نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ ۳۵


  عبدالله عبادی/ وهابیت نخستین بار در سال 1912 در آسیای مرکزی معرفی شد؛ سپس سیدشریف ‌محمد از سوی عربستان نخستین مدرسه علوم وهابی را در فرغانه پایه‌گذاری کرد. اندیشه‌های وهابیت ابتدا به واسطه مخالفت با تصوف و صوفیان با بی‌رغبتی مردم مواجه شد؛ اما به تدریج و به ویژه در زمان ضعف مجاهدان مورد استقبال مردم این کشور قرار گرفت. در اواخر دهه 1980 میلادی و در بحبوحه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق به دنبال 70 سال محرومیت مذهبی ناشی از کمونیسم وهابیت به مثابه یک جنبش که هدف اصلی آن آموزش سنت‌های اسلامی به مردم بومی بود، به سرعت در سراسر این کشور گسترش یافت. نه تنها شواهد بسیاری حاکی از دریافت کمک‌های نقدی و حمایت از گروه‌های تندرو آسیای مرکزی به وسیله مؤسسات بازرگانی و سیاستمداران عالی‌رتبه عربستان وجود دارد؛ بلکه بسیاری از رهبران گروه‌های تندرو سلفی و از جمله جنبش اسلامی ازبکستان برای جذب کمک‌های بیشتر راهی ریاض شده و موفق به جذب میلیون‌ها دلار کمک مالی و تسلیحاتی از سران رژیم آل‌سعود شدند.
دره فرغانه یکی از مراکز نفوذ و گسترش وهابیت در ازبکستان به شمار می‌آید. این منطقه به دلیل فاصله آن با پایتخت سه کشور ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و مسیر کوهستانی آن محل مناسبی برای فعالیت و تجمعات گروه‌های تندرو سلفی بوده و هست. بمب‌گذاری در تاشکند در سال 1999 به منظور ترور اسلام کریم اف، رئيس‌جمهور سابق ازبکستان و حادثه اندیجان در سال 2005 موجب افزایش تحرکات گروه‌های تندرو سلفی در ازبکستان شد. حادثه اندیجان یکی از خونین‌ترین حوادث این کشور طی دو دهه گذشته است. در این حادثه یک گروه سلفی از خاک قرقیزستان شبانه وارد ازبکستان شد و پس از حمله به یک پاسگاه پلیس در نزدیکی اندیجان به زندان بزرگ منطقه حمله و حدود 2000 زندانی حاضر در آن را آزاد کرد. مسلحان سپس به رهبران ازبکستان هشدار دادند هرچه سریع‌تر تعدادی از همقطاران آنان را که در زندان مرکزی تاشکند زندانی هستند، را آزاد کنند؛ وگرنه به دیگر شهرها حمله خواهند کرد. دولت مرکزی در واکنش به این اقدام چندین واحد زرهی را به اندیجان اعزام کرد و در نهایت این حادثه با کشته شدن صدها نفر که بسیاری از آنان مردم عادی بودند، خاتمه یافت.
از دیگر گروه‌های اسلامی سلفی در ازبکستان می‌توان به حزب التحریر و شاخه‌های جدا شده از آن، مانند اکرمیه و حزب النصر و دیگر گروه‌ها نظیر جماعت تبلیغ و لشکر طیبه اشاره کرد.
حزب التحریر یکی از احزاب وهابی ریشه‌دار در آسیای مرکزی است که پس از تأسیس در ازبکستان در دیگر کشورهای منطقه، نظیر تاجیکستان و قرقیزستان و همچنین افغانستان سرایت کرده است. انديشه‌هاي اين جنبش برگرفته از آراي اخوان‌المسلمين است، هرچند مؤسس آن «النبهاني» نظريات جديد به آن اضافه كرده است. اين حزب خواهان خلافت در آسياي مركزي است و شعبه‌هاي آن در اروپا، خاورميانه و دولت‌هاي عربي نيز وجود دارد. النبهاني در اوايل سال 1952 حركت خود را‌ براي تأسيس يك حزب آغاز كرد و در اواخر همين سال پنج نفر از اعضاي حزب التحرير، يعني تقي‌الدين النبهاني، داود حودان، منير شقير، عادل النابلسي، غانم عبده به طور رسمی خواستار مجوز فعاليت سياسي از دولت شدند؛ اما اين دولت با استناد به اينكه برنامه‌هاي حزب با اصول قانون اساسي مغاير است، اين درخواست را رد كرد. با وجود اين، حزب التحرير فعاليت‌هاي خود را به صورت سري ادامه داد.
