مخالفت با ساخت سریال شهید حججی
نویسنده سریال شهید حججی گفت، خانواده شهید حججی با ساخت این اثر مخالفت کردند.
رسول صانعی درباره آخرین وضعیت سریال «شهید حججی» گفت: «ما در ابتدا از خانواده شهید حججی اعم از پدر، مادر و همسر وی رضایت کامل را گرفته بودیم و سپس درباره ساخت این سریال اقدام کردیم، اما خانواده شهید با ریاست صداوسیما و معاونین سازمان تماس گرفته و به شدت با ساخت اثر مخالفت کردند، به همین دلیل مسئولان سازمان نیز ترجیح دادند سریال را کنار بگذارند، یا با موضوع هم‌سنگر‌های شهید حججی این سریال را تولید کنند.» وی تصریح کرد: «ناگفته نماند این حق طبیعی خانواده بزرگوار شهید حججی است که نخواهند این مجموعه ساخته شود و برای من و همکارانم بسیار قابل احترام است.» صانعی افزود: «سریال شهید حججی به احتمال زیاد به مسیر دیگری سوق پیدا می‌کند، یعنی موضوع سریال به زندگی فرمانده شهید حججی حسین قمی خواهد پرداخت که فرمانده 2000 نفر نیروهای فاطمیون و حیدریون بود که بر اثر ترکش نارنجک مجروح شده و در راه بازگشت به پشت جبهه به شهادت می‌رسد.»

آماده‌سازی سه جلد از خاطرات سردار سلیمانی
سه جلد دیگر از مجموعه ۱۶ جلدی خاطرات سردار سرلشکر قاسم سلیمانی آماده چاپ شد.
عباس میرزایی، نویسنده کتاب خاطرات سردار حاج قاسم سلیمانی، از آماده‌سازی سه عنوان جدید از این مجموعه خبر داد و گفت: «تاکنون هفت جلد از مجموعه 16 جلدی خاطرات سردار سلیمانی منتشر و توزیع شده و قرار است در آینده نزدیک سه جلد دیگر از این مجموعه نیز منتشر شود.» وی با بیان اینکه، مراحل تحقیق و نگارش این سه عنوان به اتمام رسیده است، ادامه داد: «جنگ تمام‌عیار» عنوان یکی از این مجموعه‌هاست که به عملیات والفجر 8 می‌پردازد. خاطرات این اثر بازه زمانی خرداد 64 تا اردیبهشت 65، یعنی تا پایان عملیات والفجر و عملکرد لشکر ثارالله در این عملیات را روایت می‌کند. «بصره در تیررس» عنوان کتاب دیگری است که به خاطرات کربلای 5 از دی 65 تا فروردین 66 می‌پردازد. همچنین «ملاقات با سنگرنشینان آن سوی خط» عنوان سومین کتابی است که آماده شده و خاطرات فروردین 67 تا پایان جنگ تحمیلی را روایت می‌کند. این اثر، آخرین جلد از مجموعه 16 جلدی خاطرات سردار سلیمانی است. 
ساخت فیلم جدید
با موضوع دفاع مقدس
انسیه شاه‌حسینی کارگردان سینمای ایران گفت، «به کودکان شلیک نکنید» به زودی کلید می‌خورد و احتمالاً این فیلم دفاع مقدسی در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد.
وی درباره آخرین وضعیت پروژه سینمایی «به کودکان شلیک نکنید»، گفت: «هنوز زمان قطعی شروع ساخت این پروژه مشخص نیست، ولی با توجه به تمهیدات اندیشیده شده؛ احتمالاً به زودی ساخت این پروژه آغاز می‌شود. 
گفتنی است، فیلمنامه «به کودکان شلیک نکنید» از سال 1395 به کارگردانی انسیه شاه‌حسینی و تهیه‌کنندگی سعید سیدزاده آماده ساخت است؛ اما مشکلات مالی سبب شده است ساخت این پروژه سینمایی به طول بینجامد. 
وصیت‌نامه‌خوانی
 با صدای پرویز پرستویی
مجموعه «ستارگان راه» با صدای پرویز پرستویی هر شب با وصیت‌خوانی یکی از شهدای دفاع مقدس میهمان خانه‌های مردم در شبکه سه سیما می‌شود.
این مجموعه در قالب نماهنگ‌های کوتاه دو، سه دقیقه‌ای هر روز پیش از اذان ظهر و هر شب پس از اذان مغرب به فرازهایی از وصیت یکی از شهدای دفاع مقدس می‌پردازد.
مجموعه «ستارگان راه» در چهار فصل و ۳۶۵ قسمت تدارک دیده شده که هر فصل در لوکیشن‌های مختلفی ضبط و آماده پخش شده است. 
کارگردانی این کار با علی اسماعیلی است و سازمان هنری رسانه‌ای اوج تهیه‌کنندگی این مجموعه نماهنگ را برعهده دارد.

