روز سيزدهم آبان که نام آن را در کشور روز [مبارزه با] استکبار نهاده‌اند، به نظر من‌ـ ضمن اينکه آن نام، نام درستي است‌ـ روز جوان است؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابي، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جواني که دست به کاري مي‌زند که دشمن را از ابتکار و از حرکت بازمي‌دارد. (امام خامنه‌اي، 12/8/۱۳۹۵)

تلاش براي شکافت هسته اتم


 اکبر ادراکي/ همان‌گونه که در شماره پيشين اشاره شد، محور همه اقدامات انجام شده در حوزه توسعه صنعت هسته‌اي در دوران پهلوي مبتني بر وابستگي و با مديريت بيگانگان صورت مي‌گرفت؛ به همين دلیل پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خروج شرکت‌هاي غربي، برنامه‌هاي هسته‌اي براي مدت طولاني متوقف شد.
دکتر حسن غفوري‌فرد، استاد فيزيک هسته‌اي دانشگاه اميرکبير در اين باره مي‌گويد: «شاه در فاصله سال‌هاي ۵۱ تا ۵۵ چندين قرارداد هسته‌اي براي راه‌اندازي نيروگاه‌هاي اتمي منعقد کرد و قرار بود تا سال ۶۵ ما حدود ۲۲ هزار مگاوات نيروگاه هسته‌اي داشته باشيم که دو واحد ۱۲۰۰ مگاواتي آن در همين نيروگاه بوشهر بود. قرار بود در جاهاي مختلف ديگر مثلاً در دارخوين، اراک، تبريز و... در مجموع ۲۰ نيروگاه هسته‌اي داشته باشيم. وقتي انقلاب شد، اين دو واحدي که در بوشهر بود يکي ۸۵ درصد پيشرفت داشت و ديگري حدود ۶۵ درصد و اگر کار به‌‌ همان روند ادامه پيدا مي‌کرد، نيروگاهي که تازه الآن بعد از ۴۰ سال تمام شده، سال ۶۲ به اتمام مي‌رسيد. به هر حال شاه در اين مسير چندان کار دشواري در پيش نداشت، چون قبل از انقلاب کشورهاي خارجي ايران را تشويق مي‌کردند که نيروگاه اتمي داشته باشد.»
با پيروزي انقلاب ايران در سال 1357، کشورهاي غربي سياست تحريم را عليه ملت ايران اتخاذ کردند که اين سياست بيش از هر جاي ديگر خود را در عرصه توسعه فناوري هسته‌اي کشور نمايان کرد. شرکت آلماني زيمنس، حاضر به تکميل نيروگاه هسته‌اي بوشهر نشد و به جاي آن پيشنهاد تکميل اين طرح با رآکتورهايي را داد که با گاز طبيعي کار مي‌کردند؛ اما ايران با آن مخالفت کرد و از آنجايي که در اين برهه ايران نمي‌توانست فشار بين‌المللي چنداني به آلمان غربي وارد کند؛ از این رو مشاجره حقوقي بر سر اين طرح ناتمام تا سال 1367 ادامه يافت و ايران درخواست غرامت کرد تا اینکه سرانجام شرکت زيمنس با حمايت کميسيون تجارت بين‌المللي در پاريس، از اين ماجراي حقوقي پيروز بيرون آمد و هيچ غرامتي به ايران پرداخت نشد!
جنگ تحميلي هشت ساله نيز سبب تخريب برخي تأسيسات نيمه‌کاره هسته‌اي شد؛ از این رو فعاليت چشمگيری در زمينه تحقيقات هسته‌اي انجام نمی‌شد. در بحبوحه جنگ ايران و عراق و کمبود شديد منابع نيرو در کشور، ايران با روي آوردن به اسپانيا و ژاپن به دنبال تکميل نيروگاه اتمي بوشهر برآمد که اين دو کشور نيز به علت فشارهاي ايالات متحده آمريکا از ادامه همکاري با ايران خودداري کردند.
پس از پايان جنگ تحميلي، دولت ايران برنامه‌هاي گوناگونی را براي دستيابي به فناوری هسته‌اي و توليد سوخت و انرژي هسته‌اي در دستور کار خود قرار داد. انعقاد قرارداد ميان ايران و روسيه به منظور تکميل و راه‌اندازي نيروگاه اتمي بوشهر، توسعه و تکميل تأسيسات سوخت هسته‌اي اصفهان و ايجاد تأسيسات غني‌سازي اورانيوم در نطنز، از جمله فعاليت‌هاي ايران در راستاي دستيابي به انرژي هسته‌اي و چرخه سوخت هسته‌اي در طي اين سال‌ها بود. 
