سردار حسین اشتری فرمانده ناجا گفت: اهداف ما را در نیروی انتظامی رهبر معظم انقلاب تعیین می‌کند و انتظارات ایشان سرلوحه کارهای ماست. ناجا سازمانی است که وظیفه تأمین امنیت و آرامش را در کشور برعهده دارد و از هر حرکتی که سبب ناامنی در کشور شود، جلوگیری می‌کند. سعی می‌کنیم کارهای‌مان هوشمندانه و مقتدرانه باشد و در تمام نقاط مرزی، روستاها و مناطق حضور مؤثر داشته باشیم.

نگاهی به جالی خالی مهارت‌آموزی برای کسب شغل و درآمدزایی


   شهناز سلطانی/ مرداد که به نیمه راه می‌رسد تب بالای انتخاب رشته برای دانشگاه هم به گرمای تابستانه اضافه می‌شود، آن هم به واسطه اعلام نتایج اولیه کنکور. به لطف سیاهه پر انواع و اقسام دانشگاه‌ها از دولتی و غیر دولتی گرفته تا آزاد و پیام نور دیگر ورود به دانشگاه نه محال است و نه دست نیافتنی. ورود به دانشگاه و تکیه بر مسند دانشجو بی‌حد و اندازه سهل‌الوصول شده است. اما ورود بی‌دردسر و خروج کم‌دردسرتر از دانشگاه تازه شروع راه است برای کسانی که به امید همین دانشگاه و مدرک آن رهسپار بازار کار می‌شوند، ولی دشواری‌های پیدا کردن کار به ویژه از نوع باب میل‌شان مثنوی هفتاد من کاغذ است. اینجاست که داشتن «مهارت» کلید طلایی ورود به بازار کار نام می‌گیرد، همان حلقه مفقوده بین دانشگاه و بازار کار. 

سالیانه یک میلیون
 متقاضی شغل
به استناد آمارهای رسمی، در کشور ما سالیانه تقریباً یک میلیون نفر به امید پیدا کردن شغل راهی بازار کار می‌شوند، اما بسیاری از آنها به دلیل نداشتن مهارت، شغلی پیدا نمی‌کنند. علی ربیعی‌ـ وزیر کار، رفاه و تعاون اجتماعی‌ـ هم که بالاترین مقام رسمی را در وزارتخانه‌ای عهده‌دار است که تولید شغل مهم‌ترین وظیفه آن است، همواره تأکید می‌کند: «یکی از مهم‌ترین مشکلات جوانان جویای کار ناتوانی در مهارت است.»
داشتن مهارت در بازار کار به اندازه‌ای مهم و ضروری است که از آن به یکی از پایه‌های توسعه اقتصادی در کشورهای توسعه‌یافته نام می‌برند. نکته تأمل‌برانگیزی که دکتر پیمان صالحی‌ـ استاد دانشگاه شهید بهشتی‌ـ در مقاله‌ای با عنوان «آموزش‌های مهارتی، زیربنای رونق اشتغال و کارآفرینی در توسعه پایدار» چنین توضیح می‌دهد: «در اغلب کشورهای پیشرفته تعداد قابل توجهی از جوانان جویای کار بیش از اینکه به تحصیل در دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی فکر کنند، سعی دارند دوره‌های مهارتی و فنی و حرفه‌ای را بگذرانند و در حد تکنیسین در رشته به خصوصی که برای ورود به بازار کار کافی است، ورزیده شوند. البته افراد زیادی هم وجود دارند که به واسطه مدرک دانشگاهی در یک جایگاه شغلی قرار می‌گیرند که موظفند برای به روزرسانی دانش حرفه‌ای خود یا ارتقای شغلی هر سال دوره‌های مهارتی کوتاه‌مدت و میان‌مدت را بگذرانند.»

