صبح صادق سناریوهای پیش روی قاره سبز در مواجهه با آمریکا بر سر آینده برجام را بررسی میکند
دکتر حنیف غفاری/ برجام پیمان مهمی است و از منظرهای مختلفی قابل بررسی است. مطالعه برجام از منظر اقتصاد سیاسی، اختلافات ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و توانمندی اروپا برای تداوم آن در آینده، این سؤال مهم را در اذهان ایجاد میکند که آیا به راستی اروپا توان برآوردن اهداف و تأمین منافع ایران از قبل این پیمان را دارد؟
ترامپ و حمایت
از ملیگرایی اقتصادی
دونالد ترامپ در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ ایالات متحده آمریکا یک شعار اقتصادی خاص داشت، حمایتگرایی (productionism) به معنای تقویت ظرفیت اقتصاد داخلی در مغایرت با تجارت آزاد بینالمللی، یعنی حمایت از صنایع داخلی و حمایت از ملیگرایی اقتصادی بدون توجه به قواعد خاص بینالمللی حاکم بر نظام بینالملل. این شعار همچنان سرلوحه برنامهها و اقدامات عملی ترامپ در قدرت نیز است.
شعار ترامپ با استقبال رأیدهندگان آمریکایی، به ویژه کارگران سفیدپوست مواجه شد و وی را دلگرم کرد تا به تغییر مواجهه آمریکا در دوران جدید با برخی از پیمانهای اقتصادی خارجی بیندیشد. برای نمونه کارگران آمریکایی معتقد بودند که در جریان انعقاد پیمان نفتا بین آمریکا، مکزیک و کانادا ۷۰۰ هزار شغل از آمریکا خارج شد و به سمت مکزیک رفت، درباره کشور چین هم همینطور بود. وقتی آمریکا پیمانهای تجارت آزاد را با کشورهای دیگر جهان برقرار کرد بسیاری از کارگران آمریکایی بیکار شدند و در مقابل کارگران چند ملیتی بودند که در کشورهای خارج از مرزهای آمریکا به فعالیت خود ادامه میدادند. دونالد ترامپ در چنین وضعیتی اعلام کرد: «من این ساختار را بر هم میزنم و یک ساختار جدید مبتنی بر حمایتگرایی اقتصادی به وجود میآورم.» بعد از اینکه ترامپ وارد کاخ سفید شد زمان عملی کردن شعار حمایتگرایی اقتصادی فرا رسید. او اولین کشوری را که نشانه گرفت چین بود؛ چرا که کسری تراز تجاری آمریکا و چین ۳۴۷ میلیارد دلار بود، اما این رقم درباره اتحادیه اروپا ۱۴۶ میلیارد دلار بود؛ یعنی در حقیقت کسری تجاری آمریکا و چین همان نسبت کاهش صادرات به واردات سه برابر اتحادیه اروپا بود، به همین دلیل آمریکا اول چین را هدف قرار داد و اینگونه، چین دشمن اقتصادی درجه یک ایالات متحده آمریکا شد.
کانونهای اختلاف
بین آمریکا و اروپا
نحوه مواجهه آمریکا با اتحادیه اروپا در گذشته با وجود کسری تجاری ۱۴۶ میلیارد دلاری، اما به دلیل پیوندهای فرهنگی و گفتمانی میان آمریکا و اتحادیه اروپا قدری متفاوت بود؛ یعنی با اتحادیه اروپا در بحث اقتصاد سیاسی که معادلات امنیتی، سیاسی و حتی مبادلات فرهنگی دو مجموعه را در کنار اقتصاد مورد توجه قرار میدهد، لزوماً بحث منافع اقتصادی میان آمریکا و اروپا موضوعیت نداشت. در دوران اوباما، کلینتون و حتی در دوران بوش پسر به این شکل بود؛ یعنی کسری تجاری وجود داشت، حمایتهای آمریکا از اروپا در ناتو و هزینههایی که میکرد وجود داشت، اما آمریکا به این روند راضی بود؛ چرا که دولتمردان سابق آمریکا معتقد بودند با وجود ضرر اقتصادی در مبادلات با اروپا، اما به لحاظ امنیتی اروپا را زیر چتر خود میگیریم و از قدرت اروپا در راستای منافع خود بهرهبرداری میکنیم. اما این روند و معادله در دوران ترامپ به هم ریخت. در دوران بوش و دوران اوباما «امنیت»، محور بود، اما در دوران ترامپ «اقتصاد»، محور شد و احیای اقتصاد مرکانتیلیستی در دستور کار ترامپ قرار گرفت. در این نوع اقتصاد، دخالت صریح دولت در اقتصاد در راستای کسب منافع و قدرت اقتصادی بیشتر مد نظر است.
