یک وقت‌هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشت شیشه‌ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست‌هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی‌خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه‌ ذهنت صف کشیده‌اند
آن وقت با خودت بگویی
بگذار منتظـر بمانند!



امام رضا(ع) می‌فرماید:
«كانَ أبي عليه‏السلام إذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا وكانَتِ الكَآبَهُ تَغلِبُ علَيهِ حَتّى تَمضِيَ عَشرَةُ أيّامٍ فإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ وحُزنِهِ و بُكائهِ و يَقولُ: هُوَ اليَومُ الَّذي قُتِلَ فيهِ الحُسَين.»
چون ماه محرّم مى‏‌رسيد كسى پدرم امام کاظم(ع) را خندان نمى‌‏ديد. غم و اندوه بر او چيره بود تا آنكه ده روز مى‏‌گذشت، روز دهم(عاشورا) روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود و مى‏‌فرمود: عاشورا، روزى است كه حسين(ع) در آن كشته شد.
وسائل‌الشيعه، ج 10، ص 394


به مناسبت روز ملی سینما


 محمدرضا محقق/ سینما، این آموزگار تفکر بشر امروز که نقشی بی‌بدیل در شکل‌گیری نمادها و نمودهای زندگی و افق‌ اندیشگی ما دارد، این روزها در کشور ما حال خوشی ندارد.
هنوز جریان شبه‌روشنفکری در حال «تمرین» و «تجربه» است و مطابق معیار دقیق و مستمر جشنواره‌های خارجی فیلم می‌سازد و با پوچ‌انگاری نخ‌نما شده و بی مزه و من درآوردی خود، ارضا می‌شود. هنوز اهالی سفارشی‌ساز و تبلیغات‌چی‌های حرفه‌ای، به دست نهادهای دولتی و بودجه بیت‌المال چشم دارند و از کیسه ملت، خرج فیلم‌های صد من یک غاز خود می‌کنند و حظ می‌برند. به اینها، حجم وسیع فیلم‌های رکیک‌ـ به اسم کمدی‌ هم اضافه شده است و البته معدود هنرمندانی که با دغدغه‌های شخصی و تلاش‌های فردی و تجربه‌های ارزشمند خود بار ارتقا و پیشرفت حقیقی و واقعی سینمای این مملکت را بر دوش می‌کشند و بی‌توقع از هر کسی، با توکل بر هنر خویش و امید به همراهی مردم فیلم می‌سازند و سینما می‌آفرینند.
در فقه مسئله‌ای تحت عنوان «غش در معامله» داریم که یعنی فروشنده در جنسی که می‌خواهد تحویل خریدار بدهد، مکر و حیله‌ای به‌کار بندد و آن را به چیزی جز حقیقت و واقعیت عرفی آن جنس مبدل کند و تحویل خریدار دهد؛ نمونه معروفش اینکه در شیر آب بریزد و بفروشد. ولی غش در معامله فقط به آب ریختن در شیر محدود نیست و فیلم‌سازی که با یک فیلمنامه ورزنیامده و بد، مجموعه تصاویر کج و معوجی به هم وصله پینه می‌کند و به خورد مخاطبش می‌دهد، مصداق تام و تمام غش در معامله است و درآمدش حرام!
اما راه حلش چیست؟ بی‌تردید ایجاد صنعت سینما و پدیدآمدن شرایط واقعی و حقیقی عرضه و تقاضا و کوتاه شدن دست دلال‌ها و کارچاق‌کن‌هایی که میان سینماگر و پول مردم، پل می‌زنند و حظ خود را می‌برند.
اما این همه ماجرا نیست. سینمای ایران مشکلات دیگری هم دارد که بی‌تردید از جمله مهم‌ترین آنها تورم فیلمسازها و بازیگران و به اصطلاح سلبریتی‌هایی است که سواد و مطالعه ندارند. سینماگرانی که کتاب نمی‌خوانند، فیلم نمی‌بینند، مردم را نمی‌شناسند، با جامعه ‌خود مماس نیستند، مسئله ندارند، فکر و ذکرشان... اصلاً فکر و ذکری ندارد و در بی‌جهانی و بی‌مبنایی و بی‌هویتی و بی‌مسئلگی فیلم می‌سازند که فیلمی ساخته باشند! 
