تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۵  ، 
کد خبر : ۱۹۳۷۹۲

فرار مغزها در عصر جهانی‌شدن


عباس خسروانی
طرح مساله:
پدیده فرار مغزها Brain Drain مدت‌هاست که به یکی از اساسی‌ترین و مهمترین دل‌مشغولی‌های کشورهای جهان سوم تبدیل شده است. آغاز این پدیده را از سال 1960 عنوان کرده‌اند. "ادبیات مربوط به فرار مغزها از زمان پایان جنگ جهانی دوم به ویژه از دهه 1990 شکل گرفت" (مرکز تحقیقات و بررسی‌های اقتصادی 1385:10 به نقل از دهقان 1382:220).
اگر فرار مغزها را یک حرکت در نظر بگیریم، جهت این حرکت غالبا از طرف کشورهای جهان سوم به سمت کشورهای توسعه‌یافته بوده است. با این حال فرار مغزها را نمی‌توان محدود به کشورهای جهان سوم دانست. چراکه این پدیده، پدیده‌ای است جهانی. "مهاجرت نخبگان علمی در جهان امروز به پدیده‌ای همه‌گیر تبدیل شده است، این مساله تنها دامنگیر کشورهای در حال توسعه نیست، بلکه در کشورهای توسعه‌یافته نیز مشکل مهاجرت متخصصان مطرح است؛ نمونه آن مهاجرت نخبگان در کانادا و بسیاری کشورهای اروپایی به آمریکاست" (اخوان کاظمی: 1383:84). نگاهی به آمارها این موضوع را روشن‌تر می‌سازد؛ چین در سال 1990 دومین کشور مهاجر فرست به آمریکا بوده است، چین 000/400 مهاجر داشته که همه آنان تحصیلات متوسط به بالا داشته‌اند. هند نیز با رقمی حدود 300 هزار نفر که %75 آنها تحصیلات دانشگاهی داشته‌اند در زمره عمده‌ترین کشورهای مهاجر فرست به آمریکا می‌باشد. (نقل به مضمون. حسینی‌نژاد. 1383:631)
همان‌گونه که پیشتر گفته شد، مهاجرت مغزها از خصیصه‌های بارز کشورهای جهان سوم است، به عبارت دیگر حجم مهاجرت‌های متخصصان به کشورهای توسعه‌یافته دنیا از جمله آمریکا در میان کشورهای جهان سوم بسیار بیشتر از دیگر کشورها است. نگاهی به جدول زیر خالی از لطف نیست.
مهاجرت مغزها خسارات جبران‌ناپذیری را به این کشورها وارد کرده و ادامه آن بر شدت عقب‌ماندگی آنها و توسعه‌یافتگی کشورهای مقصد می‌افزاید. از آنجایی که اساسی‌ترین و عمده‌ترین فاکتور توسعه‌یافتگی، فاکتور نیروی انسانی متخصص و ماهر است، نبود آن به عقب‌ماندگی می‌انجامد، در توصیف سرمایه انسانی گفته‌اند: "سرمایه‌های انسانی، سرمایه‌هایی هستند که با صرف هزینه‌های گزاف به دست آمده و عبارتند از: دانش، تخصص، تجربه، توان سلامتی، قابلیت‌ها و در نهایت انضباط که از راه آموزش و بهداشت در نیروی کار ذخیره شده است و موجب بهره‌وری آن در تولید می‌شود. از این رو منابع انسانی مانند دانشمندان، کارشناسان، نیروی کار و منابع سازمانی و نهادی، به عنوان سرمایه‌های انسانی شناخته می‌شوند" (حسینی‌نژاد، 1382:23) به تایید بسیاری از اندیشمندان، امروزه ملاک قدرت‌مندی کشورهای جهان تنها به داشتن تسلیحات نظامی و منابع مادی نیست، بلکه میزان اطلاعات و نیروی انسانی متخصص می‌باشد، زیرا که منابع مادی به وسیله نیروی انسانی ماهر است که به فعل در می‌آید. "امروزه این اعتقاد وجود دارد که قدرت برتر جهان از آن کسانی است که قدرت علمی و نوآوری و امکانات بیشتری، برای دسترسی به اطلاعات دارند". (همان منبع، 900). بنابراین سرمایه انسانی که برای شکل‌گیری آن هزینه‌های بسیاری صرف می‌شود، از عوامل بنیادی در توسعه و پیشرفت کشورها به حساب می‌آید. "در نظام جهانی اطلاعات و دانش جایگاه رفیعی در فرآیند تولید، توزیع و مصرف دارد. لذا مشخص می‌شود که در آغاز هزاره سوم میلادی و در عصر جهانی‌شدن نیروی انسانی متخصص جایگاه والایی در توسعه و تمدن‌سازی دارد. از همین رو هر چند کشورهای توسعه‌نیافته دیدگاه مثبتی نسبت به مهاجرت و مهاجران ندارند و حرکت مهاجران به سوی کشورهایشان را هجومی مغولی تلقی می‌کنند اما آنها طبق گزارش توسعه انسانی سال 2001 میلادی سازمان ملل، مرزهایشان را به روی متخصصان کشورهای در حال توسعه8 گشوده‌اند که این امر، هزینه‌های زیادی برای کشورهای مهاجرت فرست در پی دارد". (علی‌آبادی 1381:5).
لذا دیده می‌شود کشورهای ثروت‌مند از لحاظ مادی و ذخایر زیرزمینی عقب‌مانده و کشورهای که از ذخایر مادی بهره چندانی ندارند، پیشرفته محسوب می‌شوند. یکی از نظریه‌پردازان اقتصادی به نام تئودرو شولتز در مورد نقش سرمایه انسانی در توسعه کشورها می‌گوید: "اقتصاد ایران 1378:26 به نقل از علی‌آباد1381:7).
