رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) در آیین افتتاح 500 واحد مددجویی در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه اظهار داشت: امروز 570 واحد مددجویی در مناطق زلزله‌زده افتتاح می‌شود و این منازل نیز تجهیز می‌شوند. هر دو ماه 500 واحد دیگر افتتاح می‌شود و تا پایان سال تمام منازل مددجویی استان در بخش روستایی به بهره‌برداری می‌رسد. در مناطق شهری نیز بسته به حمایت استانداری و ضوابط شهرسازی و بنیاد مسکن این روند ادامه دارد.

چرا برخی مسافرت خارجی را بر سفرهای داخلی ترجیح می‌دهند؟

  شهناز سلطانی/  رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز عید سعید فطر اشاره‌ای کوتاه به سفر البته از نوع خارجی آن کردند و گفتند: «کسانی که عادت کرده‌اند به سفرهای خارج بروند، این عادت را رها کنند، ترک کنند. رفتن به سفرهای خارجیِ تفریحی، به کشورهای گوناگون‌ـ البتّه غیر از سفرهای زیارتی به عتبات یا به حج، این مورد نظر نیست؛ آن این‌قدر خرج و هزینه‌ای هم بر دوش کشور نمی‌گذارد، دارای برکاتی هم هست‌ـ سفرهای تفریحی، سفرهای زائد با بهانه‌های گوناگون را کنار بگذارند.» همین جملات کوتاه، اما تأمل‌برانگیز ایشان دستمایه‌ای شد برای این گزارش که چرا سفرهای خارجی در سال‌های اخیر بین جماعتی ایرانی رشد چشمگیری داشته است. 

تحفه‌های سفر
سفر از هر نوعی که باشد، داخلی یا خارجی فرقی نمی‌کند، با خود تحفه‌هایی همراه می‌آورد که مهم‌ترین آنها تحولات درونی است. اندر حکایات سفر گفتنی‌ها بسیار است، اما در اینکه سفر چه با روح و روان ما می‌کند مهم‌تر است. می‌گویند زندگی در جامعه شهرنشین و بی‌حد و حصر امروز اضطراب‌آور است و این اضطراب در اشکال مختلف جسم و جان ما را نشانه گرفته است، اما همین سفر نیز اضطراب‌هایی را با خود به همراه دارد که بهتر است از آن به اضطراب‌های شیرین و مثبت یاد کنیم که نه تنها مضر نیست که کلی فایده هم دارد. سفر خارج شدن از چارچوب رسمی و قانونمند و کلیشه شده زندگی روزمره است. وقتی از تنگناهای این چارچوب خشک بیرون می‌رویم، حس رهایی و آزادی به ما دست می‌دهد؛ حسی که لذت‌بخش است و کمتر در روزمرگی‌های زندگی تجربه می‌شود.
 افزون بر این، سفر با خانواده این فرصت مغتنم را پیش روی ما می‌گذارد که روزها و ساعت‌های بیشتری در کنار اعضای خانواده و عزیزان‌مان باشیم و خود همین بودن در کنار هم آرامش خاطر و شادی به دنبال دارد که هر یک از اینها به تنهایی تجدید قوایی است که باید تجربه‌اش کرد. علاوه بر اینها وقتی مسافر می‌شویم و مقصدی را برای سفر برمی‌گزینیم حتماً دست پر و با سوغاتی برخواهیم گشت. گاهی این سوغاتی‌ها مادی است، اما مهم‌تر سوغاتی‌های غیر مادی و آن دگرگونی‌های خوبی است که در درون ما رخ داده و ما را پخته‌تر ‌از پیش کرده و به کوله تجربیات ما تحفه‌ای افزوده است که نگاه ما را به زندگی عمق بخشیده و آن را پویا‌تر کرده است.  همه اینها را گفتیم که بگوییم سفر را باید تجربه کرد، آن هم نه یک بار و دو بار که به کرات، تا دریابیم چه گنجینه‌ای در خود پنهان دارد. اما در این نوشتار بحث بر سر این است که چرا بسیاری از ما در سال‌های اخیر با بادی در غبغب راهی سفر به خارج از مرزهای جغرافیایی‌مان می‌شویم، پیشتر از آنکه به قدر لازم و کافی درون مرزهای خودی‌مان را سفر کرده باشیم و به دانسته‌های‌مان از کشور خود افزوده باشیم. 

