گروهي از محققان دانشکده‌هاي داروسازي و پزشکي دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي با حمايت معاونت تحقيقات و فناوري دانشگاه در قالب گرنت فناورانه موفق به طراحي و توليد «نرم‌افزار شبيه‌ساز آناتومي بدن انسان» شدند. که تا پیش از این تنها کشورهای معدودی چون آمریکا، آلمان و ژاپن موفق به ساخت آن شده بودند. اين نرم‌افزار که تحت نظارت استادان دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي طراحي و ساخته شده، از فناوری روز جهان بهره گرفته و به صورت مولتي پلتفرم در قالب واقعيت مجازي و واقعيت افزوده عمل مي‌کند.
اين گروه از محققان فعاليت خود را در حوزه فناوری‌های آموزشي و پزشکي ازجمله نرم‌افزارها و شبيه‌سازها از پنج سال پيش آغاز کرده‌اند و نرم‌افزار شبيه‌سازي آناتومي يکي از دستاوردهاي اين گروه است. اين گروه با توجه به گسترش شبيه‌سازها و سيمولاتورها در علوم پزشکي و نبود توليدات داخلي؛ طي سه سال و تحت حمايت و نظارت دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، اقدام به طراحي و ساخت اين نرم‌افزار بومي کردند.
از قابليت‌هاي اين شبيه‌ساز افزون بر دقت علمي و توجه بالا به جزئيات، مي‌توان به توانايي اجراي آن در پلتفرم‌هاي مختلف و اجرا بر روي سيستم‌هاي واقعيت مجازي و واقعيت افزوده و امکان پرينت سه بعدي کل بدن يا عضوي از آن با استفاده از چاپگرهاي سه بعدي اشاره داشت. همچنين اين نرم‌افزار مي‌تواند با قابليت‌هاي خود، فضايي مناسب را برای مطالعه و تشريح آناتومي انسان فراهم کند. 
اين نرم‌افزار با امکان مطالعه بدن از سوی دانشجويان پزشکي درفضاي مجازي، سبب کاهش هزينه‌هاي تهيه و نگهداري جسد و مولاژ به ویژه در وضعیت فعلي کشور شده و با بهره‌گيري از اين فناوري، نياز به استفاده از جسد براي تشريح و آموزش دانشجويان پزشکي به مراتب کمتر است.

نگاهی به فرصت بی نظیر ایران در صنعت شیلات


 وحيد شفيعي/  سرزمين‌هاي آبي شمال و جنوب ايران، منابع بسيار ارزشمند غذايي است که مي‌تواند به مثابه گنجينه‌ارزشمندي در خدمت ملت ايران قرار گيرد. پرورش انواع آبزيان (انواع ماهي و ميگو)، صيد آبزيان در آب‌هاي شمال و جنوب کشور، فرآوري محصولات دريايي و توزيع و فروش آن در بازارهاي داخلي و بين‌المللي، مجموعه فعاليت اقتصادي سودآوري را تشکيل مي‌دهد که ضمن ايجاد اشتغال براي مهارت‌هاي گوناگون نيروي انساني، درآمد ارزي مناسبي را نيز براي اقتصاد کشور به ارمغان مي‌آورد.
اين گنجينه‌هاي ارزشمند در طول دو قرن اخير همواره مورد چشمداشت بيگانگان متجاوز و کشورهاي استعمارگر بوده است و بي‌لياقتي شاهان قاجار و پهلوی موجب سوء‌استفاده آنان شده است. از دوره صفويه رفت‌وآمد بازرگانان و ماهيگيران روسيه تزاري به گيلان و ساير نواحي شمال ايران آغاز شد. آنها با پرداخت مبالغ ناچيز و با تقديم هدايا به حکام کرانه‌هاي درياي خزر، اجازه صيد مي‌گرفتند. در زمان محمدشاه قاجار، دولت به پول نياز مبرمي داشت، در نتيجه امتياز بهره‌برداري از ذخاير درياي خزر در مقابل  ۶۵ هزار ريال در سال را به يکي از اتباع روسيه واگذار کرد. در سال ۱۲۵۵ شخصي به نام «ليانازوف» در قبال پرداخت سالیانه ۵۰۰ هزار ريال تا ۲۷ سال بهره‌برداري از آب‌هاي درياي خزر را به عهده گرفت. پس از وي اين قرارداد به پسرش منتقل شد و مدتي نيز شخصي به نام «وانتسف» از حوزه جنوبي درياي خزر بهره‌برداري کرد. از سال ۱۳۰۶ «شرکت مختلط ماهي ايران و شوروي» براي مدت ۲۵ سال از ذخاير آبزي درياي خزر بهره‌برداري کرد. شرکت مختلط ماهي ايران و شوروي زيان‌هاي زيادي به زنجيره حياتي و اقتصادي آبزيان زد و سبب کاهش ذخاير ماهي شد. 
