جان فوران می‌گوید: برای بررسی انقلاب ایران یک رهیافت ترکیبی چند علتی ارائه کرده‌ام که برای دیگر انقلاب‌های اجتماعی جهان سوم نظیر انقلاب‌های کوبا، نیکاراگوئه و غیره می‌تواند یک الگوی بالقوه تلقی شود. انقلاب ایران را باید با توجه به آمیزه‌ای از نتایج اجرای الگوی توسعه‌ سرمایه‌داری از سوی شاه، واکنش‌های مختلف فرهنگی و سیاسی مخالفان مذهبی و غیرمذهبی در قبال این تجربه و فرصت نامترقبه‌ ناشی از افول اقتصادی و فشارهای ایالات متحده در اواخر دهه 1350 برای انجام اصلاحات در ایران مورد بررسی و مطالعه قرار داد.

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 8


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/  در دو شماره گذشته این نکته را متذکر شدیم که یکی از راه‌های تبیین و آشکارسازی ویژگی‌های ذاتی انقلاب اسلامی مقایسه آن با انقلاب‌های دیگر به ویژه انقلاب‌های بزرگ جهان همچون انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه است که علل و اهداف وقوع آن دو انقلاب بررسی شد. در ادامه به مقایسه آن دو با انقلاب اسلامی می‌پردازیم. با مقایسه انقلاب اسلامی با دو انقلاب بزرگ فرانسه و روسیه، متوجه می‌شویم که این انقلاب‌ها داراى وجوه اشتراك و افتراق هستند كه آشنایی اجمالی با آنها می‌تواند برای حفظ و تقویت مؤلفه‌های قدرت انقلاب اسلامی و تعمیق بنیان‌های معرفتی نظام اسلامی برآمده از آن مفید باشد.  

وجوه اشتراک
1‌ـ بى‏سابقه بودن و نو بودن انقلاب و نحوه قيام مردم و اهداف آن؛
2ـ اعتراض به بى‏عدالتى و تبعيض و مبارزه با هدف برقرارى عدالت اجتماعى؛
3ـ مبارزه با رژيم‏هاى استبدادى و آداب و رسوم و نظامات منحط گذشته؛
4ـ دارا بودن زيربناى ايدئولوژيك (با شدت و ضعف)؛
5ـ مردمى بودن و برخوردارى از حمايت وسيع توده‏ها؛
6ـ ايجاد تحول بنيادين در همه عرصه‏هاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى؛
7‌ـ پايه‏گذارى نظامى ‌نوين كه در گوشه و كنار جهان مورد حمايت و تقليد مردم كشورهاى ديگر قرار گرفت؛
8‌ـ مبارزه و مخالفت قدرت‏هاى بزرگ زمان با آن و طراحى توطئه‏هاى مختلف براى سرنگونى دولت انقلاب به دست آنها و شكست همه توطئه‏ها.
وجوه افتراق
وجوه اشتراك فوق اين پرسش را به ذهن متبادر می‌کند که پس چه تفاوتى ميان این سه انقلاب، یعنی انقلاب اسلامی با دو انقلاب فرانسه و روسیه وجود دارد؟ در پاسخ بايد گفت، وجوه اشتراك فوق جنبه شكلى دارند، ولى اين انقلاب‌ها از نظر ماهوى و محتوايى تفاوت‏هاى عمده‏اى دارند که به شرح زیر می‌توان به برخی از آنها اشاره کرد:
1ـ تمایز در رهبری انقلاب؛ در انقلاب اسلامی مردم ايران برخلاف انقلابات روسيه و فرانسه كه نقش اصلى را قشر بورژوازى و نظريه‏پردازان متأثر از فلاسفه اروپايى بازى مى‏كردند و روحانيت يا در حاشيه قرار داشت يا مورد اعتراض بود، رهبرى و هدايت انقلاب را روحانيت مستقل برعهده داشتند و تربيت‌يافتگان غرب در اواخر نهضت و براى جمع‏آورى غنايم و تصاحب انقلاب (آنگونه كه بلشويك‏ها عمل مى‏كردند) وارد ميدان مبارزه شدند. اين دسته در عمل از حركت انقلابى مردم عقب افتادند.