با روي کار آمدن دولت جرج دبليو بوش در ايالات متحده آمريکا، اين کشور تلاش‌هاي گسترده‌اي را برای به تعطيلي کشاندن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران آغاز کرد و فشارهاي رژيم صهيونيستي و برخي دول اروپايي از طريق آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و سازمان ملل سبب شد سپتامبر سال 2003 ميلادي پرونده هسته‌اي ايران در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي وضعيت ويژه‌اي به خود بگيرد.
در پي طرح پرونده ايران در شوراي حکام و اولتيماتوم اين شورا براي ارسال پرونده به شوراي امنيت، «حسن روحاني» دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي، مسئوليت اين پرونده را پذيرفت. در ماه‌هاي پاياني سال 1382 ميلادي وزراي خارجه سه کشور اروپايي (انگليس، فرانسه و آلمان) به تهران آمدند و در سعدآباد مقرر شد که ايران فعاليت‌هاي هسته‌اي‌اش را معلق و پروتکل الحاقي NPT را امضا کند.
با امضای تفاهم‌نامه هسته‌اي سعدآباد ميان ايران و سه کشور اروپايي، فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران به صورت اختياري از سوي ايران، در جهت رفع سوء تفاهمات ايجاد شده ميان ايران و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، به حال تعليق درآمد. سياست وقت‌کشي دول اروپايي در راستاي به تأخير انداختن دستيابي ايران به فناوری هسته‌اي و اجرا نکردن مفاد همکاري دول اروپايي در جهت توسعه فناوري صلح‌آميز هسته‌اي در ايران سبب شد ايران در تابستان 1384 با فک پلمپ مرکز يوسي‌اف اصفهان، فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را از سر بگيرد.
در بيستم فروردين 1385 رئیس‌‌جمهور دولت نهم، محمود احمدي‌نژاد به طور رسمی خبر دستيابي ايران به فناوری غني‌سازي اورانيوم و راه‌اندازي يک زنجيره کامل غني‌سازي در نطنز را اعلام کرد و اين روز با تصويب شوراي‌ عالي انقلاب فرهنگي در تقويم رسمي ايران روز ملي «فناوري هسته‌اي» نامگذاري شد. ماجراي پرونده هسته‌اي ايران همچنان مهم‌ترين موضوع مناقشه جمهوري اسلامي و استکبار جهاني است و تصويب برجام و پايبند نبودن دولت جديد آمريکا به آن و تهديد به آغاز دور جديد تحريم‌ها مناقشاتي است که در حول و حوش برنامه توسعه انرژي هسته‌اي جمهوري اسلامي دنبال می‌شود.
در طول چهار دهه اخير، جمهوري اسلامي تلاش داشته است با اجراي راهبرد خودکفايي براي رفع نيازهاي خود به سرمايه نيروي انساني داخلي تکیه کند. برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران در حوزه‌هاي گوناگونی دنبال شده است که مهم‌ترين آنها عبارتند از:
1ـ رآکتورهاي هسته‌اي
1ـ1ـ رآکتورهاي هسته‌اي تحقيقاتي: اين دسته از رآکتورهاي هسته‌اي اساسي‌ترين گام به سوي فعاليت‌ها و فناوري هسته‌اي محسوب مي‌شوند. اين رآکتورها اولين تبلور تحقق فناوري هسته‌اي به شمار مي‌روند و پايه رشد دیگر فناوري‌هاي هسته‌اي و غيرهسته‌اي نظير آزمون مواد و مراحل صنعتي آنها قرار گرفته‌اند. اين ارزش وقتي عينيت بيشتري به خود مي‌گيرد که پي مي‌بريم تقريباً همه کاربردهاي انرژي هسته‌اي به جز توليد برق، به طور مستقیم از رآکتورهاي هسته‌اي تحقيقاتي صادر مي‌شوند.
