دعا کنیم هیچکس دلش نگیره
اگه هم گرفت خدا یه هم صحبت خوب بذاره براش
دعا کنیم هیچکدوممون اشکی از چشماش نیاد اگرم اومد از خوشحالی باشه
دعا کنیم هیچکی دلش پر نشه اگه هم پر شد پر بشه از عشق، از خوشحالی
دعا کنیم هیچکی ناامید نشه اگه هم شد خدا زود یه امید دیگه بهش بده
دعا کنیم هرکی هرچی تو دلش داره بهش برسه!
دعا کنیم حکمت خدا با آرزوهامون یکی باشه

احمدبن اسحاق می‌گوید: روزی نزد حضرت عسکری رفتم و پرسیدم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسری سه ساله که صورتش همچون ماه تمام می‌درخشید، بر دوش خویش داشت و فرمود: «ای احمدبن‌اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجت‌های او گرامی نبودی، پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. همانا او هم‌نام و هم‌کنیه رسول خدا و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند.» 
بحارالانوار، ج 52، ص 23


درباره آثار کمدی اخیر در سینما و شبکه نمایش خانگی


 مهدی امیدی/ انتقاد از ابتذال در آثار سینمایی و سریال‌های شبکه نمایش خانگی، خود به یک امر مبتذل تبدیل شده است! وقتی مباحث و نقدهای رایج در رسانه‌ها صرفاً حول تقبیح صحنه‌های نامتعارف این فیلم‌ها باشد و پشت صحنه ماجراها نادیده گرفته شود، به تکرار کلیشه‌های عام و بارها بیان شده می‌رسیم. نتیجه چنین جریانی این شده که رسانه‌ها و منتقدان هر روز علیه فیلم‌های سخیف و بی‌سر و تهی که به نام کمدی و سرگرمی به خورد مردم داده می‌شوند قیل و قال راه می‌اندازند و هر روز، بر تعداد چنین فیلم‌هایی افزوده می‌شود! پس چه باید کرد؟
اتفاقات جاری در فضای فرهنگ و هنر کشور گویای آن است که گسترش روزافزون ابتذال در سینما و شبکه نمایش خانگی، فراتر از یک کار تجاری است. تا پیش از این چنین تصور می‌شد که برخی فیلمسازها چون توانایی جذب مخاطب از راه درست و هنرمندانه را ندارند، با دستمایه قرار دادن شوخی‌ها و مسائل جنسی و غیر اخلاقی، سعی در جلب مشتری و بالاتر بردن فروش خود دارند، اما طی سال‌های اخیر، سینماگرانی به ساخت سخیف‌ترین فیلم‌ها رو آورده‌اند که از قضا، خود از مدعیان روشنفکری بوده‌اند. اغلب فیلمسازهایی که امروز کم‌مایه‌ترین آثار را تولید می‌کنند، افرادی هستند که معمولاً دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی شبه اپوزیسیون دارند، به جریان سیاسی خاصی نزدیک هستند و در فیلم‌های پیشین خود نیز نگاهی انتقادی از جامعه امروز ایران و نظام حاکم بر کشور را مطرح کرده بودند. حال چه شده است که این فیلمسازهای مدعی روشنفکری و ساخت آثار سیاسی و اجتماعی با نگاه انتقادی، در این وانفسا به ساخت آثاری رو آورده‌اند که هم از نظر ساختاری و هنری به شدت ضعیف هستند و هم از نظر محتوایی، رکورد ابتذال و لودگی را شکسته‌اند؟ برای نمونه، کارگردانی که آثار پیشینش در حوزه فمینیستی و اجتماعی بود، به تازگی فیلمی ساخته پر از هجویات و بدون ساختار سینمایی! همچنین کارگردان دیگری که فیلم قبلی‌اش یک اثر سیاسی و پر از کنایه به نظام بود، امروز فیلمی را روی پرده برده که از ابتدا تا انتهای آن را شوخی‌های جنسی در بر گرفته است! 
