شهناز سلطانی/ رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز عید سعید فطر اشارهای کوتاه به سفر البته از نوع خارجی آن کردند و گفتند: «کسانی که عادت کردهاند به سفرهای خارج بروند، این عادت را رها کنند، ترک کنند. رفتن به سفرهای خارجیِ تفریحی، به کشورهای گوناگونـ البتّه غیر از سفرهای زیارتی به عتبات یا به حج، این مورد نظر نیست؛ آن اینقدر خرج و هزینهای هم بر دوش کشور نمیگذارد، دارای برکاتی هم هستـ سفرهای تفریحی، سفرهای زائد با بهانههای گوناگون را کنار بگذارند.» همین جملات کوتاه، اما تأملبرانگیز ایشان دستمایهای شد برای این گزارش که چرا سفرهای خارجی در سالهای اخیر بین جماعتی ایرانی رشد چشمگیری داشته است.
تحفههای سفر
سفر از هر نوعی که باشد، داخلی یا خارجی فرقی نمیکند، با خود تحفههایی همراه میآورد که مهمترین آنها تحولات درونی است. اندر حکایات سفر گفتنیها بسیار است، اما در اینکه سفر چه با روح و روان ما میکند مهمتر است. میگویند زندگی در جامعه شهرنشین و بیحد و حصر امروز اضطرابآور است و این اضطراب در اشکال مختلف جسم و جان ما را نشانه گرفته است، اما همین سفر نیز اضطرابهایی را با خود به همراه دارد که بهتر است از آن به اضطرابهای شیرین و مثبت یاد کنیم که نه تنها مضر نیست که کلی فایده هم دارد. سفر خارج شدن از چارچوب رسمی و قانونمند و کلیشه شده زندگی روزمره است. وقتی از تنگناهای این چارچوب خشک بیرون میرویم، حس رهایی و آزادی به ما دست میدهد؛ حسی که لذتبخش است و کمتر در روزمرگیهای زندگی تجربه میشود.
افزون بر این، سفر با خانواده این فرصت مغتنم را پیش روی ما میگذارد که روزها و ساعتهای بیشتری در کنار اعضای خانواده و عزیزانمان باشیم و خود همین بودن در کنار هم آرامش خاطر و شادی به دنبال دارد که هر یک از اینها به تنهایی تجدید قوایی است که باید تجربهاش کرد. علاوه بر اینها وقتی مسافر میشویم و مقصدی را برای سفر برمیگزینیم حتماً دست پر و با سوغاتی برخواهیم گشت. گاهی این سوغاتیها مادی است، اما مهمتر سوغاتیهای غیر مادی و آن دگرگونیهای خوبی است که در درون ما رخ داده و ما را پختهتر از پیش کرده و به کوله تجربیات ما تحفهای افزوده است که نگاه ما را به زندگی عمق بخشیده و آن را پویاتر کرده است. همه اینها را گفتیم که بگوییم سفر را باید تجربه کرد، آن هم نه یک بار و دو بار که به کرات، تا دریابیم چه گنجینهای در خود پنهان دارد. اما در این نوشتار بحث بر سر این است که چرا بسیاری از ما در سالهای اخیر با بادی در غبغب راهی سفر به خارج از مرزهای جغرافیاییمان میشویم، پیشتر از آنکه به قدر لازم و کافی درون مرزهای خودیمان را سفر کرده باشیم و به دانستههایمان از کشور خود افزوده باشیم.
حکم برند دارد
خیلی فرق نمیکند ما آدمی باشیم با یک سطح درآمدی که ما را در طبقه متوسط جامعه تعریف کند، یا در طبقه رو به بالای متوسط. شیوه خرید کیف و کفش و پوشاک و... از برندهای خارجی مهم است، حتی اگر ایرانیاش به مراتب بهتر باشد، چه در کیفیت و چه در قیمت. مهم این است که ما از یک برند خارجی دهان پر کن استفاده کردهایم که در ظاهر سرمان را بالا میگیریم و خود را مارکباز و مارکبلد معرفی میکنیم. همین کافی است تا نگاههای بسیاری به سوی ما دوخته شود و حس اعتمادبهنفس و مهم بودن به ما دست بدهد و این موضوع در مناسبات اجتماعی ما اثر مثبت خود را به جا بگذارد. حالا سفر خارجی برای همین دست آدمها حکم همان پوشاک برند را دارد، حتی اگر سفر به یکی از همسایههای دور و بریمان باشد.
