نادر انتصار، استاد دانشگاه آلاباما می‌گوید: حادثه تروریستی اهواز را نباید به صورت جداگانه و بدون توجه به سایر عوامل مرتبط در نظر گرفت. امروزه دو محور عملیاتی علیه ایران در حال فعالیت هستند که یکی محور واشنگتن و دیگری محور عربستان، رژیم صهیونیستی و امارات است. اگرچه ممکن است هر یک از آنها اقدامات و تاکتیک‌های متفاوتی را علیه ایران به کار بگیرند، اما همه آنها در مجموع یک هدف را علیه ایران دنبال می‌کنند. هدف اصلی همه آنها ایجاد هرج و مرج و اغتشاش داخلی در ایران و سرنگون کردن دولت و حتی تجزیه ایران است. به طور خلاصه این دو محور به دنبال سوریه‌ای کردن ایران از هر طریق ممکن هستند.

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ ۱۷


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در ادامه بحث مبانی کلان انسان‌شناسی انقلاب اسلامی، در این مطلب نسبت انسان با هدایت تکوینی و تشریعی و موضوع اعطای کرامت به انسان بررسی می‌شود. 

سنجش اختیار انسان
 با هدایت‌های الهی 
از منظر انقلاب اسلامی، اگر چه انسان‌ها مختار هستند، اما تحت تأثیر دو نوع هدایت الهی قرار دارند؛ هدایت تکوینی و هدایت تشریعی. هدایت تکوینی همان فطرت انسان است که قانون تکوینی و خلقت الهی به آن دعوت می‌کند و اساس آن هم بر این پایه است که انسان هم جزئی از این عالم خلقت است و خواه ناخواه در چارچوب قانون حاکم بر آن قرار دارد؛ قانونی که تغییرناپذیر است. یک پارادایم هنگامی می‌تواند الگوی قابل اجرا ارائه کند که این واقعیت را پذیرا باشد؛ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»۱ (روم/30) پس به ناچار باید به آیینی رو آورد که خلقت الهی به آن دعوت می‌کند.
اختیار انسان تا آنجا قدرت دارد که می‌تواند از بسیاری از هدایت‌های تکوینی صرف‌نظر کند، اما نتیجه آن ایستادگی در مقابل واقعیت وجودی خود و نظام هستی و قانون آن است و این جز نابودی و قهقرا را به همراه نخواهد داشت و این سرنوشت کسانی است که آنها را در این آیه وصف می‌کند؛ «بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِين»۲
حرکت در مسیر هدایت تکوینی از طریق هدایت تشریعی صورت می‌گیرد. این هدایتی است که از طریق ارسال رسل و انزال کتب انجام می‌شود؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ..»۳ (حدید/ 25) غرض از اين ارسال رسل و انزال كتب اين است كه انبيا، مردم را به عدالت عادت دهند، تا در جامعه‌ای عادل زندگى كنند.۴ زیرا در چنین جامعه‌ای است که اصول حقیقی فطرت زیربنای روابط اجتماعی و حقوق و تکالیف فردی انسان‌ها می‌شود؛ چرا که عدالت شاه‌بیت شعر هستی است که در تمام ابعاد عالم وجود جریان دارد و زندگی انسان را هم در بر می‌گیرد و معیار تمام قواعد و مقررات و برنامه‌ریزی‌های فردی و اجتماعی در اسلام است. وجود چنین باوری است که تدوین‌کنندگان قانون اساسی را واداشته است تا آیه فوق را مطلع قانون اساسی قرار دهند.

