حضرت آیت‌الله سیدمرتضی نجومی می‌گوید: درجات ملکوتى انسان همانا منحصر در مراعات تقوا و پرهیزکارى، مراقبت از نفس و محاسبه آن، تمسک به همه احکام شرع مقدس از اداى واجبات و ترک محرمات، اتیان به مستحبات و ترک مکروهات، متابعت قولى و فعلى و حالى از شریعت مطهره و سنت محمدیه و علویه و خلاصه کلام از سر تا پا متخلق شدن به اخلاق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. به ویژه بى‌تعلقى و وارستگى از علایق دنیوى و زهد از زخارف دنیایى و توجّه به رضاى حق که مایه همه فضایل و مکارم اخلاق است.

راز عبادت عاشقان

کار هر کس نشانی از همت او و آثار هر فرد بیانگر دارایی اوست. وقتی صحبت می‎کنیم، سخنان‎مان نماینده عالم درون ما بوده و نشان می‎دهد که درون ما چه جمع است و آبشخور جان ما کجاست؟
به قول مولوی «آدمی مخفی است در زیر زبان/ این زبان پرده است بر درگاه جان»1 کلماتی که از زبان خارج می‎شود ترازوی سنجش ماست، می‎توانیم خودمان را با گفتارهای‌مان بشناسیم. امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی با خدای متعال حرف می‎زند، می‎گوید: «مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُکَ»2 معبودا من تو را به دلیل ترس از آتش یا طمع بهشت عبادت نمی‎کنم؛ بلکه چون تو را سزاوار پرستش و عبادت یافتم، عبادتت می‎کنم.
عبادت علی عبادت تاجرانه نیست که داد و ستد کند و برای رسیدن به بهشت و نعمت‎هایش تو را بپرستد علی میل به خود تو دارد؛ علی هوای تو دارد و عاشق توست و چقدر زشت و قبیح است که انسان تاجرانه خدا را عبادت کند! انسان کمی بالا می‎آید می‎بیند، عبادت‎هایی که برای دست یافتن به ثواب و نعمت‎های بهشتی انجام داده است چقدر ناپسند بوده! کسی تجارت می‎کند که سرمایه‎ای از خود داشته باشد، اما در حقیقت ما چیزی نداریم، این خیالات و توهمات ناشی از ضعف معرفت آدمی است که در عالم خود را مالک می‎پندارد. ما چه داریم که بخواهیم با خدا رابطه تاجرانه داشته باشیم؟! آن که در مسیر تجارت با خدا گام برمی‎دارد خیال می‎کند عمر، قدرت، مال و دارایی از آن اوست، اما حقیقت این است که «لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم» همه از آن خداست.
در دعای عرفه اباعبد‌الله‌الحسین(ع) با خدا چنین نجوا می‎کند: «فَبِأَیِّ شَیْ‏ءٍ أَسْتَقْبِلُکَ‏ یا مَوْلایَ، أَبِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی، أَمْ بِلِسانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی؟ أَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِنْدِی وَ بِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَ السَّبِیلُ عَلَیَّ»3
همه به محضر خدا می‎رویم، قیامت برای همه بر پا خواهد شد و همه در محضر ذات احدیت حاضر می‎شوند که فرمود: «یا أَیُّهَا اَلْإنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»4 ای انسان! یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را دیدار می‎کنی. همه را با رنج و زحمت و نهایت با قهر و غلبه به محضر خداوند متعال می‎برند، اما سخن در این است که با چه حالی و چگونه به محضر خدای متعال وارد شویم؟ در این فراز از دعای عرفه سیدالشهداء(ع) می‎فرماید: خدایا وقتی خواستم به محضرت بیایم چه بیاورم؟ کدام یک از اعضا و جوارحم را به استقبال تو آورم و هدیه درگاهت کنم؟ آیا دست، پا، زبان و گوشم کافی است؟ در حالی که آنها نیز از توست و نعمت توست و دارایی من ناداری است؛ اما چه بد که آنچه را که تو داده‎ای در مسیر نافرمانی و عصیان به کار گرفته‎ام!
