مهندس فتاح، رئیس کمیته امداد با بیان اینکه ایران در همه میدان‌های نبرد پیروز است، تصریح کرد: «حتی کشورهای غربی‌ نیز به این موضوع اعتراف کردند؛ بنابراین اگر باز هم کشور را تحریم‌ کنند، شکست خواهند خورد. دشمن درصدد است القا کند، فقرا در ایران شورش کرده‌اند، به همین دلیل دشمن تمام تلاش خود را می‌کند تا به کمیته امداد حمله کند؛ زیرا این نهاد با خدماتی که در اختیار نیازمندان قرار می‌دهد، رشته‌های دشمن را پنبه کرده است.»

واکاوی روش‌های امید آفرینی در جامعه

   شهناز سلطانی/ بالا رفتن قیمت دلار و سکه و طلا، تحریم‌های عریض و طویل، افزایش اجاره بهای مسکن و... نه فقط چند نمونه از اخبار برجسته رسانه‌های جمعی است که از موضوعات مورد بحث و گفت‌وگوی مردم نیز هست. اخباری که فارغ از میزان صحت و سقم آنها موجی‌ از نگرانی و ناامیدی با خود همراه می‌آورد. امید به آینده بهتر و داشتن انگیزه برای استمرار کار و فعالیت را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. از سوی دیگر روی دیگر سکه امید، شادی است، اگر امیدوار باشیم شادی هم همراهی می‌کند و اگر ناامیدی به بار بنشیند، شادی هم رخت برمی‌بندد. در چنین شرایطی امیدبخشی و تزریق شادی به جامعه چیزی شبیه خون‌رسانی به رگ‌های جامعه است. 

ما استثنا نیستیم 
اگر ذره‌بین به دست بگیرید و کفش‌های آهنی به پا کنید و دنیا را گز کنید، هیچ آرمان‌شهری در آن پیدا نمی‌کنید که همه چیز بر وفق مراد باشد و نگرانی در آن راه نداشته باشد و اقتصاد آن جامعه روی یک خط صاف و طبق برنامه پیش برود. بنابراین کشور ما هم اگر با دشواری‌هایی روبه‌روست، از جمله در اقتصاد نه اولین و نه آخرین کشور است و استثنای یک قاعده هم نیست. اما به نظر می‌رسد به اندازه‌ای و به شکلی مسائل و مشکلات موجود ترسیم و تصویر می‌شود که گویا هیچ راهی برای رویارویی و برون‌رفت از آن وجود ندارد و ما در این مشکلات محو خواهیم شد. بی‌شک این حد از سیاه‌نمایی پیامدهای سنگینی به دنبال دارد. چه بسا روزی این مشکلات اقتصادی حل‌وفصل شود، اما مشکلات ناشی از پیامد دشواری‌های اقتصادی ریشه‌هایی دوانده که به این زودی‌ها راهی برای برون‌رفت از آن نه اینکه نباشد، بلکه به مراتب سخت‌تر و مستلزم صرف انرژی و هزینه بیشتر است. ناامیدی یکی از همین پیامدها است، به ویژه در بین نسل جوان کشور که در چنین مواقعی بیشتر نمود پیدا می‌کند. وقتی ناامیدی جوانه بزند، انگیزه برای کار و فعالیت و ترسیم آینده روشن رنگ می‌بازد و دقیقاً در چنین مواقعی است که فکر مهاجرت پررنگ شده و فرصت‌ها نادیده گرفته می‌شود.

مسئولان و رسانه‌ها 
عوامل متعددی در امیدبخشی یک جامعه نقش دارند. یکی از مهم‌ترین آنها کسانی هستند که مهم‌ترین امور یک جامعه به دست آنها اداره می‌شود. اگر مردم یک جامعه ببینند مسئولان آنها باتدبیر و دلسوزی به دنبال راهی هستند تا از مشکلات به سلامت عبور کنند، امید در آنها جان تازه می‌گیرد.  
