باری بوزان معتقد است: امنیت اجتماعات بشری به پنج بخش تقسیم می‌شود: نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی. امنیت اجتماعی به قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی، با شرایط قابل قبولی از تحول مربوط است. این پنج بخش، جدا از یکدیگر عمل نمی‌کنند. هر یک از آنها دارای کانون مهمی در درون مسئله امنیت و روشی برای تنظیم اولویت‌ها بوده و از طریق ارتباطات قوی به یکدیگر متصل هستند. 

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 15


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در شماره گذشته با مفهوم و ماهیت انسان از نظر اسلام و ویژگی‌های انسان تراز انقلاب اسلامی آشنا شدیم. در ادامه، این مطلب بیشتر مبانی کلان انسان‌شناختی انقلاب اسلامی را واکاوی می‌کند.

نسبت انسان با دنیا و آخرت
در مکتب انقلاب اسلامی، هم دنیا واجد ارزش است و هم آخرت. امام صادق (ع) می‌فرماید: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ‏ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ‏ لِدُنْيَاه‏»1؛ از ما نیست کسی که دنیا را برای آخرت و آخرت را برای دنیا ترک کند. همچنین می‌فرماید: «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا»2؛ برای دنیا به گونه‌ای کار کن که گویی تا ابد می‌خواهی در آن باقی بمانی و برای آخرت به گونه‌ای عمل کن که گویی فردا خواهی مرد. پس هر گونه رهیافت و الگو و سلوک مبتنی بر تفکر ترک دنیا را رد می‌کند. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «خداوند مرا برای رهبانیت برنینگیخته است، بلکه بهترین دین نزد خدا آیین راستین و آسان اسلام است.»3 همچنین روایت شده است، همسر عثمان‌بن‌مظعون‌ـ که برادر رضاعی پیامبر اسلام و یکی از اصحاب بزرگوار ایشان بود و پیامبر وی را بسیار دوست می‌داشت. وی در ماه ذی‌حجه سال دوم هجری در مدینه وفات کرد و اولین کسی بود که در بقیع به خاک سپرده شد‌ـ نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا(ص)، عثمان کارش این شده که روزها را روزه می‌گیرد و شب‌ها را به عبادت می‌گذراند، رسول خدا(ص) با شنیدن این خبر پای‌افزار به دست، خشمناک بیرون شد تا نزد عثمان آمد. او را مشغول نماز خواندن یافت، عثمان با دیدن پیامبر(ص) نمازش را سلام داد. پیامبر(ص) به او فرمود، ای عثمان خداوند متعال مرا به رهبانیت نفرستاده، بلکه با آیین مستقیم و ساده و آسان‌گیر فرستاده است. من هم نماز می‌خوانم. هم روزه می‌گیرم و هم نزد همسرم می‌روم. پس هر که آیین مرا دوست دارد، باید از سنت من پیروی کند.4 خداوند کمال حقیقی انسان را در حضور در میان مردم و جامعه و برطرف کردن نیازهای مادی در عین نیازهای معنوی دانسته
 است. 

کمال حقیقی 
و توجه به ابعاد مادی و معنوی 
بر اساس مبانی انسان‌شناختی انقلاب اسلامی حرکت برای دنیا هم به کمال معنوی منجر می‌شود، پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللهِ الْغِنَى‏»5؛ ثروتمندی و بی‌نیازی بهترین کمک کار برای رسیدن به تقوا است. این روایت بسیار گویا تأییدی بر این نکته است که ابعاد مادی و معنوی انسان کاملاً در هم تنیده هستند و کمال حقیقی زمانی حاصل می‌شود که در هر دو بعد باشد. به این معنا که آبادی دنیا برای آبادی آخرت باشد. خداوند حکیم در قرآن کریم در وصف بندگان خوب خود می‌فرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ» (نور/ 37) ارتباط میان این دو بعد انسان را امیرمؤمنان(ع) چنین مى‌فرماید: «مَنْ نَظَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ بِهَا بَصَّرَتْه»6؛ كسى كه دنیا را هدف قرار دهد و به منزله هدف به آن بنگرد، او را نابینا مى‌سازد و شخصى كه به دنیا از دریچه وسیله بنگرد و آن را وسیله سعادت و رفاه خود در دو جهان بداند، او را بینا كند.
