علامه امینی(رحمه‌الله‌علیه)می‌فرماید: علم را اگر یاد دادید کیف می‌کنید، ولایت را اگر داشته باشید کیف می‌کنید، برو حرف صاحب ولایت را یاد بگیر، برو ببین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چه حرف‌هایی می‌زند؟ با خدا چه جور حرف زده؟ برو یک عالِمی پیدا کن، برو دعای حضرت سجاد را بده به دست یک عالِم او بخواند و تو بفهمی، عشق بازی چیست؟ بگو محبت، بعد بفهم محبت چیست؟  

گفتاری از آیت‌الله محمدتقی مصباح‌یزدی
مولود شوم سقيفه «سكولاريزم» بود. تصور بسيارى اين است كه اين موضوع نيز ابتكار غرب بوده و تازه پيدا شده است، لكن حقيقت اين است كه اساس مسئله «سكولاريزم» و تفكيك دين از سياست نيز در سقيفه گذاشته شد. گفتند آنچه پيغمبر(ص) از احكام و قرآن و دستورها آورد، همه مربوط به دين بود و دين به امور دنيا كارى ندارد. حكومت موضوعی دنيايى است و حساب آن از حساب دين جدا است. آنچه پيغمبر(ص) گفت فقط مربوط به دين بود. آن حضرت گفت: نماز بخوانيد، روزه بگيريد و حج بجا بياوريد؛ ما نيز همه اين احكام را قبول داريم، اما هيچ یک از اينها ربطى به سياست و حكومت ندارد. البته آنها همين مسائل را نيز آن‌گونه كه پيغمبر(ص) فرمود، نپذيرفتند؛ اما به هر حال، گفتند اينها مربوط به دين بود، ولى اينكه چه كسى رئيس باشد، چه كسى فرمان بدهد، چه كسى بيت‌المال را جمع‌آورى كند، چه كسى حاكم و قاضى معيّن كند و مسائلی از اين قبيل، مربوط به دنيا است و ربطى به پيغمبر(ص) ندارد! خود مردم بايد رأى بدهند كه چه كسى اين كارها را انجام دهد! پس از آن نيز چند نفر جمع شدند و گفته شد اينها اهل حل و عقد هستند؛ مسلمانان به آنها رأى دادند و خلافت بر عهده آنها گذاشته شد و موضوع خاتمه يافت.
بنابراين در سقيفه سنگ بناى دو مسئله مهم، يعنى «سكولاريزم» و «دموكراسى» گذاشته شد، كه بر اساس آن، امروزه مى‌توانيم خود را محك بزنيم كه سقيفه‌اى هستيم يا علوى. آن روز گفتند حكم دين از دنيا جدا است و امر حكومت به دست خود مردم است. امروزه هم برخى همين حرف را تكرار مى‌كنند و مى‌گويند حساب دين از حساب دنيا جدا است و مردم خود بايد حكومت را انتخاب كنند. آنان در اين زمينه از فرمايش امام خمينى(ره) كه «ميزان رأى ملت است؛ نيز سوء‌استفاده مى‌كنند و مى‌پندارند كه اين فرمايش براى همه است، حتى اگر مردم رأى بدهند كه خدا نباشد! در حالى كه اين فرمايش امام(ره) مربوط به موردى است كه كسانى مى‌خواستند پيش‌قدم شده و افرادى را به عنوان نمايندگان مجلس انتخاب كنند؛ امام(ره) فرمودند، شما كار نداشته باشيد خود مردم مى‌توانند نمايندگان خود را انتخاب كنند. بنابراين، اين فرمايش امام(ره) مربوط به مواردى است كه در قانون اساسى آمده و اعتبار خود قانون اساسى هم به اين است كه ولی‌فقیه آن را تأييد و امضا كرده است. بنابراين اعتبار رأى مردم هم، در حقيقت به اعتبار ولی‌فقیه و تأييد او است. 
در هر حال سقيفه براى اولين بار حساب دين را از حساب دنيا و حكومت جدا كرد. بعضى از شافعى‌هاى كشور ما معتقدند كه ائمه اثنا عشر(ع) مرجع دينى بوده‌اند؛ يعنى مى‌توان احكام دين را از آنها ياد گرفت و رواياتى كه از پيغمبر اكرم(ص) درباره آنها نقل شده، اشاره به همين امر دارد، نه اينكه آنها خليفه باشند. اين دقيقاً همان معناى تفكيك دين از دنيا و سياست است و تبليغات آشكار و پنهانِ امروزه براى جدا كردن مسئله دين از سياست در حقيقت پيروى از همان نظريه‌اى است كه در سقيفه پی‌ریزی شد.

