دکتر كریم مجتهدی می‌گوید: شهامت داشتن این نیست كه انسان‌ها متهور باشند و هر چه به ذهن‌شان می‌رسد، بگویند. شهامت داشتن در شناخت است، یعنی درست بشناسند. شهامت موقعی بروز می‌كند كه فرد یك مسئله را درست بشناسد. یكی از مشكلات ما این است كه می‌خواهیم مسائل را حل كنیم؛ اما آنها را به درستی طرح نمی‌كنیم. شهامت در اینجا به معنای طرح درست مسئله است. شهامت انسان در یك تحقیق این است كه درست بشناسد. شهامت در یادگیری است.


ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ ۲۷


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در شماره گذشته سه پرسش را مطرح کردیم و بیان داشتیم پاسخ به آنها از منظر انقلاب اسلامی می‌تواند رابطه دین و سیاست را از نگاه انقلاب اسلامی بیان کند.

حکومت در دیدگاه اسلامی
پرسش اول این است که آیا اسلام نوع خاصی از حکومت و ویژگی خاصی را برای حاکمان بیان داشته است؟ آیا اسلام اساساً وارد چنین مباحثی شده است؟
  آنچه از آیات قرآن و روایات حکومت بر می‌آید، این است که خداوند در قرآن دو نوع حکومت را معرفی می‌کند: 
الف‌ـ حکومت الهی، حکومت پیامبر و امامان معصوم و کسانی که با داشتن شرایط ویژه، حق حکومت را از سوی آنها دریافت می‌کنند و خداوند سعادت بشری را در پیروی از این نوع حکومت می‌داند. خداوند در سوره بقره، آیه ۲۵۱ درباره حکومت عظیم حضرت داود(ع) می‌فرماید: «وَ آتاهُ اللهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ». موضوع لزوم حکومت صالحان آنقدر در قرآن مهم انگاشته شده که ولايت و جانشينی اميرمؤمنان(ع) مکمل دين(مائده/ 3)، بلکه محور رسالت اعلام شده است.(همان/ 67) امام علي(ع) در نهج‌البلاغه ‎مي‌فرمايند: «‎بدان که بهترين بندگان نزد خدا زمامدار‎ ‎دادگر است که هدايت يافته و هدايت نمايد‎.»1
ب‌ـ حکومت طاغوت که براساس حاکمیت فرد یا گروه خاص بنا شده است و قوانین بر محور اراده فرد یا آن گروه خاص دور می‌زند و اینها کسانی هستند که به هیچ چیز جز حفظ منافع خود نمی‌اندیشند؛ از این رو برای حفظ خویش در طول تاریخ جامعه را به بردگی سوق داده و بر مردم ظلم‌ها روا داشته‌اند. خداوند در سوره نمل، آیه ۳۴ می‌فرماید: «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ...».
پس اسلام به موضوع نوع حکومت که روشن‌ترین و اولی‌ترین موضوع در حوزه سیاست است، نه تنها وارد شده است، بلکه تبعیت از نوعی خاص از حکومت را واجب و اطاعت از برخی حکومت‌ها را برابر کفر و شرک به خدا و تبعیت از شیطان دانسته است. امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: «اسلام از اول، وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل [طاغوت‏]، از آن روز برنامه‏اش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه.»2 همان گونه که گفتیم، در مقدمه قانون اساسی نیز بر حکومت صالحان تصریح شده است.