سوال اساسی که در اینجا به ذهن می‌رسد، این است که چرا مهارجرت مغزها صورت می‌گیرد و چرا جهت حرکت از سوی کشورهای جهان سوم به سمت کشورهای توسعه یافته است؟ چه عواملی زمینه‌ساز و شکل‌گیری این پدیده می‌باشد؟ بدون شک پدیده‌ای چون فرار یا مهاجرت مغزها یک پدیده تک‌بعدی نیست بلکه امری است چند بعدی که هریک از این ابعاد تاثیر خاص خود را دارد، تاثیر هریک از ابعاد مانند اقتصاد، سیاست، و... با توجه به شرایط زمانی و مکانی از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت است.
بنا به تعریف مورد نظر نگارنده جهانی شدن فرآیندی است که بر روند مهاجرت مغزها از کشورهای جهان سوم به سمت کشورهای توسعه‌یافته افزوده و آن را تحت تاثیر قرار داده است. جهانی شدن در تمام ابعاد خود اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... منجر به نزدیکی هرچه بیشتر کشورهای جهان شده (این نزدیکی به قدری است که از آن تحت عنوان دهکده جهانی یاد شده است) و ارتباط بین کشورها افزایش یافته است، به طوری که اتفاقاتی که در یک کشور می‌افتد، بی‌تاثیر از دیگر کشورهای جهان نیست.
"پدیده فرار مغزها و جهانی شدن رابطه متقابل دارند، فرار مغزها خود پدیده‌ای است که می‌توان گفت روند جهانی شدن بر آن تاثیر دارد". (جوادی، 1383:99)
مفهوم جهانی شدن
جهانی شدن از جمله مفاهیمی است که درباره آن بسیار گفته‌اند و هرکس از منظر و دیدگاهی به آن پرداخته است. در رابطه با تاریخچه جهانی شدن روایات گوناگونی است. عده‌ای معتقدند که جهانی شدن از ابتدای شکل‌گیری جوامع تا به حال وجود داشته است. "پدیده جهانی شدن رویدادی ناگهانی نیست بلکه از گذشته بوده و اکنون آهنگش شتاب گرفته است" نو نژاد 1381:188) و عده‌ای هم معتقدند که جهانی شدن محصول انقلاب صنعتی و رنسانی است. مالکوم واترز، جامعه‌شناس در ارتباط با واژه جهانی شدن می‌گوید: اگر چه واژه جهانی global بیش از 400 سال قدمت دارد، اما اصطلاح‌هایی نظیر globalization، globalize، globalizing از حدود 1960 میلادی رواج عام یافته است. (واترز 1379:10 به نقل از علی آبادی 1381:40).
جهانی شدن مفهومی است چند بعدی و پیچیده که نمی‌توان تعریف جامع و مانعی از آن را ارایه داد: لذا تعاریف مختلف و متنوعی از آن تا به حال ارایه شده که هر کدام بعدی از آن را مورد نظر قرار داده‌اند. "از آنجایی که جهانی شدن پدیده‌ای پیچیده و چند وجهی است، اندیشمندان رشته‌های مختلف علمی به فراخور زاویه دید و مباحث مورد نظر در آن رشته به ارایه تعاریف گوناگون از این پدیده پرداخته‌اند". (بهکیش 1380:24 به نقل از علی آبادی 1381:34) در اینجا به تعاریف بعضی از دانشمندان و صاحب‌نظران می‌پردازیم. جیمز روزنا دانشمند برجسته علوم سیاسی در آمریکا می‌گوید: به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانی شدن و نیز به این دلیل که مفهوم جهانی شدن میان سطوح گوناگون تحلیل مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... ایدئولوژی ارتباط برقرار می‌کند، هنوز زود است که تعریفی کامل از این پدیده ارایه شود" (قزلسفلی 1381:150 به نقل از غفوری 1383:29). همچنین رونالد رابرتسون جهانی شدن را احساس یکی شدن تلقی می‌کند. (زنجانی 1379:6 به نقل از علی آبادی 1381:9). این تعریف تعریفی است بسیار کلی که به ابعاد آن اشاره‌ای نشده است. "گروهی از صاحب‌نظران، جهانی شدن را مرحله‌ای از دگرگونی‌های جهانی می‌دانند که بیشتر بر اقتصاد کشورها اثر می‌گذارد، در این میان گروهی از اندیشمندان با نگاه منفی جنبه‌های فرهنگی آن را مورد تایید قرار می‌دهند، واقعیت این است که مانند بسیاری از تحولات جهانی در دوران‌های گوناگون تاریخی، این پدیده همه پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی دارد". (غفوری 1381:206) و مالکوم واترز جهانی شدن را "فرآیند اجتماعی که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است از بین می‌رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می‌شوند". (مالکوم واترز 1379:12 به نقل از غفوری 1383:208) در این تعریف بر جنبه اجتماعی آن تاکید شده است. در جای دیگر مک‌گرو معتقد است که جهانی شدن یعنی "افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت‌ها و در نتیجه فراتر از جوامع در حرکتند تا نظام تازه جهانی را بسازند. جهانی شدن به فرآیندی گفته می‌شود که از طریق آن تصمیمات و اقدامات یک بخش از جهان بتواند نتایج پر اهمیتی برای افراد و جوامع در بخش‌های دو کره زمین داشته باشد." (مار ویلیامز: 137 به نقل از غفوری 1383:28) اکریسی دیان "جهانی شدن را تجربه دنیا به مثابه یک واحد و منفرد تعریف می‌کند" (علی آبادی و یعقوبی راد، 1380:2) و همچنین مک گرو جهانی شدن را پدیده‌ای می‌داند که باعث می‌شود کشورها از یکدیگر متاثر شوند. "جهانی شدن فرآیندی است که به واسطه آن رخدادها، تصمیمات و فعالیت‌ها در یک بخش از جهان می‌تواند پیامدهای قابل ملاحظه‌ای برای سایر افراد جوامع در بخش‌های دیگر و در سراسر جهان داشته باشد". (عسگری 1380:101 به نقل از علی آبادی 1381:101). اما جهانی شدن در عرصه اقتصاد گستردگی بیشتری نسبت به حوزه‌های دیگر داشته است. به عبارت دیگر می‌توان گفت که یکی از حوزه‌هایی که جهانی شدن در آن رشد چشمگیری داشته، حوزه اقتصاد است. "گروهی از صاحب‌نظران جهانی شدن را مرحله‌ای از دگرگونی‌های جهانی می‌دانند که بیشتر بر اقتصاد کشورها اثر می‌گذارد". (غفوری 1381:206) همچنین در این رابطه گفته شده که "جهانی شدن در مفهوم عام آن عبارتست است از در هم ادغام شدن بازارهای جهانی در زمینه‌های تجارت و سرمایه‌گذاری مستقیم و جا به جایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایه‌داری و آزادی بازار و سرانجام سر فرود آوردن جهان در برابر قدرت‌های جهانی بازار که منجر به شکافته شدن مرزهای ملی و کاسته شدن از حاکمیت دولت خواهد شد" (نو نژاد: 1383:188).