نماد تفكيك‌ناپذيرى دين
 از سياست
يكى از حكمت‌هاى تأكيدات بر ولايت اميرالمؤمنين(ع) اين است كه ولايت حضرت على(ع) رمز تفكيك‌ناپذيرى دين از سياست است. اينكه مى‌گويند اگر ولايت حضرت علی(ع) را قبول نداشته باشيد، اعمال‌تان قبول نيست و ايمان‌تان ناقص است، يكى از رموز اساسى‌اش همين موضوع است. اگر ايمان نسبت به ولايت اميرالمؤمنين(ع) سست شود، كار به اينجا مى‌كشد كه مى‌گويند، بايد دين را از سياست جدا كرد و دين فقط براى حسينيه‌ها و معبدها است! برويد سينه بزنيد، ولى كار به حكومت نداشته باشيد!
پذيرش ولايت اميرالمؤمنين(ع) يعنى اينكه بپذيريم آن حضرت، هم رهبر دينى و هم رهبر سياسى است؛ و گرنه اگر كسى فقط رهبرى دينى اميرالمؤمنين(ع) را بپذيرد و رهبرى سياسى آن حضرت بعد از پيامبر(ص) را انكار كند، چنين كسى قطعاً منكر ولايت اميرالمؤمنين است. از اين رو پذيرش ولايت با اعتقاد به سكولاريزم ناسازگار و در تناقض است. همچنين اعتقاد به ولايت با پذيرش دموكراسى به معناى رايج و مصطلح آن در غرب، قابل جمع نيست؛ زيرا مبناى ولايت اميرالمؤمنين(ع) اين است كه حاكم را بايد خدا تعيين كند و مشروعيت حكومت از طرف او است. مردمى كه اختيار خود را ندارند، چگونه مى‌توانند اختيار خلق خدا را به دست كسى بدهند؟! آيا من حق دارم دست خودم را بِبُرم و آيا در شرع اجازه چنين كارى به من داده شده است؟ من حتى حق ندارم يك زخم كوچك به بدن خودم وارد كنم. با اين حال من چگونه مى‌توانم به ديگرى اجازه بدهم كه اگر كسى در جامعه دزدى كرد، دست او را ببرد! من كه حق زخمى كردن دست خودم را هم ندارم، چگونه حق بريدن دست ديگرى را دارم! و چگونه مى‌توانم چنين اجازه‌اى را به ديگرى بدهم؟! ممكن است گفته شود حكم بريدن دست دزد متعلق به 1400 سال پيش است؛ مى‌گوييم اشكالى ندارد، اما حكم زندان را كه قبول داريد؟ يا مى‌گوييد، بايد به دزد هم لبخند زد؟! اگر زندان كردن دزد را قبول داريد، سؤال اين است كه من چگونه حق دارم كسى را زندان كنم؟ و چگونه حق دارم به كسى اجازه بدهم كه او ديگرى را زندان كند؟ چه كسى اين اجازه را به من داده است؟ اين خدا است كه مالك و صاحب اختيار تمام بندگان است و او است كه بايد چنين اجازه‌اى بدهد. اگر او به حكومتى مشروعيت نبخشد، آن حكومت چه حقى دارد كه در بندگان خدا تصرف كند؟
پس كسى كه ولايت حضرت على(ع) را مى‌پذيرد، نمى‌تواند با دموكراسى به اين معنا موافقت كند. اسلام قائل به حاكميت مطلق «الله» است، در حالى كه دموكراسى به معناى حاكميت مطلق و اراده «مردم» و «انسان» است؛ آنگاه چگونه مى‌توان اين دو را با يكديگر جمع كرد؟! ولايت حضرت على(ع) يعنى تحقق بخشيدن به حكومت خداوند در ميان خلق. يا بايد حكومت خدا را پذيرفت يا حكومت مردم را؛ ‌اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را نپرستيد؛ زيرا وى دشمن آشكار شما است؟ و اينكه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست. 
پرستش، سزاوار خداى يگانه است و هر چه خلاف آن باشد بت‌پرستى است، خواه بت سنگى باشد، خواه بتى كه از خرما درست شده، يا بتى كه از گوشت و استخوان باشد. هر كسى غير از خدا پرستش شود بت است. ولايت حضرت على(ع) يعنى مظهر توحيد خالص، يعنى پرستش خداى يگانه، يعنى پذيرفتن تنها يك حاكميت و حكومت و آن هم حكومت الله؛ نه حكومت نخبگان، نه حكومت زورمداران، نه حكومت فريبكاران و نه حكومت مردم؛ فقط حكومت خدا. ما بايد خدا را بسيار شكر كنيم كه اين نعمت را به ما ارزانى داشته است: اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ أَميرِالْمُؤْمِنين وَ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ علیهم‌السلام.