بهمن ۱۳۳۱ که دولت مصدق سياست اقتصاد بدون نفت را پيش گرفته بود، اين قرارداد به پايان رسيد و دولت ايران با درخواست روس‌ها براي تجديد قرارداد مخالفت کرد و به مردم شمال ايران اين نويد را داد که شيلات شمال را ملي مي‌کند. در ۱۲ بهمن ۱۳۳۱ مجلس شوراي ملي با تأسيس سازماني به اسم شيلات ملي ايران موافقت کرد و اين شرکت زير نظر وزارت دارايي فعاليت خود را آغاز کرد. به دنبال آن همه تابلوهاي شرکت در شهرهايي، چون بندر انزلي و رشت و لاهيجان به پايين آمد و مدارس تهران و ساير شهرها به شکرانه اين اتفاق ملي تعطيل شد و صيادان ايراني پس از بيش از ۱۵۰ سال تورهاي خود را به اسم ايران به آب انداختند و از نعمتي که طبيعت به آنها اعطا کرده، بهره گرفتند تا شيلات ايران از صادرات ماهي‌هاي خاوياري و گوشتي و تزئینی و گياهان دريايي ساليانه درآمدي نزديک به درآمد نفت داشته باشد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي شرکت سهامي شيلات ايران زير نظر وزارت کشاورزي قرار گرفت و در سال ۱۳۶۶ اين شرکت به وزارت جهاد سازندگي الحاق شد.
وجود بيش از 500 هزار هکتار منابع آبي داخل سرزميني و بيش از ۳۳۰۰ کيلومتر نوار ساحلي در شمال و جنوب کشور (با احتساب سواحل جزاير)، صنعت تکثير و پرورش آبزيان و همچنين صيد و صيادي مي‌تواند تکيه‌گاه قابل اعتمادي براي تأمين پروتئين حيواني سالم و ايجاد امنيت غذايي پايدار باشد.
بر اساس آمارهاي موجود توليد گوشت قرمز در کشور حدود 900 هزار تا يک ميليون تن برآورد می‌شود و توليد گوشت مرغ حدود 2 ميليون تن و تخم مرغ ۲/۱ ميليون تن بوده و اين در حالي است که با توجه به ظرفيت مراتع و ظرفيت توليد مواد اوليه مورد نياز امکان گسترش بيشتر و پايدار توليد گوشت قرمز و گوشت مرغ با محدودیت شدید روبه‌رو است، در حالي که توليد و صيد محصولات شيلاتي در حال حاضر حدود 700 هزار تن است که با يک برنامه‌ريزي منسجم و طي يک برنامه چهار ساله امکان توليد بيش از سه ميليون تن محصولات شيلاتي وجود دارد.
با وجود قرار داشتن ايران در منطقه خشک و نيمه‌خشک، تنوع اقليمي سبب شده است امکان فعاليت در رشته‌هاي آبزي‌پروري، نظير تکثير و پرورش ميگو، ماهي خاوياري، انواع کپور ماهيان، ماهيان دريايي، ماهي قزل‌آلا و... وجود داشته باشد. در سال پاياني دهه هفتاد (۱۳۷۹)، ميزان توليد انواع آبزيان پرورشي 66 هزار تن بوده که در سال ۱۳۸۹ به بيش از 251 هزار تن افزايش يافته و در سال ۱۳۹۲ به 370 هزار تن رسيده است.
ميگو يکي از مهم‌ترين آبزيان پرورشي به شمار مي‌رود که اگرچه سهم آن از کل توليدات آبزي‌پروري ناچيز است؛ اما ارزش اقتصادي آن بسيار بالاست و در زمره ۱۰ گونه اول آبزيان پرورشي قرار دارد. تقاضاي قابل توجه براي ميگو در بازارهاي جهاني و از سوي ديگر استفاده از منابع طبيعي نسبتاً کم ارزش و ورود فناوري توليد به اين حرفه، از عواملي هستند که در سال‌هاي اخير روند رو به رشدي را براي ميگوی پرورشي رقم زده است.
