شهید مطهری می‌گوید: در زمان امام صادق(ع) نرخ خواربار ترقی کرد و قحط غلات پدید آمد. حضرت به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است. امام(ع) فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نمی‌توانم گندمی تهیه کنم، امام فرمود مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد و دستور داد از آن به بعد مانند اکثر مردم نانی نصف جو و نصف گندم تهیه کنند.

گفتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین میرباقری

بحث در موضوع ثواب زیارت امام رضا(علیه‌السلام) است. روایت اول را در کافی مرحوم کلینی نقل کرده‌اند و در کامل الزیارات هم ابن قولویه همین حدیث را نقل فرموده‌اند از وجود مقدس موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام). حضرت فرمودند زیارت فرزند من ثواب هفتاد هزار حج مقبوله دارد، راوی با تعجب عرض کرد هفتاد هزار؟! حضرت فرمودند بله. چه بسا کسی حج انجام دهد و مقبول هم نباشد، ولی این زیارت هفتاد هزار حج مقبوله است. بعد فرمودند: اگر کسی وجود مقدس علی‌بن‌موسی الرضا(علیه‌السلام) را زیارت کند و شبی را در محضر این وجود مقدس بیتوته کند؛ «کان کمن زارالله فی  عرشه»(1) مثل کسی است که خدای متعال را در عرش زیارت کرده است.

آداب زیارت امام رضا(ع) 
حال این زیارت که این قدر فضیلت دارد، آدابی دارد که در زیارت امام رضا(علیه‌السلام) من یک جمله کوتاه را تقدیم می‌کنم که این زیارت معروف ایشان ظاهراً از امام هادی(علیه‌السلام) است که دستور داده‌اند قبل از اینکه از خانه و شهرتان حرکت کنید، غسل کنید و هنگام غسل بگویید: «اللَّهُمَ‏ طَهِّرْنِي‏ وَ طَهِّرْ قَلْبِي‏ وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي‏»(2) یعنی خدایا مرا پاک کن و قلبم را پاک کن و شرح صدر به من بده. ورود به وادی ولایت، قدم گذاشتن در وادی ولایت بدون شرح صدر، بدون طهارت و بدون پاکی روح ممکن نیست.
بعد فرمود همان دم در خانه بایستید و بگویید: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ إِلَى اللهِ وَ إِلَى ابْنِ رَسُولِ اللهِ حَسْبِيَ اللهُ... تَوَكَّلْتُ عَلَى اللهِ اللَّهُمَّ إِلَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَ إِلَيْكَ قَصَدْتُ وَ مَا عِنْدَكَ أَرَدْت‏»(3) این سفر، سفر الی‌الله است. در این سفر اعتماد به خدا کنید. تکیه به خدا کنید. با اتکاء به خود حضرت حق نه اسم‌الله، بسم‌الله و بالله. نمی‌شود بدون استعانت از اسم الهی و حضرت حق در وادی ولایت قدم گذاشت. در این سفر هدف کجاست؟ مقصد خداست. در زیارت امام، انسان به لقاءالله می‌رسد، البته «و الی ابن رسول الله». سیر ما به سوی خدای متعال از وادی ولایت امام عبور می‌کند. آنهایی که می‌گویند زیارت شرک است این را درک نمی‌کنند که زیارت سیر الی الله است، که این سیر از وادی ولایت امام اتفاق می‌افتد و هیچ وادی دیگری برای این سیر نیست، همه راه‌های دیگر بسته است. «و الی‌الله و الی ابن رسول‌الله». حال در این سفر عظیم و این سیر با عظمت سرمایه من چیست؟ «حسبی‌الله توکلت علی‌الله اللهم الیک قصدت و ما عندک اردت». بعد فرمود زبان‌تان به ذکر الهی مشغول باشد و هر قدمی که برمی‌دارید گاهی ثواب یک حج دارد؛ یعنی به اندازه یک حج سیر الی‌الله در یک قدم واقع می‌شود، اگر انسان زیارتش زیارت صحیح بود، با مقدمات بود، آماده بود، در هر قدم گویی یک حج رفته و برگشته. اینقدر از تعلقاتش رها می‌شود، آزاد می‌شود، ثواب در هر قدم منظور می‌شود و اینکه وقتی آمدید غسل کنید، لباس تمیز بپوشید، ذاکر باشید، زبان‌تان به توحید متوجه باشد و به محیط متوجه نباشد، چون به سوی ولی خدا می‌روید. بعد وقتی آمدید آن اذن دخول فوق‌العاده را بخوانید. اجازه بگیرید از خدای متعال و رسولش و از امام و ملائکه و با اذن وارد بشوید. اجازه‌ای که می‌گیرید نگاه‌تان به فضل امام باشد، نگاه انسان به خودش نباشد. آخرین جمله اذن دخول این است که «فاذن لی فی الدخول افضل ما اذنت لاحدا من اولیائک»، بهترین اجازه‌ای که برای ورود به ساحت‌تان به هر کدام از اولیای‌تان داده‌اید، بهترینش را به من بدهید. سلمان چطور مأذون است؟ آن‌طور اجازه‌ای به من بدهید. چون وادی امام یک وادی دارای مقامات است و ممکن است باب اول به روی من گشوده شود، ولی باب دوم گشوده نشود. آن اذنی که به بهترین اولیای‌تان می‌دهید که همه درها باز می‌شود و همه مقامات را سیر می‌کنند، به من هم بدهید. «و ان لم اکن اهلا لذلک فانت اهل لذلک»، من صلاحیت این اذن را ندارم، ولی مهمان شما هستم و شما چنین ظرفیتی دارید که به من هم مثل سلمان اجازه ورود بدهید، البته این طمع زیادی است، ولی این طمع با فضل امام (علیه‌السلام) امکان‌پذیر است. 