سینماگرانی که به جای مشق کردن و ممارست و طلبگی و تواضع و آموختن و فراست یافتن، به حاشیه‌سازی و جنجال‌پراکنی و طلبکاری از جهان و مافی‌ها متمسک می‌شوند تا بلکه جلب توجه کنند! اما تا کی؟ تا قیام قیامت که نمی‌توان به این شیوه سرطانی ادامه داد و سر همه را شیره مالید و با داد و هوار و ادا و ادعا، کار را پیش برد.
خلاصه، اگر بنا باشد وضعیت امروز سینمای ایران را به طور دقیق ارزیابی کنیم، به چند حوزه می‌رسیم که در آنها امراض حاد و حال وخیم، اوضاع را نابه‌سامان کرده است و به شرح زیر است:
نبود نظام درست آموزشی و تربیت نسلی از سینماگران حرفه‌ای با رویکرد ایجاد و ارتقای مستمر دانش سینمایی، چرخه معیوب تولید و اکران که مهم‌ترین عامل آن هم حضور دلالان و کارچاق‌کن‌های واسط در لباس‌ها و ذیل عناوین گوناگون، میان بیت‌المال و سینماگرانی که به کیسه ملت چشم دوخته‌اند و نه هنر و تلاش خودشان در ایجاد روابط سالم با مردم تا از آنها حمایت طبیعی و اصولی و مردمی صورت پذیرد، نگاه‌های غیرحرفه‌ای و غیراصولی در حوزه سینمای سفارشی و دولتی که از دلش نه فیلم‌های استاندارد و دارای ارزش‌های هنری، بلکه نسخه‌هایی معیوب و ابتر و کج و معوج از آثار ضعیف و نازل و بی‌مخاطب بیرون می‌آید و البته ضعف مدیریت و کارنابلدی سیستم در زمینه ایجاد و قوام بخشیدن به یک جریان حمایتی سالم و بدون شایبه در جهت ارتقای کلی سینمای کشور.
باید گفت، گذشته از همه آن نکات ابتدایی و مؤخرات عینی، از ریشه‌ها و مناسبات سینمای ایران، بخشی از وضعیت دیروز و امروز و فردای ما در این قصه، به فاصله سینما با هویت قومی و دینی ما برمی‌گردد.
شعر هنر ماست و تریبون قومی ما در طول تاریخ برای ابراز وجود و ارائه مانیفست فکری و ابراز هویت دینی و ملی به شمار می‌آید و با این شعر، تاریخ، منش، اندیشه، دین و حیثیت ملت ایران محفوظ مانده و استمرار یافته است. از حافظ و سعدی گرفته تا فردوسی و مولانا و از عطار و بیدل تا خیام و جامی و دیگر قله‌های ادب پارسی همگی در میدان شعر، عرصه را برای تثبیت اندیشه و انتقال فرهنگ و استمرار فکر و هنر قومی ما به کار بستند و جاودانه شدند و این همان کارکردی است که سینما برای غرب داشته و دستاوردی که برای فرهنگ و اندیشه و سیاست و اقتصاد و هنر او بر جای گذاشته است.
سینمای ایران اگر بناست راه خود را بیابد، چاره‌ای جز این ندارد که چنین کارکردی پیدا کند؛ یعنی مبانی نظری خویش را بازاندیشی کرده و مبتنی بر شناخت ماهیت حقیقی سینما و فرهنگ و جامعه تدارک ببیند و افقی استاندارد تا آنجا که مقدور و ممکن است، تعبیه کند و این افق استاندارد لامحاله از همان چند حوزه ساختاری و روش‌مند اصولی می‌گذرد که در اثنای این متن به آن اشاره کردیم و برشمردیم.
حکایت جذابیت و سرگرم‌سازی سینما و پیوند توأمانش با رؤیا و تجلی تخیل و رهاوردی که از این موقعیت نصیب مخاطب می‌شود و آن شریک شدن در تجربه لذتمند حس دنیایی دیگر، مبتنی بر جهان‌بینی فیلم‌ساز و کارکردهای زنده تجربیات مخاطب فعال است، در مجموع موقعیتی فراهم می‌آورد که آن غفلت منتشر و مستتر در ماهیت سینما، عرصه‌ای می‌شود برای درک بسیاری مفاهیم؛ از حقیقت گرفته تا دین؛ از زیبایی گرفته تا آیین و از هستی گرفته تا خدا.
مرور تاریخ سینما و دستاوردهای اعجاب‌برانگیز و منحصر به فردش گویای این واقعیت حقیقت‌مآب است که سینمای ایران می‌تواند و باید آیینه‌ای در برابر انسان، زندگی و هستی این کشور شود.