اعطای کرامت به انسان 
از منظر انقلاب اسلامی خداوند به انسان کرامت عطا کرده است (بند 6 اصل دوم قانون اساسی) و در سرشت و فطرت انسان بر پایه توحید، حرکت به سمت کمال استوار است (مقدمه قانون اساسی) و هدف انبیای الهی یادآوری این کرامت به انسان‌ها است تا آنان درک کنند که انسان، عزیز و موجود منتخب خداوند متعال است و می‌تواند خلیفه خدا شود. انسان با درک این جایگاه و شناخت شأن و عظمت خود مسیری را انتخاب خواهد کرد که شایسته اوست. آیات متعددی در قرآن کریم بر کرامت انسان، دلالت دارند که مشهورترین آن آیه 70 سوره اسراء است؛ «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً.۵»
به اعتقاد صاحب المیزان، آیه مورد بحث در مقام امتنان همراه با نوعی عتاب و سرزنش نسبت به نافرمانی بشر از خداوند است که این ویژگی ایجاب می‌کند مقصود از آیه شریفه اعم از موحدان و مشرکان و کافران باشد، چه اگر چنین مقصودی نمی‌داشت و مقصود تنها انسان‌های خوب و مطیع بود، معنای امتنان و عتاب درست درنمی‌آمد.۶ و صاحب روح‌المعانی نیز کرامت را برای همه آدمیان از نیکوکاران و بدکاران می‌داند و امتیازی را برای گروهی بر دیگری در بهره‌مندی از کرامت نمی‌پذیرد.۷ پس به دلیل اینکه انسان است دارای کرامت و ارزش است و نمی‌توان او را حیوان سیاسی یا حیوان اقتصادی یا به طور کلی موجودی مانند دیگر موجودات دانست، یا او را برده فناوری تلقی کرد، آن‌گونه که تکنوکرات‌ها در عمل به آن معتقدند، بلکه گل سرسبد مخلوقات عالم است، به همین دلیل هنگامی که خداوند او را آفرید، خودش را تحسین کرد: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»۸ (مؤمنون/ 14)
ضمير در «انشاناه» به انسان در حالى كه استخوان‌هايش پوشيده از گوشت بود بر مى‏گردد، چون او بود كه در مرحله اخير خلقتى ديگر پيدا كرد؛ يعنى، صرف ماده‏اى مرده و جاهل و عاجز بود، سپس موجودى زنده و عالم و قادر شد.۹ با این نگاه دیگر نمی‌توان به انسان به عنوان سرمایه انسانی در مقابل سرمایه فیزیکی نگریست و ارزش او را در میزان تولید و حتی در مهارت‌های او برای تولید بیشتر تلقی کرد. برعکس همه چیز برای اوست و باید در خدمت او باشد؛ زیرا جهان برای او خلق شده است؛ «اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِه مِنَ الثَّمَراتِ رِزقاً لَکُم وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهار وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار»۱۰ (ابراهیم/ ۳۳ـ ۳۲)
به چنین موجودی به مشخصات جسم مادی‌اش ارزش و اهمیت نمی‌دهد، هرچند این جسم نیز نسبت به جسم دیگر موجودات از کمال و پیچیدگی بیشتری برخوردار است؛ بلکه میزان تقربش به خداوند متعال ارزش او را تعیین می‌کند؛ «إِنَّ أَكرَمَكمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاكُمْ» بنابراین مفهوم کرامت انسانی با آنچه در فلسفه غرب بیان شده تفاوت دارد.
 پی‌نوشت‌ها:
۱ـ پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است؛ فطرتى كه خدا بشر را بر آن آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.
۲ـ بلكه آنها كه ستم كردند از هواهاى خود بدون علم پيروى كردند و وقتى خدا كسى را گمراه كند كيست كه او را هدايت کند و هيچ ناصرى براي‌شان نيست.
۳ـ همانا ما پيامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستاديم و با ايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستى و عدالت گرايند.
۴ـ علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 19، ص300.
۵ـ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر [مرکب‌ها] نشاندیم و از نعمات پاکیزه به ایشان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری آشکار دادیم.
6ـ-همان، ج13، ص ۲۱۴.
۷ـ آلوسی، محمدبن‌عبدالله، روح‌المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع‌المثاني‏، دارالكتب العلمية، منشورات محمدعلي بيضون‏، بیروت، 1415، ج8، ص112.
8ـ-آنگاه نطفه را، علقه و علقه را مضغه (چيزى شبيه به گوشت جويده) كرديم و سپس آن مضغه را استخوان كرديم، پس بر آن استخوان‌ها گوشتى پوشانديم، پس از آن خلقتى ديگرش كرديم، پس آفرين بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
9ـ علامه طباطبائی، همان، ج15، ص25.