در واقع غایت بیان امام(ع) این است که بگوید: خدایا نه تنها همه نعمت‎ها مال توست و ما چیزی نداریم؛ بلکه در آنچه تو داده‎ای تصرف غاصبانه کرده‎ایم. یک نگاه بد یا سخن زشت، تصرف غاصبانه در ملک خداست. وقتی نکته را فهمیدی در خواهی یافت که ما چیزی نداریم که بتوانیم در ارتباط با خدای متعال رابطه تاجرانه داشته باشیم، چیزی بدهیم و چیزی بستانیم. ما که هستیم که بخواهیم طرف معامله باشیم؟! «الهی مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ‏ دَعَاوِیَ‏ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ دَعَاوِیهِ دَعَاوِی‏»5 الهی کسی که حقیقت‎هایش ادعا است پس چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟! اصلاً هستی ما هستی نیست، ما هیچیم! ما عدم‎هاییم هستی‎ها نُما/ تو وجود مطلقی فانی نما؛ عده‎ای تاجرانه خدا را عبادت می‎کنند و او را به جهت بهشت و نعیم آن و رهایی از آتش دوزخ می‎پرستند و خدای متعال نیز از سر لطف و رحمت خویش وعده ثواب و نعمت داده است، امّا اگر به بطن واقع وارد شویم و با بینشی ژرف در آن نظر کنیم می‎فهمیم که این کار عبادت نیست؛ بلکه معصیت است؛ لذا در حالت برخی اهل معرفت نقل شده است که از عبادت‌های خود، بلکه از استغفارهای خود نیز استغفار می‎کردند. معلوم است که ایشان بالا رفته و از مقامی بالاتر به اعمال پیشین خود نگاه کرده‎اند، در این حال است که می‎گویند: ز هر چه غیر یار استغفرالله/ ز بود مستعار استغفرالله6
انسان باید به خود بازگردد و معرفتی حقیقی به خود پیدا کند. معرفت حقیقی به خود، یعنی برسی به نقطه فقر وجودی خود و ببینی و بیابی که تو عین فقر هستی! نوع بشر چون در مورد دارایی‎های خود احساس مالکیت می‎کنند و انانیت سراسر وجودشان را در برگرفته است، مُلک خدا را به او تسلیم نکرده و حقوق الهی را ادا نمی‎کنند، باید به خود آمده و بفهمیم که ملک؛ ملک اوست و خود ما نیز از آن او و ملک اوییم. روزی منزل آیت‌الله پهلوانی طلبه‎ای وارد شد و با صدای بلند گفت: آقا، آقا! فهمیدم، چه فهمیدی؟
فهمیدم که غاصب هستم! مشاهده کردم که همه عالم از آن خداست و علم، حیات، قدرت و وجود همه از اوست و غیر او در عالم ناداری بیش نیست و همه از افعال و صفات تا ذات محو اویند و فقط اوست که خدایی می‎کند بیش از این گمان می‎کردم همه اینها از من و مال من است، اما اینک فهمیدم که یک عمر غاصبانه زندگی کردم! این از آثار تجلیات حضرت دوست است که سالک را بی‎خود و سرمست می‎کند. وقتی چنین حالی پیدا کردی و دانستی که ذره ذره عالم از مس و آهن تا آدم همه ملک حضرت حق‎‎ هستند آن موقع از طمع بهشت و ترس از جهنم گذر می‎کنی و شاکرانه سر سجود در محضر ذات ربوبی به خاک می‎نهی و در مقام توجه به جمال و زیبایی و ثنای حق مستقر خواهی شد و عبادت آدم عبادت عاشقانه و شاکرانه می‎شود. آن موقع دیگر از عبادت خسته نمی‎شوی، چنانکه رسول اکرم(ص) فرمود: «عبادت من شاکرانه است.»