 استقبال گرم مردم سوریه از یک فیلم ایرانی
اکران فیلم «به وقت شام» در سوریه با استقبال گرم مردم این کشور، به ویژه خانواده‌های شهدا و رزمندگان همراه شده است. اولین اکران «به وقت شام» در سوریه به شهر حلب اختصاص داشت. مدافعان حرم و خانواده‌های‌شان اولین میزبانان فیلم به وقت شام در حلب بودند. در این نمایش حدود ۱۰۰ نفر از خانواده‌های شهدا به همراه مسئولان شهر حلب در سینما زهرا به تماشای این فیلم سینمایی نشستند. دومین نوبت نمایش فیلم حاتمی‌کیا در شهر حلب به رزمندگان فاطمیون اختصاص داشت که با حضور رزمندگان در مقر تل جبین و بسیاری از رزمندگان افغانستانی برگزار شد. همچنین فیلم سینمایی «به وقت شام» برای هنرمندان و سینماگران سوری در حلب به نمایش درآمد که با استقبال فوق‌العاده مردم این شهر همراه بود. اکران بعدی استان حلب در شهر نبل و در محل حسینیه امام حسین(ع) این شهر با حضور پرشور مدافعان شهر نبل و خانواده‌های‌شان روی پرده رفت. به وقت شام پس از اکران حلب به دیرالزور رفت و در اکرانی کاملاً خاص در فضای آزاد ۴۰۰ نفر از رزمندگان تیپ فاطمیون را به تماشای این اثر سینمایی نشاند. «به وقت شام» در استان دیرالزور برای مردم این شهر جنگ‌زده نیز در چند نوبت به نمایش درآمد.