همه این گروه‌های اسلامی به دنبال ساقط کردن دولت مرکزی ازبکستان و تأسیس خلافت اسلامی به سبک داعش در موصل هستند، حزب التحریر به راه‌های مسالمت‌آمیز و جنبش اسلامی ازبکستان به شیوه مسلحانه معتقد هستند، فعالیت این گروه‌ها در این کشور ممنوع و دره فرغانه مأمن اصلی آنها به شمار می‌آید. مرکز فرماندهی جنبش‌های سلفی ازبکستان در وزیرستان شمالی در خاک پاکستان است و رهبران به قاچاق مواد مخدر برای به دست آوردن سرمایه کافی به منزله بنیه مالی جنبش دست می‌زنند، طالبان و القاعده به همراه سازمان‌ها، نهادها و بانک‌های مهم‌اندیش این سازمان در عربستان سعودی و جهان عرب پشتیبان اصلی جنبش اسلامی ازبکستان به شمار می‌روند.
با توجه به سرکوب نهضت‌های بنیادگرای اسلامی در ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه، شمال افغانستان همواره پایگاه اصلی این گروه بوده و هست، اعطای بورس‌های تحصیلی در مدارس دینی از سوی عربستان و مصر همواره مشوق بنیادگرایی اسلامی در منطقه بوده است؛ از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگی بین القاعده و نهضت اسلامی ازبکستان برقرار است. 
 از دیگر مناطق تحت نفوذ وهابیت در این کشور منطقه نمنگان به شمار می‌آید. امروزه، نمنگان یکی از پایگاه‌های اصلی نشر ایدئولوژی وهابیت در منطقه آسیای مرکزی شناخته شده و در صدر عناوین پژوهشی اسلام‌گرایی و تروریسم قرار گرفته است. نمنگان مرکز جنبش اسلامی ازبکستان است؛ این جنبش یک گروه اسلام‌گرای اسلامی است که افزون بر این کشور، در دیگر کشورهای منطقه فعالیت داشته و بسیاری از گروه‌های تندرو سلفی از درون آن زاده شده‌اند.
نکته جالب اینجاست که عربستان ضمن اینکه حامی گروه‌های تندرو ازبکستان است، برای جلب نظر رهبران این کشور و جلوگیری از نفوذ ایران سعی دارد خود را به ظاهر دوست و شریک قابل توجهی برای دولتمردان آن معرفی کند؛ از این رو با انجام اقدامات عام‌المنفعه ضمن نزدیکی به رهبران سیاسی قصد نفوذ در بین مردم عادی را نیز دارد. در بهمن سال 1396 مطبوعات عربستان اعلام کردند: «دولت این کشور برای توسعه مناطق روستایی و زیربناهای مهندسی، ارتباطی، جاده‌ای و حمل‌ونقلی استان‌های «نوایی»، «فرغانه» و «تاشکند» ازبکستان 50 میلیون دلار به این کشور وام می‌دهد.»
این قرارداد در چارچوب سفر هیئت ازبکستان به سرپرستی «احدبیک حیدراف» معاون اول وزیر دارایی این کشور به «ریاض» امضا شده بود. بر اساس این طرح احداث بیش از دو هزار منزل مسکونی در روستاهای استان‌های نوایی، فرغانه و تاشکند در نظر گرفته شده بود.