«کَانَ رَسُول‌الله(صلی‌الله علیه وآله) یُصَلِّی حَتَّى یَتَوَرَّمَ قَدَمَاهُ وَ یَقُولُ أَفَلَا أَکُونُ عَبْداً شَکُورا»ً7 رسول اکرم(ص) به قدری نماز مى‏خواندند که پاهاى مبارک‌شان متورم مى‏شد و می‏فرمودند: «آیا من بنده سپاسگزار نباشم؟!» این بیان حضرت نشان از توجه به جمال و زیبایی‎های لایتناهی حق‌تعالی است.
اگر از خود خالی شدی از خدا پر خواهی شد، آن موقع وجودت می‎شود شجره طورسینا که از او ندا برخاست؛«إِنَّنِی أَنَا اَللهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا»۸ همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست.
گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه/ ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو
تمام عالم مست حق است، آن رعدی که حرکت می‎کند و آن ابری که می‎بارد آن باغی که شکوفه می‎دهد، همه از کوه و دشت و صحرا از قطره تا دریا مست اویند که «یُسَبِّحُ لله مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ»۹
تسبیح حکایت از توجه به حقیقت مطلق در تمام عوالم وجود است. هیچ ذره‎ای در هیچ لحظه‎ای از این توجه خالی نیست.
منابع:
۱ـ مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش٢١.
۲ـ بحارالأنوار، ج‏67، ص197.
۳ـ البلدالأمین و الدرع‌الحصین، ص 255.
۴ـ سوره انشقاق، آیه6.
۵ـ إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص348.
۶ـ دیوان اشعار فیض کاشانی، غزل844.
۷ـ مصباح‌الشریعه، ص170.
۸ـ سوره طه، آیه14.
۹ـ سوره جمعه، آیه1.


 سید حسین خاتمی خوانساری/ اهمیت توبه منافق پیش از سازش: در شماره‌های گذشته این سؤال را داشتیم که وقتی دین دستور به اصلاح می‌دهد، آیا مجازیم منافقان را با مؤمنان و صاحبان حق سازش دهیم؟ که گفته شد؛ نه، تا وقتی که توبه نکرده و گذشته‌اش را اصلاح نکرده است. در آیات 145 و 146 سوره نساء پس از توصیف منافق آمده است: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً؛ به یقین منافقان در فروترين درجات دوزخند و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت، مگر كسانى كه توبه كردند.» نفاق از کفر بدتر است و مؤمنان نمی‌توانند با منافقان سازش کنند و کنار آنها جمع شوند. با کسی که با خدای خود مکر می‌کند و اهل اطاعت از دستورهای خدا نیست، چگونه می‌توان صلح و سازش داشت؟
منافق اهل تظاهر است و خود را برعکس عملش خیرخواه نشان می‌دهد. خداوند در سوره بقره آیه 11 بیان فرموده است: هرگاه به آنان(منافقان) گفته شود در زمين فساد نكنيد، مى‌گويند: همانا ما اصلاحگر هستيم «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»؛ خدا می‌داند که چه کسی مفسد است و چه کسی مصلح؛ «وَاللهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ»؛ مؤمنان هم باید هوشیار باشند که فریب منافقان را نخورند. امّا نیت خیر در اصلاح لازمه مصلحان است که قصد اصلاح بین دو فرد یا گروه را دارند. در سوره نساء آیه 35 آمده است: «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحًا» اگر بزرگانِ میانجی‌گر، اراده اصلاح داشته باشند، «يُوَفِّقِ اللهُ بَيْنَهُمَا» خداوند میان آنها توافق ایجاد می‌کند. 