حکم برند دارد 
خیلی فرق نمی‌کند ما آدمی باشیم با یک سطح درآمدی که ما را در طبقه متوسط جامعه تعریف کند، یا در طبقه رو به بالای متوسط. شیوه خرید کیف و کفش و پوشاک و... از برندهای خارجی مهم است، حتی اگر ایرانی‌اش به مراتب بهتر باشد، چه در کیفیت و چه در قیمت. مهم این است که ما از یک برند خارجی دهان پر کن استفاده کرده‌ایم که در ظاهر سرمان را بالا می‌گیریم و خود را مارک‌باز و مارک‌بلد معرفی می‌کنیم. همین کافی است تا نگاه‌های بسیاری به سوی ما دوخته شود و حس اعتماد‌به‌نفس و مهم بودن به ما دست بدهد و این موضوع در مناسبات اجتماعی ما اثر مثبت خود را به جا بگذارد. حالا سفر خارجی برای همین دست آدم‌ها حکم همان پوشاک برند را دارد، حتی اگر سفر به یکی از همسایه‌های دور و بری‌مان باشد. 
خوراک
 شبکه‌های اجتماعی
شبکه‌های مجازی از وقتی متولد شدند، خواب و خوراک را از بسیاری از ما گرفته‌اند. آینه‌ای شده‌اند تا ما آن‌گونه‌ که دل‌مان می‌خواهد، نه آن‌گونه که هستیم خود را به دیگران بنمایانیم. همه سعی و تلاش‌مان را می‌کنیم تا تعریف و تمجید دیگرانی را که ما را رصد می‌کنند جلب کنیم، پس حتی اگر لازم باشد هزینه‌های بیهوده و گزافی می‌کنیم تا بیشتر این تعریف و تمجیدها به گوش ما
 برسد. 
گویا یک رقابت تنگاتنگ، اما پنهان بین کاربران این شبکه‌ها شکل و قوام گرفته که باعث شده حتی اگر فقط چند شهر ایران را خوب سیر نکرده‌اند، حتماً سری بزنند به یک کشور دیگر تا مبادا از قافله عقب بمانند. بارگذاری چند تا عکس از یک سفر خارجی حرف‌های ناگفته بسیاری برای ما به ارمغان می‌آورد! پس حاضر نیستیم آن را به راحتی از دست بدهیم، بنابراین فرصت را مغتنم می‌شماریم و بار سفر می‌بندیم. از یک سفر و عکس‌هایش که رونمایی کردیم به قدری بازخورد می‌گیریم که دوباره مقصد دیگری در پیش
 بگیریم. 
سفرهای داخلی گران
 و خارجی ارزان
در اینکه هزینه‌های سفر در کشور ما نه برای مسافران خارجی که برای ما ایرانی‌ها گران و پرهزینه است، شکی نیست. برای نمونه هزینه بلیت هواپیما و اقامت فقط دو سه شب در جزیره ایرانی کیش حتماً خیلی گران‌تر درمی‌آید تا اقامت چند شب در دبی و ترکیه. پس برای آنهایی که دنبال کلاس و پرستیژ هستند، سفری که عنوان خارجی بگیرد؛ چرا که نه. حالا اگر در یکی از همین کشورهایی که ما راهی آن می‌شویم یک خارجی از فلان شهر ما سؤالی هم داشت که ما به عمرمان آنجا را ندیده بودیم، مهم نیست که اگر بود ما حتماً قبلا شهرهای خودمان را گز می‌کردیم و بعد نوبت را می‌دادیم به این و آن همسایه خارجی‌مان. 

حرف‌های تازه برای شنیدن 
به هر حال اگر بدانیم پیش از اینکه چمدان‌مان را برای یک سفر خارجی ببندیم قرار است که چه فرصت‌هایی را از خودی‌ها بگیریم و نصیب خارجی‌ها بکنیم، شاید جور دیگری حساب کتاب کنیم. ما به هر شهر و روستایی که سفر می‌کنیم در واقع رونقی می‌بخشیم به گردشگری و فرصت‌های آن. چه معرّف و مشوق خوبی هم می‌شویم برای دیگران که آنها هم از این دیار دیدن کنند. البته در این بین جان بخشیدن به رونق صنایع دستی را طور دیگری باید نظر کرد که رونق کار و اقتصاد را سبب می‌شوند. وقتی همه اینها را با آگاهی کنار هم بچینیم به این سؤال اساسی خواهیم رسید که چر اول سفر داخلی نه؟ بی‌شک سفر خارجی در کنه خود تجربیات متفاوتی دارد که شاید در سفر داخلی به آن شکل نباشد، آن هم به دلیل تفاوت‌هایی که در فرهنگ و زبان و سبک زندگی دو کشور وجود دارد؛ بنابراین درس‌های آموختنی خوبی می‌توان از آن گرفت، پس نفی آن به طور کلی نه منطقی و نه شدنی است، مهم این است که ما به قدری در کشور خود سفر کرده باشیم که با کوله‌باری پر از حرف‌های تازه برای شنیدن، بار سفر خارجی ببندیم و راهی آن دیار شویم.


