دکتر کلیم صدیقی، اندیشمند سنی مذهب و مؤسس مؤسسه اسلامی لندن می‌گوید: وقتی که انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ میلادی در ایران به پیروزی رسید، از آن بیم داشتیم که چیزی بیش از لمحه‌ای نور نباشد که ناگزیر دوباره مغلوب تاریکی می‌گردد!... ولی پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا و آنچه از آن به بعد در داخل و در دنیای خارج در رابطه با ایران به وقوع پیوست، به من اطمینان بخشید که انقلاب اسلامی ایران تجلی واقعی حقیقت محض‌ـ که اسلام است‌ـ می‌باشد.

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ ۴


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ وقوع انقلاب اسلامی در ربع آخر قرن بیستم، سبب ایجاد تحولاتی در انقلاب شد و به تعبیری انقلابی در انقلاب‌ها ایجاد کرد. این انقلاب سبب شد که برخی از اندیشمندان سیاسی و نظریه‌پردازان انقلاب در دیدگاه‌های خود درباره ریشه‌ها و علل وقوع انقلاب‌ها تجدیدنظر کنند. برای نمونه خانم «تدا اسکاچپول» که در همان سال پیروزی انقلاب اسلامی رساله دکترای خود را با نام «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» منتشر کرده و بر نقش عوامل ساختاری نظیر دولت، ارتش و نظام بین‌الملل در وقوع انقلاب‌ها تأکید کرده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی در نظریه خود تجدیدنظر کرد و نقش عوامل فرهنگی و ایدئولوژیک را در پیروزی این انقلاب اساسی
دانست.
افزون بر تحلیل علل وقوع انقلاب اسلامی، برخی از اندیشمندان نیز به تعریف آن پرداخته‌اند که به طور کلی می‌توان آنها را به دو گروه اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی تقسیم کرد. ما در این مطلب و مطالب شماره آینده دیدگاه‌های مختلف درباره انقلاب اسلامی و سپس تعریف مختار خود از انقلاب اسلامی در طول انجام این پژوهش را بیان خواهیم کرد. 
از میان اندیشمندان اسلامی که تعاریفی از انقلاب اسلامی ارائه داده‌اند می‌توان به امام خمینی(ره)، امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، شهید مطهری، آیت‌الله طالقانی و کلیم صدیقی اشاره کرد.

امام خمینی(ره)
حضرت امام(ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی به طور مستقیم انقلاب را تعریف نکرده‌اند، اما می‌توان از مجموع بیانات آن بزرگوار تصویری کامل از نگاه ایشان به انقلاب اسلامی ارائه کرد. از نظر امام (ره)؛
اولاً، انقلاب یک تحول بنیادین همه‌جانبه در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی مردم بود: «اين جنبش داراى يك معناى اسلامى‌ـ سياسى است و جنبش گذشته فقط سياسى بود. جنبش كنونى عمقش بيشتر و اميد به پيروزى‏اش بيشتر است.»(۱) همچنین می‌فرمایند: «خداى تبارك و تعالى در مدت كمى همچو متحول كرد اين ارواح طيبه را، همچو پشت و رو كرد اين نفوس قدسيه را... اين تحول يك معجزه واضحى است كه در يك مدت كوتاهى براى يك ملت، در همه اقشار، اين تحول پيدا شد.»(۲)
 ثانیاً، این تحول یکباره واقع نشد؛ بلکه به مرور زمان صورت گرفت و فرایندی بود که از دوران پهلوی اول به مرور رخ داد.(۳)
ثالثاً، این تحول بنیادین در راستای مبانی و اصول بنیادین اسلام صورت گرفت: «انقلاب‏ اسلامى‏ بر مبناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شئون جامعه سايه مى‏افكند... در آن صورت همه روابط بين انسان‌ها، چه اقتصادى و چه غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود. فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است... . ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پيمان‌ها يا قطع روابط است.»(۴)
رابعاً، هدف این حرکت پیاده کردن احکام اسلام بود: «قانون اساسى و ساير قوانين در اين جمهورى بايد صد درصد بر اساس اسلام باشد و اگر يك ماده هم برخلاف احكام اسلام باشد، تخلف از جمهورى و آرای اكثريت قريب به اتفاق ملت است. بر اساس این، هر رأيى يا طرحى كه از طرف يك يا چند نماينده به مجلس داده شود كه مخالف اسلام باشد، مردود و مخالف مسير ملت و جمهورى اسلامى است.‏»(۵)
بر اساس آنچه گفته شد، از دیدگاه امام خمینی؛ «انقلاب اسلامی حرکتی ناشی از یک تحول بنیادین و عمیق در ملت ایران در چارچوب و بر اساس مبانی و اصول بنیادین اسلام در بستر زمان بود که با هدف پیاده کردن و اجرای احکام اسلام و تشکیل نظام اسلامی رخ داده است.»

امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)
رهبر معظم انقلاب در تبیین مفهوم انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «انقلاب یک تفسیر اسلامی و الهی است؛ ما انقلاب را یک تحوّل اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی می‌دانیم که به دنبال آنها تحول اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و آنگاه رشد همه‌جانبه ابعاد انسان‌ها می‌آید.»(۶)
آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای انقلاب اسلامی را این‌گونه تعریف می‌کنند: «حرکت اسلامى و انقلاب اسلامى، عبارت است از طغیان بر ارزش‌هاى جاهلى و نظام‌هاى طاغوتى که بشر را به زنجیر کشیده و موجب ظلم و فساد و تبعیض طبقاتى و نژادى شده... پس، حرکت صحیح اسلامى، صف‌بندى میان دو نظام ارزشى و مبارزه‌ میان دو فرهنگ است؛ فرهنگ به زنجیر کشیدن بشر و فرهنگ نجات بشر.»(۷)
تعریف انقلاب اسلامی از لسان مبارک رهبر حکیم انقلاب واجد همان ویژگی‌هایی است که در دیدگاه امام خمینی(ره) وجود داشت؛ یعنی تحول اساسی و بنیادین در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی مردم که بر اساس مبانی و جهان‌بینی اسلامی از سوی همه اقشار مردم و به طور مستمر و در بستر زمان صورت گرفت و هدفی جز احیا و تعمیق عقاید و احکام اسلامی و دستیابی به کمال انسانی و تمدن اسلامی ندارد.(۸) به این ترتیب از نظر ایشان انقلاب اسلامی پدیده‌ای همواره در حال شدن است و تا تحقق آرمان اساسی آن، یعنی ایجاد تمدن اسلامی که همان حیات طیبه یا جامعه آرمانی است، متوقف نمی‌شود. 

 استاد شهید مرتضی مطهری
آیت‌الله مطهری نیز در تعریف انقلاب اسلامی چنین می‌گوید: «انقلاب اسلامی یعنی انقلابی که ماهیت اسلامی و راه اسلامی و هدف اسلامی دارد.»(۹) از توضیحات بعدی ایشان می‌توان برخی ویژگی‌های انقلاب اسلامی را به شرح زیر استنباط کرد:
1ـ انقلاب اسلامی از هویت الهی و اسلامی برخوردار است.
2ـ انقلاب اسلامی به تاریخ و آینده بشریت خوشبین است و معتقد است همواره حق بر باطل پیروز و آینده از آن انسان‌های باتقواست.
3ـ در انقلاب اسلامی اصل، اخلاق است، نه مبارزه.(۱۰)

آیت‌الله طالقانی
آیت‌الله طالقانی در تعریف انقلاب اسلامی معتقد است: «انقلاب، انقلاب محرومین است. انقلاب، انقلاب توده مسلمان است. انقلاب، انقلاب پیروان قرآن است.»(۱۱)

کلیم صديقي
دکتر کلیم صديقي از اندیشمندان اسلامی سنی‌مذهب، در تعریف انقلاب اسلامی مي‎نويسد: «انقلاب اسلامي عبارت است از حركت امّت مسلمان در جهت تغيير نظام غيراسلامي موجود و جايگزين کردن يك نظام جامع و كامل اسلامي به ‌جاي آن؛ همچنين تلاش براي اجراي مقررات، قوانين و برنامه‎هاي اسلامي در تمامی شئون زندگي خويش(يعني امت).»(۱۲)
در شماره آینده برخی از تعاریف اندیشمندان غیر اسلامی و غربی از انقلاب اسلامی را بررسی خواهیم کرد.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ امام خمینی، صحيفه امام، ج‏5،  267.
۲ـ همان، ج‏6، ص 229. 
۳ـ همان، ج5، ص269.
۴ـ امام خمینی، صحيفه امام، ج‏5، ص 81 .
۵ـ همان، ج‏9، ص 308. 