پس نتیجه گرفتیم برای میانجی‌گری اصولی را رعایت کنیم؛ ضمن اینکه باید منافق را از مؤمن جدا کنیم و اگر منافقی در یک طرف بود، او را به اصلاح خطاهای گذشته‌اش امر کنیم و همچنین با نیت خیر وارد شویم و خود را برای احقاق حق آماده کنیم. سپس از خدا بخواهیم مشکلات را برطرف و راه را آسان کند.

جاریه‌بن‌قدامه‌ـ2

در زندگی پربار جاریه دو اقدام شجاعانه درخشندگی دارد. در سال ۳۸ معاویه، عبدالله‌بن‌حَضْرَمی را برای تصرف بصره فرستاد. چون اَعْین‌بن ضُبَیعَه، از یاران حضرت علی(ع)، در مقابله با ابن‌حضرمی کشته شد، امام به پیشنهاد زیاد (کارگزار خود در بصره)، جاریة‌بن‌قدامه را که به تیزبینی و سرسختی با دشمن معروف بود، با پنجاه نفر از بنی‌تمیم، از کوفه به بصره فرستاد. جاریه در میان اَزْدیانِ ساکن بصره سخنرانی کرد و از سخت‌کوشی و فرمانبرداری‌شان از امام(ع) و عامل ایشان یاد کرد و نامه آن حضرت را برای شیعیان خواند. امام در این نامه به بصریان هشدار داده بود، در صورت سرکشی و مخالفت، باید شکستی سخت‌تر از جَمَل را تحمل کنند. مردم بصره اطاعت کردند و جاریه به سوی جمعی از قبیله خویش، که عهد و بیعت خود را شکسته بودند، رفت و آنان را عتاب کرد. بیشتر آنان وی را اجابت کردند؛ اما برخی به درشتی پاسخش دادند. در پی آن، جاریه با یاری زیاد و ازدیان، با ابن‌حضرمی وارد جنگ شد. ابن‌حضرمی با هفتاد نفر از یارانش به خانة سُنبُل سعدی پناه برد. جاریه به آنان هشدار داد و آنان را به اطاعت فراخواند، اما آنان نپذیرفتند؛ از این رو، وی خانه را آتش زد و آنان را به هلاکت رساند. از آن پس جاریه را مُحَرِّق (آتش زننده) نامیدند. زیاد در نامه‌ای به امام(ع)، گزارش این ماجرا را داد. امام(ع) خبر را به آگاهی مردم رساند و جاریه و ازدیان را ستود و بصریان را نکوهش کرد.
دومین اقدام در سال ۴۰ اتفاق افتاد که در ادامه حملات سرداران معاویه به قلمرو حکومت امام علی(ع)، تجاوز بُسربن‌اَرطاة به مکه و مدینه و غارت و کشتار در یمن رخ داد. امام(ع) ضمن سخنانی مردم کوفه را براي مقابله با بسر و تعقيب او دعوت کرد؛ اما با بي‌ميلي و کوتاهي ياران خود مواجه و مأيوس و ناراحت شد؛ در اين هنگام جاريه که آثار تأسف شديد امام(ع) را در سيماي آن حضرت ديد، برخاست و گفت:
«اي اميرمؤمنان، من شما را در مقابله با اين غارتگران کفايت خواهم کرد.»
امام(ع) فرمود: « به جان خودم اي جاريه، تو همواره از مناقب بلند و نيات پسنديده، طايفه و عشيره‌اي شايسته و با کفايت برخوردار بوده‌أي.»
عبيدالله‌بن‌عباس (پسر عموي اميرالمؤمنين) که در آن زمان والي يمن و به قولي مکه بود، پس از آگاهي از حملات «بسربن‌ارطاة» از محل حکومت خود گريخت و مسند امارت را به شخص ديگري واگذار کرد و رهسپار عراق شد؛ وقتي «بسربن‌ارطاة» بر يمن سلطه يافت، والي موقت آنجا را به قتل رسانيد و دو فرزند خردسال ابن‌عباس را نيز بي‌رحمانه کشت.