ضعف قوانین در مقابل بازیگران دوچهره
سوءاستفاده از شهرت و دهن‌کجی به ارزش‌های فرهنگی از سوی بازیگر تازه شناخته شده سریال پدر، اتفاق جدیدی نبود و قبلاً هم رخ داده بود.
این بازیگر هر چند پس از انتقادات، تصاویر نامتعارف خود در فضای مجازی را حذف کرد؛ اما این مسئله باز هم خلأ قوانین و موانع بازدارنده درباره حق شهرت را برملا کرد.
این مسئله درباره بازیگرانی که نقش‌هایی خاص را ایفا می‌کنند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. برای نمونه، بازیگری که بیش از یک ماه در قالب یک زن محجبه و چادری در یک سریال پربیننده ظاهر شده، وقتی بلافاصله پس از پایان پخش این سریال، تصاویری با پوشش نامناسب از خودش منتشر می‌کند، افزون بر وهن حجاب، تأثیری منفی بر مخاطبان به ویژه کودکان و نوجوانان می‌گذارد و موجب پریشانی ذهنی آنها می‌شود. بنابراین، باید همچون کشورهای غربی، از بازیگران تعهد گرفته شود برای فعالیت‌های متفرقه خود نیز از اصول سازمان یا مرکزی که برای آن کار می‌کنند، متابعت کنند. پویش انتخاب
 بهترین‌های دفاع مقدس
پویش انتخاب بهترین‌های کتاب دفاع مقدس برگزار می‌شود. عناوین ۱۵ عنوان کتاب منتخب به این شرح است: «دا»، «دختر شینا»، «آن بیست و سه نفر»، «گلستان یازدهم»، «بابانظر»، «پایی که جا ماند»، «کوچه نقاش‌ها»، «همپای صاعقه»، «شطرنج با ماشین قیامت»، «خداحافظ سالار»، «عصرهای کریسکان»، «نورالدین پسر ایران»، «همه سیزده‌سالگی‌ام»، «در کمین گل سرخ» و «وقتی مهتاب گم شد.» همچنین پنج نویسنده مرد، شامل حبیب احمدزاده، احمد یوسف‌زاده، سیدقاسم یاحسینی، حمید حسام و گلعلی بابایی و پنج نویسنده زن، شامل بهناز ضرابی‌زاده، گلستان جعفریان، معصومه سپهری، مهناز فتاحی و راحله صبوری هستند. زندگی‌نامه غلامعلی پیچک
 در «شاهین بر آفتاب»
«شاهین بر آفتاب» جدیدترین اثر گلعلى بابایى در حوزه پژوهش و نگارش سرگذشت نامه‌هاى مستند سرداران شهید سپاه تهران، با محوریت زندگانى پر ماجراى آموزگار بسیجى شهید غلامعلى پیچک روانه چاپ شد.
این کتاب فرازهاى عمدتاً ناگفته‌اى از مراحل گوناگون زندگى، مبارزات سیاسى و نظامى شهید پیچک را از مجراى اسناد و مدارک دست اول و روایات طیف متنوعى از اعضاى خانواده، یاران و همرزمان سردار شهید عملیات سپاه غرب کشور در سال نخست جنگ، براى مخاطبان خود بازروایى می‌کند. «شاهین بر آفتاب» را انتشارات ٢٧ بعثت و نشر صاعقه همزمان با سی‌وهشتمین سالگرد آغاز حماسه دفاع مقدس منتشر می‌کند.
انتشار مستندی با موضوع ولایت فقیه
«ولایت فقیه در دو روایت» مستندی به کارگردانی حسین فرقدان است که به تازگی منتشر
 شده است.
 این مستند تلاش کرده است از طریق مصاحبه با مراجع عظام تقلید و بررسی نظرات گوناگون، به پرسش‌ها و شبهات امروز جامعه پیرامون نظریه «ولایت فقیه» پاسخ دهد.
حسین فرقدان، کارگردان این مستند گفت: «پیش از آنکه به دلایل ساخت این مستند ‌اشاره کنم، باید بگویم که چرا پس از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کمتر در حوزه‌های فیلم و مستند به موضوع ولایت فقیه در نظام اسلامی پرداخته 
شده است.»
رادیو محرم افتتاح می‌شود
مدیر رادیو معارف از افتتاح رسمی رادیو محرم با حضور آیت‌الله مکارم‌شیرازی در آستانه ماه محرم‌الحرام خبر داد. 
آیین آغاز به کار رادیو محرم امروز دوشنبه نوزدهم شهریور در آستانه ماه محرم با حضور آیت‌الله مکارم‌شیرازی، تولیت آستان مقدس حضرت معصومه(س) و مدیران رسانه ملی در شبستان امام خمینی(ره) و حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)
 برگزار می‌شود. 
برنامه‌های رادیو محرم به صورت ۲۴ ساعته بر روی موج FM ردیف 95/5 مگاهرتز و نیز بر روی گیرنده‌های دیجیتال قابل دریافت
 خواهد بود.

