مهدی فضائلی گفت: مردم و نظام اسلامی مادامی که در مسیر اهداف و آرمان‌های انقلاب ثابت‌قدم بمانند و هدایت‌های رهبر فرزانه انقلاب را به کار ببندند، باید مطمئن باشند که می‌توانند بر مشکلات فائق شوند و کمر موانع و توطئه‌ها را خم کنند؛ کافی است به فرازها و فرودهای چهار دهه گذشته و مشکلات و مراحلی که پشت سر گذاشته‌ایم نگاهی بیندازیم؛ مراحلی بعضاً دشوارتر و در شرایطی که به مراتب امکانات ما کمتر و محدودیت‌های‌مان بیشتر بود.

صبح صادق اهداف و مختصات دشمنی‌های جدید آمریکا و راه‌های مقابله با آن را بررسی می‌کند


 فتح‌الله پریشان/ 12 روز تا زمان اعلام دور اول تحریم‌های جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باقی مانده است. رأی‌زنی‌ها و ارتباطات آمریکایی‌ها به ویژه مسئولان وزارت خزانه‌داری آمریکا که مسئولیت مستقیم طراحی تحریم‌ها تا اعمال آنها را به عنوان اتاق فکر جنگی که خودشان آن را جنگ تمام‌عیار اقتصادی علیه ایران می‌نامند، فشرده‌تر وجدی‌تر ‌می‌شود. 
در سوی دیگر ماجرا، ‌کشورهای 1+4 مانده در برجام و جمهوری اسلامی است که مشکلات اقتصادی متعدد، زمینه‌های نارضایتی مردم و مطالبه جدی آنها از طرق مختلف به مسئولان اجرایی و سایر مدیریت‌های کشور برای ساماندهی امور، ولو از طریق تغییر و ترمیم تیم اقتصادی دولت را در کنار وعده‌های خالی از عمل اروپایی‌ها داریم که هنوز از بسته‌ـ بخوانید بیانیه‌ـ ده‌بندی آنها چیزی جز یک سری کلیات تکراری و توصیه‌های تخدیری و تسکینی برداشت دیگری نشده است. وجه سوم این فضا، فعالیت رسانه‌ای جبهه مقابل انقلاب اسلامی با هدف‌گذاری بمباران تبلیغاتی و فشار روانی دشمنان است که با هدف‌گذاری‌های حرفه‌ای مانند تمهید فضای ناامیدی از نظام اسلامی برای رتق و فتق امور، القای ضعف باور و توان دولتی‌ها برای حل مشکلات، سرگردانی و بلاتکلیفی دیگر بخش‌ها و قوای حاکمیتی تلاش می‌کنند در حوزه ذهن و ادراک مخاطبان ایرانی همه چیز را «از دست رفته» ترسیم کنند. 
تحقیقاً تحلیلگران سیاسی و رسانه‌ای معتقدند بیشترین سرمایه‌گذاری دشمنان انقلاب بر توسعه و تعمیق فشار روانی از اضلاع مثلث فشارهای اقتصادی،‌ روانی و عملی که رهبری در دیدارهای اخیرشان به آن توجه داشتند، معطوف شده‌ است؛ چرا که آنها اعتقاد دارند فراگیری این نحو عملیات علیه جمهوری اسلامی ایران بیشتر بوده و با هزینه کمتر،‌ تلفات آن نیز به مراتب بیشتر از دیگر فشارهاست و در ثانی، فشار روانی،‌ زمینه‌ساز فشارهای اقتصادی و عملی و بی‌ثبات‌سازانه است. اما هدف سطور بالا دمیدن بر این فضا یا ایجاد احساس ناامنی روانی و هراس نیست؛ بلکه ترسیم وضعیتی نسبی است که متأسفانه به مدد کم‌کاری مسئولان،‌ رسانه‌های داخلی و نگرانی مردم از آینده کشور رقم خورده تا به این سؤال در ذهن‌ها مجال جولان بدهد که به راستی، برای برون‌رفت از این وضعیت از امکانی برخورداریم؟ و عملاً چه باید کرد؟

نقبی به گذشته دشمنی
 با انقلاب 
تخاصم آمریکا با انقلاب اسلامی قدمتی به درازای عمر آن دارد و در مقاطع و برهه‌های تاریخی مختلف شاهد ظهور و بروز اشکال گوناگونی از دشمنی‌ها، مانع‌سازی‌ها، ‌هزینه‌‌تراشی‌ها و چالش‌سازی‌های نرم، نیمه‌سخت و سخت علیه جمهوری اسلامی ایران بوده‌ایم و به درستی سیاهه آمریکا در این زمینه علیه جمهوری اسلامی ایران خود می‌تواند موضوع کتاب‌های متعددی باشد. 