انسان عبد خداوند یا عبد امام(ع)
فرمود بعد وارد شوید و عتبه را ببوسید. یک بزرگی نقل کردند که ملاآقا دربندی به مرحوم شیخ‌مرتضی انصاری، فقیه بزرگ شیعه، عرض کرد آقا شما مرجع شدید اجازه می‌دهید شیعیان عتبه و آستان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را ببوسند؟ ایشان فرموده بودند نه. ملا آقا در بندی تعجب کردند، علت را جویا شدند، ایشان فرمودند عتبه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را سلمان می‌بوسد، حسنین می‌بوسند. ما جای پای زوار حضرت اباالفضل(علیه‌السلام) را می‌بوسیم.
این مسئله عجیبی نیست. به طور مثال در حضرت آدم یک شعاعی از روح بود: «فاذا نفخت فیه من روحی»، به ملائکه، به جبرئیل، به میکائیل گفتند: «اسجدوا لآدم». و این در حالی است که خود کلمه روح در حرم امام رضا(علیه‌السلام) است، بوسیدن عتبه حضرت که چیزی نیست، خیلی واضح است که اینها غلو نیست.
البته سجده بر آدم هم عبادت آدم نبوده، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند این تواضع در مقابل آدم و عبادت خدای متعال بود. ما خدای متعال را عبادت می‌کنیم، هیچ‌گاه ائمه را عبادت نمی‌کنیم. از وجود مقدس ثامن‌الحجج علی‌بن موسی‌الرضا(علیه‌السلام) این حدیث نقل شده است که حضرت فرمودند: «به همه بگویید احدی از ما نگفته‌ایم مردم عبد ما هستند، همه عبدالله هستند.» «وَ لَكِنِّي أَقُولُ النَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي‏ الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِي الدِّين‏»(4) ولی در مقام طاعت عبد ما هستند، هرچه گفتیم باید گوش کنند. این هم که ما در اذن دخول می‌گوییم؛ «عبدک و ابن عبدک و ابن امتک» بنده تو و بنده‌زاده تو دم در حرم ایستاده، این مقصود این بنده است، بنده در طاعت. 
در بقیع بودم یکی آمد و گفت شما مشرک هستید و کتاب را از من گرفت گفت اینجا عبارت «عبدک» دارد. گفتم قرآن را خوانده‌اید؟ احکام عبید و اماء قرآن را بلد نیستید؟! احکام عبید و اماء قرآن یعنی اینکه آن کسی که برده است، مولای خودش را می‌پرستد؟ این عبد در طاعت است و عبد در عبادت نیست. ما نسبت به ائمه(علیه‌السلام) عبد در طاعت هستیم. اختیار با خود انسان است. می‌خواهد عبد باشد یا نباشد. اگر عبد امام رضا(علیه‌السلام) نشد، عبد نفسش می‌شود، عبد شیطان می‌شود. ما امرمان دائر بین بندگی خدا و بندگی بت است، بین پرستش شیطان و نفس و پرستش حضرت حق است. ما که آزاد از پرستش نیستیم. اگر مطیع در مقابل ولی‌الله نبودیم، مطیع در مقابل شیطان می‌شویم، «و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت» و شیطان ولایت بر ما پیدا می‌کند، فرمان می‌دهد: «امرنهم». یک دسته از فرمان شیطان خلاص هستند، آنهایی که به وادی ولایت و به وادی توحید راه پیدا می‌کنند. والا شیطان به بقیه راه پیدا می‌کند و می‌تواند. «لامرنهم» فرمان می‌دهد، دستور می‌دهد، اگر انسان از امام تبعیت نکرد، مطیع شیطان می‌شود.‌
پی‌نوشت‌ها:
‌1ـ الكافي، ج ‏4، ص 585.
2ـ كامل‌الزيارات، ص 224.
3ـ من‌لا‌يحضره الفقیه، ج‏2، ص 602.
4ـ الكافي، ج ‏1، ص 187.