 نمی‌شوم هرگز
اگر چه مثل محّرم نمی‌شوم هرگز
جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز
مرا ببخش مرا، چون که خوب می‌دانم
که توبه کردم و آدم نمی‌شوم هرگز
اسیر جاذبۀ حُسن یوسف یاسم
که محو در گل مریم نمی‌شوم هرگز
گناه‌کارم و حتی بدون اذن شما
بدان نصیب جهنم نمی‌شوم هرگز
به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم(ع)
به پای هیچ کسی خم نمی‌شوم هرگز
قسم به قلب سپیدت سیاه‌پوش کسی
به جز شهید محّرم نمی‌شوم هرگز
نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع
به سلسبیل و به زمزم نمی‌شوم هرگز
در انتهای غزل من دوباره می‌خواهم
فقط برای تو باشم نمی‌شوم هرگز 

محرم شروع شد
آقا سلام بر غزل اشک ماتمت
بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت
چندی گذشت در غم هجران اشک تو          
 پر می‌کشید دل به هوای محرّمت
آقا سلام ماه محرّم شروع شد
آمد بهار زخم دل ما و مرهمت
خون می‌شود دل همه عالم ز قصه 
آن لحظه‌های آخر و گودال و آن غمت
در بین روضه، غم دل من را گرفته بود
وقتی رسید روضه به انگشت و خاتمت
ما بین این همه غم و اشک و فراق و داغ
ای زینب آمدم که شوم یار و همدمت
زینب چقدر شکل جوانی مادرت شدی
با صورت کبود و همان قامت خمت

تو هستی 
آسمان هست
و خدایی که در همین نزدیکی است...
خودت را گره بزن به یک احساس خوب
به یک خیال خوب
دلت را بسپار به خدا
و دیگر غمت نباشد...
جدی نگیر پوشالیِ دنیا را
نه غمش ماندنی است
نه شادی‌اش همیشگی
موافق با روزگار باش
هر چند به مرادت نگردیده باشد
نگذار موج‌های گاه و بی‌گاه زندگی
آرامشت را دستخوش تکانه‌ها کند
گوهر گرانبهای وجودت را دور نگه دار
از ریز و درشت بی‌ارزش دنیا
همه روز و شبت را
همه بود و نبودت را
همه امید و آرزویت را
گره بزن به مولایت
همو که قرار است من و تو را برساند به ساحل نجات



 محمد قمی/ یکی از معضلات سینما در کشور ما این است که معدود فیلم‌های ارزشی، در مرحله اکران قربانی مناسبات این عرصه می‌شوند. 
واقعیت آن است که آنچه مافیای اکران خوانده می‌شود، سال‌هاست که به یک نقطه کور و مایة رنج و تعب نیروهای ارزشی سینمای ایران تبدیل شده است. مافیایی که به شکلی خزنده و ناجوانمردانه تلاش می‌کند از راه‌های گوناگون فیلم‌های ارزشی را فشل کند و آنها را در موقعیتی قرار دهد که یا عطای اکران را به لقایش ببخشند یا در شرایطی نابرابر و غیرمنصفانه به اکران تن دهند و در نهایت هم بدون آنکه با مخاطب به درستی مواجه شده باشند و ارتباطی استاندارد و اصولی در شرایطی مساعد با آنها برقرار کرده باشند، از پرده پایین بیایند.
آنچه در این سال‌ها از زبان عوامل فیلم‌های ارزشی می‌شنویم، از مظلومیت مضاعفی حکایت می‌کند که طی این سال‌ها دامن‌گیر سینمای ارزشی ایران شده است. فیلم‌هایی که با مشقت تولید می‌شوند و بعد در گردنه پر پیچ و خم اکران و ارائه به مخاطب، در هزار توی مافیای اکران و تبلیغ گیر می‌افتند و از هیچ حمایتی هم برخوردار نمی‌شوند. فیلم‌هایی که شاید تنها گناه‌شان این باشد که نه وطن‌فروشی کرده‌اند و نه با ایجاد جذابیت‌های کاذب سعی کرده‌اند از نمادها و نمودهای جنسی سوء‌استفاده کنند.
در حالی که سینمای ایران در طول دو دهه اخیر در غرقاب بی‌هویتی و تکرار و ابتذال گرفتار آمده، فیلم‌های ارزشی اولویت بیشتری برای اکران دارند.
در این وضعیت، ابتدا باید فضای تبلیغاتی و رسانه‌ای بهتری برای این فیلم‌ها فراهم کرد. از نشریه‌ها و رسانه‌های هنری و روشنفکری سینمایی انتظاری نمی‌رود؛ اما رسانه ملی و فضای مجازی، قابلیت خوبی در معرفی این فیلم‌ها دارند.
در چنین موقعیتی، اکران فیلم‌های سینماگران متعهد و ارزشمدار در مراکز عمومی و مردمی همچون دانشگاه‌ها، مساجد، پایگاه‌های بسیج و... می‌تواند ترفند خوبی برای مقابله با این شرایط نادرست و غیرمنطقی باشد. نباید ناامید شد و باید به دیدگان مردمی دل بست که همیشه در آزادی و آزادگی کامل تصمیم می‌گیرند و نه مقهور فضا و شرایط شبه‌روشنفکری می‌شوند و نه منتظر مدیران و مسئولان این‌چنینی می‌مانند و اگر صداقت و صمیمیت در یک فیلم ببینند، از آن حمایت می‌کنند و آن را بر صدر می‌نشانند؛ حتی گروهی از جوانان در یکی از شهرستان‌ها از کامیون خود برای نمایش فیلم‌های انقلابی در روستاها استفاده کردند. در حقیقت، تنها راه دور زدن مافیای اکران، استفاده از ظرفیت‌های مردمی است.