اما جاريه با شجاعت کم‌نظير و عقيده‌اي محکم به مصاف چنين جرثومه خطرناکي رفت و همه عراق و حجاز و يمن را از شر او نجات داد و آرامش را به اين مناطق برگرداند. 
در شجاعت جاريه و وفاداري او به امام علي(ع) و نيز عنايت و توجه امام به او، همين کافي است که اميرمؤمنان علی(ع) در پاسخ به کساني که نگران غارتگري «بسربن‌ارطاة» بودند، فرمودند: 
«شما نگران بُسر نباشيد، زيرا جاريه کسي است که يا او را به هلاکت مي‌رساند يا خود کشته مي‌شود، شما بايد به پيکار با شاميان بينديشيد.»
جاریه مالی غصب نکرد و کسی را نکشت، به جز گروهی از اهالی نَجران را که از اسلام برگشتند و نیز افرادی از عثمانیه که بُسْر را در حَضْرَموت پذیرا گشتند و یاری کردند. جاریه چون به جُرَش رسید، یک ماه توقف کرد. در آنجا خبر شهادت حضرت علی(ع) را شنید. پس به مکه و مدینه رفت و از مردم به نام امام حسن(ع) بیعت گرفت و راهی کوفه شد. 

چگونه مي‌توان با تقسيم کارهاي خانه زندگي بهتري را تجربه کرد

 مريم زاهدي/ خانم خانه مي‌شويد و مي‌سابد، ‌مي‌خرد و مي‌پزد و مي‌آورد و مي‌برد، در عوض آقاي خانه وقتی از سر کار می‌آید هیچ کمکی به همسرش در کارهای خانه نمی‌کند. اين شکايتي است که بسياري از خانم‌هاي خانه‌دار از همسرشان دارند و معتقدند آقاي خانه دست به سفيد و سياه نمي‌زند که هيچ، کلي هم کار زياد مي‌کند و درست شبيه بچه‌هاي کوچک خانه را ريخت و پاش مي‌کند. همين مسئله به ظاهر ساده در صورت تداوم گاهي وقت‌ها مي‌تواند به عاملي براي اختلافات خانوادگي تبدیل شود و زندگي را به کام زن و مرد تلخ کند؛ اما چه
 بايد کرد؟
قديمي‌ترها چندان مشکلي بر سر تقسيم کار خانه نداشتند. خانم خانه بیشتر اوقات خودش به تنهايي از پس تمام کارهاي خانه برمي‌آمد و گاهي کارهاي مردانه‌تري، همچون خريد خانه را هم انجام مي‌داد؛ اما حالا دور و زمانه عوض شده و خانم و آقاي خانه هر دو در کنار همديگر کار مي‌کنند تا خرج و مخارج خانواده را تأمين کنند و همين هم موجب مي‌شود فرصت کمتري براي انجام کارهاي خانه از سوي خانم خانه باقي بماند و تقسيم کار خانه ميان زن و شوهر و فرزندان ضرورتي اجتناب‌ناپذير 
شود. 
بگذريم از اينکه حتي در دوران قديم هم که زنان اغلب خانه‌دار بودند و فراغت بيشتري براي انجام کارهاي خانه و تربيت فرزندان داشتند، باز هم بسياري از آقايان اهل کمک در کارهاي خانه و امور خانه‌داري بودند و کمک در کارهاي خانه از جمله توصيه‌هاي دين مبين اسلام است و پيامبر اسلام و ائمه اطهار هم خودشان همواره داوطلبانه در امور منزل مشارکت داشتند تا مبادا بار همه کارهاي خانه به دوش خانم خانه 
بيفتد. 