 مهدی فرهادی/ شبکه‌های اجتماعی در عرصه سیاست به کمک ربات‌ها به دنبال فضاهایی هستند که عرصه سیاسی را که با مشکلاتی مواجهه بوده است، به سمت تخریب بیشتر سوق دهند، در این زمینه فعالیت‌های زیر در این شبکه‌ها صورت
 می‌گیرد:
1ـ فروش لایک (پسندیدن): سیاستمداران و گروه‌های سیاسی برای اینکه جذاب‌تر به نظر برسند، یا در انتخابات‌ها نشان بدهند که پیروان بیشتری دارند، به سمت خرید و فروش لایک‌ها و فالوورها حرکت می‌کنند. جالب اینکه بسیاری از مردم بدون اینکه در این زمینه تحقیقی داشته باشند این جمعیت‌های انبوه که صرفاً پشت آنها فعالیت‌های رباتی هست را باور می‌کنند و به آنها مانند هواداران سیاسی می‌نگرند. 
2ـ خرید آدم‌های مجازی(فالور یا دنبال‌کننده): بسیاری از فعالان شبکه‌های اجتماعی ممکن است انسان نباشند؛ بلکه ربات‌هایی باشند که در هزارها کیلومتر آن طرف‌تر خود را فعال سیاسی داخل کشور نشان دهند. اما با این حال هر دنبال کننده یا فالووری قیمتی دارد. در بازار بردگان و کارگران هویت افراد به فروش گذاشته می‌شود، به گونه‌ای که حتی ممکن است خود فرد از آن خبر نداشته باشد. در یکی از کمپین‌های تبلیغاتی درباره قیمت‌های فالوور ایرانی نوشته شده است: «پکیج‌های درجه دو فالوور ایرانی اینستاگرام با کیفیت متوسط محصولی است از سایت ایرانی فالو که دارای کاربران واقعی و نیمه‌فعال می‌باشد.‌ نیمه‌فعال به معنای فیک و تقلبی نیست؛ بلکه این دسته از فالوورها کاربرانی هستند که کمتر در اینستاگرام‌شان فعالیت می‌کنند. همچنان می‌توان گفت تعداد کاربران ایرانی و واقعی در این پکیج‌ها نسبت به پکیج‌های ویژه کمتر هستند و در حدود ۵0 تا ۶۰ درصد فالوور ایرانی، واقعی و فعال می‌باشند. این نوع فالوور بیشتر جنبه افزایش تعداد فالوورهای شما را دارند و نمی‌توان انتظار فعالیت چندانی از فالوورهای این پکیج داشت. این نوع فالوور ممکن است ۱0 تا ۱۵ درصد آنفالو داشته باشند و شامل طرح جبران رایگان آنفالوها نمی‌باشند. تعداد لایک‌ها و کامنت‌های دریافتی از این فالوورها تضمینی نیست؛ بلکه به محتوای پیج شما و علاقه کاربران بستگی دارد.»