۶ـ بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان نیروی مقاومت بسیج، 22/4/1371.
۷ـ پیام به کنگره عظیم حج، 26/3/1370.
۸ـ بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، 8/6/1384.
۹ـ  مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 145.
۱۰ـ همان، ص ۱۴۶ـ ۱۴۵.
۱۱ـ کیهان، 19/6/1383.
۱۲ـ كليم صديقي، نهضت‌هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران (تهران: نشر اطلاعات، 1379)، ص49.

بررسی اندیشه سیاسی صاحب جواهر ‌ـ 7


 فتح الله پریشان/ در بررسی ادله نقلی اثبات ولایت فقیه در منظومه فکری صاحب دایره‌المعارف فقه شیعه، مرحوم محمدحسن نجفی به مقبوله عمربن‌حنظله اشاره کردیم، اما این موضوع در متن و بطن روایات اسلامی دیگر نیز به تواتر قابل بررسی است. روایت ابی‌خدیجه از جمله آنهاست. ابی‌خدیجه می‌گوید که امام صادق (علیه‌السلام) مرا به نزد مردی فرستاد و به من فرمود به آنها بگو؛ مبادا وقتی بین شما خصومت و نزاعی اتفاق افتاد، یا در مورد دریافت و پرداخت اختلافی پیش آمد، برای محاکمه و رسیدگی به یکی از این جماعت فاسق مراجعه کنید؛ مردی را که حلال و حرام ما را می‌شناسد بین خودتان حاکم سازید؛ زیرا من او را بر شما قاضی قرار داده‌ام، مبادا برخی از شما از دیگری به نزد سلطان جائر شکایت ببرد.(1)
صاحب جواهر روایت دیگری از ابی‌خدیجه با مضمون روایت مذکور نقل می‌کند و در توضیح آن می‌نویسد: «لا ان المراد منه [ای العالم] مطلق العالم بشی‌ء من قضایاهم و لو المساله الواحده فی الطهاره او الصلاه»(2) روایت ابی‌خدیجه می‌رساند که منظور امام صادق(ع) مطلق عالم نیست؛ بلکه مجتهد مطلق مورد نظر است.
توقیع شریف حضرت صاحب عصر امام زمان (علیه‌السلام) که از منظر صاحب جواهر «اجماع قولی و فعلی بر مضمون آن روایت»(3) وجود دارد، از دیگر ادله ولایت فقیه است. متن حدیث و روایت صاحب عصر موسوم به توقیع شریف در پاسخ به این پرسش که در عصر غیبت شما به چه کسی مراجعه کنیم این است که: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجه‌الله» و «عن بعض الکتب روایته فانهم خلیفتی علیکم»(4)
از نظر صاحب جواهر، مراد از راویان احادیث، فقهای عادل عارف بالاحکام هستند، نه مطلق راوی.(5) مرحوم نجفی از توقیع شریف امام زمان(عج) ولایت عامه را برای فقیه استفاده می‌کند، از جهت اینکه از کلام امام که فقها را حجت ائمه (ع) برای مردم و ائمه را حجت خداوند بر مردم می‌خواند، به ضرورت و آشکارا می‌فهمیم هر آنچه ائمه در آن مسائل حجت خداوند و صاحب اختیار هستند، فقها هم همان اختیارات را دارند، مگر آنکه دلیلی جداگانه برخی اختیارات را استثنا کند.(6) صاحب جواهر در این استدلال به نوعی اختیارات ولایت فقیه را حداکثری می‌داند و به عبارت دیگر به ولایت مطلقه فقیه قائل است، اگر چه این واژه را به کار نبسته و امام خمینی آن را به کار بردند، اما به یقین در تأثیرپذیری امام از صاحب جواهر تردیدی وجود ندارد. از دیدگاه صاحب جواهر در روایت فوق ظهور دلالت روایت امام عصر در اثبات ولایت عامه برای فقها نسبت به روایت عمر‌بن‌حنظله بیشتر است، چون امام(ع) در هر آنچه از جانب خداوند حجت بر مردم است، در همان موارد فقها را حجت خود برای مردم معرفی می‌کند. در برخی کتاب‌های حدیث ذیل روایت به جای «فانهم خلیفتی علیکم»، عبارت «فانهم حجتی علیکم» وارد شده است که آشکارا می‌رساند، مراد از خلیفه بودن فقها، اثبات ولایت عامه برای آنهاست، چنانکه در آیه شریفه خداوند متعال به حضرت داود خطاب می‌کند:‌ «ما شما را خلیفه خود در زمین قرار دادیم. پس بین مردم به عدالت، حکم نما [حکومت کن].» یا آنچه از امام صادق(ع) روایت شده است که در جواب پرسش کسی که از اقامه‌کننده حدود سؤال می‌کند، می‌فرماید: «کسی که حکم به دست اوست، یعنی حکومت و ولایت عام در دست اوست.»(7)