 سید حسین خاتمی خوانساری/ 
در قرآن سوره نساء آیه 114 می‌خوانیم؛ «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيماً» در بسیاری از رازگویی‌های آنان خیری نیست، جز كسی كه به صدقه یا قرض دادن یا اصلاح در میان مردم، فرمان دهد و هر كه برای طلب خشنودی خدا چنین كند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. 
در گوشی صحبت کردن‌ها یا جلسات، فقط در صورتی ارزش دارد و مفید است که در جهت یاری و رفع مشکلات و اصلاح میان افراد یا گروه‌های دچار مشکل باشد. امّا اقدام به اصلاح میان دو فرد یا گروه مقدمه‌ای مهم دارد. 
خداوند در آیه 105 همین سوره به پیامبر رحمت(صلوات‌الله‌علیه) فرمان می‌دهد که نباید در حکم‌ها و قضاوت‌ها متمایل به خائنان شد و حکمی به نفع آنان داد. «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ ٱلْكِتَبَ بالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ ٱلنَّاسِ بِمَا أراکَ اللهُ وَلاتَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا»؛ ما اين كتاب را به حق به تو نازل كرديم، تا در بين مردم طبق آنچه تعليمت داديم حكم كنی، پس طرف خيانتكاران را مگير.» علامه طباطبایی(ره) می‌گوید: «این آیات توصيه به عدل در داورى و نهى از اين است كه قاضى‌ـ یا مصلح‌ـ در قضاى خود به يكى از دو طرف دعوى متمايل بشود و حاكم در حكم راندنش به سوى مبطلان گرايش يابد و بر صاحبان حق جور كند، حال مبطل هر كه مى‏خواهد باشد و محق هر كه مى‏خواهد باشد.» اگر کسی می‌خواهد نقش مصلح را ایفا کند باید به این مهم توجه کند که خیانت خیانتکار قابل بخشش نیست. به عبارتی، کسانی که به هر دلیلی خیانتی به دین و مردم داشتند، هیچ جای دفاعی ندارند و هیچ مصلحی نباید طرف آنان را بگیرد، پس نجواها و جلسات برای آنان بی‌فایده است.