با نگاه تاجرمسلک ترامپ در وضعیت فعلی در دو حوزه میان آمریکا و اروپا اختلافات اقتصادی عمیقی وجود دارد؛ اختلافاتی چون:
1ـ بحث تأمین هزینههای امنیتی، دفاعی و نظامی ناتو؛
2ـ بحث تعرفههای گمرکی که از فولاد و آلومینیوم شروع شده و به اقلام و اجناس دیگر هم تسری مییابد.
این اختلافنظر بین آمریکا و اروپا مبنایی است؛ یعنی یک اختلاف ساده نیست که در آینده گسترش پیدا نکند؛ بلکه اختلافی زیربنایی است؛ چون ترامپ عملاً قواعد تجارت آزاد را هدف قرار داده که آمریکا پیشتر نظمدهنده آن و اقتصاد بینالملل بوده است. اما اکنون اعلام میکند که من تجارت آزاد را قبول ندارم و بارها در سخنرانیهای خود آن را به چالش کشیده و به صراحت به حمایتگرایی اقتصادی به مثابه ساختار جایگزین آن اشاره کرده است.
مؤلفههای
حمایتگرایی اقتصادی
حمایتگرایی اقتصادی؛ ساختار جایگزین مد نظر ترامپ چند مؤلفه خاص دارد:
1ـ وضع تعرفههای گمرکی بر کالاهای وارداتی؛ این یکی از شاخصههاست، مثل همان کاری که ترامپ در قبال فولاد و آلومینیوم با اروپا و چین و کانادا و نفتا انجام داد.
2ـ اختصاص یارانه به تولید داخلی؛ نتیجه این کار تقویت شرکتهای داخلی در کنار تضعیف شرکتهای خارجی است.
3ـ دستکاری نرخ ارز؛ مواقعی که ترامپ یا مقامات آمریکایی اقتصادشان را در معرض خطر میبینند، نرخ ارز را به نفع تولیدکننده داخلی دستکاری میکنند.
4ـ سختگیری در قبال قوانین معنوی مالکیت؛ یعنی یک سری قوانین سختی وضع شود که کالایی نتواند وارد کشورشان شود. ترامپ، چین را به این شکل مهار کرد و با اتحادیه اروپا هم که در این دو حوزه اختلاف دارد، تنها یک مجموعه مانده بود و آن پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی(نفتا) بود که باید فکری برای آن میکرد.
تحقق حمایتگرایی اقتصادی ترامپ مستلزم روندها و تغییراتی بود که باید در حاکمیت و بدنه دولت آمریکا به منصه ظهور و بروز برسد. بر این مبنا، نشاندن جان بولتون تندرو بر کرسی مشاورت امنیتی رئیسجمهور آمریکا هزینه این تغییر بود؛ چرا که مک مستر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا نمیتوانست این کار را انجام بدهد؛ یعنی دقیقاً ترامپ در حال چیدن پازلی است که به اصطلاح، اقتصاد، امنیت و سیاست در عرض همدیگر، اما با محوریت اقتصاد تعریف میشود.
واقعیت تقابل اقتصادی
اروپا و آمریکا
اما در غوغای رسانهای تقابل به ظاهر اقتصادی شکل گرفته بین آمریکا و اتحادیه اروپا این سؤال مجال طرح مییابد که وضعیت برجام و ایران چه میشود؟ آیا مفرّی برای کسب سود و منافع از برجام برای ایران با توجه به این وضعیت متصور است یا خیر؟ ایران میتواند به این اختلاف تکیه کند و به واسطه آن برجام را حفظ کند؟
با خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران، کشورهای اروپایی اعلام کردند که برجام را حفظ خواهند کرد. اما در همین نقطه اقتصاددانهای اروپایی ادعای سیاستمداران اروپایی را به چالش کشیدند؛ چرا که به صورت متوسط در اتحادیه اروپا ۲۰ درصد اقتصاد در اختیار بخش دولتی و ۸۰ درصد اقتصاد در اختیار بخش خصوصی است. وقتی نسبت این دو ۲۰ به ۸۰ هست و بیشتر شرکتهای عظیم اقتصادی در اروپا به بخش خصوصی تعلق دارند و حتی شرکتهای نفتی در کشورهایی مانند ایتالیا باز هم به بخش دولتی تعلق ندارند، یا در بهترین حالت نیمهدولتی یا نیمهخصوصی هستند، معادله کاملاً مشخص است؛ یعنی اتحادیه اروپا حتی اگر بخواهد هم، قدرت اینکه بتواند شرکتهای خصوصی را به معامله اقتصادی با ایران وادار کند، نخواهد داشت. لذا در اولین موضع اتحادیه اروپا اعلام کرد که ما یکسری راهکارهایی را تعیین میکنیم برای اینکه به شرکتهای اقتصادی برای حضور در ایران مشاوره بدهیم و در عین حال از آنها در سرمایهگذاری حمایت کنیم؛ اولاً، این موضوع که از سوی اتحادیه اروپا مطرح شد معطوف به شرکتهای کوچک و متوسط است. مقامات اروپایی به صراحت در مذاکرات برجام اعلام کردند ما نمیتوانیم نسبت به ترک تهران از سوی شرکتهای بزرگ اروپایی مثل توتال اقدامات ممانعتی انجام دهیم و آنها را مجبور کنیم به مراوده اقتصادی با ایران ادامه دهند. البته وعده دادند زمینههای فعالیت شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی را در ایران فراهم کنند.