خوراک
شبکههای اجتماعی
شبکههای مجازی از وقتی متولد شدند، خواب و خوراک را از بسیاری از ما گرفتهاند. آینهای شدهاند تا ما آنگونه که دلمان میخواهد، نه آنگونه که هستیم خود را به دیگران بنمایانیم. همه سعی و تلاشمان را میکنیم تا تعریف و تمجید دیگرانی را که ما را رصد میکنند جلب کنیم، پس حتی اگر لازم باشد هزینههای بیهوده و گزافی میکنیم تا بیشتر این تعریف و تمجیدها به گوش ما
برسد.
گویا یک رقابت تنگاتنگ، اما پنهان بین کاربران این شبکهها شکل و قوام گرفته که باعث شده حتی اگر فقط چند شهر ایران را خوب سیر نکردهاند، حتماً سری بزنند به یک کشور دیگر تا مبادا از قافله عقب بمانند. بارگذاری چند تا عکس از یک سفر خارجی حرفهای ناگفته بسیاری برای ما به ارمغان میآورد! پس حاضر نیستیم آن را به راحتی از دست بدهیم، بنابراین فرصت را مغتنم میشماریم و بار سفر میبندیم. از یک سفر و عکسهایش که رونمایی کردیم به قدری بازخورد میگیریم که دوباره مقصد دیگری در پیش
بگیریم.
سفرهای داخلی گران
و خارجی ارزان
در اینکه هزینههای سفر در کشور ما نه برای مسافران خارجی که برای ما ایرانیها گران و پرهزینه است، شکی نیست. برای نمونه هزینه بلیت هواپیما و اقامت فقط دو سه شب در جزیره ایرانی کیش حتماً خیلی گرانتر درمیآید تا اقامت چند شب در دبی و ترکیه. پس برای آنهایی که دنبال کلاس و پرستیژ هستند، سفری که عنوان خارجی بگیرد؛ چرا که نه. حالا اگر در یکی از همین کشورهایی که ما راهی آن میشویم یک خارجی از فلان شهر ما سؤالی هم داشت که ما به عمرمان آنجا را ندیده بودیم، مهم نیست که اگر بود ما حتماً قبلا شهرهای خودمان را گز میکردیم و بعد نوبت را میدادیم به این و آن همسایه خارجیمان.
حرفهای تازه برای شنیدن
به هر حال اگر بدانیم پیش از اینکه چمدانمان را برای یک سفر خارجی ببندیم قرار است که چه فرصتهایی را از خودیها بگیریم و نصیب خارجیها بکنیم، شاید جور دیگری حساب کتاب کنیم. ما به هر شهر و روستایی که سفر میکنیم در واقع رونقی میبخشیم به گردشگری و فرصتهای آن. چه معرّف و مشوق خوبی هم میشویم برای دیگران که آنها هم از این دیار دیدن کنند. البته در این بین جان بخشیدن به رونق صنایع دستی را طور دیگری باید نظر کرد که رونق کار و اقتصاد را سبب میشوند. وقتی همه اینها را با آگاهی کنار هم بچینیم به این سؤال اساسی خواهیم رسید که چر اول سفر داخلی نه؟ بیشک سفر خارجی در کنه خود تجربیات متفاوتی دارد که شاید در سفر داخلی به آن شکل نباشد، آن هم به دلیل تفاوتهایی که در فرهنگ و زبان و سبک زندگی دو کشور وجود دارد؛ بنابراین درسهای آموختنی خوبی میتوان از آن گرفت، پس نفی آن به طور کلی نه منطقی و نه شدنی است، مهم این است که ما به قدری در کشور خود سفر کرده باشیم که با کولهباری پر از حرفهای تازه برای شنیدن، بار سفر خارجی ببندیم و راهی آن دیار شویم.