 با وجود نوسانات قيمت ميگو در بازارهاي جهاني سرمايه‌گذاري براي توسعه مزارع همچنان وجود دارد. نگاهي به وضعيت پرورش ميگو در کشورهايي نظير چين، ويتنام، اکوادور و هند و سرمايه‌گذاري براي ايجاد مزارع جديد، گوياي اين حقيقت است که با وجود تشديد رقابت در بازارهاي جهاني ميگو، کماکان تقاضا و ظرفيت بالا و مناسبي براي توسعه آن در کشور وجود دارد و از اين رو باید با افزايش بهره‌وري مزارع و کاهش هزينه‌هاي توليد در ميدان رقابت با ديگر توليدکنندگان گوي سبقت را برباييم. وجود بيش از۱۸۰ هزار هکتار اراضي شناسايي شده براي ايجاد محيط تکثير و پرورش ميگو در ايران، توانمندي بالقوه‌اي را فراهم آورده است.
با توجه به آمارهاي موجود، در بيش از ۱۲ هزار هکتار اراضي استخر پرورش ميگو ايجاد شده که در اين سال‌ها حداکثر از حدود ۴۷۰۰ هکتار آن بهره‌برداري شده است. توليد ميگوی پرورشي از توليد ۱۶ تن در سال ۱۳۷۳ به توليد بيش از ۱۶ هزار تن در سال ۱۳۹۳ رسيده است.
توليد و پرورش ماهيان گرم آبي، سيري مشابه با پرورش ميگو داشته است. در سال ۱۳۷۹ توليد انواع کپور ماهيان در مزارع و منابع آبي طبيعي و نيمه طبيعي بالغ بر ۵۳ هزار تن بوده که در پايان سال ۱۳۹۲ به حدود ۱۸۰ هزار تن رسيده است.
بهره‌وري نسبتاً پايين يکي از معضلات اين فعاليت در ايران است. متوسط برداشت در هکتار ماهيان گرم آبي درايران حدود سه تا چهار تن است؛ در حالي که در کشورهاي صاحب اين صنعت متوسط توليد به بيش از ۱۵ تن در هکتار نيز رسيده است. افزايش بهره‌وري، ضرورت اصلاح‌ نژاد و به‌گزيني، تأمين به موقع نهاده‌ها و سرمايه در گردش و... از راه‌هاي رسيدن به متوسط‌هاي جهاني است.
قزل‌آلا يکي از قديمي‌ترين فعاليت‌هاي زير بخش شيلات در کشور است. در ۳۰۶ مزرعه سال ۱۳۷۹، حدود 9 هزار تن ماهي قزل‌آلا توليد و روانه بازارهاي مصرف شد که در سال ۱۳۹۲ در ۳۳۵ مرکز پرورشي حدود ۱۲۰ هزار تن ماهي توليد شد و ايران را يکي از بزرگ‌ترين توليدکنندگان اين گونه ماهي در جهان معرفي کرد.
پرورش ماهي در قفس در آب‌هاي داخلي از دهه هفتاد به منزله يکي از ظرفيت‌هاي توسعه آبزي‌پروري کشور مطرح بوده است؛ اما با وجود بيش از ۳۳۰۰ کيلومتر نوار ساحلي کمترين استفاده از اين امکان خدادادي شده است، به گونه‌اي که تنها ۱۰۰ تن ماهي در قفس توليد شده است، در حالي که بر اساس آمار موجود در ۲۵ کشور فعال در اين عرصه بيش از سه ميليون تن انواع ماهي نظير ماهي آزاد، تن ماهيان، انواع شانک‌ها، ماهيان خاویاری و قزل‌آلا توليد کرده‌اند. سرمايه‌گذاري در اين عرصه مي‌تواند فعاليتي سودمند به حساب آيد که ارزش‌افزوده قابل ملاحظه‌اي به همراه خواهد داشت.
تکثير و پرورش ماهيان زينتي، يکي ديگر از زمينه‌هاي فعاليت‌هاي توليدي و اقتصادي زيربخش شيلات و آبزيان است. اين عرصه از نيمه دهه هشتاد به صورت جدي در ايران مطرح شده است. در سال ۱۳۸۴ در حدود ۳۰ ميليون قطعه انواع ماهيان زينتي آب شيرين و شور توليد شده که اين میزان به نزديک ۱۹۰ ميليون قطعه در سال ۱۳۹۳ رسيده است.



