روز 12 مهر، امام خميني نجف را به قصد مرز کويت ترک گفتند. دولت کويت پس از ساعت‌ها معطلي اجازه ورود نداد. امام و همراهان ناگزير به بصره بازگشتند. پیشتر صحبت از هجرت امام به لبنان يا سوريه بود، اما اجازه ورود از سوي مقامات سوري يا امکان فعاليت سياسي در آنجا مشخص نبود. امام پس از مشورت با فرزندشان (حجت‌الاسلام حاج‌سيد‌احمد خميني) تصميم به هجرت به پاريس گرفتند. توقف کوتاه امام در فرانسه توانست به فرصتي براي ابلاغ پيام امام به مسلمانان اروپا و جهاني‌سازي پيام انقلاب اسلامي ملت ايران بدل شود.

توسعه سيستم آب و فاضلاب

 اکبر ادراکی/ در موضوع مديريت و توسعه شهري، طراحي سيستم آب و فاضلاب يکي از مهم‌ترين شاخص‌هاي توسعه‌يافتگي محسوب می‌شود. اين موضوع رابطه تنگاتنگي با موضوع سلامت و امنيت شهروندان داشته و در حوزه محيط زيست، زيباسازي شهري و... نيز اثرگذاري مستقيمي دارد.
بر اساس تغييرات اقليمي، پیش‌بینی می‌شود بين 30 تا 40 سال آينده بخش‌هاي وسيعي از ايران به بيابان مطلق تبديل و بيشتر مناطق نيمه‌خشک کنوني نيز به بيابان مبدل مي‌شوند. به گفته رئيس مرکز خشکسالي و مديريت بحران سازمان هواشناسي، ظرف 10 سال اخير بيشتر از 97 درصد مساحت ايران دچار پديده خشکسالي انباشته و بلندمدت شده است؛ لذا موضوع مديريت توزيع و مصرف آب و پسماند آن به يکي از موضوعات مهم کشور بدل شده است.
در زمان سقوط رژيم شاهنشاهي در سال 1357 تنها 5/1 ميليون نفر (4 درصد) از جمعيت ايران، تحت پوشش آب و فاضلاب قرار داشتند. روستاهاي ايران به طور مطلق از هيچ سياستي در زمینه آب و فاضلاب پيروي نمي‌کردند و از اين نظر به طور مستقیم در مقابل خطر ابتلا به انواع بيماري‌ها قرار داشتند، اما در جمهوري اسلامي اين وضعيت تغيير کرده و هم‌اکنون حدود 23 ميليون نفر (40 درصد) از جمعيت تحت پوشش سيستم آب و فاضلاب قرار دارند و 5/4 ميليون فقره انشعاب واگذار شده است.
تعداد مشترکان آب شهري‌ـ آب سالم و بهداشتي‌ـ در سال ۱۳۵۷، ۷/۲ ميليون رشته بوده که در سال 1397 به 5/12 ميليون رشته افزايش يافته است؛ تعداد شهرهاي تحت پوشش آب شهري از ۴۵ شهر به هزار و ۱۱۳ شهر در حال حاضر افزايش يافته است؛ همچنین آبرساني به روستاها از ۱۲ هزار روستا در سال ۱۳۵۷ به ۳۳ هزار و ۲۹۷ روستا در سال 1391 رسيده است.
بايد گفت که در طول حاکميت رژيم پهلوي يکي از معضلات مناطق روستايي در کشورمان، دسترسي نداشتن به آب سالم و بهداشتي بود. بر اساس آمارهاي مرکز آمار ايران، در سال 1355، از حدود 9/2 ميليون واحد مسکوني روستايي، در حدود 3/2 ميليون، يا به عبارتي 79 درصد از جمعيت روستايي تأسيسات لوله‌کشي لازم نداشتند.