دانشکده سینمایی
 برای حمایت از رژیم صهیونیستی
دانشکده سینمایی «دریای سرخ» با هدف حمایت از اهداف رژیم کودک‌کش صهیونیستی و فعالیت استادان و دانشجویان این رژیم در کشور اردن
 راه‌اندازی شد.
شعبه آسیایی هالیوود، با هدف حمایت از رژیم کودک‌کش صهیونیستی و تداوم جنگ‌افروزی آمریکایی‌ها در اردن تأسیس می‌شود. 
تأسیس دانشکده سینمایی «دریای سرخ» توطئه جدید صهیونیست‌‏ها برای تبلیغات در خاورمیانه است؛ طرحی که برای اجرای آن از کشور اردن کمک گرفته شده است. گویا قرار است استادان و دانشجویان سینمای اسرائیل در این دانشکده فعالیت گسترده‌ای
 انجام دهند. 
تبعیض هالیوود  این بار 
در حوزه نقد فیلم
بری لارسون، بازیگر برنده اسکار هالیوود خواستار این شد که زنان و رنگین‌پوستان بیشتری به عنوان منتقد فیلم وارد عمل شوند. 
به گزارش آسوشیتدپرس، بری لارسون، بازیگر سینما ادعا کرد نقد فیلم نیز در حوزه نویسندگان سفید جای دارد و تأکید کرد این حوزه نیز به تغییر نیاز دارد. 
 وی در عین حال تأکید کرد در میان این اقشار استعدادهای فراوانی وجود دارد و دقیقاً فرصتی برای دیده شدن‌شان نیست. نظرات لارسون بازتاب وسیعی در میان جامعه نقد فیلم آمریکا داشت. همزمان با این اظهارات اعلام شد، از میان ۱۰۰ فیلم پرفروش باکس‌آفیس آمریکا در سال ۲۰۱۷، ۸۲ درصد نقدها را منتقدان سفیدپوست نوشته شده‌اند. 

تفکر کن، در این جام جهانی
هزاران فتنه بارد، ناگهانی
مقاصد هست، پشت پرده، پنهان
هراسانم، هراسانم، هراسان
چه خوابی دیده، آمریکای جانی
در این یک ماهه جام جهانی
امارات و فرانسه، انگلستان
سعودی‌ها و اسرائیل شیطان
همه همراه و هم‌آواز هستند
شبانه‌روز در پرواز هستند
«یمن» را ظالمانه شخم کردند
همه از بانیان رنج و دردند
مصیبت‌دیدگان بی‌خانمانند
برای کشور خود جان‌فشانند
در آنجا، نان خالی هم نباشد
خوراک کودکان، جز غم نباشد
ولی مردان‌شان مرد و زنان، زن
در این پیکار، جمله مردافکن
برای آرمان خود بمیرند
شرافت‌پیشه، ذلت‌ناپذیرند
خدا داند، تمامی قهرمانند
چنین ملت، یقیناً جاودانند
مسلمان بر تو باید آفرین گفت
سپاس و حمد، بر نازآفرین گفت
به عزم تو قسم، پیروز هستی
تو شاخ غول عالم را شکستی
عبدالمجید فرائی
غروب غریبی است
و دلتنگی به هیچ روی دست‌بردار نیست
اینجا نه تنها غروب‌هایش
که در همه لایه‌های زمانش
غربت بیداد می‌کند
برخی سر به گریبانند
برخی مدت‌هاست که گل از گل‌شان نشکفته
اما برخی انگار مالیخولیا دارند؛
از صبح تا شب هزار بار مسیر
قاف آرزوها را مرور می‌کنند
و باز هم هیچ...
اینها هم غریبند
منتها مدل غربت‌شان طور دیگری است
با خیال زنده‌اند
خیال‌های خالی...
غافلند و نمی‌دانند که اگر همه
جل و پلاس دنیا را هم روی هم بگذارند
به هیچ نمی‌ارزد
مولاجان! ای همه بهانه از تو
کجایی؟
شمار اهل زمین سر به فلک گذاشته
اما در عین پر کسی بی‌کس است
آقا جان بیا و ما را از این غربت نجات بده
بیا و اهل زمین را مونس باش...