2ـ تفاوت در ايدئولوژى انقلاب؛ دومين تفاوت انقلاب اسلامى با دو انقلاب ديگر در آن است كه در ايران، ايدئولوژى بنيادين انقلاب، دين رسمى كشور، يعنى اسلام بود. در حالى كه در روسيه و فرانسه به دليل عملكرد روحانيت، حركت مردم عليه كليسا و مبانى ايدئولوژيك آن صورت گرفت و مبارزه با فرهنگ منحط حاكم كه تظاهر به مسيحيت مى‏كرد، نشانه شجاعت و آزادگى بود.
3ـ تمایز در رویکرد مذهبی انقلاب؛ در ايران انقلاب از مساجد آغاز شد. صف‏هاى طولانى نماز جماعت نماد مبارزه بود. جوانان پاك‏باخته و عاشق، نماز را بالاترين فريادها عليه سلطه مى‏دانستند و با چشمانى اشكبار راز و نياز مى‏‌کردند. جلسات قرائت قرآن و تفسير و درس‏هاى نهج‏البلاغه، كلاس مبارزه بود و اشتغال به قرآن و نهج‏البلاغه و حضور در مساجد نشانه آزادگى و شجاعت و انقلابى‏گرى تلقى مى‏شد. حال آنكه اشتغال به انجيل و حضور در كليسا و گوش دادن به مواعظ روحانيون در دو انقلاب ديگر از عوامل انحطاط، ارتجاع و بازدارندگى انقلاب محسوب مى‏شد.
4ـ تفاوت در هستی‌شناسی انقلاب؛ انقلاب فرانسه به دنبال ايجاد جامعه‏اى نوين بر مبناى انسان‌محورى و ليبراليسم و انقلاب روسيه در نهايت به دنبال برقرارى نظامى بر پايه جامعه محورى و سوسياليسم بود. ولى انقلاب اسلامى هدف خود را تشكيل و تأسيس نظامى براساس اسلام و خدامحورى اعلام کرد.(اصل دوم قانون اساسی)
5ـ تمایز در نگاه فرهنگی؛ در انقلاب ايران عامل اصلى حركت عمومى گستاخى به مبانى ارزشى و اعتقادى جامعه بود.(مقدمه قانون اساسی) به عبارت ديگر، با وجود نقش مؤثر دیگر عوامل، عامل فرهنگى نقش‏محورى را ايفا مى‏کرد، در حالى كه در دو انقلاب ديگر خشم عمومى ناشى از فقر مالى و تبعيضات ناروا نقش محورى در حركت مردم داشت.
6ـ تغییر در نقش خودآگاهانه مردم؛ مهم‏ترين تفاوت بين انقلاب ايران و دو انقلاب ديگر در اين بود كه ملت ايران نسبت به ايدئولوژى انقلاب علم و آگاهى كافى داشتند و حركت آنها يك حركت آگاهانه و حساب شده بود. از اهداف انقلاب و آنچه مطالبه مى‏كردند، اطلاع كافى داشتند (مى‏دانستند چه مى‏خواهند). حال آنكه حركت مردمى در دو انقلاب ديگر، يك سرى شورش‏هاى عمومى بود كه از بى‏عدالتى‏هاى حاكم بر جامعه و مشكلات شديد مالى به وجود آمده بود كه با رهبری رهبران انقلاب به سمت و سوى مورد نظر هدايت شد.
مردم ايران رهبرى انقلاب و آرمان‏هاى او را مى‏شناختند، به همين دليل در اثر اهانت به وى به خشم آمده و قيام خود را آغاز کردند.(مقدمه قانون اساسی) اما در فرانسه و روسيه، قيام مردم در ابتدا براى تحقق آرمان‏هاى مورد نظر رهبران انقلاب نبود؛ زيرا مردم شناختى نسبت به آنها نداشتند و هرگز نسبت به نظامى كه در آينده بايد برقرار شود، فكر نكرده بودند و اصولاً، هم در انقلاب فرانسه و هم در انقلاب روسيه مردم در ابتدا خواستار حذف نظام سیاسی و بركنارى خاندان سلطنتى نبودند و تا مدت‏ها نيز حضور آنها را در صحنه سياسى كشور پذيرفتند، حتى در قضيه يكشنبه سياه انقلاب اکتبر روسیه براى تزار دعا مى‏كردند و بركنارى آنها زمانى بود كه رهبران موقعيت خود را مستحكم كرده و از نارضايتى مردم براى خلع سلطنت استفاده كردند و در واقع، اين رهبران بودند كه با استفاده از موقعيت، نارضايتى مردم را به سمت اهداف مورد نظر خود سوق دادند. به عبارت بهتر، سوار بر موجى شدند كه پیشتر ايجاد شده بود. به همين دليل هر كس كه توان بهره‏گيرى بهتر از موقعيت‏ها را داشت توانست از حركت مردم بهره بهترى ببرد. با همین نگاه بود كه در روسيه بلشويك‏ها توانستند انقلاب را از چنگ رقباى خود خارج کنند. 
