علامه حسن زاده‌آملی می‌گوید: سیوطی در جامع صغیر از رسول عالم(صلی‌الله علیه ‌و آله و سلم) روایت کرده است که: «من اخلص‌لله أربعین یوماً ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ کسی که به مدت چهل روز اعمالش را برای خداوند تبارک و تعالی خالص کند، چشمه‌های حکمت از دل او بر زبانش نمایان می‌شود.»

بررسی ابزارها و الزامات امر به معروف و نهی از منکر در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سیدمحمد آقامیری
 سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ با توجه به هجمه‌های متنوع دشمن با روش‌های مختلف، احساس می‌شود جامعه دینی ما به توجه بیشتری به امر به معروف و نهی از منکر نیاز دارد؛ نگاهی جدید برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و نگاهی جامع که شامل بالا‌دستی‌ها هم بشود. حال از کجا باید شروع کرد؟ به چه صورت باید حرکت کرد؟
در دیدار با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد آقامیری از مسئولان فرهنگی کشورمان در گفت‌وگویی به پرسش‌های فوق پاسخ خواهیم داد. 

* جناب آقای آقامیری وضعیت امر به معروف در جامعه ما چگونه است؟
به نظر بنده امر به معروف در جامعه ما کمی شتابزده است و این شتابزدگی گاهی ما را به همان منکری می‌برد که می‌خواهیم از آن دور شویم. در جامعه‌ای که عقل، محور است، مجال عملیات شتاب‌زده نیست. گاهی اوقات عملیات شتاب‌زده خوب است و لازم، گاهی اوقات هم نه. به این معنا که عجله کردن و غیر اصولی عمل کردن صحیح نیست. به ویژه در زمانی که مسئولان کشور دغدغه عقلانیت جامعه را ندارند؛ یعنی هویت معقول و منطقی برای جامعه تعریف نمی‌کنند. در این وضعیت جامعه به سمتی می‌رود که خودش تشخیص می‌دهد و عمل می‌کند، حال اگر شتابزدگی هم به آن اضافه شود، بحران ایجاد می‌شود. 

* عقلایی کردن جامعه از سوی مسئولان یعنی چه؟
کار مسئولان جهت‌دهی و فرهنگ‌سازی است. اکنون امر به معروف معنای پنجاه سال پیش را ندارد. پنجاه سال پیش امر به معروف در اینکه آقا یا خانم چرا مثلاً نماز را درست نمی‌خوانی و غیره خلاصه می‌شد، ولی الآن امر به معروف به فرهنگ‌سازی کشور هم مربوط می‌شود، گاهی اوقات این تذکرات پلیسی در کشور جواب نمی‌دهد، چون عقبه فرهنگی آن درست نشده است. شما یک وقتی می‌آمدی فلانی را نصیحت می‌کردی، این رو در رو بود، به من می‌گفتی و تمام می‌شد و از یک وضعیت جغرافیایی محدود و دوطرفه تجاوز نمی‌کرد، اما الآن اگر مثلاً در صفحات مجازی بنویسند جنابِ فلانی(مثلاً می‌خواهی امر به معروف کنی) شما چرا آن روز فلان کار حرام را انجام دادی؟ (کاری که کسی از آن خبر ندارد) این نهی از منکر نیست، بردن آبرو است؛ آشکارا می‌گویی همه حساس می‌شوند، ایجاد ظن و گمان‌هایی فراتر از انتظار می‌کند. به ویژه در مسئولان که اطلاعاتی از هم دارند؛ این با تقوای الهی منافات دارد و این کار می‌شود اشاعه فحشا، نه امر به معروف و بازتاب آن در جامعه یک بازتاب منفی است، ظاهرش نهی از منکر است، ولی تحققش، تحقق منکر است. بنابراین باید نگاه ما به نهی از منکر یک نگاه جدیدتر باشد؛ یعنی برویم به سمت تعالیم دین و دستورهای دین، نه سلیقه و امیال خودمان. 