رسانه‌های جمعی هم یکی دیگر از عواملی هستند که تأثیرگذاری آنها بر مخاطب بر هیچ کس پوشیده نیست. رسانه‌ها که با اهداف و انگیزه‌های خاص فعالیت می‌کنند، می‌توانند به قدری شرایط جامعه را تیره و تار نشان بدهند که مخاطب، خود را فنا شده در چنین جامعه‌ای تصور کند، یا برعکس می‌توانند راه‌هایی برای برون‌رفت از آن نشان بدهند و امیدواری را به جامعه برگردانند. 

نهادهای اجتماعی 
جامعه‌شناسان، نهاد‌های اجتماعی از جمله خانواده و نظام‌های آموزشی را هم در امید‌بخشی به جامعه بسیار مهم می‌دانند. نهاد خانواده دقیقاً همان جایی است که ما نخستین آموزش‌ها را از آن فرا می‌گیریم. فضای موجود در خانواده اگر سرشار از امید و نشاط باشد به فرزندان هم همان منتقل خواهد شد و اگر غیر از این باشد ما خواسته یا ناخواسته و ناآگاهانه خیلی زود آنها را وارد چرخه ناامیدی کرده‌ایم. 
در کشورهای در حال توسعه مانند کشور ما نظام‌های آموزشی کاستی‌های قابل توجهی در خود دارند (از جمله شیوه ارزشیابی دانش‌آموزان و دانشجویان) که سبب می‌شود اضطراب و نگرانی به مخاطبان منتقل شود. اضطراب و نگرانی هم فی‌نفسه بر امیدواری و شادی‌بخشی تأثیر منفی می‌گذارد. بنابرین از نقش نهادهای آموزشی نباید غافل شد. 

نقش فردی
از نقش فرد هم نباید غافل بود؛ چرا که تک‌تک ما افراد جامعه می‌توانیم به خودمان کمک کنیم تا امیدوار و شاد زندگی کنیم، یا برعکس. با وجود همه شرایطی که در جامعه حاکم است، این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم. مثلاً در روان‌شناسی گفته می‌شود فهرستی از توانایی‌های کوچک و بزرگ‌تان تهیه کنید. این فهرست به شما امید می‌بخشد و شما خود را ناتوان فرض نمی‌کنید. برای خودتان برنامه منظم داشته باشید. برنامه‌ای که در آن معاشرت با دیگران، عبادت، ورزش، مطالعه، کمک به همنوع، رفتن به دنبال علایق لحاظ شود. 

بهانه‌های شادی در شهر 
کشور ایرلند که از آن به یکی از شادترین کشورهای جهان یاد می‌شود، به بهانه‌های مختلف کارناوال‌های شادی به راه می‌اندازد. در کشور ما هم در سال‌های اخیر در آستانه عید نوروز مسئولان شهری به تعداد انگشت‌شمار در پایتخت کارناوال‌های شادی به راه می‌اندازد. حتی اگر در این کارناوال‌ها حضور فعال نداشته باشید و صرفاً به عنوان تماشاگر با آنها همراهی کنید، حس روشن امید و شادی در شما شعله‌ور می‌شود. بنابراین مسئولان یک شهر اگر می‌دانستند به واسطه مسندی که بر آن تکیه زده‌اند، چقدر می‌توانند در ایجاد و انتقال این امیدها و شادی‌ها اثربخش باشند، حتماً آستین‌ها را بیشتر بالا می‌زدند. 

امید به دنبال رفاه اجتماعی
رفاه اجتماعی از آن دسته موضوعاتی است که می‌تواند امید را در یک جامعه درونی کند. رفاه اجتماعی در کشورهایی که امید و شادی در آنها درونی شده، نشان می‌دهد که از سطح بالایی برخوردار است و به همین دلیل در طوفان‌های اقتصادی و اجتماعی نگرانی چندانی دیده نمی‌شود. همین‌طور بالا بودن تولید ناخالص ملی و پایین بودن نرخ بیکاری در یک جامعه شاخص‌های مهم شاد بودن آن است. 