به عبارت دقيق‌تر، در آمارهاي سرشماري سال 1355، از ۲ میلیون و ۹۲۷ هزار و ۹۵۲ مسکن روستايي، ۲ میلیون و ۲۹۷ هزار و ۴۳۰ واحد مسکوني لوله‌کشي آب نداشتند و از کل واحدهاي مسکوني روستايي ۵۳۴ هزار و ۷۹۴ واحد (18 درصد) از طريق مخزن عمومي، ۷۴۵ هزار و ۴۷۷ واحد (26 درصد) از طريق چاه، ۸۳۰ هزار و ۹۳۴ واحد (28 درصد) از طريق قنات، ۳۵۲ هزار و ۵۲ واحد (12 درصد) از طريق رودخانه، ۸۳۰ هزار و ۹۳۴ واحد (28 درصد) از طريق چشمه و ۲۶ هزار و۲۴۵ واحد (009/0 درصد) از دیگر منابع آب تأمين مي‌شد.
اين وضعيت در دوران پس از انقلاب به صورت چشمگیری تغيير کرده است و اکنون ايران بالاترين درصد دستيابي به آب آشاميدني سالم را در خاورميانه دارد. تخمين زده شده است که ۹۲ درصد از جمعيت به آب آشاميدني سالم دسترسي دارند (نزديک به ۱۰۰ درصد در مناطق شهري و ۸۰ درصد در مناطق روستايي).
تصفيه‌خانه آب شهري نيز از جمله اقلامي است که مقايسه عملکرد آن در نظام جمهوري اسلامي و نظام شاهنشاهي ميزان اهتمام اين دو نظام را به بهبود رفاه عمومي جامعه نشان مي‌دهد؛ رژيم شاه تا سال 1357 فقط 27 واحد تصفيه‌خانه آب شهري در سطح کشور تأسيس کرد، در حالي که در جمهوري اسلامي ایران تعداد تصفيه‌خانه‌هاي آب شهري به 124 واحد رسيده است.
در کنار موضوع تصفيه آب برای شرب، موضوع جمع‌آوري فاضلاب و بهره‌برداري از پسماند آن، يکي از موضوعات مهم در حوزه آب است که در سال‌هاي اخير توجه ويژه‌اي به آن شده است. تصفيه فاضلاب به دلايل زير صورت مي‌گيرد:
الف‌ـ تأمين شرايط بهداشتي براي زندگي مردم: فاضلاب‌هاي شهري هميشه داراي ميكروب‌هايی هستند که بخشی از آنها را ميكروب‌هاي بيماري‌زا تشكيل مي‌دهند. ورود فاضلاب تصفيه نشده به محيط زيست و منابع طبيعي آب، مانند رودخانه‌ها و درياچه‌ها موجب آلوده شدن اين منابع به ميكروب‌هاي بيماري‌زا می‌شود و در اثر تماس انسان با اين منابع، خطر گسترش اين بيماري‌ها بين مردم به وجود مي‌آيد.
ب‌ـ پاگیزه نگه داشتن محيط زيست: وارد کردن فاضلاب‌هاي تصفيه نشده به محيط زيست موجب آلودگي اين محيط شده كه افزون بر خطرهاي مستقيم كه براي بهداشت مردم دارد، نتايج ديگري از قبيل ايجاد مناظر زشت، بوهاي ناخوشايند و سرانجام توليد حشراتی مانند مگس و پشه به همراه دارد كه اين حشرات خود وسيله‌اي براي جابه‌جا شدن ميكروب‌هاي بيماري‌زا و آلوده‌سازي محيط زيست هستند.
ج‌ـ بازيابي فاضلاب: با توجه به اينكه مقدار نمك‌هاي معدني محلول در فاضلاب به مراتب كمتر از آب درياهاي آزاد است و فاضلاب جزو آب‌هاي شيرين ولي آلوده به شمار مي‌آيد، استفاده مجدد از فاضلاب تصفيه شده به جاي آب شيرين برای آبياري زمين‌هاي كشاورزي ارزان‌تر از شيرين‌سازي آب درياهاي شور است. كاربرد ديگر فاضلاب تصفيه شده برای آبياري و كشاورزي افزون بر صرفه‌جويي در مصرف آب شيرين، به علت وجود مواد كودي در فاضلاب تصفيه شده است که مي‌تواند منبع غذايي خوبي براي گياهان و تقويت زمين كشت باشد.