قوانین و اصول حکومت اسلامی
پرسش دوم این است که، آیا اسلام مقررات خاصی را برای حکومت بیان داشته است؟ اصولاً از نظر اسلام حکومت بر اساس چه مقرراتی باید اداره شود؟ در پاسخ به این پرسش دو موضوع را به بحث می‌گذاریم:
1‌ـ در اسلام حجم بزرگی از مقررات وجود دارد که اساساً منوط به وجود حکومت است. مجموع مقررات کیفری اسلام، قوانین مربوط به جهاد و... بسیاری دیگر از مقررات زمانی امکان اجرای آنها میسر است که حکومتی بر پایه اسلام بر پا شود.3
2‌ـ اسلام جریان امور حکومت را صرفاً بر اساس احکام و مقررات الهی می‌پذیرد.(احزاب/ 36) و اختيار نقض تصميم خداوند و پيامبرش از مؤمنان سلب شده است. پس فقط دستورات خدا و قوانين ثابت الهی و قوانين وضع شده از سوی پيامبر(ص) در زندگی بشر لازم‌الاجراست و کسی حق ندارد از پذيرش آنها شانه خالی کند.4 امام خمینی(ره) تصریح می‌فرمایند، در حکومت اسلامی، قانون اسلام بر همه افراد از پیامبر(ص) تا خلفا تا ابد جاری است.5 به همین دلیل حضرت امام(ره) قائل به این بودند که حکومت اسلامی نوعی حکومت مشروطه است، به این دلیل که حکومت‌کنندگان در اجرا و اراده مقید به مقرراتی هستند که در قرآن و سنت معین شده‌اند.6 اصل چهارم قانون اساسی نیز تصریح می‌کند: «كليه قوانين و مقررات مدني، جزائي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامي باشد...»؛ حال که همه قوانین حاکم بر جامعه باید مبتنی بر شرع باشد، قوانینی که زیربنای نظام سیاسی است و باید حاکم بر جامعه باشد، نمی‌تواند به جز آن چیزی باشد که ناشی از اراده خداوند متعال است. در این صورت چگونه می‌توان دین را از سیاست جدا دانست؟

حکومت وسیله تحقق اهداف اسلامی
پرسش سوم این است که هدف اسلام چیست؟ آیا برای تحقق این هدف برای حکومت جایگاهی قائل است؟ آیا بدون توجه به نظام سیاسی، اسلام می‌تواند به اهداف عالیه خود دست یابد؟
هدف اساسی و کلان خداوند متعال از خلقت، به ویژه آفرینش انسان کمال مادی و معنوی اوست که در سایه بندگی و عبودیت الهی محقق می‌شود؛ طبیعی است که دستیابی به کمال و مرتبه بندگی برای همه انسان‌ها به تحقق اهدافی کوچک‌تر (در مقایسه با این هدف کلان) منوط است که برخی با توجه به ماهیت انسان جنبه اجتماعی و برخی جنبه فردی دارند و تحقق مجموعه این اهداف، امکان رسیدن به آن هدف عالی را فراهم می‌کند. یکی از مهم‌ترین این اهداف که قرآن کریم به صراحت آن را بیان داشته، تحقق عدالت است.(حدید/ 25)
اگر قسمتی از روابط اجتماعی را روابط سیاسی و نظام حاکم بر این روابط بدانیم، آیا بدون وجود یک نظام سیاسی عادلانه می‌توان به چنین هدفی دست یافت؟ آیا می‌توان در این زمینه روابط سیاسی را از دیگر روابط تفکیک کرد؟ پاسخ کاملاً روشن است. به این ترتیب، تحقق اهداف عالیه اسلام نیز منوط به توجه به روابط سیاسی در جامعه در کنار دیگر روابط است و نمی‌توان آنها را از هم تفکیک کرد. روابط انسانی مجموعه‌ای از روابط در هم تنیده هستند، نه مستقل از هم تا بتوان بر هر یک اصولی مجزا و منفک را حاکم کرد. مجموع آنها، روابط اجتماعی را تشکیل می‌دهند و هر بخش از این روابط مستقیم و غیر مستقیم بر دیگر بخش‌ها تأثیرگذار است و موجب کندی یا سرعت یا حتی انحراف دیگر بخش‌ها می‌شود.
بنابر‌این، از منظر انقلاب اسلامی تصور جدایی دین از سیاست امری صد درصد غیر واقعی و تصنعی است و در عالم واقع تحقق آن ممکن نیست؛ از این رو دین یا باید در کنار و در بطن حاکمیت باشد یا در مقابل آن. راه سوم فقط این خواهد بود که دین را ناقص کرد که در این صورت مصداق آیه زیر خواهد بود:
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/ 85)؛ پس چرا به بعضى از كتاب ايمان مى‏آوريد و به بعضى ديگر كفر مى‏ورزيد و پاداش كسى كه چنين كند به جز خوارى در زندگى دنيا و اينكه روز قيامت به طرف بدترين عذاب برگردد، چيست؟ خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست.
پس دین ماهیتاً از سیاست جدا نیست؛ بلکه دست‌های انسانی برای برخی از منافع خاص، آن را از حوزه سیاست جدا نگه می‌دارند و جدایی را بر آن عارض می‌کنند؛ به همین دلیل هر گاه دین در حالت اکمل آن مطرح شود، با آن به مقابله برمی‌خیزند.