10ـ خداوند آن كسى است كه آسمان‌ها و زمين را آفريد و از آسمان آبى نازل كرد و با آن، ميوه‏ها (ى مختلف را) براى روزى شما پديد آورد و كشتى را به خدمت شما گماشت تا به امر خدا در دريا به حركت درآيد و جوي‌ها را به خدمت شما گماشت و خورشيد و ماه را كه پيوسته در حركت هستند به خدمت شما گماشت و شب و روز را (نيز) به تسخير شما درآورد.



 فتح الله پریشان/ یکی از مبانی و وجوهی که می‌تواند جوهره سیاست را در یک منظومه و پارادایم فکری مشخص کند، نوع نگاه آن نسبت به دین و سیاست است. اهمیت این موضوع از دوره رنسانس که سیاست در غرب از رهیافت‌های دینی و قدسی جدا شد و اساساً دین با تبدیل به «امر شخصی» از مداخله و نظردهی در امور اجتماعی و سیاسی بازداشته و سامان این امور به عقول بشری واگذار شد، رو به تزاید گذاشت. نظرات مختلفی در رابطه دین و سیاست صورت‌بندی و اعلان شده است که می‌توان همه آنها را در سه دسته جمع کرد:
یک‌ـ رابطه تفکیک و تباین؛ این اندیشه محصول همان دگردیسی فکری در غرب است که معتقد است دین از سیاست جداست و اگر سیاست، دینی، یا دین، سیاسی شود، هر دو، به ویژه قدسیت دین آسیب می‌بیند و لذا تندروهای این نحله فکری حتی فراتر از انفکاک به تباین بین آن دو حکم می‌دهند.
دو‌ـ رابطه عینیت دین و سیاست؛ این اندیشه بیشتر متعلق به رهیافت مذهبی‌ها و به ویژه جریان عقلانیت اسلامی است که همان جریان اصیل حوزه‌های علمیه شیعی است. این دسته معتقدند، سیاست جدای از دین نیست، بلکه جزئی از دین و عین دین است. در این تفکر، دین برنامه ضامن سعادت انسان در دو زندگی دنیوی و اخروی انسان است و برای جوانب و مراحل مختلف انسان تا ایصال وی به سعادت و قرب الهی که غایت حیات و خلقت انسان است، برنامه دارد. این تفکر از مبانی قدرتمند پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در سال 1357 بوده است و تاکنون نیز در نظام سیاسی برآمده از آن در جمهوری اسلامی توانسته با قدرت به حیات خود ادامه دهد و وجوه و مظاهری از موفقیت این اندیشه در نهادسازی و ورود عملی به حوزه عمل سیاسی را به نمایش بگذارد.
سه‌ـ نگاه اومانیستی و ابزاری به دین و سیاست؛ این نگاه با محور قرار دادن انسان و راندن اعتقاد به خدا به گوشه‌ای، معتقد است همه چیز در خدمت انسان است. در این نگاه، دین و سیاست و هر موضوعی دیگر که در زندگی انسان‌ها نقش‌آفرین است، ابزاری است برای رفاه و راحتی انسان و زندگی دنیایی وی.         
با تأمل در مجموعه نوشتارهاي شيخ اعظم ‌مرتضی انصاری، خواننده به اين حقيقت دست مي‌يابد که فقه سياسي شيخ، رويکردي همه‌جانبه و فراگير به زندگي سياسي و اجتماعي انسان‌ها دارد؛ زيرا بر اين پيش‌فرض‌های قطعي استوار است که: 
1‌ـ اسلام دين کامل و جامع است؛
 2‌ـ بين دنيا و آخرت ارتباط وثيقي وجود دارد؛
 3‌ـ حاکميت مطلق از آن خداوند است که مشرف بر همه ابعاد و نيازهاي انسان است. پس همه قانون‌گذاري‌ها و ولايت‌ها از آن اوست؛
4‌ـ انسان‌ها برابر هستند و کسي بر ديگري برتري و ولايت ندارد، مگر آنکه خداوند به او اجازه داده باشد، پس هرگونه رياست و زعامت سياسي بر مبناي مشروعيت ديني است؛
 5‌ـ زندگي جمعي و دستيابي به سعادت و آرمان‌هاي انساني، جز در سايه نظم و نظام‌هاي سامانمند امکان‌پذير نيست؛
با اين پيش فرض‌هاست که می‌توان مدعی شد شیخ انصاری از ميان نظريات مختلف درباره نسبت دين و سياست، آن نظريه‌ای را می‌پذيرد که سياست را عين ديانت می‌داند. هرگاه انسان بر اساس وظيفه شرعي در مسائل زندگي سياسي خود وارد شود و بر اساس آموزه‌هاي ديني مناسبات خود را با پديده‌هاي سیاسی و اجتماعی پیرامون خود تعيين کند، در اين صورت، رفتار و کنش و واکنش‌هاي او، هم سياسي و هم ديني است. لذا شيخ حکومت و ولايت اسلامي را مظهر دين و سياست مي‌داند؛ زيرا جوهره اين ولايت، «امامت» و رهبري است و امامت در اصطلاح شيعه مساوي است با مشروعيت ديني؛ و امام مظهر دين و سياست است.1 شيخ در ابتداي مکاسب محرمه روايتي را نقل مي‌کند که در آن ولايت و حکومت را با عنايت به رابطه آن با دين، مورد بحث قرار داده است.