طول شبکه جمع‌آوري فاضلاب در سال 1357 فقط ۲ هزار و ۸۰۰ کيلومتر بود که اين ميزان در جمهوري اسلامي در پايان سال 1396 به ۴۸ هزار و ۹۴۱ کيلومتر رسيده است که رشد بيش از 17 برابري را نشان مي‌دهد. اکنون در ۲۹۵ شهر کشور طي ۶ ميليون و ۶۴۱ هزار فقره انشعاب فاضلاب که با ۵۹ هزارو ۵۰۰ کيلومتر شبکه جمع‌آوري مي‌شود در مدار بهره‌برداري قرار دارند.
تعداد تصفيه‌خانه‌هاي کشور در سال 1368 حدود ۱۵ عدد بود که تا امروز به ۱۹۵ تصفيه‌خانه رسيده است و از اين رقم حدود ۱۸۳ واحد در مدار بهره‌برداري قرار دارد و چند تصفيه‌خانه نيز در مرحله پايان ساخت است. فاضلاب جمع‌آوري شده در ۱۸۳ تصفيه‌خانه براي جمعيتي معادل ۱۸ ميليون و ۳۰۰ هزار نفر بوده که ساليانه پسابي به ميزان يک ميليارد و ۲۰۰ ميليون مترمکعب توليد مي‌کند و اکنون تعداد ۱۱۲ تصفيه‌خانه نيز در حال ساخت است که به زودي در مدار بهره‌برداري قرار خواهد گرفت.
البته اين در حالی است که احداث تأسيسات زيربنايي فاضلاب در روستاهاي کشور پيشرفت چنداني نداشته و در زمان کنوني تنها حدود 4/0 درصد از جمعيت روستايي کشور از پوشش تأسيسات فاضلاب برخوردار هستند که اين تأسيسات در ۴۲ روستا با ۱۹ هزار فقره انشعاب اجرا و در مدار بهره‌برداري قرار گرفته است.
با توجه به اينکه براساس بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌هاي جاري، تاکنون متولي مصرف و استفاده پساب تصفيه‌خانه‌ها، شرکت‌هاي آب منطقه‌اي هستند و اغلب پساب تصفيه‌خانه‌ها در اختيار اين شرکت‌ها قرار مي‌گيرد؛ لذا براساس آمارهاي دریافتی از شرکت‌هاي آب منطقه‌اي و آمارهاي موجود در شرکت‌هاي آب و فاضلاب، بيش از ۵۶ درصد از پساب‌هاي توليدي در مصارف کشاورزي و حدود ۴۰ درصد برای تخليه به آب‌هاي سطحي و منابع آب‌هاي پذيرنده مصرف مي‌شود و مابقي پساب توليدي در صنعت، آبياري فضاي سبز و مصارف شهرداري‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرد.



 مهدي دنگچي/ يوسف کلاهدوز در اوّل دي ‌ماه سال 1325 در شهر «قوچان» متولد شد. از همان کودکي، از هوش و ذکاوت سرشاري برخوردار بود. دوران ابتدايي، راهنمایی و دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و استعدادهاي فراواني از خود نشان داد و به آگاهي‌هاي اجتماعي، علمي و ديني خود وسعت بخشيد و به فعاليت‌هاي جمعي و اجتماعي خود نيز افزود. 
يوسف پس از دريافت ديپلم، برخلاف انتظار نزديکانش، وارد دانشکدة افسري شد. در واقع، مي‌خواست از اين طريق نيروهاي مذهبي و مستعدّ ارتش را جذب و عليه رژيم شاه از آنها استفاده کند.
او با تيزهوشي در فعّاليت‌هاي مخفيانة مذهبي و سياسي، توانست خود را به گارد شاهنشاهي منتقل کند. شهيد يوسف کلاهدوز، با چند واسطه، با حضرت امام(ره) ارتباط برقرار مي‌کرد. طراحي نقشه به رگبار بستن ده‌ها نفر از افراد عالي‌رتبة گارد در «پادگان لويزان» و از کار انداختن تانک‌هاي رژيم پهلوي که قرار بود در شب 21 بهمن 1357، محل استقرار حضرت امام(ره) و چند نقطة حساس شهر تهران را تصرف کنند، از جمله فعالیت‌های انقلابي او بود.