پی‌نوشت‌ها:
۱ ـ سیدجعفر شهیدی، نهج‌البلاغه، ص 168.
2ـ امام خمینی(ره)، صحيفه امام، ج ‏3، ص 393.
3ـ صحیفه نور، ج 9، ص 138.
4ـ محمدتقی مصباح‌یزدی، نظريه سياسی اسلام، ج 1، ص 43.
5ـ امام خمینی(ره)، ولایت فقیه و حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1423، ص 46ـ 45.
6ـ همان، ص 43.


بررسی اندیشه سیاسی میرزای‌شیرازی‌ـ 2


 فتح الله پریشان/ میرزا محمد‌حسن حسینی‌شیرازی از علمای بزرگ و مؤثر قرن گذشته شیعه محسوب می‌شود. وی از آن ‌رو که در عمل سیاسی نیز وارد شد، اثر شگرفی در تاریخ ایران به‌جای گذاشت و جایگاه مهمی در سیر اندیشه سیاسی شیعه دارد. بنابراین پرداختن به اندیشه سیاسی وی ضروری به‌ نظر می‌رسد. هر چند نمی‌توان به شکل شفاف نظریه حکومت خاصی در اندیشه آیت‌الله شیرازی استخراج کرد، اما با جست‌وجو در اظهارنظرها و برخی نامه‌ها یا پاسخ‌ به استفتاء‌هایی که از وی به‌جای مانده است، می‌توان به شبه‌نظریه یا دیدگاهی که در غالب حوزه‌ها با اختیارات ولی‌فقیه معهود در روایات هماهنگی دارد، نائل شد. 
در سلسله مقالات این ستون همواره تلاش شده است با رویکرد توصیفی‌ـ تحلیلی و بر اساس نظریة بحران اسپریگنز دیدگاه علما و فقها در تحلیل و تجویز نظام مطلوب قدرت را درک کرد. در یک بررسی کلی، علما مشکل اصلی را غصب حق قدرت فقیه در طول زمان‌های گوناگون ذکر کرده‌اند و با نظریه‌پردازی متمادی در طول قرون که از رهگذر بازخوانی اندیشه سیاسی اسلام انجام شده، بازگشت قدرت به فقیه جامع شرایط و عمل وی در اداره جامعه بر اساس اسلام راه‌حل بحران دانسته شده است. به طور حتم برای رسیدن به آن باید در مقابل حکومت‌های فاسد داخلی و کشورهای استعماری حامی آنها ایستاد.
همین نگاه و چارچوب فرصت تحلیل مناسبی برای بررسی زندگی و زمانه میرزای‌شیرازی صاحب فتوای تنباکو در اختیار مخاطب می‌گذارد. میرزای شیرازی فردی منزوی و دور از اجتماع نبود و تنها به انباشت علوم حوزوی بدون ثمر برای زندگی مردم نمی‌اندیشید. مروری بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی سیدمحمدحسن حسینی شیرازی ابعاد سیاسی و اجتماعی شخصیت وی را بیشتر نشان می‌دهد. 
یکی از مهم‌ترین حوادثی که در ایام زعامت او رخ داد، نهضت تحریم تنباکو بود. پس از اعطای امتیاز انحصار توتون و تنباکو به شرکت رژی در چهار شهر ایران، مردم به پیشتازی چهار نفر از شاگردان میرزای‌شیرازی دست به اعتراضات گسترده‌ای زدند. در تهران شیخ‌فضل‌الله نوری، در اصفهان آقانجفی اصفهانی، در شیراز سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری و در تبریز میرزا جواد از رهبران این جریان بودند.۱ حکم تاریخی او در معاهده انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین‌شاه چنان مردم را به صحنه کشاند که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو شد.۲ با صدور این حکم، مردم مبارزه سیاسی علیه قرارداد استعماری مذکور را یک وظیفه شرعی دانسته و به مخالفت شدید پرداختند، به ‌طوری که ناصرالدین‌شاه مجبور شد با پرداخت غرامت، این قرارداد ننگین را فسخ کند.۳ حکم تاریخی تحریم از سوی میرزای‌شیرازی از سامرا صادر شد. متن حکم به این شرح است: «بسم‌الله‌الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان‌ـ علیه‌السلام‌ـ است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی»۴.