این موضوع نکته دیگری را نیز برای ما روشن می‌کند که اساساً از نظر اسلام دنیا فی نفسه ارزش ندارد، بنابراین نفس رفاه، ثروت، دارایی، پیشرفت، علم و دانش و... زمانی ارزش دارند که برای سعادت أَخروی انسان باشد. نکته دیگر اینکه، این مبانی در انقلاب اسلامی، الگو و طرحی برای زندگی و پیشرفت ارائه می‌دهد که در آن آبادی آخرت، آبادی دنیا را به همراه داشته باشد7، نه اینکه مستلزم ویرانی آن باشد. به عبارت دیگر، دستیابی به کمال کامل مستلزم آبادی دنیا و آخرت است. از همین جا می‌توان به اصل کلی در حیات طیبه رسید، یعنی تأمین نیازهای مادی و معنوی انسان برای رسیدن به کمال، زیرا این دو دسته از نیازها اگر واقعی باشند هرگز دفع‌کننده هم نیستند، بلکه مکمل هم هستند؛ در چنین صورتی است که دنیا مزرعه آخرت می‌شود با چنین نگرشی به دنیاست که در ادعیه بسیاری از ائمه(ع) درخواست طول عمر می‌شود وانبیا و اوصیای الهی از موت کراهت دارند.8 هنگامی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره سعادت پرسیده می‌شود، می‌فرماید: «طُولُ الْعُمُرِ فِي طَاعَةِ الله».9
طبیعی است که از منظر مبانی انسان‌شناختی انقلاب، آن دسته از نیازهای ادعایی که با این مسیر مغایرت داشته باشند، اولاً، نیاز واقعی نیستند، بلکه وسوسه‌های شیطان هستند. ثانیاً، تأمین این نیازها هرگز به سعادت منجر نمی‌شود. پس دولت و نظام اسلامی نه تنها نباید برای تأمین آنها اقدام کند، بلکه باید با آنها به مبارزه برخیزد.
نتیجه دیگری که از دو بعدی بودن انسان گرفته می‌شود، این است که انسان، ميدان جنگِ دو نيرو است؛ نيروهاى رحمانى و عقلانى و نيروهاى شيطانى و جهلانى. دسته اول که ناشی از فطرت پاک و عقلانی انسان هستند، او را به ملكوت اعلى و سعادت سوق می‌دهند و دسته دوّم که منشأ آنها تمایلات مادی افراطی انسان هستند، او را به دركات سفلى و شقاوت فرا مى‌خوانند.10
بر اساس مبانی انسان‌شناختی، انقلاب اسلامی انسان دارای فطرت است و ذاتاً از اموری گریزان و به اموری دیگر شائق است. فطرت عشق به کمال و خیر مطلقه و فطرت تنفر از نقص و شر و شقاوت.11 برای نمونه، یکی از گونه‌های فطرت میل به آرامش و رفاه اوست.12 این فطرت الهي است و قابل فعليت يافتن و شكوفايي يا فراموش شدن است.13
پی‌نوشت‌ها
1‌ـ امام خمینى، روح‌الله؛ تقریرات فلسفه؛ تهیه و تنظیم عبدالغنی اردبیلی؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1381، ج 3، ص32ـ 30.
2ـ همان.
3‌ـ شیخ کلینی، محمدبن يعقوب‌بن‌اسحاق؛ الكافي؛ محقق و مصحح: على‌اكبر غفارى و محمد آخوندى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، ‏1407، ج 5، ص 494.
4‌ـ همان.
5‌ـ همان.
6‌ـ ابن شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی؛ تحف‌العقول‌؛ قم: جامعه مدرسین، 1404، ص 201.
7‌ـ سخنرانى در اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حضرت رضا(ع)، 29/1/1370.
8ـ ورام‌بن‌أبي‌فراس، مسعودبن‌عيسى؛ مجموعة ورّام‏؛ قم: مكتبه فقيه‏، 1410، ج 1، ص 92.
9‌ـ همان.