اما بررسی مقایسه‌ای همین عامل در انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد که برخلاف آن دو انقلاب، در انقلاب اسلامی مردم ايران از همان آغاز شعار نابودى حكومت سلطنتى را سر دادند و رهبرى انقلاب خود عامل و پديدآورنده موج بود.  
 نتيجه اينكه؛ مشخصات ممتاز انقلاب ايران، دينى بودن، رهبرى روحانيت و ايمان و آگاهى و اعتقاد صادقانه مردم نسبت به اهداف حضرت امام(قدس‏سره) مى‏باشد. چنانکه هر يك از اين مشخصات را از انقلاب ايران منفك كنيم، ماهيت آن را دچار دگرگونى كرده‏ايم و نتيجه چنين امرى نابودى انقلاب خواهد بود.

بررسی اندیشه سیاسی صاحب جواهر‌ـ ۱۱


 فتح الله پریشان/ در بررسی مباحث و مسائل مرتبط با حکومت، بازاندیشی درباره اهداف و غایات حکومت از جایگاه ویژه‌ای در اندیشه سیاسی برخوردار است. متفکران و اندیشمندان این حوزه نیز درباره هدف‌ها یا غایت حکومت‌ها، نظریه‌های گوناگونی با رویکردها و رهیافت‌های مختلف ارائه کرده‌اند.
در اندیشه متقدمانی مانند ارسطو، هدف راستین دولت(حکومت) تحقق زندگی خوب است.(‍۱) جان لاک از اصحاب قرارداد اجتماعی هدف حکومت را «خیر عمومی» یا «خیر نوع بشر» می‌داند.(۲) برخی هم هدف‌های حکومت‌ها را به اولیه، ثانویه و... تقسیم کرده‌اند.(۳) این مرور کوتاه نشان می‌دهد که نمی‌توان هدف یا غایت حکومت‌ها را به صورتی بیان کرد که تأمین‌کننده نظرات همگان از نحله‌ها یا سلیقه‌های مختلف فکری و سیاسی باشد. البته در میان اندیشمندان مسلمان و فقهای شیعه می‌توان  به موارد و مصادیق مشترک بیشتری دست یافت. برای نمونه تورقی کلی در سیر مطالعاتی اندیشمندان و علمای اسلامی، اجرای احکام اسلامی و بسط ارزش‌هایی چون عدالت در جامعه از رئوس هدف‌های حکومت اسلامی در نزد مسلمانان محسوب می‌شود.
در بررسی آرا و آثار سیاسی مرحوم محمدحسن نجفی صاحب کتاب گرانقدر «جواهرالکلام» می‌توان از سه هدف کلان برای هدف و غایت حکومت سخن گفت:
۱ـ اقامه عدالت؛ صاحب جواهر در کتاب «امر به معروف و نهی از منکر» با استناد به آیاتی مانند (مائده: ۶۳، ۷۸ و ۷۹) می‌نویسد: «علت اینکه خداوند آنها [قوم بنی‌اسرائيل] را مورد عتاب و مذمت قرار می‌دهد این است که آنها فساد و منکر را دیدند، اما از فساد و منکر جلوگیری نکردند، چون خود آنها از فسادهای انجام شده استفاده (سوء) می‌بردند، در حالی که می‌بایست عدالت را اجرا می‌کردند و آنها را از کار خلاف بازمی‌داشتند.»(۴)
در نظریه صاحب جواهر، هدف از اقامه دعوا و برپاداشتن امر قضا و اجرای حدود، انجام عدالت و برقراری قسط است، به طوری که پذیرش امر قضاوت برای کسی که سایر شرایط را هم دارد، به خاطر اجرای عدالت و لزوم قسط، عدل و داد واجب است.(۵)
۲ـ اجرای احکام اسلامی؛ حکومت اسلامی تنها مرجعی است که می‌تواند به اجرای احکام اسلامی بپردازد، چون که متولی امر حکومت اسلامی، فقیه و اسلام‌شناس است که ضمن آشنایی با احکام اسلامی، توانایی درک و استنباط احکام شرعیه را دارد، حتی بر فقیه جامع‌الشرایط اجرای احکام اسلامی واجب است: «من جمیع شرایط الاجتهاد و تمکن معها من اجراء الاحکام الشرعیه علی وجهها... قد یجب علیه القبول»(۶)
فقیه آشنا به فقه و تمام ابعاد اسلامی، باید به حقوق خداوند و حقوق مردم توجه کند. فقیه با اجرای احکام الهی، ملزم به مجازات معترضان به حقوق الله است و به حفظ کرامت و حیثیت افراد جامعه اسلامی، باید به حقوق متقابل دولت و مردم و مردم با مردم توجه کند. امام خمینی(ره) که به فقه پویای جواهری اعتقاد داشتند با همین نگاه «تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام آن را فلسفه عملی تمام فقه» می‌دانستند.