امام خمینی(ره) که بعدها توانستند با استفاده از میراث فکری و مبارزاتی میرزای شیرازی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی را رقم بزنند، از این اقدام میرزا این‌گونه تعبیر کرده‌اند: «همان نصف سطر میرزای‌شیرازی‌ـ رضوان‌الله تعالی علیه‌ـ مملکت ما را از توی حلقوم خارجی‌ها بیرون کشید.»۵
البته، تلاش مبارزاتی میرزای‌شیرازی تنها به ایران معطوف و منحصر نمی‌شود. دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان در سال ۱۳۰۹ هجری قمری۶، ایجاد وحدت تشیع در سال ۱۳۱۱ قمری۷، تربیت و اعزام مبلّغان ویژه برای مناطق حساس و زیر سلطه نظیر هند، کشمیر، افغانستان، قفقاز و عراق، جلوگیری از تجاوز به حقوق مسلمانان عالم، جلوگیری از خرید زمین‌های شهر طوس از سوی سرسپردگان، فرستادن نماینده خود به مناطق حساس ایران همانند سیدمصطفی موسوی‌خمینی، حامی، مدافع و راهنمای استاد به استناد علامه حسین محدث نوری بنیانگذار عقل‌گرایی شیعه در فرهنگ اسلامی ایران، آموزش نسل بنیانگذاران و رهبران «مشروطه مشروعه» همانند شیخ‌فضل‌الله نوری، آقانجفی اصفهانی و همچنین میرزا در تربیت شاگردانی همانند عبدالکریم حائری یزدی (بنیانگذار حوزه علمیه قم) و میرزا جواد ملکی تبریزی که دو نسل از رهبران انقلاب اسلامی ایران را آموزش دادند و تربیت شاگردان برجسته‌ای نظیر؛ شیخ‌فضل‌الله نوری، میرزاحسین نوری، سیداسماعیل صدر، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه‌الوثقی و بنیانگذار مدرسه سیدیزدی مشهورترین و بزرگ‌ترین مدرسه دینی در نجف، میرزاموسی مجتهد‌سبزواری پدر «فقیه سبزواری»، میرزا محمدتقی شیرازی از مراجع تقلید شیعه و معروف به میرزای دوم که فتوای جهاد در عراق را صادر کرد، سیدحسین قاضی‌طباطبایی‌تبریزی پدر سیدعلی قاضی‌طباطبایی، میرزاحسین نائینی، سیدمحمدعلی شهرستانی، سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری، محمدکاظم خراسانی، سیدحسین طباطبایی‌قمی و میرزامحمدعلی مجتهد کمره‌ای که هر یک ستاره‌های آسمان فقه و علوم حوزوی در عصر و زمانه خود بودند، از دیگر آثار و برکات زندگی میرزای شیرازی است که باید مورد توجه قرار گیرد. 
منابع:
۱ـ شیخ حسن کربلایی، تاریخ دخانیه، به همت رسول جعفریان، ص ۱۰۸‌ـ ۱۰۴.
۲ـ شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۳۸ 
۳ـ شیخ حسن کربلایی، پیشین، ص ۱۷۳‌ـ ۱۷۲.
۴ـ سیدمصلح‌الدین مهدوی، بیان سبل الهدایه فی ذکراعقاب صاحب الهدایه (این کتاب با نام زندگی‌نامه آیت‌الله العظمی آقانجفی اصفهانی در سال ۱۳۹۰ تجدید چاپ شده است)، صفحه ۹۲ .
۵ـ صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۱۹. 
۶ـ در مشروطه چه گذشت؟، جلد اول، چاپ اول ۱۳۸۹، مؤسسه فرهنگی‌ـ هنری قدرولایت، صفحه ۶۳۸.
۷ـ همان، ص۶۳۷.

فراز و فرود سیدحسین خمینی‌ـ1


 شهاب زمانی/ از ویژگی‌های بزرگ روحی امام خمینی(ره) در جایگاه عارفی رهیده از خاک و واصل به افلاک و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، عدالت در رفتار و رفتار مبتنی بر دین در آن مرد بزرگ بوده است. شاخص نزدیکی به امام و دوری از امام، قرب و بُعد افراد و جریان‌ها به؛ از اسلام بود و لاغیر؛ یعنی این رابطه را نه قوم و قبیله‌گرایی تحت تأثیر قرار می‌داد و نه رابطه استاد و شاگردی و نه نسبت حاکم و محکومی. مصداق بارز این رفتار عادلانه و دین‌مدارانه امام با نوه بزرگش سیدحسین خمینی فرزند ارشد مرحوم مصطفی خمینی است. سیدحسین خمینی فعال سیاسی و تنها فرزند ذکور سیدمصطفی خمینی و نوه سیدروح‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مرتضی حائری‌یزدی است. وی در سال 1338 در تهران متولد شد و سه فرزند به نام‌های مهدی، محمد و علی دارد. 