روشي پيشگيرانه
تقسيم کارهاي خانه نه فقط موجب انجام بهتر امور منزل مي‌شود؛ بلکه احساس مسئوليت اعضاي خانواده را هم رشد مي‌دهد و موجب تعالي آن مي‌شود. تازه‌عروس‌ها و تازه‌دامادها بايد از همان ابتداي زندگي مشترک ياد بگيرند که چگونه در رتق و فتق امور خانه با همديگر مشارکت داشته باشند. خيلي وقت‌ها خود آقايان داوطلب کمک به همسرشان هستند؛ اما بعضي مردها به هيچ عنوان زير بار انجام اموري همچون نظافت يا آشپزي نمي‌روند و معتقدند کار خانه مختص خانم‌هاست،‌ «مرد که ظرف نمي‌شورد يا غذا نمي‌پزد»!‌ گاهي هم اين خود خانم‌ها هستند که به همسرشان اجازه دخالت در امور خانه را نمي‌دهند و مي‌خواهند همه کارها را يک تنه انجام دهند؛ اما اين مسئله فشار زيادي را به خانم خانه تحميل مي‌کند و با پيدا شدن سر و کله بچه در زندگي مشترک و اضافه شدن امور مرتبط با فرزندداري بار کارهاي‌شان روز به روز بيشتر شده و گاهي اين مسئله با تحميل خستگي زياد بر خانم موجب مي‌شود از همسرش دور شود و زندگي زناشويي‌شان به چالش دچار شود؛ چرا که آقاي خانه هم تصور مي‌کند همسرش نسبت به او سرد شده است، در حالي که اين سردي از احساس خستگي و گاهي اين احساس که آقاي خانه فردي بي‌مسئوليت است، شکل مي‌گيرد. پس براي پيشگيري از بروز چنين احساساتي بايد از ابتداي زندگي به فکر تقسيم کار
 خانه بود. 

منعطف باشيد 
کارهاي خانه فهرست بلند بالايي را شامل مي‌شود؛ ‌از آشپزي و شست‌و‌شو گرفته تا تعمير وسايل و خريد خانه و بسياري از امور ريز و درشت ديگر. وقتي بناست کارهاي خانه را ميان خودتان و همسرتان تقسيم کنيد، سعي کنيد به نظر يکديگر احترام بگذاريد. اين تقسيم کار براي راحت‌تر پيش رفتن امور منزل است، نه وسيله‌اي براي اثبات قدرت! پس اگر آقاي خانه دوست ندارد آشپزي کند يا ظرف بشويد، لزومي ندارد خانم سعي کند اين کار را به او تحميل کند. کارهاي مردانه‌تري همچون بيرون بردن زباله‌ها يا تعمير و نگهداري وسايل خانه و خريد گزينه‌هاي مناسب‌تري براي آقايان است و بهتر زير بار آن مي‌روند. اگر در خانواده فرزند کوچکي هم داريد، مي‌توانيد امور مربوط به نگهداري از بچه‌ها را هم تقسيم کنيد. برای نمونه رسيدگي به درس و مشق بچه‌ها با مادر و به مدرسه بردن و آوردن او با پدر. اگر در تقسيم کار خانه به توافق نرسيد و يکي از شما کارهايي را به ديگري تحميل کند که او علاقه‌اي به انجام آن نداشته باشد، بديهي است اين تقسيم کار پايدار نخواهد بود و ممکن است همسر شما از انجام اين امور شانه 
خالي کند. 

از کارهاي شخصي شروع کنيد
بخش مهمي از کارهاي خانه مربوط به کارهاي شخصي هر يک از اعضاي خانواده مي‌شود. مرتب کردن اتاق،‌ شست‌وشوي لباس و اموري از اين قبيل امور شخصي هستند که اگر يکي از اعضاي خانه از انجام امور شخصي‌اش سر باز زند، بار اين مسئله به دوش دیگر اعضاي خانواده مي‌افتد. پس شايد نخستين گام در تقسيم کار خانه را بتوان الزام اعضاي خانواده در انجام امور شخصي‌شان برشمرد. اين مسئله درباره خانواده‌هاي بزرگ‌تري که چند فرزند دارند، صادق است. از همه اينها مهم‌تر اينکه با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها پدر و مادر بايد بخشي از امور را به فرزندان خانه واگذار کنند. اين کار هم موجب مي‌شود بچه‌ها مسئوليت‌پذير بار بيايند و به درستي تربيت شوند و هم از بار وظايف پدر و مادرها مي‌کاهد.
