شهناز سلطانی/ چند سالی است که به مدد توسعه علوم بشری اشتراکات جدیدی بین ما آدمها شکل گرفته که در نوع خود جالب، به ظاهر ساده و در باطن پیچیده است. آن هم گوشی تلفن همراه پیشرفته به اضافه حضور در شبکههایی که عنوان «اجتماعی» را یدک میکشند. نیمنگاهی آن هم گذرا گواهی میدهد که قریب به یقین ما وسیله ارتباطی نوینمان که همان گوشی ماست دیگر جزیی از ما شده است. آنقدر که خودمان را بی آن تصور نمیکنیم. حواسمان شش دانگ به آن است؛ مبادا ضربه بخورد، مبادا شارژ آن رو به افول باشد، مبادا خط و خشی روی آن بیفتد، مبادا... خلاصه اینکه ساعتها سر ما را گرم کرده است. یکی از مهیجترین و جذابترین بخشهای این گوشیها و ملحقات آن عضو شدن در شبکههای عریض و طویل اجتماعی است که در نوع خود دست کمی از مثنوی هفتاد من ندارد.
بر پایه یک پژوهش که در سال 2017 و به صورت گسترده انجام گرفت، مشخص شد یکسوم مردم جهان به طور دائم از خدمات شبکههای مجازی استفاده میکنند. این همه گستردگی به این معناست که نه فقط در جامعه ما که در همه جوامع حضور در این شبکهها و استفاده از آنها قابل توجه است و البته معنای دیگر و جالبی هم دارد که دسترسی آسان و عضویت ساده و راحت در این شبکههاست. به عبارتی، کافی است کاربر اینترنت و مشتری این شبکهها فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشد همین!
زمانی که شبکههای اجتماعی متولد شدند، مردم جهان هدف از تولد آنها را برای ما اینطور تعریف کردند: افزایش ارتباطات بین افرادی که در دهکده جهانی زندگی میکنند. بنابراین در ظاهر همه چیز باید خوب پیش میرفت، اما در باطن اینگونه نبود. این شبکهها آسیبها و لطماتی هم زدند به همانهایی که قرار بود دایره ارتباطاتشان را وسعت ببخشند!
در خانواده گسترده دیروز تعداد فرزندان هر خانواده در مقایسه با خانواده هستهای امروز چند برابر بود. نه تنها پدر و مادر ساعتهای متمادی وقت صرف رتق و فتق امور بچهها میکردند که چه بسا وقت کم هم میآوردند، از آن طرف بچهها هم همبازی بودند و حصار تنهایی نداشتند. وقتی هم که بچهها بزرگ میشدند و ازدواج میکردند، بر روابط گسترده آن روابط جدید با خانواده همسر و فرزندانی که متولد میشدند، افزوده میشد. این بار پدر و مادرهای دیروز که پا به سن گذاشته و حالا دیگر پدر بزرگ و مادر بزرگ خطاب میشدند هم دوباره سر شلوغ بودند؛ چرا که علاوه بر فرزندان، نوهها هم از آنها سراغ میگرفتند. آن روزها اگر گوشی تلفن همراه، آن هم از نوع پیشرفته امروزیاش متولد میشد شک نکنیم که مثل امروز در دل ما جا باز نمیکرد؛ چرا که نه نیازی به آن احساس میشد و نه آدمها تنها و در به در دنبال همصحبت بودند. بنابراین وقتی روابط گسترده و پایدار خانوادههای گسترده جای خود را داد به خانواده کوچک و هستهای و زیادی جمع و جور امروزی فضاهای خالی فراوانی باز شد که باید پر میشد، پس دسترسی گسترده و همهگیر اینترنت و به دنبال آن شکل گرفتن شبکههای اجتماعی و عضویت در آنها در وقت و موقعیت مناسبی مهیا شد.
در جوامع دور شده از شکل سنتی آن هر روز نیازهای جدیدی تعریف میشود که برای پاسخ به آنها ساعتها کار طولانی لازم است و همین به تنهایی عنصر تأملبرانگیزی است که باعث میشود ذهن آدمها از درگیریها، از دغدغهها، از محدودیتها و کاستیها انباشته شود و البته دیگر برای گفتوگویهای رو در رو و بحث و کشاکشهای آن رمقی باقی نماند. در همین اثنا پناه بردن به شبکههای مجازی رونق میگیرد که در آن از این محدودیتها خبری نیست و انگیزههای کافی و لازم را دارد.