عثمان‌بن‌حنیف‌ـ 14

امام علی‌(ع) پیشتر «ابن‌حنیف» را از پیمان‌شکنی و حرکت ناکثین به طرف بصره آگاه کرده و نامه‌ای برایش فرستاده بود؛ لذا «ابن‌حنیف» نیز، از طریق فرستادگانی، حضرت علی(ع) را از ماجرای پیش آمده، باخبر کرد. امام(ع) طی نامه‌هایی، وظیفه‌اش را مشخص کرده و او را در مقام و موقعیت استانداری، باقی و قرار گفت‌وگو گذاشته شد. نامه امام علی(ع) از ربذه به دست عثمان‌بن‌حنیف رسید. در این نامه از عثمان خواسته شده است که آنها را به طاعت خدا و وفای به پیمان‌شان فرابخواند که اگر چنین کردند عثمان باید با آنها به نیکی رفتار کند و اگر سر پیمان‌شکنی و اختلاف داشتند عثمان مأمور به جنگ با آنها شده بود.
بنابر یک نقل، ابن‌حنیف هم، برای مقابله و جلوگیری از اقدام ناکثین، دو نماینده خود، یعنی ابوالاسود دوئلی و عمران‌بن‌حصین را در منطقه‌ای به نام «مربد» نزد شورشیان جمل فرستاد. صحبت‌هایی بین دو طرف انجام گرفت و قراردادی مبنی بر اینکه از جنگ دست بکشند تا علی(ع) بیاید، بسته شد. در همین اثنا، عثمان به مردم فرمان داده بود تا مسلح شوند. 
برخی گفته‌اند اصحاب فتنه وارد بصره شدند و سرانجام جنگی شدید درگرفت و در پایان این قرارداد در شهر بسته شد که تا آمدن امام علی(ع) صبر کنند، مشروط بر آنکه دارالاماره، بیت‌المال و مسجد در دست عثمان باشد. عثمان به دارالاماره بازگشت و به یارانش گفت سلاح‌های‌تان را زمین بگذارید و زخم‌های‌تان را مداوا کنید. اما از آنجا که پیمان‌شکنان، تصمیم داشتند در اولین فرصت، مقر استانداری و «دارالاماره» را از عثمان بگیرند و دستش را از فرمانروایی بصره، کوتاه کنند، پس از قرارداد، با رایزنی با رؤسای برخی از قبایل بصره آنها را به طرف خویش کشاندند و به بصره حمله بردند و به هنگام نماز صبح، به طرف مسجد رفتند، عثمان را که پیشتر به مسجد رفته بود و می‌خواست نماز جماعت بخواند کنار زدند و زبیر را برای اقامه نماز جماعت، گذاشتند. این اتفاق سبب شد تا بین دو طرف نزاعی درگیرد.
نیروهای انتظامی عثمان، زبیر را به عقب راندند و او را جلوتر بردند و دو مرتبه یاران زبیر، او را جلو بردند و... جریان همچنان ادامه پیدا کرد تا نزدیک طلوع آفتاب که صدای مردم به اعتراض بلند شد و در نهایت، زبیر بر عثمان غلبه کرد و از یاران مسلح خود که زیر لباس‌های‌شان زره نیز، پوشیده بودند، خواست تا او را دستگیر کنند. او، بعد از درگیری کوتاهی که با «مروان» داشت، دستگیر شد.
برخی دیگر نقل کرده‌اند شورشیان از ترس آنکه مبادا امام از راه برسد و آنان نتوانند در برابرش مقاومت کنند، پیمان را شکستند و شبانه به مسجد ریختند و این غائله را رقم زدند. برخی از مورخان گفته‎اند؛ این حمله طلحه و زبیر، در مسجد رخ نداد، بلکه هجوم به دارالاماره بود که عده‌ای از مأموران، از آنجا پاسداری می‌کردند که ناگهان مهاجمان شمشیر به دست بر آنها هجوم بردند و 40 نفر از آنان را کشتند (شمار مأموران کشته شده را تا 70 نفر نیز گفته‌اند) آنگاه به عثمان‌بن‌حنیف حمله و او را دستگیر کردند.