برخی از هنرمندان نیز معتقدند ساخت آثار مبتذل، یک امر مدیریتی است. هوشنگ توکلی، بازیگر پیشکسوت سینما بر سیاسی بودن تولید آثار سخیف در سینما صحه می‌گذارد. وی در گفت‌وگویی حتی پای نهادهای دولتی را به میان کشیده و گفته بود: «برخلاف نظر برخی که مدعی هستند دولت مخالف تولید کمدی‌های سخیف است، من مخالف این نظرم، چون حتی در شرایطی که دولتی‌‌ترین سینما را به لحاظ تولید و اکران داشته‌ایم، باز آثار سخیف تولید شده‌اند و البته سالن سینما هم برای اکران‌شان بوده است.»
وی تصریح کرده بود: «یک تبانی به طور کامل آگاهانه در تولید آثار سخیف و کمدی‌های مبتذل وجود دارد که فقط و فقط ناشی از ضعف مدیریت است. ما در همه این سال‌ها با دو دسته مدیر مواجه بوده‌ایم؛ مدیرانی که از سینما چیزی نمی‌دانستند و می‌آمدند در این حیطه رزومه‌ای پر کنند و به منصب بعدی برسند و مدیرانی که سابقه سینمایی داشته‌اند و همین سابقه سبب شده تصمیمات آگاهانه بگیرند. مسئله اینجاست که حتی دسته دوم مدیران سینمایی هم شاید در برابر آثار تابوشکن سیاسی ایستادگی کرده‌اند، اما در برابر کمدی‌های مبتذل واکنشی نشان نداده‌اند، چون در منصفانه‌ترین حالت پیش خود فکر می‌کردند کسر شأن است که در زمینه این آثار، روشنگری کنند. نتیجه هم که به طور کامل پیش روست؛ جشن می‌گیرند در رکوردشکنی فیلم‌هایی که نمی‌توان حتی یک ربع آنها را با خانواده دید!»
اما برخی کارشناسان نیز معتقدند که گرایش شبه‌روشنفکرها به تولید فیلم‌های سخیف، بخشی از یک پروژه سیاسی است. برای نمونه، محمدتقی فهیم، منتقد سینما در یک برنامه تلویزیونی گفت: «جریان انحرافی فکری راه افتاده که تولیداتی به ما می‌دهد که دچار ابتذال و سطحی‌گرایی است، از خطوط قرمز رسمی گذشته و روی ارزش‌های مردم پا گذاشته است. این طیف از فیلمسازها می‌خواهند برای دموکراتیک کردن جامعه ابتذال را رواج دهند.» 
هنگامی این اظهارنظر، تأمل‌برانگیز می‌شود که می‌بینیم جریان ترویج ابتذال از سوی اپوزیسیون فقط به سینما و سریال‌های شبکه نمایش خانگی محدود نمی‌شود. کافی است نگاهی به بازار کتاب و به ویژه کتاب‌های ادبی هم بیندازیم. ناشرانی که معمولاً کتاب‌هایی با مواضع سیاسی هم‌جهت با منافع غرب را منتشر می‌کردند، این روزها بیش از آثار سیاسی، کتاب‌هایی با دورنمایه ضد اخلاقی چاپ می‌کنند. طی سال‌های اخیر، موج گسترده‌ای از انتشار کتاب‌های شعر به وجود آمده که نه تنها ردی از شعر به معنای واقعی در آنها دیده نمی‌شود؛ بلکه مملو از عبارات و کنایه‌های شرم‌آور هستند. به طوری که می‌توان گفت، وضعیت در حوزه ادبیات داستانی فجیع‌تر است. به گونه‌ای که در برخی از کتاب‌های داستان و رمان، مسائل جنسی و ضد اخلاقی به صراحت مطرح می‌شود. به طور طبیعی، ناشران و نویسندگانی که چنین کتاب‌هایی را روانه بازار نشر می‌کنند، اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خاصی دارند. هدف آنها این است که با تضعیف روحیات اخلاقی در مردم، نفوذ و سیطره بیشتری بر جامعه بیابند. چون معادله رایج در همه جوامع این است که زوال ارزش‌های اخلاقی، مساوی با گرایش بیشتر جامعه به جریان‌های غربگراست.