نگاهی به پخش تلویزیونی جام جهانی

 مهدی امیدی/ جام جهانی فوتبال اگرچه یک رویداد ورزشی است، اما بیشتر مردم جهان وقایع و بازی‌های این گردهمایی را از طریق رسانه‌ها و در قالب برنامه‌های تلویزیونی دنبال می‌کنند. همچنین در حاشیه این رقابت‌ها فعالیت‌هایی فرهنگی به وجود می‌آید، از جمله تولید سرودها و ترانه‌هایی درباره تیم‌های ملی فوتبال کشورهای مختلف یا نمایشگاه‌ها و کارناوال‌هایی که برای معرفی فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و ملت‌های مختلف در محل برگزاری این بازی‌ها برگزار می‌شود. به همین دلیل می‌توان گفت، جام جهانی یک پدیده فرهنگی نیز محسوب می‌شود.
با شروع مسابقات جام جهانی فوتبال، فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشورمان نیز تحت تأثیر این گردهمایی بین‌المللی قرار گرفته است. به ویژه اینکه در این دوره از رقابت‌های جام جهانی، تیم ملی فوتبال ایران هم حضور دارد و این اتفاق، بر جذابیت و هیجان این مسابقات افزوده است. پربیننده‌ترین برنامه‌های صداوسیما در این روزها برنامه‌های ورزشی است. برخی از مسابقات مهم، از جمله بازی‌های تیم ملی ایران نیز روی پرده چند سینما می‌رود و مردم از تماشای فوتبال در سینما بیش از فیلم استقبال می‌کنند.
صداوسیما امسال با برنامه «2018»(بیست، هجده) شبکه سه سیما به استقبال جام جهانی رفته است؛ برنامه‌ای که با اجرا و تهیه‌کنندگی عادل فردوسی‌پور، از میانه هر روز تا بامداد فردا به نمایش درمی‌آید. البته همه زمان این برنامه مختص پخش مسابقات نیست و بخش‌های دیگری همچون اخبار، تفسیر، حواشی، معرفی کشورها، تبلیغات، مسابقه پیامکی و... نیز در آن گنجانده شده است. ضمن اینکه شبکه ورزش هم با برنامه «فصل داغ فوتبال» به این موضوع اختصاص یافته است. همه این برنامه‌ها، به خصوص «2018» مجموعه‌های سرگرم‌کننده‌ای هستند و به همین دلیل هم از مخاطب بالایی برخوردارند. جذابیت ذاتی فوتبال و حاشیه‌های آن، به خصوص اگر در قالب مجموعه مسابقات مهم و بزرگی چون جام جهانی باشد سبب می‌شود تا یک برنامه تلویزیونی که به آن می‌پردازد نیز مورد توجه قرار گیرد و مخاطب بسیاری داشته باشد. 
یکی از ویژگی‌های رسانه‌ای شدن فوتبال این است که وارد زندگی روزمره مردم می‌شود. هر روز وقت زیادی از برنامه‌های صداوسیما صرف پخش این برنامه‌ها می‌شود. در این روزها برخی از مردم و جوانان ساعت‌هایی طولانی را صرف تماشای برنامه‌های ورزشی و پخش زنده مسابقات جام جهانی و تحلیل‌ها و گزارش‌های حاشیه‌ای آن می‌کنند. این یک فرصت رسانه‌ای استثنایی برای بالا بردن آگاهی مردم و ارتقای سطح فرهنگ جامعه است. اما اتفاق قابل انتقاد این است که این برنامه‌ها بیشتر جنبه سرگرم‌کنندگی دارند، یا در آنها صرفاً به مباحث فنی فوتبالی پرداخته می‌شود. البته تحلیل و تفسیر فنی مسابقات، یک امر لازم در برنامه‌های اختصاصی فوتبال است. اما وقتی عامه مردم مخاطب چنین برنامه‌هایی هستند باید به جنبه‌های دیگری از این موضوع که به زندگی مردم ارتباط دارد نیز پرداخته شود. همچنان که برنامه «2018» شبکه سوم سیما نیز در بخش‌هایی به معرفی کشورها می‌پردازد. به این ترتیب که پیش از هر مسابقه، به تاریخچه و شرایط اجتماعی و سیاسی کشورهایی که قرار است با هم مسابقه دهند اشاره می‌کند. اما مشکل این است که بسیاری از واقعیت‌ها در آیتم‌های مربوط به معرفی کشورها سانسور می‌شود. مثلاً آیتمی که در آن کره جنوبی معرفی شد، نگاهی بسیار تبلیغاتی داشت. گویی سفارت کره جنوبی سفارش ساخت این بخش را داده بود. همچنین در بخش مربوط به فرانسه، هیچ اشاره‌ای به تاریخ سیاه استعمار در فرانسه نشد. چطور ممکن است برنامه‌ای در صداوسیمای جمهوری اسلامی درباره تاریخ فرانسه پخش شود، اما در آن جنایات شنیع فرانسه در الجزایر نادیده گرفته شود؟! به صراحت می‌توان گفت، جای تحلیل جامعه‌شناختی فوتبال در این برنامه‌ها خالی است و تماشای این برنامه‌ها هیچ نکته‌ای به اطلاعات و سواد فرهنگی و اجتماعی مخاطب اضافه نمی‌کند.
در واقع با یک رویکرد خنثی و بی‌هدف، در گزارش مسابقات روبه‌رو هستیم. یکی از ابعاد مسابقات بین‌المللی فوتبال که جام جهانی در رأس آنها قرار دارد، تقویت غرور ملی است. به همین دلیل نیز گزارشگران فوتبال اغلب تلاش می‌کنند مسابقات تیم‌های ملی فوتبال خود را با لحنی حماسی گزارش کنند. اما بازی اول ایران، یعنی مسابقه تیم ملی کشورمان با تیم مراکش، نشان داد که عادل فردوسی‌پور برخلاف عنوان کتابش، اعتقاد چندانی به «فوتبال علیه دشمن» ندارد. شگفت‌انگیز است که این گزارشگر باتجربه با وجود بیش از 20 سال فعالیت در حوزه فوتبال، هنوز متوجه نشده که یک مسابقه فوتبال، همچون یک درام دارای فراز و فرودهای متعددی است. طی 90 دقیقه در یک رقابت، اتفاقات زیادی رخ می‌دهد و ابتدا و انتهای یک بازی هیچ‌گاه شبیه هم نیست. بارها در همین مسابقات جام جهانی شاهد بوده‌ایم که تیمی بازی را ضعیف شروع کرده و دو گل عقب افتاده، اما در نهایت برنده از زمین بیرون آمده است. اما چرا با وجود این تجارب، فردوسی‌پور در دقیقه 20 آرزو می‌کرد که ای کاش بازی در همین لحظه تمام شود تا تیم ایران بازنده بیرون نیاید؟ این حرف، با ذات فوتبال که مبتنی بر مبارزه و خلق حماسه است، نسبتی ندارد. حتی گزارشگر یکی از شبکه‌های خارجی در پایان بازی ایران و مراکش به ماجرای تحریم‌ها علیه فوتبال ایران اشاره کرد و اینکه تیم کشورمان توانست با وجود این مسائل، بازی را برنده شود. اما چرا گزارشگر صداوسیما خاموش بود؟
اما در بازی دوم، یعنی مسابقه با تیم اسپانیا محمدجواد خیابانی در تمام ۹۳ دقیقه بازی در کنار گزارش خوب خود به تقویت روحیه و ایجاد امید مشغول بود و به نحوی گزارش کرد که با وجود شکست دلاورانه در برابر بهترین‌های فوتبال جهان چیزی از غرور و بازی قوی بچه‌ها کم نکرد.
یکی دیگر از جنبه‌های انتقادآمیز از برنامه «2018» حضور پررنگ تبلیغات تجاری در متن برنامه است. مجریان موظفند که دائم اسپانسر برنامه را تبلیغ کنند. گاهی فضای برنامه و تأکید مکرر بر ارسال یک شماره و استفاده از یک نرم‌افزار تلفن همراه برای کسب جایزه، فضای برنامه را به مراسم بخت‌آزمایی شبیه می‌کند!
فوتبال یک ورزش خنثی و خالی از ذهنیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیست. همچنان که روزنامه گاردین چند سال پیش از مسابقات جام جهانی فوتبال با عنوان «جام نمایش سرمایه‌داری» یاد کرده بود. به همین دلیل هم برنامه‌های تلویزیونی مرتبط با فوتبال نیز نمی‌تواند خنثی و بدون رویکرد اجتماعی و سیاسی خاصی باشد. مخاطب گسترده برنامه‌های تلویزیونی جام جهانی که اغلب‌شان نیز کودکان، نوجوانان و جوانان هستند، یک فرصت فرهنگی کم‌نظیر برای تأثیرگذاری فرهنگی است که متأسفانه صداوسیما تا اینجای کار این فرصت را از دست داده است.