به هر ترتیب، عثمان را دستگیر کرده و این پیرمرد را محکم بسته و به شدت کتک زدند و سر و صورت او را تراشیدند و نقل است فرزند خلیفه سوم دستور داده بود تا گردن او را بزنند، اما از کار خود منصرف شد؛ چرا که گفته شده عثمان یا همسر او به ناکثین گفت: سوگند می‌خورم که اگر بکشیدم برادرم در مدینه بر خاندان‌تان شمشیر می‌کشد و کسی از شما را باقی نمی‌گذارد. تنها از ترس واکنش سهل‌بن‌حنیف جانشین حضرت علی(ع) در مدینه سبب شد از کشتن وی صرف‌نظر کردند و از شهر بیرونش کردند.



  سید حسین خاتمی/  «سخن خوب» از دیدگاه قرآن کریم دارای ویژگی‌هایی است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1ـ «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» آگاهانه باشد، به شنیده‌ها یا به حدسیات اهمیت ندهیم. 2ـ «قَوْلاً لَّيِّناً» نرم و با محبت باشد. زبان‌مان تیغ نداشته باشد، اهل کنایه زدن و رنجاندن با زبان نباشیم حتی نسبت به دشمنان؛ زیرا این دستور خداوند به حضرت موسی(ع) است وقتی که می‌خواست به سراغ فرعون برود تا او را به سوی خداوند بخواند. 3ـ «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» حرفی که می‌زنیم خودمان هم به آن عمل کنیم. در روایات نیز بر عمل کردن و جذب مردم با عمل تأکید فراوان شده است. 4ـ «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» منصفانه و عادلانه باشد. وقتی طرف مقابل این رعایت انصاف را از گوینده ببیند به سخنان گوینده علاقه‌مند می‌شود. 5ـ «قَوْلًا سَدِيداً» حرف‌مان مستند باشد و منطقی حرف بزنیم. به عبارتی، آنقدر حرف‌مان عقلانی باشد که کسی نتواند آن را دچار اختلال عقلی و منطقی کند و به آن ایراد وارد کند و به این واسطه همه سخنان فرد را غیر منطقی بداند. 6ـ «قَوْلاً مَّیْسُوراً» ساده حرف بزنیم، روان و آسان حرف بزنیم؛ زیرا این روان صحبت کردن فرد را خوشحال می‌کند و او را جذب گوینده می‌کند. 7ـ « قَوْلاً بَلِیغًا» کلام رسا باشد. مشخص باشد منظور چیست. 8ـ «قولوا للناس حسناً» زیبا باشد. حرف همانطور که باید خوب باشد، خوب هم باید زده شود؛ یعنی هم حرف خوب بزنیم و هم خوب حرف بزنیم. 9ـ «یَقُولُ التّی هِیَ أحْسَن» بهترین کلمات را انتخاب کنیم. انتخاب بهترین الفاظ خودش اثر کلام را زیاد می‌کند و احترام به فرد مقابل را نشان می‌دهد.  10ـ «و قولوا لهم قولاً معروفاً» سخن‌های‌مان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد و در جهت نشر معارف باشد. 11ـ «قولاً كريماً» همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم؛ یعنی وقتی صحبت می‌کنیم نشان دهیم که فرد مقابل را بزرگ و ارزشمند می‌دانیم. 12ـ «هدوا الی الطّیب من القول» از سخنان خود کم کنیم تا در جامعه حرف‌های پاک باب شود. 