وقتی این وضعیت واضح‌تر به نظر می‌رسد که می‌بینیم، در عرصه تئاتر که فضایی به ظاهر روشنفکرانه‌تر دارد و حضور هنرمندان اپوزیسیون در این بخش بیشتر است، طرح ماجراهای سخیف نیز پررنگ‌تر است. به گونه‌ای که هر روز شاهد روی صحنه آمدن نمایش‌هایی پر از الفاظ رکیک، پوشش نامناسب بازیگرها و ماجراهای غیر اخلاقی هستیم.
بنابراین، آنچه تحت عنوان ابتذال و هجمه آثار سخیف در عرصه ادبی و هنری ایران برجسته شده، یک استراتژی فرهنگی برای پیشبرد پروژه‌ای سیاسی در جهت هر چه لیبرال‌تر کردن فرهنگ و مناسبات اجتماعی کشور است. به همین دلیل هم برخلاف گذشته، نام هنرمندان و نویسندگان اپوزیسیون و شبه‌روشنفکر در این زمینه بیشتر به چشم می‌خورد. 


رستاخیز اربعین‌ـ ۲

 قاسم حبیب‌زاده/ 
سردار حاج‌قاسم و امنیت عراق
از نجف تا کربلا که بیش از ۱۴۰۰ عمود به فاصله‌های مساوی قرار داده شده، تصاویر شهدای عراقی نصب شده است؛ شهدایی که در مبارزه علیه تروریسم تکفیری و داعش به شهادت رسیده‌اند. نگاه به این تصاویر ناخودآگاه هر بیننده ایرانی را یاد شهرهای خودش می‌اندازد که مزین است به تصاویر شهدای راه اسلام و دفاع از وطن، اما این قرابت مرا یاد یک شهید زنده هم انداخت؛ شهید زنده سردار حاج‌قاسم سلیمانی؛ کسی که برای احیای فرهنگ جهاد و شهادت در میان مردم عراق جانفشانی‌ها کرد و ثمره تلاش‌های او و همرزمانش در مبارزه با تروریسم تکفیری چنان امنیتی را در عراق برپا کرده است که دو میلیون ایرانی به همراه ۱۴ میلیون زائر دیگر در جاده‌ای ۸۰ کیلومتری در دل عراق پیاده‌روی می‌کنند، بدون آنکه نگران امنیت خود باشند.
مقدمه امت‌سازی 
دوست شفیقی با دیدن پرچم کشورها در راه‌پیمایی امسال اربعین می‌گفت، چه خوب می‌شد ما ایرانی‌ها هم پرچم کشور خود را همراه داشته باشیم، هرچند بودند افرادی که پرچم ایران یا تلفیق دو پرچم ایران و عراق را با خود حمل می‌کردند.
در پاسخ گفتم، مسلمانان کشورهای آذربایجان، پاکستان، ترکیه، افغانستان و... برای اعلام حضور خود پرچم کشورشان را همراه دارند، اما ایرانی‌ها چنان حضور چشمگیری دارند که برای اعلام حضور نیازی به حمل پرچم کشور خود ندارند، ضمن آنکه معتقدم این مانور بزرگ مسلمانان مقدمه‌ای برای امت‌سازی در جهان اسلام است که باید تمایزات ملی در آن به نفع امت اسلامی کم‌رنگ شود. البته به این هم معتقدم که حفظ نمادهای ملی با امت‌سازی در جهان اسلام منافاتی ندارد.
قدرت اربعین منبع اقتدار اسلام
جهان اسلام یکی از منابع قدرت نرم خود را احیا کرده است، در اربعین قدرت نرم، قدرت تمدنی، قدرت فرهنگی‌ـ اعتقادی، قدرت سیاسی و قدرت دفاعی با هم درآمیخته و اقتدار بی‌نظیری به مسلمانان اعطا کرده است که باید با تمام وجود از آن پاسداری کرد.