صبح صادق مختصات عملیات رسانه‌ای دشمن در جنگ تمام‌‌عیار اقتصادی را بررسی می‌کند

 محمد صرفی/  حدود 2500 سال پیش فرمانده‌ای نظامی در چین باستان، تجارب و تفکرات نظامی خود را روی ورق‌های نازک چوب به رشته تحریر درآورد و کتاب خود را «شیوه‌های جنگی» یا «روش‌های به‌کارگیری نیروها» نامید. «سان تزو» به شکلی عجیب و افسانه‌وار، پس از فتوحات بزرگ، به طور خودخواسته ناپدید شد؛ اما کتاب وی، او را به یکی از مشهورترین چهره‌های تاریخ مبدل کرد. کتاب از چنان قوتی برخوردار بود که فرمانروایان چینی 13 قرن آن را به صورت محرمانه و نسل به نسل حفظ کردند تا آنکه سرانجام ژاپنی‌ها موفق شدند در قرن هشتم میلادی نسخه‌ای از آن را به کشور خود منتقل کنند. 300 سال پیش کتاب به زبان فرانسه ترجمه شد و با نام «هنر جنگ» در اروپا مورد بهره‌برداری قرار گرفت. این کتاب اکنون نه تنها در آکادمی‌های نظامی، بلکه در شرکت‌های تجاری و در بازاریابی‌ها نیز مطالعه و تدریس شده و از آموزه‌های عمیق آن بهره‌برداری می‌شود. 
کمتر از یک سال پیش «ریچارد نفیو» مشهور به معمار تحریم‌های ایران که اینک مشغول تحقیق و پژوهش در دانشگاه کلمبیاست، کتابی منتشر کرد که تنها در نام به کتاب سان تزو شباهت نداشت، بلکه محتوای آن نیز از برخی جهات با کتاب تزو قابل مقایسه بود. تزو در «هنر جنگ» که در قالب گفت‌و‌گوهایی میان چند فرمانده و افسر به نگارش درآمده، جنگ و پیروزی بر دشمن را صرفاً عملی نظامی نمی‌داند؛ بلکه معتقد است عوامل متعددی در سرنوشت یک جنگ دخیل هستند که بسیاری از آنها ذاتاً نظامی نیستند. نفیو نیز در «هنر تحریم‌ها» تحریم را پروژه‌ای فراتر از مباحث اقتصادی صرف، معرفی می‌کند و معتقد است، عوامل متعدد و گوناگونی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، رسانه و... دست به دست یکدیگر می‌دهند و در فرآیندی پیچیده، به برنامه‌ای تحت عنوان تحریم می‌انجامند. از نظر نفیو این پروژه چنان ظریف، حساس و دقیق است که او آن را «هنر تحریم» می‌نامد. 
تزو در کتاب خود به موضوع عملیات روانی و فریب حریف اهمیت بسیاری می‌دهد و معتقد است اساس جنگ بر فریب است و بزرگ‌ترین پیروزی نیز آن است که بدون جنگ به دست آید. این آموزه، یعنی پیروزی بدون جنگ (Winning Without Fighting) با وجود آنکه 2500 سال پیش مطرح شده، اما امروز چه در حوزه نظریه‌پردازی و چه در روابط بین‌الملل، سیاستی مدرن محسوب شده و از سوی برخی قدرت‌ها اعمال می‌شود. فلسفه طرحی که اینک از سوی واشنگتن علیه جمهوری اسلامی ایران در حال اجراست، ریشه در این آموزه خاور دور دارد؛ «جنگ اقتصادی به علاوه جنگ روانی برای پیروزی بدون شلیک حتی یک گلوله!»
همان‌طور که نفیو در یکی از مصاحبه‌های خود اعتراف می‌کند، هدف اصلی تحریم‌ها مردم ایران هستند، چرا که آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند مردم، پایه و اساس نظام ایران مبتنی بر مردم‌سالاری دینی را تشکیل می‌دهند، جنگ روانی آنها نیز ذهن و باور مردم را نشانه رفته است. 