مهارت بی‌ارج و قرب 
اما چرا در جامعه ما که به واسطه جوان بودن جمعیت، جویای شغل فراوان است مهارت شغلی عملاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد، البته دلایل متعددی برای آن تعریف می‌شود، اما یکی از مهم‌ترین آنها به زعم سلیمان پاک‌سرشت‌، رئیس سازمان آموزش فنی‌و‌حرفه‌ای‌ این است که مدرک تحصیلی در فهرست حقوق و دستمزد افراد تأثیرگذار است، اما به دلیل نبود نظام ارزیابی، صلاحیت مهارت‌های افراد هرگز مورد ارزشیابی قرار نمی‌گیرد، این در حالی است که در کشورهایی که مهارت‌آموزی در آنها رشد کرده به همان نسبت مهارت‌ها هم قابل ارزیابی و اندازه‌گیری است. 
بنابراین همه اینها دست به دست هم داده تا مدرک دانشگاه بدون مهارت به مهارت داشتن بی‌مدرک دانشگاهی سروری کند و همین به تنهایی به قدری اهمیت دارد که انگیزه برای مهارت‌آموزی تضعیف شود. 

شاگرد مکانیک تا کلاس خیاطی
چند دهه پیش که از این همه دانشگاه و دانشجو و دانش‌آموخته دانشگاهی خبری نبود تابستان برای بچه‌های مدرسه‌ای مساوی بود با یاد گرفتن یک مهارت، دختر و پسر هم نداشت. برای دخترها از کلاس خیاطی و آرایشگری گرفته بود تا گلدوزی و... . پسرها هم اگر دم دکان پدر نمی‌ایستادند حتماً شاگرد  مکانیک و نجار و... می‌شدند. تابستان‌ها به همین منوال می‌گذشت. حتی آنهایی هم که سر از دانشگاه در می‌آورند پیش از آن هنری و شغلی و تخصصی را آموخته بودند، بنابراین هیچ کس به شکل امروزی دغدغه پیدا کردن شغل و نان درآوردن را نداشت؛ چرا که از سال‌ها پیش فکری به حال این روز شده بود. اما امروز نگاه همان بچه‌های موفق دیروز که حالا دیگر پدر و مادر شده‌اند زمین تا آسمان فرق کرده است. ارج و قربی که خانواده‌ها و جامعه برای کارهای پشت‌میزنشینی قائل است راه را بر نوجوانان و جوانان برای اینکه تابستان‌ها را صرف یاد گرفتن یک مهارت کنند، می‌بندد نیم‌نگاهی به سریال‌های خانوادگی به روشنی گواه همین موضوع است. گویا در این سریال‌ها داشتن شغل، یعنی دکتر باشی یا مهندس و جامعه بی‌نیاز است از تعمیرکار و خیاط و آرایشگر و مکانیک و... . 
به همان اندازه که ما به دکتر جسم نیاز داریم، ابزارهای زندگی ماشینی‌مان هم به دکتر مختص خودش نیاز دارد. چرا جایگاه و پایگاه اجتماعی یک شغل بسیار برتر از بسیاری مشاغل دیگر تعریف و نشان داده می‌شود و کسی که در آن مشغول به کار است در فراهم کردن امکانات زندگی تواناست و غیر از این زندگی سخت و طاقت‌فرسا تصویر می‌شود. 

دانشگاه بی‌شغل 
یا شغل بی‌دانشگاه
در سال‌های اخیر ورود به دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی را به اندازه‌ای برای فرزندان‌مان مهم جلوه داده‌ایم که اگر وارد دانشگاه شود به مثابه ورود به سرزمین آرزوهاست و اگر نشود دستش از رؤیاها و آرزوهایش کوتاه می‌شود. اما واقعیت این نیست. ورود به دانشگاه بدون مهارت شروع ناامیدی و سرخوردگی از درس و تحصیل است. وقتی قرار نیست از سال‌های تحصیل در دانشگاه شغلی دستگیرمان شود، در حالی که به امید یافتن شغل آن را انتخاب کرده بودیم چه لزومی دارد اصرار بر تحصیل دانشگاهی کنیم. آموختن یک حرفه و کسب درآمد از آن بدون اینکه راه دانشگاه را برگزینیم راه کوتاه‌تری دارد تا دانشگاه و بعد یافتن شغل و کسب درآمد از آن. 