آمریکایی‌ها با وجود تشکیل و تکوین جبهه گسترده علیه جمهوری اسلامی با هدف نابودسازی گفتمان انقلاب اسلامی، امروز ایران را در چهل سالگی انقلاب اسلامی در قله استقلال، ‌عزت و قدرت داخلی و نفوذ منطقه‌ای و تعیین‌کنندگی مناسبات جهانی می‌بینند، از پیشرفت‌های محیرالعقول آن در علوم و فنون جدید، آماده‌سازی زیرساخت‌های مناسب در حوزه‌های گوناگون برای جهش علمی و اقتصادی، دستیابی بومی به مؤلفه‌های اصلی قدرت و اقتدار دفاعی و نظامی و توسعه نفوذ واقعی و الهام‌بخش و راهبردی در منطقه خطیر غرب آسیا متعجب و عصبانی می‌شوند و این سؤال مهم را به چالش اصلی مراکز مطالعاتی و تینک‌تانک‌های خود می‌گذارند که چرا در منازعه ایدئولوژیک، ‌استراتژیک و حتی ژئوپلیتیک با جمهوری اسلامی ایران موفق نیستند و اینکه برای عبور از جمهوری اسلامی چه باید کرد؟ به اینکه خروجی اتاق‌های فکر و جنگ آمریکایی‌ها بر در هم شکستن روح مقاومت و ایستادگی ملت ایران بنا می‌شود و آنچه در این منشور هزار رنگ دشمنی‌ها در ابعاد و زوایای مختلف ملاحظه می‌شود و به نوعی پای آمریکایی‌ها در میان است، ‌برای نائل شدن به همین راهبرد «مقاومت‌شکنی‌» ملت ایران است، کاری نداریم؛ آنچه برای نگارنده این سطور مهم است این است که همین موازنه و وزنی که ابرقدرتی مانند آمریکا برای ایران اسلامی قائل شده و تمام این طراحی‌ها و برنامه‌های دشمنی را برای دشمنی با انقلاب و نظام اسلامی در نظر داشته است آیا نشان از بزرگی و برتری قدرت و اقتدار ایران عزیز در منطقه نیست؟!
وجه دیگر این سخن این است که ما امروز قدرتمندیم و توانسته‌ایم برای آنها چالش ایجاد کنیم. پس می‌توانیم با تکیه بر داشته‌ها،‌ باورها و آنچه ما را به اینجا رسانده، از این مرحله نیز عبور کنیم، به شرط آنکه به الزاماتی که مسئولان به ویژه رهبر دلسوز و حکیم انقلاب اسلامی می‌فرمایند، عمل کنیم. 

مختصات جنگ اقتصادی
 و اهداف آمریکا 
اگرچه در وضعیت فعلی کشور زمان گلایه نیست، اما از باب تذکر و تجربه مفید است اگر بگوییم، چنانچه به توصیه‌های راهبردی رهبر معظم انقلاب در سال‌های گذشته توجه می‌شد، امروز وضعیت اقتصادی جامعه ما نباید این‌گونه می‌بود و نباید به پاشنه آشیل کشور از منظر تحلیل‌های راهبردی دشمن تبدیل می‌شد. رهبر معظم انقلاب چند سال پیش با فراست دریافت که آمریکایی‌ها بر ضعف‌های اقتصادی کشور متمرکز شده و میدان بازی آینده خود را بعد از ناکامی در عرصه‌های سخت نظامی و نرم فرهنگی به عرصه اقتصاد کشانده‌اند. حتی فردی مانند ترامپ با همین نگاه از برجام خارج می‌شود تا ملت ایران نه تنها به زعم آنها بهره‌ای از تعلیق و لغو تحریم‌های اقتصادی نبرد؛ بلکه به مدد مهیا بودن زمینه‌های اجتماعی در داخل مانند آمار نگران‌کننده بیکاری، مشکلات موجود در عرصه تولید ملی، فرهنگ غلط مصرف،‌ رفاه‌زدگی گاهاً‌ مفرط در فرهنگ عمومی و فاصله پرنشدنی انتظارات و توقعات با امکانات محدود موجود،‌ به فعال‌سازی ظرفیت‌ها و استعدادهای خاموش اعتراض، نافرمانی مدنی و اغتشاش بپردازد. بنابراین به فرموده حضرت امیر(علیه‌السلام) به کمیل‌بن‌زیاد در نهج‌البلاغه؛ «یا کمیل! ما مِن حرکتهٍ الا و انت فیها تحتاج الی المعرفه» اول باید از اهداف آمریکا در این جنگ ناجوانمردانه اقتصادی شناخت پیدا کنیم تا بعد بتوانیم به الزامات و شرایط دفع و مقابله با آن بپردازیم. 