بهمن 57 بود که طبق معمول بسیاری از مردم برای دیدار با امام به مدرسه رفاه رفته بودند که صدای بلند مشاجره از اتاق امام خمینی به گوش رسید. شخصی یکریز در حال انتقاد از عملکرد برخی از جریان‌های انقلابی و از سویی دیگر حمایت از بنی‌صدر بود. حجت‌الاسلام خلخالی به سرعت وارد اتاق امام شد و شخص مذکور را به زحمت سوار بر ماشین کرد. این فرد کسی نبود جز نوه بزرگ امام؛ سیدحسین خمینی. 
انحراف و بی‌تقوایی سیدحسین بر امام روشن شده بود. چند روز بعد امام در نامه‌ای فعالیت سیاسی را بر سیدحسین خمینی حرام اعلام کرد. امام ورود چنین افرادی را به عالم سیاست برای کشور خطرناک می‌دیدند و مثل همیشه پیش‌بینی امام درست از آب درآمد. اما رفتار به دور از جانبداری و لحاظ کردن نسبت فامیلی از سوی امام قلب مردم را از راهی که با امام برای رسیدن به آرمان‌های اسلامی برگزیده بودند، قرص و محکم‌تر کرد. در چند شماره پیش رو به فراز و فرود زندگی سیاسی و علمی سیدحسین خواهیم پرداخت که مانند هر ریزش و رویشی واجد درس‌ها و عبرت‌هاست. 
سیدحسین هنگام پیروزی انقلاب در آغاز دوره جوانی بود و با سرنگونی رژیم شاه مخلوع از نجف به ایران بازگشت و از همان ابتدا در طیف ابوالحسن بنی‌صدر و حامیان سازمان مجاهدین خلق(منافقین) قرار گرفت. وی در دوره اول انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران حمایت قاطع خود را از ابوالحسن بنی‌صدر اعلام کرد و به سیدمحمد بهشتی و اکبر هاشمی‌رفسنجانی انتقادات شدیدی وارد کرد. او حتی در مقابل شخصیت‌هایی نظیر صادق خلخالی و عبدالرحیم ربانی‌شیرازی که از نخستین یاوران امام در دستگاه انقلابی قضا و دادگاه انقلاب بودند، ایستاد.۱
سیدحسین خمینی در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ در مسجد گوهرشاد مشهد، سخنرانی کرد. او در سخنان خود اظهار داشت، کشور به سوی فاشیسمی می‌رود که از گذشته خطرناک‌تر است. وی حکومت ایران را استبدادی دانست که رنگ دین به خود گرفته ‌است. حسین خمینی از نیروهای مترقی و حتی روحانیون دعوت کرد تا جبهه واحدی در برابر فاشیسم و استبداد دینی تشکیل شود. او همچنین از شکنجه و زندانی شدن مخالفان حکومت انتقاد کرد. این سخنرانی که در ابتدا عده‌ای با شعار مرگ بر منافقین با تأخیر آغاز کردند، در نهایت با دخالت اشخاص انقلابی حاضر نیمه‌تمام به پایان ‌رسید.۲
سیدحسین خمینی در کوران حوادث 1360 و اوج‌گیری اختلافات بنی‌صدر و منافقین با امام، در مشهد سخنرانی کرد و از ضمن حمایت بنی‌صدر، از شهید بهشتی و رفسنجانی انتقاد و به شهید باهنر توهین کرد. مرحوم آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود به این ماجرا چنین اشاره کرده است: «ساعت هفت صبح جلسه هیئت رئیسه داشتیم؛ در آن جلسه، سخنرانی پریروز حسین آقای خمینی در مشهد مطرح و به همه مطبوعات اطلاع داده شد که حرف‌های او را ننویسند. ظهر، احمدآقای خمینی و آقای صانعی ناهار را مهمان من بودند؛ در مورد حسین آقا و صحبت‌های مشهد بحث شد؛ باید به هر نحو که شده سعی کنیم که محفوظ بماند؛ برخورد را صلاح ندانستیم و راه ارشاد را پیشنهاد کردیم.»۳  
منابع:
1ـ نقل قول از ابوالحسن بنی‌صدر در کتاب الکترونیک «ایستاده بر آرمان؛ روایت فروپاشی یک انقلاب» ص۹۸؛ علی غریب، فرانکفورت، انتشارات انقلاب اسلامی، دی ماه ۱۳۸۵.