10‌ـ امام خمینی(ره)؛ شرح جنود عقل و جهل؛ ص 3.
11‌ـ همو، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، ص 181ـ 180 و شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 77ـ 76.
12ـ همان، شرح چهل حدیث، ص 186.
13‌ـ مبانی نظری تحول بنيادين در نظام تعليم و تربيت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ايران.


فراز و فرود قطب‌زاده‌ـ ۲

 شهاب زمانی/ از ابتدای انقلاب، نیروهای انقلابی بدبینی خاصی به قطب‌زاده داشتند و بازبینی خاطرات افراد و شخصیت‌های گوناگون، از جمله خانم جروم، خبرنگار کانادایی نشان از درستی این بدبینی و بی‌قیدی و بی‌اخلاصی انقلابی وی است. کارول جروم، معشوقه قطب‌زاده و مأمور سیا درباره روابطش با وی پیش از نامزدی‌اش و افکار و عقاید وی در کتاب «مردی در آینه» می‌نویسد: «او برای من مقاومت‌نا‌پذیر بود. من عاشق او بودم. آن شب همان طور که در کنارش خوابیده بودم،‌ دیوارها و فاصله‌ها فرو می‌ریختند و ناپدید می‌شدند.»1
نوع تعامل سیدمصطفی خمینی ‌با قطب‌زاده نیز گویای این بدبینی است. سیدحمید روحانی در این زمینه می‌نویسد:‌ «در خرداد 1349 آقای صادق قطب‌زاده برای اولین بار به نجف آمد و در شب 31 خرداد ماه در منزل سیدمصطفی به سر برد... سید بارها به من و دیگر برادران روحانی توصیه می‌کرد که از هر گونه همکاری و حتی دیدار با قطب‌زاده بپرهیزیم و خود نیز از آن شب که قطب‌زاده در منزلش بود تا روزی که به شهادت رسید، دیگر حاضر نشد که با او روبه‌رو شود.»2
پس از روی کار آمدن دولت موقت در 15 بهمن 1357، برخی از اعضای شورای انقلاب که در دولت موقت به وزرات رسیدند، از این شورا خارج شدند و به جای آنها بنی‌صدر، ‌قطب‌زاده،‌ میرحسین‌موسوی،‌ حبیب‌الله پیمان و احمد جلالی وارد شورای انقلاب شدند.3
علی جنتی درباره حضور لیبرال‌ها از جمله بنی‌صدر و قطب‌زاده در شورای انقلاب ‌می‌گوید:‌ «من به آقای قدوسی گفتم چرا بنی‌صدر و قطب‌زاده را در شورای انقلاب راه داده‌اید؟... ایشان گفت که آقایان هم دل خوشی از آنها ندارند،‌ اما نظر امام این بود که باید در شورای انقلاب باشند که دیگران فکر نکنند آخوندها آمده‌اند تا همه مراکز قدرت را در اختیار خود بگیرند.»4
برخلاف بدبینی‌ها به قطب‌زاده، ‌وی مسئولیت‌های زیادی در دولت موقت گرفت. اولین رئیس ‌صداوسیمای جمهوری اسلامی در 23 تیر 1358 از سوی شورای عالی صداوسیما که مرکب از آقایان محمد موسوی، محمد خاتمی،‌ صادق قطب‌زاده،‌ عبدالرحیم گواهی و ابراهیم پیراینده بود، اعلام شد. در زمان مدیریت وی بر صداوسیما،‌ امام طی نامه‌ای اعتراض خود به وضع بد رسانه مالی را این‌گونه بیان کردند: «به آقای قطب‌زاده بگویید مگر شما الزام به مسائل اسلامی ندارید؟ مگر شما متعهد به قرآن نیستید؟ انقلاب ما انقلاب اسلامی است. چرا باید برنامه‌های خلاف اسلام از صداوسیما پخش شود.»5 انتقادات فراوان انقلابی‌ها و لیبرال‌ها از یک‌ سو و خالی شدن جایگاه وزارت خارجه در دولت موقت از سوی دیگر سبب جدا شدن قطب‌زاده از صداوسیما شد و پس از کناره‌گیری بنی‌صدر به وزارت خارجه دولت موقت رفت. رفتارهای متناقض قطب‌زاده در سمت وزیر خارجه دولت موقت که در جریان گروگان‌گیری اعضای جاسوسخانه ‌آمریکا مانور زیادی از خود نشان داد،‌ در استقبال بی‌رونق از کورت والدهایم، ‌دبیر کل سازمان ملل متحد به گونه‌ای آشکار بود که والدهایم در خاطراتش از خود می‌پرسد: «چرا او [قطب‌زاده] را وزیر امور خاجه دولت انقلابی کرده‌اند؟»6
سودای قدرت لحظه‌ای قطب‌زاده را در طی کردن پله‌های ترقی رها نکرد. وی در تاریخ 8/10/1358 به طور رسمی خود را کاندیدای ریاست‌جمهوری کرد؛ اما در آستانه انتخابات در پاریس به بهانه فروش آپارتمانش با هیلتون، مشاور کارتر دیدار کرد که در شماره آتی آن را شرح می‌دهیم.