بررسی اهداف و انگیزه‌‌های اصلی آمریکا از کلید زدن جنگ و فشار اقتصادی و سیاسی در پروژه‌ ترامپیسم علیه جمهوری اسلامی ایران که از سیاست‌ها، راهبردها، مقالات علمی که در کتب و ژورنال‌های علمی و پژوهشی مثل کتاب «هنر تحریم‌ها» ریچارد نفیو، مجلات فارین پالیسی و فارن افرز و اظهارنظرات مقامات آمریکایی قابل استنباط است، در مؤلفه‌های زیر خلاصه می‌شود:‌
1ـ افزایش موج نارضایتی‌های مردمی از دولت و نظام اسلامی و راه‌اندازی نافرمانی مدنی برای تغییر وضعیت؛
2ـ ایجاد فشار روانی سنگین بر مسئولان از طریق ایجاد گسست و فاصله پرنشدنی بین انتظارات‌ـ امکانات اقتصادی مبتنی بر رهیافت تد رابرت‌گر؛
3ـ به فرسایش بردن منابع قدرت سیاسی ایران در منطقه؛
4ـ زدودن سرمایه اجتماعی اعتماد به نظام و بی‌اعتبار کردن پاسخ‌های دولت و سایر قوای حاکمیتی به مشکلات؛
5ـ دامن زدن به جدایی مردم از حاکمیت و ایجاد رویارویی بین مردم‌ـ مسئولان با جا انداختن این تلقی و انگاره غلط که مسئولان به فکر مردم نیستند و تنها مشغول منافع فردی و جناحی خود هستند؛
6ـ وادارسازی نظام به تمکین در مقابل آمریکا و تن دادن به اصلاح برجام هسته‌ای و قرار گرفتن در ریل پذیرش سلسله برجام‌های موشکی، منطقه‌ای، حقوق بشری و... این فهرست شامل مؤلفه‌های دیگری نیز هست که با هدف اجتناب از اطناب به همین مقدار بسنده می‌شود. سرخط و خلاصه اهداف آمریکایی‌ها و از منظری اروپایی‌ها، ‌شکستن خط مقاومت از منشأ آن، ‌یعنی در داخل جمهوری اسلامی ایران تا شاخ و برگ‌های منطقه‌ای آن و گروه‌های جهادی در منطقه غرب آسیا و دیگر مناطق جهان در مقابل امپریالیسم است. 

چه باید کرد؟
اگرچه ترسیم راهبردها و تاکتیک‌های دشمن از باب شناخت ضروری است، اما نباید خود سبب ناامیدی شود. شواهد و قرائن فراوان و تجارب موفقیت‌های ما در ایستادگی در مقابل آمریکا و دشمنان انقلاب اسلامی در طول این چهار دهه نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها دروغگویان قهاری در حوزه جنگ نرم و پروپاگاندای عملیات روانی هستند. نگاه اقتصادی نیز به این حوزه دارند و هزینه آن را به مراتب کمتر از درگیری نظامی، جنگ فرهنگی و جاسوسی امنیتی می‌دانند. اما آنچه وجه تمایز این زمان با زمان گذشته مانند ایام دفاع مقدس است و زمینه‌های نگرانی برخی از دلسوزان را فراهم کرده، نگاه دارای پیش‌فرضی است که به تغییرات در جامعه امروز نسبت به زمان دفاع مقدس و سایر توانمندی‌های داخلی در حوزه‌های مختلف دارند. در واقع، ‌نوعی تلقی منفی نسبت به تغییر سبک زندگی و تغییر نسل جوان امروز و مؤلفه‌های قدرت داخلی برای برون‌ر‌فت از این شرایط وجود دارد که به این سؤال که آیا جامعه الزامات مقاومت و مقابله با جنگ اقتصادی و فشار سیاسی آمریکا با شاخصه‌های جدید را دارد؟ پاسخ اطمینان‌بخش از وضعیت داخلی نمی‌دهد، در حالی که بررسی این مؤلفه‌های قدرت داخلی امیدوارکننده است.