روایت دیگری که مورد استفاده صاحب جواهر به عنوان ادله اثبات ولایت فقیه قرار گرفته، صحیح ابی‌بصیر است. مضمون روایت فوق مانند روایت عمر‌بن‌حنظله و روایت ابی‌خدیجه است. امام صادق(ع) می‌فرماید: فردی که بین او و برادر دینی‌اش در مورد حقی اختلافی بود، اگر برای صدور حکم (و روشن شدن امر) تقاضای رفتن به نزد برادران خود نماید و دیگری امتناع کند، مانند کسانی است که خداوند می‌فرماید؛ آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند، با اینکه به آنها دستور داده شده است که به طاغوت کافر شوند. البته، وقتی امام می‌فرماید که به نزد برادر خود بروند، مراد هر کسی نیست؛ بلکه فرد عادل و عارف به احکام شرعیه [مجتهد] است.(8)
صاحب جواهر درباره اینکه روایات فوق چگونه مؤید اثبات امر حکومت و ولایت برای فقها هستند، می‌نویسد: «ظاهراً این روایت‌ها برای تمام زمان‌هاست و اجماع به هر دو قسم آن [منقول و محصل] وجود دارد که خطاب این روایت‌ها [که مثلاً آنها ورثه انبیا هستند یا مثل انبیای بنی‌اسرائیل هستند] متوجه عموم مردم نیست؛ بلکه خطاب منحصراً برای فقهاست و هر آینه معلوم است که ائمه(ع) فقها را به منصب ولایت و حکومت منصوب کرده‌اند.»(9)
صاحب جواهر در بررسی برخی احادیث دلالت و سندیت آنها را برای اثبات ولایت فقیه زیر سؤال می‌برد، اما به هر حال از نظر او، مسئله ولایت فقیه حکم استادان مذهب شیعه است و منکر ولایت فقیه از فقاهت بویی نبرده و از فهم رموز سخنان معصومین بهره‌ای ندارد. به طور خلاصه ثبوت ولایت فقیه از واضحاتی است که به دلیل احتیاج ندارد. در شماره آینده شرایط حاکم در تئوری ولایت فقیه از دیدگاه صاحب جواهر را بررسی خواهیم کرد.
منابع:
1ـ محمدحسن نجفی، جواهر‌الکلام، ج 40، ص 32.        2ـ همان، ج 21، ص 401.
3ـ همان، ج 11، ص 190.                                       4ـ همان‌، ج 21، ص 395.
5ـ همان، ص 401.                                                6ـ همان‌، ج 15، ص 422.
7ـ همان.                                                             8ـ همان، ج 21، ص 400.
9ـ همان، ص 396.                                                

فراز و فرود ابراهیم یزدی‌ـ ۲

 شهاب زمانی/اسناد کشف شده از لانه جاسوسی منابع خوب و معتبری برای شناخت افراد و جریان‌های سیاسی محسوب می‌شوند؛ چرا که نگاه آنها را به استقلال، ملی‌گرایی، مناسبات با دول بیگانه، به ویژه آمریکا را نشان می‌دهد. برای نمونه، مطابق با روایاتی که این اسناد از سلسله ملاقات‌های دکتر ابراهیم یزدی در کسوت وزیر خارجه با سفارت آمریکا گزارش می‌دهد، نشان‌دهنده روش و مشی دوستانه وی نسبت به ایالات متحده و تمایل وی به منظور برقراری مناسبات عادی بین ایران و آمریکا است؛ ولی مخالفت با شاه در گذشته و پیچیدگی پیوندهای ایالات متحده با رژیم پهلوی در شخص او وزنه سنگینی تشکیل می‌دهد.(۱) مهم‌ترین نقطه تاریک حیات سیاسی ابراهیم یزدی و چه بسا بیشتر اعضای نهضت آزادی، ارتباط بیش از حد با آمریکا و برقراری رابطه با جاسوسان کارکشته سازمان سیا بود که از یک فرد مسلمان علاقه‌مند به انقلاب و امام(ره) بعید به نظر می‌رسید؛ اما وی به همین دلیل مورد توجه چشم‌آبی‌ها بود.