ما به عنوان پدر و مادر و معلم در نشان دادن راه درست به فرزندان‌مان بسیار نقش داریم. می‌توانیم راه را به روشنی و با راهنمایی درست برای او ترسیم کنیم، یا همه چیز را در دانشگاه برای او خلاصه کنیم. سوق دادن بچه‌ها به سمت علایق و استعدادهای‌شان به اندازه‌ای اهمیت دارد که آینده شغلی او را از دوران کودکی‌اش مشخص می‌کند. این ما هستیم که می‌توانیم علایق و استعدادهای او را بشناسیم و در مسیر درست هدایت کنیم و البته تشویق کنیم تا دلگرم شود به آنچه می‌آموزد و به کار می‌گیرد. 
امروز برخلاف چند دهه گذشته به مدد گسترش مراکز فنی و حرفه‌ای، سرای محله‌ها و فرهنگسراها  دسترسی به امکانات آموزشی و تنوع آموزش‌ها و مهارت‌آموزی فرصت نابی است که باید از آنها استفاده کرد. همین چند دهه پیش بود که برای رفتن به یک کلاس آموزشی باید مسافت زیادی طی می‌شد، اما امروز بی‌نیاز از این پیاده گز کردن‌ها هستیم. فقط کافی است اراده کنیم و به خودمان کمی زحمت بدهیم تا از بین مهارت‌های بی‌شماری که برای آموزش فهرست کرده‌ایم، یکی را برگزینیم.

چشم‌ها را باید شست 
تولید شغل و به تبع آن درآمدزایی به رشد اقتصادی یک جامعه کمک می‌کند. اقتصاد توسعه‌یافته هم به کاهش فقر و بیکاری منجر می‌شود. بنابراین کسب مهارت شغلی و توانمند کردن نیروی کار یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. به همین دلیل در جوامع توسعه‌یافته آموزش مهارت‌های شغلی برای اشتغال‌زایی و کسب درآمد و همین طور استمرار آموزش‌ها حتی بعد از اشتغال‌زایی مهم تلقی می‌شود. در کشور ما هم به اندازه کافی قوانین و مجریان آموزش مهارت‌های شغلی وجود دارد، فقط باید یک همسویی و نقطه اشتراکی حاصل شود تا بهتر نتیجه بگیریم و صد البته مهم‌تر از پیشقدم شدن برای آموزش، اصلاح نگاه‌های معیوب به شغل، درآمدزایی و فرهنگ کار است. جامعه، خانواده و رسانه هم در این بین مؤلفه‌های بسیار تأثیرگذاری هستند که نمی‌شود آنها را نادیده گرفت.

فیشینگ و حمله به امنیت‌ـ ۳


 مهدی فرهادی/ در شماره گذشته به چهار مورد از روش‌های فیشینگ اشاره شد. در ادامه دیگر راه‌های حمله به امنیت ابزارهای نوین ارتباطی را بررسی می‌کنیم.
5‌ـ ترساندن کسانی که می‌خواهند مورد حمله قرار بگیرند؛ در بعضی موارد پایگاه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیامی برای قربانی ارسال می‌کنند و تهدیداتی انجام می‌دهند؛ مانند اینکه در صورت تأیید نکردن حساب از طریق لینک زیر، حساب شما به مدت یک ‌ماه مسدود خواهد شد! هنگامی که کاربر روی لینک تقلبی کلیک کند، وارد پایگاه جعلی می‌شود که کاملاً شبیه پایگاه اصلی بانک است و در قسمت ورود، کاربر اطلاعات خود را وارد می‌کند. در این لحظه این اطلاعات را پایگاه جعلی برای نفوذگر ارسال می‌کند و به سرقت می‌رود و نفوذگر می‌تواند وارد حساب کاربر شده و پول‌های او را سرقت کند. 