 حمید صبوری‌زاده/ سبب تأسف، دریغ و افسوس است که وقتی می‌خواهیم درباره سینمای کودک و نوجوان مطلبی بنویسیم مدام باید به 30 سال پیش ارجاع بدهیم! اواخر دهه ۶۰ خیلی از مصادیق و مظاهر فناوری را که الان از آن بهره‌مند هستیم، نداشتیم. اما سینمایی در آن دوران فعال شد که متأسفانه الآن اثری از آن دیده نمی‌شود! البته جشنواره فیلم‌های کودک و نوجوان برگزار می‌شود، اما اکنون که شاهد آغاز تعطیلات تابستانی کودکان و نوجوانان هستیم، فیلمی که مختص این گروه سنی باشد در سینما نمی‌بینیم.
اوج شکوفایی سینمای کودک، کشور در دوران حساسی قرار داشت؛ پذیرش قطعنامه 598 و به دنبال آن پایان یافتن جنگ، قصه غم‌انگیز و دلخراش حمله آمریکا به هواپیمای ایرباس ایرانی، رحلت امام خمینی(ره) و... اما سینمای کودک در همین دوران اوج گرفت. در واقع چند کارگردان بودند که خودشان را وقف سینمای بچه‌ها کرده بودند، اما حالا یا خبری از آنها نیست، یا در عرصه‌ای دیگر مشغول فعالیتند.
اما درباره انیمیشن قضیه فرق می‌کند! انیمیشن‌های «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و... نشان داد که قصه‌های مذهبی ما چه پتانسیل خوبی برای کارکردن دارند و البته تا چه حد مورد غفلت واقع شده‌اند! ای کاش «هادی محمدیان» کارگردان هر دو انیمیشن شاهزاده روم و فیلشاه و گروه سازنده، راه‌شان را ادامه بدهند و گرفتار تنبلی، روزمرگی و سینمای بزرگسال نشوند! فیلشاه هم کار درخور تأملی است. اصلاً اهمیتی ندارد که آن موش، سر و شکلش شبیه به همان موش معروف کارتون سرآشپزشده، ولی همان هم خصوصیات ایرانی خودش را دارد و از وجناتش نوعی ذوق ایرانی سرریز می‌کند! عناوین و القابی که برای فیل‌ها خلق شده، طنزآمیز است. حتی آن تاج کوچکی که در پوستر فیلم به جای سه نقطه روی شین کلمه فیلشاه نشسته نشان از ذوق و خلاقیت دارد!
اما ای کاش تمام سهم تولیدات سینمای کودک و نوجوان ما تولیدات رایانه‌ای و جلوه‌های نرم‌افزاری نباشد و بخشی هم از تولیدات سینمای کلاسیک و انسانی داشته باشیم. چیزی شبیه فیلم‌های کودک و نوجوان دهه‌های 60 و 70؛ بچه‌های واقعی با عروسک‌ها و دنیای واقعی... با همین شهر و همین آدم‌ها.
در اواخر دهه ۶۰، سینمای کودک و نوجوان آنقدر جدی شده بود که یک گروه مستقل سینمایی برای اکران فیلم‌هایش در نظر گرفته بودند و سر در هر کدام‌شان هم یک نماد خورشید نصب کرده بودند. این خورشید سال‌هاست غروب کرده؛ ولی از طلوع دوباره‌اش ناامید نیستیم.

خدایا...
نوایت را می‌خواهم
تا موسیقی سکوت لحظه‌هایم باشد
نگاهت را می‌خواهم
تا روشنی چشم‌های خسته‌ام باشد‌‌‌
یادت را می‌خواهم
تا خاطر لحظه‌های فراموشم باشد
دست‌هایت را می‌خواهم
تا نوازشگر اشک‌هایم باشد
و الطافت را می‌خواهم
تا مرهم کهنه زخم‌های زندگی‌ام باشد
خدایا پناهم باش...


«معاذ‌بن‌جبل» نقل می‌کند که رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند:
تو اولین فرد در ایمان
و وفادارترین‌شان در تعهدات الهی
و استوارتر از همه در قیام به امر خدا
و درستکارتر از آنان در برقراری مساوات
و عادل‌تر از همه در پیشگاه خداوند 
در روز قیامت هستی.
گنجی شافعی، کفایة‌الطالب،
 باب ۶۴، ص ۱۳۹


صبح صادق سناریوهای پیش روی قاره سبز در مواجهه با آمریکا بر سر آینده برجام را بررسی می‌کند


 دکتر حنیف غفاری/ برجام پیمان مهمی است و از منظرهای مختلفی قابل بررسی است. مطالعه برجام از منظر اقتصاد سیاسی، اختلافات ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و توانمندی اروپا برای تداوم آن در آینده، این سؤال مهم را در اذهان ایجاد می‌کند که آیا به راستی اروپا توان برآوردن اهداف و تأمین منافع ایران از قبل این پیمان را دارد؟ 