از جمله اقدامات وي پس از انقلاب، شرکت در تشکيل کميتۀ نظامي در مدرسة علوي اقامتگاه حضرت امام خميني(ره)، تشکيل سپاه پاسداران به فرمان حضرت امام(ره) و راه‌اندازي واحدهاي آموزشي سپاه و توسعة آنها است. همچنين، وی در تدوين اساسنامه سپاه نقش اساسي داشت.
آخرين مسئوليت وي، قائم‌مقامي فرماندهي سپاه بود. شهيد کلاهدوز در کنار اين وظيفۀ حساس، در شوراي عالي دفاع نيز نقش مؤثري داشت. سرانجام، در روز هفتم مهر ماه 1360، هنگامي که با ديگر همرزمانش، با هواپيما از جبهه‌هاي جنوب باز مي‌گشت، بر اثر سانحة غمبار هوايي، به درجۀ رفيع شهادت رسيد.
هرچند ابهام‌ها درباره دلیل سقوط هواپيماي سي۱۳۰ ارتش در هفتم مهر ۱۳۶۰ همچنان پابرجاست و روايت‌هاي گوناگوني از واقعه بيان شده است، اما روايت کمک‌‌خلبان اين پرواز از ديگر احتمالات بيشتر مورد توجه واقع شده است. محمود خرم‌دل که از حادثه جان سالم به در برده است، چند سال پیش در اين‌باره به ماهنامه صنايع هوايي گفت: «پس از ترک اهواز همه چيز مرتب بود، تا حدود ساعت ۸ شب به نزديک کوه‌هاي حسن‌آباد قم رسيديم. در اين زمان سيستم برق هواپيما به طور کامل از کار افتاد و تاريکي همه جا را فراگرفت و تنها چراغ‌هاي حرم عبدالعظيم ديده مي‌شدند. بر اثر قطع برق، موتورهاي هواپيما نيز خاموش شدند و سيستم هيدروليک هدايت از کار افتاد.» 
«حامد کلاهدوز» فرزند شهيد نويسنده کتاب «مژه‌هاي سوخته» است، در مقدمه کتاب با نثر اديبانه‌اي بخشی از زندگي مؤمنانه شهيد را اين‌گونه روايت مي‌کند: «يوسف کلاهدوز دوبار دچار سانحه‌‌ سوختگي شد؛ بار اول در حادثه‌ انفجار دفتر نخست‌وزيري که مژه‌ها و کمي از ريش و ابروهايش سوخت و بعد از اين حادثه بسيار تلاش کرد تا بفهمد اشکال کارش چه بوده که همراه رجايي به وصال معبود راه نيافته و زنده مانده است. گويا بيش از صورتش، دلش سوخته بود. حادثه‌ دوم درست يک ماه بعد اتفاق افتاد؛ وقتي بعد از عمليات ثامن‌الائمه(ع) با ديگر فرماندهان عمليات به تهران بازمي‌گشت، هواپيما دچار سانحه شد و سقوط کرد. اين بار تنش سوخت و روحش به ملکوت پرواز کرد.»


اولين موشک بدون بالک ايراني، موشک بالستيک سوخت مايع قيام 1 است که در رده ميانبرد طراحي شده و آن را حاصل ۲۵ سال تلاش و تجربه کشور در زمينه موشک‌هاي سوخت مايع بالستيک مي‌دانند که با ترکيب خلاقيت، نوآوري و شجاعت در اجراي طراحي‌هاي جديد و کنار گذاشتن طرح‌هاي مرسوم به وجود آمد. از اين موشک که طرح آن کاملاً بومي است، در ۲۹ مرداد ۱۳۸۹ رونمايي شد. به گفته مسئولان دفاعي، ايده اوليه اين موشک را شهيد حسن تهراني‌مقدم به صنعت موشکی داد تا موشکي با برد متوسط مخصوص پايگاه‌هاي آمريکايي مستقر در اطراف ايران ساخته شود.
تفاوت اصلي موشک قيام با دیگر موشک‌هاي بالستيک ايراني در حذف بالک‌هاي ثابت پايدارساز از انتهاي بدنه است. اين بالک‌ها که به شکل ذوزنقه قائم‌الزاويه در تمام موشک‌هاي بالستيک خانواده شهاب، قدر و سجيل و حتي ماهواره‌برهاي سفير و سيمرغ ديده مي‌شوند، نقش مهمي در ايجاد پايداري موشک دارند، اما در موشک قيام با اتکا نکردن به بالک‌هاي فوق، تمام وظيفه ايجاد پايداري بر عهده سامانه‌هاي کنترلي با همان عملگرهاي نصب شده در خروجي پيشران سوخت مايع است.