۳ـ حفظ اساس اسلام و امت اسلامی؛ حفظ اساس و بیضه اسلام در نظریه فقها از اهم واجبات است، در واقع با وجود یک حکومت و امت اسلامی‌ـ هرچند ضعیف‌ـ امید به اصلاح و پیشروی به سوی سعادت و اجرای قوانین اسلامی وجود دارد. لذا مهم‌ترین رکن و هدف اساسی یک حکومت‌ـ چه اسلامی و چه غیر اسلامی‌ـ حفظ حداقل از حکومت و مملکت است. بر این اساس، در نظریه صاحب جواهر مانند سایر فقها، جهاد دفاعی از واجبات است. در جهاد دفاعی که دشمن اساس یک کشور را مورد حمله قرار داده است، کشته‌شدگان از مسلمین، شهید محسوب می‌شوند، هرچند اذن پیامبر، امام یا ولی‌فقه هم نباشد.(۷) وقتی که جهاد بر امت اسلامی برای دفاع از اساس اسلام واجب می‌شود، به طریق اولی حکومت در حفظ مملکت و امت اسلامی وظیفه مهم‌تری دارد. مرحوم صاحب جواهر در این باره معتقد است: «وقتی گروهی به کشور اسلامی حمله می‌کنند و خوف آن وجود دارد که به اسلام ضربه وارد شود، یا حمله دشمن موجب تسلط آنها بر سرزمین اسلامی گردد، یا قصد دشمن به اسیری گرفتن مسلمین و مال آنها باشد، جهاد واجب می‌شود، حتی اگر فردی در میان اهل‌الحرب(سرزمین غیراسلامی) باشد و با حمله یک دشمن به سرزمین فوق ترس از جان و مال مسلمین در آنجا باشد، بر مسلمین ساکن آنجا، واجب است که به همراه دیگران جهاد نمایند.»(۸)
منابع:
۱ـ عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص ۲۳۹.
۲ـ همان.                              ۳ـ همان.
۴ـ محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۳۵۴.
۵ـ همان، ج ۴۰، ص ۳۸.          ۶ـ همان، ج ۲۱، ص ۴۰۸.
۷ـ همان، ج ۴، ص ۸۷.            ۸ـ همان، ج ۲۱، ص ۱۴.

فراز و فرود بنی‌صدرـ ۳


 شهاب زمانی/ پس از شکست آمریکا در صحرای طبس که اولین درگیری نظامی آمریکا با انقلاب اسلامی به شمار می‌آمد، ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌ جمهوری اسلامی ایران به طور مشکوکی دستور انهدام بقایای تجهیزات نظامی آمریکا را صادر می‌کند که این امر به شهادت یکی از مسئولان سپاه به نام شهید منتظرالقائم که به محل سقوط بالگردها و هواپیمایی آمریکایی‌ها رفته بود، منجر می‌شود. پس از این واقعه کمیته‌ای مأمور بررسی این اقدام بنی‌صدر شد. وی این خیانت را این‌چنین توجیه می‌کند: «موقعی که مسئله طبس پیش آمد[۴ اردیبهشت ۱۳۵۹] در خوزستان بودم. رئیس ستاد ارتش سرلشکر شادمهر به من تلفن کرد و گفت: اگر آمریکایی‌ها شبانه بیایند و این بالگردها و هواپیماها را ببرند، دیگر هیچ آبرویی برای ارتش باقی نمی‌ماند. خب، من که نظامی نبودم، قاعدتاً باید سخن مسئول نظامی را می‌پذیرفتم و آن پیشنهاد را پذیرفتم و گفتم، همین کار را بکنند. وقتی هواپیمایی را فرستاده بودند به طبس تا از آن بالا، ملخ‌های بالگرد را بزنند، تعدادی از پاسدارها آنجا بودند و به یکی از آنها تیر خورده بود.»(۱)
بهزاد نبوی که در مرداد ۱۳۶۰ معاون نخست‌وزیر بود، درباره نقش بنی‌صدر در واقعه طبس در مصاحبه‌ای اعلام کرد: «فرمانده نیروی هوایی وقت به فرمان بنی‌صدر، بمباران کرد تا اسناد وابستگی وی به آمریکا افشا نگردد.»(۲)