ترامپ و حمایت
 از ملی‌گرایی اقتصادی
دونالد ترامپ در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ ایالات متحده آمریکا یک شعار اقتصادی خاص داشت، حمایت‌گرایی (productionism) به معنای تقویت ظرفیت اقتصاد داخلی در مغایرت با تجارت آزاد بین‌المللی، یعنی حمایت از صنایع داخلی و حمایت از ملی‌گرایی اقتصادی بدون توجه به قواعد خاص بین‌المللی حاکم بر نظام بین‌الملل. این شعار همچنان سرلوحه برنامه‌ها و اقدامات عملی ترامپ در قدرت نیز است.
شعار ترامپ با استقبال رأی‌دهندگان آمریکایی، به ویژه کارگران سفیدپوست مواجه شد و وی را دلگرم کرد تا به تغییر مواجهه آمریکا در دوران جدید با برخی از پیمان‌های اقتصادی خارجی بیندیشد. برای نمونه کارگران آمریکایی معتقد بودند که در جریان انعقاد پیمان نفتا بین آمریکا، مکزیک و کانادا ۷۰۰ هزار شغل از آمریکا خارج شد و به سمت مکزیک رفت، درباره کشور چین هم همین‌طور بود. وقتی آمریکا پیمان‌های تجارت آزاد را با کشورهای دیگر جهان برقرار کرد بسیاری از کارگران آمریکایی بیکار شدند و در مقابل کارگران چند ملیتی بودند که در کشورهای خارج از مرزهای آمریکا به فعالیت خود ادامه می‌دادند. دونالد ترامپ در چنین وضعیتی اعلام کرد: «من این ساختار را بر هم می‌زنم و یک ساختار جدید مبتنی بر حمایت‌گرایی اقتصادی به وجود می‌آورم.» بعد از اینکه ترامپ وارد کاخ سفید شد زمان عملی کردن شعار حمایت‌گرایی اقتصادی فرا رسید. او اولین کشوری را که نشانه گرفت چین بود؛ چرا که کسری تراز تجاری آمریکا و چین ۳۴۷ میلیارد دلار بود، اما این رقم درباره اتحادیه اروپا ۱۴۶ میلیارد دلار بود؛ یعنی در حقیقت کسری تجاری آمریکا و چین همان نسبت کاهش صادرات به واردات سه برابر اتحادیه اروپا بود، به همین دلیل آمریکا اول چین را هدف قرار داد و اینگونه، چین دشمن اقتصادی درجه یک ایالات متحده آمریکا شد.

کانون‌های اختلاف 
بین آمریکا و اروپا
نحوه مواجهه آمریکا با اتحادیه اروپا در گذشته با وجود کسری تجاری ۱۴۶ میلیارد دلاری، اما به دلیل پیوندهای فرهنگی و گفتمانی میان آمریکا و اتحادیه اروپا قدری متفاوت بود؛ یعنی با اتحادیه اروپا در بحث اقتصاد سیاسی که معادلات امنیتی، سیاسی و حتی مبادلات فرهنگی دو مجموعه را در کنار اقتصاد مورد توجه قرار می‌دهد، لزوماً بحث منافع اقتصادی میان آمریکا و اروپا موضوعیت نداشت. در دوران اوباما، کلینتون و حتی در دوران بوش پسر به این شکل بود؛ یعنی کسری تجاری وجود داشت، حمایت‌های آمریکا از اروپا در ناتو و هزینه‌هایی که می‌کرد وجود داشت، اما آمریکا به این روند راضی بود؛ چرا که دولتمردان سابق آمریکا معتقد بودند با وجود ضرر اقتصادی در مبادلات با اروپا، اما به لحاظ امنیتی اروپا را زیر چتر خود می‌گیریم و از قدرت اروپا در راستای منافع خود بهره‌برداری می‌کنیم. اما این روند و معادله در دوران ترامپ به هم ریخت. در دوران بوش و دوران اوباما «امنیت»، محور بود، اما در دوران ترامپ «اقتصاد»، محور شد و احیای اقتصاد مرکانتیلیستی در دستور کار ترامپ قرار گرفت. در این نوع اقتصاد، دخالت صریح دولت در اقتصاد در راستای کسب منافع و قدرت اقتصادی بیشتر مد نظر است. 
با نگاه تاجرمسلک ترامپ در وضعیت فعلی در دو حوزه میان آمریکا و اروپا اختلافات اقتصادی عمیقی وجود دارد؛ اختلافاتی چون:
1ـ بحث تأمین هزینه‌های امنیتی، دفاعی و نظامی ناتو؛
2ـ بحث تعرفه‌های گمرکی که از فولاد و آلومینیوم شروع شده و به اقلام و اجناس دیگر هم تسری می‌یابد.
این اختلاف‌نظر بین آمریکا و اروپا مبنایی است؛ یعنی یک اختلاف ساده نیست که در آینده گسترش پیدا نکند؛ بلکه اختلافی زیربنایی است؛ چون ترامپ عملاً قواعد تجارت آزاد را هدف قرار داده که آمریکا پیشتر نظم‌دهنده آن و اقتصاد بین‌الملل بوده است. اما اکنون اعلام می‌کند که من تجارت آزاد را قبول ندارم و بارها در سخنرانی‌های خود آن را به چالش کشیده و به صراحت به حمایت‌گرایی اقتصادی به مثابه ساختار جایگزین آن اشاره کرده است.