1ـ تقویت باور و ایمان‌ها به نتیجه‌بخش بودن استقامت؛ آنچه مسلم است اینکه؛ بیشتر فشارها و خسارت‌ها در جنگ جدید اقتصادی آمریکا علیه ایران حتی اقتصادی نیز نیست؛ بلکه از جنس فشار روانی و رسانه‌ای است و باید متولیان این امور به اتخاذ سیاست‌ها و راهبردهای مقابله‌ای و دفاعی و حتی تهاجمی در این حوزه‌ها بیندیشند. در چنین مصافی گام اول، تقویت باورها و ایمان‌های ما است، اینکه تحت تأثیر این فشارها قرار نگیریم. به «ان تنصرواالله ینصرکم» و «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان بیاوریم تا نصرت و گسیل فرشتگان تأیید الهی را جلب کنیم. تقویت حصار و باروی ایمان‌مان باطل‌السحر فشار روانی است.
2ـ اتحاد و انسجام ملی؛ اینکه دشمن اعتراف می‌کند دنبال فروپاشی اجتماعی و سیاسی ایران است و وزیر امور خارجه کشورمان هدفگذاری دشمن را ایران می‌داند، ضرورت وحدت و انسجام ملی را بیشتر می‌کند. در واقع، فراتر از جنگ با انقلاب اسلامی یا نظام اسلامی آنها دنبال ضربه زدن به ملت ایران و تکرار وقایعی مانند کودتای 28 مرداد سال 1332 هستند که ضربه به دولت ملی و منافع ملت ایران در آن مقطع بود. لذا باید بدانیم شرایط فعلی تاب تحمل تنش‌ها و اختلافات طبیعی و کم‌ارزش سیاسی را ندارد و باید دعواهای جناحی و سیاسی درون‌گروهی متوقف شود. 
3ـ توجه به تولید و کالای داخلی؛ چشم‌انداز تحریم‌های آتی آمریکا از سختی آینده خبر می‌دهد و اینکه ممکن است در برخی محورها از حیث تأمین کالاهای ضروری و تأمین امنیت غذایی و کشاورزی دچار مشکلاتی شویم؛‌ لذا باید ضمن حفظ روحیه انقلابی و وحدت ملی، به راهکارهای خنثی‌سازی آنها از طریق تدوین بسته‌هایی در دولت و مجلس برای حوزه‌های مختلف و ایجاد هماهنگی‌ها در شرایط ویژه آمادگی‌هایی ایجاد شود. این ظرفیت‌ها و پتانسیل‌ها در کشور چهار فصل ایران وجود دارد و تنها به راهبرد مشترک تمام نهادها و دستگاه‌ها و همراهی مردم نیاز دارد.
4ـ تنظیم بسته‌ای برای مقابله و خنثی‌سازی تحریم‌ها؛ ‌این بسته‌ها می‌تواند تنوع و تعدد داشته و اولویت‌های نیازهای مختلف کشور را پوشش دهد. مجلس بسته حقوقی، دولت بسته اجرایی و نهادهای قضایی و دیگر نهادهای کشور بسته‌های ویژه مأموریت خود برای شرایط ویژه داشته باشند.
5ـ تحرک عملیاتی و تعامل با کشورهای مختلف به جز آمریکا؛ تقویت دیپلماسی با «شرق و غرب» در دیدار اخیر رهبری با دولتی‌ها مورد تأکید قرار گرفت: «به جز موارد معدودی همچون آمریکا، ‌روابط کشور با شرق و غرب باید هر چه بیشتر تقویت شود و تحرک عملیاتی و هدفمند دیپلماسی افزایش یابد.» آمریکا تنها بازیگر جهان نیست، ایران می‌تواند این تعامل‌های دوسویه و مثبت را با همسایگان،‌ کشورهای اروپایی و کشورهای شرقی تحکیم کند. امروز جهان از رفتارهای شالوده‌شکنانه ترامپ خسته است و به شدت در مقابل آنها واکنش نشان می‌دهد. وعده‌های چینی‌ها و روس‌ها برای خرید نفت ایران و تقویت و افزایش سطح تراز تجاری و بازرگانی با ایران بسترهای مناسبی است که باید تقویت شود. البته در عملیاتی‌سازی اقدامات راه‌گشا باید مراقب باشیم از چاله به چاه نیفتیم و با تأمل، سرعت، دقت و مطابق با منافع نظام اقدام کنیم. برای مثال حدود دو ماه از خروج آمریکا از برجام سپری شده و کشورهای اروپایی‌ باقی‌مانده در برجام تنها به گفتن و شنیدن اینکه اقداماتی باید انجام داد بسنده کرده‌اند. امروز باید زمینه‌های عملیاتی‌سازی این گفته‌ها و وعده‌ها از سوی اروپایی‌ها فراهم شود. انتظار اصلی دولت و ملت ایران از اروپایی‌ها در حوزه‌های تضمین روابط بانکی و تضمین ادامه فروش نفت ایران وفق معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی و برجام و قطعنامه 2231 حداقل و کف انتظارات بحق است که باید شاهد تحقق عملیاتی آن باشیم.