جاریه‌بن‌قدامه‌ـ 1

جاريه فرزند «قدامة بن مالک بن زهير بن حُصَین تميمي سعدي» و کنيه‌اش «ابوايوب» و به قولي «ابوقدامه» يا «ابوولید» یا «ابويزيد بصري» بود و چون در کوی بَحاریه بصره اقامت داشت، وی را بصری نامیده‌اند.
وي از ياران پاک‌طينت و شجاع پيامبر(ص) و ياران وفادار امير مؤمنان علي(ع) بود که در راه دين اسلام همواره ثابت قدم ماند. چون جاریة‌بن‌قدامه از افراد قبیله بنی‌سعد بود، از وی با نسبت سعدی تمیمی یاد کرده‌اند. 
جاریة‌بن‌قدامه را عمو یا پسر عموی اَحْنَف‌بن‌قیس دانسته‌‌اند، اما در واقع، احنف برای احترام، وی را چنین خطاب می‌کرده است؛ زیرا آنان فقط در سعد بن زیدمناة بن تمیم نسب به هم می‌رسانده‌اند.
برخی، جاریة‌بن‌قدامه را از تابعین دانسته و گفته‌اند که زمان پیامبر اکرم(ص) را درک نکرده است، اما شیخ طوسی و بسیاری از علمای رجال و نویسندگان تراجم و طبقات جاریه در ضمن صحابه پیامبر(ص) نام برده‌اند. علمای رجال، جاریه را مدح و توثیق کرده‌اند.
وی احادیثی از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است. اهل مدینه و بصره از جاریة‌بن‌قدامه حدیث روایت کرده‌اند. نقل است که روزی جاریه از پیامبر(ص) خواست تا سخنی ساده به وی تعلیم دهد و حضرت به او فرمود: «خشمگین مشو».
جاریه بزرگ قبیله بنی‌تمیم و فردی دلیر و ارجمند و از یاران خالص و وفادار حضرت علی(ع) و از سرداران دلاور آن حضرت بود که ایشان را در جنگ‌هایش همراهی می‌کرد.
جاریة‌بن‌قدامه از بزرگان بصره بود و پس از قتل عثمان در سال ۳۵، از مردم بصره به نام علی(ع) بیعت گرفت.
او در سال ۳۶  در جنگ جمل در صف یاران علی (ع) و سرکرده تمیمیان بصره بود. 
در تاريخ طبري آمده است: او پیش از آغاز جنگ جمل از میان سپاه بیرون آمد و خود را به عایشه رساند و گفت: «اي ام المؤمنين! به خدا سوگند، تو اگر برای خونخواهي عثمان به بصره آمده‌اي، بايد بداني که آن کار (قتل عثمان) آسان‌تر از خارج شدن تو از منزل و سوار شدن بر اين شتر ملعون و خود را هدف تير قرار دادن است؛ زيرا خداوند به واسطه ازدواج با پيامبر(ص) به تو پوشش و حرمتي داده بود؛ اما تو با اين کار آن را دريده و حرمت آن را شکستي، امروز هرکس نبرد با شما را جايز بداند، کشتن تو را نيز جايز مي‌داند، اکنون اگر با ميل و رغبت وارد بصره شده‌اي، صلاح در آن است که به منزل خويش باز گردي و اگر تو را ناخواسته و به اکراه به اين کار وا داشته‌اند، بهتر است مردم را در جريان بگذاري و از آنان کمک بگيري که به يقين شما را کمک خواهند کرد.»
این سخنان جاریه نشان از شجاعت همراه با بصیرت او دارد که برای پذیرش حق باید حق را ملاک قرار داد، نه افراد را. اگر قرار باشد افراد شاخص حق و حقیقت باشند، انسان در بزنگاه‌ها سقوط خواهد کرد. او با شجاعت نزد همسر پیامبر رفت و با احترام ولی با صلابت از او درخواست کرد در نزاعی که فتنه‌گران تدارک دیده‌اند، وارد نشود. اصولاً یکی از وظایف خواص اهل حق، انذار دادن و اتمام حجت با خواصی است که در معرکه‌های مهم امکان لغزش دارند. چنین اقدام‌های مؤثری را نباید هتک شأن و بی‌احترامی به بزرگان دانست. اتفاقاً همان‌گونه که در کلام جاریه مشخص است، او سعی دارد از شأن و جایگاه همسر پیامبر(ص) دفاع کند؛ چرا که همواره اهل نفاق و فتنه درصددند با همراهی با بزرگان حرکات خود را موجه و درست جلوه دهند.

نگاهی به نحوه مواجهه و درمان ريشه‌اي ترس در کودکان


 کبري فرشچي/ چشمانش دو دو مي‌زند و خودش را در يک گوشه جمع مي‌کند. انگار دهانش خشک شده باشد. گاهي جيغ مي‌زند و گاهي ناخنش را مي‌جود. تمام حالاتش در کنار چشمان وحشت‌زده‌اش نشان مي‌دهد کودک ما از چيزي مي‌ترسد و براي رهايي از اين ترس به همراهي ما نياز دارد. 
«ترس» براي همه ما واژه آشنايي است و هر یک به نوعي اين حس را تجربه کرده‌ايم. ترس از تاريکي، ‌ترس از تنهايي،‌ ترس از ارتفاع، ترس از برخي حيوانات يا حشرات يا ترس از موقعيت‌هايي چون صحبت در ميان جمع از جمله ترس‌هايي هستند که در زندگي براي ما رخ داده است و پیامدهای اين ترس‌ها را از نزديک لمس کرده‌ايم. اما خيلي از ترس‌هاي‌مان ريشه در دوران کودکي ما دارد و اگر در همان زمان درمان مي‌شديم، امروز اين ترس‌ها به سدي در مسير پيشرفت ما تبديل نمي‌شد. به همين دلیل هم هست که پدر و مادرها در برابر ترس فرزندان‌شان هميشه نگرانند و سعي مي‌کنند به گونه‌اي اين ترس را برطرف کنند. ترس‌هايي که گاهي وقت‌ها ريشه در رفتار خود پدر و مادر دارد و گاهي هم با رفتار نسجيده آنها نه تنها برطرف نمي‌شود؛ بلکه در وجود کودک نهادينه شده و به شکل‌گيري شخصيتي ترسو منجر مي‌شود و خيلي وقت‌ها ترس‌هايي که به سادگي قابليت درمان شدن داشتند، در دوران‌هاي مختلف زندگي به معضلي تبديل مي‌شوند که مي‌توانند سرنوشت فرد را تغيير دهند.