سازمان ملل متحد فهرست شادترین کشورهای دنیا در سال 2018 را منتشر کرده است. در این فهرست کشور فنلاند مدال شادترین کشور جهان را بر سینه آویخت و کشورهای نروژ، دانمارک، ایسلند، سوئیس، هلند، کانادا، نیوزیلند، سوئد و استرالیا به ترتیب در رتبه‌های دوم تا دهم شادترین کشورهای جهان در این سال قرار گرفتند. در این کشورها به خوبی مسائلی همچون نابرابری ثروت، مالیات بالا، کمبود نیازهای بهداشتی و سلامت، فساد مالی و پایین بودن سطح امید به زندگی حل شده است. بنابراین ما هم می‌توانیم با ارتقای شاخص‌های امید و شادی جای خود را در چنین فهرست‌های امیدبخشی باز کنیم.
 دکتر علی منتظری، عضو هیئت‌علمی جهاد دانشگاهی در یک پژوهش علمی میزان شاد بودن مردم کشور ایران را نشان داده است. در این پژوهش ۲۷ هزار و ۸۸۳ ایرانی با میانگین سنی ۱۸ تا ۶۵ سال  مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه این بررسی‌ها نشان داد، ۳/۳۹ درصد مردم از شادکامی سطح متوسطی برخوردارند. ۴/۳۵ درصد هم  شادکامی خود را کم توصیف کردند و در این میان، فقط ۳ درصد خود را  «بسیار زیاد»  شاد دانستند. 
همچنین بر این اساس استان زنجان شادترین استان کشور نام گرفت و استان یزد پایین‌ترین سطح شادکامی را در بین استان‌های دیگر به خود اختصاص داد. 
استان‌های گلستان، بوشهر، هرمزگان و کردستان از میزان شادکامی بالاتری از خط میانگین برخوردارند.
شخصیت، عزت‌نفس، اعتقادات مذهبی، سرمایه اجتماعی‌ـ فعالیت‌های اوقات فراغت، ورزش هفتگی، نداشتن سابقه بیماری عصبی، خوش‌بینی به زندگی از عوامل مؤثر در پدیده شادکامی افراد یاد شده است. 
بر اساس این پژوهش دارا بودن تحصیلات بیشتر و همین‌طور داشتن سطح درآمد بالا در سطوح اقتصادی به میزان چشمگیری در بالا بودن شادی افراد تأثیر دارد.

فرد فرد ما نقش داریم 
بنابراین شرایط اقتصادی و اجتماعی فعلی جامعه ما چه بسا گریبان بسیاری از جوامع دیگر را هم اکنون گرفته باشد، اما آیا در همه این جوامع وضعیت به مراتب از آنچه هست سخت‌تر تبیین می‌شود. قطعاً این‌گونه نیست. ما هم باید با عقلانیت و به سلامت از این شرایط عبور کنیم. باید در کنار نقد درست وضعیت موجود از بیان فرصت‌ها غافل نشویم تا مبادا امید و شادی در جامعه که از سرمایه‌های اجتماعی یک جامعه محسوب می‌شوند، دچار مخاطره شود و آن مستلزم این است که هر فرد در هر جایگاهی که قرار گرفته باید بداند نقش او و عملکرد درست او در این عبور مهم است. پس به هیچ وجه نباید آن را دست کم گرفت.

فیشینگ و حمله به امنیت‌ـ ۴

 مهدی فرهادی/ حملات فیشینگ اثراتی در فضای واقعی حاکمیت کشورها دارند؛ به گونه‌ای که می‌توانند یک نظام سیاسی را با مشکلات متعددی مواجه کنند. در این بخش به مهم‌ترین حملات فیشینگ اشاره‌ای خواهیم داشت.