اين کار مزيت‌هايي از جمله کاهش وزن و بازتاب راداري را به همراه داشته، ذخيره و انبارداري، حمل‌و‌نقل و بارگذاري آن در پرتابگر را نيز ساده‌تر مي‌کند. به نظر مي‌رسد اين موشک می‌تواند به طور کامل جايگزين شهاب 2 شود. اين موشک نيز به بيشينه ارتفاع ۱۲۶ کيلومتر در بيشترين برد خود مي‌رسد. 
امکان شليک قيام از پرتابگرهاي خاص نيز وجود دارد که به مدد حذف بالک‌هاي انتهاي بدنه پديد آمده است. با دقت در موشک‌هاي بالستيک ساخت قدرت‌هاي موشکي جهان مشاهده مي‌شود امروز تمام موشک‌هاي بالستيک پرتاب‌شونده از زيردريايي بدون بالک هستند.


 حسين علايي/ همزمان با عمليات رمضان، امام خميني(ره) در تاريخ 23 تير 1361 برابر با 22 ماه مبارک رمضان 1402 در پيامي خطاب به ملت مظلوم در بند عراق، اعلام کردند: 
«اکنون که برادران مجاهد شما در دفاع از ميهن خود و دفع حملات دشمن اسلام، مجبور شدند به خاک عراق بيايند تا به خواست خداوند متعال، ملت ستمديده عراق را از شرّ حزبي که در طول سلطه غير مشروعش بر کشور اسلامي، آنچنان ضربه‌ها به اين ملت شريف وارد کرده که قابل شمارش نيست، نجات دهند... به پا خيزيد و با برادران صميمي خود دست اخوت اسلامي دهيد و اين حکومت ستمگر را از صحنه خارج کنيد و خود، با تضمين خود حکومت اسلامي دلخواه را تشکيل دهيد.
ملت عزيز عراق، اکنون که برادران شما با فداکاري، جان بر کف براي حفظ ميهن خود و نجات برادران عزيز در بند خود به سوي شما آمده‌اند، قيام کنيد و با الهام از اسلام بزرگ بر دشمنان اسلام بتازيد که برادران عزيز شما و ملت شريف ايران از پشت جبهه‌ها به جبهه مي‌آيند و با کمک شما عزيزان و برادران ايماني، اين غده‌هاي سرطاني را از قلب يک کشور اسلامي بيرون ريخته و ملت شريف عراق را بر سرنوشت خود، حاکم مي‌گرداند.‌ اي اهالي غيور بصره، به استقبال برادران مؤمن خود بياييد و دست ستمکار عفلقي‌هاي کافر را از بلاد خود کوتاه کنيد.‌ اي اهالي محترم اعتاب مقدسه،‌ اي جوانان غيور که در هر فرصت بر اين ناپاکان تاخته‌ايد، فرصتي را که خداوند به شما عنايت نموده، غنيمت شماريد و مردانه قيام کنيد و سرنوشت خويش را به دست گيريد.
‌اي ارتشيان گرفتار حزب کافري که براي هوی‌هاي نفساني خويش، جوانان شما را به قربانگاه فرستادند، برادران ما براي نجات شما آمده‌اند و با فداکاري و توکل به خداي تعالي، اين رژيم کافر و ستمگر را به جهنم مي‌فرستند. شما عزيزان در بند به پا خيزيد و خود و ميهن خود را با کمک برادران ايراني خود نجات دهيد و نگذاريد مقدرات کشورتان در آمريکا طرح‌ريزي شود.»