انواع ترس 
ترس یک واکنش عاطفی، هیجانی و فیزیکی است. هر انسانی هنگام روبه‌رو شدن با خطر واقعی، احساس امنیت خود را از دست می‌دهد و دچار ترس می‌شود. این واکنش عاطفی کاملاً طبیعی است و از بدو تولد دیده می‌شود و در برخي موارد و اگر به اندازه باشد مي‌تواند مفيد هم باشد و برخي از رفتارها و واکنش‌هاي ما را کنترل کند. 
نوع ترس کودک با سن او تغییر می‌کند. تا پیش از یک سالگی ترس کودکان طبیعی است. اولین دوره ترس طبیعی کودک از سن ۶ تا ۸ ماهگی است. در این سن کودک از افراد ناآشنا می‌ترسد و با دیدن چهره‌های ناآشنا احساس ناراحتی می‌کند و خود را به مادر می‌چسباند و حتی رویش را از افراد غریبه برمی‌گرداند.
دومین دوره ترس طبیعی، از زمان راه افتادن کودک بروز می‌کند؛ زیرا زمانی که کودک شروع به راه رفتن می‌کند، احساس استقلال می‌کند و از مادر جدا می‌شود و به محیط‌های تازه و ناشناخته پا می‌گذارد و به‌ دلیل نداشتن تجربه و برخورد نداشتن با محیط تازه احساس ترس می‌کند. والدینی که به شدت نگران ترسیدن کودکان‌شان هستند، احتمالاً خود آدم‌های مضطرب یا وسواسی هستند که به کمک روان‌شناختی نیاز دارند. اما در کنار ترس‌هاي طبيعي کودکان گاهي ترس‌هاي برخي از بچه‌ها غيرعادي و بيش از اندازه است. 
اين نمونه از ترس‌ها به يقين ريشه‌هايي دارد که براي مديريت آن، بايد آنها را از بين برد و اغلب اين ريشه‌ها هم به رفتار پدر و مادر بازمي‌گردد.

ريشه‌هاي ترس کودکان
 در رفتار پدر و مادرها
گاهي وقت‌ها والدين الگوي ترسيدن را به کودک خود آموزش مي‌دهند. برای نمونه کودکي که مادرش از سوسک مي‌ترسد معمولاً از سوسک مي‌ترسد! گاهي وقت‌ها هم خود پدر يا مادر بچه‌ها را از موجودات ناشناخته مي‌ترسانند تا راحت‌تر او را مديريت کنند و با مشکل شيطنت يا بازيگوشي بچه مواجه نشوند! مثل زماني که شما به کودک‌تان گوشزد مي‌کنيد اگر شيطاني کند لولو او را مي‌خورد! بعضي وقت‌ها هم ترس‌هاي بچه‌ها به واسطه تنبيه‌هاي سخت والدين در برابر کوچک‌ترين اشتباه از سوي آنها شکل مي‌گيرد و ريشه‌دار مي‌شود. در واقع وقتي پدر و مادر از فرزندشان انتظارات افراطي داشته باشند اين موضوع سبب شکل‌گيری ترس در او مي‌شود. والدين بيش از حد محتاط هم موجب ترسو بار آمدن بچه مي‌شوند. 
ترس دائمی کودک به هر علتی که باشد، اثر نامطلوب و مضری بر جسم و روان او می‌گذارد و کودک را از زندگی طبیعی و شاد محروم می‌کند. کودکان ترسو اغلب گوشه‌گیر، خجول، فاقد قدرت تصمیم‌گیری و وابسته به دیگران هستند، طوری که نه‌تنها قادر به حل مشکلات زمان حال نیستند؛ بلکه در آینده نیز از احراز پست‌های حساس شغلی، می‌ترسند.