«رابرت درایفوس» نویسنده کتاب «بازی شیطان» در صفحه ۲۳۴ کتابش می‌نویسد: «ریچارد کاتوم از مأموران امنیتی دولت آمریکا در اوایل دهه ۱۹۵۰ عضو گروه عملیات مخفی سازمان سیا در ایران بود... او به ویژه با دو نفر که در سال ۱۹۷۸ در دوران تبعید خمینی در پاریس از نزدیک‌ترین مشاورین او بودند، رابطه بسیار نزدیکی داشت؛ یکی ابراهیم یزدی و دیگری صادق قطب‌زاده.»
نامه مسئولان لانه جاسوسی خطاب به وزیر خارجه ‌آمریکا از دلواپسی آنها نسبت به پیامدهای افشای تابعیت آمریکایی یزدی حکایت داشت. آنها حتی نگران زندانی شدن این رابط خود بودند و در این نامه تأکید کردند: «احمقانه خواهد بود اگر حکومت ایالات متحده شهروندی یزدی را باطل کند. اگر آیت‌الله خمینی، یزدی را زندانی کند، او از پشتیبانی کنسولگری آمریکا در ایران برخوردار خواهد بود. اگر او هرگونه شکایتی از متصدیان زندان بکند، سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران یادداشتی به حکومت ایران تسلیم کرده و او را به ایالات متحده بازخواهد گرداند.»(۲)
در جریان اشغال لانه جاسوسی آمریکا که در واکنش به توطئه‌های آمریکا در براندازی نظام اسلامی صورت گرفت و پس از افشای اسناد ارتباط برخی از رهبران نهضت آزادی با آمریکا (مانند بازرگان، یزدی، میناچی، امیرانتظام، سنجابی، حسن‌نزیه، مقدم‌مراغه‌ای و قطب‌زاده) نهضت آزادی دانشجویان پیرو خط امام(ره) را پیرو خط شیطان خواند.(۳)
در جریان جنگ تحمیلی علیه انقلاب اسلامی، نهضت به اصطلاح آزادی ایران به جای پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه یا تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویی کرده و امام(ره) را جنگ‌طلب معرفی می‌کردند. ملاقات وزیر خارجه دولت موقت با برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، رئيس‌جمهور موقت سبب شد نیروهای انقلابی به مخالفت صریح با این جریان برخیزند، چرا که این ملاقات‌ها سبب خرد شدن چهره ضد استکباری جمهوری اسلامی می‌شد.(۴) آرام‌آرام روند ریزش نهضت آزادی از انقلاب اسلامی به مراحل پیچیده و حساسی رسید؛ به گونه‌ای که پس از سال ۱۳۶۰، نهضت آزادی از انقلاب، امام(ره) و نیروهای انقلاب دور و به یک نیروی اپوزیسیون تبدیل شد. البته نهضت آزادی با دیگر نیروهای ضد انقلاب، اعم از چپ و راست، اختلاف فکری و بینشی دارد؛ اما داشتن هدف مشترک، یعنی مقابله و مخالفت با انقلاب و رهبران آن به ویژه روحانیت، همه نیروهای گروه مخالف را در عمل به مواضع واحد و مشترک رسانید.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ با استناد به اسناد لانه جاسوسی، کتاب شماره ۳۴، ص ۱۱۰ـ ۱۰۹.
۲ـ اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج ۲، کتاب‌های جدید مجلدات ۱۳ تا ۲۲، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بهار ۱۳۸۶، ص ۵۲۳.
۳ـ به استناد اسناد نهضت آزادی، ج ۱۱، ص ۲۰۷.
۴ـ چرایی حمایت استعمار از مکتب ایرانی، پایگاه مرکز اسناد انقلاب، احسان رئيس‌الساداتی، ۲۹/۲/۱۳۹۰.