1ـ حمله به خط لوله گاز در آمریکا: روزنامه «نیویورک‌‌تایمز» طی گزارش‌هایی اعلام کرده است به چهار اپراتور خطوط لوله انتقال گاز در آمریکا حمله سایبری شده است. گفتنی است، این چهار اپراتور که وظیفه کنترل لوله‌های انتقال گاز را بر عهده داشته‌اند، در ساختار‌های کنترلی خود و ارتباط با این سامانه‌ها دچار مشکل شده و نمی‌توانستند انتقال گاز را متوقف یا دستگاه‌ها را خاموش کنند که این موضوع موجب ترس و نگرانی مسئولان مربوطه شده بود. پیش از این هم مقامات آمریکایی از آسیب‌پذیری‌های گسترده در شبکه‌های برق، آب و خطوط لوله انتقال نفت و گاز در آمریکا صحبت کرده‌اند، از این رو وقوع حملات این چنینی نگرانی مسئولان را افزایش می‌دهد. در گذشته حملات سایبری از طریق هکرهای روسی به نیروگاه‌های برق صورت گرفته است و این احتمال دور از ذهن نیست که این حملات نیز کار هکرهای روس باشد.
2ـ حمله به انتخابات آمریکا: «آسوشیتدپرس» به اثرات حملات فیشینگ به انتخابات آمریکا اشاره کرده و نوشته است، طبق شواهد موجود گروه هکری
«Fancy Bear» سامانه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا را هدف حملات سایبری خود قرار داده بود. همچنین در سال 2018 اعلام شد، هکرهای روس اقدام به طرح‌ریزی حملات فیشینگ در سطح گسترده کرده‌اند. روسیه در این حملات رایانامه‌های کارکنان اصلی سازمان‌های دفاعی آمریکا را هدف قرار داده و هدفش جاسوسی سایبری از کارکنان بوده است. شواهد نشان می‌دهد، روسیه به دنبال سرقت اطلاعات محرمانه مربوط به پهپادها و همچنین دیگر فناوری‌های دفاعی آمریکا است. کارشناسان اعلام کردند، طبق بررسی‌های صورت گرفته هکرهای روسیه 87 نفر از کارکنان رده بالای نظامی آمریکا را هدف قرار داده‌اند. گفتنی است، این کارمندان مشغول فعالیت روی پروژه‌های مهمی از جمله ساخت پهپادهای نظامی، موشک، راکت، جت‌های جنگنده پنهانکار و دیگر فعالیت‌های حساس نظامی بوده‌اند.
3ـ عملیات‌های جاسوسی بزرگ: بنیاد کارنگی ادعا کرده است، گروه «APT35» که با نام‌های دیگرaka Newscaster، NewsBeef یا Charming Kitten شناخته می‌شوند، گروه‌هایی هستند که حساب‌های جعلی روزنامه‌نگاری در سکوهای رسانه‌های اجتماعی را به ‌منظور استفاده مهندسان اجتماعی برای بازدید از ‌وبگاه‌های خطرناک یا جعلی ایجاد می‌کنند که می‌تواند مسیر بازدید را تغییر داده و اطلاعات آنها را برداشت کنند. در فوریه سال 2017 محققان غربی ابراز داشتند این گروه از یک وبگاه شرکت هواپیمایی جعلی، با احتمال هدف قرار دادن صنعت دفاعی ایالات ‌متحده استفاده کرده و قربانیان را با یک برنامه جاسوسی به نام «MacDownloader» تحت تأثیر قرار داده است. بنیاد کارنگی ادعا کرده است، گروه APT34 با نام دیگر aka OilRig یا Helix Kitten، با تمرکز اصلی در خاورمیانه، گروهی است که عملیات‌های جاسوسی و مأموریت‌های شناسایی در برابر بخش بزرگی از صنایع را انجام می‌دهد.
4ـ حمله به تأسیسات هسته‌ای: ایالات ‌متحده نیز سابقه جنگ سایبری گسترده‌ای داشته است؛ این کشور با همکاری رژیم صهیونیستی در سال 2007 با استفاده از کرم استاکس نت به‌ طور فیزیکی پایگاه‌های هسته‌ای ایران را هدف قرار داد. افزون بر این، ایالات ‌متحده گزارش داد، طرحی احتمالی با نام نیترو-زئوس تدوین کرده است که شامل حملات سایبری به زیرساخت‌های حیاتی ایران در صورت تجاوز نظامی از خاورمیانه است.