در روند افول و فرود بنی‌صدر می‌توان به اختلافات وی با دیگر مسئولان نظام اسلامی و اختلال در تعامل با قوای سه‌گانه اشاره کرد. در بعد اختلافات داخلی، نوع تعامل او با دو قوه دیگر، یعنی قوه مقننه و قضائیه و حتی در ارتباط با زیرمجموعه قوه مجریه، یعنی نخست‌وزیر و وزرا بسیار خصمانه بود. روابط رئيس‌جمهور پس از شکست تلاش‌های گسترده‌اش برای تشکیل یک مجلس هماهنگ با خود، همواره با نمایندگان مجلس تیره بود تا آنجا که حتی مصوبات مجلس را برای اجرا امضا و ابلاغ نمی‌کرد. درباره قوه قضائیه حملات به شهید بهشتی و دیگر مسئولان قضایی آن دوران ما را از پرداختن به آن بی‌نیاز می‌کند. وی حتی در جریان انتخاب شهید رجایی به نخست‌وزیری با ارسال نامه‌ای خطاب به وی تلاش کرد چنین القا کند که این انتخاب به او تحمیل شده است.(۳)
بررسی دوران ریاست‌جمهوری بنی‌صدر تا صدور بی‌کفایتی سیاسی وی و خروجش از کشور، حاکی از نوعی کوتاهی عمدی و خیانت وی درباره زمینه‌سازی برای کسب آمادگی نظامی به منظور دفع تجاوز احتمالی دشمن است که کارنامه نامطلوبی از بنی‌صدر را در تاریخ به ثبت رسانده است. دقیقاً به همین دلیل او تاکنون به این پرسش مهم هنوز پاسخ نگفته است که با وجود اعتراف به اطلاع داشتن از بی‌قرار بودن صدام برای حمله به ایران، چرا اقدام مهمی برای کسب آمادگی‌های لازم به عمل نیاورده است و اینکه چرا در مقام فرمانده کل قوا حتی یک بار هم جلسه شورای عالی دفاع را در آن شرایط حساس پیش از آغاز حمله دشمن بعثی تحت حمایت قدرت‌های غرب و شرق به منظور بررسی تهدیدات و پیدا کردن راهکارهای لازم برای مقابله با آن تشکیل نداده است؟!
در تورق پرونده عملکرد بنی‌صدر وقتی به ایستگاه سازمان منافقین می‌رسیم، حیرت و تعجب‌ ما بیشتر می‌شود که چگونه بنی‌صدر سرمایه اعتماد نظام و مردم به خود را در پای یک سازمان تروریستی قربانی کرد.
در ماه‌های پایانی سال ۱۳۵۹، حضور پررنگ نیروهای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در جلسات سخنرانی آقای بنی‌صدر نشان از سرمایه‌گذاری جدی این سازمان روی نقاط ضعف او و فراهم‌سازی زمینه‌های رو در رو قرار دادن وی با امام(ره) داشت. در حادثه ۱۴ اسفند این همکاری تا حدودی آشکار شد.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ درس تجربه، ابوالحسن بنی‌صدر، به کوشش حمید احمدی، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۲۹۲.
۲ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳/۵/۱۳۶۰.
۳ـ چگونگی انتخاب اولین رئیس‌جمهور، کیومرث صابری، نامه مورخ ۲۵/۵/۱۳۵۹. 

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی ـ 1

 حسین میرچراغ‌خانی/ خوشحالیم با اتمام سلسله مقالاتی که به اجمال ابعاد و زوایای گوناگون سیاسی، فکری  و فرهنگی انجمن حجتیه را معرفی کرد، اکنون کتاب دیگری از پروژه کلان تحقیقاتی پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع) درباره جریان‌شناسی فکری و فرهنگی ایران معاصر تحت عنوان «جریان‌شناسی فکری فرهنگی عقلانیت اسلامی» را به قلم یکی از نویسندگان آن پیش روی خوانندگان فرهیخته صفحه اندیشه در قالب چند مقاله قرارداده و به حد بضاعت علمی خود از آن بهره خواهیم گرفت. امید است این چکیده مقالات در برانگیختن احساس علاقه و نیاز مخاطبان برای مراجعه به کتب پژوهشگاه در این باره و مطالعه دیگر منابع جریان‌شناختی نقش داشته باشد.  