نگاهی به ناکامی بن‌سلمان در برگزاری اجلاس اقتصادی


 رضا اشرفی/ هر روز که می‌گذرد پرونده خاشقجی شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. از سویی به همان اندازه که برخی متحدان سعودی به دنبال بهره‌برداری از این موضوع هستند،‌ به همان اندازه خواهان پیدا کردن راهی برای عبور سعودی از این چالش هستند؛ چالشی که محمدبن‌سلمان ناشیانه ایجاد کرد و حال افکار عمومی به راحتی نمی‌تواند این شیوه آدم‌کشی و حذف مخالف را نادیده بگیرد، مگر اینکه متحدانش به خصوص رژیم صهیونیستی با همراهی آمریکا پس از برداشت‌های لازم از آن،‌ با فریب‌های رسانه‌ای و سناریوسازی‌های جدید راهی پیدا کنند. 
به هر حال طی این مدت عربستان سعودی، روزهای پرفشاری را تحمل کرده است. محمدبن‌سلمان که بچه دوست‌داشتنی از سوگلی سلمان‌بن‌عبدالعزیز بود، علاقه فراوانی به پادشاه شدن داشت تا از طریق آنچه اصلاحات اقتصادی و شیوه زیست اجتماعی می‌دانست، قدرت را به تمامه برای خود کنار بگذارد. علاقه برای جلب سرمایه‌گذاری‌های جدید،‌ پیوندهای اقتصادی نو با متحدان به خصوص آمریکا و کپی‌برداری از شیوه‌های غربی، روش‌هایی بود که او دنبال می‌کرد تا هم ارادت و وفاداری خود را به ترامپ و دوستانش نشان دهد و هم عربستان سعودی را سیستم پادشاهی معرفی کند که راه اصلاحات را پیش می‌رود. به هر حال سعودی‌ها خود را پدر و بزرگ‌تر اعراب می‌دانند؛ بنابراین نباید در برخی حوزه‌ها از کوچک‌ترهای خود عقب بمانند!
به همین واسطه محمدبن‌سلمان پس از اینکه در اجلاس اقتصادی سالیانه داووس شرکت کرد،‌ علاقه‌مند شد تا چنین نشست‌هایی را در عربستان پیاده کند. محمدبن‌سلمان درصدد بود که اقتصاددان‌ها و مقامات کشورهای جهان را به کشورش دعوت کند تا از این طریق راه ورود سرمایه خارجی را به کشور باز کند و همچنین در دیگر کشورها سرمایه‌گذاری پایدار انجام دهد تا این پیوندهای اقتصادی در بلندمدت به همبستگی‌های سیاسی تبدیل شود. وی در این راه به دنبال تضمین پادشاهی و قدرت خود در آینده بود. چشم‌انداز اقتصادی 2030  که تاکنون همواره از آن پشتیبانی می‌کرد و برای رسیدن به آن همه مخالفان خود، از جمله شاهزادگان را اخراج،‌ زندانی، خانه‌نشین و خلع دلار کرد.
اما ربایش، مثله کردن و پنهان نگه داشتن جسد یک روزنامه‌نگار 59 ساله که خود از عوامل اطلاعاتی‌ـ امنیتی بود و حتی تصاویری از او با تروریست‌های سازمانی به جا مانده،‌ دومین اجلاس داووس صحرا را که قرار بود از اول تا سوم آبان برگزار شود، در پرده‌ای از ابهام قرار داده است. برنامه‌ریزی‌های انجام شده این‌گونه بود که در این اجلاس بیش از 100 شخصیت مطرح اقتصادی‌ـ سیاسی و بیش از دو هزار سرمایه‌گذار جهانی که در منطقه اقتصادی نئوم در ساحل دریای سرخ برگزار می‌شود، شرکت داشته باشند تا راه‌های اصلاح ساختار اقتصادی و عبور عربستان از نیاز صرف به نفت را مورد بررسی قرار دهند.   