جهانی شدن در عرصه اقتصاد همواره با سرمایه‌داری است یا به عبارت دیگر، سرمایه‌داری در حوزه اقتصاد شاخص جهانی شدن به حساب می‌آید "جهانی شدن اوج پیروزی سرمایه‌داری جهانی در جهان است و از بطن دولت ملی که همچنان به تولید خود درون و بیرون مرزهایش یکسان ادامه می‌دهد زاده شده است." (نو نژاد- 1383:189). همچنین رقابت از دیگر الزامات جهانی شدن به حساب می‌آید. "جهانی شدن عبارتست از رقابت بی‌قید و شرط در سطح جهانی، رقابتی که برای کشورهای دارا، درآمد بیشتر و برای کشورهای تهیدست فقر بیشتری می‌آورد" (همان منبع:190). به‌طور کلی می‌توان ویژگی‌های مختلفی را برای این پدیده عنوان کرد. مثلا "باز افسون جهانی شدن را دارای ویژگی‌های ذیل می‌داند:
1ـ یکپارچه شدن تجارت از طریق حذف مرزهای تجارتی
2ـ حرکت شفاف سرمایه
3ـ تسریع در مبادله تکنولوژی
4ـ افزایش عمومی در مصرف‌گرایی جهانی. (بهکیش 1380:24 به نقل از علی آبادی 1381:304).
علاوه بر مطالب بالا می‌توان ویژگی‌های دیگری نیز به آنها اضافه کرد که عبارتند از:
1ـ فرا مرزی بودن در سیستم زمینی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
2ـ تحرک بسیار در مکانیسم تولید، سرمایه و دانش
3ـ چند‌گانگی در گزینش، در نتیجه وجود امکانات مختلف در گزینش یک تصمیم و عدم اطمینان در تصمیم‌گیری افزایش می‌یابد.
4ـ فرسایش مشروعیت دولت- ملت.
5ـ روند مقررات‌زدایی از مناسبات بین‌المللی به ویژه در حوزه اقتصادی و سرمایه‌گذاری
6ـ پیشرفت سریع فناوری‌های نوین ارتباطی
7ـ فشرده شدن زمان و مکان و تحول فضا
8ـ تغییر روابط اجتماعی
9ـ توسعه همزمان فرآیند تکثر و یکسان‌سازی فرهنگ (علی آبادی 1381)
مفهوم مهاجرت مغزها
در تعریف این اصطلاح هم مانند جهانی شدن تعریف واحدی وجود ندارد. که در این قسمت به چند تعریف از مهاجرت مغزها یا به عبارت متدوال آن فرار مغزها (نگارنده عبارت اول را به عبارت دوم ترجیح می‌دهد). می‌پردازیم تا این مفهوم روشن شود.
"در بحث فرار مغزها تاکید روی افراد است که به صورت مهاجرین موقت از کشور خود خارج می‌شوند ولی بعد از پایان تحصیلات خود در کشور میزبان ضمن اشغال به کار، اقدامات دایم را اختیار می‌کنند (ابیلی 1371:20 به نقل از علی آبادی 1381:11) تعریف دیگری که می‌توان در این رابطه ذکر کرد این است که فرار مغزها به مهاجرت نیروی متخصص آموزش دیده و دارای مهارت و قابلیت‌های مورد نیاز یک جامعه، که به دلیلی از کشور خارج می‌شوند گفته می‌شود" (خضری 1380:548)
بحث دیگری که در این قسمت قابل ذکر است تاریخچه شکل‌گیری این پدیده می‌باشد عده‌ای را نظر بر آن است که مهاجرت مغزها همواره در طول تاریخ بوده است و برای تایید این مطلب به مهاجرت عده‌ای از دانشمندان یونانی که به اسکندریه مهاجرت کرده‌اند، اشاره دارد. نمونه‌های تاریخی چندی در تایید این مطلب وجود دارد اما سیر مهارجرت‌ها در دوره‌های جدید آن و در دهه‌های اخیر نظر بسیاری را به خود جلب کرده است که از بعضی جهات همچون شهرت، وسعت و جهت با مهاجرت‌های اولیه تفاوت دارد. امروزه مهاجرت مغزها به یک مساله بسیار حساس و قابل تامل در کشورهای مهاجر فرست تبدیل شده است.
"پدیده فرار مغزها پس از جنگ جهانی دوم به طور جدی مورد مطالعه قرار گرفت مهاجرت متخصصان از کشورهای جهان سوم به کشورهای توسعه‌یافته به طور جدی از دهه 1960 مطرح شد و نگرانی دولتمردان کشورهای جهان سوم را برانگیخت (1379:137 به نقل از علی آبادی 1381:19).