راهکاري ساده براي رفع گلايه‌اي قديمي

 کبري فرشچي/ انگار با هم غريبه‌اند و یکدیگر را نمي‌شناسند. انگار نه انگار با یکدیگر عهد و پيمان محبت و وفاداري بسته‌اند، اما حالا حس مي‌کنند چقدر از هم دورند. اما ماجرا آنقدرها هم که تصور مي‌کنند سخت و گره کار ناگشودني نيست. مشکل بسياري از خانواده‌ها از امري بسيار ساده آغاز مي‌شود. ممکن است احساس کنند یکدیگر را درک نمي‌کنند اما اغلب اصل ماجرا چيز ديگري است. مشکل از درک کردن و درک شدن نيست؛ بلکه بسياري از افراد کمتر ياد گرفته‌اند شنونده خوبي باشند، به همين دلیل هم هست که فرآيند درک‌شان دچار اختلال مي‌شود و در ارتباط با اعضاي خانواده احساس مي‌کنند براي هم غريبه شده‌اند. اين چالشي است که نه فقط در ميان زن و شوهرها، بلکه خيلي وقت‌ها در ميان دیگر اعضاي خانواده هم شکل مي‌گيرد و آنها حس مي‌کنند نمي‌توانند همديگر را درک کنند. در حالي که اين مشکل خيلي ساده‌تر از آنکه تصورش را بکنيد قابل حل است. کافي است سعي کنيد شنونده خوبي باشيد. البته اين کار هم نياز به تمرين دارد و مهارت‌هاي خاص خودش را مي‌طلبد.
اختلافات خانوادگي کم نيستند. اختلاف زن و شوهر، ‌اختلاف ميان پدر و مادر و فرزندان، ‌اختلاف ميان خواهر و برادرها، ‌اختلاف ميان اعضاي خانواده همسران و... اما هيچ يک از اين اختلافات حل نشدني نيستند و براي مواجهه با آنها فقط نيازمند کمي مهارت هستيم و البته اراده‌اي براي تغيير و برطرف کردن زمينه‌هاي اختلاف. 
گاهي اوقات فقط لازم است سکوت کنيد و بدون هيچ قضاوت يا پيش‌داوري فقط چشم در چشم همسر يا فرزندان‌تان دوخته و به صحبت‌هايش گوش کنيد. اما نشنيدن و توجه نکردن اغلب گله‌ای است که زن و شوهرها از یکدیگر دارند. 
يک مرحله مغفول مانده 
در فرآيند ارتباط 
درست برخلاف تصوري که خيلي از ما درباره ارتباط داريم فرآيند ارتباط فقط و فقط صحبت کردن نيست، بلکه گوش کردن هم بخش مهمي از اين فرآيند است و چه بسا نقشي عميق و تعيين‌کننده داشته باشد. ما هم اگر در ارتباطات روزانه‌مان با همسر، ‌فرزند و ديگر اعضاي خانواده بتوانيم شنونده خوبي باشيم، بخش مهمي از فرآيند ارتباط را به درستي انجام داده‌ايم و ريشه بسياري از اختلافات در زندگي زناشويي و خانوادگي را مي‌خشکانيم. نکته تأمل‌برانگیز اينجاست که شنيدن با گوش کردن تفاوت‌هاي عميقي دارد.