۲ـ۱ـ رآکتورهاي هسته‌اي توليد نيرو: از مهم‌ترين برنامه‌هاي کلان جمهوري اسلامي ايران در توسعه هسته‌اي، توليد برق هسته‌اي است. ساخت و توسعه نيروگاه‌هاي اتمي براساس نياز کشور طبق مصوبه مجلس شوراي اسلامي در سال 1384 بر مبناي توليد 000/20 مگاوات برق هسته‌اي تا سال 2020 طراحي شده است. راه‌اندازي نيروگاه اتمي بوشهر، بارها به دليل فشارهاي سياسي آمريکا و برخي کشورهاي غربي به تأخير افتاد. روسيه، تصميم به حمل سوخت هسته‌اي به نيروگاه بوشهر و راه‌اندازي آن گرفت و سرانجام در تاريخ 12 شهريورماه 1390 نيروگاه اتمي بوشهر با بخشي از ظرفيت خود و طي مراسمي با حضور رئيس سازمان انرژي اتمي کشورمان، رئيس روس اتم و وزير انرژي روسيه به شبکه برق سراسري کشور متصل شد.
2ـ چرخه سوخت هسته‌اي
برنامه کلان ديگر در توسعه هسته‌اي ايران، خودکفایی در زمينه توليد سوخت هسته‌اي با توجه به تصميم ساخت انواع نيروگاه‌هاي اتمي است. فعاليت‌هاي چرخه سوخت هسته‌اي شامل اکتشاف و استخراج اورانيوم، فرآوري ترکيبات اورانيوم، غني‌سازي اورانيوم و ساخت مجموعه سوخت می‌شود.
پروژه ساغند يزد نمود عيني فعاليت در زمينه استحصال اورانيوم از منابع طبيعي است. تأسيسات موجود در اين کارخانه، اورانيوم را از عمق 350 متري استخراج کرده و سپس در منطقه اردکان يزد پس از اعمال فرايندهاي شيميايي و فيزيکي به کيک زرد تبديل مي‌کند. آنچه در اصفهان با عنوان پروژه  UCF انجام مي‌گيرد، تبديل کيک زرد به هگزا فلورايد اورانيوم، اورانيوم فلزي و اکسيد اورانيوم است.
3ـ توسعه هسته‌اي در پزشکي، صنعت و کشاورزي
جمهوري اسلامي ايران در کنار برنامه‌ريزي عملياتي براي ايجاد نيروگاه و توليد سوخت هسته‌اي، با ايجاد مراکز و آزمايشگاه‌هاي متعدد تحقيقاتي، توليدي و خدماتي در استفاده صلح‌آميز از انرژي هسته‌اي در حوزه‌هاي گوناگون اهتمام کامل ورزيده است.



محققان دانشگاه صنعتي اميرکبير موفق به طراحي ايمپلنت دنداني براي بهبود عملکرد ايمپلنت‌ها و يافتن مدلي بهينه براي اين اقدام شدند. مريم گرامي‌زاده، مجري طرح «مطالعه معيارهاي طراحي ايمپلنت دنداني با استفاده از مدل‌سازي اجزای محدود، روش بهينه‌سازي و تکنيک‌هاي آزمايشگاهي» و «بهبود عملکرد ايمپلنت دنداني و يافتن يک مدل بهينه و ايده‌آل براي آن به منظور عملکرد بهتر و احتمال شکست کمتر» اظهار داشت: «با توجه به سهم بالاي واردات ايمپلنت دنداني و نداشتن کيفيت کافي مدل‌هاي بومي، درصدد برآمديم يک مدل ايده‌آل طراحي کنيم تا در آينده به ساخت اين مدل و توسعه توليد داخلي آن پرداخته شود.»
براي انجام اين پروژه افزون بر يک مدل موجود در بازار، دو طرح پيشنهادي براي پروژه‌هاي ايمپلنت طراحي و مدل‌سازي کرديم که با مقايسه اين سه مدل از طریق دو روش، يعني شبيه‌سازي نرم‌افزاري و تست‌هاي آزمايشگاهي، يک مدل بهينه معرفي شد. در بخش نرم‌افزاري از روش تحليل اجزای محدود که يک روش معتبر مهندسي است، استفاده شد و براي آزمایش عملي نيز از روش فوتوالاستيسيته بهره برديم.
بدين واسطه نتايج توزيع تنش حاصل از دو مدل با هم مقايسه شد تا مدل برتر مشخص شود. همچنين با کمک نرم‌افزار، ابعاد هندسي بهينه براي ايمپلنت برگزيده به صورت دقيق محاسبه شد.
در بخش نرم‌افزاري، ساخت مدل سه بعدي ايمپلنت‌ها و انجام يک مدل‌سازي دقيق و نزديک به واقعيت به دقت و مهارت بالايي داشت و انجام تحليل‌هاي خستگي به دليل حجم زياد محاسبات بسيار وقت‌گير بود؛ در بخش آزمايشگاهي ساخت مدل‌ها چالش اصلي بود که بايد با دقت بسيار بالايي ساخته مي‌شد. مرحله بعدي اين طرح مي‌تواند ساخت مدل انتخاب شده به صورت انبوه و مناسب بازار باشد.