 صحرا محمدی/ برای همه نوع درد و مسئله نسخه داریم. نگرانی ندارد. از نوسانات بازار ارز و سکه و طلا تا جنگ یمن و سوریه. از تغییرات آب و هوایی کره زمین تا فروش آزاد اسلحه در آمریکا. فرقی نمی‌کند مشکل از چه نوعی باشد. اصلاً مشکل باشد یا نه، مهم این است که این ما هستیم که آستین‌مان پر است از جواب و درمان و نسخه و راه‌حل. ما برای هرچیزی پاسخی داریم، چه از ما بخواهند و چه نخواهند. در پاسخ‌های‌مان شک و تردیدی وجود ندارد. آنقدر با اطمینان حرف می‌زنیم که انگار نتیجه سال‌ها تحقیق و مطالعات ماست! بله ما «همه چیز دانیم».
کافی است در جمعی سه چهار نفره حاضر باشیم و حرفی از یک موضوع هم در میان باشد. کمتر حاضری پیدا می‌شود که درباره آن اظهار بی‌اطلاعی کند و بیشتر اوقات اصلاً چنین حاضری غایب است! مثلاً اگر موضوع صحبت از تربیت بچه‌ها باشد، حتی آن کسی که بچه ندارد آنچنان درباره آن صحبت می‌کند که گمان می‌کنید نه تنها فرزندانی دارد و باتجربه است که مطالعات وسیعی هم در این زمینه انجام داده است، آن هم مطالعاتی که همچنان ادامه دارد و متوقف نشده است. اما واقعیت این نیست. ما چه اطلاع داشته باشیم چه نداشته باشیم، چه تجربه داشته باشیم چه بی‌تجربه باشیم، در همه موضوعات خودمان را در جایگاه یک صاحب‌نظر تصور می‌کنیم و با اعتمادبه‌نفس اظهار فضل می‌کنیم. 
آیا واقعاً این امکان وجود دارد که کسی در همه موضوعات اطلاعات داشته باشد، به طور حتم این‌طور نیست. پس اگر ما خلاف جریان آب حرکت کنیم در واقع راه درست را ما رفته‌ایم نه آنهایی که آستین پر جواب دارند. البته در سال‌های اخیر هم به مدد اینترنت و گوشی‌های تلفن همراه که با یک کلیک شما را وارد دنیای مجازی با اطلاعات درست و غلط بی‌حد و مرز می‌کند، متأسفانه آستین‌مان فربه‌تر شده است. حتی گاهی نتایج به دست آمده از مهم‌ترین تحقیقات علمی هم با گذشت زمان دچار چالش می‌شود و لازم است این بار با ابزار‌های جدیدتر و دقیق‌تر همان موضوع مورد مطالعه قرار بگیرد و چه بسا این بار نتیجه درست نقطه مقابل نتیجه قبلی قرار بگیرد. به این معنا که اگر پاسخ‌های شما درباره یک موضوع حتی اگر علمی هم باشد نمی‌توانید یک عمر به آن تکیه و استناد کنید و باید آن را به روز کنید. حالا تصور کنید به این یافته‌ها هم وصل نباشید و اطلاعات شما از تصورات و تحلیل‌های درست یا غلط شما نشئت بگیرد، یا از منابعی که در دنیای مجازی به آن دست پیدا می‌کنید، حاصل شود، پس خودتان بخوانید حدیث مفصل از این مجمل.
لازم نیست وقتی همه درباره یک موضوع و مصرانه و با اطمینان حرف می‌زنند شما هم اگر به همان اندازه ناآگاه هستید حتماً وارد بحث شوید. اتفاقاً اگر سکوت کنید و شنونده باشید ضرر نکرده‌اید و سود برده‌اید. با اعتمادبه‌نفس بگویید درباره این موضوع اطلاعی ندارم، یا بگویید درباره آن مطالعه نکرده‌ام. واقعیت را بگویید. لزومی ندارد وارد هر بحث تخصصی و غیر تخصصی شویم. وقتی اطلاعی نداریم روشن و واضح باید آن را بیان کنیم، آن وقت است که جمع حاضر و مدعی را به فکر فرو می‌برید. گاهی هم در جواب این حکمای همه چیزدان باید گفت این اطلاعات را از کجا آورده‌اید و بپرسید به این جواب‌ها چقدر مطمئنید. بگویید مسئله آنقدرها هم که شما فکر می‌کنید ساده نیست. نمی‌شود در آن واحد هم سیاستمدار بود، هم اقتصاددان، هم مورخ و هم متخصص کودکان و البته روان‌شناس و جامعه‌شناس. بیشتر وقت‌ها لازم است سرمان را بالا بگیریم و با اطمینان بگوییم «نمی‌دانم»! و این نمی‌دانم را نه آهسته که بلند و با اعتماد درونی بگوییم. هرگاه درباره موضوع و مسئله‌ای خودمان را آگاه فرض کنیم، نیازی به مطالعه و کتاب به دست گرفتن نمی‌بینیم، اما اگر ناآگاه جلوه دادیم حتماً ترغیب می‌شویم که سراغ مطالعه و دقت‌نظر و خواندن کتاب و به دست آوردن اطلاعات درست آن هم از راه درستش برویم.

نگاهی به واکنش افکار عمومی و رسانه‌ها به سخنان اخیر رئیس دولت اصلاحات
 سید فخرالدین موسوی/  رئیس دولت اصلاحات در ديدار نمايندگان ادوار مجلس درباره اوضاع کشور و راه‌های برون‌رفت از آن سخنانی را بیان کرد و 15 اصل را برای تغییر شرایط برشمرد. مصطفی تاج‌زاده بلافاصله در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «سیدمحمد خاتمی با ارائه ۱۵ پیشنهاد راهبردی برای برون‌رفت از وضعیت موجود حجت را بر ما تمام کرد. اکنون نوبت همه علاقه‌مندان به سربلندی ایران و ایرانیان است که یک صدا و با صراحت از این مطالبات رهایی‌بخش حمایت کنند تا راه بر اصلاح امور میهن و بهبود اوضاع مردم گشوده شود.» روزنامه «اعتماد» با چاپ متن کامل سخنان وی تیتر اول خود را به این جمله رئیس دولت‌های هشتم و نهم اختصاص داد که «تا اصلاحات زنده است جايي براي براندازي نيست» و در سرمقاله خود با عنوان «فراسوي چپ و راست» نوشت: «با دعواهاي جناحي و سياسي نمي‌توانيم از پس مشكلات امروز بربياييم. حق با آقاي خاتمي است. بايد اعتماد آسيب‌ديده مردم به مسئولان را ترميم كنيم. بايد شرايطي فراهم آوريم تا يكدل و هماهنگ و يكپارچه در برابر زياده‌خواهي آمريكا بايستيم و از موضع حق خود دفاع كنيم. خوبي نطق رئیس‌‌جمهور اسبق‌مان اين است كه از ارتفاعي ديگر به مسائل كشور مي‌نگرد و فراسوي چپ و راست و بيرون از محدوديت‌هاي جناحي به فكر چاره، براي برون‌رفت از وضعيت نگران‌كننده فعلي، مي‌افتد. دنيا عوض شده، سياستمداران هم بايد عوض شوند و منظر و موقعيت خود را تغيير دهند.» روزنامه «شرق» نیز تیتر «اصلاح‌طلبان به میدان آمدند» را بر صفحه اول خود قرار داد؛ اما با نگاهی دقیق‌تر به تیترها و مواضع دیگر روزنامه‌های اصلاح‌طلب، به ویژه رسانه‌های نزدیک به جریان کارگزاران و اعتدال شاهد استقبال سرد از اظهارات سیدمحمد خاتمی بودیم!
چنانکه سخنان خاتمی در تیترها و ستون‌ها و یادداشت‌های این رسانه‌ها جایگاهی پیدا نکرد.