اینکه در نیجریه راه‌پیمایان اربعین را قتل عام می‌کنند، یا اخبار اربعین را سانسور کرده یا اقدام به خبرسازی‌های تخریبی علیه آنها می‌کنند به دلیل ترسی است که از آن پیدا کرده‌اند.
زوزه‌های گرگ
فریادهای بی‌بی‌سی و شبکه‌های ضد اسلامی نظام سلطه‌گر غرب علیه اربعین بلند شده است. آنها وقتی سیاست بایکوت و سانسور را در مقابل این حرکت عظیم بی‌اثر دیدند، دست به تخریب آن زده و با هدف اختلاف‌افکنی اقدام به خبرسازی‌های منفی علیه اربعین می‌کنند. این رسانه‌ها و فریادهای آنها به مثابه زوزه گرگ‌هایی می‌ماند که از سر درماندگی مرگ خویش را نزدیک دیده، برای خود چاره نمی‌بینند. سخنان تفرقه‌آمیز، تحریف مسلمات تاریخی، وارونه‌سازی واقعیات موجود همه نشان‌دهنده استیصال آنها مقابل این حرکت بزرگ جهان اسلام است.


 حسین کارگر/ معمولاً در دو مقطع زمانی، مسئله آسیب‌شناسی کتاب و هشدار در زمینه پایین بودن سرانه مطالعه در رسانه‌ها و محافل فرهنگی بیشتر مطرح می‌شود؛ یکی موقع برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ‌ماه و دیگری در نیمه دوم آبان و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی. این دو مناسبت وضع شده‌اند تا هم موانع ساختاری و مدیریتی در ارتقای فرهنگ مطالعه شناسایی شوند و هم اینکه کارزارهای گوناگون برای تحریک و تشویق مردم به سمت کتاب و کتابخوانی به وجود آید؛ چرا که ارتباط ضعیف با کتاب و نداشتن عادت مطالعه، به طور کلی و برای همه مردم یک ضعف به حساب می‌آید؛ اما مسئله برای فعالان انقلابی و ولایی متفاوت است و نبود مطالعه و انس نداشتن با کتاب در این بخش از جامعه، چند برابر قابل انتقاد
 است. 
رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر کتابخوانی به منزله یک امر مهم فرهنگی تأکید فرموده‌اند. شاید در هیچ کشوری، یک رهبر سیاسی یا حاکم را نتوان یافت که همچون آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای برای فرهنگ و هنر اهمیت قائل شود؛ نگارش تقریظ بر شماری از کتاب‌ها، حضور هر ساله در نمایشگاه کتاب، اشاره به کتاب‌های متعدد در سخنرانی‌ها و بیانات درباره اهمیت ارتقای فرهنگ مطالعه، از نشانه‌های اهمیت دادن معظم‌له به این مهم هستند. بنابراین، می‌توان گفت یکی از شاخصه‌های فرهنگ ولایی، مطالعه و کتابخوانی است.
 یک ولایتمدار، پایبند اصولی است که از سوی مرجع و الگوی وی مطرح می‌شود؛ بخشی از این اصول سیاسی و اعتقادی هستند و بخشی نیز در حوزه رفتارهای فردی تعریف می‌شوند، البته هر دو حیطه، با هم معنا و جلوه پیدا می‌کنند. همه می‌دانند حضرت آقا تا چه حد با کتاب انس و الفت دارند و خود ایشان نیز بارها به بیان این موضوع اشاره داشته‌اند. با این حساب، یک فرد چطور می‌تواند چنین الگویی داشته باشد و برخلاف آن عمل کند؟
بر اساس این، هر فرد انقلابی و مکتبی، باید مطالعه و سرگرم شدن با کتاب را نوعی فعالیت ولایی برشمرد. تشویق به کتابخوانی و اهدای کتاب به یکدیگر نیز نوعی امر به معروف محسوب می‌شود. همه اداره‌ها، نهادها و مراکز مدعی انقلابی و ولایی بودن نیز باید گسترش فرهنگ مطالعه را یکی از وظایف خود بدانند و در این زمینه برنامه‌ریزی کنند. 