سلمان هراتي در سال ۱۳۳۸ در روستاي مرزدشت تنکابن مازندران در خانواده‌اي مذهبي متولد شد. درس‌هاي ابتدايي تا پايان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانش‌سراي راهنمايي تحصيلي پذيرفته شد و پس از دو سال، در رشته هنر مدرک فوق ديپلم اخذ کرد. وي پس از پايان تحصيلات در يکي از مدارس روستاهاي دور لنگرود مشغول تدريس شد.
دوستي او با سيدحسن حسيني و قيصر امين‌پور زبانزد است، سيدحسن حسيني پس از مرگ سلمان يكي از بهترين آثار ادبی‌اش، يعني كتاب «بيدل، سپهري و سبك هندي» را تقديم او كرد و قيصر امين‌پور هم كليات او را منتشر كرد.
سلمان هراتي از شاعران بنام عصر انقلاب است که زبان و انديشه و ديدگاه نويني در اشعارش جلوه‌گر است. شعر سلمان با تصاوير بديع از طبيعت و حالات دروني انسان، ارتباط با خدا، ويژگي خاص و لحن مختص به خود را دارد. زبان شعر او صميمي و ساده است؛ او همه صداقت و صميميت خود را در قالب شعر‌هايش ریخته است. شعر او در عين ارتباط داشتن تنگاتنگ با طبيعت و راز و نياز با خدا مضموني اجتماعي و پرشور دارد.
خواننده شعرهاي سلمان هراتي، در وهله نخست بيش از هر چيز با ايدئولوژي شاعر مواجه مي‌شود. بيشتر اشعار سلمان، مستقيم يا غيرمستقيم جهان‌بيني، اعتقادات و برداشت‌هاي اجتماعي و سياسي او را بازگو می‌کند. سلمان هراتي شعر را براي اداي تعهد اجتماعي و حتي گاه سياسي خود مي‌داند.
زبان شعر سلمان هراتي، زبان شعر انقلاب است. او را مي‌توان از تأثيرگذارترين شاعران در حوزه زبان اين دوره دانست. کمتر خواننده‌اي است که در ارتباط برقرار کردن با شعر سلمان به مشکل بيفتد. در شعر او، کلمات به گونه‌ای در کنار هم چيده شده‌اند که هيچ یک براي بقيه غريب نيست. سلمان در شعرهاي نو خود ثابت کرده است که توانايي بهره‌گيري از عاميانه‌ترين لغات را دارد. البته 27 سال سن و 10 سال شاعري، زمان اندکي براي هراتي بود تا زبان شعر خود را بارور کند و شعرهاي جديد بيافريند.
زنده‌ياد سلمان هراتي، جزء پانزده شاعر برگزيده بيست سال شعر جنگ است که در سال 1379 معرفي شد. او يکي از شاعران برجسته و توانا در عرصه انقلاب و شعر جنگ است که خيلي زود انقلاب را درک و آن را در اشعارش منعکس کرد. شعر سلمان، سرشار از عشق، ايمان و خلوص است که ارزش‌هاي بي‌بديل هويت انساني را نشان مي‌دهد. نگاه هراتي به جهان امروز، نگاهي آميخته به نکوهش مدرنيته و تمدن غرب و سرسپردگي به باورهاي ديني است و اين نگاه انتقادي را مي‌توان در آثار او مشاهده کرد.