فرق شنيدن با گوش کردن 
ما در هر لحظه با صداهاي متعددي در دنياي پيرامون‌مان مواجه مي‌شويم، اما به همه آنها گوش نمي‌دهيم. گوش دادن فرآيند پيچيده‌اي است که از محدوده گوش‌ها فراتر مي‌رود. انسان‌ها براي خوب گوش دادن به گوش‌ها، ‌ذهن و قلب خود متکي هستند و همين فرآيند گوش دادن را از شنيدن متمايز مي‌کند. شنيدن فرآيند فيزيولوژيک است و گوش دادن داراي ابعاد روانشناختي و شناختي است که در شنيدن صرف يا دريافت فيزيکي پيام اثري از آنها نيست.
در فرآيند گوش کردن شما ابتدا به گفته‌هاي طرف مقابل‌تان توجه مي‌کنيد. توجه نکردن به صحبت‌ها گله‌اي است که بسياري از خانم‌ها از همسرشان دارند. همسر يا فرزند يا هر یک از اعضاي خانواده ما از ما انتظار دارند وقتي موضوعي را با ما در ميان مي‌گذارند به آنها توجه کنيم. يکي از مهم‌ترين نشانه‌هاي اين توجه هم نگاه کردن و نشان دادن علاقه به صحبت‌هاي همسر يا فرزندتان است. اين علاقه از عمق نگاه و رفتارهاي شما قابل درک است و اين حس را به عزيزان‌تان انتقال مي‌دهد که به اندازه کافي براي شما مهم هستند و همين موضوع نخستين گامي است که مي‌تواند ارتباطات شما را با اعضاي خانواده‌تان بهبود بخشد. اما از سوي ديگر وقتي به سخنان آنها توجه مي‌کنيد مي‌توانيد درک بهتر و واکنش مناسب‌تري داشته باشيد. 
اين را هم فراموش نکنيد که توجه کردن يک انتخاب است و استعدادي نيست که عده‌اي از آن برخوردار باشند و عده‌اي ديگر نه. 

هم گوش کنيد هم توجه 
همسر،‌ فرزند يا هر یک از اعضاي خانواده ما انتظار دارند وقتي با ما همکلام مي‌شوند شش‌دانگ حواس و توجه‌مان را به آنها بدهیم، بديهي است اين توجه مي‌تواند تأثيری بسيار مثبت در روابط خانوادگي داشته باشد و نبودن اين توجه هم نخستين گام براي سرد شدن روابط خانوادگي است. يادتان باشد در حين گوش کردن پاسخ‌هاي غير کلامي متناسب داشته باشيد. سر تکان بدهيد، ‌لبخند بزنيد و با ديگر حرکات دست و صورت نشان بدهيد که علاقه‌مندانه مشغول گوش کردن صحبت‌هاي طرف مقابل‌تان هستيد. چنين رفتاري به خصوص در ميان همسران و به خصوص از سوي آقايان براي خانم‌ها مي‌تواند معجزه‌گر باشد. 
طبيعتاً وقتي خوب به صحبت‌هاي همسر يا فرزندتان گوش کرده باشيد مي‌توانيد پردازش درستي از صحبت‌هاي آنها داشته باشيد و خواسته‌ها و انتظارات‌شان را درک کنيد. 
توجه داشته باشيد به طور کلي خانم‌ها بيشتر از آقايان به وقايع اطراف‌شان توجه مي‌کنند، مردها بخش‌هاي خاصي از ارتباط را مورد توجه قرار مي‌دهند، اما زن‌ها به کل ارتباط توجه مي‌کنند و جزئيات و کليات را در کنار يکديگر مورد توجه قرار مي‌دهند. اين موضوع موجب مي‌شود خيلي از مسائلي که براي آقاي خانه اصلاً اهميتي نداشته باشد بر خانم خانه اثر بگذارد و احساس کند همسرش به او توجه ندارد و او را درک نمي‌کند. 
اين نکته را فراموش نکنيد که خيلي وقت‌ها اعضاي خانواده ما هيچ انتظار خاصي از ما ندارند و تنها گوش کردن به صحبت‌هاي‌شان موجب مي‌شود تا احساسات‌شان تخليه شده و حس خوبي پيدا کنند. اين مسئله هم در ميان خانم‌ها اهميت زيادي پيدا مي‌کند. يک مرد موفق در زندگي مردي است که شنونده بهتري باشد، بي‌آنکه نياز باشد کار خارق‌العاده‌اي انجام دهد. 