 مهدي حسن‌زاده/ پيدايش و گسترش اعتياد در ايران نيز از جمله شگردهایی بوده است که استعمار انگليس و از سوي «برادران شرلي» در دوره صفويه رواج دادند. در بخشي از کتاب «مواد مخدر به روايت اسناد ساواک» درباره نقش انگليسي‌ها در ورود ترياک به ايران و چگونگي شيوع آن در کشور این‌گونه آمده است:
در دوران قاجار، از زمان ناصرالدين شاه در اطراف دارالخلافه در تهران، زمين‌هاي وسيعي به کشت خشخاش اختصاص يافت و سطح کشت آن به حدي زياد شد که صرف‌نظر از کفاف مصرف داخلي‌، ساليانه مقادير زيادي ترياک به مستعمرات انگليس صادر مي‌شد. دولت انگليس براي معتاد کردن مردم و گسترش اعتياد در ايران، ابتدا عوامل خود را مأمور کرد با تبليغ اينکه ترياک درمان تمامي دردهاست، مردم ايران را که در آن زمان به دليل فقر و کمبود پزشک از بيماري‌ها رنج مي‌بردند، به اين ماده مخدر معتاد کنند.
ديري نپایید که ترياک به مثابه يک داروي خانگي جاي خود را در ميان ايرانيان باز کرد و پس از مدتي دولت انگليس اعلام کرد، سوخته‌ ترياک را با قيمت مناسب از افرادي که از اين ماده استفاده مي‌کنند، مي‌خرد.
به این ترتيب، عده‌ بي‌شماري از افراد اين مملکت به منظور کسب درآمد، ترياک را که به مقدار فراوان و به قيمت ارزان در دسترس بود، مي‌خريدند و پس از کشيدن، سوخته آن را به قيمت چند برابر مي‌فروختند.
حکومت وقت به ترياک همچون يک منبع درآمد می‌نگریست و به مضرات و عواقب آن در اعتياد و استمرار آن در دوره‌هاي بعد توجهی نمي‌کرد تا جايي که روز به روز به تعداد معتادان افزوده مي‌شد. برای نمونه، در سال 1314 شمسي تعداد معتادان به رقمي حدود 5/1 ميليون نفر و نزديک به 7 درصد کل جمعيت ايران بالغ مي‌شد. 
تا پیش از سال 1300 شمسي خريد و فروش انواع مواد مخدر در ايران آزاد بود و از خارج نيز به مثابه دارو به ايران وارد مي‌شد. دولت هيچ‌گونه نظارتي بر ترياک نداشت. تا نيمه دوم قرن 19 استعمال ترياک در ايران به آزادي صورت مي‌گرفت و رواج کامل داشت؛ ولي به مرور زمان، آگاهي مردم از مضرات اعتياد سبب شد اقدامات همه‌جانبه‌‌اي در اين خصوص انجام پذيرد. فتواي علماي ديني در اين زمان مبني بر تحريم ترياک و هماهنگي ادبا، شعرا و رسانه‌هاي گروهي آن دوره، مردم را به بسيج عمومي عليه اعتياد تشويق کرد و آنگاه که مبارزه عليه اعتياد با مشروطيت مقارن شد، لايحه تحديد ترياک براي اولين مرتبه در ايران به عنوان يک قانون از تصويب مجلس شوراي ملي گذشت.
سرانجام با دخالت و نظارت سازمان ملل، دولت ايران طي يک برنامه‌ ده ساله اقدام به ريشه‌کن کردن ترياک کرد و وجود تمام مکان‌‌هاي عمومي استعمال ترياک را غير قانوني اعلام کرد؛ اما عوارض ناشي از جنگ جهاني دوم و فشارهاي اقتصادي، دولت را مجبور کرد با در نظر گرفتن عايدات خود، دسترسي به ترياک را براي معتادان و مردم آزاد کند.
نابساماني‌هاي جنگ جهاني دوم و اشغال ايران به اعتياد دامن زد تا اينکه بالاخره در سال 1334 شمسي مجدداً قانون منع کشت خشخاش به تصويب رسيد و ترياک که از انحصارات وزارت دارايي بود، زير نظر وزارت بهداري قرار گرفت؛ اما به دليل کشت خشخاش و نيز سودآوري آن با وضع ماليات سنگين و در انحصار دولت قرار داشتن آن، تحديدهايي که به عمل آمده بود چندان اثربخش نبود.