3ـ یارگیری از میان سلبریتی‌‌ها: سلبریتی که در لغت به معنای ستاره و فرد مشهور است، دارای شخصیت و چهره‌ای محبوب و پرطرفدار در میان همه مردم جهان است که مربوط به حوزه فعالیت خودش می‌شود. هر فرد تأثیرگذار، مشهور و شناخته شده‌ای در عرصه سیاست، اقتصاد، علم و فرهنگ، سینما، موسیقی، ورزش و... می‌تواند یک سلبریتی به شمار آید. سلبریتی‌ها با رسانه‌ها پرورش پیدا می‌کنند و بر بال همین رسانه‌ها می‌نشینند و از محبوبیت خود کسب سود و فایده می‌کنند. بسیاری از سلبریتی‌‌ها با بهره‌گیری از همین روش وارد سیاست و اقتصاد می‌شوند، در یک دهه گذشته  شبکه‌های اجتماعی و روند تعاملی این شبکه‌ها توانسته‌اند به ایجاد کمپین‌ها و گروه‌های حمایتی در عرصه سیاست به نفع یا ضرر سیاستمداران کمک کنند، چنانکه در انتخابات‌های ایران و آمریکا شاهد حمایت گسترده سلبریتی‌‌ها از نامزدهای انتخاباتی در شبکه‌های اجتماعی بودیم، برای نمونه در انتخابات ایران در سال‌های 92 و 96 حمایت سلبریتی‌‌ها از شخص برنده انتخابات بسیار نمود داشت و بر رأی مردم نیز اثرگذار بود.



 صحرا محمدی / می‌گویند آرامش گمشده انسان امروز است. هرچه بیشتر می‌گردد، کمتر پیدایش می‌کند. در این جست‌وجوها مدام پشت سرش را نگاه می‌کند و حسرت روزهای گذشته را می‌خورد؛ روزهایی که آنها را هم به امید روزهای بهتر به وقتش غنیمت نشمرده است. اما کدام حلقه از این زنجیر مفقود شده که هر چه حلقه‌ها را به هم وصله پینه می‌کنیم، باز چیزی کم و کسر دارد. 
یکی از مهم‌ترین ابزارهای لازم برای به رسیدن به آرامش این است که عزت نفس داشته باشیم و برای دست پیدا کردن به عزت نفس هم لازم است خود را بی‌نیاز از هر چیز و از هرکس بدانیم و باور داشته باشیم که ما فقط نیازمند خالق هستی هستیم و نه غیر و این بی‌نیازی وقتی به دست می‌آید که ما صفت با ارزشی به اسم «قناعت» را در درون‌مان پرورش دهیم. 
اگر تجربه اجاره‌نشینی و مستأجری را داشته باشیم متوجه خواهیم شد که چه روزهایی که با حسرت سرکردیم و از خدا یک سر پناه کوچک برای خودمان طلب کردیم. چندی نگذشت که خدا صدای قلب‌مان را شنید و به آرزوی ما جامه عمل پوشاند. اما همین خانه چند سال بعد دل‌مان را زد و این بار دست به دعا بردیم که خانه‌ای فقط کمی بزرگ‌تر و چند سال بعد خانه فقط کمی بالاتر و چند سال بعد... . ببینید این قصه تمامی ندارد. همین قصه برای داشتن ماشین و مدرک و اسباب و اثاثیه و سفر بهتر و بیشتر هم مدام تکرار می‌شود.
 اما اگر به دارایی‌های مادی و غیر مادی‌مان جور دیگری نگاه کنیم، ورق برمی‌گردد. اگر شاکر باشیم و فکر کنیم هر یک از داشته‌های ما آرزوی بسیاری از آدم‌ها است که دست‌شان از آن کوتاه است، پس ما اقبال بلندی داشته‌ایم و باید قدر آنها را بدانیم. 
بی‌شک وقتی به آنچه داریم قانع باشیم، فهرست داشته‌های‌مان را بلند بالا می‌بینیم، نه سیاهه نداشته‌های‌مان را. افزون بر این از آنچه داریم نهایت بهره و لذت را می‌بریم، آن وقت دیگر مدام نگران بالا رفتن قیمت خانه و ماشین و طلا و دلار و سکه و... نیستیم و چرتکه هم به دست نمی‌گیریم که دارایی‌های‌مان چه قدر سود کرده تا دهان‌مان تا بناگوش باز شود و چقدر زیان کرده تا ابرو گره کنیم و غمزده باشیم.  
اگر قانع باشیم به ماشین خیلی معمولی‌ای که داریم، این شهر و آن شهر را گز می‌کنیم و با آب و تاب آنچنان از سفرهای‌مان برای دیگران تعریف می‌کنیم که قند در دل‌شان آب می‌شود و اگر قانع نباشیم ممکن است با بهترین و گران‌قیمت‌ترین ماشینی هم که داریم یک بار هم بار سفر نبندیم و مدام در حسرت تعریف‌های  همان‌هایی باشیم که با ماشین خیلی معمولی‌شان مدام در سفرند. 