مؤلفه‌های 
حمایت‌گرایی اقتصادی
حمایت‌گرایی اقتصادی؛ ساختار جایگزین مد نظر ترامپ چند مؤلفه خاص دارد:
1ـ وضع تعرفه‌های گمرکی بر کالاهای وارداتی؛ این یکی از شاخصه‌هاست، مثل همان کاری که ترامپ در قبال فولاد و آلومینیوم با اروپا و چین و کانادا و نفتا انجام داد. 
2ـ اختصاص یارانه به تولید داخلی؛ نتیجه این کار تقویت شرکت‌های داخلی در کنار تضعیف شرکت‌های خارجی است.
3ـ دستکاری نرخ ارز؛ مواقعی که ترامپ یا مقامات آمریکایی اقتصادشان را در معرض خطر می‌بینند، نرخ ارز را به نفع تولیدکننده داخلی دستکاری می‌کنند.
4ـ سختگیری در قبال قوانین معنوی مالکیت؛ یعنی یک سری قوانین سختی وضع شود که کالایی نتواند وارد کشورشان شود. ترامپ، چین را به این شکل مهار کرد و با اتحادیه اروپا هم که در این دو حوزه اختلاف دارد، تنها یک مجموعه مانده بود و آن پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی(نفتا) بود که باید فکری برای آن می‌کرد.
تحقق حمایت‌گرایی اقتصادی ترامپ مستلزم روندها و تغییراتی بود که باید در حاکمیت و بدنه دولت آمریکا به منصه ظهور و بروز برسد. بر این مبنا، نشاندن جان بولتون تندرو بر کرسی مشاورت امنیتی رئیس‌جمهور آمریکا هزینه این تغییر بود؛ چرا که مک مستر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا نمی‌توانست این کار را انجام بدهد؛ یعنی دقیقاً ترامپ در حال چیدن پازلی است که به اصطلاح، اقتصاد، امنیت و سیاست در عرض همدیگر، اما با محوریت اقتصاد تعریف می‌شود.

واقعیت تقابل اقتصادی
 اروپا و آمریکا
اما در غوغای رسانه‌ای تقابل به ظاهر اقتصادی شکل گرفته بین آمریکا و اتحادیه اروپا این سؤال مجال طرح می‌یابد که وضعیت برجام و ایران چه می‌شود؟ آیا مفرّی برای کسب سود و منافع از برجام برای ایران با توجه به این وضعیت متصور است یا خیر؟ ایران می‌تواند به این اختلاف تکیه کند و به واسطه آن برجام را حفظ کند؟ 
با خروج ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران، کشورهای اروپایی اعلام ‌کردند که برجام را حفظ خواهند کرد. اما در همین نقطه اقتصاددان‌های اروپایی ادعای سیاستمداران اروپایی را به چالش کشیدند؛ چرا که به صورت متوسط در اتحادیه اروپا ۲۰ درصد اقتصاد در اختیار بخش دولتی و ۸۰ درصد اقتصاد در اختیار بخش خصوصی است. وقتی نسبت این دو ۲۰ به ۸۰ هست و بیشتر شرکت‌های عظیم اقتصادی در اروپا به بخش خصوصی تعلق دارند و حتی شرکت‌های نفتی در کشورهایی مانند ایتالیا باز هم به بخش دولتی تعلق ندارند، یا در بهترین حالت نیمه‌دولتی یا نیمه‌خصوصی هستند، معادله کاملاً مشخص است؛ یعنی اتحادیه اروپا حتی اگر بخواهد هم، قدرت اینکه بتواند شرکت‌های خصوصی را به معامله اقتصادی با ایران وادار کند، نخواهد داشت. لذا در اولین موضع اتحادیه اروپا اعلام کرد که ما یک‌سری راهکارهایی را تعیین می‌کنیم برای اینکه به شرکت‌های اقتصادی برای حضور در ایران مشاوره بدهیم و در عین حال از آنها در سرمایه‌گذاری حمایت کنیم؛ اولاً، این موضوع که از سوی اتحادیه اروپا مطرح شد معطوف به شرکت‌های کوچک و متوسط است. مقامات اروپایی به صراحت در مذاکرات برجام اعلام کردند ما نمی‌توانیم نسبت به ترک تهران از سوی شرکت‌های بزرگ اروپایی مثل توتال اقدامات ممانعتی انجام دهیم و آنها را مجبور کنیم به مراوده اقتصادی با ایران ادامه دهند. البته وعده دادند زمینه‌های فعالیت شرکت‌های کوچک و متوسط اروپایی را در ایران فراهم کنند.
البته، در موضوع تحریم باید توجه داشت که در نظام بین‌الملل، هم تحریم داریم هم بلاک کردن و این دو موضوع از هم متمایزند. تحریم، قطع کلی مراودات اقتصادی یک کشور با کشور دیگر است؛ اما بلاک کردن علاوه بر قطع مراودات کشوری با کشور دیگر، به این معناست که مسیر برقراری مراوده اقتصادی با دیگران نیز مسدود شود. آمریکا در وضعیت کنونی عملاً از حربه بلاک استفاده می‌کند، نه تحریم. واژه تحریم برای تبیین وضعیت فی‌مابین اشتباه و نارساست و ترجمه تحریم‌های ثانویه برای آن استفاده می‌شود. 
شرکت‌های اروپایی در معرض تهدیدات و تحریم‌ها و جریمه‌های سنگین ایالات متحده آمریکا بر اساس قانونی که پیشتر در زمینه تحریم‌های کوبا و در زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون وضع شد و متعاقب آن پارلمان اروپا قانونی را برای دور زدن تحریم‌های کوبا تصویب کرد، می‌توانند هزینه تحریم ایران را تحمل کنند، اما به دلیل پرهزینه بودن و جایگاهی که ایران برای آنها دارد و سطح تراز تجاری بین آنها با آمریکا در مقایسه با ایران، اروپا نمی‌تواند و نمی‌خواهد بر سر برجام وارد مناقشه اقتصادی با آمریکا شود.