سلمان هراتي در جواني درگذشت و بنابراين آثار بسیاری از او بر جاي نمانده است: «آسمان سبز»، «دري به خانه خورشيد» و «از اين ستاره تا آن ستاره» از جمله آثار اوست. سلمان در ۹ آبان ۱۳۶۵ در راه مدرسه و در جاده تنکابن به لنگرود بر اثر تصادف جان سپرد. پس از مرگش در سال ۱۳۶۷ دستخط زرين امام خميني(ره) و ديپلم افتخار مجتمع هنر و ادبيات دفاع مقدس به او تعلق يافت.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

اصحاب انقلاب‌ـ ۲۳

 سید مهدی حسینی/ در شماره‌های گذشته بحثی به علمای مشهد اختصاص داده شد. در ادامه درباره حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) یار صدیق و همیشه همراه امام(ره) در مبارزه صحبت خواهیم کرد. افزون بر فضای علمی و فرهنگی و حضور علمای بزرگ و مراجع تقلید در مشهد، فضای دیگری هم در این شهر جریان داشت که در آن مجموعه‌ای از چهره‌های فکری، فرهنگی و سیاسی در عرصه روشنفکری، از جمله افرادی مانند مرحوم محمدنقی شریعتی و فرزند او مرحوم دکتر علی شریعتی و کسانی دیگر همچون علی‌اصغر عابدزاده و امثالهم حضور داشتند که این گروه از جهاتی پشتوانه جریان مبارزه و انقلاب به رهبری امام(ره) بودند. نکته مهم و اساسی این است که حلقه وصل بین یاران امام(ره) در سطح علما و مراجع تقلید و جریان موسوم به روشنفکری در مشهد و قم یک چهره شاخص داشت و آن امام خامنه‌ای(دامت‌برکاته) بود که شاگرد تربیت شده مکتب سیاسی و فقهی امام خمینی(ره) به شمار می‌آمد.
امام خامنه‌ای در سال ۱۳۴۲ که بهاربیست و چهار سالگی‌شان را می‌گذراندند و در مدرسه حجتیه حجره داشتند، در آستانه ماه محرم از سوی امام(ره) برای علمای مشهد حامل پیام‌های متعددی بودند؛ مانند پیامی که در دوم ماه محرم برای آقایان میلانی، قمی و قزوینی ارسال کردند. نویسنده کتاب «شرح اسم» در این زمینه آورده است: «پیام امام به علمای مشهد این بود که آماده باشید برای مبارزه با صهیونیسم، دارند بر اوضاع کشور مسلط می‌شوند، اسرائیل بر همه امور تسلط پیدا کرده است، امور اقتصادی کشور در دست اوست و سیاست ایران را در مشت خود دارد. پیامی که برای آقایان میلانی و قمی دادند، این بود که به منبری‌ها بگویند از روز هفتم محرم در منابر، روضه کشتار فیضیه را بخوانند و از روز نهم همه دسته‌های سینه‌زنی و هیئت‌ها این برنامه را اجرا کنند.» امام(ره) گفته بودند پیام آقایان میلانی و قمی مخفی بماند و علنی نشود. پیام علمای مشهد نیز باید به اطلاع این دو عالم برسد. در همین راستا، درس‌های حوزه علمیه قم ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۲ تعطیل شد و طلابی که قرار بود برای تبلیغ یا رساندن نامه‌ها، قم را ترک کنند، مهیای عزیمت شدند. به مبلّغان گفته شد در مجالس ماه محرم از خطری که اسلام را تهدید می‌کند، حرف بزنند و مردم را از حوادثی که بر مدرسه فیضیه گذشت، آگاه کنند. از بی‌دینی دولت و شاه سخن گفته و به مردم بگویند که منتظر دستور علما باشند. به این ترتیب، امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در آخرین روزهای اردیبهشت ۱۳۴۲ قم را به قصد زادگاه‌شان [مشهد] ترک کردند. معظم‌له در این باره می‌گویند: «پس از رسیدن به مشهد پیام اول امام را به عده‌ای از علمای مشهد رساندم. تنها کسی که این پیام را درست درک کرد، مرحوم آیت‌الله شیخ‌مجتبی قزوینی بود. او خود مردی مبارز بود و نسبت به امام اظهار ارادت می‌کرد. پیام دوم را نیز به آقایان میلانی و قمی رساندم.»