نعمت خوب گوش کردن
امام على(عليه‌السلام) درباره خوب گوش کردن مي‌فرمايند: «مَن أحسَنَ الاستِماعَ تَعَجَّلَ الانتِفاعَ»؛ هركه خوب گوش كند، زود بهره‌مند شود. همچنين در حديث ديگري مي‌فرمايند: «السامِعُ شَريكُ القائلِ»؛ شنونده، شريك گوينده است.
و به قول قديمي‌ها خداوند دو گوش و يک زبان به بندگانش عطا کرده است، اگر متناسب حرف بزنيم و گوش کنيم، حتماً زندگي خانوادگي بهتري را تجربه خواهيم کرد. 



خانواده به منزله نهاد اجتماعی بنیادین جامعه از عوامل متعدد بیرونی و درونی تأثیر می‌پذیرد و همانند دیگر نهادها در درون خود با موانع، تعارضات، مشکلات، کارکردها، تحولات و... مواجه است که پرداختن به آنها برای آشنایی با خانواده در حوزه روان‌شناسی خانواده قرار می‌گیرد.
کتاب «روان‌شناسی خانواده» در دو بخش تنظیم شده است که در بخش اول مفهوم انواع، کارکردها و دیگر مباحث مربوط به خانواده به بحث گذاشته شده و در بخش دوم آسیب‌های اجتماعی که خانواده از ابتلا به آن رنج می‌برد، آورده شده است. محتوای این کتاب با توجه به سرفصل مربوطه برای واحد درس روان‌شناسی خانواده تنظیم شده و برای مشاوران و خانواده کاربرد دارد.
در بخشی از کتاب روان‌شناسی خانواده می‌خوانیم:«در جوامع شرقی به خصوص در ایران وقتی ازدواج بین دختر و پسری شکل می‌گیرد، تنها به معنای پیوند آنها نمی‌باشد؛ بلکه عملاً خانواده‌های دو نفر نیز با همدیگر و با خانواده نو شکل گرفته مطرح بوده و شکل می‌گیرد. لذا اولین وظایف مشترک زنان و مردان این است که نگاه‌شان را نسبت به خانواده‌های خود و همسرشان تغییر دهند و از دو خانواده جدا از هم به خانواده‌های یکسان تبدیل نمایند. بدین مفهوم که داماد خانواده همسرش را نیز مثل خانواده خود تلقی کند و خود را عضوی از آن خانواده بداند و آنها نیز داماد را به عنوان عضو جدید بپذیرند. همچنین عروس، خانواده‌ داماد را مثل خانواده خود بداند و خود را عضوی از خانواده آنها بداند. چنین تفکری به عروس و داماد این اجازه را خواهد داد که دو خانواده را یکسان ببینند و رفتار متناسب با هر دو خانواده داشته باشند و احساس بیگانگی در میان جمع خانواده نکنند. حضور متعارف در خانواده‌های یکدیگر، آگاهی از وظایفی که در مقابل خانواده‌های یکدیگر دارند و...، از مواردی است که زوجین باید به آنها توجه داشته باشند.»
در کتاب روان‌شناسی خانواده اثر حسن ملکی سعی شده است به پایداری خانواده کمک کرده و در راستای رفع موانع ثبات خانواده اقدام شود.