6ـ ارائه تصویری مقتدر و پاسخی معتبر از دولت؛ جامعه مخاطب این تصویر، هم مردم خودمان هستند و هم بدخواهان و دشمنان که گوش خوابانده‌اند تا ضعف و ناامیدی ایرانی‌ها را به تماشا بنشینند و البته این تصویر تنها به دولت نیز مربوط نیست، باید همه ارکان نظام به ویژه دولت به سازوکارهای جدید برای ارائه بسته‌های راه‌گشا در حوزه برخورد با فساد که دشمن اینطور وانمود می‌کند که سیستمی شده و نمی‌شود با آن برخورد کرد، مجهز شود. نباید منتظر باشیم مردم با اعتراض و اغتشاش آدرس کاستی‌ها و ضعف‌های سیستم را به ما بدهند؛ بلکه باید شناسایی و هر چه سریع‌تر اقدام کرد. مردم اگر احساس کنند مسئولان با تمام وجود تلاش می‌کنند به مشکلات آنها پاسخ معتبر و راه‌گشا بدهند همراهی و همکاری خواهند کرد. در فضایی که دشمن بحران‌نمایی و بحران‌سازی می‌کند و از حیث رسانه‌ای، عملیات روانی، بی‌توضیحی یا توضیح غیرشفاف و مبهم به فضای ایجاد شده دامن می‌زند. مسئولان باید در صف اول بایستند و با روشنگری و پاسخگویی و ارائه نسخه‌های عملی به جنگ «ابهام» و «ایهام» تصنعی دشمن بروند. در این راه اگر لازم است مجلس باید با طرح‌های 3 فوریتی برای جبران کاستی‌های حقوقی به وسط میدان بیاید و دست قوه قضائیه به لحاظ قانون در برخورد با برخی متخلفان دانه درشت یا تخلفات جدید که قانونی برای برخورد با آنها وجود ندارد باید از سوی مجلس پر شود.
در پایان لازم است به آفتی که این روزها کشور ما به آن مبتلا شده اشاره کنیم و آن، سندرم کلی‌گویی، ‌تئوری‌بافی بدون پشتوانه عملیاتی و اجرایی و احاله دادن مسئولیت‌ها به دیگری است. این در حالی است که عیار ملت‌های مقاوم و پیروز در طول تاریخ تمدن‌ها در زمان‌های بحرانی خود را نشان می‌دهد. البته وضعیت کشور ما بحرانی نیست، اما باید به نگرانی‌های مردم پاسخ معتبر داده شود. لذا مسئولان به جای گفتاردرمانی، به نسخه‌های عملی برای مشکلات مردم در حد و توان خود اقدام کنند. اگر همه این‌گونه باشند دشمن در تحمیل فشارهای جدیدش به ایران اسلامی ناکام خواهد شد.


حسین عبداللهی‌فر 
کارشناس سیاسی
این روزها برخی از رسانه‌های وابسته به اصلاح‌طلبان موضوع اصلاح اصلاحات را به شکل مکرر مطرح می‌کنند؛ موضوعی که با نامه یکصد نفر از فعالان سیاسی به رئیس دولت اصلاحات آغاز و با دامن زدن طیفی خاص به آن دنبال شد.  
آنچه طرح اصلاح در اصلاحات را موجه و شاید ضروری هم کرده به چالش‌هایی مربوط می‌شود که فراروی این جریان قرار گرفته و چشم‌انداز آینده آن را تیره کرده است. مهم‌ترین چالش‌های فعلی این جریان به گفته افراد مطرح آن عبارتند از: چالش اول، سرمایه اجتماعی است که به دلیل حمایت از دولت روحانی و ناتوانی در عمل به وعده‌های خود آن را رو به کاهش می‌بینند. 
چالش دوم آنها نیز در همین راستا به نحوه تعامل با دولت و ادامه ارتباط با آن مرتبط می‌شود؛ چرا که موفق نشدن دولت در حل مشکلات مردم و کشورگریبان جریان اصلاحات را نیز گرفته است.   