البته، در موضوع تحریم باید توجه داشت که در نظام بینالملل، هم تحریم داریم هم بلاک کردن و این دو موضوع از هم متمایزند. تحریم، قطع کلی مراودات اقتصادی یک کشور با کشور دیگر است؛ اما بلاک کردن علاوه بر قطع مراودات کشوری با کشور دیگر، به این معناست که مسیر برقراری مراوده اقتصادی با دیگران نیز مسدود شود. آمریکا در وضعیت کنونی عملاً از حربه بلاک استفاده میکند، نه تحریم. واژه تحریم برای تبیین وضعیت فیمابین اشتباه و نارساست و ترجمه تحریمهای ثانویه برای آن استفاده میشود.
شرکتهای اروپایی در معرض تهدیدات و تحریمها و جریمههای سنگین ایالات متحده آمریکا بر اساس قانونی که پیشتر در زمینه تحریمهای کوبا و در زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون وضع شد و متعاقب آن پارلمان اروپا قانونی را برای دور زدن تحریمهای کوبا تصویب کرد، میتوانند هزینه تحریم ایران را تحمل کنند، اما به دلیل پرهزینه بودن و جایگاهی که ایران برای آنها دارد و سطح تراز تجاری بین آنها با آمریکا در مقایسه با ایران، اروپا نمیتواند و نمیخواهد بر سر برجام وارد مناقشه اقتصادی با آمریکا شود.
سناریوهای پیش روی
اروپا و آمریکا
با بررسی سناریوهای مختلف پیش روی اروپا و آمریکا در قبال برجام، سه سناریوی مهم را میتوان تصور کرد؛ یعنی در حقیقت اروپا در قبال آمریکا سه سناریو میتواند تعریف کند:
1ـ سناریوی تعامل؛ این سناریو ترجمان همان رفتاری است که ترزا می نخستوزیر انگلیس در قبال خروج آمریکا از برجام انجام میدهد. وی میگوید، اگر آمریکا اتحادیه اروپا را تحریم و تعرفه گمرکی علیه ما وضع کرد، یا اگر از برجام خارج شد و روابط ما با ایران را به هم زد، نه تنها نباید واکنش نشان بدهیم؛ بلکه باید با مذاکره و گفتوگو موضوع را حل کنیم.
2ـ سناریوی مهار؛ مبتنی بر این سناریو، اروپاییها بر مبنای گفتوگو، اما با گارد بسته در مقابل آمریکا ظاهر میشوند. آلمان و فرانسه طرفدار این سناریو هستند. پس از اینکه مکرون رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان متوجه شدند که نمیتوانند از طریق تعامل با ترامپ موضوع را حل کنند، کمکم و با شیب ملایم به سمت سناریوی مهار آمریکا حرکت میکنند. در این سناریو، آغوش شما برای هر اقدام، مانند تعامل آمریکا باز نیست؛ اما در عین حال با آمریکا گفتوگو میکنید که به یک فرمول و راهکار سومی برسید که به منزله رفتار نهایی و فرمول رسمی مد نظر قرار گیرد. ترزا می نخستوزیر انگلیس هفته گذشته سخنان تأملبرانگیزی گفت. وی گفت، ما میتوانیم اختلافات خودمان را با ایالات متحده آمریکا بر سر برجام با گفتوگو حل کنیم. این یعنی انگلیس دوباره درصدد احیای راهبرد تعامل با آمریکاست. البته، ترامپ که از موضعش عقب نمینشیند، پس منظور خانم می این است که اروپا خودش را با رفتار برجامی ترامپ وفق میدهد. این یعنی تقسیم کار اروپایی و آمریکایی در حفظ تحریمهای برجام ایران بدون برخورداری از منافع آن.