احسان جوادی در صفحه شخصی خود نوشت: سلام رفقا... بین همه عکس‌های شهدا و مادراشون، همیشه درگیر یه عکس بودم... مادری که جمجمه پسرشو گذاشته بود رو سرش...!!! همیشه می‌گفتم اون لحظه چه حالی داشت؟ اصلاً چرا این کارو کرد؟ کجاست اصلاً این مادر؟ تا اینکه امروز تو اداره‌ای به صورت اتفاقی دیدم یه پیر زن داره از بچه‌ا‌ش می‌گه!...گفتم ببخشید شما مادر کدوم شهیدین؟ به علی قسم عین این جمله رو گفت: مادر همون شهیدی که سرشو گذاشتم رو سرم. قفل کردم، نمی‌دونستم چی بگم... ‌انگار جواب تمام سؤال‌های ذهنم راه گلومو بست. گفت نوزده سالش بود. آخرین بار که خواست بره تیشرتشو آورد، گفت مامان با نخ چهار تا خط روش بنداز. من این سری شهید می‌شم و جنازه‌م برنمی‌گرده. این نشونت باشه. گفتم چه غلطا! تو میری و سالم بر می‌گردی و شهیدم نمیشی. گفت: مامان به خدا خواب دیدم رفت و کربلای 4 تو ام‌الرصاص شهید شد و 10 سال بعد جنازه‌اش برگشت.
 دستاشو هم تو دستم گرفتم. به عکاس گفتم از من و پسرم عکس نمی‌گیرین؟




 دکتر مجيد ابهري/گاهي اوقات زوج‌هاي از خيانت همسرشان در زندگي مشترک صحبت مي‌کنند؛ رفتاری که مي‌تواند بر روابط  آنها سايه بيفکند و گاهي خانواده را تا مرز فروپاشي پيش ببرد. اما خيانت در زندگي زناشويي چه معنايي دارد و ريشه‌هاي شکل‌گيري و راهکار پيشگيري از آن چيست؟
بروز خیانت در زندگی زناشویی هیچ مشابهتی با این فرآیند در روابط اجتماعی ندارد. در روابط اجتماعی به دلیل پایین آمدن سطح اعتماد در داد و ستد، روابط دوستی، روابط شغلی و... خیانت صورت می‌گیرد؛ اما در روابط زناشویی مصادیق بارز خیانت می‌تواند حرف زدن بسیار صمیمانه با یک زن یا مرد بیگانه، گرم گرفتن یا درخواست برای موضوع یا موردی از سوی زن یا شوهر باشد. اما به طور کلی در فرهنگ اخلاقی و اجتماعی ما خیانت در روابط زناشویی یعنی خروج از چارچوب‌های اخلاقی و موازین ارزشی، به نحوی که فرد هم از نظر عقیدتی و هم از نظر عاطفی مرتکب تخلف شده و  قابل اعتماد نباشد.کمبودهای زندگی زناشویی احتمال بروز خیانت را بیشتر می‌کند؛ یعنی چه از نظر روابط جنسی و چه از نظر ارتباطات عاطفی کلامی وقتی زن یا شوهر احساس خلأ می‌کند و باور دارد که همسرش نمی‌تواند آن خلأ را پر کند، به بیراهه کشیده می‌شود. با توجه به مطالعات انجام شده درباره مردان و زنانی که در زندگی زناشویی مرتکب این‌گونه خطاها می‌شوند، درجه ایمان و باورهای عقیدتی به عنوان واکسن ضد خیانت شناخته می‌شود، به طوری که اگر این باورها در فرد کم‌رنگ باشد، میزان تسلطش بر زندگی و کنترل روابطش در بیرون از خانه ضعیف می‌شود. 
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.