سناریوهای پیش روی
 اروپا و آمریکا
با بررسی سناریوهای مختلف پیش روی اروپا و آمریکا در قبال برجام، سه سناریوی مهم را می‌توان تصور کرد؛ یعنی در حقیقت اروپا در قبال آمریکا سه سناریو می‌تواند تعریف کند:
1ـ سناریوی تعامل؛ این سناریو ترجمان همان رفتاری است که ترزا می نخست‌وزیر انگلیس در قبال خروج آمریکا از برجام انجام می‌دهد. وی می‌گوید، اگر آمریکا اتحادیه اروپا را تحریم و تعرفه گمرکی علیه ما وضع کرد، یا اگر از برجام خارج شد و روابط ما با ایران را به هم زد، نه تنها نباید واکنش نشان بدهیم؛ بلکه باید با مذاکره و گفت‌‌وگو موضوع را حل کنیم.
2ـ سناریوی مهار؛ مبتنی بر این سناریو، اروپایی‌ها بر مبنای گفت‌وگو، اما با گارد بسته در مقابل آمریکا ظاهر می‌شوند. آلمان و فرانسه طرفدار این سناریو هستند. پس از اینکه مکرون رئیس‌جمهور فرانسه و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان متوجه شدند که نمی‌توانند از طریق تعامل با ترامپ موضوع را حل کنند، کم‌کم و با شیب ملایم به سمت سناریوی مهار آمریکا حرکت می‌کنند. در این سناریو، آغوش شما برای هر اقدام، مانند تعامل آمریکا باز نیست؛ اما در عین حال با آمریکا گفت‌وگو می‌کنید که به یک فرمول و راهکار سومی برسید که به منزله رفتار نهایی و فرمول رسمی مد نظر قرار گیرد. ترزا می نخست‌وزیر انگلیس هفته گذشته سخنان تأمل‌برانگیزی گفت. وی گفت، ما می‌توانیم اختلافات خودمان را با ایالات متحده آمریکا بر سر برجام با گفت‌وگو حل کنیم. این یعنی انگلیس دوباره درصدد احیای راهبرد تعامل با آمریکاست. البته، ترامپ که از موضعش عقب نمی‌نشیند، پس منظور خانم می این است که اروپا خودش را با رفتار برجامی ترامپ وفق می‌دهد. این یعنی تقسیم کار اروپایی و آمریکایی در حفظ تحریم‌های برجام ایران بدون برخورداری از منافع آن. 
3ـ سناریوی تقابل؛ سومین راهبرد قابل تصور بین اروپا و آمریکاست. اینکه اصلاً اروپا وارد این مرحله می‌شود یا خیر و اصلاً توان آن را دارد یا نه؛ سؤالاتی جدی است که قرائن نشان می‌دهد، فعلاً هم وارد نمی‌شود. تقابل، مهم‌ترین راهبرد محسوب می‌شود. اگر قرار باشد اروپا برجام را حفظ کند و اروپا بخواهد این کار را انجام دهد باید در قالب این راهبرد انجام بدهد، اما سؤال مهم در اینجا توانمندی اروپا و حتی خواستن اروپاست که محل تأمل جدی است. اروپا به دلیل هزینه‌های اقتصادی، هزینه‌های امنیتی و نیازهایی که در ناتو به ایالات متحده آمریکا دارد، هرگز وارد تقابل برجامی تمام‌عیاری که ما با ادبیات خود از اروپا انتظار داریم با ایالات متحده آمریکا نخواهد شد. 