چالش سوم مسائل درون‌جریانی و درون‌گروهی است که از جمله آنها همین اعتراضات طیف جوان به سران جریان می‌باشد؛ زیرا سال‌ها وعده جوان‌گرایی و شعار جوانان با آنها داده‌اند، اما عملاً میدانی را برای نسل جدید باز نکرده و از حد شعار فراتر نرفته‌اند.  
چالش جدی‌تر اما اختلافاتی است که برای حل این چالش‌ها مطرح شده و اصلاح‌طلبان را بر سر دو راهی ادامه وضعیت فعلی (محافظه‌کاری) یا فاصله از دولت و نقد وضعیت فعلی(افراطی‌گری) قرار داده است. این در حالی است که انتخاب مسیرهای رادیکالی بنا به دلایل فراوانی نه تنها به عبور این جریان از چالش‌های کنونی کمکی نخواهد کرد، بلکه مسیر سنگلاخی است که می‌تواند مشکلات دیگری را برای آن در پی داشته باشد. ادله بسیاری در اثبات ناکارآمدی این روش وجود دارد که به اجمال می‌توان به برخی از آنها اشاره کرد:
1ـ عبور از دولت در شرایط دشوار فعلی پیام سیاسی بسیار بدی را برای مردم کشورمان مخابره می‌کند؛ چراکه مردم انتظار دارند جناح‌ها و گروه‌های سیاسی اختلافات درون سیاسی را رها کرده و برای مقابله با فشارهای خارجی به کمک دولت بشتابند.
2ـ عقلانیت سیاسی ایجاب می‌کند وقتی دشمنان کشور برای ضربه زدن به منافع حیاتی و ملی کشور بسیج شده‌اند، یک گروه و جریان سیاسی نمی‌تواند خود را در امنیت حس کند و به فکر منافع گروهی خود باشد. در چنین شرایطی کسانی که بر تنور اختلافات سیاسی بدمند، از منظر مردم خیانتکار یا حداقل بدون شعور سیاسی کافی برای اداره کشور تلقی می‌شوند که از هیچ‌گونه تلاشی فروگذار نمی‌کنند.
3ـ تنها گذاشتن دولت و هرگونه نقادی آن در شرایط فعلی نه تنها از مسئولیت جریان اصلاحات نکاسته و به بهبود پایگاه اجتماعی آنها کمک نمی‌کند؛ بلکه ممکن است از نظر برخی از هواداران این جریان، این اقدام به مفهوم کلاه‌برداری سیاسی برای فریب افکار عمومی و فرار از پاسخگویی نسبت به عملکرد گذشته به شمار آید.
4ـ اگر فرضیه «حمایت از دولت سبب شریک شدن یک جریان در ناکامی آن می‌باشد،» درست باشد، فرض برداشتن حمایت از آن، این مشارکت را نفی نمی‌کند، چنانچه اصلاح‌طلبان هرگز این عذر اصولگرایان در حمایت از احمدی‌نژاد را نپذیرفته‌اند. ضمن آنکه فرضیه «مؤثر بودن عدم همراهی با دولت موجب شکست آن دولت می‌شود» نیز قابل اثبات است و اگر این قاعده درباره دولت فعلی صدق کند، اصلاح‌طلبان خسارت سنگین‌تری پرداخت خواهند کرد.  
5ـ دست آخر اینکه؛ امروز سرنوشت گروه‌ها و جریاناتی که مسیر رادیکالی را انتخاب کرده‌اند، فراروی اصلاح‌طلبان قرار دارد. هیچ گروه سیاسی با روش رادیکالی موفق به ادامه فعالیت خود نشده و رادیکالیسم همواره آغازی بر پایان فعالیت‌های سیاسی بوده است.  


 حسین مطهری/ دیدار ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در هلسینکی، پایتخت فنلاند به خبر اول جهان تبدیل شد. در داخل کشورمان نیز رسانه‌ها دیدار رؤسای‌ دو کشور را بر اساس دیدار چند روز پیش پوتین با ولایتی بررسی و ارزیابی کردند؛ دو دیدار مهم و به ظاهر متناقض. آنچه مورد توجه قرار گرفت، این بود که جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود، باید به کدام حوزه گرایش داشته باشد؟ شرق یا غرب؟ آیا با توجه به دیدار رئیس‌جمهور روسیه با رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا می‌توان به روسیه و در مجموع به شرق اتکا کرد و اعتماد داشت؟ چنین مباحثی در حالی در کشور مطرح می‌شود که نگاه غالب دولت به سمت غرب‌ بوده است. جدا از انعقاد توافق‌نامه هسته‌ای موسوم به «برجام» با محوریت آمریکا و اروپا، تعهد دولت به اجرای FATF، قبول و اجرای سند 2030 به صورت خاموش و... که همگی برگرفته از تفکر لیبرالی است، دلیلی بر توجه دولت حسن روحانی به غرب به
 شمار می‌آید. 