* می‌شود یک مثال کوچک بزنید که چه عملی الآن نقش نهی از منکر را دارد، ولی تحققش منکر است و وظیفه حکومت در این وضعیت چیست؟
بله، الآن ما می‌خواهیم ضد اختلاس صحبت کنیم، چه وقتی اسم او را اعلام کنیم؟ قبل از اعلام حکم قاضی؟ اگر قبل از حکم در روزنامه‌ات درج کنی و هیچ مقام قضایی جلوی شما را نگیرد، این خودش تحقق منکر در جامعه است، پس ما برای جلوگیری از این کارها باید یک نظام بازدارنده دینی و قانونی داشته باشیم. آن نظام بازدارنده، هم اخلاق و هم قانونِ مطبوعات است، این یعنی فرهنگ‌سازی و قانون‌سازی حکومت. یعنی این نظم باید توسط حکومت صورت بگیرد که اگر می‌خواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم در چه محدوده‌ای وارد شویم و در چه محدوده‌ای وارد نشویم؟ 
قبلاً جامعه ما به این گستردگی نبود، پس در این گستردگی باید کارمان را بیشتر کنیم، حالا می‌خواهیم برویم به سمت تعالیم اسلامی؛ اینکه دین چه گفته؟ ائمه اطهار(ع) چگونه امر به معروف را عملیاتی می‌کردند؟ 
اول: تشخیص حق و باطل؛ امام حسن‌مجتبی(ع) می‌فرمایند: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم خود ببینی حقّ است و آنچه شنیدی یا آن که برایت نقل کنند، بسیار باطل باشد.1 حالا نگاه کنید در جامعه چه می‌گذرد؟
دوم: در طلب دنیا نبودن؛ امام حسین(ع) به برادرش محمدحنفیه فرمودند: اصل خروجم به خاطر دنیا نیست، می‌خواهم امت جدم اصلاح شود، من مصلحم «انّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَاِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فِی اُمَّه جَدِّی»2
نگاه کنید آن روز امام حسین(ع) امر به معروف و نهی از منکر کردند و فرمود: «وَيْحَكُمْ يا شِيعَه آلِ اَبى سُفْيانَ، اگر دين نداريد آزادمرد باشيد»3 ؛ با فدا کردن قطرات خون خودش «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَحیرَهِ الضَّلالَه»4 به امّت اسلامی فهماند که ظلم بد است، حاضرم خونم بریزد، ولی زیر بار ظلم نروم. 
سوم: ساختن جامعه نمونه؛ امام می‌فرماید: «...أُرِيدُ أَن آمُر بِالمَعرُوفِ وَ أَنهي عَنِ المُنكَرِ وَ أَسيرَ بِسيرَه جَدّي وَ أبي عَلي بنُ اَبي‏طالِب...»5 من امر به معروف و نهی از منکر می‌کنم به سیره پیغمبر(ص) و پدرم علی(ع). در حقیقت جامعه‌ای روی خوش می‌بیند که هم در امور مادی و هم در امور معنوی و اُخروی جامعه محمدی و علوی بشود، پس امام حسین(ع) می‌گوید؛ من می‌خواهم جامعه محمدی و 
علوی بسازم.

* جامعه محمدی و علوی چه جامعه‌ای است؟
آن جامعه‌ای که رسول خدا(ص) می‌خواست بسازد، جامعه‌ای دارای مکارم اخلاق و منش‌های والای انسانی «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»6 خدا پیغمبر(ص) را آورده به عنوان نماد ساختن جامعه و می‌گوید: اگر می‌خواهید جامعه‌تان جامعه خوبی باشد از ایشان پیروی کنید؛ «وَ لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَهٌ حَسَنَه»7 خب شما اگر دنبال جامعه خدامحور هستی، باید رسول‌الله را اسوه و سرمشق نیکوی خودت قرار بدهی. به نظر بنده امر به معروف و نهی از منکر یعنی ایجاد نگرش‌های خوب در جامعه و تبدیل کردن آن به باور و ساختن آن برای جامعه؛ فرهنگی که موافق با معارف و مفاهیم الهیِ اسلام باشد، مطابق با فرهنگ اهل بیت(ع) باشد. حالا باید ببینیم در این جامعه چقدر موفق بودیم؟ چقدر می‌توانیم ادعا کنیم که جامعه را 
ساختیم؟