6‌ـ باگ‌ها و مشکلاتی که در نرم‌افزار اندروید وجود دارد، بستر بسیاری از حملات است؛ محققان به تازگی یک تروجان بانکداری جدید کشف کردند که نسخه‌های ۷ و ۸ اندروید را هدف قرار می‌دهد و از کارگزار فرمان و کنترل (C & C) مشابه با ‫تروجان‌های LokiBot  و Threat Fabric استفاده می‌کند. 
7‌ـ حمله به درگاه‌های پرداخت بانکی؛ بر اساس رصد صورت گرفته، حملات ‫فیشینگ درگاه‌‌های پرداخت بانکی در کشور در دو ماه گذشته رشد شدیدی داشته است. این حملات عموماً با محوریت انتشار برنامه‌های اندرویدی مخرب یا جعلی صورت می‌‌پذیرد.
8‌ـ مانیتورینگ و سرقت اطلاعات: تروجان بانکداری «Gozi ISFB» مؤسسات مالی را هدف قرار داده است. این بدافزار که کار اصلی‌اش مانیتورینگ و سرقت اطلاعات است، از شش ماه گذشته در حال انتشار و گسترش بوده است. این بدافزار خود را به منزله یک برنامه‌ فلش پلیر (Adobe Flash Player) تحمیل می‌کند و از قربانی می‌خواهد «مجوز دسترسی استفاده» که قابلیت‌های نامطلوبی را فراهم می‌کند، به آن اعطا کند. بدافزار مذکور افزون بر ویژگی‌های عمومی تروجان‌های اندرویدی، قابلیت‌های تماس با شماره‌ تلفن داده ‌شده، دریافت فهرست اطلاعات تماس، کپی همه پیامک‌ها، حذف همه‌ مخاطبان، ارسال پیامک به همه مخاطبان و... را دارد.
9ـ بارگذاری فایل‌های مخرب بر روی سرور شرکت‌ها: برخی گروه‌ها از طریق حملات فیشینگ به دستگاه‌های قربانیان نفوذ می‌کنند؛ این‌گونه که با سرقت اطلاعات موجود در رزومه‌های کاری افراد برای آنها رایانامه‌های جعلی ارسال کرده و کاربر به محض باز کردن رایانامه آلوده می‌شود. 
10‌ـ حرکت پلکانی از ضعیف‌تر به سمت قوی‌تر: حمله‌های فیشینگ ابتدا شرکت‌های کوچک را هدف قرار می‌دهند و سپس از طریق آنها به شرکت‌های بزرگ نفوذ می‌کنند. به عبارتی دیگر، شرکت‌های کوچک ایمنی کمتری دارند و حرکت‌های بزرگ با آنها در ارتباطند و در صورت نفوذ به این واحدهای کوچک عملاً مراکز بزرگ نیز در دسترس خواهند بود. از سویی، مردم به مراکز بزرگ ذاتاً اعتماد بیشتری دارند و به راحتی اطلاعات خود را در اختیار آنها قرار می‌دهند.
11‌ـ حمله به زیرساخت‌های برق: شرکت‌های صنعتی از جمله ارائه‌دهندگان برق و دیگر تأسیسات حساس بیشتر از دیگران مستعد حملات سایبری هستند. چندی پیش دولت ایالات‌ متحده درباره احتمال حمله هکری به زیرساخت‌های انرژی و هسته‌ای هشدار داده بود، همچنین هشدارهایی درباره احتمال وقوع حملات فیشینگ از طریق ارسال رایانامه‌های آلوده به‌ منظور برداشت اعتبار کاربران داده‌ شده بود. بنا به گفته منابع امنیتی آمریکا، ده‌ها شرکت فعال در ایالات ‌متحده تحت نظر بوده و تعداد انگشت‌شماری از آنها تا سطح عملیاتی به خطر افتاده‌اند. انگیزه و هدف اصلی این گروه هکری خرابکاری در شبکه برق
 بوده است.