امام خامنه‌ای پس از رساندن پیام‌های امام(ره) به علما و مراجع تقلید وقت مشهد، در روز دوم ماه محرم برای تبلیغ راهی بیرجند شدند و پس از استقرار در مدرسه معصومیه این شهر، طی چند روز در چند جلسه جداگانه در خانه‌ها، مساجد، تکایا و حسینیه‌ها سخنرانی‌های افشاگرانه‌ای ارائه ‌دادند، سپس روضه‌خوانی را به ماجرای سرکوب مدرسه فیضیه اختصاص داده و با بیان شیوای خود حادثه خونین مدرسه را برای مخاطبان شرح ‌دادند تا اینکه سرانجام روز نهم خرداد مأموران شهربانی حکم دستگیری و بازداشت ایشان را صادر کردند؛ اما پس از دستگیری و بازداشت امام خامنه‌ای، ایشان در اثر فشار مردم آزاد شدند و پس از آزادی باز هم به سخنرانی‌ افشاگرانه علیه شاه و نخست‌وزیر وقت «اسدالله علم» ادامه دادند که بار دیگر هم دستگیر شدند. معظم‌له پس از بازجویی از بیرجند به مشهد منتقل شده و تا ۲۵ خرداد در زندان لشکر ۸۸ خراسان وقت به سر بردند و پس از آزادی راهی قم شدند. ایشان افزون بر ادامه درس و تحصیل، بحث مبارزه را با شدت بیشتری ادامه دادند تا اینکه ایام ماه مبارک رمضان با ماجرای لوایح شش‌گانه همه‌پرسی مصادف شد؛ لذا امام خامنه‌ای در حمایت از مواضع امام خمینی(ره) برای تبلیغ عازم زاهدان شدند و در مسجد جامع آنجا برنامه سخنرانی انقلابی را به اجرا درآورند که این بار هم دستگیر شده و با هواپیما از زاهدان به زندان قزل‌قلعه تهران منتقل شدند. معظم‌له چهل روز در این زندان بازداشت بودند و پس از آزادی در زندان قزل‌قلعه در اولین اقدام به ملاقات امام(ره) در قیطریه رفتند؛ آنگاه راهی مشهد شدند. گفتنی است، هنگامی که خبر آزادی امام(ره) در بهار ۱۳۴۳ به ایشان مي‌رسد، این بار به همراه پدر راهی قم به دیدار امام می‌روند؛ امام خامنه‌ای با ذکر خاطره‌ای در این زمینه می‌فرمایند: «امام با پدرم سوابق جنگی زیادی [داشت] از دوران جوانی با ایشان دوست بودند. در این دیدار محبت خاصی به من کردند، دست‌شان را وقتی بوسیدم مدتی دست من را نگه داشته و در دست خودشان فشار دادند.»



 مصطفي جوان/ رضاخان براي تأمين هزينه ارتش نوين، درآمدهاي حکومتي حاصل از زمين‌هاي دولتي و ماليات‌هاي غيرمستقيم را در اختيار گرفت و به ارتش مدرن به منزله پايه اصلي نظام جديد خود تکيه کرد. هنگامي که بودجه دفاعي ساليانه از سال 1304 تا 1320 بيش از پنج برابر شد و قانون سربازگيري امکان دسترسي به جمعيت را افزایش داد، شمار افراد نيروهاي مسلح از پنج ديويزيون‌ـ که در مجموع 40 هزار نفر را دربرمي‌گرفت‌ـ به هجده ديويزيون، يعني 127 هزار نفر رسيد. اين ارتش با يک نيروي هوايي کوچک، يک هنگ مکانيزه، شامل صد تانک و چند کشتي جنگي در خليج‌فارس تکميل مي‌شد. وي همچنين در سال 1308 بودجه ارتش را به ميزان قابل توجهي افزايش داد و آن را به عدد تقريبي 5/14 ميليون تومان رساند که در آن زمان رقم حيرت‌آوري بود.
افزون بر اين، رضاشاه به ‌طور منظم و حساب‌شده‌اي سران نظامي را به رژيم خود متصل کرد. وي که در همه مراسم‌های عمومي لباس نظامي می‌پوشيد، سطح زندگي افسران حرفه‌اي را به سطحي بالاتر از زندگي دیگر کارکنان دولت رساند، زمين‌هاي دولتي را به قيمت ناچيزي به آنان فروخت، باشگاه بزرگي در تهران براي افسران بنا کرد و دانش‌‌آموختگان ممتاز دانشکده‌هاي نظامي را به آکادمي نظامي سن‌سير فرانسه فرستاد. همکاران وفادارش را که در هنگ قديمي قزاق بودند، به رياست هنگ‌هاي ارتش جديد منصوب کرد، با هر نوع نشاني از خيانت به شدت برخورد کرد و يک سيستم فرماندهي سلسله‌‌مراتبي زنجيره‌اي ايجاد کرد که از دفتر نظامي او در دربار به رؤساي ستاد و سپس فرماندهان نواحي مي‌رسيد.
بي‌عدالتي و نبود موازنه در پرداخت حقوق ارتشيان نتيجه اقدامات رضاشاه در اين حوزه بود. وي در زمان سلطنت با افزایش بودجه ارتش و حقوق ارتشيان ارشد کاري کرد که اين نهاد براي نخستین بار از سده هجدهم پشتيبان ساختار قدرت سلطنتي شود. حکومت نظامي به او امکان داد افسران وفادار را به استانداري برگمارد و واحدهاي ارتش منطقه‌اي و محلي به وجود آورد و براي طرح‌هاي عمومي و دولتي و همه واحدهاي سازماني دولتي بازرساني از ارتش گسيل کند.