* جناب آقای آقامیری الآن حرف جوان‌ها این است که می‌گویند چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟
این حرف کاملاً حرف درستی است؛ علما باید انجام دهند، عیسی‌بن‌مریم(ع) فرمود: «وَيْلَكُمْ عُلَمَاءَ السَوْءٍ، الْأَجْرَه تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ لا تَصنَعُون...» واى بر شما، اى عالمانِ بدكردار! مُزد می‌گیرید و کار نمی‌کنید. 
ما کم‌کاری می‌کنیم، عالمان دین دارند کم‌کاری می‌کنند با اینکه اجرتش را می‌گیرند، اما عمل را انجام نمی‌دهند در ادامه می‌فرماید: «...يُوشِكُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ یطلب عَمَلُهُ...»9 نزدیک است كه صاحب كار از شما کارش را بخواهد.
حالا علما به چه طریق اصلاحات انجام دهند؟ امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند عالم اول باید خودش را اصلاح کند تا جامعه اصلاح بشود؛ «مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماماً فليَبدأ بتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ...»10 هر كه خود را در مقام پيشوایى مردم قرار دهد بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه به زبانش تربيت كند، با رفتار خود تربيت کند، كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا آنكه آموزگار ديگران
 است. 
یعنی چه کسی امام و پیشوا می‌شود؟ آن که روی خودش کار کرده و خود را تربیت کرده است. خداوند به حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: من تو را پیشوا قرار دادم، ابراهیم می‌گوید: فرزندانم چه؟ خداوند می‌فرماید: آنها هم، امّا ستمکاران‌شان نه؛ «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً، قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتِى، قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّلِمِينَ»11 انسان وقتی معصیت می‌کند به خودش ظلم کرده و نمی‌تواند پیشوای مردم شود، امّا اگر همین شخص مثل ائمه(ع) دارای عصمت شد، پیشوای مردم می‌شود؛ حال علمای ربانی چقدر هستند؟ خیلی کم؛ امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: مردم سه دسته‌اند، دانشمند الهى و آموزنده‌اى بر راه رستگارى‌ و... 12
علمای ربانی عده‌ای هستند که دانش به آنان هجوم‌ آورده؛ دانشی بر مدار بصیرت. امام می‌فرماید: دانشمندان ربانی کسانی هستند که دنبال تعلیم علم می‌روند و دنبال نجات خود و مردم‌ هستند.»

* آیا در جامعه امروز ما عالمان ربانی هستند؟ اگر هستند مردم چطور آنها را بشناسند؟
بله مطمئناً هستند. حضرت عیسی(ع) فرمودند: با کسی که این سه ویژگی را دارد همنشین باش؛ با آنکه دیدنش شما را به یاد خدا اندازد، گفتارش بر دانش شما بیفزاید، کردارش شما را به آخرت تشویق کند.13
روایت دیگری داریم که می‌فرماید: پیش هر کسی ننشینید، پیش کسانی بنشینید که شما را از پنج مرتبه دنی به پنج مرتبه عالی برساند؛ شما را از شک روانه یقین کند، از تکبر به سمت تواضع ببرد، از عداوت به سمت دوستی بکشاند، از ریا به سمت اخلاص بخواند و شما را از دنیادوستی به زهد و دوری از دنیا فرا بخواند. همه اینها را به ما گفتند، چرا؟ برای اینکه بدانیم دنبال چه کسی برویم؟ آیا وقتی آقای فلانی را می‌بینی یاد آخرت
 می‌افتی؟ 

