك از نهادها، در تأثيرگذارى هر كدام از اين نهادها بر نهاد ديگر بستگى دارد، اما در نهايت به ظهور تحول اساسى در ساختار سياسى جامعه منجر مى‏شود.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ لغت‏نامه دهخدا، دانشگاه تهران، ج 8 ، ص 430.
2ـ غياث اللغات، كوكبى، ذيل كلمه «انقلاب».
3ـ فرهنگ معين، دكتر محمد معين، ذيل كلمه انقلاب.
4ـ ر. ك: حكمت متعاليه فى الاسفار العقلة الاربعه، الجزء الاول فى السفر الرابع، بيروت، دار احياء التراث العربى، الطبعة الثالث، 1981، ج 8 ، ص 368 به بعد؛ مبدأ و معاد، منشورات مكتبة المصطفوى، قم، بى‌تا، ص 165.
5ـ فرهنگ علوم عقلى، سيدجعفر سجادى، انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران، تهران، 1361، ص 101.
6- D. W. Borgan
7ـ درآمدى بر دايرة‌المعارف علوم اجتماعى، دكتر باقر ساروخانى، كيهان، 1370، ص 643.
8- F. Fejto
9ـ همان.
10- Revolution, Britanica Encyclopedia, copyright 1999

جریان‌شناسی فکری‌- فرهنگی انجمن حجتيه‌- 19

 عبدالله نوری‌گلجایی/ انجمن حجتيه با قدمتي شصت‌‌ ساله طی چند دهه بر مبانی و اصول خویش، که در شماره‌های پیشین به آنها اشاره شد، وفادار و ثابت مانده؛ ولي با ظهور و بروز انقلاب اسلامي، برخي مواضع فکري‌‌اش را هرچند مصلحت‌جویانه در مواجهه با مسائل جدید تغيير داده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود. 

مداخله در امور سياسي
انقلاب اسلامي در ايران که نماد مبارزة حق عليه باطل است و الگويي ضد استکباري براي همگان شمرده مي‌‌شود، اين فرصت را براي همه ايجاد کرد تا در مقام فردي مسلمان با مداخله در امور سياسي، وظيفة خود را در قبال تحقق دستورها و تعاليم الهي انجام دهند. با پيروزي انقلاب، برخي افراد سود‌‌جو و عافيت‌‌طلب که اسلام را بدون وظايف جهادي آن مي‌خواستند، ديگر بهانه‌اي نداشتند، پس به‌‌ ناچار اعلام همکاري کردند که انجمن حجتيه  از جمله آنها بود و اعلام کرد: «انجمن با آرمان تداوم نظام جمهوري اسلامي تا ظهور موفورالسرور حضرت بقیه‌‌الله ـ ارواحنا فداه ـ خود را در زمينه‌هاي سياسي و اجتماعي به پيروي از رهنمودهاي رهبري عالي‌‌قدر انقلاب موظف دانسته، هر خدمتي را که از عهده‌‌اش برآيد، مجدانه انجام خواهد داد. افراد انجمن مي‌توانند به ‌‌شخصه در هر‌‌گونه فعاليت‌هاي سياسي، نظامي يا اجتماعي که تحت اشراف يا مورد تأييد مراجع عظام شيعه باشد، شرکت نمايند.»(۱)
اينها بخشي از اصلاحاتي است که به باور بسياري از افراد انجمن، براي تحولات فکري و اعتقادي خويش انجام گرفته است؛ افزون ‌‌بر ‌‌اين، بسياري از افرادي که از اعضاي انجمن بودند يا به آن وابستگي دارند، همواره اين تغيير اساسنامه را تحولي فکري براي انجمن قلمداد مي‌‌کنند و اين اقدام را همياري با نظام جمهوري اسلامي ايران بر مي‌شمارند.»
اما چرا اين تغيير حاصل شد؟ برخي معتقدند پيروزي انقلاب اسلامي، انجمني‌ها را به عقب‌‌نشيني وادار کرد و چون انجمن حجتيه مدتي را در تحير و سکوت گذراند، علاج و چاره‌اي نداشت جز اينکه با تغيير منش خود، اهداف خويش را دنبال کند. آقاي مهندس طيب در اين ‌باره مي‌گويد: «بعد از پيروزي انقلاب آن جناح خط امامي و بچه‌هاي انقلابي انجمن، خيلي صريح گفتند که انجمن از خودش انتقاد کند، انجمن بايد دقيقاً تجديد نظر کند.»(۲)
اين نظريه از آن رو که از سوی اعضاي سابق انجمن که به صف انقلاب پيوستند، مطرح مي‌شود، پذيرفتني است؛ ولي اگر بخواهيم خوش‌‌بينانه به اين رويکرد انجمن نگاه کنيم، شايد بتوان گفت تغيير تفکر انجمن، نه به اين دليل که انجمن به تغيير مباني اعتقادي خويش اقدام کرده است  بلکه تغيير تاکتيکي انجمن بود و در ‌‌واقع  به دنبال آن بودند که همان اهداف گذشته را به جای تقابل مستقيم  با حمايت از انقلاب و شرکت در امور سياسي محقق کنند.