از همان آغاز وزارت جنگ رضاشاه، بخش اعظم درآمد ملي به نيروهاي مسلح اختصاص يافت. در اوايل دهه 1300 حدود 40 درصد هزينه بودجه کشور صرف ارتش مي‌شد. ميلسپو هنگامي که در سال 1302 خواست بودجه سال آینده را تنظيم کند، متوجه شد وضع اداره امور مالي ارتش آشفته و بي‌حساب و کتاب است. از زمان سقوط سيدضيا، مدیریت کامل هزينه‌هاي نظامي در اختيار وزير جنگ بود که او نيز هيچ‌گونه نظام مالي سامان يافته خاصي نداشت. نه گزارشي وجود داشت که نشان دهد او چقدر پول از عواید ادارات غير نظامي درآمدزا برداشت کرده و نه اينکه مشخص می‌شد اين پول‌ها را چگونه خرج کرده است. در واقع، رضاخان پيوسته از رسيدگي به حساب‌هاي وزارت جنگ از سوي ميلسپو يا هر شخص ديگری جلوگيري مي‌کرد. در واقع، حساب جنگ به نوعي حساب شخصي رضاخان محسوب مي‌شد.
خريدهاي نظامي ايران در اين دوره نيز تأمل‌برانگیز است. تحليل دقيق خريدهاي نظامي ايران در عصر پهلوي اول نشان‌ می‌دهد، حداکثر دو ميليون ليره بابت هواپيماهاي جنگي، يک‌ونيم ميليون ليره براي ارتش و يک ميليون ليره براي نيروي دريايي خرج شده است. از 000/412/18 ليره (000/060/92 دلار) که از سال 1928 تا 1941 به خريد تسليحات از اروپا و آمريکا اختصاص يافت، حداکثر چهارونيم ميليون ليره واقعاً به مصرف خريد سلاح رسيد. از اين مبلغ در پايان دوران حکومت رضاشاه فقط 508 هزار دلار (در حدود 101 هزار ليره) باقي مانده بود. اگر واقعاً 91 ميليون دلار صرف خريد سلاح مي‌شد، ايران مي‌توانست نيروي زميني و نيروي هوايي به مراتب بزرگ‌تر از آن چيزي داشته باشد که در سال 1941 داشت. حتي اگر قيمت‌هاي غلو شده سال 1941 را براي پيشرفته‌ترين تسليحات آمريکايي در نظر بگيريم (70 هزار دلار براي يک هواپيماي جنگي، 25 هزار دلار براي يک تانک و 5 هزار دلار براي يک کاميون)، ايران مي‌توانست به طور بالقوه 1300 جنگنده‌ـ بمب‌افکن آمريکايي يا بيش از 3 هزار و 500 تانک يا 18 هزار کاميون يا هر ترکيب مناسبي از آنها را خريداري کند. با وجود اين، در سال 1941 ايران عملاً 245 هواپيماي جنگي، 100 تانک و حداکثر 500 کاميون و تراکتور در اختيار داشت. افزون بر اين، مهمات ارتش فقط کفاف يک يا دو روز جنگ را مي‌داد. شواهد موجود حاکي از آن است که حداقل 13 ميليون ليره به حساب‌هاي بانکي رضاشاه سرازير شده است. همان‌گونه که مصدق ادعا کرده بود، بخش عمده‌اي از درآمدهاي نفتي ايران به حساب‌هاي بانکي رضاشاه در اروپا و آمريکا سرازير شده بود.
ارتش ايران در عصر رضاشاه به ظاهر «نوين» شده بود؛ اما کماکان کاستي‌ها و ضعف‌هاي پيشين را داشت و گاهي معايب بيشتري بر آن افزوده شد. از آغاز حيات اين ارتش به اصطلاح نوين، حقوق ارتشی‌ها همواره با تأخير پرداخت مي‌شد. نظام اقتصادي داخلي ارتش همچنان بر اساس اصول سنتي اجرا مي‌شد و هيچ اقدامي در راستاي اصلاح سوءاستفاده‌ها صورت نمي‌گرفت و فساد و اختلاس و سوء مديريت مالي به شیوه‌های گوناگون بيداد مي‌کرد. اين مشکلات مرسوم و رايج، در اثر مشکلات ناشي از به سلطنت رسيدن رضاشاه تشديد شد. از اواخر سال 1304 تا 1305ش کاهش سريع نظارت و کنترل مرکزي بر امور نظامي رخ داد. بنابراين، فرماندهان ايالتي کم‌وبيش به حال خود رها شدند و از آزادي داده شده براي گردآوري هر چه بيشتر و سريع‌تر ثروت استفاده کردند. همچنين، بخشي از اين ثروت را به منظور خوش‌خدمتي به رضاشاه و حفظ مقام خويش در اختيار شاه قرار دادند. با اينکه ميلسپو مبالغي را که در بودجه مملکت براي مصارف ارتش مجاز شناخته شده بود، در اختيار وزارت جنگ قرار مي‌داد؛ اما مقادير کمي از وجوه مزبور در اختيار نيروها قرار مي‌گرفت. 