* به نظر می‌رسد که حوزه علمیه هم در زمینه تربیت علمای ربانی یا حرکت برای اصلاح جامعه کم کار کرده است، ‌نظر شما چیست؟ 
بله به نظر من بخشی از این مشکلات به سیاست‌ورزی‌های حوزوی مربوط می‌شود؛ مثلاً در قضیه حجاب، داریم آن اتفاقی که در جامعه افتاده را تحلیل می‌کنیم، چرا نمی‌رویم سراغ دلیل و درمان؟ دائم درد را مطرح می‌کنیم، ما نمی‌گوییم ممکن است جامعه‌ای که دچار درد بی‌حیایی و بی‌عفتی شده تابع حرکت‌های ما بوده، دچار بی‌توجهی‌های ما بوده؛ این را بررسی نمی‌کنیم، صرفاً می‌خواهیم یک چیزی از گردن خودمان باز کنیم، می‌گوییم جامعه گرفتار درد است، چه کسی باید این درد را درمان کند؟
آیا با نشستن و دفتر درست کردن همه چیز درست می‌شود؟ خیر، باید برویم در بطن جامعه، باید با مردم زندگی کنیم. پیغمبر(ص) در جامعه‌ای مبعوث شد که گرفتار تعصب، دخترکشی، زن‌بارگی، لهویات و شهوات بود. ولی آن جامعه را به مدینه فاضله تبدیل کرد؛ چطور جامعه را از لحاظ اخلاقی زیر و رو کرد؟ انقلابِ پیامبر، انقلاب اخلاقی بود، نه سیاسی. پس علمای دینی باید درست عمل کنند که جامعه اصلاح شود. متأسفانه گاهی جامعه خودمان را نگاه می‌کنیم یاد دوران جاهلیت می‌افتیم به شکل‌های دیگر. خب الآن در جامعه ما هستند علمایی که نقش مصلح را ایفا کنند، اما تعدادشان کم است و نیاز جامعه زیاد. 
* آیا این اصلاح یک‌طرفه است؟
خیر، ضمن اینکه ما باید از علما بخواهیم که قدم بگذارند در جهت اصلاح جامعه، باید از مردم هم بخواهیم که به سمت علما بیایند. علما باید کار کنند و مردم هم باید نقش خودشان را ایفا کنند و از این اقدام سر باز نزنند به این بهانه که علما نیستند، ما دسترسی نداریم و غیره؛ اویس قرنی تا شنید که پیامبری هست با این خصوصیات، از شهرش جدا شد آمد پیغمبر را ببیند، دست به دامنش بزند و از او درس بگیرد، سلمان و بسیاری از صحابه این‌طور بودند، خیلی‌ها می‌گشتند و پیدا می‌کردند، مسئله هجرت هم در قرآن یک اصل است که شما هجرت کنید، بروید دنبالش، واقعاً اگر دنبال تغییری؟ اما اول باید در علما این انقلاب رخ بدهد، شما نگاه کنید در جامعه ساکت 1332 تا 1342 که مرحوم آیت‌الله‌لعظمی سیداحمد خوانساری و... در آن بودند، تمام اهرم‌های جامعه به نفع دین خودش را منطبق می‌کند، مگر آقا سیداحمد خوانساری انقلابی بود؟ نبود، ولی تربیت‌شدگان ایشان و امثالهم به انقلابیون سال 57 تبدیل شدند.
ما باید نظام تهذیب و تزکیه آن روز را به فراخور زمان خودش احیا کنیم. امروزه در جامعه یا هادی وجود ندارد، یا هدایت مردم به دست گروهی که صلاحیت هدایت مردم را ندارند، افتاده است. 

* حس نمی‌کنید در هجمه‌هایی که به جامعه ما وارد می‌شود، علما غافلگیر شدند و نمی‌دانند از کجا شروع کنند؟
خب طبیعی است، به دلیل دوری آنها از متن جامعه است، علمایی که می‌توانند کاری انجام دهند و دست‌شان می‌رسد باید به جامعه وصل شوند. ما باید یک پیوندی بین عالمان دین و مردم ایجاد کنیم، یک قرابتی ایجاد کنیم، این ضروری است، اگر از حوزه‌ها و عالمان دینی استفاده نشود، کاربردشان کمتر می‌شود، خودشان احساس افسردگی می‌کنند، مثلاً باید قدردانی کرد از آن عالمی که بلند می‌شود به فلان روستا 
می‌رود. 

* شما قبول دارید که در سازوکار ناخودآگاه حوزه همگی در قم جمع شده‌اند و دیگر شهرها دسترسی کافی به علما ندارند؟ 
بله، اما بیشتر به دلیل نبودن بودجه کافی برای هدایت و پشتیبانی است، متأسفانه از آن منابعی که برای حوزه‌های علمیه پیش‌بینی شده و اتفاقاً منابع کافی‌‌ای هم هست، درست بهره‌ گرفته نمی‌شود، اگر موقوفه‌هایی که برای حوزه‌های علمیه هست را به حوزه بدهند، بعضی از انفال را برای احیای دینی جامعه اختصاص دهند، وضعیت متفاوت می‌شود؛ یعنی حوزه در مأمور کردن روحانیون دستش باز است.
نتیجتاً جامعه بی‌تحرک است و در رأس جامعه علما هستند، اگر رأس جامعه و این قوه عاقله که روحانیون و دانشمندان هستند حرکت کنند، جامعه تحرک پیدا می‌کند؛ «إِنّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا مَا بِاَنفُسِهِم»14 این تغییر به وسیله علما صورت
 می‌گیرد. 
منابع:
1ـ بحارالانوار، ج 44، ص 330.
2ـ اللهوف، ص120.
3ـ بحارالانوار، ج 45، ص 5.
4ـ زیارت اربعین، مفاتیح‌الجنان.
5ـ اللهوف على قتلى الطفوف، ص 120.
6ـ السنن الکبری، بیهقی، ج 10، ص 323.
7ـ سوره احزاب، آیه 21.
8ـ سوره انفال، آیه 33.
9ـ اصول کافی، ج 2، ص 319.
10ـ نهج‌البلاغه حکمت 73.
11ـ سوره بقره، آیه 124.
12ـ نهج‌البلاغه، خطبه 147.
13ـ میزان‌الحکمه، ج ۱، ص ۴۰۲، ح 2.
14ـ سوره رعد، آیه 11.