منابع:
1ـ مردی در آینه؛ صادق قطب‌زاده،‌ کارول جروم، کی  پورتر، کانادا، 1987.
2ـ سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)، تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید، ج 2، 1364، ص 601.
3ـ مهدی بازرگان،‌ شورای انقلاب و دولت موقت،‌ تهران: نهضت آزادی ایران، 1360، ص 25 و 40.
4ـ خاطرات علی جنتی به کوشش سعید فخرزاده،‌ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 117.
5ـ حسین کاوشی، از همراهی با امام تا عصیان بر امام، نگاهی به فراز و فرود زندگی قطب‌زاده، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ‌24/6/1389.
6ـ روزنامه اطلاعات، 10 دی 1358.

بررسی اندیشه سیاسی شیخ‌مرتضی انصاری‌ - ۴

 فتح الله پریشان/در شماره گذشته به برخی از ابداعات و نوآوری‌های شیخ‌مرتضی انصاری در فقه و اصول اشاره کردیم. در این مطلب چهار عامل مهم موفقیت شیخ را مورد بررسی قرار می‌دهیم. اولین عامل توفیقات شیخ، تهذیب و خودسازی اخلاقی است. دانشی که خاستگاهش تقوا و تهذیب نفس نباشد، چنین علمی، اصطلاح‌هایی است بی‌نور، اسفاری است که حامل آن به تعبیر آیات و روایات اسلامی بهره‌ای جز رنج ندارد. در علم آنچه اساس است و مایه ارزش و عالم را ماندگار می‌کند، اتحاد جان عالم با حقیقت علم است. شیخ اعظم در تهذیب نفس، پارسایی و بریدگی از تعلقات دنیا شهره زمان خویش بود. در خاندان اجتهاد و تقوا بالید و در دامن مؤمن و پارسایی که دائم‌الوضو بود، پرورید.۱ در محضر اساتید بزرگ عرفان آن روز، ساعت‌ها زانو زد و از نفحات وجودی آنان بهره‌ها برد. چشم غیبی او باز شده بود و روحش از انوار ملکوت راه می‌گرفت. عالم ژرف‌نگر، فقیه برازنده میرزا حبیب‌الله رشتی او را چنین ستوده است: «هو تالی العصمه علماً و عملاً»۲، یعنی او، در علم و عمل پا جای پای معصوم(ع) نهاده بود.