 عبدالله نوری‌گلجایی/ انجمن حجتیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی سعی وافری برای نفوذ در دستگاه‌های مهم حکومتي از خود نشان داد تا از این طریق بتوانند با قرار‌‌ گرفتن در رأس مديريت و نهادهای تصمیم‌گیر کشور و نفوذ دادن تدریجی افراد ديگري از انجمن در ارگان‌ها و نهادهاي انقلابي، اولاً گذشته ناخوشایند خویش را پنهان کنند و ثانیاً، اهداف خود را که به واسطه موج انقلاب مجبور به پنهان کردن آنها شده بودند، تأمین کنند. در صورت موفقیت، نتیجه چنین نفوذی می‌توانست انحراف انقلاب اسلامی از اسلام ناب محمدی به سمت اسلام انجمن حجتیه‌ای باشد. بر همين ‌اساس، انجمن در برابر انقلاب اسلامي تغيير موضع داد و براي اثبات مدعاي خود، اقدام به اصلاح اساسنامه کرد؛ به‌‌ گونه‌ای‌‌ که نويسندة مقاله «جريان‌شناسي انجمن حجتيه» مي‌نويسد: «در زمان حاکميت دولت موقت اکثر افراد نفوذي انجمن که از نظر فکري و عملي هماهنگ با بازرگان بودند، در پست‌ها مستقر شدند و به‌‌تدريج توسط خودشان، افراد ديگر انجمن را وارد ارگان‌ها و نهادهاي انقلاب، مرکز اسناد ساواک، حزب جمهوري اسلامي، جهاد، سپاه، دادگاه‌هاي انقلاب، فرمانداري‌ها، آموزش ‌‌و ‌‌پرورش و... نموده و آنان نيز براي القاي طرز تلقي‌شان از اسلام، تلاش مي‌کردند.»(۱)
البته نبايد اين نکته را فراموش کرد که نمي‌‌توان بسياري از افراد که در دوران پیش از انقلاب اسلامي و حتي تا زمان تعطيلي انجمن، از اين سازمان جدا شده و از مواضع نادرست انجمن انتقاد کرده بودند، افراد نفوذي انجمن برشمرد. افرادي همچون مرحوم آقاي پرورش و ديگر افراد که سال‌ها پیش از انقلاب اسلامي از انجمن حجتيه جدا شده بودند، در خط مقدم انقلاب قرار داشتند و قرار گرفتن آنها در پست‌هاي مهم کشوري و لشکري براي خدمت به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بوده است. بنابراين، افرادي که قبلاً عضو انجمن حجتيه بودند و در مقابل اين گروه، هيچ‌‌گاه اعلام موضع نکردند، به دست آوردن سمت‌هاي گوناگون در دستگاه‌هاي حکومتي را وسيله‌اي براي پيشبرد اهداف انجمن حجتيه مي‌دانند؛ از اين ‌‌رو، بسياري از انقلابيون و به‌‌ ویژه امام خميني(ره) در مقابل آنها موضع گرفته، از نفوذ آنها ابراز نگراني کردند.
بر همين ‌اساس، امام امت در آخرين ماه‌هاي زندگي پر برکت خويش در پيامي با عنوان «منشور روحانيت» نفوذ جريان‌هاي خطرناک به دستگاه‌هاي دولتي و فرهنگي کشور را تذکر دادند و فرمودند: «من به طلاب عزيز هشدار مي‏دهم که علاوه بر اينکه بايد مواظب القائات روحاني‌‌نماها و مقدس‏‌مآب‌‌ها باشند، از تجربة تلخ روي کار آمدن انقلابي‌‌‌نماها و به ‌‌ظاهر عقلاي قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نکرده‏اند، عبرت بگيرند که مبادا گذشتة تفکر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي‌‌هاي بي‌‌مورد و ساده‏انديشي‌‌ها، سبب مراجعت آنان به پست‌‌هاي کليدي و سرنوشت‏ساز نظام شود. من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچون گذشته اعتراف مي‏کنم که بعضي تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمة کشور به گروهي که عقيدة خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته‏اند، اشتباهي بوده است که تلخي آثار آن به ‌‌راحتي از ميان نمي‏رود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روي کار آمدن آنان نبودم، ولي با صلاحديد و تأييد دوستان، قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چيزي کمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و هر حرکت به ‌‌سوي آمريکاي جهان‌‌خوار قناعت نمي‏کنند، در‌‌ حالي‌‌ که در کارهاي ديگر نيز جز حرف و ادعا هنري ندارند. امروز هيچ تأسفي نمي‏خوريم که آنان در کنار ما نيستند، چرا ‌‌که از اول هم نبوده‏اند.»(۲)
اينها بخشي از سخنان امام(ره) درباره انجمن حجتيه و ديگر گروه‌‌هاي انحرافي در جامعه بود. در‌‌ مقابل، بسياري از اعضاي انجمن حجتيه که رسيدن به اهداف سازماني انجمن را معيار عملکرد خود قرار داده بودند، از ترويج و انتشار بسياري از حرکت‌ها بر ضد انجمن حجتيه جلوگيري مي‌‌کردند و با نفوذ در دستگاه‌هاي گوناگون عاملي براي ايجاد سانسور مي‌شدند.