عقلانیت اسلامی 
در برابر جریان‌های ‌سیاسی ‌و فکری غیر‌مذهبی، ‌مانند لیبرالیست‌ها، سوسیالیست‌ها و ناسیونالیست‌ها‌ـ‌ که در سدۀ اخیر در کشور ایران ظهور یافتند و هر یک طیفی از روشنفکران و قشری از جوانان و دانشگاهیان را به خود جلب کردند‌ـ جریان‌های مذهبی و شبه‌‌مذهبی بسیاری شکل گرفتند که خود را به آموزه‌های دینی متکی کردند و اظهار داشتند اسلام منبع و منشأ همۀ حرکت‌های آنهاست. بخش زیادی از جریان‌های مذهبی، مانند مکتب تفکیک، سنت‌گرایی، تجددستیزی و فرهنگستان علوم اسلامی، با نوع نگاهی که به دین، عقل و مدرنیته دارند، از یکدیگر متمایز می‌شوند.
در این میان، یک جریان عقل‌گراـ که بر‌خی نویسندگان آن را «عقلانیت اسلامی» نام نهادندـ با ویژگی‌های خاصی، مانند اعتبار عقل و روش عقلی، واقع‌نمایی گزار‌ه‌ها از جمله گزاره‌‌های دینی، جامعیت اسلام، کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و اعتقاد به ولایت فقیه، پا به عرصۀ وجود گذاشت. این جریان، که از درون جریان سنتی حوزۀ علمیۀ قم بیرون آمده است، با تکیه بر میراث گذشتۀ حوزۀ علمیه، دغدغۀ تحول نیز دارد؛ از همین رو، جریان عقلانیت اسلامی با جریان روشنفکری دینی و جریان سنتی تفاوت می‌یابد؛ به این معنا که نه مانند جریان روشنفکری به سنت پشت می‌کند و نه مانند جریان سنتی، تحولات و مدرنیته را نادیده می‌گیرد. 
اهمیت و ضرورت 
شناخت جریان عقلانیت اسلامی
جریان عقلانیت اسلامی، در تاریخ معاصر با وجود مخالفان و معارضان بسیاری که داشت، نقش فعالی ایفا کرد و در بین حوزه‌های علمیه نفوذ بسیاری یافت. این جریان با آغاز حرکت امام خمینی(ره) و تلاش شاگردانی مانند رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری، جان تازه‌ای به خود گرفت و به تدریج موفق شد جایگاه خود را در جامعه باز کند تا جایی که مسبب حرکت انقلاب اسلامی شد و توده‌های مردم را به سمت خود جلب کرد. این جریان فکری‌ـ که بیشترین طرفدار را در بین مردم و روحانیت داردـ در حال حاضر با رهبری امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در همه حوزه‌های فکری، فرهنگی و سیاسی ظهوری برجسته‌‌ دارد. 
با توجه به اینکه در حال حاضر جریان عقلانیت اسلامی، بر بخش عظیمی از حوزه‌های فکری و سیاسی عملاً سیطره دارد و قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز از ابعاد فکری این جریان نشئت گرفته است، شناخت و بررسی این جریان موجب شناخت هویت فکری و مبانی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می‌شود. از سوی دیگر، با توجه به تبلیغات گستردۀ احزاب و گروه‌های گوناگون در قالب اسلام و فعالیت‌های سیاسی آنها، معرفی جریان اصیل اسلامی ضروری به نظر می‌رسد تا هر گاه فرقه‌ای به نام اسلام و تشیع شکل گرفت، افراد جامعه تحت تأثیر آن قرار نگیرند و شاخصه‌های جریان اصیل برای همگان مشخص باشد تا در تشخیص خود، در بازی‌ها، بحران‌ها و حیله‌های سیاسی مرتکب اشتباه نشوند.

پیشینه تکوین و سیر تاریخی
 جریان عقلانیت اسلامی
پیشینۀ جریان عقلانیت اسلامی و شکل‌گیری آن، با شروع غیبت کبرای حضرت ولی‌عصر(عج) مصادف است. فراز و نشیب‌های تاریخی این جریان نیز متأثر از حکومت‌ها و قدرت‌های حاکم هر زمان است. وجود این جریان و فعالیت‌های آن در طول تاریخ، با وجود محدودیت‌های شدید، قابل توجه است. این جریان، با وجود حکومت‌های مخالف، هرگز موجودیت خود را از دست نداده و به مقتضای مکان و زمان عمل کرده است.