براي نمونه، در طول سال 1305 ش پرداخت حقوق نظاميان روزبه‌روز با تأخير بيشتري همراه بود و اين امر حتي شامل پرداخت جيره‌هاي‌شان نيز مي‌شد. مقادير هنگفتي از وجوه نقد به راحتي از انظار ناپديد مي‌شد و هيچ چيز در خزانه نظامي براي مخارج واقعي روزانه ارتش باقي نمي‌ماند. افراد کليه صفوف نظامي به دليل دريافت نکردن حقوق خود حداقل به مدت چهار ماه و حداکثر به مدت پانزده ماه و نيز به علت کاهش جيره‌هاي آنان، ناراضي و ناخشنود بودند. متجاوز از 200 نفر از سربازان در اعتراض به اين بي‌عدالتي‌ها و ظلم و ستم افسران ارشد، در مساجد تهران و حومه آن بست نشستند. حتي بعضي از افسران از دست افسران ارشدتر خود به مساجد پناه بردند تا از زير بار فشاري که در اثر اخاذي به آنان وارد مي‌شد، رهايي يابند.


راهبرد ايران و عراق در جنگ بر پيروزي سريع تکيه داشت؛ اما انجام عمليات رمضان به عراق نشان داد، ايران در دستيابي به پيروزي قاطع در جنگ جدي است. ناکامي در عمليات رمضان همچنين مشخص کرد، پيروزي سريع و آسان بر دشمن، کار ساده‌اي نيست. نمي‌توان انتظار داشت روند طي شده از عمليات ثامن‌الائمه تا فتح خرمشهر همچنان ادامه يافته و سير پيروزي‌هاي نظامي به صورت مستمر، موازنه قوا به نفع ايران را حفظ کند.
از سوي ديگر، معلوم شد طرح‌ريزي عمليات بزرگ مانند گذشته به سادگي امکان‌پذير نيست و به بازنگري در طرح‌ريزي‌هاي رزمایش و همچنين فراهم آوردن امکانات، تجهيزات و قواي لازم براي عمليات نیاز دارد. 
در چنين شرايطي، امام خميني(ره) در توجيه ورود به خاک عراق طي سخناني در تاریخ 16/5/1361 مي‌فرمايند: «از اول من گفته‌ام که ما به شرط اينکه پيروز بشويم، در ميدان نيامده‌ايم. ما براي اداي يک وظيفه اسلامي، وجداني و ملي وارد شده‌ايم در اين ميدان... ما ان‌شاءالله اميدواريم که در همه ابعاد اين جمهوري، پيروز باشيم و جنگ‌مان هم ان‌شاءالله زودتر تمام بشود و شما و همه مي‌دانيد که ما اهل جنگ نيستيم که بخواهيم برويم يک کشوري را بگيريم يا کشورگشايي بکنيم. ما دنبال اين هستيم که دنيا در صلح و آرامش باشد... ما بايد با همه برادر باشيم. با همه، همه مسلمين برادر باشيم و در مقابل کفار بايستيم نه اينکه ما در مقابل مسلمين بايستيم. خوب ما ناچاريم الآن، دفاع داريم مي‌کنيم. ما تاکنون يک قدم براي جنگ برنداشته‌ايم. اينها همه دفاع است. الآن هم که ما وارد شده‌ايم در خاک عراق، براي دفاع است نه براي چيز ديگر. بيايند آنها کارها را انجام بدهند، ما فوراً برمي‌گرديم. بيايند آنها چيزهايي را که بايد انجام بدهند، انجام بدهند ما فوراً برمي‌گرديم. ما نه بصره را مي‌خواهيم و نه ديگر شهرها را. بصره برادر ماست.»
منبع: کتاب روند جنگ ایران وعراق