در زمانه‌ای که معاندان انقلاب بیش از پیش در حوزه فرهنگ و رسانه سرمایه‌گذاری و فعالیت می‌کنند، مردم انقلابی نیز محکوم به کار بیشتر در این زمینه
 هستند.  

 دیوان ‌اشعار حمید سبزواری رونمایی شد
آیین رونمایی مجموعه‌ اشعار مرحوم حمید سبزواری با عنوان «این بانگ آزادی»، با حضور جمعی از ادیبان و علاقه‌مندان به حوزه شعر و ادبیات انقلاب اسلامی، در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه، شخصیت‌هایی چون؛ سردار سپهر جانشین فرمانده سازمان بسیج مستضعفین، اسفندیار قره‌باغی خواننده سرود «آمریکا مرگ به نیرنگ تو»، علیرضا قزوه شاعر و... سخنرانی کردند و از خانواده خلیل عمرانی و نصرالله مردانی، دو شاعر انقلابی، تجلیل شد. سپس با دعوت از عالیه محرابی و محمدمهدی سیار از شاعران جوان حوزه شعر انقلاب نیز قدردانی شد. همچنین خانواده‌های مرحوم حمید سبزواری و مرحوم احمد زارعی هم تجلیل شدند. پس از مراسم، حسین اسرافیلی از شاعران انقلاب و از دست‌اندرکاران تهیه و تنظیم کتاب «این بانگ آزادی»، درباره علت چاپ این مجموعه شعر گفت: «بعد از فوت استاد سبزواری مجموعه آثار منتشر شده و نشده از ایشان مورد بازنگری و بررسی قرار ‌گرفت و با کمک استادان محدث خراسانی و رضا اسماعیلی منشوری از آنها برای شاعران جوان در مسیر تقویت بصیرت و روحیه انقلابی فراهم شد که امشب رونمایی از آن را جشن می‌گیریم.» 
تولید یک فیلم ضد ایرانی دیگر در آمریکا
فیلم ضد ایرانی «آخرین چیزی که او می‌خواست»، درباره پرونده «ایران گیت» یا همان قضیه مک فارلین است و بن افلک کارگردان فیلم ضدایرانی آرگو نقش اول مرد این فیلم را بازی می‌کند.
دی ریس کارگردان آمریکایی، تولید و ساخت فیلم سینمایی با عنوان اولیه «آخرین چیزی که او می‌خواست» را با محوریت قضیه مذاکره مک فارلین مقابل دوربین برده است؛ فیلمی که با نام‌های دیگری مانند پرونده «ایران گیت» یا رسوایی «کنترا گیت» در آمریکا شناخته می‌شود و آن را با همکاری شبکه نتفلیکس مقابل دوربین برده است. دی ریس از «بن افلک» و «آن هاتاوی» دو بازیگر هالیوودی برای ایفای نقش در چهارمین فیلم بلند کارنامه‌اش که مضمونی سیاسی دارد، استفاده می‌کند.
برخی منابع خبری از سفارشی بودن این فیلم از سوی طیفی از جمهوریخواهان تندرو یا همان نئوکان‌های آمریکایی خبر می‌دهند. قرار گرفتن بن افلک در نقش محوری فیلم و همچنین سفارش‌دهنده این اثر، خبر از تولید یک فیلم ضدایرانی تمام‌عیار را می‌دهد.

چاپ هشتم کتاب «فرنگیس» منتشر شد
چاپ هشتم کتاب «فرنگیس»؛ خاطرات فرنگیس حیدرپور نوشته مهناز فتاحی که به‌ تازگی مزین به تقریظ رهبر معظم انقلاب شده، توزیع شد.