به طور کلی عده‌ای بر این عقیده‌اند که دو عامل اصلی یعنی شهرنشینی و صنعتی‌شدن در به وجود آمدن پدیده مهاجرت مغزها نقش اساسی داشته‌اند لذا بر این اساس می‌توانیم بگوییم که فرار مغزها به طور جدی با صنعتی‌شدن و شهرنشینی در ارتباط است.
مفهوم جهانی‌شدن
اصطلاح جهان سوم هم مانند دو اصطلاح قبل یک مفهوم تاریخی است. در یک تاریخی به وجود آمده، در یک دوره‌ای رشد کرده و به حرکت خود ادامه داده است. اصطلاح جهان سوم تحت عناوین دیگری چون توسعه‌نیافته و یا کم توسعه‌یافته نیز به کار می‌رود. "اصطلاح جهان سوم اولین بار توسط آلفرد سووی به سال 1952 در دوران جنگ سرد در مورد کشورهایی به کار برده شد که غیرمتعهد بودند و به هیچ بلوک سیاسی پیوستگی نداشتند و نظام اقتصادی آنها اقتصاد بازار بود" (همتی 1369:12) و در تعریفی دیگر گفته شده است. "جهان سوم به کشورهایی گفته می‌شود که به بلوک شرق و غرب تعلق نداشته باشد" (همان منبع) که در این تعریف تقسیم‌بندی سیاسی جهان ملاک است. هر چند که بسیاری معتقدند که در دنیا نمی‌شود که کشوری به هیچ بلوک سیاسی وابستگی نداشته باشد و بر این اساس عده‌ای گفته‌اند: "جهان سوم آن دسته از کشورهایی هستند که در رابطه با امپریالیسم‌اند" (همان منبع)
عده‌ای نیز به پیوندی از تز رهبران چین، جهان را به 3 قسمت تقسیم می‌کنند جهان اول را جهان ابرقدرت‌ها می‌دانند، جهان دوم را جهان کشورهای اروپایی و نیروهای بینابین تلقی می‌کنند که در ارتباط با ابرقدرت‌ها تحت ستم هستند ولی در مقابل جهان سوم نقش ستمکاری را بازی می‌کنند و جهان سوم را در برگیرنده تمامی کشورهای باقی‌مانده می‌دانند. (همان منبع :12).
به طور کلی باید گفت که جهان سوم ابعاد مختلفی دارد و نمی‌توان تعریف جامعی از آن ارایه داد. کشورهای جهان سوم از ابعاد مختلفی چون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، شباهت‌هایی با یکدیگر دارند، اما همان‌گونه تفاوت‌های مهم در بین آنها مشاهده می‌شود. اما بعد اجتماعی بعدی است که بیشترین اشتراک کشورهای جهان سوم در آن است.
مهم‌ترین ویژگی‌های کشورهای جهان سوم:
1ـ وابستگی اقتصادی
بعد از استعمار کهن کشورهای مستعمره از طریق استعمار نوین مورد چپاول قرار گرفتند و نتیجه آن وابستگی کشورهای جهان سوم به استعمارگران بود. اقتصاد این کشورها به شدت وابسته بود و تصمیمات اقتصادی در درون کشورها صورت نمی‌گیرد. بلکه توسط مراکز اقتصادی خارج از کشور صورت می‌گیرد. عدم توانایی بهره‌برداری از منابع و تبدیل آن به کالاهای مورد نیاز جامعه و در عوض صادرات مواد اولیه و واردات کالاهای تغییر شکل یافته به علت نداشتن توانایی تکنولوژی.
2ـ دوگانگی اقتصادی:
توسعه این‌گونه کشورها در راستای اهداف کشورهای سرمایه‌داری صورت می‌گیرد و چون تناسبی با شرایط داخلی جامعه ندارد، باعث بروز دوگانگی اقتصادی می‌شود. یعنی ورود بخش مدرن و قرار گرفتن آن در کنار بخش سنتی. این وضعیت منجر به کاهش و پایین آمدن بهره‌وری در کشورها می‌شود.
3ـ رشد سرطانی بخش خدمات:
این رشد منجر به بازماندن از بخش صنعت و کشاورزی می‌شود، رشد این بخش نمی‌تواند مشخصه‌ای برای توسعه‌یافتگی باشد، بلکه نحوه رشد و مکانیسم آن مهم است. این بخش می‌بایستی در ارتباط و هماهنگ با بخش‌های دیگر رشد نماید، نه یک جانبه. رشد این بخش بدون هماهنگی منجر به کاهش تولید می‌شود.
4ـ پایین بودن سطح درآمد سرانه و توزیع ناعادلانه درآمد:
یکی از شاخصه‌های توسعه‌یافتگی کشورها، درآمد سرانه و نحوه توزیع درآمد ملی است، هر چند که انتقاداتی هم به این شاخص شده است. اما باید گفت که این معیار می‌تواند در کنار معیارهای دیگر، معیار قابل قبول و قابل استفاده‌ای باشد. به عبارت دیگر دلیل کافی نیست. پایین بودن سطح درآمد خود منجر به بروز مشکلات بسیاری می‌شود.
5ـ نرخ بالای رشد جمعیت:
رشد جمعیت اگر هماهنگ با رشد اقتصادی باشد می‌تواند یکی از عوامل قدرت و توسعه‌یافتگی به حساب آید. اما در غیر این صورت یک مانع در سر راه توسعه خواهد بود و باعث کاهش درآمد سرانه و سطح زندگی جوامع خواهد شد.
افزایش نرخ جمعیت همچنین منجر به برهم خوردن تعادل سنی در جامعه می‌شود، یک بار جامعه با جمعیت زیاد جوان و در دوره‌ای با جمعیت زیاد سالخورده رو به رو خواهد شد.