دومین عامل توفیق شیخ‌مرتضی انصاری، ارتقای جایگاه عقل و خرد در فقه است. در افکار وی، برداشت‌های سطحی و بی‌ریشه، مجال خودنمایی نمی‌یابند. افکار ابتکاری و اصول بنیادی وی، بناهای سست و بی‌بنیاد را در عرصه فقه و فقاهت می‌لرزاند. پایه‌های فکری او، بر استدلال و دلیل برافراشته شده است. اصول را با روش بدیع به بنیانی مرصوص تبدیل کرد و راه را بر نفوذ رسوبات اخباری‌گری در اجتهاد بست. مباحث اصولی را در قالبی منظم و مستدل ریخت و «فرائدالاصول» را پدید آورد. مباحث الفاظ و عقلی را در کتاب «مطارح‌الانظار» به معرض انظار نهاد. در اندیشه اجتهادی او، عقل را مکانتی بلند است. او، با استناد به ده‌ها حدیث در مکانت «خرد» و اینکه عقل حجت باطنی و فطری خدا بر انسان است، تقدم دلیل نقلی را بر دلیل عقلی، خلاف فطرت سلیم انسانی دانست و خرد آدمی را شرعی شهودی و باطنی، بسان وحی و شرع نبوی انگاشت.۳ 
اشاره‌ای اجمالی به برخی از موارد استدلال‌های عقلی شیخ‌انصاری در دو کتاب فرائدالاصول و مطارح‌الانظار اهمیت این بحث و عمق استنادات عقلی وی را نشان می‌دهد. شیخ اعظم در بحث حجیت قطع، از عقل و احکام عقلی سخن می‌گوید. وی در آغاز این بحث در فرائد‌الاصول، باور اخباریان را مطرح می‌کند و آن را نقد می‌کند. اخباریان، بر قطعی که از مقدمات عقلی حاصل آید، تکیه نمی‌کنند و دلیل آن را اشتباه‌نمایی بسیار عقل می‌دانند.
شیخ‌انصاری در برابر این سخن از تفکر عقلی دفاع می‌کند و باور اخباریان را پنداری نادرست می‌شمارد. به اعتقاد وی، اگر کشف عقلانی احکام شریعت به سبب اشتباه بسیار عقل اعتبار نداشته باشد، کشف حدیثی احکام نیز این‌گونه خواهد بود؛ زیرا در کشف حدیثی نیز به سبب ابهام‌هایی که احادیث را فرا گرفته است، اشتباه‌های بسیاری رخ می‌نماید، به ‌گونه‌ای که کمتر از اشتباه‌پذیری عقلی نیست.۴
شیخ‌انصاری در بحث «ادله عقلیه» از مباحث کتاب مطارح‌الانظار نیز به تبیین دلیل عقل می‌پردازد و از زوایای گوناگون به این عنصر توجه می‌کند. او در تعریف دلیل عقل می‌نویسد: «الدلیل العلی بانه حکم عقلی یتوصل به الی حکم شرعی»۵ دلیل عقلی، حکمی است که به سبب آن به حکم شریعت دست می‌یابیم.
بهره‌گیری استادانه از پیشینه علمی سومین عامل موفقیت شیخ‌اعظم انصاری است.
وی شیوه‌ای جدید در جمع بین ادله پی ریخت و از این راه، تعالیم و آموزه‌های نیکویی وارد حوزه فقه و فقاهت کرد. انصاری پس از برشمردن اقوال گوناگون در مسئله، از قولی که دورتر با نظر منتخب خویش است شروع می‌کند به توجیه و تأویل و به یک سرچشمه می‌رساند. ادله اقوال و نظریه‌ها را ریشه‌یابی و منشأ اختلاف اقوال را می‌نمایاند و چه بسیار از نقد همه آنها، به نظری جدید می‌رسد.
عامل مهم و آخری که توفیق را رفیق راه شیخ انصاری در عصر و زمانه خویش کرد، گسترش فقه سیاسی بود. او با تیزهوشی، سرعت انتقال، قوه حافظه و نقادی نظریه‌ها توانست دامنه فقه را علاوه بر بیان احکام فردی به مسائل سیاسی و اجتماعی نیز توسعه دهد؛ زیرا بر آن بود که تبیین حوادث واقعه که از وظایف مجتهدان و فقیهان است، گستره‌ای همدوش با نیازهای قانونی و رفتاری بشر دارد. طرح روابط و تعاملات مسلمانان در کتاب مکاسب و روشن‌سازی جایگاه تکلیفی مؤمن در حکومت جائر حتی تبیین تکلیف مالی و جوایزی که شاهان ستمکار به افراد می‌دهند۶ حاکی از تلاش انصاری برای سامان فقهی همه روابط فردی و اجتماعی است.
منابع:
۱ـ محسن مهاجر، اندیشه سیاسی متفکران اسلامی، ج ۲، ص ۳۹۷.
۲ـ شیخ‌مرتضی انصاری، بدائع‌الافکار، ص ۴۵۷.