 
با سياست عمل کنيد 
خانم‌هاي خانه بايد به خاطر داشته باشند که براي آنکه همسرشان را به مسئوليت‌پذيري در قبال امور خانه وادار کنند، بايد با سياست عمل کنند و براي اين کار از جملات انگيزشي استفاده کنند؛ چراکه غر زدن خيلي وقت‌ها پاسخگو نيست.
نکته مهم ديگر اينکه اگر درباره تقسيم کار خانه قول و قراري با همسرتان داريد حتي اگر همسرتان بدقولي کرد، شما آن کار را انجام ندهيد؛ چراکه اين کار به عادت و روالي براي رفتار همسرتان تبديل مي‌شود. یادتان باشد اگر شما مسئولیت‌های همسرتان را انجام دهید، در واقع مسئولیت‌ناپذیری او را تأیید کرده‌اید. 
ضمن اينکه ايرادگير هم نباشيد. ممکن است آقاي خانه به اندازه شما در نظافت وسواسي عمل نکند. شما مي‌توانيد خواسته‌هاي خودتان را به او بگوييد، اما حساسيت بيش از حد شما همسرتان را دلسرد خواهد کرد. در برابر مسئوليت‌پذيري همسرتان بايد او را دلگرم کرده و اين دلگرمي را با تشکر و لبخندي دوستانه همراه کنید؛ مطمئن باشيد اين روش رفتاري زندگي‌تان را شيرين‌تر مي‌کند.




 دکتر مجيد ابهري/ جويدن ناخن یک اختلال و واکنش روانی است که معمولاً در کودکان، در سنین چهار تا پنج سالگی آغاز می‌شود. علت اين کار در کودکان بیشتر ناشی از هیجانات و اضطراب‌ها است. ناخن جویدن همچنین می‌تواند روشی برای ابراز دلگیری‌ها و دلخوری‌ها، دلواپسی‌ها یا جلب توجه باشد.
ناخن جویدن می‌تواند موجب بروز مشکلاتی از قبیل کاهش خودباوری شود؛ به این صورت که کودکانی که ناخن می‌جوند، اغلب نزد همسالان خود دستان‌شان را مخفی می‌کنند و این موضوع سبب خجالت آنها می‌شود.
در هر حال، ناخن جویدن یک اختلال محسوب می‌شود و ممکن است تا بزرگسالی ادامه داشته باشد و بعدها به صورت یک عادت در آید. بنابراين از بین بردن اين اختلال در دوران کودکی آسان‌تر است. 
بهترین شیوه، پیدا کردن منبع استرس در کودک است و با رفع آن مسئله، ناخن جویدن به راحتی می‌تواند کنار گذاشته شود.
به یاد داشته باشید که تهدید به تنبیه براي رفع اين مشکل نه تنها تأثیری ندارد؛ بلکه می‌تواند مشکلات را تشدید کند.
شما بهتر است منتظر پاسخ کودک‌تان نباشید که چرا ناخنش را می‌جود و او را به دلیل انجام این عمل سرزنش نکنید. سعی کنید به دنبال علت باشید و توجه کنید کودک‌تان در چه مواقعی این عمل را انجام می‌دهد. برای نمونه، موقعی که می‌خواهد در مورد مسئله مهمی با شما صحبت کند یا به هنگام تماشای فیلم‌های وحشتناک.