2ـ «مجاهد، نشریه مجاهدین خلق ایران‌ـ شماره ۱۱۹، بخش ۳» (PDF). ایران آرشیو. 3Sep 2007. p. 32. Retrieved 19 Apr 2017. 
3ـ عبور از بحران، کتاب خاطرات آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، به اهتمام یاسر هاشمی،13اردیبهشت1360.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ ۲۰


 حسین میرچراغ‌خانی/  جریان عقلانیت اسلامی برای حفظ نفوذ و تسلط بر اوضاع، باید قابلیت‌های دین را در برخورد با مدرنیته به کار می‌گرفت؛ در غیر این صورت، جریان‌های روشنفکر و مارکسیستی، شعار ناکار‌آمدی دین را عَلَم می‌کردند و فرصت را از جریان عقلانیت اسلامی می‌ربودند. در واقع، جریان عقلانیت اسلامی پس از ضرباتی که در دورۀ رضاخان به دین زده شد و از صحنۀ سیاست کنار گذاشته شد، می‌بایست با گامی بلند و اصلاحی در‌خور نیازهای جامعه، حوزۀ علمیه را دگرگون کند تا بتواند دین را به صورت فعال در عرصۀ سیاسی نگه دارد. اندیشمندانی مانند حضرت امام(ره) و شهید مطهری به‌خوبی این نیاز را درک کرده بودند. در همین راستا، کارگروهی متشکل از حضرت امام خمینی، شهید مرتضی مطهری، حاج‌سید‌احمد زنجانی، شیخ‌ابوالقاسم اصفهانی، حاج‌باقر سلطانی، سید‌محمود روحانی، سید‌زین‌العابدین کاشانی، آقا ‌ریحان گلپایگانی و آقا‌مرتضی حائری۱ تشکیل شد تا اصلاحاتی در سطح حوزۀ علمیه انجام شود، اما این گروه توفیق چندانی پیدا نکرد.

مقدس‌نماها مانع تحول حوزه
مهم‌ترین دلیل این توفیق نیافتن، وجود گرایش‌های سنتی و مقدس‌نماها در درون حوزه بود. گلایه‌های حضرت امام از وجود چنین گرایش‌هایی، نشان‌دهنده اهمیت این موضوع است. تعبیر شگفت‌آمیز امام از زخم‌زبان‌های این طیف، حکایت از نقش مخرّب این گرایش دارد. حضرت امام در ‌این ‌باره می‌گویند: «در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت، از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود؛ هر کس صد درصد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهای مقدس‌نماها از میدان به در می‌رفت. ترویج تفکر «شاه سایۀ خداست» و اینکه «ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم»، یا «جواب خون مقتولین را چه کسی می‌دهد؟» و از همه شکننده‌تر، شعار گمراه‌کنندۀ «حکومت قبل از ظهور امام زمان(عج) باطل است» و هزاران ان‌قلت دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه‌حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند وسیله‌اش را آماده کرد. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهر‌آگینی که به طرف اسلام شلیک می‌شد، آماده کردند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه، در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد. ۱۵ خرداد 42، مقابله با تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود، مقابله را آسان می‌کرد؛ بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهۀ خودی، گلولۀ حیله و مقدس‌مآبی و تحجر بود؛ گلولۀ زخم‌زبان و نفاق و دو‌رویی بود که هزار بار بیشتر از باروت سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید.»۲

چهار تصویر از جریان‌های مذهبی 
از بیان مذکور امام(ره)، به‌خوبی می‌توان خط و مرزهای جریان عقلانیت اسلامی و گرایش‌های موجود را در این مقطع تبیین کرد. حضرت امام در متن یاد‌شده، چهار تصویر از جریان‌های مذهبی ارائه می‌کنند که مراد ما از عقلانیت اسلامی، یکی از این چهار تصویر است.