مواجهه با ترس 
براي مقابله باترس کودک ضمن همراهي با او فرزندتان را با ترس‌هايش مواجه کنيد. هيچ‌گاه بچه‌ها را برای ترس‌هاي‌شان تنبيه يا تحقير نکنيد. براي مواجهه با ترس‌ها هم نبايد عجله کنيد، بلکه باید سعي کنيد اين مواجهه به تدريج و با محرک‌هاي متبوع همراه باشد. برای نمونه درباره ترس از تاريکي مي‌توانيد اسباب بازي مورد علاقه کودک را در اتاقي تاريک پنهان کنيد و با همراهي هم به جست‌وجوي آن بپردازيد، با چنين روش‌هايي محرک‌هاي مطلوب کم‌کم جايگزين محرک‌هاي ترسناک مي‌شوند و ترس کودک از بين مي‌رود. يا اگر کودک شما از حيوان خاصي مي‌ترسد مي‌توانيد او را با کودک ديگري که از حيوان نمي‌ترسد همراه کنيد. يا برای مثال اگر از گربه مي‌ترسد اينکه شما به او بگوييد «گربه که ترس نداره» نمي‌تواند از وحشت او کم کند؛ بلکه شما بايد با او همراهي و در عين حال کودک را با گربه‌اي مواجه کنيد. برای مثال خودتان به گربه نزديک شويد، يا به گربه غذا بدهيد تا کودک شما ترسناک نبودن گربه را از نزديک تجربه کند. 

تشويق
 شجاعت‌هاي کوچک
يادتان باشد تشويق رفتارهاي مثبت کودکان هميشه نتايج مثبتي به همراه دارد. شهامت‌هاي کوچک فرزندتان را تشويق کنيد و به او القا کنيد بچه شجاعي است. بازي درماني هم يکي از شيوه‌هاي مفيد مواجهه با ترس‌هاي کودکان است، به اين مفهوم که اگر کودک شما از دکتر يا آمپول زدن مي‌ترسد با خريد وسايل پزشکي اسباب بازي و دکتر بازي کردن با بچه‌ها مي‌توانيد تا حد زيادي اين ترس را مهار کنید و کاهش دهيد. 
از همه اينها مهم‌تر فراموش نکنيد ترساندن بچه‌ها براي تنبيه يا کنترل بدترين خشونتي است که عليه آنها به کار مي‌بريد و گاهي پیامدهای جبران‌ناپذیری کنترل دارد. 
با تمام اينها اما برخي از ترس‌ها مي‌تواند ناشي از بيماري باشد و شما با رعايت تمام اين موارد هم نمي‌توانيد اين‌گونه ترس‌ها را مهار يا برطرف کنيد. در اين موارد بهتر است به روانشناس کودک مراجعه کنيد و با مشورت مشاور ترس در فرزندتان را به طور ريشه‌اي درمان کنيد. 

در کتاب «کوچه ‌باغ‌های بهشت» شیوه‌های زندگی سعادتمندانه از دیدگاه دین مبین اسلام بیان شده است.
این کتاب در ۶۶ بخش روش و شیوه‌ یافتن، شناختن و داشتن خدای متعال و حبیب او را که بدون آنها مؤلفه‌های خوشبختی، یعنی امنیت و سکینه قلب، سیری و سیرابی نفس، خوشی حال و شیرینی کام وجود نخواهد داشت، توضیح داده است.
در عناوین ابتدایی نحوه‌ زندگی با حالت تقوا (توجه دائمی) بیان شده است، از جمله داشتن محبت اهل بیت (علیهم‌السلام)، زندگی کردن برای آنها، بخشیدن و تسلیم خود به ایشان، در محضر و مشهد آنها زندگی کردن، انجام اعمال به نیابت آنها، توجه به نفس و. ...
و در عناوین بعدی به اعمال توجّه شده است، از جمله: هر کس در گرو اعمال خویش است، خالی کردن قلب از غیر خدا، ازدواج برای حذف نفس، سیّئات، دلیل زمینگیر شدن ما، کوچک نشمردن گناهان، جلب رضایت الهی در هر حال، انجام آداب و سنن شرعی، انجام هر امری با نیّت، به مقتضای آخرت زندگی کردن، تحمّل سختی‌ها با رفتار درست، تکرار زیارت، شکر نعمت و خوش‌خلقی، کنترل ذهن، محاسبه اعمال خود و اصلی‌ترین موضوع یعنی ذکرالموت.
در بخش‌هاي بعدي کتاب، شیوه‌های روابط اجتماعی بیان شده است، از جمله: رعایت حق دیگران، عدم توجه به خلاف، خود را اسیر مردم نکردن، احکام خانواده و فرزند، تغذیه صحیح، مطالعه، نظم، دوری از اهل معصیت، احترام و محبت صادقانه، انصاف، پل نشدن برای دیگران، دخالت نکردن در امور دیگران و...
کتاب کوچه باغ‌های بهشت سعادت نوشته حسين درگاهي به کوشش انتشارات شمس‌الضحي روانه بازار نشر شده است. اين کتاب در 432 صفحه و در سال 97 به انتشار رسيده است. 
در بخشی از کتاب چنین می‌خوانیم: «دین به معنی «آیین زندگی» است؛ آیین زندگی مورد رضای خدای متعال و مطابق فطرت و خلقت انسان که تدین به آن سؤال‌ها و نیازهای فطری انسان پاسخ می‌دهد؛ لذا اصول دین اصول زندگی نورانی، ‌گوارا و پرثمر مورد نیاز آدمی است.»