شیعیان امامیه(اثنی‌عشری) در زمان وجود امام معصوم(ع)، نه رهبری کسی جز امام را مشروع می‌دانستند و نه کسی از آنها داعیۀ چنین رهبری‌ را داشت. بنابراین، صحبت از رهبری این جریان، در موضوع نیابت خاص و عام ریشه دارد؛ یعنی زمانی که امام معصوم در غیبت به سر می‌برند. از این تاریخ است که جریان عقلانیت اسلامی با دیگر تفکرها و جریان‌های اسلامی تمایز می‌یابد و بر اساس اصول و مبانی‌ که دارد، پیش می‌رود. رهبران جریان عقلانیت اسلامی موظفند در صورت دارا بودن شرایط رهبری، زمام رهبری را به دست گیرند و در حوادث و نیازمندی‌های شیعیان به آنها کمک کنند. 

جریان عقلانیت، از غیبت کبری
 تا ظهور اخباری‌گری 
نبود دسترسی مستقیم به امام معصوم، علما را بر آن داشت تا به احادیث ائمه معصوم(ع) رجوع کنند و پاسخ‌گوی پرسش‌ها، احکام و وظایف شیعیان باشند. در این دوره، انگیزه در باب تألیف کتبی که جامع احادیث باشند، به وجود آمد و آثار بسیاری تألیف شد. در زمینۀ فقهی، کتب اربعه(۱) و در بخش عقاید، کتاب‌هایی مانند توحید، عیون اخبارالرضا، و کمال‌الدین و تمام‌النعمه از شیخ‌ صدوق و الغیبة، امالی، تلخیص الشافی و الاقتصاد الی اصول الرشاد از شیخ‌طوسی(۲) به رشتۀ تحریر در‌آمد. مهم‌ترین کار علمای شیعه در قرن سه و چهار هجری قمری، گردآوری و نقل احادیث است. پایگاه اصلی محدّثین در این دورۀ زمانی، شهر قم بود.(۳)
با طول کشیدن غیبت کبرای امام(عج) و نیازمندی‌های بیشتر شیعیان، دیگر نقل احادیث و فهم ساده از روایات، پاسخگو نبود. دریافت حکم شرعی و بیرون کشیدن آن از روایات، نیازمند تخصص و ژرفانگری بیشتر بود. این احساس نیاز، مقدمه‌ای برای ورود به پایه‌گذاری علم اصول بود. مکتب اصولی شیخ‌مفید را شاگردان او مانند سیدمرتضی، مشهور به «علم‌الهدی» و شیخ‌ محمد‌بن‌حسن طوسی معروف به «شیخ‌الطائفه» ادامه دادند تا اینکه ابن‌ادریس حلّی، در قرن پنجم هجری قمری جان تازه‌ای به آن داد. محقق حلّی، در قرن ششم با نگارش کتاب شرایع‌الاسلام، به مکتب اصولی رونق بخشید و بر نقش عقل در فقه تأکید کرد. با ظهور خواجه نصیر‌الدین طوسی در قرن هفتم، گرایش کلامی و فلسفی جریان عقلانیت شکل گرفت. البته پیش از خواجه نصیر، فیلسوفانی مانند فارابی در قرن دوم و ابن‌سینا در قرن چهارم در شکل‌گیری این گرایش سهیمند.
از زمان خواجه نصیر‌الدین طوسی تا زمان روی کار آمدن سلسلۀ صفوی، مکتب خواجه نصیر با شخصیت‌هایی، مانند علامه ‌حلی و باباافضل کاشانی تداوم یافت. گرایش فلسفی و کلامی جریان عقلانیت اسلامی، با رسیدن به دورۀ شکل‌گیری مکتب اصفهان با محوریت میرداماد و شاگرد او، یعنی ملاصدرای شیرازی رشد چشمگیری پیدا کرد.
ملاهادی سبزواری در شرح منظومه، مهم‌ترین اقدامات صدرا را در چند مورد خلاصه کرده است: نخست اینکه صدرا با حفظ محوریّت شریعت در مباحث فلسفی و عرفانی، خلأ علمی و درونی هر یك از نظام‌های فلسفی مشا و اشراق را پر کرد و چهار مكتب مشا، اشراق، عرفان و شریعت را در یك نظام و ارگانیسم واحد تقریر بخشید.(۴)
مکتب عقل‌گرای شیعی، با بزرگانی همچون علامه‌حلی، شهید اول، شهید ثانی و شیخ‌بهایی تا قرن یازدهم با افت‌وخیزهایی که داشت، به حرکت خود ادامه داد. 