3ـ سناریوی تقابل؛ سومین راهبرد قابل تصور بین اروپا و آمریکاست. اینکه اصلاً اروپا وارد این مرحله میشود یا خیر و اصلاً توان آن را دارد یا نه؛ سؤالاتی جدی است که قرائن نشان میدهد، فعلاً هم وارد نمیشود. تقابل، مهمترین راهبرد محسوب میشود. اگر قرار باشد اروپا برجام را حفظ کند و اروپا بخواهد این کار را انجام دهد باید در قالب این راهبرد انجام بدهد، اما سؤال مهم در اینجا توانمندی اروپا و حتی خواستن اروپاست که محل تأمل جدی است. اروپا به دلیل هزینههای اقتصادی، هزینههای امنیتی و نیازهایی که در ناتو به ایالات متحده آمریکا دارد، هرگز وارد تقابل برجامی تمامعیاری که ما با ادبیات خود از اروپا انتظار داریم با ایالات متحده آمریکا نخواهد شد.
فعالسازی
ظرفیتهای داخلی
تقابل اقتصادی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا یک تقابل جدی است، اما سطح و قدرت واکنش اتحادیه اروپا نسبت به اقدامات آمریکا به اندازهای نیست که به حفظ برجام منجر شود؛ لذا سودی هم برای ما ندارد و هدف غایی برجام، یعنی لغو تحریمها را برآورده نمیکند. رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانی خودشان به این نکته اشاره کردند که هدف برجام این نبوده که بین آمریکا و اروپا اختلاف بیندازد؛ بلکه هدف رفع تحریمها بود. حال این سؤال مطرح است که چه باید کرد و آینده برجام با اروپاییها چه میشود؟
به نظر میرسد، دولت به دلیل باز کردن حساب ویژه برای برجام در گرهگشایی از مشکلات داخلی همچنان به آن امیدوار بوده و تمایل دارد آخرین شانس خود را پس از خروج آمریکا از برجام با اروپا به آزمون بگذارد؛ لذا با کوچکترین کورسوی امید همانند وضعیت انتخابات میاندورهای آمریکا و کاهش محبوبیت ترامپ، در بدنه و حتی رأس دولت اینطور تحلیل میشود که میتوان به برجام امید بست. این تحلیل با احترام به دولت به نوعی سوغات ظریف از دیدار با جان کری است که وی با نوستالژی به برجام و تحلیل وضعیت سیاسی ایالات متحده آمریکا، معتقد است، باید صبر کرد و زمان را تا آبان، موعد انتخابات آمریکا مدیریت کرد تا به زعم آنها ترکیب کنگره و سنا به نفع دموکراتها رقم بخورد. آنگاه، میتوان با طرح بحث استیضاح ترامپ، وی را به حفظ برجام وادار کرد. آقای روحانی هم به این موضوع اشاره کردند؛ موضوعی که میتواند زمینه یک تصمیمگیری اشتباه را فراهم کند؛ زیرا در خوشبینانهترین حالت در سنا که یکسوم نمایندگانش تغییر خواهند کرد، نصاب آرای دموکراتها در انتخابات پیش رو نمیتواند به نتیجه دوسوم که برای خنثیسازی وتوی رئیسجمهور لازم است منجر شود؛ چرا که مجلس سنا به دوسوم آرای کل، یعنی حداقل ۶۶ رأی نیاز دارد تا وتو رئیسجمهور ترامپ بیاثر شود. این یعنی دموکراتها باید ۶۶ کرسی سنا را به خودشان اختصاص بدهند، اما دموکراتها با یک حساب ساده ریاضی نمیتوانند ۶۶ کرسی سنا را کسب کنند؛ زیرا الآن دموکراتها ۴۹ کرسی در سنا دارند که از بین یکسوم کرسیهایی که قرار است بر سر آنها رقابت صورت بگیرد، هشت کرسی آن فقط متعلق به جمهوریخواهان است و بقیه دست خود دموکراتهاست؛ یعنی در بهترین حالت دموکراتها میتوانند هشت کرسی اضافه کنند، به این میزان که میشود ۵۷ کرسی و تا ۶۶ کرسی هنوز 9 کرسی فاصله دارد.