تاکنون شخصیت‌های بسیاری اعلام کرده‌اند که با شیوه‌ای که عربستان در پیش گرفته است در این نشست شرکت نخواهند کرد، از جمله یونگ کیم رئیس بانک جهانی، ریچارد برانسون میلیاردر بریتانیایی، دارا خسروشاهی مدیرعامل اوبر تکنولوژی، ژوستین دینی سخنگوی شرکت ویاکوم، ارنست مونیز وزیر اسبق انرژی آمریکا که اکنون در سمت مشاور در پروژه بزرگ «ان‌ای‌او‌ام(NEOM)» در منطقـه توسعـه اقتصـادی سواحل دریای سرخ فعال است،‌ استیـو کیس یکی از بنیـانگذاران شرکت «آاو‌ال(AOL)»، زانی مینتون بدواس سردبیر مجله اقتصادی اکونومیست، اندرو روس سورکین مجری شبکه سی‌ان‌بی‌سی و روزنامه‌نگار در نیویورک‌تایمز، ایلیـن مورفی سخنگوی نیویـورک‌تایمز، آریانا هافینگتون بنیانگذار هافینگتون‌پست، سخنگوی روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز و پاتریک سون شیونگ صاحب این روزنامه، شبکه‌های سی‌ان‌ان، سی‌ان‌بی‌سی، فاینشنال‌تایمز و بلومبـرگ. 
همان‌گونه که برخی از منابع اعلام کرده‌اند، خاشقجی با سازمان‌ها و شبکه‌هایی چون سیا و MI6 ارتباط داشت؛ بنابراین آمریکا و انگلیس در این شک و شبهه قرار دارند که با توجه به تحریم‌های شکل گرفته در این نشست شرکت کنند یا خیر؟ مقامات این دو کشور تا آخرین لحظه به دنبال این بودند که نتیجه کار به کجا می‌رسد و چالش کشتن ناشیانه یک روزنامه‌نگار چگونه حل‌وفصل می‌شود تا بعد نظر خود را اعلام کنند که در این اجلاس شرکت می‌کنند یا خیر؟ اما هر چه هست، وضعیت به گونه‌ای پیش می‌رود که اگر هر مقام سیاسی یا سرمایه‌گذار یا اهل رسانه‌ای در این نشست شرکت کند، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و همنشین تروریسم علنی لقب می‌گیرد. 
بر این اساس، بی‌بی‌سی اعلام کرد که ممکن است «استیو مونچین» وزیر خزانه‌داری آمریکا و «لیام فاکس» وزیر تجارت بین‌المللی انگلستان در این اجلاس شرکت نکنند. البته دلیل اصلی شرکت نکردن آنها این است که قتل خاشقجی به شدت علنی شده و فعلاً راهی برای سرپوش گذاشتن بر آن پیدا نکرده‌اند. در غیر این صورت این طیف غربی،‌ صهیونیستی، سعودی‌ـ وهابی و تکفیری که طی سال‌های اخیر منافقین را در کنار خود پروبال داده‌اند،‌ به راحتی مسئله ترور و تروریسم را بین خود حل کرده‌اند.
 اما اکنون متحدان سابق سعودی سعی دارند خود را به هر شکل از این ماجرا جدا کنند. بروس ریدل مأمور سابق سیا که اکنون در جایگاه کارشناس در اندیشکده بروکینگز فعال است، در این باره می‌گوید: «محمد‌بن‌سلمان در سه سال و نیم گذشته سعی کرد تصویر یک اصلاح‌طلب و حتی یک انقلابی را از خود به جهان عرضه کند. حالا پرده‌ها فرو افتاده‌اند و واقعیت مشخص شده است.» این قتل ناشیانه به قدری برای سعودی‌ها گران تمام شده که حتی دیگر برنامه‌های کلان آنها را تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس مقامات سعودی جشن موسوم به روز ملی را که قرار بود پنج‌شنبه هفته گذشته برگزار شود،‌ با ارسال یک پیام و بدون هیچ توضیحی لغو کرده‌اند. بنابراین هنوز باید منتظر ماند و پیامدهای این چالش را دید که چه تأثیری بر روابط بین کشورها با عربستان و چه تأثیراتی بر ساختار سیاسی داخل این کشور و رقابت‌های دشمن‌گونه خانواده سعودی می‌گذارد. به هر ترتیب، تحریم نشست داووس سعودی ناکامی دیگری برای بن‌سلمان است که سعی داشت با این نشست اقتدار داخلی و جایگاه اقتصادی سعودی را به جهانیان نشان دهد تا سرپوشی باشد بر رفتارهای بحران‌سازش در منطقه که در این راه نیز ناتوان شد.