اگر در مسیر مسابقه ثروت‌اندوزی و رفاه‌طلبی که عده‌ای را سرگرم کرده بیفتیم مطمئناً آرامش روحی و روانی خود را از دست خواهیم داد،‌ ولی اگر رویه‌ای متفاوت از دیگران پیشه کنیم و برای خودمان زندگی کنیم به آرامش واقعی دست خواهیم یافت.
اگر قناعت پیشه کنیم رضایت از زندگی پیشه ما می‌شود. آن وقت دیگر برای روزهای مبادا که معلوم نیست هست یا نه و اگر هست کی هست، مال‌اندوزی نمی‌کنیم و حرص نمی‌زنیم. از آنچه داریم نهایت استفاده را می‌بریم و زندگی هم در نگاه‌مان آن قدر تلخ و سخت و تحمل‌ناپذیر که خیلی‌ها ترسیم می‌کنند نخواهد بود و مهم‌تر اینکه؛ چشم‌مان را از زندگی و داشته‌ها و نداشته‌های دیگران به زندگی و داشته‌های خودمان می‌دوزیم. آن وقت است که زندگی روی خوش خود را به ما نشان می‌دهد. 


بی‌معنا، نابخردانه، غیر قابل قبول! سید فخرالدین موسوی/  «غیر قابل قبول» واکنش محمدرضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه دولت اصلاحات بود به نامه مشترک برخی اصلاح‌طلبان با اپوزیسیون خارج از کشور به مسئولان عالی نظام برای مذاکره مستقیم با ترامپ؛ موضوعی که محمد هاشمی نیز آن را «بی‌معنا» دانسته و محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت در جریان نشست خبری هفتگی خود با اصحاب رسانه می‌گوید: «عقل سیاسی‌شان کامل نیست که چنین توصیه‌ای می‌کنند. باید بایستیم، مقاومت کنیم.» روزنامه‌های نزدیک به اصولگرایان نیز در این زمینه موضع تندی اتخاذ کردند، روزنامه «کیهان» به قلم حسین شریعتمداری در یادداشتی با عنوان «این بیانیه از کجا دیکته شده است؟!» نوشت: «ترامپ با خروج از برجام این سند طلایی را که جای جای آن به نفع آمریکا بود، از دست داده بود و بازگشت ایران به میز مذاکره تنها امیدش بود تا آنجا که در سفر اخیر خود به سنگاپور هم بار دیگر در پاسخ به سؤال خبر‌نگار فاکس‌نیوز، خواسته‌ای که انتظارش را می‌کشید تکرار کرد و گفت: هنوز هم اطمینان دارد که ایران برای مذاکره باز می‌گردد! اما، این خواسته استراتژیک ترامپ که در آرزوی آن از برجام خارج شده بود بر زمین مانده است. اکنون به وضوح می‌بینید بیانیه یاد شده که پیشنهاد بازگشت ایران به مذاکره با آمریکا اصلی‌ترین و تنها موضوع آن است با هدف تأمین این نیاز بر زمین مانده ترامپ به امضاکنندگان این بیانیه خیانت‌آمیز دیکته شده است. آیا هیچ علت دیگری برای آن قابل تصور است؟!» روزنامه «وطن امروز» نیز تیتر «خیانت‌نامه» را بر صفحه اول خود قرار داد و به نقل از پیروز مجتهدزاده، استاد دانشگاه درباره این نامه آورد: «آقایان پیش از توصیه کردن مذاکره با آمریکا ثابت کنند این کشور اصلاً قصد مذاکره با آنها را دارد، چرا که شواهد حاکی از آن است که ترامپ قصد مذاکره ندارد و حتی مذاکرات قبل را هم بر هم ‌زده است. ما خود مخالف مذاکره نیستیم و معتقدیم باید مسائل پیش‌آمده را به‌گونه‌ای با آمریکایی‌ها حل کرد، حتی برخی از اقداماتی که مطابق میل آنان نیست را انجام نداد ولی در عین حال عزت و شرف ملی ایران باید حفظ شود اما پیشنهاد آقایان عزت و شرف ملی ایران را تأمین نمی‌کند، ما واقعاً نمی‌دانیم این افراد به چه مناسبت‌هایی این توصیه‌ها را می‌کنند.»