 صحرا محمدی/ چند وقت پیش جایی چند جمله خواندم که مرا به فکر واداشت. دوستی با این مضمون گفته بود: هروقت  کفش‌های من را پوشیدی و راهی که من رفته‌ام را رفتی آن وقت می‌توانی درباره من قضاوت کنی. بله قضاوت، همان چیزی که برای برخی از ما آدم‌ها دست کمی از آب خوردن ندارد. خیلی راحت رفتار و کردار اطرافیان‌مان را بی‌هیچ تأمل و تفکری زیر ذره‌بین خودمان‌مان می‌گذاریم و آن طور که دل‌مان می‌خواهد درباره او فکر می‌کنیم.
قضاوت کردن دیگران یک ناهنجاری رفتاری است که بسیاری از ما خواسته و ناخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه آن را مرتکب می‌شویم، درست مانند یک مجرم که جرمی را مرتکب می‌شود. اما به ذهن ما هم خطور نمی‌کند که قضاوت کردن ما با یک جرم برابری کند. در یک تعریف حقوقی جرم کاری است که وجدان جمعی را جریحه‌دار و آرامش اجتماعی را دچار اختلال کند. با این تعریف آیا قضاوت کردن و تبعات آن چیزی کمتر از جرم است. به نظر نه تنها دست کمی از جرم ندارد که گاهی بدتر از آن است؛ چرا که برای فردی که مرتکب جرم می‌شود مجازات در نظر گرفته می‌شود، اما گاهی مواقع قضاوت‌های ما بی‌آنکه در عمل ما را با دشواری روبه‌رو کند، پی در پی تکرار می‌شود. هرچند بی‌شک در محکمه عادلانه‌ای به دقت ثبت می‌شود. 
گاهی می‌خواهیم خودمان را برتر جلوه دهیم، گاهی می‌خواهیم دیگران را کمتر از آنچه هستند نشان دهیم، گاهی با قصد و غرض و گاهی بی‌هیچ هدفی دیگران و کارهای‌شان را به ظرافت یک موی باریک که چه بسا به ظرافت هسته‌ اتم! تحلیل می‌کنیم. گاهی شاید نمی‌دانیم که قضاوت ما سبب می‌شود که دیگران هم پا در همین وادی بگذارند و با ما همراهی کنند. گاهی قضاوت‌های ما خاطر بعضی‌ها را خیلی مکدر می‌کند. گاهی دل ما را مثل سنگ خارا می‌کند. گاهی با قضاوت کردن ما راهی باز می‌شود که ما هم برخلاف میل‌مان، قضاوت شویم (اما آیا ما میل طرف مقابل را به وقت قضاوت لحاظ کرده بودیم) گاهی اصلاً این همه راه که رفتیم بیراهه بوده نه راه، اما ما با چشمان بسته رفته بودیم و این چنین کارمان را سخت کردیم. 
آیا تا به حال فکر کرده‌اید لزوم این همه دقیق شدن در کار و زندگی دیگران چیست و چه چیزی نصیب ما می‌شود. بعضی وقت‌ها ما بی‌آنکه فکر کنیم راحت‌ترین راه را انتخاب می‌کنیم، البته که فکر کردن دشوارتر از حرف زدن است، آن هم درباره دیگران. تا به حال چقدر با قضاوت کردن دیگران مخالفت و چقدر با آنها همراهی کرده‌اید؟ همیشه رفتن همسو با جریان آب راحت‌تر از رفتن در خلاف جهت جریان آب است، اما این دشواری شیرین و لذت‌بخش هم هست. گاهی با خودمان انجام کارهای دشوار را تمرین کنیم، نه اینکه فقط دنبال کارهای راحت باشیم. 