با تصويب قانون منع کشت خشخاش در سال 1334 شمسي که مشتمل بر پنج ماده بود، مبارزه با ترياک جدي‌تر شد و مجازات قاچاقچيان ترياک و تحويل پرونده به دادگاه‌هاي نظامي از اقدامات ديگر دولت در داخل مملکت بود و مهلت براي درمان معتادان شش ماه تعيين شد. در آن زمان تعداد مصرف‌کنندگان ترياک در ايران حدود 5/1 ميليون نفر و مصرف روزانه دو تن ترياک بود. وزارت بهداري که مکلف به درمان معتادين بود، هيچ‌گونه اقدام مؤثري براي ترک اعتياد آنان به عمل نياورد. فقط تجارت غير قانوني قاچاق ترياک از خارج به ايران به منظور ارضاي تقاضاي شديد معتادان به ترياک افزايش يافت.
در سال 1337 شمسي، براي اولين بار قاچاقچيان سودجوي بين‌المللي هروئین را براي آلوده کردن جوانان به ايران وارد کرد و چون هروئين بي‌بو، کم حجم و به آساني قابل حمل و اثرات آن قوي‌تر از ترياک بود، بين جوانان شيوع يافت و در بين معتادان سابق نيز کم‌کم جاي ترياک را گرفت.
به علت ازدياد قاچاق مواد مخدر، از ترکيه، افغانستان و پاکستان و ساير کشورها به بهانه‌ جلوگيري از خروج ارز و طلا، در اسفند ماه 1347 قانون تحديد خشخاش و صدور ترياک به تصويب رسيد. کشاورزان به سرعت شروع به کشت خشخاش در مناطق وسيع کرد و قاچاقچيان نيز با تأسيس لابراتوارهاي متعدد، شروع به ساختن هروئين کردند و کشيدن ترياک در محافل اشرافي با تشريفات مجلل‌تر از سابق رايج شد.
به موجب تصميماتي که در سال 1348 گرفته شد، تحت شرايطي به معتادان ترياک سهميه‌اي مي‌دادند که در نتيجه طبقه‌اي به نام «معتاد رسمي» پيدا شد.
مصرف هروئين هم در سال ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ شمسي به بعد در ايران افزايش يافت. آمارها نشان مي‌دهد، بيشترين واردات هروئين از طريق پاکستان و ترياک و حشيش از طريق افغانستان و ماده‌ اصلي تبديل‌کننده‌ مرفين به هروئين از مرزهاي غربي کشور (ترکيه) وارد ايران شده است.
گزار‌‌ش‌ها نشان می‌دهد، که تا سال 1350 بیشتر معتادان ايراني ترياکي بوده‌اند؛ ولي از سال 1350 به بعد هروئين در ايران گسترش پيدا ‌کرد.

اصحاب انقلاب‌ـ ۱8


 سید مهدی حسینی/ در مبحث پیش به نقش جامعه مدرسین و فشار مراجع تقلید و عامه مردم برای آزادی امام(ره) اشاره شد و گفته شد مجموعه‌ها و نهادها برای استقبال از آزادی امام برنامه جشن و چراغانی تدارک دیدند، مانند بازار تهران، حوزه‌های علمیه، به خصوص طلاب علوم دینی قم در مدرسه فیضیه که اقدام ویژه‌ای را در دستور کار قرار دادند و در این میان یکی از شخصیت‌های شاخص مبارز جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که با قدرت و شجاعت تمام تصدی امور استقبال از آزادی امام را عهده‌دار شده بود، آیت‌الله ربانی‌شیرازی بود، او از جمله کسانی بود که پس از رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی مردانه به میدان آمد و به طور رسمی اعلام کرد که جهان اسلام به بزرگمردی مانند امام خمینی نیازمند است که خود ماجرای دیگری دارد. بنابراین با انتشار خبر آزادی امام(ره) موجی از شادی و شعف سراسر ایران را فراگرفت. در آن روز شهر قم حال و هوای دیگری و مدرسه فیضیه جلوه دیگری داشت و به گونه‌ای آذین‌بندی و چراغانی شده بود که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کرد. جشن آزادی امام(ره) در مدرسه فیضیه سه شبانه‌روز ادامه داشت، در شب سوم که جمعه بود و قرار بود قائد بزرگ برای قدردانی از فرزندان انقلابی خویش در جشن مزبور شرکت کند، با پیشنهاد و کمک مرحوم آیت‌الله ربانی‌شیرازی مسیر نسبتاً طولانی از در منزل امام خمینی(ره) تا مدرسه فیضیه را که مسیر عبور ایشان بود، چراغانی و آذین‌بندی کردند. همسر آیت‌الله ربانی‌شیرازی نقل می‌کند که ایشان به منظور حسن اجرای برپایی برنامه‌های جشن آزادی امام خمینی تا یک هفته تمام شب را بیدار می‌ماندند و اصلاً نمی‌خوابیدند. مرحوم ربانی‌شیرازی در عین آنکه تمام تلاش و توان خود را برای هرچه باشکوه‌تر برگزار شدن مراسم جشن و سرور به کار گرفته بود به این فکر نیز بود که از فرصت حضور امام خمینی(ره) در مدرسه فیضیه بهره‌ لازم را ببرد و ضمن اعلام رهبری دینی و مرجعیت قاطع و بلامنازع آن بزرگوار به مردم، آنان را نسبت به وظایفی که در مقابل دستگاه برعهده دارند، آگاه کند.