به روزرسانی 
یک نسخه قدیمی
جنگ روانی و اقتصادی آمریکا علیه ملت ایران مربوط به دیروز و امروز نیست؛ بلکه سابقه‌ای دست‌کم به درازای عمر جمهوری اسلامی ایران دارد. آنچه وضعیت امروز را از سال‌های پیشین متفاوت می‌کند را شاید بتوان در سه نکته خلاصه کرد:
1- آمریکایی‌ها از شکست‌های پیشین خود درس‌هایی آموخته‌اند و نسخه جدید جنگی آنها به روزتر به نظر می‌رسد. در گذشته تحریم اقتصادی و جنگ روانی به صورت عملیات‌هایی جداگانه انجام می‌شدند که هم‌پوشانی چندانی میان آنها دیده نمی‌شد، اما امروز به نظر می‌رسد این دو جنگ به صورت ترکیبی و کاملاً هماهنگ با هم در حال پیگیری هستند و یکدیگر را تقویت کرده و پژواک می‌دهند.
2- تغییرات به وجود آمده در ارتباطات جهانی و گسترش اینترنت و به دنبال آن شبکه‌های اجتماعی و در نهایت ظهور گوشی‌های هوشمند، توان آمریکا را برای شدت‌بخشی و گسترش دامنه عملیات روانی علیه کشورها و نیروهای متخاصم خود، به شکلی تصاعدی چندین و چند برابر کرده است که با دوران جنگ سرد و جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی علیه بلوک شرق، از لحاظ کمیت و کیفیت به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. 
3- دنیای تجارت نیز نسبت به چند دهه پیش کاملاً متفاوت شده و این تغییرات به‌گونه‌ای بوده که دست آمریکا را برای تشدید فشارهای اقتصادی بازتر کرده است. تحریم‌های گسترده مالی که بر پایه سلطه دلار به عنوان ارز برتر فعلی جهان اعمال می‌شود، نخستین بار علیه ایران استفاده شد.

مختصات جنگ رسانه‌ای اخیر چیست؟
«دشمنت را بشناس»؛ این جمله یکی از کلیدی‌ترین آموزه‌های سان تزو است. تزو می‌گوید، چنانچه ساز‌وکار تفکر و عملیات دشمن را به خوبی بشناسیم، بیش از نیمی از راه مقابله را طی کرده‌ایم. دشمن در جنگ روانی و رسانه‌ای علیه ملت ایران اگر چه از هر ابزاری که در دسترس داشته باشد بهره می‌گیرد؛ اما به دلایل مختلف «جنگ، اینترنت پایه» است. تنوع، جذابیت و قابلیت‌های بسیار و گوناگون اینترنت آن را به ابزار اصلی این جنگ تبدیل کرده است. این ابزار نسبت به اغلب ابزارهای دیگر عملیات روانی، هزینه‌ای فوق‌العاده اندک دارد و مخاطبان بیشتری را درگیر می‌کند. وجود رقمی بین 40 تا 50 میلیون گوشی هوشمند، هر فرد ایرانی را به یک هدف سهل‌الوصول و کاملاً در دسترس در جنگ روانی تبدیل کرده است. برای فهم بهتر این موضوع کافی است در ذهن خود اطرافیان‌تان را مرور کنید؛ چند نفر از آنها گوشی هوشمند ندارند؟! 
دنیای شبکه‌ای امروز که بر پایه فناوری اطلاعات شکل گرفته تحت سلطۀ پنج بنگاه عظیم است: اپل، آلفابت (مالک گوگل)، آمازون، مایکروسافت و فیس‌بوک. چهار شرکت آنها (اپل، آلفابت، آمازون و مایکروسافت) ارزشمندترین شرکت‌های جهان هستند. ارزش‌گذاری این شرکت‌ها افت‌و‌خیز دارد، اما در سال‌های اخیر گاهی فیس‌بوک هم رتبۀ پنجم را به خود اختصاص داده است. 
«جان ناتن» در نشریه پراسپکت درباره سازوکار عملکرد و بده بستان در این فضا می‌نویسد: «دنیای مجازی امروزی دیگر نه آرمانشهر کاربران، که آرمانشهر تبلیغ‌کنندگان است. دیگر، مشتریان اصلی گوگل و فیس‌بوک کاربران بی‌شمارشان نیستند؛ بلکه همین تبلیغ‌کنندگانی هستند که تشنۀ اطلاعات دقیق از سلایق و روحیات افرادند. کاربرانی که قرار بود شهروندان فعال دنیای مجازی باشند، به معتادان منفعل دستگاه‌ها و آپ‌ها تبدیل شده‌اند، کسانی که حاضرند کوچک‌ترین اطلاعات شخصی‌شان را در ازای دریافت خدماتی که معتادش شده‌اند، بفروشند.»
در جهانی که صاحبان شرکت‌های تجاری اینچنین اطلاعات دقیق کاربران را رصد، تحلیل و از آن استفاده یا بهتر است بگوییم سوء‌استفاده می‌کنند، بسیار ساده‌لوحانه است اگر گمان کنیم افسران اطلاعاتی در سیا، پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا به راحتی این فرصت طلایی را از دست می‌دهند. نباید فراموش کرد زادگاه اینترنت کجاست؛ ارتش آمریکا. آنچه – اعم از سخت‌افزار و نرم‌افزار- در اختیار عموم قرار می‌گیرد اغلب نسخه‌ای چند پله پایین‌تر از آن چیزی است که اکنون افسران نظامی و اطلاعاتی آمریکا به طور محرمانه در حال استفاده از آن هستند. 
چندی پیش تارنمای آمريکايي «ترگوم شليشي» افشاگری تأمل‌برانگیزی کرد. سند منتشر شده این پایگاه از اجرايي شدن پروژه‌اي حکايت دارد که به موجب آن شبکه‌هاي اجتماعي کاربران ايراني را براي ارزيابي تأثير تحريم‌هاي غرب بر حکومت و شناسايي نشانه‌هايي از نارضايتي‌هاي مردم تحليل و بررسي مي‌کنند.
بنا بر اطلاعات ارائه شده، بنياد دفاع از دموکراسي‌ها مجري اين پروژه است که از فناوري شبکه‌هاي اجتماعي در سطح نظامي براي بررسي محتواي ارتباطات کاربران ايراني استفاده مي‌کند تا ببيند آيا تحريم‌هاي اقتصادي بر نارضايتي در طبقه متوسط و مرفه تا کارگري تأثيري دارد. اين پروژه از حدود هفت سال پیش شروع شده و دست‌اندرکاران آن با کمک‌هاي مالي رژيم صهيونيستي، آمريکا و تازه‌تر عربستان سعودي و امارات متحده عربي رقباي منطقه‌اي جمهوري اسلامي از گفت‌وگوهای خصوصي کاربران ايراني جاسوسي کرده‌اند. 
اگر در دست هر ایرانی بالغی یک گوشی هوشمند نباشد، «فناوری شبکه‌های اجتماعی در سطح نظامی» به چه کار می‌آید؟ هیچ‌کس نپرسید در اوج تحریم‌های اقتصادی علیه مردم، چرا آمریکایی‌ها ورود گوشی‌های تلفن همراه به ایران را نه تنها ممنوع نکردند، بلکه با روش‌هایی خاص و غیرمحسوس تسهیل نیز کردند؟ «رزی آیفولد» در گاردین می‌نویسد: «تلفن همراه، وقتی فراگیر شد و همه را معتاد کرد، حدوداً زندگیِ همۀ انسان‌های کرۀ خاکی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد، البته به‌جز زندگی کودکان و نوجوانانی که اصلاً دوران ماقبل تلفن‌های هوشمند را تجربه نکرده‌اند و نمی‌دانند زندگی بدون اینترنت چه معنایی می‌تواند
 داشته باشد.» 