۳ـ محسن مهاجر، پیشین، ص ۳۹۸.
۴ـ شیخ‌انصاری، فرائدالاصول، ج ۱، ص ۱۵.
۵ـ شیخ‌انصاری، مطارح‌الانظار، ص ۲۲۹.
۶ـ شیخ‌انصاری، مکاسب، ص ۱۵۶.



کارشناسان روانشناسی معتقدند احساس امنیت در جهان امروز از خود امنیت مهم‌تر است و این موضوع به تمام شقوق آن قابل تعمیم است. احساس امنیت سیاسی، یک برساخت اجتماعی و مفهومی چند وجهی است که به طور مستمر در میدان‏های اجتماعی بازتولید می‏شود. در میان نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور، نخبگان سیاسی بیش از هر گروه دیگری احساس امنیت یا ناامنی سیاسی را درک می‌کنند و از آن تأثیر می‏پذیرند.
«کتاب درآمدی بر جامعه‌شناسی احساس امنیت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران» که به کوشش دکتر جمال عرف استادیار جامعه‌شناسی سیاسی تألیف و با تلاش انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی در سال 1396 به بازار نشر عرضه شده، اثری نوآورانه است که می‏تواند، هم از جنبه موضوعی و هم از جنبه روش‌‏شناختی به غنای ادبیات در این حوزه مطالعاتی کمک کند. مطالعه عوامل اجتماعی مؤثر بر احساس امنیت سیاسی در میان نخبگان سیاسی و تعیین سهم هر یک از آنها، اصلی‏‌ترین هدف نگارش کتاب پیش رو است و مطالعه آن برای کارشناسان، پژوهشگران و دانشجویان حوزه‏های مختلف علوم سیاسی، اجتماعی و امنیتی مفید خواهد بود. 
نویسنده کتاب با بررسی موضوع جامعه‌شناسی احساس امنیت سیاسی در جامعه مطالعاتی ایرانی تلاش کرده ما را با امنیت به مثابه مفهومی بنیادی که از ضروریات زندگی بشر است، آشنا کند. در مقدمه این کتاب آمده است: «امنیت جزء عناصر اصلی سازنده زندگی اجتماعی شناخته می‌شود، اما با همه اهمیتی که این مفهوم در زندگی بشر دارد، ارائه تعریفی از آن که با پذیرش عموم نظریه‌پردازان در حوزه جامعه‌شناسی روبه‌رو شود، آسان نیست. چنین به نظر می‌رسد که امنیت مدام در برابر تعریف مقاومت می‌کند و از آن می‌گریزد. به همین دلیل نظریه‌پردازان علوم اجتماعی، اغلب این مفهوم را نادیده گرفته و بر مفاهیمی چون؛ قدرت، اقتدار، نظم، تضاد و... متمرکز شده‌اند. از دیدگاه جامعه‌شناختی، می‌توان «امنیت را نوعی فرآیند اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نسبتاً امن دانست»، حتی در فرهنگ آکسفورد امنیت چنین تعریف شده است: «شرایطی که در آن یک موجود در معرض خطر نبوده، یا از خطر محافظت می‌شود.» در فرهنگ لغت دیگری از مفهوم کلی امنیت، بر احساس آزادی از ترس یا احساس ایمنی که ناظر بر امنیت مادی و روانی است، تأکید شده است.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ ۸
 حسین میرچراغ‌خانی/ در دو شماره گذشته برخی از اصول و مبانی جریان عقلانیت اسلامی چون؛ اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، اصول‌گرایی، توجه به تولی و تبری و اصل وحدت بررسی شد. در ادامه با اصول و اهداف دیگر این جریان، یعنی عدالت‌محوری، علم‌آفرینی و توجه به اصل اجتهاد پویا آشنا می‌شویم. 