انتشار ايدة اسلام فقاهتي
انجمن حجتيه پس‌از تحقق انقلاب اسلامي تئوري «خط فقاهت» را مطرح و به ‌‌شدت از آن حمايت مي‌کرد. نخست همگان بر اين تصور بودند که انجمن حجتيه دربارة انقلاب و ولايت فقيه تغيير عقیده و موضع داده است؛ از اين ‌‌رو، اسلام فقاهتي را به همين منظور مطرح مي‌‌کند. با گذشت چند ماه از انقلاب اسلامي، باز هم آنها خود را دنباله‌‌روی خط فقاهت اعلام ‌کردند و اين در ‌‌حالي بود که انجمن حجتيه همواره امام خميني(ره) را در کنار ديگر مراجع، يک مرجع ديني معرفي کرده، براي ولايت و رهبري ايشان تفاوتي قائل نمي‌شدند.
با عنايت به اسلام فقاهتي که انجمن حجتيه مطرح کرد، برخي گروه‌هاي سياسي مانند حزب توده، نهضت آزادي، جبهة ملي و... اين موضوع را با عناوين ديگر، ولي با هدف مشترک جدايي روحانيت از سياست و ولايت مطرح کردند. اين نشان مي‌دهد، رويکرد اصلي انجمن پس ‌از انقلاب تغيير نکرده و همچنان پا برجاست؛ البته اين حرکت انجمن از چشم انقلابيون پنهان نماند.(۳)

انجمن حجتيه و شيطان بزرگ
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران کم‌‌کم انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را کنار گذاشت و پرچم مبارزه با مارکسيسم را علم کرد. اين تغيير ناگهاني و چرخش 180 درجه‌اي در ‌‌برابر ديدگان انقلابيون بسيار مشکوک و تأمل‌برانگیز بود. سلیمی‌نمین در این باره می‌گوید: «بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را کنار گذاشت و پرچم مبارزه با مارکسيسم را بلند کرد. گروه‌هاي مطالعاتي انجمن که سابق بر اين، بحث‌هاي ضد بهائيت را دنبال مي‌کردند، مرکز ثقل مباحث خود را نقد مارکسيسم قرار دادند. قطعاً در صورت ظاهر، نبايد هيچ انتقادي بر مبارزة ضد مارکسيستي انجمن حجتيه وارد باشد، اما وقتي عميق مي‌شويم و به ‌‌صورت همه‌‌جانبه شرايط انقلاب و تهديدهاي فراروي آن را مورد بررسي قرار مي‌دهيم، مي‌بينيم که مطرح کردن و بزرگ کردن خطر مارکسيسم در‌‌ برابر امپرياليسم آمريکا، باز هم از يک دشمن‌شناسي ناقص حکايت مي‌کند.»(۴)
با وجود اينکه امام(ره) بارها و بارها آمريکا را «شيطان بزرگ» معرفي کردند و بر مبارزة اصلي با این کشور تأکيد داشتند، اما انجمني‌ها با معرفي شوروي با نام «شيطان اکبر» بيشتر قواي خود را صرف مبارزه با مارکسيسم و ايادي اتحاد جماهير شوروي مي‌کردند؛ حتي برخي از آنها اين باور را اشاعه می‌دادند که خطر شوروي از آمريکا بالاتر است. «بزرگ‌‌نمايي خطر مارکسيسم يک تلاش آشکار و هدفمند براي تغيير اولويت‌هاي جامعه و انقلاب محسوب مي‌شد، کما اينکه همگام با انجمن حجتيه گرايش‌هاي غرب‌‌گرا همچون نهضت آزادي براي آنکه خط ضد آمريکايي انقلاب را کم‌‌رنگ کنند، در ‌‌برابر واژة «شيطان بزرگ» که حضرت امام(ره) در مورد آمريکا به‌‌ کار مي‌گرفتند، اصطلاح «شيطان اکبر» را براي شوروي اختراع کردند تا بدين وسيله خطر شوروي را از آمريکا پررنگ‌‌تر نشان دهند؛ در ‌‌حالي ‌‌که در دنياي واقع، اين‌‌گونه نبود و شوروي حداقل در کوتاه‌‌مدت خطر چنداني براي نظام اسلامي ايجاد نمي‌کرد. جريان غرب‌‌گرا در سال‌هاي اولية پيروزي انقلاب به انحاي مختلف سعي مي‌کرد، مسئولين را نسبت ‌به تحرکات شوروي سابق در داخل ايران حساس کند.»(۵)
مطرح کردن و بزرگ‌‌نمايي خطر مارکسيسم در ‌‌برابر امپرياليسم، همان هدفي بود که سردمداران استکبار دنبال مي‌کردند تا انقلاب از ترس کمونيست شرق به دامن امپرياليسم غرب پناه ببرد. بزرگ‌‌نمايي خطر مارکسيسم تلاش آشکار و هدفمند براي تغيير دادن اولويت‌هاي جامعه و انقلاب محسوب مي‌شد. انجمن براي اين عمل خود ادعا مي‌کرد که دست‌‌کم آمريکاييان مسيحي‌‌اند، ولي سران و هواداران نظام سوسياليستي شوروي به هيچ ديني اعتقاد ندارند، بنابراين مبارزه با آنان در اولويت قرار دارد.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ حسین رضوي، مؤسسة راهبردي حق‌‌پژوهي، «بازخواني پرونده انجمن حجتيه».
۲ـ مصاحبه با مهندس طيب، صبح آزادگان، شماره 593، قسمت چهارم، 28/10/1360.
۳ـ «نقد اديان، مذاهب و فرقه‌هاي انحرافي».
۴ـ مصاحبه با عباس سليمي‌نمين، روزنامة کيهان، همان.
۵ـ همان.