 مهدي دنگچي/ محمود شاهرخي در سال ۱۳۰۶، در بم از توابع استان کرمان به دنيا آمد و از سوي پدر، منتسب به ميرزاحسين ملقب به «رونق علي کرماني» است. وی دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در بم گذراند و تحصيلات متوسطه را در کرمان و يزد به پايان برد. پس از آن در مدرسه معصوميه کرمان، که خاص طلاب علوم ديني است، مقدمات زبان عربي را فراگرفت. شاهرخي در همان زمان با سيد محمد و متخلص به «مجذوب» از اهالي يزد که براي وعظ و خطابه به بم آمده بود آشنا شد و سر انجام به همراه او، به يزد رفت و در خانه او ساکن شد و در مدرسه خان يزد تحصيل خود را ادامه داد و دختر او را به عقد خود درآورد.
شاهرخي پس از آن براي مدتي در يزد به تحصيل اشتغال داشت و سپس به نجف رفت و در مدرسه کبراي آخوند خراساني اقامت گزيد و به تحصيل ادامه داد. شاهرخي پس از چندي به علت ضعف مزاج و هواي نامساعد نجف، به بيماري ريه مبتلا شد و ناگزير به ايران مراجعت کرد و در فيضيه قم تحصيل کرد، سپس به علت تشديد بيماري به تهران آمد و در يکي از آسايشگاه‌ها بستري شد. او پس از بهبود و سلامتي، درگير امور معيشتي شد و به همين علت از کسوت طلبگي بيرون آمد و در بخش خصوصي فعاليت کرد.
شاهرخي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، همکاري خود را با صداي جمهوري اسلامي آغاز کرد و به نوشتن مقالات و برنامه‌هايي با عناوين «تا به خلوتگاه خورشيد»، «تا به سرمنزل عنقا»، «سيري به پاي دل» و «نواي ني» در زمينه ادب و عرفان مبادرت ورزید. شعرهاي «شاهرخي» پس از پيروزي انقلاب به صورت پراکنده در بيشتر مطبوعات کشور، جُنگ‌هاي ادبي و مجموعه شعرهاي گوناگون گردآوري شده، انتشار يافته است.
او از زمره شاعراني بود که پس از آغاز جنگ تحميلي بسياري از شعرهاي خود را در موضوع جنگ سرود و در شب‌هاي شعر دفاع و مقاومت و همايش‌هاي سراسري شعر حضور گسترده داشت. او در طول فعاليت خود، با بسياري از مراکز ادبي و فرهنگي از جمله حوزه هنري، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران، شوراي عالي شعر مرکز موسيقي صداوسيما، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي تهران همکاري داشته و عضو شوراي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود. محمود شاهرخي سرانجام در آبان ماه سال ۱۳۸۸ پس از دو روز حالت کما، در ۸۲ سالگي در بيمارستان عرفان تهران درگذشت.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در سوگ ايشان پيام تسليتي صادر کردند: «ايشان از پيشكسوتان شعر انقلاب و در شمار نخستين هنرمنداني بودند كه با سرمايه‏ ارزنده‏ سخن و بيان، به ياري انقلاب شتافتند و هنر خود را صريح و صادق، به خدمت هدف‌هاي والاي آن گماشتند. نسل جوان و بالنده‏ شعر انقلاب، به اين شاعر روان‏سرا و به ديگر استادان پيشكسوت اين عرصه‏ پرافتخار مديونند و همه بايد قدرشناس اين راهگشايان و خط‌شكنان اين جبهه‏ گسترده و خطير باشيم. رحمت و رضوان الهي را براي آن شاعر و دوست عزيز مسئلت مي‏كنم.» (27/8/۱۳۸۸)


مملكت اسلامي بايد همه ‏اش نظامي باشد. تعليمات نظامي داشته باشد... باید يك مملكت بعد از چند سالي که 20 ميليون جوان دارد، بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتش داشته باشد و اين‌چنین مملكتي آسيب‌بردار نيست.