در پاسخ به پرسش‌های مطرح شده باید بیان داشت، واقعیت امر این است که در حوزه بین‌الملل تصمیمات بر اساس منافع ملی کشورها گرفته می‌شود و هیچ کشوری نمی‌تواند گرایش صفر تا صدی به حوزه‌ای خاص داشته باشد. بسیاری از کارشناسان معتقدند، رفتار آمریکا از زبان ترامپ که نماینده ملی‌گراها در داخل کشور خود است، بر اساس منافع آمریکا طراحی و اجرا می‌شود. اگر یک زمانی اتحادیه واحد متحد اصلی آمریکا محسوب می‌شد و منافع آمریکایی‌ها را تأمین می‌کرد، امروز برهم زدن این اتحادیه برای منافع ایالات متحده کارایی خواهد داشت؛ چرا که پیشرفت و قدرتمند شدن اروپا سبب خواهد شد آنها در مقابل سیاست‌های آمریکا بایستند، پس حمایت از برگزیت جزء سیاست‌های اصلی آمریکا در مقابل متحد سنتی خود خواهد بود. بنابراین، صحبت از اتخاذ راهبرد بلندمدت با یک کشور در صحنه بین‌المللی حرف مورد قبول نخواهد بود جز در موارد بسیار اندک. از همین رو دولتمردان جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس منافع ملی خود با کشورها رابطه برقرار کنند. در این زمینه ذکر چند مورد ضروری به نظر می‌رسد که به شرح زیر است:
1ـ بدعهدی غرب در موضوع توافق‌نامه برجام برخلاف عمل جمهوری اسلامی ایران به تعهداتش، سبب شده است بسیاری از کارشناسان ناکارآمدی گرایش به غرب را مطرح کنند. 
2ـ در وضعیت فعلی، سیاست یکجانبه‌گرایی آمریکا سبب همگرایی بیشتر کشورهای حوزه شرق شده است که نمونه موفق آن را می‌توان به همکاری دو کشور ایران و روسیه در بحران سوریه دید. 
3ـ از آنجا که اقتصاد ایران در طول 40 سال گذشته از نبود یک مدل اقتصادی که با وضعیت محیطی کشور همخوانی داشته باشد رنج می‌برد، مدل اقتصادی کشورهای شرق آسیا می‌تواند در اقتصاد کشور کارایی داشته باشد و این خلأ را جبران کند. بنابراین چرخش سیاست جمهوری اسلامی ایران از غرب به سمت شرق کاملاً بر اساس منافع جمهوری اسلامی خوهد بود.
4ـ باید در نظر داشت، موقعیت ژئوپلیتیک ایران که از آن به «هارتلند دنیا» یاد می‌شود، به گونه‌ای است که نگاه تک‌بعدی در سیاست خارجی جوابگو نخواهد بود. اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا از طریق ایران، ایجاب می‌کند که جمهوری اسلامی ایران بر اساس منافع خود با کل جهان ارتباط برقرار کند، نه اینکه در غرب به سه کشور اروپایی توجه کند و روی آنها متمرکز شود و از ظرفیت‌های کشورهای دیگر غافل بماند.