نکته جالب توجه در این میان این بود که آنقدر این نامه غیر عقلانی، خلاف مصلحت و تعجب‌برانگیز بود که رسانه‌ها و روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیز تلاش کردند بدون سروصدا از کنار آن عبور کنند، گویا اصلاً چنین نامه‌ای وجود نداشته است، چنانکه در میان همه روزنامه‌ها تنها روزنامه «اعتماد» در مطلبی در این باره نوشت: «واقعیت ماجرا این است که ترامپ یک تاجر بزرگ است و به همه موضوعات به چشم یک معامله نگاه می‌کند. ترامپ دوست دارد حرف خود را به کرسی بنشاند و دقیقاً به همین دلیل این روزها مشغول عمل به وعده‌های انتخاباتی خود است. او گفته بود از برجام اوباما خارج می‌شود و عمل کرد. درباره حل مشکل کره شمالی وعده داده بود و در همین راستا هفته گذشته در یک دیدار تاریخی با رهبر کره شمالی دیدار کرد. ترامپ یک وعده دیگر نیز داده و آن مذاکره با ایران است. پرواضح است که ترامپ از اینکه اوباما توانسته با ایران به توافق برسد عصبانی است نه با اصل توافق. او می‌خواهد مرد تاریخ‌ساز ایالات متحده شود؛ از همین رو خواستار مذاکره با ایران است تا این موفقیت نیز مانند دیدار با رهبر کره شمالی در کارنامه او ثبت شود. اگر نگاهی اجمالی و به دور از احساس به پیشنهاد مطرح شده توسط فعالین سیاسی شود، شاید بتوان درباره این پیشنهاد فکر کرد.» نه تنها واکنش‌های روزنامه‌های اصلاح‌طلب به این متن و جملات محتاطانه محدود ماند؛ بلکه برخی از اشخاص که نام‌شان در میان امضاکنندگان نیز به چشم می‌خورد، درصدد این برآمدند تا به نوعی نامه و محتوای آن را تکذیب کرده یا به عبارت بهتر قرائت فرامتنی از آن ارائه کنند تا شاید آبروی رفته را بازگردانند. یکی از این افراد غلامحسین کرباسچی، شهردار اسبق تهران و از چهره‌های کارگزاران سازندگی بود که درباره امضای این نامه می‌گوید: «من چنین نامه‌ای را ننوشته‌ام و نمی‌دانم چه کسی امضای من را پای این نامه گذاشته است! از من در مورد نگارش نامه در خصوص مذاکره با آمریکا نظرخواهی شده بود که من گفتم که آمریکا حتماً باید تعهد و تضمین به دولت ایران بدهد که دیگر کارهای آقای ترامپ تکرار نشود و با این قید و شرط مذاکره با آمریکا انجام شود. تحلیل و نظری که در این نامه ارائه شده برای مقابله با افراطیون خارج‌نشینی است که با بیانیه‌ها یا حضور در رسانه‌ها سعی در تشدید بن‌بست و خلق مشکلات جدید برای کشور دارند. کسانی که دغدغه منافع ملی دارند همواره به دنبال گشایش یک راه جدید هستند.»
تجربه سال‌های متمادی نشان می‌دهد، هرگاه دشمنان انقلاب اسلامی فشار بیشتری برای تسلیم کردن ملت ایران آوردند، عده‌ای از عناصر سیاسی خودباخته که شجاعت مقابله با این نوع جنگ روانی را هم ندارند، بلافاصله پیشنهادهایی مبنی بر تسلیم و سازش در قالب عناوینی چون مذاکره و گفت‌وگو دادند که نتیجه این موضع‌گیری شنیده شدن صداهای متفاوت از داخل است که به حتم به نفع دشمن تمام می‌شود.



  حمیدرضا حیدری/ این روزها بیش از هر زمان دیگری فضای مجازی توانسته است سهم خود را در انتقال اخبار و اطلاعات به حداکثر برساند. فضای سیالی که البته پر است از واقعیت‌ها و شبه‌واقعیت‌هایی که سوار بر موج خروشان کاربران جابه‌جا می‌شوند و فضای حقیقی جامعه را از خویش آکنده می‌کنند. این فضا با مختصاتی که دارد، در کنار فضای آزاد ارتباطی که ایجاد کرده، بستری برای انتشار اخبار و مطالبی است که گاهی دشمن با اهداف گوناگونی برای تأثیرگذاری بر ذهن و فکر مخاطبان منتشر می‌کند.