 (امام خميني(ره)، 4/9/۱۳۵۸)

اصحاب انقلاب‌ـ ۲۵


 سید مهدی حسینی/ در مبحث گذشته به فعالیت رسانه‌ای طلاب حوزه علمیه قم و نشریه‌های «بعثت» و «انتقام» اشاره شد. از بانیان و اداره‌کنندگان آن یاد شد و البته بخشی از مباحث مهم مربوط به این جریان فعال و تأثیرگذار باقی ماند که ناگزیر شدیم، ‌شماره‌ای جداگانه از اصحاب انقلاب را به آن اختصاص دهیم. آن مبحث مربوط می‌شود به روند شکل‌گیری و پیدایش و همکاری‌ها عناصر مخفی ‌کار. شروع کار با خلاقیت و ابتکار مرحوم علی حجتی‌کرمانی رقم می‌خورد. سازوکار روند پیشرفت و آماده شدن اولین شماره نشریه مصادف می‌شود با 27 رجب 1383، روز مبعث پیامبر‌ اکرم(ص)، به همین دلیل هم «بعثت» نام‌گذاری می‌شود و در اولین سرمقاله و در اولین شماره مطلبی تحت بعثت همگانی ارائه می‌شود به این مضمون که بعثت پیامبر(ص) یک بعثت همگانی برای مبارزه با جاهلیت‌ها، ‌بت‌ها، ظلم‌ها و طاغوت‌های تاریخ بشری است. جنبش‌های اسلامی در روند مبارزات برای تداوم مبارزه همکاران دیگری پیدا می‌کند. اوضاع و احوال سخت مبارزه مخفی همکاران سختکوشی را هم می‌طلبید که چهره‌های وزین مبارزه همچون مرحوم آیت‌الله ربانی‌شیرازی در راستای کمک‌های مالی و پشتیبانی یار و یاور می‌شوند. در ادامه آیت‌الله مصباح‌یزدی در قم و آقایان شهید محمدجواد باهنر و جلال‌الدین فارسی و محمدمهدی جعفری در تهران با این جمع مرتبط ‌شده و به طور مرتب و منظم با یکدیگر در تعامل و در تبادل اخبار و مطالب مورد نیاز دیگر فعال می‌شوند. مرحوم علی حجتی‌کرمانی در خاطراتش از فداکاری‌ها، ایثارگری و تلاش‌های بی‌وقفه همکاران و همراهانش چنین می‌گوید: «محمدمهدی جعفری که عضو نهضت آزادی بود،‌ مدیر عامل شرکت انتشار هم بود. در واقع عامل پخش بعثت در سطح تهران بود. اتفاقاً نیروهای امنیتی شاه، یعنی ساواک یک بار حمله می‌کنند به سازمان شرکت انتشار و آقای جعفری را دستگیر می‌کنند و تحت شدیدترین شکنجه قرار می‌دهند. ایشان هم مردانه زیر شکنجه استقامت می‌کند و لب از لب باز نمی‌کند.»
وی در ادامه خاطره‌اش یادآور می‌شود: «در مشهد هم یک عده از طلاب جوان مبارز نشریه بعثت را خودشان با کیفیت بهتر و چاپ عالی‌تر منتشر می‌کردند.»
حجتی‌کرمانی در ادامه صحبت‌هایش از فعالیت‌ها و جلسات مخفی و زیرزمینی می‌گوید و از یاران و همکاران دیگری یاد می‌کند که ‌بسیار گمنام مانده‌اند و درباره خانواده‌ شریفی چنین می‌گوید: «رشادت، شجاعت‌ فداکاری و ازخودگذشتگی آقای شریفی و خانمش زبانزد بود. آنها تا نصف شب و گاهی تا صبح می‌نشستند، گاهی هم من و آقای هاشمی و خسروشاهی می‌رفتیم کمک می‌کردیم. آقای شیخ‌علی‌رضا برزگرـ که طلبه‌ای بود بجنوردی‌ و از طلاب مدرسه خان و از دوستان ما بود را برای نشر و توزیع بعثت در سطح حوزه[علمیه قم] بدون اینکه اطلاع داشته باشد که این نشریه از کجا می‌آید انتخاب کردیم. به این ترتیب یک تعدادی را که سهم حوزه بود، ‌ما بسته‌بندی می‌کردیم و روش هم [چنین بود که] یک کاغذ می‌نوشتیم: برادر آقای برزگر با تشکر از فعالیت‌های شما، این تعداد بعثت خدمت شما ارسال می‌شود، خواهش می‌کنیم در توزیع صحیح و عادلانه آن در سطح حوزه بکوشید. با ارادت...» 