به نظر می‌رسد دیدگاه شيخ با اشاره به بخشي از روايت که مي‌فرمايد؛ «کساني که خداوند، ولايت و رهبري آنها بر ساير انسان‌ها را دستور داده است»2، آن است که اين نوع ولايت و سياست بر سه شاخصه اساسي استوار است:
1‌ـ مشروعيت: خاستگاه و مشروعيت ولايت از ناحيه خداي متعال است؛ زيرا بدون اذن او هيچ کس بر ديگري ولايت ندارد.
2‌ـ عدالت: در ولايت مد نظر وی سياست مبتني بر عدالت است و حاکمان علاوه بر صلاحيت‌هاي سياسي بايد صلاحيت ديني هم داشته باشند؛ لذا در ذيل روايت، مي‌فرمايد: «بخش ولايت مشروع عبارت است از ولايت حاکم عادل.»3
 3‌ـ تدبير و مصلحت: چنانچه حاکم براساس قوانين ديني، مصالح عمومي مسلمين را برآورده کند و سياست و رهبري خود را با اين امر مهم شرعي و ديني هماهنگ کند، ولايت او از نظر شارع مقدس مشروع است.4
پی‌نوشت‌ها:
1‌ـ محسن مهاجر، اندیشه سیاسی متفکران اسلامی، ج 2، ص 420. 
2ـ الذين امرالله بولايتهم علي الناس...، مرتضي انصاري، مکاسب محرمه.
 3‌ـ فوجه الحلال من الولايه ولاية الوالي العادل؛ همان، صص 2 و 55.
 4ـ همان، ص 56.


فراز و فرود قطب‌زاده‌ـ ۴


 شهاب زمانی/ با پیگیری‌های انجام شده، فعالیت‌های قطب‌زاده علیه جمهوری اسلامی ایران قطعی‌تر می‌شد تا اینکه برخی از نظامیان و غیر نظامیان که قطب‌زاده می‌خواست با آنها همکاری کند و در این زمینه مبالغ هنگفتی پول برای همکاری به آنها داده بود، مسئولان را در جریان فعالیت گسترده وی در زمینه براندازی جمهوری اسلامی ایران قرار دادند. 
به اقدامات و برنامه‌ریزی‌های جریان قطب‌زاده تا زمانی که در حد گمانه و حدس تحلیلی و امنیتی بود، خیلی بها داده نمی‌شد و حتی برخی مسئولان تصمیم‌هایی برای نجات وی از منجلاب گرفته بودند؛ اما این جریان از جایی اهمیت یافت که همزمان با شروع عملیات گسترده رزمندگان اسلام علیه رژیم صدام، قطب‌زاده پیشنهادهای تندی از قبیل ترور فرمانده نیروی زمینی و اعضای شورای عالی دفاع و حتی امام(ره) را مطرح کرد و از همکاران خود به طور جدی ‌خواست ترورها را به مرحله اجرا درآورند.