تصویر اول: «هر کس صد‌ درصد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهای مقدس‌نماها از میدان به در‌می‌رفت.» این افراد، از گرایش‌های جریان عقلانیت اسلامی به شمار نمی‌آیند.
تصویر دوم: «داخل جبهۀ خودی، گلولۀ حیله و مقدس‌مآبی و تحجر بود؛ گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید.» این افراد، در برابر جریان عقلانیت اسلامی قرار داشتند؛ همانند نسبت اخباری‌گری با اصولیون، که امروز می‌توان از آنها به جریان سنت‌گرا نام برد. ذیل این گرایش، تفکرات و سازمان‌های فراوانی شکل گرفتند که انجمن حجتیه از جملۀ آنهاست.
تصویر سوم: «ایادی پنهان و پیدای شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل می‌شدند.» این افراد، همان جریان سلطنت‌طلب‌ هستند که در برابر جریان عقلانیت اسلامی قرار دارند و با تمام توان مقابل جریان عقلانیت اسلامی ایستاده‌اند. در واقع، جبهۀ اصلی مقابل حرکت امام بودند.
تصویر چهارم: «عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت، از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. علما و روحانیان متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‌شد، آماده کردند و به مسلخ عشق آمدند. واقعاً روحانیان اصیل در تنهایی و اسارت، خون می‌گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی، می‌خواهند ریشۀ دیانت و اسلام را برکنند.» این افراد با محوریت حضرت امام، جریان عقلانیت اسلامی را تشکیل می‌دهند که ویژگی‌های خاص خود را دارند.
بنابراین، گرایش‌هایی از جریان عقلانیت اسلامی منشعب شد و هر یک، به میزانی از این جریان فاصله گرفتند. از سوی دیگر، دربار تمام توان خود را در ایجاد تفرقه به ‌کار می‌گرفت. شخص شاه در سخنرانی، روحانیت را مرتجع معرفی کرد و آنها را مخالف پیشرفت کشور می‌دانست. تمام تلاش دربار این بود که روحانیون را مخالف با تمدن جلوه دهد. اگرچه محمدرضاشاه نتوانست با این شیوه روحانیت را از مبارزه کنار بزند، اما توانست با تلقین، عده‌ای را بی‌تفاوت به مبارزه بار بیاورد؛ چنانکه پس از فوت آیت‌الله بروجردی، حلقه‌ای که اطراف امام بودند (جریان عقلانیت اسلامی)، به مبارزۀ مستقیم با دربار اعتقاد داشتند؛ علما و مراجع دیگر، یا به‌کلی از سیاست کناره گرفته بودند، یا معتقد به کار فرهنگی بودند تا مبارزۀ مستقیم؛ عده‌ای همچنان غرق در تفکرات سنتی بودند که حتی حاضر نبودند از امکانات روز استفاده کنند؛ مثلاً استفاده از بلند‌گو را جایز نمی‌دانستند. از حجت‌الاسلام فلسفی در ضمن خاطره‌ای نقل شده است: «در یک مجلس که جمعی از علما حضور داشتند، یکی از آن مقدس‌مآب‌ها از پایین مجلس با صدای بلند گفت: آقای فلسفی! خیلی حرف‌های خوب می‌زنید؛ اما متأثر و متأسفم که این مزمار[بلندگو] را به مسجد آوردید. گفتم: شما نمی‌توانستی دور را ببینی، عینک زدی تا دور را ببینی؛ این کار شما حلال است، اما من که صدایم به آخر مجلس نمی‌رسد و میکروفون را آورده‌ام که صدایم به آنجا برسد، کار حرام کرده‌ام؟!»۳

جریان امام، مصداق عقلانیت اسلامی
وجود گرایش سنتی در حوزۀ علمیه، بر کسی پوشیده نبود. در اینجا مصاحبه‌ای از آیت‌الله موسوی‌اردبیلی را نقل می‌کنیم که به ‌خوبی نشان‌دهنده وجود چنین طرز تفکری در حوزه‌های علمیه است. ایشان در ‌این‌ باره می‌گویند: «اینها معمولاً با هر حادثۀ جدیدی مخالفند؛ با انقلاب مخالفت می‌کنند؛ یک روز می‌گفتند گوجه‌فرنگی مال ارمنی‌هاست؛ یک روز با برق مخالفت می‌کردند؛ می‌گفتند در این برق، شیطان جریان دارد؛ برای اینکه خود‌به‌خود چراغ بدون برق روشن نیست؛ یک روز با کفش‌های گالش مخالفت می‌کردند و می‌گفتند نعلین بهتر است؛ یک روز هم با لوله‌کشی مخالفت می‌کردند و می‌گفتند احکام آب قلیل از بین می‌رود؛ اگر شما لوله‌کشی کردید، همیشه حکم کر و جاری پیدا می‌کند.»۴