استحکام و تعالی خانواده در جایگاه یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین نهادهای اجتماعی، به میزان بسیار زیادی از حاکمیت ارزش‌های اخلاقی در آن متأثر است؛ از این رو در منابع اسلامی بر صلاحیت اخلاقی به مثابه یک معیار کلیدی در همسرگزینی تأکید شده است.
 افزون بر توجه به صلاحیت اخلاقی همسر در اصل ازدواج و انتخاب همسر، رعایت اصول اخلاقی در طول زندگی مشترک نیز اهمیت فراوان دارد و به همین دلیل، در منابع اسلامی تأکید فراوانی بر حاکمیت اخلاق در روابط همسران شده است و حتی جزیی‌ترین نکات اخلاقی که موجب تقویت بنیان خانواده می‌شود، مورد توجه جدی قرار گرفته است. 
بررسی‌های گوناگون در موضوع خانواده نیز نشان‌ می‌دهد که تضعیف بنیاد خانواده در جامعه امروز تا حد فراوانی از ضعف ارزش‌های اخلاقی در خانواده و به ویژه در روابط بین همسران ناشی می‌شود.
کتاب «طعم خوش اخلاق در خانواده» برای داشتن گفت‌وگوی اثربخش در خانواده و با همسران، حل اختلاف در چند گام با همسران، مدیریت درست امور اقتصادی و رفت‌وآمدها در خانواده، لذت بردن از رابطه زناشویی با حفظ اخلاق و درست ایفا کردن نقش اخلاقی خود در خانواده به مخاطب توصیه می‌شود.
این کتاب از شش گفتار، به این شرح تشکیل شده است؛ گفتار اول: اخلاق در گفت‌وگو، گفتار دوم: اخلاق در حل تعارض بین فردی، گفتار سوم: اخلاق در برقراری ارتباط در خارج از سیستم خانواده، گفتار چهارم: اخلاق در امور اقتصادی، گفتار پنجم: اخلاق در امور جنسی و در پایان گفتار ششم: اخلاق در مدیریت خانواده و ایفای نقش.
کتاب «طعم خوش اخلاق در خانواده» اثر هادی حسین‌خانی، محقق گروه اخلاق، تربیت و روانشناسی با تلاش انتشارات کانون اندیشه جوان، منتشر شده و در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.



 حسین روشنی/یکی از مهم‌ترین سخنان حضرت امام حسین(ع) در سرزمین کربلا، سخن با یاران در شب عاشورا بود؛ ایشان فرمودند: «اللهم إنی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنبوه و علمتنا القرآن وفقهتنا فی الدین...؛ خدایا تو را می‌ستایم که ما را با نبوت کرامت بخشیدی و به ما قرآن آموختی و با دین و آیین آشنای‌مان کردی و به ما گوش و چشم و قلب عطا فرمودی و از گروه مشرک و خدانشناس نگرداندی...»
امام(ع) به طور مستقیم اشاره دارند به اینکه شما یاران در کنار من هستید به دلیل اینکه متصل هستید به دین خدا، پیامبر اسلام، قرآن و داشتن ویژگی‌هایی چون؛ بصیرت، اطاعت، محبت و قرار نگرفتن در صف مشرکان و خدانشناسان.
ویژگی‌هایی که اگر در یک فرد جمع شود می‌تواند او را در گروه بهترین بندگان خدا و یاران ائمه اطهار(ع) قرار دهد؛ ویژگی‌هایی که نبود هر یک سبب پایین آمدن درجات معنوی انسان شود و نمی‌تواند جزو بهترین یاران خاص امام باشد، چه آنکه امام در ادامه می‌فرمایند: «فإنی لا أعلم أصحابا أولی و لا خیراً من أصحابی...؛ من یارانی بهتر از یاران خود ندیدم... یعنی رعایت تقوا و جمع کردن صفات ویژه نتیجه‌ای داشته و آن قرار گرفتن در صف باوفاترین یاران امام در طول تاریخ است.»
امام پس از بیان ویژگی‌های یاران خود می‌خواهند آن را به آیندگان هم ثابت کنند، به همین دلیل می‌فرمایند: من بیعتم را از شما برداشتم می‌توانید به شهر خود برگردید، اما یاران باوفای امام هرگز ایشان را ترک نکردند. بزرگ‌ترین علما و عرفا در طول تاریخ اسلام با انجام اعمال عبادی و اتصاف به صفات ویژه الهی، به مقام‌های معنوی ارزشمندی دست پیدا کردند، اما اعتراف داشتند به اینکه مقام یارانِ امام، نزد خدا جزو بالاترین مقام‌ها و دست‌نایافتنی‌ترین است؛ زیرا خلوص و ثبات یاران امام در تمامی اعصار بدون نمونه بوده است. آیا ما می‌توانیم به میزان تلاش و تقوای‌مان جزو یاران خاص امام عصر(عج) خود باشیم؟