مرحوم حجتی‌کرمانی درباره رعایت اصول مخفی‌کاری در توزیع نشر بعثت نیز می‌گوید: «حجره من و آقای [سیدمحمود] دعایی در همان مدرسه خان بود،‌ می‌رفتیم در یک موقع مناسبی‌ـ و معمولاً شب‌ها، نصفه‌های شب یا نزدیکی‌های صبح را انتخاب می‌کردیم‌ـ این بسته‌بندی را می‌گذاشتیم در حجره آقای برزگر اتفاقاً حجره آقای برزگر، در طبقه سوم و در مکانی به دور از انظار بود و از نظر امنیتی جای خیلی خوبی بود. این بسته‌بندی‌ها را می‌گذاشتیم جلوی حجره ایشان. او هم می‌آمد برمی‌داشت و توزیع می‌کرد. جالب این بود که همیشه من از آقای برزگر یک [شماره از شماره‌های] بعثت می‌گرفتم و به من خبر می‌داد و مژده می‌داد که «بعثت» آمده و من هم در فاصله آمدن بین دو نشریه مرتب از آقای برزگر سؤال می‌کردم دیر شده، چرا نیامده؟ برای اینکه ایشان هیچ احتمال ندهد که این نشریه از ناحیه ما است و تا آخر هم آقای برزگر متوجه نشد. دو سال طول کشید و 14 شماره بیرون آمد. 9 شماره سال اول و 5 شماره سال دوم و آقای برزگر متوجه نشد این نشریات از چه ناحیه‌ای به ایشان می‌رسد. 


بازنگاهی به قحطی بزرگ ایران


 حسین معینی/ هشت روز از تاج‌گذاري احمد شاه ۱۸ ساله، آخرين پادشاه سلسله قاجار مي‌گذشت که جنگ جهاني اول در مرداد ۱۲۹۳ ه.‌ش آغاز شد. مستوفي‌الممالك، نخست‌وزير وقت ايران بلافاصله پس از آغاز جنگ، بي‌طرفي كامل ايران را اعلام كرد؛ اما دولت‌هاي درگير در جنگ، اين بي‌طرفي را ناديده گرفتند و براي وارد کردن نيروهاي خود به ايران اقدام کردند.
جنگ جهاني اول در جريان بود و در نتيجه تجاوز کشورهاي روسيه، فرانسه و بريتانيا در لواي «دول متفق» و کشورهاي اتريش و آلمان به عنوان «دول محور» آغاز شد و سپس عثماني، ايتاليا و ژاپن هم به اين جمع اضافه شدند و جنگ را به آسيا و خاورميانه کشاندند. نيروهاي متفقين به بهانه‌هاي واهي و به علت موقعيت استراتژيک ايران به کشور بي‌طرف‌مان حمله کردند، قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي حضور داشتند و جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه و آبادان نيز در اشغال نيروهاي انگليس بود؛ اما در سال ۱۲۹۵ه.ش انقلاب روسيه رخ داد و ر‌وس‌ها از ايران خارج شدند و انگليسي‌ها ايران را تحت اشغال کامل خود درآوردند.
در اين ايام، شاهد شيوع قحطي بزرگ در سراسر ايران هستيم. شرايط بغرنجي که به کشتار میلیون‌ها ايراني انجاميد! آنچه مسلم است علت قتل عام بزرگ ملت ايران، حضور اشغالگران بيگانه در کشور بود. حضور بيگانگان و خريد محصولات کشاورزي براي تأمين آذوقه سربازان در حال جنگ‌شان موجب شد قحطي بزرگ و سراسري ايران را دربرگرفته و موجب کشتار ملت ايران شود. فقدان غذا تا آنجا بود که مردم به خوردن حيوانات حرام‌گوشت و مردار روي آوردند(!) و طبيعي است که در چنين فلاکتي، رشد بيماري‌هاي مسري نيز مزيد بر علت شده و بر شدت قتل عام بيفزايد. اين اتفاق مقارن با زماني بود که کشور در وضعيت خشکسالي نسبي نيز به سر مي‌برد و وضعيت کشاورزي نيز چندان مناسب نبود. ضعف حکومت داخلي و اوج زوال حکومت قاجار نيز عامل تشديد‌کننده این بحران بود.