به طور کلی، افراد شاخص این دوره که پس از آیت‌الله بروجردی مورد توجه مردم بودند، عبارت بودند از: حضرت امام خمینی، آیت‌الله مرعشی‌نجفی، آیت‌الله سید‌محمد‌رضا گلپایگانی، آیت‌الله سید‌کاظم شریعتمداری، آیت‌الله میلانی و آیت‌الله حاج‌سید‌احمد خوانساری. هر یک از این شخصیت‌ها طرفدارانی داشتند و نگرش آنها در طرفداران آنها نیز تأثیر داشت. برای نمونه طرفداران آیت‌الله سید‌کاظم شریعتمداری هرگز به فکر براندازی رژیم پهلوی نبودند، اما حضرت امام و حلقۀ اطراف اوـ که ما از آنها به جریان عقلانیت اسلامی یاد می‌کنیم‌ـ براندازی رژیم پهلوی و جایگزین کردن حکومت اسلامی را مد نظر داشتند.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ جلال درخشه، «بحثی دربارۀ مرجعیت و روحانیت»، علوم سیاسی، س 4، ش 16، زمستان 1380، ص 295.
۲ـ همان، ص 91.
۳ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، همان، ص ۱۲۷-۱۲۶.
۴ـ مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، امام خمینی و حکومت اسلامی (روحانیت، اجتهاد و دولت)، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 28.



وقوع انقلاب اسلامی ایران به منزله یکی از مهم‌ترین وقایع جریان‌ساز قرن بیستم بر تحولات جدی و اساسی در منطقه و جهان، نظیر رشد انقلابات و جریان‌های ملی در برخی کشورها با تأسی از این انقلاب، طرح اسلام به منزله الگوی زندگی و حکومت‌گری در جهان در دوران به خلوت رانده شدن دین، قابلیت عرض اندام همه‌جانبه سکولاریسم و سرمایه‌داری در بسیاری از کشورها، واکنش‌ها در رابطه با انواع توطئه‌ها علیه انقلابات اسلامی با ترویج محتوم بودن سرنوشت بشر در پذیرش تمدن غرب، ایستادگی در برابر غرب و ابرقدرت‌ها به منظور مبارزه با تلاش‌های‌شان برای ناامید کردن نسل جوان ایران و دیگر کشورها از دین و ارزش‌های دینی و... نقش بسزا و انکارناپذیری داشته است که در حال حاضر پرداختن به ریشه‌های انقلاب اسلامی ایران در یکصد سال گذشته به مثابه راهنمای نسل جوان در فهم اهداف انقلاب اسلامی، ضروری به نظر می‌رسد.  کتاب «ایران متحول، غرب جدید» یکی از عناوین مجموعه مطالعاتی «و انتم الاعلون» است که با هدف رجوع و بازنگری دوباره به تاریخ منتشر شده و تلاش کرده است بخشی از مباحث ذکر شده در سطور بالا را به منزله بستر تاریخی انقلاب اسلامی تشریح کند.
  «ایران متحول، غرب جدید» عنوان سلسله‌نشست‌های علمی‌ـ فرهنگی بود که از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰ با حضور استادان و نخبگان برجسته علوم انسانی، همچون دکتر داوری اردکانی، دکتر مجتهدی، دکتر حداد عادل، دکتر موسی نجفی، دکتر فتح‌اللهی، دکتر آیت‌اللهی، دکتر موسی فقیه‌حقانی، آیت‌الله کعبی‌نسب و... در خانه مشروطیت اصفهان برگزار ‌شد. پس از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) رویکرد جدیدی پیدا شد که در درک مسائل تاریخی اثرگذار بوده است و از این‌رو نظریه‌پردازان و دانشمندان علوم انسانی از منظرهای گوناگون این تحول را بررسی و گاه بر اساس همین رویکرد با زاویه‌ای جدید حوادث تاریخی را بازبینی کرده‌اند.