 دکتر مجيد ابهري/ خيلي وقت‌ها مادران شاغل براي تربيت فرزندان خود دچار چالش مي‌شوند؛ چرا که فرصت ندارند تمام وقت در کنار آنها باشند سؤال این است، براي مديريت همزمان اشتغال و تربيت فرزند چه باید کرد؟
اکنون اوضاع اقتصادی جامعه به گونه‌ای است که سبب شده خانم‌ها نیز ملزم به کار کردن باشند تا بتوانند از پس تأمین نیازهای فرزندان و خانواده برآیند و در مواردی شاهد هستیم که خانم‌ها حتی از همسران‌شان هم بیشتر کار می‌کنند و ساعات طولانی‌تری را در محل کار حضور می‌یابند. هیچ‌کس منکر اهمیت حضور زنان در جامعه نیست و به طور حتم شاغل بودن به نفع زنان هم هست و می‌تواند فوایدی را هم برای آنها به دنبال داشته باشد، اما در بسیاری از موارد این موقعیت اجتماعی ممکن است فرصت حضور در کنار خانواده و برقراری ارتباط و تعامل مفید با همسر و فرزندان را از آنها بگیرد.
وقتی مادر به صورت تمام‌وقت در خانه حضور ندارد و بسته به شغلش ساعاتی را بیرون از منزل سپری می‌کند، به وجود آمدن خلأ عاطفی برای فرزندان وی، امری غیر طبیعی نیست، این موضوع می‌تواند در برهه‌های حساس زمانی، از جمله در سنین بلوغ و نوجوانی پیامدهای منفی خود را نشان دهد.
به هر حال کار کردن خانم‌ها در بیرون آنها را خسته می‌کند و تا حدی سبب می‌شود میان وظایف همسر بودن، مادر بودن و شاغل بودن دچار تضاد شوند، به همین دلیل پیشنهاد می‌شود خانم‌ها اگر می‌خواهند شغلی هم داشته باشند، سراغ دورکاری، یا کارهای نیمه‌وقت بروند تا بیشتر در کانون خانه حضور داشته باشند.
 گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.

پیکر پاک شهید مدافع حرم «سیدسجاد خلیلی» بعد از دو سال گمنامی هفته گذشته به وطن بازگشت. مجید کواکبیان با انتشار دلنوشته چندی پیش مادر این شهید در فراغ پسرش در صفحه شخصی خود نوشت: «پنهان شدن را همیشه دوست داشتی، قایم‌باشک بازی می‌کردی؛ توی کمد پشتِ لباس‌ها، توی حياط خانه بين گل‌ها و درخت‌های خانه پدربزرگ... یادت می‌آید حتی برای همان چند لحظه که خودت را نشان بدهی چه بی‌تاب می‌شدم؟ سجاد جان برگرد مادر! بی‌قرار آمدنت هستم، اين بار اسپند آماده می‌کنم و دورت می‌گردم که پسرم مدافع حرم عمه جانش بوده... بوی خوش برگشتنت را حس مي‌کنم مادر، بيا دوباره علَم به دست بگير تا صدای یا ابوالفضل گفتنت مازندران را به وجد بیاورد. سجاد جان وقتی صدای اذان می‌آید، همه حواسم سمت مسجد است که باز صدای تکبير تو را بشنوم، برای مادر اذان بگو... بیشتر از دو سال است که گوش به زنگم و نگاهم به در است، هر جا که بروم زود برمی‌گردم نکند مسافرم بیاید و کسی نباشد در را برایش باز کند. منتظرم...»