عدالت‌محوری
«عدالت‌محوری» از اصول و اهداف جریان عقلانیت اسلامی است. عدالت، یعنی هر چیزی را در جای خودش قرار دادن. از این مهم‌تر، تبدیل عدالت به قسط، یعنی ریز کردن عدالت در ابعاد مختلف، از جمله عدالت اجتماعی است. رهبر حکیم انقلاب در توضیح عدالت می‌فرمایند: «هدف ما، استقرار عدل در جامعه است. ما این را می‏خواهیم. همۀ كارها برای اقامۀ عدل ارزش پیدا می‏كند. در جامعۀ نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به سود یك قشر و یك گروه از مردم است؛ اما در جامعه‏ای كه برابری‏ و عدالت جریان داشته باشد، به سود همه است. البته عدالت، همه جا به معنای «برابری‏» نیست؛ اشتباه نشود. عدالت، یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن. این معنای عدل است... عدالت، یعنی بر طبق حق عمل كردن و حقِ هر چیز و هر كسی را به او دادن. این معنای عدالت است و برای جامعه لازم است.»1
معظم‌له در جای دیگر در تفاوت عدالت با قسط می‌فرمایند: «قسط با عدل فرق می‏كند. عدل، یك معنای عام است. عدل، همان معنای والا و برجسته‏ای است كه در زندگی شخصی و عمومی و جسم و جان و سنگ و چوب و همۀ حوادث دنیا وجود دارد؛ یعنی یك موازنۀ صحیح. عدل این است؛ یعنی رفتار صحیح؛ موازنۀ صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این، معنای عدل است؛ لكن قسط، آن‏ طور كه انسان می‏فهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی كه ما امروز از آن به «عدالت اجتماعی» تعبیر می‏كنیم. این، غیر از آن عدل به معنای كلی است...، قسط، یعنی اینكه عدل، خرد شود و به شكل عدالت اجتماعی در‌آید. «لیقوم الناس بالقسط»؛ انبیا برای این آمدند.»2

اجتهاد و پویایی اسلام
اصل اجتهاد و پویایی اسلام، برگرفته از مبنای جامعیت اسلام است. لازمۀ فرازمانی و فرامکانی بودن اسلام این است که بتواند به نیازها و پرسش‌های جدید پاسخ دهد. از این رو، جریان عقلانیت اسلامی اجتهاد را نیروی محرک اسلام می‌داند. با وجود اصل اجتهاد، هیچ پرسشی بی‌پاسخ نمی‌ماند. شهيد مطهری در توضیح این اصل می‌فرماید: «كلیات اسلامی به گونه‏ای تنظیم شده است كه اجتهادپذیر است. اجتهاد، یعنی كشف و تطبیق اصول كلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر. علاوه بر نحوۀ تنظیم كلیات اسلامی، كه خاصیت اجتهادپذیری به آنها داده است، قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی، كار اجتهاد حقیقی را آسان كرده است. منابع چهارگانۀ اسلامی كافی است كه علمای امت نظر اسلام را دربارۀ هر موضوعی كشف کنند. علمای اسلام هیچ موضوعی را به‌عنوان اینكه بلاتكلیف است، تلقی نمی‏كنند.»3
خاصیت اجتهادی گفتمان جریان عقلانیت اسلامی، این فرصت را به جریان داده است تا در برابر سرعت و تغییر پدیده‌های سیاسی، خودش را به‌روز کند و چه‌بسا عناصر گفتمان‌های دیگر را جذب کند و در راستای اهداف خود، از آنها بهره ببرد. استفادۀ جریان عقلانیت اسلامی از مفاهیمی چون؛ پارلمان، جمهوری و انتخابات، برگرفته از نوع عقلانیت و اجتهادی است که بر این جریان حاکم است. مشکلی که جریان‌های سنت‌گرا با آن روبه‌رو هستند‌ـ و آن اینکه چگونه اسلام را با نیازهای زمانه تطبیق بدهندـ در جریان عقلانیت اسلامی به ‌راحتی با اصل اجتهاد حل شده است؛ چرا‌که بین عناصر ثابت و متغیر تفکیک قائل شده است. توجه به دو شاخصه زمان و مکان، کلید حل بسیاری از مسائل مستحدثه است که به مدد اجتهاد قابل حل است. اینجاست که حضرت امام خمینی(ره) اجتهاد مصطلح در حوزه‌های علمیه را کافی نمی‌دانند و تأکید می‌کنند: «روحانیت تا در همۀ مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‏تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح،‏ برای ادارۀ جامعه كافی نیست. حوزه‏ها و روحانیت باید نبض تفكر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند گام جلوتر از حوادث، آمادۀ واکنش مناسب باشند. چه‌بسا شیوه‏های رایج ادارۀ امور مردم، در سال‌های آینده تغییر كند و جوامع بشری برای حل مشكلات خود، به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا كنند.»4
اینکه امام خمینی(ره) حفظ نظام اسلامی را از مهم‌ترین واجبات دانسته، احکام حکومتی و تأمین مصالح جامعۀ اسلامی را بر دیگر احکام مقدم می‌دانند، برگرفته از اصل اجتهاد و پویایی اسلامی است.