6ـ ضعف علمی و تکنولوژی:
رشد تکنولوژی و علمی یکی از اصول توسعه‌یافتگی کشورهاست. لذا کشورهای جهان سوم از آنجایی که از وضعیت علمی رنج می‌برند برای تقویت آن به کشورهای پیشرفته پناه آورده‌اند و از این طریق هزینه‌های بسیاری را متحمل می‌شوند و این امر بر وابستگی کشورهای جهان سوم می‌افزاید" (نقل به مضمون همتی 1369:38ـ20)
کشورهای جهان سوم از لحاظ خصوصیات فنی نیز دارای ویژگی‌های مشخص کننده‌ای هستند:
"1ـ به کار گیری روش‌ها فنی ابتدایی و سنتی
2ـ محدود بودن کارآموزی و آموزش‌های فنی
3ـ نبودن روحیه ابتکار در جامعه
این کشورها همچنین دارای یکسری خصوصیات جمعیتی می‌باشند:
1ـ بالا بودن میزان موالید
2ـ بالا بودن میزان فوت
3ـ سوء تغذیه
4ـ وابستگی شدید قومی قبیله‌ای
از خصوصیات اجتماعی و فرهنگی این کشورها می‌توان به مواردی چون:
1ـ تکیه بر امور سنتی
2ـ اندک بودن طبقه متوسط
3ـ فاصله طبقاتی زیاد (با تلخیص چهگنوئی: 1360:30ـ14)
یکی دیگر از ویژگی‌های بارز این کشورها بی‌ثباتی داخلی می‌باشد و بیشتر از کشورهای صنعتی در معرض خطر جنگ و اختلافات داخلی قرار دارند. "این بی‌ثباتی آهنگ رشد و پیشرفت را در این کشورها کند کرده است. سبب می‌شود که سرمایه‌هایی که می‌بایستی صرف خرید تجهیزات کشاورزی و زیربنایی شود. صرف خرید تسلیحات نظامی می‌شود. این جریان عموما به صورت تسلسلی ادامه پیدا می‌کند و در نهایت محرومیت‌های فراوانی را برای مردم کشورهای جهان سوم به دنبال می‌آورد". (شیخی، 1379:15).
"جهانی‌شدن و فرار مغزها"
با روشن شدن تعاریف، مفاهیم و اصطلاحات اصلی مقاله، در این قسمت به اصل مطلب می‌پردازیم. در این قسمت قصد بر آن است تا ابعاد اصلی و تاثیر‌گذار جهانی شرق مشخص شود و فرآیند اثرگذاری هر یک از ابعاد بر مهاجرت مغزها مورد بررسی قرار گیرد. فرضیه کلی نگارنده در این قسمت این است که بین جهانی‌شدن و فرار مغزها رابطه‌ای مستقیم برقرار کرده است به طوری که با گسترش جهانی‌شدن در حوزه‌های مختلف، منجر به افزایش مهاجرت نخبگان از کشورهای کم توسعه‌یافته به توسعه‌یافته شده است. جهانی‌شدن و جهان سوم به شیوه‌ای زنده و جذاب درآمدی بسیار ارزشمند به مجموعه بسیار گسترده‌ای از مسایل مربوط به توسعه ارایه داده است و نقش عمده‌‌ای در مباحث جاری پیرامون مساله جهانی‌شدن ایفا می‌نماید. نگارنده در این قسمت جهانی‌شدن و اثرات آن بر فرار مغزها را در 3 بعد جهانی‌شدن یعنی جهانی‌شدن اقتصاد جهانی‌شدن سیاست و جهانی‌شدن فرهنگ مورد بررسی قرار دهد.
"جهانی شدن اقتصاد"
همان‌گونه که قبلا به آن اشاره شد. یکی از ابعاد وسیع و عمده جهانی شدن اقتصاد است و می‌توان گفت که جهانی شدن در هیچ حوزه‌ای به اندازه حوزه اقتصاد رخ نداده است. "پدیده فرار مغزها تحت‌تاثیر علت‌های گوناگونی است. انگیزه‌های مادی و اقتصادی یکی از عواملی است که بر مهاجرت متخصصان و نخبگان تاثیر‌گذار است. لذا جهانی شدن اقتصاد شرایطی را فراهم می‌کند که موجب فرار مغزها می‌شود" (علی آبادی: 158:75)یکی از تعاریفی که در ارتباط با جهانی شدن اقتصاد می‌توان گفت این است که "جهانی شدن را می‌توان فرآیندی در نظر گرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کم‌رنگ‌تر می‌شود و تحرک روزافزون منابع تکنولوژی، کالا، خدمات و سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماورای مرزها سهل‌تر صورت می‌گیرد" (بچکیش 1380:26 به نقل از علی آبادی 1381:75)
با توجه به این تعریف می‌توان گفت که جهانی شدن اقتصاد منجر به آسان شدن رفت‌و‌آمد از کشوری به کشور دیگر می‌شود، مثلا سرمایه که یکی از متخصصان هستند می‌توانند به آسانی از خود تحرک نشان دهد. یکی از ویژگی‌های جهانی شدن اقتصاد شکل‌گیری شرکت‌های چند ملیتی است که مرزها را درنوردیده و به هر کشوری رخنه کرده‌اند و توانسته‌اند با دولت‌ها به رقابت برخیزند و قدرت کنترل کنندگی دولت را کاهش دهند. "بر اثر جهانی شدن اقتصاد و گسترش شرکت‌های چند ملیتی و خارج شدن کار و سازوکارهای آن از حیطه دولت‌ها، تحرک و جا به جایی‌های نیروی کار افزایش پیدا کرده است" (نقل به مضمون: علی آبادی 1381:75).
از دیگر نمادهای جهانی شدن اقتصاد وجود بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و یا سازمان تجارت جهانی است که بسیاری از کشورهای جهان عضو آن می‌باشند. عضویت در این سازمان‌های بین‌المللی و جهانی نشان‌دهنده این است که اقتصاد دیگر موضوعی داخلی نیست بلکه موضوعی جهانی است.