اغتشاشات
 دی ماه
اغتشاشات دی ماه سال گذشته نمونه‌ای بسیار جالب و قابل توجه برای مطالعه دامنه و تأثیر جنگ روانی دشمن با بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی است. در گزارش مفصلی که از تحلیل رسانه‌های غربی درباره آشوب‌های آن زمان تهیه شد، یک نکته تقریباً در تمامی تحلیل‌ها مشترک بود؛ باید دسترسی ایرانی‌ها به اینترنت را تضمین و تسهیل کرد و اجازه نداد که تلگرام فیلتر شود. این شاه‌بیت اغلب راهکارهای تحلیلگران آمریکایی و صهیونیستی برای کمک به آشوبگران در ایران بود. 
شبکه‌های اجتماعی از ویژگی‌هایی برخوردارند که آنها را به ابزاری محبوب برای کسانی که هدف‌شان بی‌ثبات‌سازی است، تبدیل می‌کنند. بی‌ثبات‌سازی می‌تواند از سطح یک شرکت تجاری آغاز شود و به یک حکومت نیز برسد. برخی از این ویژگی‌ها و قابلیت‌ها عبارتند از:
1‌ـ انواع و اقسام اخبار و پیام‌های ضدونقیض با سرعتی عجیب منتشر می‌شوند و لازم نیست کسی مسئولیت پیامی را برعهده بگیرد.
2‌ـ تحقیقات نشان داده اخبار منفی و جعلی حداقل شش برابر سریع‌تر از حقایق در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و گسترش می‌یابند. 
3‌ـ شبکه‌های اجتماعی همان‌طور که جای حقیقت و دروغ را عوض می‌کنند، می‌توانند به‌طور قابل باوری جای اکثریت و اقلیت را هم عوض کنند. اکثریت با تصور اقلیت بودن منزوی شده و در سکوت فرو می‌رود و هوچی‌گرهایی که تعداد اندکی هستند، فضا را به دست می‌گیرند و جولان می‌دهند.
4‌ـ شبکه‌های اجتماعی برخلاف ظاهر دیالوگ‌محورشان، ابزاری بسیار مؤثر در ایجاد دوقطبی‌ها و تعصب‌های کورکورانه هستند.
5‌ـ شبکه‌های اجتماعی رفتار افراد را به زیرکانه‌ترین شکل ممکن تغییر می‌دهند و مردم متوجه نمی‌شوند که چگونه تحت جهت‌دهی هستند. هدف اولیۀ این جهت‌دهی که وابسته‌کردن بیشتر مردم است، دائم در حال افزایش است.
6‌ـ شبکه‌های اجتماعی برخلاف ظاهر دموکرات خود، محتوا را در ذهن مخاطب فرو می‌کنند. آنان با ابزار پیچیده خود برای هر دسته از مخاطبان، محتوای مناسب شرایط ذهن آنان را فراهم می‌کنند.
7‌ـ شبکه‌های اجتماعی و چشم‌های همیشه بیدار و ناظر پشت آنها، شما را بهتر از نزدیک‌ترین افراد به شما می‌شناسند؛ حتی بهتر و دقیق‌تر از خودتان! 
افسانه آزادی
کشورهای غربی این افسانه را در سراسر جهان رواج داده‌اند که اینترنت و فضای مجازی یعنی ارتباط بدون مرز و حصر. کسی نمی‌تواند آن را محدود و مهار کند و هر کس چنین افکاری در سر دارد، یک دیکتاتور ضد آزادی بیان و گردش اطلاعات است که از توهم امکان محدود کردن فضای مجازی رنج می‌برد. 
سه رخداد اخیر نشان می‌دهد، این داستان ساختگی تنها برای انفعال دیگر بازیگران این میدان سرهم شده است. دی ماه سال گذشته در حالی که برخی شهرهای ایران در آتش آشوب‌های ناشی از دروغ‌پراکنی‌های شبکه‌های اجتماعی می‌سوخت، دولت آلمان قانونی به نام NetzDG را تصویب کرد که بر اساس آن شبکه‌های اجتماعی، مانند اینستاگرام، توئیتر، فیس‌بوک و ... که نتوانند ظرف مدت ۲۴ ساعت مطالب تند و نفرت‌پراکن کاربران خود را حذف کنند، ۵۰ میلیون یورو جریمه
 می‌شوند.
ماجرای دوم مربوط به کشور خودمان است. گوگل، توئیتر و چند شرکت دیگر چند صد کاربر و حساب ایرانی را توقیف کرده‌اند. اتهام این کاربران و حساب‌ها این بوده است که مطالب و محتوایی ضدغرب و رژیم صهیونیستی منتشر می‌کرده‌اند.
و ماجرای سوم که از دو نمونه پیشین اساسی‌تر است، اتهام مداخله سایبری روسیه در انتخابات 2016 آمریکاست؛ ماجرایی که در حال تغییر برخی قوانین است و شبکه‌های اجتماعی را نیز به شدت درباره نحوه عملکرد خود دچار چالش و پرسش کرد.  این سه ماجرا نشان می‌دهد اینترنت و شبکه‌های اجتماعی تا جایی در غرب آزاد و بدون محدودیت هستند که خطر و تهدیدی علیه اصول و ارزش‌های آنها نباشند، در غیر این صورت بدون کمترین تعارفی، نظارت‌ها و محدودیت‌های خود را اعمال می‌کنند. 
آنچه گفته شد به معنای آن نیست که فضای مجازی یکسره تهدید است و نحوه برخورد با آن باید صرفاً حذفی باشد. مشکل آنجاست که در برابر جنگ روانی و رسانه‌ای دشمن در این فضا منفعل و تسلیم باشیم و برخی نیز با ژست‌های سیاسی و تبلیغاتی با این موضوع مهم برخورد کنند. 
«جان آرکیولا» و «دیوید رانفد» حدود 20 سال پیش تحقیق مفصلی را‌ـ نزدیک به 400 صفحه‌ـ انجام دادند که اندیشکده رند آن را تحت عنوان «شبکه‌ها و جنگ‌های شبکه‌ای» منتشر کرد. این تحقیق جمله‌ای طلایی دارد؛ «برنده جنگ‌های آینده کسانی نیستند که بزرگ‌ترین بمب‌ها را دارند، آنهایی هستند که بهترین روایت‌ها را دارند.» اهمیت روایت در دو دهه اخیر به‌شدت افزایش یافته و تعیین‌کننده‌تر شده است. در جنگ رسانه‌ای با دشمن باید هم ابزار داشت و به خوبی از آن بهره جست و هم محتوا و روایت. فناوری‌های جدید قالب و محتوا را چنان در هم آمیخته‌اند که گاهی تشخیص آنها از یکدیگر ناممکن می‌شود. اصل اساسی و زیربنایی، درک و شناخت ما از این نبرد
 است. اگر این درک همه‌جانبه و درست باشد، ترکیب رسانه و اطلاعات (ابزار و محتوا) باید به عنوان سلاحی در راهبرد دفاع ملی کشور لحاظ شود. ما به اندازه آمریکا در این نبرد رسانه‌ای و روانی، ابزار و تسلیحات در اختیار نداریم، اما به‌قول «سان تزو» سرنوشت جنگ را تعداد نیروها و سلاح تعیین نمی‌کند. کتاب «هنر جنگ» را باید باز هم با دقت! 
خواند.






«امروز جنگ ما کجاست؟ خب گفته می‌شود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه‌ای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی می‌کنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست؛ بلکه گاهی زمینه‌ساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانه‌ای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.
در این جنگ دوّم، در این عرصه‌ِ دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان می‌دهد که‌ـ یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیست‌ـ تشکیلاتی به وجود آمده است به‌وسیله‌ دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کرده‌اند، از سوی قارون‌های منطقه هم دارند پشتیبانی مالی می‌شوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشسته‌اند برنامه‌ریزی می‌کنند و به‌طور جدّی دارند کار می‌کنند. بعضی‌های‌شان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد می‌گیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول می‌دهند این کار را می‌کنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند و این مسئله،‌ مسئله‌ مهمّی است؛ بسیار مسئله‌ حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کند‌ـ نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاه‌ها‌‌ـ یا احساس بُن‌بست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. حالا شما اشاره کردید به مسئله‌ سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این به‌وسیله‌ همین تبلیغات دارد اتّفاق می‌افتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانه‌هایند که دارند زمینه‌سازی می‌کنند، شما ناگهان می‌بینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصله‌ کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانه‌ها این کار را دارند انجام می‌دهند.»
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار اعضای مجلس خبرگان - 15 شهریور 1397