حجت‌الاسلام ری‌شهری در این باره می‌گوید: «... تعدادی از مسئولان کشور که در جریان این توطئه بودند، نظرشان این بود که قطب‌زاده را از این جهنم و از این آلودگی نجات بدهیم. نظر این بود که یک روز بخواهیمش و بگویم این جریان را می‌دانیم و افرادی با تو هستند و می‌دانیم افرادی که از خارج و داخل در ارتباط با تو هستند مشخص کن و بعد از اینکه همه مسائل را گفت، آزادش کنیم تا اینکه این جریان پیش آمد. مقارن عملیات فتح‌الفتوح قرار شد خانه شاه‌ویسی را با کمک مهندس فرزان در اختیار این گروه قرار بدهند تا از آنجا کار را انجام دهند. این مسئله که مشخص شد و وقتی فهمیدیم این مرد این قدر کثیف است و می‌خواهد یک چنین خیانتی۱ به امت بکند، خیانتی که شاه حاضر نشد انجام دهد وقتی مسئله به این شکل شد، تصمیم گرفتیم ایشان را بازداشت کنیم...»۲؛ پس از دستگیری قطب‌زاده،‌ وی همه اتهامات را مردود دانست؛ ولی پس از اطلاع از اینکه مسئولان کشور در جریان بوده‌اند، به جرم خود اعتراف کرد و کودتای او و هم‌دستانش علیه نظام جمهوری اسلامی با شکست مواجه شد.
با توجه به اطلاعاتی که از فعالیت‌های آقای قطب‌زاده پیش از دستگیری وی وجود داشت و اعترافات او پس از دستگیری، پروندۀ اتهامی او به سرعت تکمیل و به دادگاه ارسال شد. در تاریخ 23 مرداد 1361 دادگاه انقلاب اسلامی ارتش برای رسیدگی به اتهامات وی تشکیل جلسه داد و وی را به اعدام محکوم کرد. اتهامات قطب‌زاده به شرح زیر اعلام شد:1ـ رهبری کردن عده‌ای برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران در زیر پوشش پیاده کردن جمهوری اسلامی واقعی؛ 2ـ همکاری با چند گروه نظامی به منظور تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود؛ 3ـ تغذیه مالی گروه‌های نظامی همکار؛ 4ـ برقراری ارتباط و حتی همکاری و تهیه پوشاک برای مفسدان جریان‌های شمال کشور؛ 5ـ اعزام رابط برای تماس با قشقایی‌ها و درخواست کمک از آنها؛ 6ـ اعزام نمایندگانی به خارج از کشور به منظور گرفتن پول و اطلاعات برای براندازی؛ 7ـ گرفتن مبلغ شصت هزار دلار از خارج از طریق «ویل آلون»؛ 8ـ فرستادن سیدمهدی مهدوی به عنوان نماینده به عربستان برای گرفتن پول؛
 9ـ برقراری ارتباط با جامعه سوسیالیست‌ها برای براندازی و اعزام نمایندگانی نزد آنان؛ 10ـ اعزام نمایندگانی نزد شریعتمداری برای جلب همکاری و تأیید وی؛ 
11ـ درخواست اسلحه از خارج با فرستادن فهرستی مرکب از اقلام مورد نیاز؛ 
12ـ تهیه طرح و به عهده گرفتن رهبری عملیات تسخیر مراکز سپاه و کمیته‌ها و رادیو و تلویزیون؛ 13ـ تهیه نقشه چگونگی انهدام بیت امام(ره) و شروع به اقدام؛
 14ـ قرار دادن دو منزل در اختیار بعضی افراد گروه، یکی نزدیک بیت امام(ره) و دیگری خارج از جماران برای دیده‌بانی و تخریب؛ 15ـ اقدام برای آزادی اصغر مهاجر یکی از بمب‌گذاران گروه پارس با دادن رشوه به مبلغ 500 هزار ریال؛
16ـ اقدام به آزادی یکی از منافقان و تلاش برای تهیه گذرنامه و خروج او از کشور.3
پی‌نوشت‌ها:
1ـ منظور ترور حضرت امام خمینی(ره) است.
2ـ محمد محمدی‌ری‌شهری، خاطره‌ها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 425، 1383.
3ـ از همراهی با امام تا عصیان بر امام، نگاهی به فراز و فرود زندگی قطب‌زاده، حسین کاوشی، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 24 شهریور 1389.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ ۱۰


 حسین میرچراغ‌خانی/ در ادامه آشنایی با اصول و مبانی جریان عقلانیت اسلامی، در این مطلب برخی دیگر از این اصول و اهداف را بررسی می‌کنیم.
شایسته‌سالاری
شایسته‌سالاری و شایسته‌گزینی، اصلی مهم و کاربردی در اقدامات جریان عقلانیت اسلامی است. این جریان معتقد است افراد باید بر اساس معیارها و صلاحیت‌ها در مسئولیت قرار بگیرند؛ نه مطابق امیال و نفوذ اجتماعی. رهبر معظم انقلاب دربارۀ اصل شایسته‌سالاری می‌فرمایند: «در همۀ نظامات جمهوری اسلامی، در قوۀ مجریه، در قوۀ مقننه، در قوۀ قضائیه، در نیروهای مسلح، در نهادهای گوناگون، این اصل شایسته‏سالاری‏ باید رعایت شود. شایسته‏گزینی؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیت‌ها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهای شخصی.»۱

قانون‌گرایی
قانون‌گرایی در جریان عقلانیت اسلامی، اصلی پذیرفته‌ شده است؛ به گونه‌ای که عالی‌ترین مقام این جریان، یعنی ولی‌فقیه، خود را به عمل به قانون ملزم می‌دانند. حضرت امام(ره) دربارۀ قانون‌مداری ولی‌فقیه می‌‌فرمایند: «شما از ولایت فقیه نترسید. فقیه نمی‏خواهد به مردم زورگویی كند. اگر یك فقیهی بخواهد زورگویی كند، این فقیه دیگر ولایت ندارد... . در اسلام، قانون حكومت می‏كند. پیغمبر اكرم هم تابع قانون بود؛ تابعِ قانون الهی. نمی‏توانست تخلف بكند.»۲
جریان عقلانیت اسلامی، احترام به قانون را راه کنار گذاشتن اختلافات می‌داند و معتقد است بی‌احترامی به قانون در یک کشور اسلامی، همانند بی‌احترامی به اسلام است.۳
قانون‌گرایی جریان عقلانیت اسلامی، بر همۀ فعالیت‌های این جریان حاکم است. در این جریان، هر گونه عزل یا نصب باید از طریق قانون باشد. خودسری و تخلف از قانون، مردود شمرده شده است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «اگر رئیس‌جمهور در مملكت اسلامی وجود پیدا بكند، باز قانون آن را رئیس‌جمهور می‏كند با رأی عموم؛ كه در رأی عموم، رأی فقیه هم هست؛ و یا نصب فقیه، كه همان نصبِ الله است، قانون است كه حكم‌فرماست در همه جا. هیچ جا در حكومت اسلامی نمی‏بینید كه یك خودسری باشد؛ یك اعمال رأی باشد. حتی رسول اكرم رأیی نداشتند. رأی، رأی قرآن بوده است؛ وحی بوده است.»۴
دربارۀ نوع قانونی که جریان عقلانیت بر آن تأکید می‌کند، باید توجه داشت، منظور قوانین اسلامی است. در این جریان، اسلام باید بر همه قوانین وضع‌ شده حاکم باشد. فلسفۀ وجودی شورای نگهبان در کنار مجلس، هماهنگ بودن قوانین وضع‌شده با اسلام است.

استقلال (سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی)
استقلال سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی، دستاوردی مطلوب است که قدرت‌ها برای تحقق آن پیوسته در تلاشند. مفهوم استقلال، در کشورهای جهان سوم، کاربرد بیشتری نسبت‌ به کشورهای توسعه‌یافته دارد. کشورهای در حال توسعه، زدودن سایۀ سهمگین استعمار را «استقلال» می‌دانند. به کار بردن مفهوم استقلال برای برون‌رفت از چنگال استعمار، کاملاً درست است؛ اما امروزه برخی نظریه‌پردازان عرصۀ سیاست خارجی، به جای استقلال از مفهوم «آزادی عمل» استفاده می‌کنند. آنها معتقدند مفهوم استقلال در سیاست خارجی، رسایی کامل را ندارد؛ بلکه آزادی عمل جایگزینی مناسب برای مفهوم استقلال است. اگر کشوری در سطح بین‌الملل آزادی عمل داشته باشد، کشوری توسعه‌یافته است. از دیدگاه این طیف، میزان کنش در نظام بین‌الملل شرط است.
با توجه به وابستگی سیاسی کشور پیش از انقلاب، در وهلۀ اول هدف رهبران جریان عقلانیت اسلامی، استقلال در ابعاد سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی است. بدون شک، میزان کنش و آزادی عمل در عرصۀ بین‌الملل، مد نظر جریان عقلانیت اسلامی است؛ چرا‌که این جریان، صف‌آرایی استکبار جهانی در برابر جمهوری اسلامی ایران را به دلیل مسائل ایدئولوژیک می‌داند؛ از این رو، هم جریان عقلانیت اسلامی و هم مخالفان آن می‌دانند که هر دوی آنها دنبال کنش آزادانه در سطح بین‌الملل هستند. به همین دلیل، دشمنان انقلاب اسلامی تلاش می‌کنند آزادی عمل جمهوری اسلامی ایران را کاهش دهند. از سوی دیگر، جریان عقلانیت اسلامی به دنبال گسترش ارزش‌های خود و گسترش آزادی عمل است؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب  می‌فرمایند: «استكبار جهانی نسبت‌ به اسلام و انقلاب، از اعماق وجود كینه دارد و تا ملتی از اصول و دین خودش دست برندارد و تسلیم نشود، آنها راضی نخواهند شد.»۵
رهبر معظم انقلاب به نقش مدیریت و برنامه‌ریزی در استقلال اشاره می‌کنند و قائل به نوعی توالی در استقلالند. ایشان استقلال سیاسی را بر استقلال اقتصادی مقدم می‌دانند. مهم‌تر از استقلال سیاسی و اقتصادی، استقلال فرهنگی است که ایشان می‌فرمایند: «باید این ملت به ‌تدریج، با ابتكار و تلاش خود و با قوّت مدیریتی كه بر آن اعمال می‏شود و نیز با وحدتی كه همۀ مردم در جهت آزادی‏ و استقلال دارند و همچنین با آشنایی آنها به توطئه و ترفندهای تبلیغاتی دشمن، به طرف آزادی‏ و استقلال كامل اقتصادی برود؛ البته مقدمۀ این استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی‏ است. كشورهایی كه از لحاظ سیاسی‏ وابسته هستند، قادر نخواهند بود و اصلاً انگیزه ندارند كه آزادی‏ و استقلال اقتصادی را به دست آوردند. بحمدالله در مملكت ما استقلال و آزادی سیاسی‏ وجود دارد كه دنبالۀ آن، استقلال اقتصادی و بالاتر از همه استقلال فرهنگی است.»۶

صدور انقلاب و دفاع از آن
جریان عقلانیت اسلامی با رهبری امام(ره) نقش کلیدی و تعیین‌کننده‌ای در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشت. این جریان معتقد است انقلاب اسلامی ایران نباید به مرزهای جغرافیایی ایران محدود باشد. باید به همۀ کشورهای اسلامی، بلکه به سراسر جهان صادر شود؛ از این رو، دفاع از انقلاب را، هر چند در بیرون از مرزهای ایران، لازم می‌داند. بنابراین، کمک‌های فکری، فرهنگی و انسانی به کشورهایی که مدافع انقلاب اسلامی‌ هستند، از جمله محور مقاومت در منطقه، در راستای صدور انقلاب اسلامی است. از این رو، شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، که بیگانگان در فتنۀ سال 1388 القا کرده بودند، از نگاه این جریان مردود است. البته به این نکته باید توجه داشت که صدور انقلاب اسلامی ایران، به معنای جنگ و حضور مسلحانه در کشورهای دیگر نیست. منظور از صدور انقلاب، صدور فرهنگ و ارزش‌های انقلاب است.۷
رهبر معظم انقلاب نیز معتقدند، انقلاب اسلامی با سرنیزه و زور صادر نمی‌شود؛ بلکه زمانی صادر می‌شود که حقایق اسلام و اخلاق اسلامی گسترش پیدا کند.۸ جریان عقلانیت اسلامی، نه ‌تنها برای حفظ و گسترش انقلاب تردید ندارد؛ بلکه به آن افتخار می‌کند و آن را وظیفۀ دینی و امتداد راه انبیا می‌داند. معظم‌له در ‌این ‌باره می‌فرمایند: «صدور انقلاب، یعنی صدور فرهنگ انسان‏ساز اسلام و صدور صفا و خلوص و تكیه و اصرار بر ارزش‌های انسانی. ما به این كار و انجام این وظیفه افتخار می‏كنیم. این، راه انبیاست و ما این راه را باید ادامه دهیم.»۹
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ همان، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشگاهیان کرمانشاه، مهر 1390.
۲ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفه امام، 1378، ج‏10، ص 310.
۳ـ همان، 1378، ج‏4، ص 413.
۴ـ همان، ج‏8، ص 282.
۵ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم بیعت روحانیون، مسئولان و مردم استان زنجان، 1368.
۶ـ همان، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با ائمۀ جمعه، روحانیون، مسئولان و اقشار گوناگون مردم شهرهای همدان و دست‏اندركاران احداث حسینیۀ امام خمینی(ره)، 1368.
۷ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفۀ امام(ره)، ج‏13، 1378، ص ۹۱ـ۹۰.
۸ـ همان، ص488.
۹ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم بیعت جمع كثیری از اقشار گوناگون مردم شهرهای قم، رفسنجان و كهنوج، 1368.



کتاب «انقلاب اسلامی ایران و انفتاح تاریخ: بیداری اسلامی در بهار عربی» به قلم دکتر حسین کچویان از سوی انتشارات سورۀ مهر در سال ۱۳۹۱ تألیف و به بازار نشر عرضه شده است. عنوان اصلی و فرعی این کتاب گویای آن است که نویسنده صرفاً نمی‌کوشد تبیینی از وقوع انقلاب اسلامی ارائه دهد، بلکه مسئله‌ای گسترده‌تر را تبیین می‌کند. کچویان در مقدمه با عنوان «موضوعی سؤال‌برانگیز: ابهامات هویتی حول ماهیت جنبش‌های منطقۀ اسلامی»، ابتدا به فرضیات متضاد درباره جنبش‌های موسوم به بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا اشاره دارد و سپس رویکرد روشی کتاب در تحلیل این جنبش‌ها را بیان می‌کند.  رویکرد روشی نویسنده، بررسی «شرایط تاریخی‌ـ اجتماعی به‌مثابه عامل تعیین‌کنندۀ ماهیت جنبش‌های انقلابی» است. این موضع روش‌شناختی، کافی است تا دریابیم چرا نویسنده به انقلاب اسلامی، به‌ منزله شرایط تاریخی‌ـ اجتماعی می‌نگرد که در ماهیت جنبش‌های عربی تأثیرگذار است؛ از این ‌رو، فصل نخست، به انقلابات کبیر، به منزله عاملِ «تغییر شرایط تاریخی، اجتماعی و ایجاد نیروی تاریخی جدید» اختصاص یافته است. پس روشن شد واحد تحلیل نویسنده، انقلابات، شرایطی است که زمینۀ تغییرات زیادی را ایجاد می‌کند؛ از این رو عناوینی که نویسنده برای سه انقلاب کبیر بشری برگزیده است، گویای توصیف وی از ماهیت آنها و جایگاهی است که این انقلابات برای تبیین مسئلۀ وی در این کتاب دارند: «انقلاب کبیر فرانسه: انحرافی ساختاری در تاریخ بشری یا ظهور تاریخ سکولار»، «انقلاب کبیر اکتبر: معارضۀ نیروهای درونی تاریخ تجدد» و «انقلاب کبیر اسلامی ایران: انفتاح باب تاریخ الهی یا بازگشت دین به تاریخ». سپس کچویان به تقابل دو نیروی تاریخی کنونی اشاره می‌کند.  او از یک سو درباره ابزارهای تقابل جهان تجدد برای مهار گسترش فراملی انقلاب کبیر اسلامی، مانند نظم نوین جهانی یا سلطۀ دموکراتیک و ایران‌هراسی و اسلام‌هراسی سخن می‌گوید و از سوی دیگر، جنبش‌های انقلابی را که پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده‌اند، متأثر از امواج و نیروهای رها شدۀ از سوی انقلاب اسلامی می‌داند.