محمدعلي جمال‌زاده در اين باره مي‌نويسد: «هيچ غذايي پيدا نمي‌شد، مردم مجبور بودند هرچه را که مي‌توانستند بجوند و بخورند. به زودي گربه و سگ و کلاغ را نمي‌شد يافت. حتي موش‌ها نسل‌شان بر افتاده بود. برگ، علف و ريشه گياه را مانند نان و گوشت معامله مي‌کردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بي‌کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتي مردم به خوردن گوشت مردگان روي آوردند.»
ژنرال «دنسترويل» فرمانده نيروهاي انگليسي در شمال و غرب ايران در جايي با صراحتي عجيب ضمن اظهار تأسف به اين واقعيت، اعتراف مي‌کند: «خريدهاي غله از سوي انگليسي‌ها بود که منجر به کمبود و افزايش قيمت‌ها گرديد و در نتيجه به مرگ شمار زيادي از ايرانيان انجاميد.» از همه اينها عجيب‌تر گزارش «سرگرد داناهو» است! در گزارش افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان درباره تخليه شهر مراغه در آستانه شکست ارتش انگلستان از ترک‌ها در سپتامبر۱۹۱۸ م (۱۲۹۷ ه.ش) آمده است: «انگليسي‌ها که مواد غذايي زيادي را قبلاً خريده بودند، ذخيره غله شهر را در شرايط سخت قحطي از ميان بردند تا به دست ترک‌هاي عثماني نیفتد.»
انگليسي‌ها جلوي واردات غلات از هند و بين‌النهرين را هم براي ايراني‌ها مي‌گرفتند و مانع انجمن‌هاي خيريه می‌شدند که قصد فرستادن غلات به ايران را داشتند؛ به اين ترتيب انگليسي‌ها دولت ايران را در تنگناي مالي قرار داده بودند. مردم به دلیل قحطي يک به يک نابود مي‌شدند؛ اما ارتش بريتانيا مشغول خريد مقادير عظيم غله و مواد غذايي از بازار ايران بود تا هم افزايش قيمت را موجب شود و هم سهم مردم ايران از مايحتاج خود را از آنها بگيرد. در نهايت ده ميليون نفر از مردم ايران در اثر گرسنگي و بيماري‌هاي ناشي از سوء‌تغذيه در ابعادي فاجعه‌آميز از ميان رفتند.
ادعاي تازه بي‌بي‌سي
حقايق برشمرده آنقدر آشکار است که کسي نمي‌تواند منکر آن شود؛ اما به تازگي شبکه فارسي‌زبان بي‌بي‌سي به بهانه يکصدمين سالگرد پايان جنگ جهاني اول، ادعاهاي جديدي را مطرح کرده و با ساخت مستندي کوشیده است با تحريف و دستکاري تاريخ، از نقش جنايت‌بار اشغالگران انگليسي در ماجراي اين هلوکاست سياه در ايران بکاهد و با جابه‌جايي علت و معلول، شيوع بيماري واگيردار «آنفولانزاي اسپانيايي» را عامل اصلي اين قتل عام تاريخي معرفي کند! همچنين چندين مقاله در اين باره منتشر کرده که مؤيد ادعاي فوق است. درباره اين ادعا بايد به چند نکته توجه کرد:
1ـ همان‌طور که اشاره شد، عامل اصلي قتل عام ملت ايران نه بيماري، که قحطي و کمبود غلات و غذا بوده است. عامل بيماري نيز آنگاه اثرگذار شد که بر اثر قحطي شديد، براي انسان‌هاي سالم مانده از قحطي نيز ديگر تاب و تواني براي مقاومت باقي نمانده بود و به سادگي دچار بيماري شدند! در اين باره اسناد فراواني در کتاب‌هاي تاريخي ثبت شده که مي‌توان به کتاب «قحطي بزرگ» محمد قلي مجد مراجعه کرد.
2ـ نقش شيوع آنچه در سال 1918 ميلادي با عنوان «آنفولانزاي اسپانيايي» شهرت يافت، در کشتار حدود 50 ميليون نفر از مردم جهان را نمي‌توان منکر شد؛ اما در اين باره بايد توجه کرد درست است که اين بيماري به «آنفولانزای اسپانيايي» مشهور شد، اما هيچ‌کس باور ندارد بيماري از اسپانيا آغاز شده باشد. کشورهاي اصلي درگير در اين جنگ جهاني اول قصد نداشتند در مقابل دشمنان خود ضعيف به نظر برسند؛ در نتيجه کشورهاي آلمان، اتريش، فرانسه، ايالات ‌متحده و بريتانيا درباره وقوع اين همه‌گيري، سکوت اختيار کردند؛ ولي اسپانيا برخلاف آنها احساس نمي‌کرد که بايد روي وقوع اين همه‌گيري سرپوش بگذارد. 