خیلی وقت‌ها درست باید خودمان را بگذاریم جای همان کسی که او را به زیر تیغ قضاوت‌مان برده‌ایم و تصور کنیم اگر من جای او بودم چه می‌کردم، شاید بدتر از او، ما چه می‌دانیم... خیلی وقت‌ها ما فریب می‌خوریم. فریب همان‌هایی که راه راحت و بی‌دردسر را انتخاب کرده‌اند و دنبال کسی می‌گردند تا با آنها همراه باشد. یادمان باشد بعضی وقت‌ها بعضی همراهی‌ها شبیه سم و خطرناک است. فکر کنیم همان اندازه که دزدی از اموال دیگران نابهنجار و ناشایست است، قضاوت دیگران هم دزدی از آرامش خاطر دیگران است و به همان اندازه نابهنجار و ناشایست است.

نگاهی به یک مورد عجیب در رسانه‌های اصلاح‌طلب!


 سید فخرالدین موسوی/ پیش از آنکه رئیس‌جمهور آمریکا، در کنار همتای ایتالیایی‌اش بایستد و از مذاکره بدون پیش‌شرط با جمهوری اسلامی ایران سخن بگوید، روزنامه اصلاح‌طلب «آفتاب یزد» تیتر «جزئیات درخواست ترامپ برای مذاکره با روحانی»! را بر صفحه اول نشاند! روزنامه آرمان نیز یک روز زودتر از آنکه ترامپ در پاسخ به خبرنگاران گفت حاضر است با ایران بر سر میز مذاکره بنشیند، تیتر یک خود را «نجات ایران،‌ تصمیم صلح» انتخاب کرد و در کنار تصویری از محسن هاشمی! به نقل از وی از ضرورت گرفتن تصمیمی سخت پس از سی سال نوشت؛ جملاتی که معنای ساده آن می‌شود نوشیدن جام زهر و دست دادن با ترامپ! اما این تیترها همه ماجرا نبود و پس از اعلام رسمی آمادگی رئیس‌جمهور آمریکا، همان شخصی که رسانه‌های اصلاح‌طلب پس از خروج آمریکا از برجام تیترهای درشت «خروج مزاحم» از توافق هسته‌ای را تیتر یک کرده بودند و ترامپ را دیوانه خوانده و خروجش از برجام را یک اتفاق مبارک دانسته بودند، در چرخشی 180 درجه‌ای، از ضرورت فشردن دستان ترامپ سخن گفتند!
«حسین موسویان» در یادداشتی در روزنامه «اعتماد» با عنوان «اگر جای روحانی بودم» نوشت: «اگر من جای آقای روحانی بودم با تصمیم شورای عالی امنیت ملی و موافقت مقام معظم رهبری در پاسخ به پیشنهاد آقای ترامپ، به ایشان پیشنهاد می‌کردم به تهران سفر کند و قبل از گفت‌وگوها چند برنامه ایران‌شناسی برای او می‌گذاشتم... اگر ترامپ این دعوت را رد کند، توپ به زمین طرف آمریکایی شوت خواهد شد؛ چون ترامپ می‌خواهد به مقامات و افکار عمومی جهان تلقین کند که او خواهان گفت‌وگو و حل و فصل اختلافات از طریق دیپلماسی است و این ایران است که مخالفت می‌کند. اگر ترامپ بپذیرد و به تهران سفر کند، بخشی از خواسته او تأمین می‌شود. او می‌خواهد فردی تاریخ‌ساز تلقی شود. نفس سفر او به تهران، امکان این مانور را به او خواهد داد بدون اینکه هزینه‌ای برای تهران داشته باشد.»