فعال‌سازی
 ظرفیت‌های داخلی
تقابل اقتصادی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا یک تقابل جدی است، اما سطح و قدرت واکنش اتحادیه اروپا نسبت به اقدامات آمریکا به اندازه‌ای نیست که به حفظ برجام منجر شود؛ لذا سودی هم برای ما ندارد و هدف غایی برجام، یعنی لغو تحریم‌ها را برآورده نمی‌کند. رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانی خودشان به این نکته اشاره کردند که هدف برجام این نبوده که بین آمریکا و اروپا اختلاف بیندازد؛ بلکه هدف رفع تحریم‌ها بود. حال این سؤال مطرح است که چه باید کرد و آینده برجام با اروپایی‌ها چه می‌شود؟ 
 به نظر می‌رسد، دولت به دلیل باز کردن حساب ویژه برای برجام در گره‌گشایی از مشکلات داخلی همچنان به آن امیدوار بوده و تمایل دارد آخرین شانس‌ خود را پس از خروج آمریکا از برجام با اروپا به آزمون بگذارد؛ لذا با کوچک‌ترین کورسوی امید همانند وضعیت انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا و کاهش محبوبیت ترامپ، در بدنه و حتی رأس دولت این‌طور تحلیل می‌شود که می‌توان به برجام امید بست. این تحلیل با احترام به دولت به نوعی سوغات ظریف از دیدار با جان کری است که وی با نوستالژی به برجام و تحلیل وضعیت سیاسی ایالات متحده آمریکا، معتقد است، باید صبر کرد و زمان را تا آبان، موعد انتخابات آمریکا مدیریت کرد تا به زعم آنها ترکیب کنگره و سنا به نفع دموکرات‌ها رقم بخورد. آنگاه، می‌توان با طرح بحث استیضاح ترامپ، وی را به حفظ برجام وادار کرد. آقای روحانی هم به این موضوع اشاره کردند؛ موضوعی که می‌تواند زمینه یک تصمیم‌گیری اشتباه را فراهم کند؛ زیرا در خوش‌بینانه‌ترین حالت در سنا که یک‌سوم نمایندگانش تغییر خواهند کرد، نصاب آرای دموکرات‌ها در انتخابات پیش رو نمی‌تواند به نتیجه دو‌سوم که برای خنثی‌سازی وتوی رئیس‌جمهور لازم است منجر شود؛ چرا که مجلس سنا به دو‌سوم آرای کل، یعنی حداقل ۶۶ رأی نیاز دارد تا وتو رئیس‌جمهور ترامپ بی‌اثر شود. این یعنی دموکرات‌ها باید ۶۶ کرسی سنا را به خودشان اختصاص بدهند، اما دموکرات‌ها با یک حساب ساده ریاضی نمی‌توانند ۶۶ کرسی سنا را کسب کنند؛ زیرا الآن دموکرات‌ها ۴۹ کرسی در سنا دارند که از بین یک‌سوم کرسی‌هایی که قرار است بر سر آنها رقابت صورت بگیرد، هشت کرسی‌ آن فقط متعلق به جمهوریخواهان است و بقیه دست خود دموکرات‌هاست؛ یعنی در بهترین حالت دموکرات‌ها می‌توانند هشت کرسی اضافه کنند، به این میزان که می‌شود ۵۷ کرسی و تا ۶۶ کرسی هنوز 9 کرسی فاصله دارد.
 طرفداران دولت ممکن است اینگونه استدلال کنند که از احتمال مخالفت برخی از جمهوریخواهان سنتی ترامپ هم می‌توان بهره برد، اما برخی از دموکرات‌ها هم هستند که کاملاً مخالف استیضاح ترامپ هستند. دموکرات‌ها حتی اگر در بهترین حالت همه کرسی‌های سنا را هم ببرند نمی‌توانند به 66 کرسی دست پیدا کنند. پس این استدلال یک استدلال غیر واقعی است که می‌تواند ما را با اشتباه در حوزه تصمیم‌گیری مواجه کند.
اما باید به توانمندی‌ها و فعال‌سازی ظرفیت‌های درونی توجه کرد و با رویکرد مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان راه‌ها را گشود. پیش‌زمینه این موضوع، ناامیدی دولت از نگاه به بیرون رسیدن به این واقعیت تلخ است که برجام نتوانست از مشکلات داخلی ایران گره‌گشایی کند و البته از پیش مشخص بود که آنها نمی‌گذارند برجام گرهی باز کند؛ زیرا برجام با فکت‌شیت آمریکایی هدفی جز همین وضعیتی که امروز در آن قرار داریم، نداشت. اما این تجربه گرانقدر در کنار دیگر تجارب مهمی که ما در چهار دهه مبارزه بی‌امان با آمریکا داشته‌ایم، داشته خودی است و می‌توانیم بر آن تکیه کنیم. خداوند متعال نیز در پرتو باور ما به امدادهای الهی راه‌های به ظاهر ناممکنی را به روی این ملت باز کرده است. البته باید نگرانی دولت در تأمین اقتصاد و معیشت و امنیت مردم و جامعه را درک کرد و به کمک دولت آمد. دولت باید از طریق دیپلماسی رسمی و غیر رسمی از اروپایی‌ها برای همین مشکلات تضامین محکم بگیرد. 
ملت نیز می‌توانند با دیپلماسی عمومی و مطالبه‌گری از طریق رسانه‌ها پشتیبان دولت در تضمین‌های اروپا و استحکام آنها باشد و هم دولت بداند مردم حاضر نیستند دیگر برگ‌های قدرت خود را در مذاکره با اروپا به ثمن بخس بفروشد. در اوضاع فعلی افکار عمومی به شدت به این موضوع حساس شده و باید با مدیریت درست آن و جهت‌دهی انقلابی به آن، اقدامات عهدشکنانه آمریکایی‌ها را تابلو کرد و پیش روی نسل جوان که تازه از نزدیک با گفتمان خدعه و فریب آمریکایی آشنا می‌شود، گذاشت. دأب رهبری همین است که با وجود انتقادات به عملکردها در حوزه نبودن تضمین کافی و محکم، خود برجام یا دولت را مورد هدف قرار نمی‌دهند؛ بلکه بحث بدعهدی آمریکا را مطرح می‌کنند که به دلیل خوی استکباری به هیچ پیمانی وفادار نیست. به عبارت دیگر، در اوضاع کنونی باید به جای تقویت و دامن زدن به دوگانه برجام یا ضد برجام که زمین بازی دشمن است، بحث ضدیت با رفتار عهدشکنانه آمریکا در مقابل برجام مد نظر قرار گیرد.  
نکته مهم بعدی این است که نباید به گونه‌ای رفتار شود که اگر در این مرحله به نتیجه دلخواه دولت نرسیدیم، آخر دنیا می‌شود، نه باید به جایگزین‌های داخلی توجه کرد. این جایگزین برای برجام، در بیان رهبر معظم انقلاب معرفی شده است و آن فعال‌سازی ظرفیت‌های درون‌زای اقتصادی کشور 80 میلیونی با جمعیت 300 میلیونی در 16 کشور همسایه است. ما ظرفیت‌های اقتصادی مهم و سوددهی داریم که هنوز بالقوه مانده و فعلیت نرسیده، باید در سایه تشریح مؤلفه‌های اقتصادی مقاومتی و فرموله کردن آن برای جوانان و دانشجویان، فضای یأس و ناامیدی مطمح‌نظر دشمن را از جامعه زدود.  
منظور از اقتصاد مقاومتی به معنای تمرکز بر داخل با هدف فراموش کردن بیرون نیست؛ بلکه به معنای ارتباط با بیرون در راستای تقویت اقتصاد داخل است. اقداماتی که ترامپ در آمریکا انجام می‌دهد، مانند حمایت‌ از اقتصاد داخلی و کارگر آمریکایی با شعار «اول آمریکا» از جنس مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی است. مهم این است که برای عبور از این مرحله چالش‌ساز باید از تمامی ابزارهای نوین، از تمامی راهکارها و از تمامی کارشناسان استفاده لازم را کرد.