از آنجا که تمام کشورهای دنیا در جهت توسعه هر چه بیشتر گام بر می‌دارند یا قصد آن را دارند و سرمایه انسانی رکن اساسی این توسعه است، این کشورها به دنبال این نیروهای انسانی هستند و آنها را از سراسر دنیا به سوی خود فرا می‌خوانند. نیروی کار دست کم از سه جهت یک منبع جهانی است، شرکت‌ها برای تامین نیروی کار مورد نیاز خود خواه به لحاظ مهارت و هزینه‌ها و خواه کنترل اجتماعی ممکن است بخواهند در مناطقی از جهان مستقر شوند. در همه جا شرکت‌ها می‌توانند با پرداخت حقوق مکفی و ارایه شرایط کاری مناسب نیروی کار بسیار ماهر را از هر لحظه‌ای به خود فرا بخوانند و هنگامی که انسان‌ها به دلیل فقر و جنگ از خانه رانده می‌شوند و یا به امید شرایط بهتر برای کودکان خود به سمت زندگی جدید کشیده می‌شوند، نیروی کار از هر نقطه‌ای به ابتکار خود وارد بازار کار خواهد شد. نیروی کار مهاجر از سراسر سیاره زمین ممکن است به هر جا که شغلی بتوان یافت روانه شد. (کاستلو. ج 1380:129. 1 به نقل از علی آبادی 1381:75) همان‌گونه که گفته شد بر اثر جهانی شدن اقتصاد، جهانی به وجود می‌آید که اساس آن بازار آزاد است و اساس بازار آزاد و مشخصه اصلی آن رقابت است. لذا کسانی می‌توانند در این رقابت پیروز باشند که از نیروهای ماهر و متخصص بهره‌مند باشند. پس جهانی شدن اقتصاد ایجاد می‌کند که کشورها برای بقای خود در صحنه، به هر طریقی که شده نیروهای متخصص جوامع دیگر را جذب کنند.
همان‌گونه که گفته شد نیروی انسانی متخصص و کارآمد لازمه پیشرفت و توسعه و البته تداوم آن است، لذا کشورهای توسعه‌یافته برای افزایش توانمندی‌های خود و گسترش توسعه‌یافتگی خود نیاز به نیروی ماهر دارد.
نکته‌ای که در اینجا قابل ذکر است این که همان‌گونه که نیروی ماهر در رشد و توسعه کشورهای توسعه‌یافته نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند، مهاجرت و کمبود این نیروها منجر به عقب‌ماندگی کشورهای مهاجرفرست بخصوص در زمینه اقتصادی می‌شود – به عبارت دیگر می‌توان گفت که توسعه‌یافتگی کشورهای توسعه‌یافته به قیمت عقب‌ماندگی دیگر کشورها از جمله مهاجرفرست‌ها می‌باشد. رابطه بین فرار مغزها و رشد اقتصادی در یک رابطه دو سویه و قابل تبیین است. رشد اقتصادی مستلزم انباشت سرمایه است و فرار سرمایه مانع از رشد اقتصادی خواهد بود. برخی از نویسندگان در بررسی تاثیر فرار مغزها روی رشد اقتصادی دو اثر را از یکدیگر متمایز می‌کنند:
1ـ اثر بلقوه و ناظر به آینده فرار مغزها که بیان می‌کند امکان مهاجرت نیروی انسانی برخوردار از سرمایه انسانی به دلیل بازدهی‌های بالاتر آموزش در خارج از کشور و کارآیی بالاتر انباشت سرمایه انسانی در خارج باعث افزایش سرمایه‌گذاری در آموزش در کشور مهاجرفرست می‌شود.
2ـ اثر بالفعل فرار مغزها که از این واقعیت ناشی می‌شود که بعضی از آموزش‌دیده‌ها و نه همه آنها، بالاخره از کشور مهاجرت می‌کنند و باعث خالی شدن جامعه از سرمایه انسانی می‌شود. این نویسنده‌ها خاطرنشان می‌کنند که شرط سودمندی فرار از مغزها بیشتر ار رشد در حالت نبود مهاجرت باشد (خضری 1380:553) در زمینه تاثیر فرار مغزها بر اقتصاد کشورهای مهاجرفرست سخن بسیار است. اما از آنجایی که موضوع این بخش جهانی شدن اقتصاد است سخن راکوتاه می‌کنم.
"جهانی شدن سیاست و فرار مغزها"
از دیگر حوزه‌ها که جهانی شدن در آن شکل گرفته و گسترش پیدا کرده است حوزه سیاست است. امروزه دیگر سرنوست کشورها به یکدیگر وابسته و هیچ کشوری نمی‌تواند بی‌تاثیر از تحولات جهانی باشد که یکی از این تحولات، تحولات سیاسی است. ما امروزه جهانی شدن سیاست را در قالب مفاهیمی چون دموکراسی حقوق‌بشر، سازمان‌های بین‌المللی چون سازمان ملل متحد، کنفرانس‌های جهانی اتحادیه‌ها، جنبش‌ها و... می‌بینیم. امروزه بر اثر جهانی شدن، سیاست قدرت دولت‌ها کم شده است و یا بهتر بگوییم محدود شده است. چراکه بخشی از این قدرت به مجامع بین‌المللی داده شده است. در مراحل مختلف دوران مدرن، مرزهای سیاسی کم و بیش بر مرزهای اجتماعی منطبق بود. فرآیند جهانی شدن با فرسایش و نفوذ‌پذیر کردن مرزهای ملی زمینه جدایی جامعه، روابط اجتماعی و فرهنگ را از نهاد دولت و ملت فراهم می‌کند.
دولت‌ها در برابر مجامع جهانی می‌بایستی نسبت به عملکردهای خود پاسخگو باشند. امروزه با شکل‌گیری قوانین بین‌المللی و الزام کشورهای دنیا به رعایت آن، دولت‌ها اقتدار خود را تا حدی از دست داده‌اند و در صورت عدم موافقت و رعایت قوانین مورد بازخواست قرار می‌گیرند. مثلا کشوری که نسبت به حقوق‌بشر احساس تعهد ندارد و یا دموکراسی را زیرپا می‌گذارد از سوی جوامع بین‌الملل مورد بازخواست قرار می‌گیرد.