طرفداران دولت ممکن است اینگونه استدلال کنند که از احتمال مخالفت برخی از جمهوریخواهان سنتی ترامپ هم میتوان بهره برد، اما برخی از دموکراتها هم هستند که کاملاً مخالف استیضاح ترامپ هستند. دموکراتها حتی اگر در بهترین حالت همه کرسیهای سنا را هم ببرند نمیتوانند به 66 کرسی دست پیدا کنند. پس این استدلال یک استدلال غیر واقعی است که میتواند ما را با اشتباه در حوزه تصمیمگیری مواجه کند.
اما باید به توانمندیها و فعالسازی ظرفیتهای درونی توجه کرد و با رویکرد مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان راهها را گشود. پیشزمینه این موضوع، ناامیدی دولت از نگاه به بیرون رسیدن به این واقعیت تلخ است که برجام نتوانست از مشکلات داخلی ایران گرهگشایی کند و البته از پیش مشخص بود که آنها نمیگذارند برجام گرهی باز کند؛ زیرا برجام با فکتشیت آمریکایی هدفی جز همین وضعیتی که امروز در آن قرار داریم، نداشت. اما این تجربه گرانقدر در کنار دیگر تجارب مهمی که ما در چهار دهه مبارزه بیامان با آمریکا داشتهایم، داشته خودی است و میتوانیم بر آن تکیه کنیم. خداوند متعال نیز در پرتو باور ما به امدادهای الهی راههای به ظاهر ناممکنی را به روی این ملت باز کرده است. البته باید نگرانی دولت در تأمین اقتصاد و معیشت و امنیت مردم و جامعه را درک کرد و به کمک دولت آمد. دولت باید از طریق دیپلماسی رسمی و غیر رسمی از اروپاییها برای همین مشکلات تضامین محکم بگیرد.
ملت نیز میتوانند با دیپلماسی عمومی و مطالبهگری از طریق رسانهها پشتیبان دولت در تضمینهای اروپا و استحکام آنها باشد و هم دولت بداند مردم حاضر نیستند دیگر برگهای قدرت خود را در مذاکره با اروپا به ثمن بخس بفروشد. در اوضاع فعلی افکار عمومی به شدت به این موضوع حساس شده و باید با مدیریت درست آن و جهتدهی انقلابی به آن، اقدامات عهدشکنانه آمریکاییها را تابلو کرد و پیش روی نسل جوان که تازه از نزدیک با گفتمان خدعه و فریب آمریکایی آشنا میشود، گذاشت. دأب رهبری همین است که با وجود انتقادات به عملکردها در حوزه نبودن تضمین کافی و محکم، خود برجام یا دولت را مورد هدف قرار نمیدهند؛ بلکه بحث بدعهدی آمریکا را مطرح میکنند که به دلیل خوی استکباری به هیچ پیمانی وفادار نیست. به عبارت دیگر، در اوضاع کنونی باید به جای تقویت و دامن زدن به دوگانه برجام یا ضد برجام که زمین بازی دشمن است، بحث ضدیت با رفتار عهدشکنانه آمریکا در مقابل برجام مد نظر قرار گیرد.
نکته مهم بعدی این است که نباید به گونهای رفتار شود که اگر در این مرحله به نتیجه دلخواه دولت نرسیدیم، آخر دنیا میشود، نه باید به جایگزینهای داخلی توجه کرد. این جایگزین برای برجام، در بیان رهبر معظم انقلاب معرفی شده است و آن فعالسازی ظرفیتهای درونزای اقتصادی کشور 80 میلیونی با جمعیت 300 میلیونی در 16 کشور همسایه است. ما ظرفیتهای اقتصادی مهم و سوددهی داریم که هنوز بالقوه مانده و فعلیت نرسیده، باید در سایه تشریح مؤلفههای اقتصادی مقاومتی و فرموله کردن آن برای جوانان و دانشجویان، فضای یأس و ناامیدی مطمحنظر دشمن را از جامعه زدود.
منظور از اقتصاد مقاومتی به معنای تمرکز بر داخل با هدف فراموش کردن بیرون نیست؛ بلکه به معنای ارتباط با بیرون در راستای تقویت اقتصاد داخل است. اقداماتی که ترامپ در آمریکا انجام میدهد، مانند حمایت از اقتصاد داخلی و کارگر آمریکایی با شعار «اول آمریکا» از جنس مؤلفههای اقتصاد مقاومتی است. مهم این است که برای عبور از این مرحله چالشساز باید از تمامی ابزارهای نوین، از تمامی راهکارها و از تمامی کارشناسان استفاده لازم را کرد.