سیدطاهر آینده سرزمین‌هایی را که چندین سال درگیر جنگ بوده‌اند، این گونه در صفحه شخصی خود توصیف کرده است: مثل شلمچه،‌ مثل هویزه، مثل چزابه، مثل طلاییه یه روزی حلب و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می‌کنیم، یه روزی گذرمون بهشون می‌خوره. هر زمان تو خیابونا چشم‌تون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید، بدونید به فاصله اندکی، روزی می‌رسه که سراسر ایران خواهند نوشت:
«کاروان راهیان قدس»
کاروانی که این بار مقصدش فراتر از شلمچه و دمشقه! کاروانی که میره به سمت مسجدالاقصی و ان‌شاءالله با امامت امام دوازدهم و با حضور تمام شهدا، نماز رو می‌خونیم، دیر نیست اون روز! 


 دکتر مجيد ابهري/گاهي وقت‌ها همسران نسبت به يکديگر دچار بي‌اعتمادي مي‌شوند و اين بي‌اعتمادي ريشه در رفتار طرف مقابل دارد. اما زن و شوهرها بايد از چه رفتارهايي در زندگي مشترک‌شان پرهيز کنند تا ريشه‌هاي بي‌اعتمادي در زندگي زناشويي بخشکد؟
شک و ترديد دو رفتار آزاردهنده در روابط زناشويي است که انحراف، ‌اختلافات زناشويي و حتي جدايي را در زندگي مشترک موجب مي‌شود. 
رفتارهايي نظير رمزگذاري تلفن همراه، ‌خارج شدن از خانه هنگام گفت‌وگوي تلفني از جمله رفتارهايي هستند که نخستين ترديدها را در رابطه زناشويي به وجود می‌آورند. 
افزون بر اين تغييرات يکباره در رفتارها و عادات همسر مي‌تواند شک‌برانگيز باشد. برای نمونه آقايي که چندان به ظاهر خود اهميت نمي‌داده به يکباره هر روز دوش مي‌گيرد و به سر و وضعش مي‌رسد و از عطر و ادکلن فراوان استفاده مي‌کند و مرتب لباس‌های جدید می‌پوشد. چنين تغيير رفتارهايي براي خانم شک‌برانگيز است. يا غيبت‌هاي بي‌توجيه به بهانه کار و جلسه مي‌تواند ترديد را در دل همسر به وجود آورد. صحبت‌هاي آهسته با دوستان هم از رفتارهايي است که مي‌تواند همسر را دچار ترديد کند. درباره خانم‌ها نيز بسياري از همين مصاديق صادق است. خروج بي‌دليل از خانه، ‌غيبت‌هاي مکرر به بهانه‌هاي گوناگون و رفتارهايي از اين دست مي‌تواند بذر بدبيني را در دل شريک زندگي شما بکارد. زوج‌هاي جوان نبايد فراموش کنند با ازدواج نسبت به همسر خود تعهداتي دارند و بايد بسياري از رفتارهاي دوران مجردي از قبيل رفيق بازي را کنار بگذارند. خيلي وقت‌ها شما بي‌آنکه متوجه باشيد با رفتارتان موجب ايجاد شک و ترديد و بي‌اعتمادي در همسرتان مي‌شويد و اين موضوع مي‌تواند زندگي شما را با چالش مواجه کند.
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.