در این قسمت بعضی از مولفه‌های تاثیر جهانی شدن بر حوزه سیاست را ذکر می‌کنیم:
"1ـ مرزهای سیاسی- جغرافیایی اهمیت پیشین خود را از دست داده‌اند
2ـ زمان و مکان فشرده شده‌اند و فاصله فاقد اهمیت است.
3ـ دولت‌ها بسیاری از کارکردهای نظارتی خود را از دست داده‌اند.
4ـ مفاهیمی چون جامعه مدنی جهانی و شهروند جهانی در بین جهانیان طرفداران زیادی پیدا کرده است.
5ـ ملی‌گرایی و تعلقات سرزمینی اهمیت گذشته خود را ندارند.
6ـ فردگرایی رشد فزاینده‌ای یافته و تعهدات ملی‌گرایانه جای خود را به تعهدات جهانی وطن‌گرایانه داده است.
7ـ آزادی‌های سیاسی و حقوقی بشر در عرصه جهانی رشد قابل توجهی یافته است." (علی آبادی 1380:81).
از آنجایی که مهاجرت مستلزم خروج از مرزهای یک کشور است، لذا مرز سیاسی- جغرافیایی اهمیت پیدا می‌کند. تا قبل از جهانی شدن خروج از مرزها کار ساده‌ای نبود، حتی ورود به مرزها نیز ساده نبود. اما جهانی شدن سیاست رفت و آمد افراد به کشوری را تسهیل کرد و موانع سر راه مهاجرت افراد بخصوص افراد متخصص را برداشت. لذا مرزها دیگر نمی‌توانند مانع جدی بر سر راه خروج افراد و ورود آنها باشد- همچنین در عصر جهانی فاصله‌ها رنگ می‌بازند فاصله‌ها کوتاه می‌شود و ارتباط آسان. لذا افراد می‌توانند به هر نقطه‌ای که بخواهند مهاجرت کنند و می‌توانند با هر کجا که بخواهند ارتباط برقرار کنند. این عامل نیز، روند مهاجرت‌ها را فزونی می‌بخشد. در عصر جهانی دولت‌ها دیگر نمی‌توانند مانعی جدی بر سر راه مهاجرت‌ها باشند، چراکه قدرت کنترل‌کنندگی و نظارتی آنان کاسته شده است و افراد می‌توانند آزادانه در قبال ماندن و یا رفتن خود تصمیم بگیرند.
همان‌گونه که با جهانی شدن ارزش‌های جهانی، شکل می‌گیرند و اهمیت پیدا می‌کنند ارزش‌های ملی‌گرایانه و سرزمینی نیز کاهش می‌یابد. دیگر تمام دنیا برای خود- وطن او محسوب می‌شود و لذا در هر کجای دنیا که باشد این احساس را می‌کند که در وطن خود قرار دارد، لذا راحت‌تر می‌تواند در مورد مهاجرت خود تصمیم بگیرد. این بعد، باعث کاهش حس عشق به وطن و سرزمین مادری می‌شود. همچنین رشد فردگرایی از ثمرات عصر جدید است، این عامل باعث می‌شود که فرد نسبت به خود فقط احساس مسوولیت کند و به فکر خودش باشد و جامعه‌اش برایش اهمیتی نداشته باشد و برای زندگی بهتر برای خودش، وطنش را که به او نیازمند هستند ترک می‌کند، چون خودش مهم است.
"جهانی شدن فرهنگ و فرار مغزها"
جهانی شدن فرهنگ همواره یکی از موضوعات بحث‌انگیز و قابل توجه در مباحث جهانی شدن بوده است. قبل از این که وارد این بحث شویم لازم است برای روشن شدن هر چه بیشتر مطلب به توضیح و تمایز دو مفهوم جهانی شدن و جهانی‌سازی بپردازیم، چراکه شناخت این دو ما را در درک مسایل و مطالب جهانی شدن فرهنگ یاری می‌رساند.
جهانی شدن فرآیندی است همه‌گیر و غیرقابل اجتناب. همچنین جهانی شدن یک پروسه است و فاقد برنامه، جریانی است غیرعمدی. اما در کنار آن مفهوم جهانی‌سازی را داریم که می‌توان از آن تحت عنوان غربی شدن نیز نام برد و مفهومی متفاوت از جهانی شدن است. جهانی‌سازی یک پروژه است که این پروژه نیاز به یک مجری دارد و مجری هم نیاز به قدرت و سلطه. "گروهی از صاحب‌نظران که عمدتا در طیف ناقدان فرآیند جهانی شدن قرار می‌گیرند، شکل‌گیری فرهنگ جهانی را در چارچوب تحمیل و پذیرش تجدد غربی مورد توجه قرار داده و در قالب امپریالیسم فرهنگی به طرح این ایده که جهانی شدن برابر با غربی شدن و آمریکایی شدن جهان می‌باشد پرداخته‌اند. به نظر آنها فرآیند جهانی شدن صورت برنامه‌ای دارد که هدف آن معطوف به گسترش فرهنگ غربی و آمریکایی در قالب نظام سرمایه‌داری است". (غفاری 1384:268)
این صاحب‌نظران با آوردن مثالها و شواهدی استدلال می‌کنند که ما بیشتر با جهانی‌سازی و تسلط فرهنگ غربی در دنیا رو به رو هستیم. فرهنگی که در زندگی انسانها رخنه کرده است و کاملا مشهود است. "یکی از دیدگاههای غالب درباره جهانی شدن به ویژه در بحث‌های مربوط به جهانی شدن فرهنگ و فرهنگ عامه عبارتست از فروکاستن دنیا به یک دهکده جهانی آمریکایی- دهکده‌ای جهانی که در آن با لهجه آمریکایی به زبان انگلیسی تکلم می‌کنند، شلوارهای جین‌لوی و پیراهن‌های رنگی می‌پوشند. کوکاکولا می‌نوشند، ساندویچ‌های مک دونالد می‌خورند با رایانه‌ای مجهز به انواع نرم‌افزارهای شرکت مایکروسافت از اینترنت استفاده می‌کنند و به موسیقی راک یا موسیقی محلی آمریکایی گوش می‌دهند، مجموعه‌ای از برنامه‌های خبری ام.تی. و یا سی‌ان‌ان و فیلم‌های هالیوود و اجرای مجدد سریال دالاس را تماشا می‌کنند. طبق این دیدگاه جهانی شدن عبارتست از توفیق در تحمیل فرهنگ آمریکایی به جهان، به بیان دیگر کالاهای آمریکایی عملا فرهنگ‌های بومی را نابود می‌کند و شیوه زندگی آمریکاییان را به ساکنان محلی می‌قبولاند. (استوری 83:303)
از آنجا که فرهنگ و به تبع آن جهانی شدن فرهنگ امری پیچیده و چند بعدی است نظرات بسیاری درباره آن وجود دارد. ولی به طور کلی می‌توان سه بعد یا جنبه کلی را در این زمینه عنوان کرد: "1ـ گسترش تجدد غربی 2ـ گسترش و جهانگیر شدن فرهنگ مصرفی سرمایه‌داری و جهانی شدن فرهنگ آمریکایی" (گلمحمدی 1381:99)
"به طور کلی باید گفت که جهانی شدن چیزی متفاوت از غرفی شدن است و نباید جهانی شدن را به جهانی‌سازی یا غرب شدن تقلیل داد.