در قرن یازدهم، با ظهور جریان اخباری‌گری به رهبری محمد‌امین استرآبادی، جریان عقلانیت اسلامی به مدت دو قرن به حاشیه رانده شد که از آن به توقف مقطعی گرایش فقهی و اصولی یاد می‌کنیم.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ الکافی از محمدبن‌یعقوب کلینی؛ من لایحضرالفقیه از شیخ صدوق؛ تهذیب و استبصار از شیخ طوسی.
۲ـ مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، 1387، ص329.
۳ـ علی الفاضل النجفی القائینی، علم الاصول تاریخاً و تطوراً، قم: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، 1376، ص84
۴ـ حاج‌ملا‌هادی سبزواری، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق از آیت‌الله حسن‌زاده‌آملی، 1369‌ـ 1379، ص 33.


کتاب «یک قرن انقلاب در ایران: جنبش‌های اجتماعی در ایران» نوشته جان فوران استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا و ترجمه حسن اسدي است که انتشارات مولی در سال 1396 به چاپ رسانده و به بازار عرضه کرده است. خواندن کتاب‌ها و مقالات دکتر فوران با موضوع انقلاب اسلامی ارزش وقت گذاشتن را دارد؛ چرا که وی چهره آشنایی برای مطالعه‌کنندگان این حوزه به شمار می‌آید و از جامعه‌شناسان و اندیشمندان متخصص و مطرح در حوزه پژوهش در زمینه «انقلاب‌های اجتماعی» در جهان است. جان فوران به ویژه در دهه ۸۰ میلادی تحولات سیاسی اجتماعی و انقلاب ایران را مورد مطالعه قرار داد و حاصل تحقیقات و تلفیق دو پایان‌نامه وی در مقاطع ارشد و دکتری، نگارش کتاب «مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران» شد که از سال 1377 تا 1395 شانزده بار در ایران با ترجمه احمد تدین تجدید چاپ شده و در بین دانشجویان و استادان دانشگاهی و اصحاب سیاست و رسانه ایرانی شهرت دارد.  کتاب «یک قرن انقلاب در ایران: جنبش‌های اجتماعی در ایران» مجموعه مقالاتی است که با ديدگاه‌ها و نظريه‌هاي متنوعی از تحليل فرهنگ، فمينيسم، نظريه بسيج اجتماعي و تاريخ سياسي تا نظريه‌هاي قومي، ناسيوناليستي، جامعه‌شناسي سياسي وبري، ماركسيسم نو و پساماركسيسم به تحلیل انقلاب ایران پرداخته است. برخی از عناوین مقالاتی که در این کتاب مورد توجه نویسنده قرار گرفته عبارتند از: گفتمان سیاسی شیعه و بسیج طبقاتی در جنبش تنباکو، نوشته منصور معدل؛ سوسیال‌دموکراسی و انقلاب مشروطه ایران، نوشته ژانت آفاری؛ ظهور رضاخان، نوشته مایکل پ.زیرینسکی؛ نهضت ملی شدن نفت، نوشته سوسن سیاوشی؛ مسجد، آخرین پناهگاه: اصلاحات دولتی و ستیزه اجتماعی؛ انقلاب ۱۳۵۷: کوششی برای ارائه یک نظریه اجتماعی، نوشته جان فوران؛ پوپولیسم اسلامی، طبقه و جنسیت در ایران پس از انقلاب، نوشته وال مقدم؛ یک قرن انقلاب: چارچوب تطبیقی، تاریخی و نظری جنبش‌های اجتماعی ایران است. جان فوران در بخشی از کتاب می‌نویسد: هنگامی که به پژوهش در زمینه‌ تحولات اجتماعی خاورمیانه، آمریکای لاتین و جامعه‌شناسی تاریخی انقلاب‌ها ادامه می‌دادم پی بردم کشورهایی که همانند ایران از میراث انقلابی طولانی‌مدت برخوردار باشند مانند فرانسه از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم، چین از سال 1850 تا سال 1989 و غیره معدودند. ایران با بیش از پنج جنبش بالقوه انقلابی در میان برخی کشورها جایگاهی بارز و ویژه‌ دارد.