علم‌آفرینی
یکی از مهم‌ترین اصول جریان عقلانیت اسلامی، دغدغۀ تولید علم است، به گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب ایستایی و تحجر را بلای اندیشه‌های دینی و محیط‌های علمی‌ـ دانشگاهی می‌دانند.5 نهضت تولید علم و بومی‌سازی علوم، لازمۀ شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی است. شکوفایی علوم پایه، انسانی، فنی، مهندسی و...، همیشه مورد توجه رهبران این جریان بوده است. اصرار بر به دست آوردن دانش هسته‌ای، نمونه‌ای از توجه رهبران این جریان به علم و بومی‌سازی علوم است. از نظر جریان عقلانیت اسلامی، علومی مانند روان‌شناسی دینی، جامعه‌شناسی دینی و... باید از قرآن و سنت استخراج شود. این جریان معتقد است با توجه به سابقۀ درخشان اسلام و ظرفیت عظیم اسلام، نباید به علم ترجمه‌ای محض بسنده کرد.6
این جریان، با توجه به ظرفیت بالای نیروی انسانی و جوان کشور، علم‌آفرینی را هدفی ممکن می‌داند و معتقد است، اگر به تولید علم باور داشته باشیم، آینده‌ای درخشان و افقی روشن در انتظار نظام اسلامی است.7
از مهم‌ترین دلایل توجه این جریان به علم و شکوفایی، وابسته نبودن به بیرون از مرزهاست. وابستگی به خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران، این فرصت را به دشمن می‌دهد که در هر زمانی، ارادۀ خود را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کند.
یکی از موضوعات مهم و مورد توجه جریان عقلانیت اسلامی، اسلامی کردن علوم و دانشگاه‌هاست. این جریان، علم و دانشگاه‌های موجود را معیوب می‌داند.8
از نظر جریان عقلانیت اسلامی، لازمۀ تحول در علوم و دانشگاه، بازگشت طبیعیات به دامن الهیات است. علم باید بیان‌کننده صُنع خدا در عالم باشد و علل و اسباب هستی طبیعت را فقط از روزنۀ علل و اسباب مادی نبیند. نتیجۀ چنین نگاهی این است که از «خلقت» به «طبیعت» یاد می‌کند؛ مرگ را پوسیدن و عالم را کوشش، تصادف، رخداد و شانس می‌پندارد.9 این تفکر، مانعی برای اسلامی کردن علوم است. بنابراین، اسلامی کردن دانشگاه‌ها نمی‌تواند دانش را اسلامی کند؛ بلکه اسلامی کردن دانش است که می‌تواند دانشگاه‌ها را اسلامی کند.
پی‌نوشت‌ها:
1‌ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات امام خامنه‌ای، در دیدار كارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت علی(ع)، 1371.
2ـ همان، بیانات در دیدار مسئولان و كارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، 1371.
3ـ مرتضی مطهری، مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، همان، 1374، ج 2، ص 241.
4ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، همان، 1378، ج ‏21، ص 292 (منشور روحانیت).
5ـ مصطفی جمالی و ديگران، نهضت نرم‌افزاری از نگاه مقام معظم رهبری، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386، ص 22.
6ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات امام خامنه‌ای در جلسۀ پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، 1382.
7ـ همان، بیانات ‏در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، 1382.
8ـ عبدالله جوادی‌آملی، منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی، همان، ص 135ـ 136.
9ـ همان، ص 138.