جهانی شدن فرهنگ نیز به نوبه خود به وسیله سازوکارهایی که دارد بر مهاجرت نخبگان تاثیر‌گذار است. یکی از عمده‌ترین پیامدهای جهانی شدن فرهنگ کم‌رنگ شدن هویت افراد است. فرد در این دوره از فرهنگ خودی دور می‌ماند و با فرهنگ بیگانه ناآشنا، لذا به ظواهر این فرهنگ اکتفا می‌کند و از شناخت فرهنگ اصیل خود باز می‌ماند. همچنین احساس بی‌هویتی به فرد دست می‌دهد که بالاخره متعلق به کدام فرهنگ است. افراد در این فرهنگ دیگر احساس تعلق خاطر به میهن خود ندارند و یا حداقل این حس کم‌رنگ می‌شود و حسن جهانی وطن‌گرای در او به وجود می‌آید". در اثر جهانی شدن ملی‌گرای و هویت ملی با چالش عمیقی مواجه شده است لذا مفاهیمی چون شهروند جهانی جذابیت بیشتری پیدا کرده است (علی آبادی 1381:92) با گسترش فرهنگ جهانی، فرهنگ‌های ملی دیگر جای خود را به فرهنگ جهانی می‌دهند و این احساس را در خود تقویت می‌کند که همه جای دنیا که باشد وطن اوست و او احساس غربت نکند.
امروزه کشورهای توسعه‌یافته فرآیند جهانی شدن را تحت سیطره خود در آورده‌اند و آن را به جهانی‌سازی مبدل کرده‌اند. امروزه فرهنگ غالب در عرصه جهانی فرهنگ غربی است. غالب شدن یک فرهنگ در دنیا خود نشات گرفته از میزان توسعه‌یافتگی آن فرهنگ است و لذا هر چه کشوری عقب‌مانده‌تر باشد فرهنگ آن قدرت رقابت و مقابله با فرهنگ غربی را ندارد لذا همواره این کشورهای توسعه‌نیافته و تعبیری جهان سوم پذیرنده فرهنگ غربی بوده‌اند و نه صادرکننده آن.
یکی از عوامل مهم در گسترش فرهنگ غربی بوده، رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی می‌باشند. وسایل ارتباط جمعی در عصر جهانی مانند اینترنت، ماهواره و... امکان آشنایی و ارتباط با دیگر کشورهای جهان را مهیا کرده است، سرمایه‌های انسانی و نخبگان جامعه می‌توانند از این طریق پی به امکانات و موقعیت‌های علمی و رفاهی دیگر کشورها ببرند و وقتی آن را با کشور خود مقایسه می‌کنند نوعی احساس محرومیت نسبی به آنان دست می‌دهد. لذا برای داشتن زندگی بهتر، مهاجرت به آن سوی مرزها را انتخاب می‌کنند.
از دیگر تاثیرات گسترش وسایل ارتباط جمعی بر مهاجرت متخصصان این است که مهاجرت فیزیکی دیگر روی نمی‌دهد و نخبگان لازم نیست کشورشان را ترک کنند، بلکه می‌توانند از طریق این وسایل کار خود را در اختیار دیگر کشورها قرار دهند.
در فرهنگ جهانی تحقیقات و پژوهش از اهمیت والایی برخوردار است و رمز پیروزی را تحقیق و پژوهش می‌دانند. نخبه و متخصص برای پیشبرد اهداف خود نیار به اطلاعات و امکانات تحقیق دارد، لذا در کشورهای کم‌توسعه‌یافته یکی از دلایل مهاجرت مغزها کمبود امکانات تحقیقاتی می‌باشد. همچنین کار پژوهشی در کشورهای توسعه‌یافته از ارزش بالایی برخوردار است ولی در کشورهای جهان سوم با بی‌مهری نسبت به آن رفتار می‌شود. لذا جهانی شدن فرهنگ توانسته است موانع فرهنگی بر سر راه مهاجرت نخبگان به کشورهای دیگر را برطرف سازد. این فرآیند منجر به شکل‌گیری فرهنگی خاص در عرصه جهانی شده است و نوعی همگونی و یکسانی را پدید آورده است.
منابع و مآخذ در دفتر روزنامه موجود است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات