«هیچ ملتی نتوانسته است از قشرهای مختلف، مجموعه‌ای جوان و رزمنده به وجود آوَرد که در سخت‌ترین شرایطِ اسارت، شخصیت انقلابی و ایمانی و روح رزمندگی را آنچنان حفظ کنند، که آزادگان ما در دوران اسارت حفظ کردند؛ در حالی که یقیناً آنچه ملت ایران از حوادث دوران اسارت این عزیزان می‌داند، بخشی از مجموعه عظیمی از حوادث است.»(امام خامنه‌ای، 29/5/۱۳۷۶)

بزرگ‌ترين توليدکننده فولاد خاورميانه

 اکبر ادراکی/ صنعت فولاد يکي از صنايعي است که نقش مهمي در رشد و توسعه کشورهاي پيشرفته صنعتي ايفا کرده است و همواره مصرف سرانه آن به مثابه يکي از شاخص‌هاي رشد و توسعه کشورها مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. اين صنعت در ايران به دليل ايجاد اشتغال، درآمد ارزي و ايجاد تحرک در صنايع پايين‌دستي از اهميت بيشتري برخوردار است. با گسترش صنايع فولادسازي ايران، صنعت و اقتصاد اين کشور ارتباط تنگاتنگي با اين صنايع پيدا کرده است. 
رشد و تحول صنعت فولاد در طول دهه‌هاي اخير به خوبي بخشي از دستاوردهاي جمهوري اسلامي ایران را آشکار مي‌کند.
صنيع‌الدوله اولين رئيس مجلس ملي ايران يکي از فعال‌ترين افراد در ورود و انتقال صنايع به ايران بود که راه‌اندازی صنعت نساجي، کبريت‌سازي و قند از مهم‌ترين اقدامات او بود. او اولين کسي بود که صنعت کوره آهن‌تراشي (ذوب‌آهن) را در آخرين سال حکومت ناصرالدين‌‌شاه پايه‌گذاري کرد. اما ترور ناصرالدين‌ شاه کار را به تأخير انداخت.
در سال 1317 توافقي بين ايران و کنسرسيوم آلمان (دماگ-کروپ) براي ساخت کارخانه ذوب‌آهن در کرج بسته شد. اما هنوز کار انجام آن تمام نشده بود که متفقين در سال 1320 به ايران حمله کردند و آلمان‌ها مجبور به خروج شده و کار ناتمام ماند! بعدها نماينده شرکت دماگ‌‌ـ کروپ به يکي از کارشناسان ايراني گفته بود؛ تأسيس ذوب‌آهن در کرج به اين دليل امکان‌پذير نبود که معادن شمال ايران به اندازه کافي سنگ‌آهن نداشتند و تنها مصرف دو سال کارخانه را تأمين مي‌کردند. گذشته از آن زغال‌سنگ اين ناحيه براي مصرف کوره‌هاي ذوب‌آهن مناسب نبود. وقتي طرف ايراني از او پرسيد که چگونه چنين محلي براي ايجاد ذوب‌آهن انتخاب شد، پاسخ داده بود که با اجبار و ابرام رضاشاه محل کارخانه در کرج تعيين شد و شرکت کروپ هم به ناچار پذيرفت! 
در اين دوران بانک جهاني به بهانه اینکه برخی از اين کشورها بدون مطالعه کافي از احداث کارخانه ذوب‌آهن، زيان فراوانی ديده‌اند، به کلي با احداث کارخانه ذوب‌آهن در کشورهاي در حال توسعه مخالف بود. تلاش‌هاي مستمر پهلوي دوم براي دستيابي به صنعت ذوب آهن موفق نبود، تا اينکه در سال ۱۳۴۳ اعلان مناقصه ذوب‌آهن ايران در جرايد مهم جهان منتشر و متعاقب آن پيشنهادهايي از سوي کشورهاي صنعتي جهان تسليم ايران شد که در آنها متقاضيان حاضر شدند در تأسيس کارخانه با پرداخت وام يا نصب يا بهره‌برداري و اداره يا سرمايه‌گذاري در کارخانه با ايران همکاري کنند. در اين ميان پيشنهاد اتحاد شوروي از همه بهتر و به لحاظ اقتصادي مقرون‌ به صرفه‌تر بود. پس از رفت و برگشت‌هاي هیئت‌هاي مذاکره‌کننده ايران و شوروي، سرانجام در روز ۲۲ دي‌ ماه ۱۳۴۴ قرارداد نهايي ذوب‌آهن ايران در مسکو به امضا رسيد و علاوه بر آن در همان هنگام قراردادهاي ديگري مانند همکاري‌هاي فني و اقتصادي ماشين‌سازي انتقال گاز منعقد شد.
ظرفيت اوليه کارخانه ذوب‌آهن ايران ۶۰۰ هزار تن فولاد پيش‌بيني شده بود که ظرف سه سال بعد مورد بهره‌برداري قرار مي‌گرفت. مرحله دوم اين واحد صنعتي که دو سال بعد کليد مي‌خورد ظرفيت توسعه آن را به يک ميليون تا يک ميليون و ۲۰۰ هزار تن ارتقا مي‌داد. نوع کوره مرتفع و سوخت آن زغال‌سنگ تعيين شده بود و تعداد شش هزار نفر کارگر برای ساختمان آن از روز نخست مشغول به کار مي‌شدند.
پس از انقلاب اسلامي شرکت ملي ذوب‌آهن ايران و شرکت ملي صنايع فولاد ايران در هم ادغام و شرکت ملي فولاد ايران در سال ۱۳۵۸ ايجاد شد. هم‌اکنون شرکت ملي فولاد ايران وظيفه نظارت و مديريت صنايع فولادي ايران از مرحله اکتشاف منابع اوليه تا بازاريابي داخلي و بين‌المللي محصولات را بر عهده دارد. شرکت ملي فولاد ايران در جایگاه بزرگ‌ترين شرکت دولتي در خاورميانه است.
در زمان جنگ ايران و عراق توسعه صنايع فولادي ايران عزم و اراده خود را قدري از دست داد. مجتمع فولاد اهواز در سال 1353 با ظرفيت 35/2 ميليون تن در سال شروع به کار کرد. در نظر گرفته شده بود که تا سال 1362 کار ساخت اين مجتمع پایان يابد، اما به دليل حملات هوايي عراق به تأخير افتاد. با اين حال بلافاصله پس از آتش‌بس در 12 فروردین ماه 1368 به دست حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای افتتاح شد. این شرکت اولین مجتمع تولید آهن و فولاد کشور به روش احیای مستقیم و کوره قوس الکتریکی است و بزرگ‌ترین عرضه‌کننده شمش فولاد و دومین قطب تولید فولاد خام در کشور می‌باشد و یکی از بنگاه‌های پیشرو اقتصادی است که در عرصه‌های ملی و منطقه‌ای صنعت فولاد حضوری فعال دارد.
در سال 1367 حجم توليد فولاد از يک ميليون تن در سال تجاوز نکرد، اما در سال 1379 به 6/6 ميليون تن در سال رسيد. اين رشد فزاينده ناشي از تکميل شدن پروژه‌هاي نيمه‌تمام قديم و جديد مي‌باشد. از پروژه‌هاي قديمي، قابل توجه‌ترين مجتمع فولاد اهواز مي‌باشد. فاز اول پروژه در سال 1368 با ظرفيت ۵۵ هزار تن در سال براي بهره‌برداري آماده بود.
در سال ۱۳۷۱ مرحوم هاشمي‌رفسنجاني رئيس‌جمهور وقت پروژه فولاد مبارکه اصفهان را افتتاح کرد و به اين ترتيب، فولاد مبارکه به بزرگ‌ترين شرکت توليدي فولاد کشور و خاورميانه تبدیل شد. اکنون گروه شرکت‌هاي فولاد مبارکه اصفهان مواد اوليه بيش از ۳ هزار کارخانه و کارگاه توليدي کشور در صنايع لوله و پروفيل، نفت و گاز و پتروشيمي، خودرو، موتورهاي الکتريکي، لوازم خانگي، فلزي سبک و سنگين، ساختماني، غذايي، کشتي‌سازي و سازه‌هاي دريايي و... را تأمين مي‌کند. شرکت هر ساله بخشي از محصولات خود را در راستاي ارتقاي کيفيت، برآورده کردن نيازهاي ارزي و حضور مستمر در بازارهاي جهاني و توسعه آن صادر مي‌کند و با توجه به اعتبار کسب شده در بازار جهاني هم‌اکنون پتانسيل و اعتبار لازم برای صادرات به بيش از ۳۸ کشور جهان را دارد. در مجموع نيمه اول سال ۱۳۹۶ ظرفیت گروه فولاد مبارکه به ۳/۱۰ ميليون تن ارتقا يافت. همچنین توليد ۸/۱۲ ميليون تن فولاد تا سال ۱۳۹۸ و ۲۵ ميليون تن در افق ۱۴۰۴ را برنامه‌ريزي کرده است.
چشم‌انداز صنعت فولاد ايران به دليل منابع اوليه غني، قيمت پايين انرژي و نيروي انساني بسيار مساعد و مطلوب است. با وجود اينکه ايران در 20 سال اخير با توسعه ظرفيت‌هاي موجود و بدون اضافه کردن ظرفيت جديدي براي توليد فولاد، ميزان واردات آن به ميزان چشمگيري کاهش داده و حتي صادرات آن را ممکن کرده است.  بر اساس آمار انجمن فولاد، فولادسازان در سال 1396 در مجموع ۲۱ ميليون و ۸۸۴ هزار تن فولاد مياني توليد کردند که از توليد ۱۸ ميليون و ۴۶۶ هزار تن سال ۹۵ بیش از ۱۹ درصد بالاتر است. آمارهاي سه ماهه اول 1397 انجمن فولاد گوياي رشد ۱۱۱ درصدي نسبت به سال گذشته در صادرات محصولات فولادي است. در مجموع در بهار ۹۷ بیش از ۶۳۳ هزار تن انواع محصولات فولادي از کشور صادر شد که ۱۵۲ هزار تن آن ميلگرد شاخه، ۱۵۱ هزار تن ورق گرم بالاي ۳ ميلي‌متر، ۱۳۹ هزار تن ميلگرد کلاف، ۹۱ هزار تن ورق گرم زير ۳ ميلي‌متر، ۴۶ هزار تن تيرآهن، ۱۷ هزار تن ورق پوششدار و در نهايت ۸ هزار تن ورق سرد بود.
افق 1404 فولاد ايران برابر 55 ميليون تن فولاد در سال است که پيش‌بيني مي‌شود 41 ميليون تن از آن در داخل کشور به مصرف برسد و 14 تن از آن به خارج از کشور صادر شود. طبق آمار گمرک ايران ميزان توليد فولاد در سال 1393 برابر 5/16 ميليون تن بوده است که بيش از ۲ ميليون و ۱۶۴ هزار تن سنگ‌آهن کنسانتره، به ارزش تقريبي ۳۶۶ ميليون دلار وارد کشور شده است.


شرکت آذر کوره (شرکت توليد کوره‎هاي الکتريکي)، فعال در حوزه توليد تجهيزات آزمايشگاهي، توانسته است با طراحي کوره‎هاي آزمايشگاهي صنعتي پيشرفته بخشي از تجهيزات مرتبط با اين حوزه را با استفاده از فناوري روز جهان تأمين کند. کوره‌هاي آزمايشگاهي به منزله ابزارهايي کارآمد و ضروري در صنعت براي انتقال حرارت با ظرفيت بالا استفاده‌ها و کاربردهاي فراواني دارند. اين کوره‌ها براي گرم کردن، پخت قالب، خشک کردن، پخت پلي آميد، استريل کردن و ديگر عملکردهاي آزمايشگاه‌هاي صنعتي به کار مي‌روند. اين نياز ضروري صنعت و آزمايشگاه کشور را شرکت آذر کوره کشورمان با استفاده از فناوري روز جهان برطرف کرده است.
به گفته‌ ايمان مختاري، مدیر عامل این شرکت طراحي و توليد کوره‎هاي آزمايشگاهي صنعتي پيشرفته و تأمين تجهيزات مرتبط با کوره با استفاده از فناوري روز جهان است؛ چرا که اين کوره‎ها يکي از نيازهاي صنعت به شمار رفته و طيف وسيعي از کاربردهاي تحقيقاتي و صنعتي را در بر مي‎گيرد. اين فعال فناور، کورۀ آزمايشگاهي BEF را دستگاهي براي ذوب و پخت‎هاي آزمايشگاهي از قبيل ذوب فلزات، ذوب شيشه و لعاب و ترکيبات سيليسي معرفي کرد و گفت: «اين کوره با بالاترين ميزان راندمان از آجرهاي سبک و همچنين نسوزها بهره برده است و قابليت‌هايي دارد که استفاده از آن را براي اپراتور آسان مي‌کند. ميکروسوئيچ‎هاي ويژه‌اي در بالا و پايين کوره نصب شده است تا محدودۀ حرکت کوره را تعيين کند.» به گفته مدير عامل آذر کوره مجهز بودن به سوئيچ‌‌هاي تريستوري براي کنترل بدون سر و صدا و کنتاکتور تعبيه شده در سيستم به منزله محافظ اضطراري از ديگر ويژگي‌هاي آن است.
اين فعال فناور، سيستم کنترل در کوره با دماي ۱۲۵۰ درجه سانتي‌گراد از نوع ديجيتال تمام الکترونيک تک مرحله‌اي و قابليت برنامه‌ريزي در کنار کاربرد وسيع صنعت، از جمله تمامي ذوب‎هاي مورد نياز سراميک، شيشه، متالوژي و مواد را از مهم‌ترين مزيت‌هاي اين کوره توليد داخل عنوان کرد. 


 مهدي دنگچي/ سیدحسن حسینی در فروردین ۱۳۳۵ش در تهران در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و در ۱۳۵۳ش دیپلم طبیعی گرفت. از همین سال‌ها اشعارش در برخی نشریات ادبی آن زمان، نظیر مجله فردوسی، منتشر می‌شد. در سال ۱۳۵۸ش، در مقطع کارشناسی رشته تغذیه از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ‌التحصیل شد و در همان سال وارد حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شد و به همراه قیصر امین‌پور و چند نفر دیگر، فعالیت‌های هنری و ادبی حوزه را راه‌اندازی و ساماندهی کرد.
حسینی نقش مهمی در تولید ادبیات انقلابی در دهه‌های 60 و 70 داشت و آثار او با نگاهی انتقادی با استقبال نیروهای انقلابی و ارزشی مواجه شد. مرحوم قیصر امین‌پور می‌گوید که او از «سلاله سحاب» و «از تبار آفتاب بود» و «آتش زبان او ذوالفقار آبدار». شعرهای مرحوم حسینی افزون بر مضامین ملی و انقلابی، نقاط برجسته‌ای از مفاهیم مذهبی به ویژه عاشورا داشت. حسینی شاعری مذهبی و شاید بتوان گفت نماینده شعر اصیل انقلاب بود که دغدغه‌های اجتماعی، سیاسی و آرمانی او در آثارش به خوبی دیده می‌شود. وی توانست نگاه متفاوت و دینی خود را نسبت به جهان در شعرهایش به نمایش بگذارد و به همین دلیل برخی از اهل ادب او را «سیدالشعرای ادبیات انقلاب اسلامی» خطاب می‌کردند.
مرتضی امیری‌اسفندقه شاعر انقلابی در وصف مرحوم حسینی چنین نوشته است: «آتش زبان او ذوالفقار آبدار»؛ زبان در دهان سیدحسن حسینی نبود، بلکه شمشیر برنده‌ای بود. این شمشیر برنده اول خودش را می‌زد و بعد به سمت دیگران حمله‌ور می‌شد. دیگرانی که معصوم نبودند، دیگرانی که به نام شعر انقلاب شیادی می‌کردند؛ دیگرانی که به نام آرمان‌های انقلاب ریا می‌کردند. دیگرانی که در لباس فرد انقلابی، دروغ می‌گفتند. دیگرانی که مشت‌های خود را گره می‌کردند (به قول فروغ فرخزاد) نه برای اصلاح جامعه، بلکه برای یک بشقاب پلو. سیدحسن حسینی با اینها درگیر بود. او هیچ‌‌گاه هیچ کیسه‌ای برای بهره بردن از انقلاب ندوخته بود.»
حسینی در ۹ فروردین ۱۳۸۳ش، بر اثر سکته قلبی، در بیمارستانِ بوعلی تهران درگذشت و پیکرش، پس از تشییع، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی درگذشت وی را تسلیت گفت. متن پیام معظم‌له به این شرح است:
«بسم‌الله الرحمن الرحیم‌ـ با اندوه و تأسف بسیار، خبر درگذشت شاعر و هنرمند عزیزمان آقای سیدحسن حسینی را شنیدم. این داغ بزرگی بر دل جامعه هنری و ادبی انقلاب است. این انسان فرزانه و آزاداندیش و این مؤمن پارسا و با فضیلت، یکی از نمونه‌های برجسته‌ امروز و یکی از امیدهای آینده بود. در شعر و ادب و نیز در پژوهش و تأمّلات محقّقانه، خرد و ذوق و ابتکار، شاخصه‌ کار او بود. مشاهده‌ فرآورده‌های ذهن خلاق او همواره برای اینجانب اعجاب‌آور و تحسین‌انگیز بود. درگذشت او خسارت بزرگی برای اصحاب هنر و ادب است. این حادثه تلخ را به بازماندگان آن عزیز و نیز دوستان و همکارانش و به همه دلبستگان به زبان و ادب و شعر فارسی تسلیت می‌گویم و از خداوند متعال فیض و رحمت و مغفرتش را برای آن فقید سعید مسئلت می‌کنم.» (9/1/۱۳۸۳)

زنان قربانيان اصلی اتحاد کره با آمريکا

 مهدي حسن‌زاده/ در شماره گذشته از آغاز جنایات آمریکایی‌ها در کره پس از امضای پیمان سوفا سخن گفتیم. پیمانی که میان یک کشور و نیروهای نظامی استقرار یافته خارجی در آن کشور بسته می‌شود و مطابق آن کره جنوبي در قبال دريافت کمک‌هاي مالي و رها شدن از مشکلات اقتصادي، خاک کشورش را بي‌کم‌و‌کاست در اختيار نظاميان آمريکايي قرار داد تا پایگاه نظامی آمریکایی‌ها در این کشور استقرار یابد. طبیعی است که این نیروها در این کشور از مصونیت قضایی برخوردار بوده و در قبال رفتار و اقدامات خود پاسخگو نبودند.
از جمله جناياتي که آثار آن همچنان در کره باقي مانده، فساد و فحشايي است که آمريکايي‌ها همزمان با حضورشان در اين سرزمين به راه انداختند؛ امّا در رسانه‌هاي غربي و به ويژه آمريکايي، هيچ‌گاه گزارشي منتشر نمي‌شود که نشان دهد، چگونه اشغال کره جنوبي در دهه 1940، به دست نيروهاي آمريکايي و رواج فاحشه‌گري در بين زناني که اطراف کمپ‌هاي نظامي آمريکا زندگي مي‌کردند، تاريخ امروز کره جنوبي را تحت‌الشعاع قرار داده است! 
پس از جنگ بين دو کره در سال‌‌هاي 1950 تا 1953، کره جنوبي يک ديکتاتوري فقير و به شدّت وابسته به ارتش آمريکا بود. تحليلگران مي‌گويند دولت کره جنوبي استفاده از اين زنان را براي هزاران سرباز آمريکايي مستقر در مناطق جنوب کشور ضروري مي‌دانست؛ يعني هم سرمايه‌اي که از کار اين زنان حاصل مي‌شد، براي دولت ضروري بود و هم راضي نگه داشتن سربازان آمريکايي ضرورت داشت. در سال 1962، دولت کره اين شهرک‌هاي کمپي را «مناطق گردشگري ويژه» اعلام و فاحشه‌گري را در اين مناطق قانوني کرد. در همان سال، حدود 20 هزار روسپي به طور رسمي و تعداد بي‌شمار ديگري به طور غير رسمي، در 100 شهرک کمپي، براي اين کار اجير شدند.
نيروهاي آمريکايي کره را سال 1945 اشغال کردند و «پايگاه‌هاي راحتي» در اين کشور به اختيار گرفته و زنان مستقر در اين پايگاه‌ها را نيز به خدمت درآوردند. بين سال‌هاي 1945 تا 1953، آمار فاحشه‌هاي کره جنوبي به 350 هزار نفر رسيد و بين دهه‌هاي 1950 تا 1960، معادل 60 درصد از فاحشه‌هاي کره جنوبي اطراف کمپ‌هاي نظامي آمريکايي زندگي مي‌کردند. در دهه 1960، درآمد فاحشه‌گري در اطراف کمپ‌هاي آمريکايي و تجارت مربوط به آن، حدود 25 درصد از توليد ناخالص داخلي کره جنوبي بود.
يکي از زناني که پيشتر به مثابه فاحشه در خدمت سربازان آمريکايي بود، مي‌گويد: «وقتي به زندگي خودم و زندگي زناني مثل خودم فکر مي‌کنم مي‌بينم ما بزرگ‌ترين قربانيان اتحاد کشورمان با آمريکا بوديم. مي‌بينم بدن من به خودم تعلق نداشت، بلکه متعلق به دولت کره جنوبي و ارتش آمريکا بود.» در دهه 1970، کار به جايي رسيد که يکي از معلّمان مدرسه راهنمايي در کره جنوبي به دانش‌آموزان خود گفت: «فاحشه‌هايي که بدن خود را به ارتش آمريکا مي‌فروشند، ميهن‌پرستان واقعي هستند. دلارهايي که درمي‌آورند به اقتصاد ملي ما کمک بزرگي مي‌کند»!
از اواسط دهه 1990، آمار زنان روسی، ازبکستاني، قزّاقی و فيليپيني که در کره جنوبي به فاحشه‌گري براي سربازان آمريکايي مجبور شده‌اند، افزايش چشمگيري داشته و در عين حال تعداد فاحشه‌هاي کره جنوبي نيز در سطح بالايي باقي مانده است. بين اواسط دهه 1990 تا اوايل دهه اول پس از سال 2000، حدود 5000 زن روسي و فيليپيني به درون کره قاچاق و به اجبار به برده‌هاي جنسي در کمپ‌هاي نظامي آمريکايي تبديل شده‌اند. در سال 2010، حتّي وزارت خارجه آمريکا هم اعتراف کرد مشکلات زناني که در ميکده‌هاي اطراف کمپ‌هاي نظامي آمريکايي زندگي مي‌کنند، به يکي از نگراني‌هاي اساسي در زمينه قاچاق انسان در کره جنوبي تبديل شده است.
ارتش آمريکا از دهه 1950 تا دهه 1980، در قاچاق برده‌هاي جنسي در کره دست داشت. پس از اشغال کره به دست نيروهاي متّفقين و به ويژه حضور نيروهاي آمريکايي در اين کشور، شمار فاحشه‌هاي نظامي به بيش از يک ميليون نفر رسيد. اين در حالي است که در شهر «لانگ آيلند» ايالت نيويورک، پارک و يادبودي به سربازان آمريکايي اختصاص داده شده است که در جنگ کره شرکت داشتند تا کره جنوبي را از کمونيسم نجات دهند! نتيجه اين «نجات» از کمونيسم را مي‌توان در رشد فحشا در کره جنوبي مشاهده کرد. برخلاف غير قانوني بودن فاحشگي در اين کشور، تجارت فاحشگي و سکس آنقدر در کره جنوبي رواج پيدا کرده است که دولت اين کشور اعتراف مي‌کند، درآمد اين تجارت، معادل چهار درصد از توليد ناخالص داخلي اين کشور است؛ يعني با مجموع درآمد صنايع کشاورزي و ماهي‌گيري اين کشور برابر است.
هنوز هم فاحشه‌ها در همه جاي کره جنوبي، از جمله کافي‌شاپ‌ها، مراکز خريد، هتل‌ها و حتي آرايشگاه‌ها حضور دارند. افزون بر این، هنوز هم مکان‌هايي موسوم به «ميکده‌هاي آب‌دار» در اين کشور وجود دارد که مملو از سربازان آمريکايي است. «وزارت برابري جنسيّتي» دولت کره جنوبي تخمين زده است، حدود 500 هزار زن در صنعت فاحشه‌گري اين کشور کار مي‌کنند؛ در حالي که انجمن فمنيست‌هاي کره، آمار واقعي را حتّي بيش از يک ميليون نفر اعلام مي‌کند. بنا بر اين تخمين، از هر 25 زن در کره جنوبي يک نفر تن‌فروشي مي‌کند. طبق آمارهاي ديگر، بين زنان 15 تا 29 سال اين کشور، از هر پنج زن، يک نفر دست‌کم براي مدتي وارد صنعت فاحشه‌گري مي‌شود.
با وجود قوانين شديد ضد فاحشه‌گري در کره جنوبي، صنعت روابط غيراخلاقي آنقدر گسترده شده است که فاحشه‌هاي اين کشور، هرچند وقت يک بار تظاهرات مي‌کنند تا عصبانيّت خود را از قوانين ضد فاحشه‌گري ابراز کنند. عجيب اينکه برخي از اين فاحشه‌ها براي رسيدن به هدف‌شان، حتي خود را به آتش مي‌کشند. افزون بر جوانان کره جنوبي، فاحشه‌گري در بين نوجوانان و حتّي کودکان اين کشور نيز رواج دارد.  



 حميدرضا ميري/کشورهاي عربي پيش از فتح خرمشهر گمان مي‌کردند صدام چندروزه يا حداقل يکي‌ دو ساله مي‌تواند بر ايران پيروز شود؛ اما در پي عمليات‌‌هاي سال دوم جنگ و به‌ ويژه آزاد‌سازي خرمشهر، نگاه‌شان به ايران تغيير کرد. عربستان، کويت و ديگر کشورهاي عربي خليج‌فارس که تا آن هنگام ده‌‌ها ميليارد دلار به ماشين جنگي صدام کمک کرده بودند، از اين ‌پس سعي داشتند ايران را در مسير مصالحه و دستيابي به توافق با عراق قرار دهند. اين کشورها در آن زمان نگران پيروزي‌‌‌هاي بيشتر ايران در جنگ بودند.
در آن وضعیت تلاش قدرت‌‌هاي حامي رژيم بعثي عراق در جهت جلوگيري از پيروزي ايران بر رژيم صدام حسين بود. برخي دولت‌‌هاي قدرتمند احساس مي‌کردند جنگي را که صدام براي تضعيف انقلاب اسلامي و اشغال ايران آغاز کرده، می‌تواند رژيم بعثي را ضعيف کند و حتي به سرنگوني صدام بينجامد؛ بنابراين در چنين وضعیتی آنها بايد صدام را بيش از گذشته حمايت و پشتيباني مي‌کردند تا شايد مانع پيروزي‌‌‌هاي بزرگ‌تر انقلاب اسلامي ايران مي‌شدند.
فتح خرمشهر توانست پشتوانه محکمي براي جمهوري اسلامي ایران در صحنه ديپلماسي باشد؛ اما به نظر مي‌رسد ايران از اين اندوخته ‌به‌ خوبي استفاده نکرد و نتوانست پيروزي‌‌ها و دستاوردهاي نظامي را در صحنه سياسي به کار بگيرد و پيروزي‌‌هاي بزرگ‌‌‌‌تري را بر اساس اين اندوخته‌‌ها به‌ دست آورد. بايد به اين نکته هم توجه کرد که وزارت خارجه ايران پس از آزاد‌سازي خرمشهر، شانس خود را در يک ديپلماسي فعال براي رسيدن به صلح آزمايش نکرد.
البته گفته مي‌شود مذاکراتي محرمانه بين ايران و برخي کشورهاي عربي صورت گرفت؛ ولي از جزئيات آنها اطلاعي در دست نيست. پس نمي‌توان ارزيابي مناسبي از تلاش‌‌هاي دستگاه سياست خارجي ايران پس از فتح خرمشهر ارائه داد.

اصحاب انقلاب‌ـ ۱۱

 سید مهدی حسینی/ آنچه در باب قیام 15 خرداد گذشت نشان داد که یاران امام(ره) تا پای جان در دفاع از ایشان مقاومت کردند. نمونه بارز آن دستگیرشدگان قیام خونین 15 خرداد 42 بودند که به امام خمینی(ره) وفادار ماندند. در این زمینه خاطره‌ها از شکنجه‌های روحی و جسمی،‌ اذیت و آزارهای افراد بسیار است. اما در این مختصر به نقل یکی از دستگیرشدگان اکتفا می‌کنیم. او حاج‌تقی علائی از اهالی پیشوای ورامین و مداح اهل بیت(ع) است که از پنج سالگی به مکتبخانه رفته و در 12 سالگی پدر خود را از دست داده و مسئولیت خانواده را عهده‌دار شده بود. 
وی در قیام 15 خرداد 1342 با مداحی در صحن امامزاده جعفر(ع) و به همراهی قیام‌کنندگان و از شعاردهندگان در بین جمعیت تا باقرآباد بوده. حاج‌تقی علائی در هنگام دستگیری شاهد بسیاری از قضایا، از جمله محاکمه بازداشت‌شدگان و محکوم به زندان‌ها بوده است. او به جز اینکه خودش درگیر صحنه‌ها شده شاهد نحوه دستگیری و محاکمه عده‌ای دیگر از زندانیان 15 خرداد بوده، او در بخشی از مصاحبه‌اش می‌گوید: «من آن شب به خانه نیامدم و متواری بودم؛ زیرا مأموران جست‌وجو و قیام‌کنندگان را دستگیر می‌کردند. من شب هفدهم آمدم منزل و ساعت یک نصف شب مأمورین آمدند داخل خانه‌ام و مرا با پای برهنه و لباس خانه دستگیر کردند و با خود بردند. سه شبانه‌روز (روز هفدهم، هجدم و نوزدهم) در ژاندارمری پیشوا بازداشت بودم و هر روز از من بازجویی می‌کردند. بعد از آن به گروهان ورامین منتقل شدیم و روز بیستم خرداد که ظاهراً شنبه بود، من و حسین محمدی را از آنجا بردند تشکیلات ژاندارمری تهران. در تشکیلات ژاندارمری سرهنگ بهزادی خودش از ما بازجویی کرد و از آنجا گزارش دادند به تیمسار اویسی، فرمانده ژاندارمری وقت که یکی از عوامل قیام 15 خرداد ورامین را آوردیم. تیمسار اویسی آمد و 10 دقیقه از من بازجویی کرد. بعد ساعت 12 شب، را بردند زندان شهربانی بند 2. وقتی وارد زندان شدیم به ما گفتند هفتصد نفر در این بند زندانی هستند. در بند جا نبود و ما حتی جای نشستن نداشتیم. آن بند دارای هشت اتاق بود و یک دستشویی عقب سالن بود و طول سالن نود موزائیک و عرض آن نه موزائیک بود و این جمعیت زیاد در این بند زندانی بودیم. به مرور ایام افرادی را که اشتباهی زندانی کرده بودند آزاد کردند تا اینکه تعداد زندانی‌ها‌ به هفتاد نفر رسید. ما شش نفر از پیشوا به نام‌های حاج حسن جعفری و هادی جعفری و حسین محمدی، سیداحمد طباطبایی و سیدمحمد طباطبایی و بنده بودیم. البته چند نفر ورامینی نیز در بند ما و از شرکت‌کنندگان در قیام بودند. 
برای شکنجه روحی،‌ تعدادی قاچاقچی و زندانی ضد اخلاقی را نیز به بند ما منتقل کردند و بین ما و آنها درگیری شده بود و ما سرانجام به رکن یک و رکن دو شکایت کردیم و گفتم اگر اینها را از اینجا منتقل نکنید ما اعتصاب غذا می‌کنیم. سرهنگ سیاسی‌پور و سرهنگ محررّی آمدند زندان و از ما خواستند اعتصاب غذا نکنیم و قول دادند ما را منتقل کنند. ما حدود چهار ماه در زندان شهربانی بودیم... بدین صورت جمعاً 18 نفر از ما را ساعت 12 شب از بند 2 زندان شهربانی بردند به زندان قصر بند 4، حدود 6 الی 7 ماه هم در آنجا زندانی بودیم. افراد سیاسی زیادی در آنجا بودند و سرانجام پرونده ما 18 نفر رفت دادگاه. دادگاه اول حدود 2 ماه طول کشید و جمعی از ما را به اعدام محکوم کردند. ما تقاضای تجدیدنظر کردیم و بعد از دو ماه دادگاه تجدید نظر شروع شد و در دادگاه تجدیدنظر بودیم که کندی رئیس‌جمهور وقت آمریکا ترور شد و اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد و شاه دستور داد زندانیان سیاسی را به قید ضمانت آزاد کنند. سرانجام از زندان آزاد شدیم، ولی بعد از آزادی، اذیت و آزار رژیم ادامه داشت. ژاندارمری پیشوا و سازمان اطلاعات ورامین چند بار از ما بازخواست و بازجویی ‌کردند و مرتب تحت کنترل و مراقبت آنها بودیم. تا جایی که حدود 10 سال بعد از آزادی ما که به قید ضمانت بود، احضارها، بازجویی‌ها ادامه داشت و زندگی سختی را گذراندیم.»