استقبال سرد که به مراتب در جامعه و از سوی مردم و دیگر طیف‌های سیاسی با بی‌تفاوتی و سردی بیشتری روبه‌رو شد! و خیلی زود تیترهای چند رسانه اصلاح‌طلب یا جریان‌سازی کاربرانی درباره پیشنهادهای رئیس دولت اصلاحات به حاشیه رفت و جای خود را به مسائل مهم‌تری درباره اقتصاد کشور، چگونگی مواجهه با تحریم‌ها و... داد. استقبال سردی که موجب شد روزنامه «اعتماد» که بار اصلی پررنگ کردن و مانور دادن روی این سخنان و راهکارها را نیز برعهده داشت، به فاصله دو روز در گفت‌وگو با موسوی‌لاری بنویسد: «قاعدتاً اصلاح‌طلبان در حوزه عملياتي كردن ديدگاه‌ها و آرمان‌ها دست‌شان باز نيست. از يك طرف در مناسبات دستگاه قضايي و قانون‌گذاري حضور كمرنگي دارند؛ از طرف ديگر نيروهاي مسلح، امكانات امنيتي و اطلاعاتي و بخش عمده‌اي از دستگاه اجرايي در اختيارشان نيست. جريان اصولگرا در عملياتي كردن ايده‌هايش امكانات بيشتري دارد؛ اما ديدگاه‌هايش راه‌گشا نيست. برعكس اصلاح‌طلبان كه ديدگاه‌هاي روشن و كارآمدي دارند؛ اما ظرفيت‌هاي‌شان محدود است. اگر متوليان امر گوش شنوا براي شنيدن راهكارهاي اصلاح‌طلبان داشته باشند، مي‌توان كشور را از اين وضعيت نجات داد.» این روزنامه تلاش کرد استقبال سرد از سخنان خاتمی را به «گوش شنوا نداشتن» نظام و حاکمیت مرتبط کند که البته بیگانه بودن این مسئله با واقعیت روشن‌تر از آن است که به توضیح بیشتری نیاز داشته باشد. اما سؤال اینجاست که چرا جامعه و جریان‌های سیاسی گفته‌های رئیس دولت اصلاحات را نادیده گرفتند؟ کوتاه‌ترین و احتمالاً دقیق‌ترین پاسخ در یک معنا خلاصه می‌شود و آن «تفاوت دغدغه‌ها» است. اگرچه رئیس دولت اصلاحات تلاش کرده است از نارضایتی‌های به وجود آمده در کشور که اتفاقاً دولت و مجلس مورد حمایت آقای خاتمی در آن نقش پر رنگی دارد، استفاده کند و جایگاه سیاسی خود را بازسازی و چهره‌ یک فرد خیرخواه از خود به نمایش بگذارد که نگران آینده انقلاب است؛ اما واقعیت آن است که جنس دغدغه‌ها و اهدافی که وی تلاش کرده است بر نارضایتی مردم سوار کرده و به آنها دست یابد، برای جامعه کمترین اهمیتی ندارد. واقعیت انکارناپذیر این است که موضوعاتی چون رفع حصر سران فتنه، آزادي همه زندانيان سياسي و... دغدغه مردم نیست؛ اما نکته دیگر که سهم بسزایی در این بی‌تفاوتی دارد، مسئولیت خاتمی و اصلاح‌طلبان و نقش داشتن آنها در شکل‌گیری وضع موجود است. مردم حمایت اصلاح‌طلبان از دولت و لیست امید را چه در مجلس و چه در شوراهای شهر فراموش نکرده‌اند. خب طبیعی است کسی که خود مسبب وضعیت موجود است، جامعه به هیچ وجه نمی‌تواند او را در قامت یک منجی برای رفع مشکلات ببیند.


  حمیدرضا حیدری/ مطبوعات به شکل امروزی آن بیش از صد سال است که وارد ایران شده و در حوادث و اتفاقات گوناگون توانسته است نقش پررنگی را ایفا کند. روزنامه‌ها و نشریات در تعیین سرنوشت نهضت مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن تا چند سال اخیر همواره تعیین‌کننده و هدایت‌کننده بوده‌اند. هر چند در طول صد سال گذشته به دلیل شرایط گوناگونی که ایجاد شده است، مطبوعات هم دچار فراز و فرودهای خاصی بوده‌اند؛ اما این روزها حال مطبوعات و جراید در کشور اصلاً خوب نیست. 