روزنامه «همشهری» نیز در صفحه اول در مطلبی با عنوان «شرط ایران برای مذاکره» نوشت: «واکنش‌ها به پیشنهاد مذاکره بدون پیش‌شرط ترامپ؛ اول بازگشت به برجام... صعود انفجاری بورس روی موج توافق و ریزش قیمت‌ها در بازار سکه و ارز.» روزنامه «شرق» نیز در گزارشی با عنوان «در آستانه تحریم‌های یکجانبه علیه ایران، ترامپ اعلام آمادگی کرد؛ دیدار با روحانی بدون پیش‌شرط» نوشت: «شب گذشته برای دومین بار در یک هفته گذشته «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهوری آمریکا از آمادگی برای مذاکره با مقامات ایرانی خبر داد؛ البته این بار «دیدار بدون پیش‌شرط»؛ یعنی برخلاف آنچه پیش از این وزیر خارجه‌اش «مایک پمپئو» گفته بود... در هفته‌های گذشته تنش‌های لفظی بین مقامات ایران و آمریکا در جریان بوده؛ ولی در حالی که این تنش لفظی با فراز و فرود همراه بود، رئیس‌جمهور آمریکا برای بار دوم در یک هفته جهت ارتباط با طرف ایرانی ابراز علاقه کرده است.» همین روزنامه به نقل از علی‌اکبر ناطق‌نوری نیز نوشت: «ابتدا به ‌ساکن ما نباید مذاکره را رد کنیم و بگوییم بیخود کرده است؛ باید تأمل داشته باشیم و دستپاچه نشویم، ذوق‌زده هم نشویم که ترامپ از همین ذوق‌زدگی ممکن است سوء‌استفاده کند و ممکن است ما را تست کند. نباید همین‌طوری این پیشنهاد را رد کنیم که بگویند ایران به‌دنبال خشونت و جنگ است و متهم نشویم!»
اما نکته جالب توجه آنکه در حالی که انقلابیون سابق و برخی افرادی که سابقه حضور در بالاترین سطوح دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران را داشته‌اند، بر ضرورت مذاکره تأکید می‌کنند و شعف و ذوق‌زدگی از اظهارات ترامپ را می‌توان در سخنان‌شان دید! داوود هیرمیداس باوند از چهره‌هایی که سوابق مبارزاتی هم در برابر آمریکا ندارد، در اظهارات تابع واقعیت‌های امروز در ستونی در روزنامه «شرق» در واکنش به اظهارات رئیس دولت آمریکا می‌نویسد: «به نظر می‌رسد با توجه به رفتار و عملکرد او و تیم همراهش در کاخ سفید، او خروجی مذاکره‌ با ایران را پیشاپیش یک پیروزی برای آمریکا محاسبه کرده است. او در شرایطی از مذاکره بدون پیش‌شرط سخن گفته که وزیر خارجه تازه‌واردش چندی قبل دوازده شرط برای ایران تعیین کرده بود که با واکنش‌های داخلی و خارجی مواجه شد؛ نخست اینکه دولتمردان به شکل واقعی و نه شعاری، همه مسائل را با مردم مطرح کنند و در ضمن برای ترمیم کابینه یا تغییر روندهای اشتباه، پیش‌قدم شوند. مسئله دوم، تلاش برای تسریع اعلام موضع از سوی اروپاست. باید با استفاده از حمایت افکار عمومی داخلی و البته تلاش برای رفع نگرانی‌های اروپا، اوضاع ایران را سامان داد، سپس به مذاکره در موضع برابر با ایالات متحده اندیشید. در چنین شرایطی است که می‌توان منافع ملی ایران را در این مذاکرات تأمین کرد.»



  حمیدرضا حیدری/ عملیات روانی در کنار توطئه‌های نظامی، اقتصادی، سیاسی و... همواره یکی از حربه‌های دشمن برای رسیدن به اهداف شوم خود است. اگر به آن برخی نفوذی‌های دشمن در میان خودی‌ها را چه آنکه بداند نفوذی دشمن است یا نداند اضافه کنیم، کمترین نتیجه آن ایجاد یأس در میان نیروهای خودی و مردم انقلابی است و ناامیدی ملت از آینده نظام اسلامی می‌تواند بزرگ‌ترین آفت برای ادامه مسیر باشد.