مصطفی قربانی
کارشناس سیاسی
درباره‌ اهمیت هویت در پیشرفت و توسعه‌ یک کشور سخن فراوان گفته شده و ما در اینجا قصد تکرار واضحات و بدیهیات را نداریم؛ اما درصدد هستیم با ارائه‌ تحلیلی هویتی از منازعه‌ آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، اهمیت این منازعه و نتیجه‌ آن را بازگویی کنیم. بنابراین باید گفت در اوضاع کنونی که نظام سلطه در یک نبرد همه‌جانبه درصدد از بین بردن عوامل بقا و ماندگاری انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است و برخی در داخل کشور نیز با انگیزه‌ها و تمایلات اپوزیسیونی، با این روند هم‌صدا هستند و بعضاً در جورچین دشمن نقش کاتالیزور را بازی می‌کنند، غافل از این نکته مهم هستند که هرگونه ضعف نظام در این رویارویی، صرفاً موضوعی سیاسی نیست؛ بلکه می‌تواند تمام ابعاد ذهنی و عینی حیات ایرانیان را متوجه خود کند. به‌ویژه در این زمینه باید از هویت ایرانی نام برد که در برهه‌های مختلف تاریخی، فراز و فرودهایی در دل بحران داشته است. به عبارت دیگر، تأثیر این منازعه و نتیجه‌ آن، آنگونه که موردنظر غربگرایان وطنی است، صرفاً طرد اسلام‌گرایان از صحنه‌ سیاست ایران نیست؛ بلکه فروغلتیدن هویت ایرانی در دوره‌ای از بحران و ابهام خواهد بود. درواقع، این منازعه، «ما می‌توانیم»، «اعتماد‌به‌نفس»، «خلاقیت»، «سوژگی» و... ایرانیان را  مورد هدف قرار داده است که هرگونه ضعف و احیاناً شکست در این رویارویی، ممکن است بازیابی هویت ایرانی در خلال این شرایط را سال‌ها به درازا بکشاند و هزینه‌های گزاف و غیرقابل‌محاسبه‌ای را به مردم ایران تحمیل کند.
تمهیدی تاریخی، ابعاد و اهمیت این موضوع را بیشتر به ما می‌نمایاند؛ به این معنا که در دوره‌ نزدیک به معاصر، نخستین پرسش‌ها از هویت ایرانی در دوران بحرانی اوایل حکومت قاجارها و پس از شکست ایران در دور اول و دوم جنگ‌های ایران و روس در زمان فتحعلی‌‌شاه قاجار و شکست ایران در قضیه‌ هرات در زمان محمدشاه قاجار مطرح شد که متأثر از ضعف و زوال داخلی، ایرانیان پاسخِ پرسش از کیستی خود را در دِگَری غربی و بیگانه یافتند و بنابراین، درصدد نسخه‌برداری از غرب برآمدند که اوج این نگاه و سیاست در زمان رضاشاه محور عمل قرار گرفت. در برهه‌ بعدی نیز شاه جوان ایران، محمدرضا پهلوی نیز ادامه‌دهنده‌ راه پدر بود و در تقلید از غرب و تأکید بر جنبه‌های باستانی و ماقبل اسلام، میراث‌داری جدی برای پدر بود. درواقع، به واسطه‌ ضعف‌ها و زوال درونی، ایرانیان دچار ابهام، خودباختگی و از خودبیگانگی شده بودند؛ بنابراین، در مواجهه با این وضعیت، چاره‌ای جز تقلید و پیروی از غرب و متعاقب آن، پذیرش سلطه‌ غرب بر حیات سیاسی اجتماعی خود نمی‌دیدند. 
با پیروزی انقلاب اسلامی، روند بازسازی و بازیابی هویت ایرانی که از سال‌های دهه‌ 40 شروع شده بود، به اوج خود رسید، اما در این دوره، همواره دِگَر غربی کوشیده است با طرح توطئه‌ها و مانع‌آفرینی‌های مختلف برای فراز کردن ‌آرمان‌های ایرانیان، شکوه هویت ایرانی را به افول تبدیل کند و روندهای اسارت‌بار گذشته را در قبال ملت ایران تکرار کند. فرض نگارنده این است که دوره‌ کنونی، حساس‌ترین و پیچیده‌ترین مرحله‌ای است که هویت ایرانی در سال‌های اخیر با آن مواجه بوده است و کیفیت مواجهه و عبور از این مرحله است که سرنوشت آینده‌ خود و فرزندان‌مان را رقم خواهد زد. یک راه مهم و اساسی برای تداوم بالندگی‌های هویت ایرانی در این مصاف پیچیده، کارآمدی نظام و نخبگان کشور در پاسخگویی معتبر به مسائل کشور است. از‌این‌رو، هرگونه امید بستن به ضعف و تغییر رفتار نظام در مقابل دشمنان، آنگونه که غربگرایان وطنی تمایل دارند، نتیجه‌ای جز فرورفتن هویت ایرانی در ابهام و سرخوردگی ندارد. به عبارت دیگر، کسانی که در داخل کشور، مخالف نظام و تکمیل‌کننده‌ پازل دشمن هستند، باید بدانند که مخالفت آنها با نظام و هم‌صدایی با دشمن، صرفاً مخالفت با نظام نیست؛ بلکه تکمیل نقشه‌ دشمن برای هدف قرار دادن پویایی‌ها و بالندگی‌های هویت ایرانی بوده که حاصل مفصل‌بندی عناصر مختلف اسلامی و ایرانی است.