بررسی‌های مقایسه‌ای حاکی از این واقعیت است که این روزها مطبوعات جایگاه قبلی خود را در میان مردم از دست داده‌اند و شمارگان روزنامه‌های کشور در مقایسه با گذشته و همچنین در مقایسه با استاندارد جهانی در کمترین سطح آن قرار دارد و این یعنی روزنامه در ایران دیگر آن نقش تعیین‌کننده گذشته را ندارد. 
البته این چیزی نیست که تنها به ایران محدود باشد، در واقع پیشرفت فناوری در جهان و ایجاد شبکه‌های اجتماعی متنوع جای مطبوعات کاغذی را تنگ کرده است؛ اما این اتفاق در ایران بیش از کشورهای دیگر رخ داده است. یکی از دلایل عمده این اتفاق آن است که مطبوعات به دلیل کندی در انتشار و توزیع و در نهایت دیر رسیدن به دست خوانندگان نقش اصلی خود، یعنی خبررسانی را از دست داده‌اند. اوضاع نشر اخبار در این روزها به شکلی است که هر اتفاقی در هر گوشه‌ای از جهان رخ می‌دهد، به صورت آنی به وسیله شبکه‌های پرسرعت اجتماعی به سراسر جهان مخابره شده و به راحتی می‌توان به آن دست یافت. در واقع، امروزه روزنامه‌ها بیشتر از قالب خبری به قالب تحلیلی رفته و سعی می‌کنند نظرات و دیدگاه‌های خود را برای مردم منتشر کنند که متأسفانه این هم گاه به دلیل تحلیل‌های چند خطی موجود در رسانه‌های اجتماعی اقبال زیادی از سوی مردم ندارد. اصولاً فضای مجازی به نوعی توانسته است اطلاعات و آگاهی‌های محدودی را در موضوعات گوناگون به مردم القا کند. به بیان بهتر، این فضا توانسته است اقیانوس وسیع اطلاعات، البته با عمق یک سانتی‌متری در مردم ایجاد کند؛ به گونه‌آی که آنها احساس کنند از همه اتفاقات پیرامون‌شان باخبر هستند و زوایای آن را می‌دانند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
اما با همه اینها هنوز هم که هنوز است هیچ یک از پدیده‌های جدید تکنولوژیکی در عرصه ارتباطات و رسانه نتوانسته‌اند جانشین خوبی برای روزنامه‌ها و نشریات کاغذی باشند که از گذشته منبع اصلی اخبار، اطلاعات و تحلیل‌های به روز سیاسی و اجتماعی بودند.
اما اگر از نظر محتوا به این موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم یکی از مشکلات مطبوعات کشور که سبب شده است در سال‌های اخیر مطبوعات جایگاه خود را از دست بدهد، این بوده است که برخی از روزنامه‌ها به جای آنکه ابزاری برای بلند شدن صدای مردم باشند، به بلندگوی جریان‌ها، گروه‌ها و اشخاص و حتی دولت‌ها تبدیل شده‌اند. سیاست‌های درست و غلطی که برخی از این رسانه‌ها می‌کوشند هر روز آنها را بزک کرده و به خورد مردم بدهند، سبب ایجاد شکاف بین مردم و چنین رسانه‌هایی شده است. در حالی که دولت‌ها نیز در مختصات قدرت جایگاهی برای آنها قائل نبوده‌اند.
گرانی کاغذ، افزایش هزینه‌های انتشار، ریزش مخاطب، از دست رفتن اعتماد عمومی به رسانه‌ها، خودسانسوری و محدودیت در انتشار مطالب، ‌فعال‌شدن شبکه‌های مجازی، وضعیت نامناسب آموزش روزنامه‌نگاران و غیره از دیگر علت‌های از بین رفتن جایگاه روزنامه در جامعه است و باید به همه اینها کم شدن سرانه مطالعه در میان مردم را هم اضافه کرد. این در حالی است که در سال‌های اخیر مردم به دلیل استفاده بی‌رویه از شبکه‌های اجتماعی از مطالعه دست کشیده و سعی می‌کنند همه نیازهای خود را در درون تلفن همراه‌شان جست‌وجو کنند.