دشمن به خوبی فهمیده است که جنگ نظامی در قبال مردم ایران نتیجه‌ای جز اتحاد بیش از پیش آنها در مقابل دشمن متجاوز نخواهد داشت؛ از این رو به جنگ روانی روی آورده است. دشمن این جنگ را که به دلیل مختصات خاص خود بسیار مخرب‌تر و سخت‌تر از جنگ حتی در بعد نظامی است، به گونه‌ای طراحی کرده است که اتفاقات عجیب و غریب رخ نداده در کشور را برای مردم باورپذیر جلوه می‌دهد. به این شکل که برای نمونه دلیل مشکل قطعی برق در کشور که امروز همه کشورها به دلایل متعددی، همچون گرمای بی‌سابقه هوا با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، صادرات بی‌رویه برق به کشورهای همسایه اعلام می‌شود. یا وقتی آب در خوزستان یا شهرهای جنوبی غیر قابل شرب می‌شود، می‌گویند دلیل آن صادرات آب به کشورهای عربی است. نمونه دیگر آن ایجاد شایعه کمبود بنزین در شهرهای شمالی کشور است و... .
این چند مورد نمونه‌های بسیار بارزی هستند که همه شاهد انتشار آنها در سطح وسیعی بوده‌ایم؛ اما دلیل اینکه چرا دشمن می‌تواند چنین مسئله‌ای را به همین راحتی به مردم بقبولاند، باید در درون مدیریت کشور جست‌وجو کرد. در سال‌های اخیر، شاهد تعداد زیادی از قراردادهای محرمانه دولت با شرکت‌ها و کشورهای خارجی بوده‌ایم؛ قراردادهایی که هرگز مفاد آن در دسترس عموم مردم قرار نگرفت و این یعنی شفافیت نداشتن در امور اجرایی که دشمن از آن در چند سال گذشته سوء‌استفاده کرده و می‌تواند برای رسانه‌های خود چنین خوراکی را آماده کند.
از سوی دیگر، دشمن که همواره به دنبال ایجاد آشوب در شهرهای گوناگون با هدف براندازی نظام اسلامی بوده و هست، همه برنامه‌های خود را به آن معطوف کرده تا بتواند فضای جامعه را ملتهب نشان دهد؛ این در حالی است که این جورچین دشمن را هم کم‌کاری برخی مسئولان کشور در رسیدگی به وضع اقتصادی و معیشت مردم کامل می‌کند؛ یعنی از یک سو شاهد نابسامانی‌های بازار به ویژه بازار ارز و سکه با انجام ندادن اقدام مؤثر مسئولان برای حل این معضل هستیم و از سوی دیگر اتاق جنگ رسانه‌ای مزدبگیر آل‌سعود، اجتماعات کوچک و حداقلی و گاه حتی یک صف خرید در گوشه‌ای از یک شهر کوچک را در صفحات مجازی‌شان منتشر کرده و آن را اجتماعات براندازانه مردم می‌نامند.
از این نمونه‌ها در میان متهاجمان جنگ روانی به کشورمان کم نیستند و البته این موضوع تازه‌ای هم نیست؛ همان‌گونه که از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی توپخانه‌های جنگ روانی دشمن علیه ملت و جمهوری اسلامی فعال بوده است.
اما نکته مهم این است که بدانیم درست است دشمن این روزها همه امکانات خود را در این حوزه وارد میدان کرده است؛ اما با نگاهی به تجربیات فتنه‌های پیش در کشور متوجه آن می‌شویم که ملت ایران همچون گذشته به اصول اساسی نظام اسلامی و به مسئولان کشورشان وفادارند. مسئولان اگر سکوت‌شان را بشکنند و صادقانه با مردم سخن بگویند و پس از آن شفاف عمل کنند، مردم نیز پشت‌شان قرار گرفته و بینی دشمنان را به خاک خواهند مالید؛ اما این به شرطی است که مسئولان همه قوا اعم از مجریه، مقننه و قضائیه مسائل دست چندم کشور را رها کرده و به مشکلات اساسی کشور رسیدگی کنند، در حدی که مردم متوجه اقدام مسئولان باشند
 و آثار آن را ببینند.