در پژوهشهای جامعهشناسانه از شبکههای اجتماعی و همهگیری آنها به «پدیده جدید اجتماعی» تعبیر میشود. بنابراین نیاز به دقت و موشکافی در آنها احساس میشود. نه میتوان به کل آنها را زیر سؤال برد، نه میتوان نفی کرد و نه مقابله. فقط باید آگاهی داد؛ آگاهیای که به استفاده بهینه از آنها منجر شود و از خطرات و مشکلات احتمالی آن اطمینان حاصل شود. داشتن تصور و تصویر کاملاً مثبت و بینقص از شبکههای اجتماعی سادهلوحانه است. پس راهی باقی نمیماند جز آگاهی و مدیریت حضور در آنها.
کمی جستوجو در فضای اینترنت به شما میآموزد که چطور در این شبکهها جذاب باشید و بر شمار تأییدکنندگان خود بیفزایید. این یعنی موضوع تقریباً همهگیری خوبی دارد که راهکار هم میدهند. اما چرا این شبکهها تا این اندازه جذابیت دارند و چه کسانی بیشتر جذب آنها میشوند. برای روشن شدن این سایه روشنها باید در جامعه ما که ارزشها و هنجارهای منحصر به خود را دارد مثل هر جامعه دیگر، از منظر جامعهشناسی، روانشناسی، مردمشناسی و... مطالعات علمی و حساب شده انجام بگیرد، ولی در همین حد و اندازههای کوچک هم که کار شده نشان میدهد آدمها به طور ذاتی به تأیید شدن نیاز دارند و این تأیید شدنهای در دنیای مجاز بسیار پررنگ است. از سویی، کسانی بیشتر این نیاز را حس میکنند که به گفته روانشناسان از اعتمادبهنفس پایینی برخوردارند. بنابراین از زوایای مختلف زندگی خود در حد امکان عکس و فیلم میگیرند تا خود را برتر از آنچه هستند، نشان دهند. برای نمونه عکسهایی که غالباً منتشر میکنند از بخشهای شاد و لذتبخش زندگیشان است. در حالی که قطعاً یک آدم غم و ناراحتی هم کم ندارد، ولی شادیها و خوشهای اوست که بهبه و چهچه دیگران را برایش به ارمغان میآورد و تحسین همگان را برمیانگیزد. آزادی روابط بین افراد هم در دنیای مجازی به اندازه دنیای واقعی دست و پاگیر نیست، پس مورد اقبال قرار میگیرد. این در حالی است که حضور بیش از اندازه در آنها بر روابط واقعی آنها در دنیای واقعی و مهمتر در خانواده اثر منفی میگذارد.
مشاوران خانواده و روانشناسانی که با خانواده سر و کار دارند به وضوح اذعان دارند که بخشی از طلاقها با همین واسطهها (حضور بیحد و حصر در شبکههای اجتماعی) شکل میگیرد. سوءظنهایی که زن و شوهرها را روبهروی هم قرار میدهد و نسبت به هم بیاعتماد میکند و دوستیهای جدیدی که شکل و قوام میگیرد، ابتدا طلاق عاطفی، بعد طلاق واقعی را سبب میشود و آسیبهایی که به دنبال خود میآورد. وقتی داشتههای خودمان را در معرض نمایش دیگران قرار میدهیم، نمیدانیم که از زوایای پنهان زندگیمان هم پرده برداشتهایم. کمی دقت فقط در چند عکس دفتر ناگفتههای زندگی شما را برای دیگران باز میکند که چه بسا راز مگوی شما بوده است.
آسیبها و مصائب حضور در شبکههای اجتماعی سیاهه بلندی دارد. همین قدر بدانیم که میتوان از آن به درستی هم بهرهبرداری کرد، مثل خیلیها که از آن بهرهبرداری اقتصادی میکنند. افرادی که از این طریق شغل و درآمد دارند، پس بیهوده در آن ساعتها وقت و انرژی تلف نکنیم. اگر دامنه ارتباطات واقعیمان را در خانواده توسعه و عمق ببخشیم، جذابیتها و لذتهای بیشتری از دنیای مجازی دستگیرمان میشود.