با توجه به موقعیت جغرافیایی محل سکونت فرنگیس و خانواده‌اش، او صحنه‌هایی از دوران دفاع‌مقدس را روایت می‌کند که جزو وقایع اصلی جنگ در آن دوران محسوب می‌شوند. از جمله بمباران‌های بی‌وقفه روستاهای اطراف گیلانغرب، حمله منافقین به اسلام‌آباد و عملیات مرصاد و دیگر وقایعی که جزو حوادث فراموش‌نشدنی آن دوران هستند؛ همچون سفر رهبر معظم انقلاب به استان کرمانشاه که در آن سفر ایشان به شهر گیلانغرب هم می‌روند و فرنگیس موفق می‌شود با معظم‌له دیدار کند. 
رادیو انقلاب
 افتتاح شد
شبکه رادیویی مناسبتی «انقلاب» به مناسبت بزرگداشت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، کار خود را آغاز کرد.
از جمله محورها و اهداف این شبکه رادیویی، بیان تاریخ انقلاب اسلامی، شرح دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه‌های گوناگون، توصیف خاطرات چهره‌های شاخص دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی، بازگویی جنایت‌ها و خیانت‌های پهلوی‌ها به ملت ایران، بیان جنایت‌های آمریکا و انگلیس علیه ایرانیان، ترسیم افق آینده جمهوری اسلامی ایران از نگاهی علمی و تحلیلی است. رادیو انقلاب از 20 آبان فعالیت خود را آغاز کرده و تا پایان روز 22 بهمن 1397، 24 ساعته روی موج «اف‌ام» فرکانس 95/5 پخش خواهد شد. 
سریال دفاع مقدسی
 آماده پخش شد
پخش یک سریال دفاع مقدسی به زودی در شبکه یک سیما آغاز می‌شود.
سریال 27 قسمتی «مینو» در بوستان ولایت، آبادان، خرمشهر، شهرک سینمایی دفاع مقدس و شهرک سینمایی غزالی تصویربرداری شده و با پایان یافتن مراحل فنی آماده نمایش از رسانه
 ملی است. 
«مینو» به کارگردانی امیرمهدی پوروزیری و تهیه‌کنندگی مهدی همایونفر، روایتی از عاشقانه‌ای در تابستان و پاییز در زمان آغاز جنگ تحمیلی است که داستان آن در ماه‌های منتهی به ‌اشغال این شهر می‌گذرد. 
این سریال که محصول جدید سازمان اوج است، از سوم آذر روی آنتن شبکه یک خواهد رفت.  

فیلمی با 100 بازیگر سوری
 در جشنواره مقاومت
«زندان حلب» جدیدترین فیلم نجدت انزور کارگردان سوری با آوازه جهانی و خالق اثر «پادشاهی شن‌ها» در پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت به نمایش در
می‌آید.
در فیلم «زندان حلب» نجدت انزور که اکنون در جایگاه عضو پارلمان سوریه فعالیت می‌کند، گوشه‌هایی از روزهای پرالتهاب زندان مرکزی حلب و ایستادگی و مقاومت مدافعان این زندان را برابر شدیدترین هجمه‌های تروریست‌ها در قالب یک اثر دو ساعته به تصویر کشیده شده
 است. 
در این فیلم 100 بازیگر سوری بازی می‌کنند.