یکی از اخباری که چند روز پیش از فضای مجازی وارد مختصات حقیقی جامعه ایران شد، خبر تجاوز به 41 نفر در ایرانشهر بود که مولوی محمد طیب ملازهی، امام جمعه مسجدجامع نور ایرانشهر اعلام کرد. این خبر پیش از آنکه صحت و سقم آن مشخص شود، صدها و هزاران بار بازنشر شد. در ویدئویی که از سخنرانی وی منتشر شده، ادعای تجاوز به 41 زن ایرانشهری از سوی باندی چند نفره مطرح شده بود؛ اما اینکه این عدد دقیقاً از کجا به دست آمده است، علامت سؤال بزرگی در ذهن مخاطبان ایجاد کرد!
پس از آن، مسئولان امر در استان سیستان‌وبلوچستان اعلام کردند این موضوع از پیش در حال پیگیری قضایی بود و البته بسیار محدودتر از آنچه اعلام شده، بوده است. پس از این پرونده مزبور در مسیر ویژه‌ای برای پیگیری هر چه دقیق‌تر و سریع‌تر قرار گرفت و از کسانی که مورد تجاوز این گروه قرار گرفته‌اند، دعوت شد برای تنظیم شکایت مراجعه کنند که پس از چند روز تنها پنج نفر حاضر شدند.
هر چند مطرح کردن این موضوع از سوی امام جمعه ایرانشهر برای برخورد با متجاوزان به عنف صورت گرفته، اما طرح چنین گزاره‌ای آن هم به صورت مکشوف برای سلامت روانی جامعه مطلوب نیست. شهرستان ایرانشهر جمعیتی بالغ بر 150 هزار نفر دارد. مطرح کردن چنین مطالبی از تریبون‌های رسمی، یعنی به خطر انداختن امنیت روانی آحاد جامعه به ویژه زنان و دختران. به طور قطع طرح چنین ادعایی آن هم در مقابل دیدگان چندین هزار نفر به اثبات نیاز دارد و اگر این ادعا ثابت نشود، دستگاه قضایی می‌تواند به دلیل تشویش اذهان عمومی اقدامات لازم را انجام دهد.
پس از این سخنرانی، برخی شبکه‌های اجتماعی منتسب به یک جریان سیاسی بر آن می‌شوند این خبر را به طور حداکثری در سطح جامعه منتشر کنند. البته به کمک فضای مجازی این اتفاق به راحتی می‌افتد و پس از چند ساعت می‌بینیم که رسانه‌های غربی از بی‌بی‌سی گرفته تا دویچه وله و صدای آمریکا برنامه ویژه‌ای را به آن اختصاص می‌دهند.
تجاوز گروهی در شهرستانی کوچک که البته قابل پیگیری و برخورد در همان محل از سوی مسئولان محلی و استانی است، به موضوعی ملی تبدیل می‌شود. اگر از این طیف که با سیاست درگیرند و هیچ‌گاه مصالح کشور و نظام را درک نمی‌کنند یا نمی‌خواهند درک کنند بگذریم، همیشه تعدادی نیز هستند که خوانده و ناخوانده و بدون آنکه بفهمند موضوع از چه قرار است، توئیتر و اینستاگرام را پر از اظهار نظرهایی می‌کنند که با کمی دقت می‌توان فهمید پشت آن هیچ فهمی وجود ندارد.
 چنین اتفاقی در هر جامعه‌ای می‌تواند رخ دهد؛ اما اینکه حالا چرا به این گستردگی به موضوع تجاوز پرداخته می‌شود و معمولاً سعی می‌شود عمق فاجعه را به مراتب بدتر از آن چیزی نشان دهند که اتفاق افتاده است؟! در چند ماه اخیر شاهد گرانی افسارگسیخته و اقتصاد متورم سرکشی بوده‌ایم که به جد معیشت مردم را بر آنها سخت کرده است. به نظر می‌رسد دست‌هایی پشت پرده است تا فضایی به وجود بیاید که مردم به جای آنکه به دنبال مطالبات اصلی خود، یعنی اقتصاد و معیشت باشند، ذهن‌شان مشغول خبرهایی از جنس فساد، تجاوز، ناامنی روحی و روانی و... باشد که به هوشیاری و شناخت دقیق حربه‌های رسانه‌ای دشمن نیاز دارد.