گزارش صبح صادق از دیدار صمیمی نماینده ولیفقیه در سپاه با خانواده شهدای مدافع حرم تبریز
رقیه غلامی/ سخن از شهداست. شهدایی که در اوج بندگی به حیات جاوید «عند رب» رسیدند. شهدایی که در عصر ما مدافعان حرم نام گرفتند.
وقتی صحبت از دلدادگی میشود، دوران دفاع مقدس در ذهن نقش میبندد؛ دورانی که تنها درباره آن شنیده و جملاتی را در بیشترین حدش در کتابها خواندهایم؛ ولی در چند سال اخیر شهدای مدافع حرم این دلدادگی را به زیبایی معنا کردند و به نمایش گذاشتند. شهدایی که فارغ از هیاهوی عصر ارتباطات و مدرنیته و جدای از هر دلبستگی به کسوت و مقام در هر سن و سال و گویش و شهری عاشقانه از عاشقانههای زندگیشان گذشتند تا بار دیگر عشق را در کتیبههای تاریخ روزگارمان با زر بنویسند که مکتب شهادت تنها مسیر سربلندی است.
استان آذربایجان شرقی و شهر تبریز در آخرین روز ماه رمضان و در آستانه عید سعید فطر میزبان یکی از یاوران صدیق ولایت، یعنی حجتالاسلام والمسلمین عبدالله حاجیصادقی، نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. یکی از برنامههای ویژه ایشان در این سفر دیدار با خانوادههای شهدای مدافع حرم در منزل آنها بود که با همراهی عزیزان سپاه عاشورا انجام گرفت. حضوری که با قدم با صفا و پر از اخلاص نماینده ولیفقیه در سپاه در هنگامه آخرین روز ماه ضیافت الهی پر از معنویت بود.
حس زیارت
با این جملات در افکارم همراه همه مسئولان سپاه عاشورا در همراهی حجتالاسلام حاجیصادقی، نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران به منزل مدافع حرم ذاکر حیدری میرسیم.
مبالغه نیست اگر بگویم همیشه دیدار با خانواده شهدا برایم ارزش زیارت خانه خدا را دارد، نمیدانم چرا چشمانم پر از اشک میشود، وقتی تصویر شهید ذاکر را در سینه دیوار میبینم. خدای من! این شهدا چه کسانی بودند و... .
با استقبال خانواده شهید از پلهها بالا میرویم و اندکی پس از خوشآمدگویی و تعارفهای متداول، پدر شهید حیدری از فرزند شهیدش میگوید، فرزندی که همرزم سرلشکر کاظمی و شهید شفیعزاده، فرمانده توپخانه سپاه پاسداران بود و تا پیش از بازنشستگی سمت جانشینی گروه توپخانه 60 رسالت را داشت.
دلتنگ یاران
این پدر شهید ادامه میدهد که: پسرم ذاکر، همیشه در صحبتهایش از شهید کاظمی و شهید شفیعزاده حرف میزد و به حال آنها غبطه میخورد. بالاخره هم توانست با دلتنگیهایی که برای آنها داشت، خودش را به آنها برساند.
وی میافزاید: «حلال و حرام و حق مردم برای شهید همیشه اهمیت داشت و در امور زندگیاش همواره تلاش میکرد آنها را رعایت کند و در همین امور نیز زبانزد
همه بود.»
پدر شهید حیدری اضافه میکند: «پس از رفتن به سوریه مشخص بود که ذاکر به شهادت میرسد. به همین خاطر تقریباً خودمان را هم برای این موضوع آماده کرده بودیم، البته مادرش پس از شهادت فرزندمان کمی بیتاب بود و گریه کرد؛ ولی بعدها گفت چرا باید برای فرزندی که چنین جایگاهی دارد، گریه کنم.»
بالاترین درجات
نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم با اشاره پدر شهید به گریه مادرش، میگوید: «اگر بدانیم شهدا با شهادت خود به چه جایگاهی دست مییابند، هرگز برای آنها گریه نمیکنیم؛ چرا که آنها به بالاترین درجه دیدار حقتعالی نایل شدند.»
حجتالاسلام حاجیصادقی ادامه میدهد: «انسان آفریده شده است تا به کمال برسد و شهادت بهترین مسیر برای رسیدن به کمال است که شهدا با مجاهدت خود این مسیر را انتخاب
کردند.»
چند رکعت شوق نیایش
هنگامه اذان ظهر میرسد. صدای اذان بلند میشود و شوق نیایش کبوترانه در دل همه روزهداران در آخرین روز از ماه رمضان بال میگشاید.
حجتالاسلام والمسلمین حاجیصادقی آماده اقامه نماز میشود و همراهان همراه وی با چند رکعت شوق نیایش عبودیت و بندگی خویش را به آستان دوست میبرند تا تجربه این لحظات در دفتر خاطرات ذهنمان مملو از دلتنگیهای شیرین بندگی باشد.
هماهنگکننده حرم
دیدار تمام میشود و همراه با همه مسئولان راهی خانه شهید سیدرضا مراثی میشویم، شهیدی سختکوش و از رزمندگان دوران دفاع مقدس که بنا به صحبتهای سردار عابدین خرم، فرمانده سپاه عاشورا، هیچ وقت دست از تلاش نکشید و پس از بازنشستگی از کسوت مسئول هماهنگکننده تیپ مکانیزه امام زمان(عج) شبستر، معاونت هماهنگکنندگی حرم حضرت رقیه(س) را بر عهده گرفت و در این کسوت ارزشمند به مقامی ارزشمندتر دست یافت.
برای اسلام
حجتالاسلام والمسلمین حاجیصادقی در این دیدار پس از سخنان همرزم شهید مراثی، سردار عابدین خرم میگوید: «اجر و ارزش شهدای مدافع حرم از شهدای دوران دفاع مقدس کمتر نیست؛ چرا که شهدای مدافع حرم در برابر افرادی ایستادند که به نام اسلام با اسلام ناب جنگ و ستیز میکردند.»
وی تأکید میکند: «ویژگی مهم شهدای مدافع حرم افزون بر حفظ امنیت کشورمان در جانفشانیشان در جبهه مقاومت، دفاع از حریم آلالله است و این ویژگیها ارزش جهاد و مجاهدت این شهدا را صد چندان میکند.»
یتیمنوازی سردار
فرمانده سپاه عاشورا پسر کوچک شهید مراثی را که سال سوم دبستان است، در آغوش گرفته و از درس و مشقش میپرسد و او پاسخ میدهد زمانی که پدرم شهید شد، سال اول دبستان بودم. همه لحظهای درنگ میکنند؛ گویا همه ما در آغاز سالهای نخست مدرسهایم و آمدهایم سرمشق زندگیمان را در دفتر عمرمان از شهدا بگیریم و با آن شوق شهادت را مشق کنیم، شهدایی که همه آنچه داریم، از دلدادگی آنهاست.