 حسن زعیمیان/ دیدن صحنه بازگشت جناب ماکسی‌میلیان به شهر فیلادلفیا در فیلم «مردان آنجلس» و مواجهه وی با تحولات عجیب و غریب شهر، از صحنه‌های شگفت‌انگیزی بود که خیلی‌ها رو مبهوت خودش کرد و تحسین همگان را نسبت به صبر و هنرنمایی خدای متعال برانگیخت. فکرش رو بکن، یه روز از شهر بری بیرون و یکی دو روز دیگه برگردی و هیچ چیزی سر جای خودش نباشه. حالا تصور کن که این رفت و برگشت شخصیتی مثل جناب ماکسی‌میلیان رو با داستان شیوه استدلالی و اقناعی حضرت ابراهیم در برابر ستاره‌پرستان، ماه‌پرستان و خورشیدپرستان ترکیب کرده و بخوای داستانی واقع‌گرا از اون بسازی، چی می‌شه! من بهتون می‌گم چی می‌شه. داستان از این قرار می‌شه که یه چیزی در حدود 40 سال پیش کشوری بود به نام آمریکا که به نظر ما آدمای دور از جون شما آمریکا ندیده، همه چی داشت. زور، قدرت، تکنولوژی و خصوصاً نوشابه کوکاکولا داشت که خیلی‌ها می‌گن قبل از اینکه ما موفق به پخت کیک زرد بشیم، حتی نمی‌تونستیم یه لولهنگ ناقابل هم بسازیم چه برسه به تهیه مواد اولیه نوشابه منحصر به فرد کوکاکولای آمریکایی که الآن هم نمی‌تونیم بسازیم(البته باید تو پرانتز بگم که چون ضرر داره ما الآن هم خودمون نمی‌تونیم نوشابه ایرانی و بهتر از نمونه آمریکاییش رو بسازیم و موادش رو از خارج وارد می‌کنیم)، خلاصه هر چی که بشه به واسطه اون بر ملت‌ها سلطه پیدا کنه، داشت. شخصیت داستان ما که اتفاقاً یکی از همین نَسله که گفتم، بر اثر ضربه‌ای سنگی در سال ۱۳۵۷ به خواب عمیقی فرو رفته و 40 سال بعد، یعنی سال 1397 از خواب بیدار شده و شاهد تحولات عجیب و غریبی می‌شه که با مشاهده اونها مخش سوت می‌کشه. برجسته‌ترین اتفاقی که شخصیت داستان ما با اون مواجه می‌شه اینه که اون آمریکایی که بالاتر براتون تجسمش کردیم و در اوج قدرت بوده و عزیز دلبعضی شخصیت‌های خاص‌اندیش بود و  با سربلندی و اقتداری پوشالی در آسمان اقتدار جهانی نورافشانی می‌کرد، پس از گذشت 40 سال، قدرتش رو به افول گذاشته و دیگه حرفش رو کسی نمی‌خره و هر چی تهدید می‌کنه، انگار با دیوار داره حرف می‌زنه. بابا! برا دلْ خوش کُنَکش هم که شده یه ترسی چیزی از خودتون نشونش بدین بیچاره دپرس نشه؛ ولی شخصیت متعجب ما از طرفی یه عده آدم رو می‌بینه که در لباس‌های مختلف مسئول و غیر مسئول ظاهر شدن و به این دلیل که طعم خوش کوکاکولای آمریکایی به مذاق‌شون بدجوری خوش اومده و هیچ جور راضی نمی‌شن که این مایه حیات رو با قطع رابطه با خالقش از دست بدن، شروع کردن قدرت کدخداگونه‌اش رو با صدای بلند و نه یک‌بار که بارها و با نهیب بر خودی‌های انقلاب و توهین به دلواپسان نظام فریاد زدن تا شاید به حکم «از این ستون به اون ستون فرجه»، فرجی بشه و راه ورود کوکاکولا به ایران قطع نشه و این ماده حیاتی همچنان به حیات خودش در زندگی این دلدادگان خوش مشرب ادامه بده، ولی غافل از اینکه برای این محتضر دیگه رمقی نمونده و داره روزهای آخر عمرش رو سپری می‌کنه و افولش نزدیکه. 

بی‌شیله پیله بود و 
بی‌رنگ و ریا
خاضع بود و خاشع
رندی در مرامش جای نداشت
به ساز روزگار هم نمی‌رقصید
او خودِ خودش بود
یک انسان واقعی...
او از آفتاب‌پرستان بیزار بود
تملق نمی‌گفت
تعلق خاطر هم نداشت
همه دار و ندارش یک قلب ساده و مهربان بود
و دلی به وسعت دریا
که پیراسته بودش از تیرگی‌ها
عطای دنیا را به لقایش بخشیده بود
و همه سرمایه‌اش امید بود؛
امید به ظهور یار
او شیفته بود!
و اولین و آخرین دعایش زیارت ضریح چشمان یار بود
او یک انسان واقعی بود...