جست‌وجو کنید که چه چیزی سبب شده آرامش و امنیت او به هم بخورد. این تلاش و کاوش شما برای پیدا کردن مشکل کودک‌تان و حل آن می‌تواند بزرگ‌ترین گام برای از بین بردن اختلال جویدن ناخن باشد.
کوتاه کردن ناخن کودک يا پرت کردن حواس او هنگامي که در حال جويدن ناخنش هست هم مي‌تواند به مثابه راه‌حل‌هاي کوتاه‌مدت اين معضل کاربرد داشته باشد. 
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.


پروین حافظی، دختر عموی همسر شهید سیدنورخدا موسوی در صفحه شخصی خود خطاب به ایثار و صبر کبری حافظی نوشت:
برای دختر عموی مهربانم
حرف‌های عاشقانه‌ات درباره آقاسید دلنشین بود... یک آقاسید می‌گفتی و محبتی از گفتنش از اعماق قلبت برمی‌خاست در قلب مخاطبت می‌نشست... اشتیاقت برای گفتن عاشقانه‌های تو و آقاسید و اینکه کسی باشد پای حرف‌هایت بنشیند... مهربان و اسوه صبر و ایثار! تو به من آموختی هنوز عشق وجود دارد و هنوز هستند بانوانی که زینب‌وار اهل جهادند...
فدای خواهر گفتنت بشوم، فدای دل لطیف و خدایی تو... می‌دانم رفتن یار ده ساله‌ات مصیبت بزرگی است، از خدای متعال صبر جزیل برای تو و سیده‌زهرا و سیدمحمد مسئلت دارم... 


«حماسه اقتصادی فقط دست دولت نیست؛ البته برنامه‌ریزی‌های دولت مؤثر است. حماسه یعنی واقعه جهادگونه و پرشور؛ این را باید ملت ایران و مسئولان کشور مدّ نظر قرار دهند؛ ضعف‌ها را،‌ خلأها را پر کنند؛ اول بشناسند. در همه برنامه‌ریزی‌ها باید زندگی و معیشت طبقات ضعیف مورد توجه قرار گیرد؛ بعد برای آنها برنامه‌ریزی کنند. این می‌شود حماسه.
آحاد مردم، چه در مصرف‌شان، چه در تولیدشان؛ بخش‌های مولد یک‌جور، بخش‌های مصرف‌کننده یک جور، بخش‌های خدمات یک جور؛ بدانند که برای پیشرفت کشور حرکت جهش‌گونه لازم است، خلق حماسه لازم است؛ آن‌وقت کشور پیش خواهد رفت، استقرار پیدا خواهد شد.»
اینها بخش‌هايي از کتاب «سبک زندگي جهادي» است. این کتاب به تألیف محمد تاجیک رستمی، شرحي است بر بیانات رهبر معظم انقلاب در زمینه جهاد و زندگی جهادی که در شش فصل تعریف جهاد در حوزه‌هایی نظیر خانواده، دانشگاه، حوزه‌های علمیه و... را با استفاده از مجموع بیانات رهبر معظم انقلاب در سال‌های پس از انقلاب تا سال ۱۳۹۳ بازشناسی کرده است.
با توجه به تأکید ویژه دین مبین اسلام درباره وجود فرهنگ و روحیه جهاد در جامعه و توجه ویژه ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) نسبت به موضوع مهم و اساسی جهاد و مبارزه، ضرورت شناخت دقیق و صحیح از این موضوع برای هر فرد و جامعه لازم و ضروری است؛ زیرا هر کاری و هر حرکتی جهادی نیست و برای شناخت جهاد و فرهنگ چه جایی بهتر از محضر حکیمانه رهبر معظم انقلاب که منویات و بیانات معظم‌له به حقیقت ناظر به مبانی دین و مصلحت جامعه مسلمانان است.
اين کتاب را انتشارات شهيد کاظمي در سال ۱۳۹۳ در 319 صفحه به بازار نشر ارائه کرده و تاکنون به چاپ سوم رسيده است.