از جمله مواردی که انجمن تلاش بسیاری از خود نشان داد،  نفوذ اعضا در مراکز اطلاعاتي کشور بود که در اثر آن بسياري از اسناد و مدارکي که پیش از انقلاب اسلامي در اين مرکز وجود داشت، نابود شد.
آقاي عزت شاهي، از زندانيان دوران پهلوي و از گردانندگان کميته‌هاي انقلاب اسلامي مي‌نويسد: «اسناد و مدارک ساواک در جايي به ‌نام مرکز اسناد نگه داشته مي‌شد و فردي به ‌نام جواد مادرشاهي را به مسئوليت آنجا گماشته بودند. مادرشاهي از اعضاي انجمن حجتيه بود... وجود مادرشاهي اين فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از ميان پرونده‌ها بيرون بکشند.»(۳)
عبدالله شهبازي، پژوهشگر سياسي دربارة نقش انجمن حجتيه در مفقود شدن اسناد ساواک مي‌نويسد: «پس ‌از انقلاب، مدتي مرکز اسناد ساواک در اختيار اعضاي انجمن حجتيه بود. به ‌گفتة مطلعين، در اين دوران برخي اسناد مهم مفقود شد.»(۴)
پس از آنکه انجمن حجتيه مرکز اسناد را در دست گرفت، اين گروه نه ‌‌تنها اقدام به نابودي اين اسناد کرد؛ بلکه حتي برخی اسناد را در اختيار گروه‌ها و مراکز مهم امنيتي قرار نمي‌داد. آيت‌الله جنتي در اين‌ باره مي‌گويد: «علت اصرار شما داير بر اين بود که در مراکز اطلاعاتي نفوذ کنيد و اطلاعات جمع‌آوري‌‌ شده را به مراکز بهره‌وري و به ارگان‌هاي انقلابي نمي‌دهيد. چرا؟ مگر سپاه يا ارگان‌هاي مشابه نبايد داراي آن اطلاعات باشند تا ضد انقلاب را پيگيري نمايند؟ چرا با سپاه به ‌‌صورت کامل همکاري نداريد؟»(۵)
سیدحمید روحانی می‌گوید: «انجمن حجتيه بر مرکز اسناد چيره شد و سرپرستي آن مرکز را بر دوش گرفت و نزديک چهار سال در دوران سرپرستي خود در راه ربودن، نابودکردن و پنهان‌ داشتن اسناد خيانت‌بار انجمن کوشش کرد؛ از ‌‌اين ‌رو، امروز اسنادي که بتواند ماهيت اين گروه‌ها را به شکل ريشه‌اي نمايان سازد، به‌آساني به ‌دست نمي‌آيد.»(۶)
با انتشار فعاليت‌هاي ضد امنيتي انجمن، حضرت امام(ره) در مقابل آنها موضع گرفتند و جواد مادر‌‌شاهي را که ‌‌مسئول اين مرکز بود، بر‌‌کنار کردند. پس ‌از آن حضرت امام(ره) آقاي سيدحميد روحاني را به سمت رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامي منصوب کردند.
هم‌اکنون نیز ابهام‌های بسیاری در زمینه انجمن حجتيه و عملکرد آنها پيش از انقلاب اسلامي وجود دارد که یکی از دلایل عمده آن نابود کردن اسناد و پنهان کردن بسیاری از حقایق طی چهار سال نفوذ و حضور انجمن حجتیه در مرکز اسناد ساواک بود. آنچه در پايان اين بخش بايد به آن اشاره کرد، اين است که انجمن حجتيه وقتي با چنين جديتي کوشيد به اين اسناد دست يابد و در نهايت، آنها را از بين برد، مي‌توان نتيجه گرفت که اولاً، اين اسناد حاوي مطالب مهمي از انجمن حجتيه بود و ثانياً، با آشکار‌‌شدن آنها چه ‌‌بسا ماهيت بسياري از اين افراد، که رنگ‌‌و‌‌بوي انقلابي به خود گرفته بودند، آشکار می‌شد. بنابر‌‌اين، امروز اسنادي که بتواند ماهيت اين گروه‌ها را به شکل ريشه‌اي نمايان کند، به ‌آساني به دست نمي‌آيد.