مرحوم ربانی‌شیرازی در همین باره قطعنامه‌ای با امضای حوزه علمیه قم تنظیم کرد که اندکی پس از ورود امام خمینی(ره) و نشستن در جایگاه مخصوص، یکی از طلاب برای مردم قرائت کرد. متن قطعنامه چنین بود: در این موقع که توده‌های وسیع مردم صفوف خود را برای قبول رهبری از مقام شامخ روحانیت فشرده نموده‌اند، دانشجویان حوزه علمیه قم از مراجع عالیقدر مخصوصاً حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی خواستارند که در تأمین مستدعیات زیر کوشش فرمایند:
۱ـ ایجاد نظم صحیح و برنامه‌های اساسی همه‌جانبه در داخل مراکز علمی به ویژه حوزه علمیه قم؛ ۲ـ اجرای قوانین اسلامی به صورت کامل خود و احیای سنت‌های متروک شده دینی؛ ۳ـ اجرای قانون اساسی به معنای واقعی خود به ویژه اصل دوم متمم آن؛ ۴ـ الغای تصویب‌نامه و لوایح ضد دینی و انحلال مجلسین غیر قانونی؛ ۵ـ قطع ایادی استعمار و عمال صهیونیسم از مملکت؛ ۶ـ جلوگیری از ظلم و فساد، تعمیم عدالت اجتماعی، تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی و نیازمندی‌های عمومی و ایجاد یک ایران آباد و آزاد و مستقل در زیر پرچم پرافتخار مذهب جعفری؛ ۷ـ بهبودی وضع اقتصادی و تشویق ملی و اصلاح وضع کارگران و تهیه کار برای فارغ‌التحصیلان؛ ۸ـ جلوگیری از تولید و استعمال مواد مخدر و الکل و کنترل دستگاه‌های تبلیغاتی از قبیل رادیو، تلویزیون، و جراید و جلوگیری از اشاعه فحشا و منکرات از قبیل برنامه‌های ضد اخلاقی، سینماها و تئاترها و...؛ ۹ـ آزادی جمیع زندانیان بی‌گناه به ویژه حضرت حجت‌الاسلام آقای طالقانی و اساتید محترم دانشگاه‌ها و بازگشت تبعیدشدگان و آوارگان به بلاد خود؛ ۱۰ـ رسیدن به وضع مصیبت‌بار شهدای پانزدهم خرداد.
شواهد و قرائن و اسناد نشان ‌می‌دهد که نویسنده و تنظیم‌کننده قطعنامه، مرحوم ربانی‌شیرازی بوده‌ که آن را به نام حوزه علمیه نوشته‌ و قرائت‌کننده آن مرحوم علی حجتی‌کرمانی بوده است. در این باره ساواک قم طی گزارشی اعلام کرد: «نامبرده [علی حجتی‌کرمانی] قطعنامه ده ماده‌ای را روی منبر و در حضور مردم قرائت نموده، اینک که مدعی است آن را از ربانی‌شیرازی گرفته است، در صورت ضرورت ربانی‌شیرازی دستگیر و اعزام شود تا تحقیقات لازم از وی به عمل آید.» پس از آن ربانی‌شیرازی دستگیر، بازجویی و شکنجه شد.