لذا بايد عامل اصلي شيوع و فراگيري اين بيماري را اوضاع وخيم حاصل از جنگ و آثار سوء آن، که کشتار و خونريزي و توليد آلودگي و کمبود غذا و تضعيف وضعيت بهداشت و... باشد، دانست که يک‌سوي ميدان اين جنگ انگليسي‌ها قرار دارند. وضعيت جنگي نيز موجب شد از کنترل دولت‌ها بر اين مسائل کاسته شده و امکان کنترل و مهار آن را از بين ببرد. جنگ، به ‌شدت بر روند گسترش بيماري تأثير گذاشت.
3ـ بدون شک عامل اصلي شيوع اين بيماري در ايران نيز سربازان اشغالگر انگليس و روس و عثماني بودند که بدون رضايت ملت ايران در خاک ايران پای گذاشتند! به همين دلیل بيشترين کشتار را در مناطقي جنوبي کشور، همچون کرمان، بم و شيراز شاهد هستيم که قلمرو نفود اوليه انگليسي‌ها بود. هرچند مدتي بعد و پس از خروج انقلاب کمونيستي در روسيه، اين انگليسي‌ها بودند که کل کشور را در اختيار گرفته بودند.

مرتضي دخيلي/ با ورود قواي ايران به خاک عراق، رؤساي‌جمهوري ترکيه، پاکستان و گينه طي نامه‌اي به رئيس‌جمهور ايران، در تاریخ 31/4/1361 خواستار مذاکره و ميانجي‌گري شدند. به دليل بی‌توجهی به خواسته‌هاي جمهوري اسلامي، جواب ايران همچون گذشته منفي بود. ايران معتقد بود که ميانجي‌ها بيشتر براي خريد زمان و گرفتن فرصت براي صدام با هدف تجديد قوا و کم کردن روحيه رزمندگان ما و ايجاد ترديد در آنها در زمينه جدي بودن جنگ تلاش مي‌کنند. دليل مهم اين ديدگاه هم آن بود که آنها تا آن زمان هيچ پيشنهاد جديدي مبني بر پذيرش تقصير صدام در آغاز کردن جنگ و پرداخت غرامت از سوي عراق يا اعراب ندادند.
حضرت امام(ره) اوضاع ايران براي پایان جنگ را در سخنان خود در تاریخ 14/6/1361 به اين شرح بيان کردند: «شما مي‌دانيد که هر روز آبادان مورد اصابت گلوله و موشک است و امثال اينها... ما مي‌گوييم که ما مي‌خواهيم که اينها تا آن حد بروند که نتوانند يک همچو کاري بکنند. خوب بيايند عقلاً بنشينند اين کار را بکنند، ما که مخالف با آن نيستيم، لکن اگر نکنند، خوب ما خودمان بايد بکنيم، ما با قوه قهريه بايد بکنيم... تکليف ما اين است که تا هر جا که جلوگيري از اين امر، متوقف به اوست پيش برويم و کار خودمان را انجام بدهيم، اين يک امر عقلي است. يک امر عقلايي است.»
حضرت امام  بار ديگر در تاریخ 17/6/1361 شرايط ايران را براي صلح به شرح ذيل بيان مي‌کنند: «ما الآن هم صلح را مي‌خواهيم به شرط اينکه آدم متجاوز سر جايش بنشيند... حرف ما اين است که متجاوز بايد غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحيت بيايند و متجاوز را تشخيص داده و مجازات کنند. ما هرگز به مردم عراق تعدي نکرده‌ايم. در حالي‌که نيروهاي ما مي‌توانند بغداد و يا بصره را بزنند، ولي اين کار را نمي‌کنند... ما با ملت عراق برادر هستيم و خاک آنجا را مقدس مي‌دانيم... ما حاضريم صلح کنيم، ولي نمي‌شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت. اسلام هم چنين اجازه‌اي را نمي‌دهد.»