 پی‌نوشت‌ها:
۱ـ محمدرضا اخگري، ری‍ش‍ه‌ی‍اب‍ی م‍خ‍ت‍ص‍ری از ت‍اری‍خ‍چ‍ه گ‍روه‌ها، ص۶۳ ـ ۶۲.
۲ـ سيدروح‌الله موسوي‌خميني، «منشور روحانيت»، مؤسّسة تنظيم و نشر امام خميني(ره)، 1376.
۳ـ عزت‌‌الله شاهي، خاطرات عزت‌شاهي، تهران: انتشارات سورة مهر، 1385، ص۴۸۸.
۴ـ عبدالله شهبازي، يادداشت‌هاي پراکنده، دسترسي در پایگاه شخصي عبدالله شهبازي به نشانی http://www.shahbazi.org/blog/Archive، 12/5/1389.
۵ـ محمدرضا اخگري، همان، ص۶۳ ـ ۶۲.
۶ـ سيدحميد روحاني، نهضت امام خميني(ره)، همان، ص۱۸۸.


کتاب «جامعه‌شناسی شعارهای انقلاب اسلامی ایران» تألیف دکتر محمدحسین پناهی به اهتمام انتشارات علم در سال 1392 منتشر شده است. به گفته نویسنده کتاب،‌ هر انقلابی دارای شعارهایی برخاسته از ایدئولوژی انقلاب، ایمان، آمال، احساسات عمیق و انقلابی توده‌ها است؛ توده‌هایی که شعارها را با خون خود فریاد می‌کنند. این شعارها بیان‌کننده نگرش ایدئولوژیک انقلاب، انقلابیون و توده‌های انقلابی نسبت به وضع موجود، هدف‌ها و ویژگی‌های نظام آرمانی و نحوه‌ انتقال جامعه از وضع موجود به وضع آرمانی است. از این رو شعارهای هر انقلاب از میراث‌ها و اسناد گرانبهای آن و از مهم‌ترین منابع مطالعه‌ فرآیند انقلابی، ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب، دوستان و دشمنان انقلاب و ارزیابی میزان موفقیت آن است. بنابراین ضروری است این اسناد و میراث‌ها به ‌دقت جمع‌آوری و حفظ شده و به نسل‌های آینده‌ کشور سپرده شود تا انقلاب خود را بهتر بشناسند و از آرمان‌های آن پاسداری کنند. شعارهای انقلابی برای جامعه‌شناسان انقلاب نیز از ارزنده‌ترین منابع مطالعه و تجزیه و تحلیل ابعاد مختلف پدیده‌ انقلاب به ‌شمار می‌رود. دکتر محمدحسین پناهی برای تألیف کتاب خود از همه منابع مکتوب از جمله منابع چاپی و غیرچاپی و حتی مطالب نوشته شده بر روی دیوارها استفاده کرده و از این میان، آنچه را که تحت عنوان شعار آمده بود، استخراج کرده است. این مدرس جامعه‏شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: «مجموعه شعارهای گردآوری شده را به شش محور تقسیم کردیم؛ محور اول، شعارهای مربوط به شرایط داخلی و وضعیت نامطلوب رژیم گذشته است که حدود 20 درصد کل شعارها را در برمی‏گیرد. محورهای بعدی، شعارهای مربوط به اهداف، ارزش‏ها و آرمان‏های انقلاب (18 درصد) و شعارهای مربوط به چگونگی سرنگونی رژیم، شعارهای مربوط به مرحله پس از به قدرت رسیدن انقلابیون، شعارهای مربوط به شخصیت‏های انقلاب و در پایان، شعارهای مربوط به شخصیت‏های بین‏المللی خارجی را شامل می‏شود.» به تعبیر دکتر پناهی، اگر توزیع و تکرر شعارها را مبنا قرار دهیم، مشخص می‏شود مهم‏ترین هدف انقلاب، در واقع اهداف و ارزش‏های فرهنگی آن است و در این راستا، اهداف و ارزش‏های سیاسی در اولویت بعدی قرار گرفته و در نهایت اهداف و ارزش‏های اقتصادی اولویت بسیار پایینی از خواسته‏های مردم در شکل‏گیری انقلاب را به خود اختصاص داده است.