تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۹  ، 
کد خبر : ۲۲۹۸۳۲
گفت‌وگوی ایران با دکتر ابراهیم فیاض پیرامون اعتراضات وال استریت و آینده نظام سرمایه‌داری

سرمایه‌داری نوع سوم

مقدمه: این روزها وال‌استریت به عنوان نماد نظام سرمایه‌داری امریکا روزهای پرآشوبی را تجربه می‌کند. تاکنون تحلیلگران از جنبه‌های مختلف اعتراضات وال‌استریت را به تحلیل نشسته‌اند؛ برخی بر این باورند که اعتراضات اخیر جنبشی فراگیر علیه فساد اقتصادی امریکا است که پلان آخر آن بی‌تردید فروپاشی نظام سرمایه‌داری غربی خواهد بود و عده‌ای هم آن را ادامه موج تحول و بیداری جهانی ارزیابی کرده‌اند، اما دکتر ابراهیم فیاض در مقام جامعه‌شناس و تحلیلگر سیاسی - اجتماعی در این باب دیدگاه متفاوت و البته قابل تأملی دارد و معتقد است که سرمایه‌داری نه تنها در مسیر اضمحلال قرار نگرفته، بلکه در حال بازسازی خود و ورود به مرحله سوم است. پیرامون این دیدگاه با دکتر فیاض، استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به گفت‌و‌گو نشستیم که حاصل این نشست پیش‌روی شما است.

لیدا فخری
* نظام سرمایه‌داری در حیات خود چه مراحلی را طی کرد؟
** نظام سرمایه‌داری طی حیات خود دوره‌های مختلفی را طی کرد که به‌وضوح سه دوره در آن قابل بازشناسی است، یک دوره سرمایه‌داری کلاسیک که دولت حق دخالت در نظام اقتصادی را نداشت و تنها نقش ناظر را ایفا می‌کرد که این ساختار خیلی زود دچار رکود شد. در مرحله دوم، دولت برای جلوگیری از رکود در سرمایه‌گذاری‌های نظام اقتصادی سهیم شد و این‌چنین بود که سرمایه‌داری کینگ به‌وجود آمد و با اتفاقاتی که اخیراً شاهدش هستیم و با توجه به اعتراضات اخیر امریکا من معتقد هستم سرمایه‌داری به مرحله سوم خود وارد می‌شود.
* ویژگی‌های سرمایه‌داری نوع سوم چیست؟
** سرمایه‌داری نوع سوم «تأمین اجتماعی» را پیش‌روی خود دارد و این امر سرمایه‌داری را به سوی نوعی سوسیالیسم سوق می‌دهد.
* آیا این جریان توسط فرد یا گروهی رهبری و هدایت می‌شود؟
** بله، به نظر من اوباما رهبری این جریان را بر‌عهده دارد. اوباما با حمایت قشر تحصیلکرده و پیشرو در امریکا این جریان را ساماندهی کرده‌اند.
* چه تحلیلی از اعتراضات اخیر امریکا دارید؟ این اعتراضات اقتصادی چه ابعاد سیاسی - اجتماعی یافته است؟
** در مورد اعتراضات اخیر امریکا تحلیل‌های بسیاری شده که اغلب تحلیل‌هایی ایدئولوژیک هستند، از جمله این‌که «تحولی جهانی در حال شکل‌گیری است.» البته این بحث‌ها را نمی‌خواهم نادیده بگیرم، اما می‌خواهم از بعد ساختاری دیگری به این موضوع بپردازم.
اما پیش از اینکه به این بحث وارد شوم، ذکر مقدمه‌ای می‌کنم. بشر در آغاز با داد و ستد کالا نیاز خود را تأمین می‌کرد. در این مرحله قیمت کالا مطرح نبود و بر‌اساس نیاز تبادل کالا شکل می‌گرفت که این دوره را می‌توان دوره بینابین طبیعت و تولید نامید. سپس به‌تدریج فلز واسط طلا و نقره به میان آمد و بعد این فلزهای واسط بدل به سکه شد. پس از این مرحله سیستم پولی رواج یافت که از آن به عنوان انقلابی در نظام اقتصادی یاد می‌کنند و اقتصاد بر‌اساس نظام پولی دقیق‌تر می‌شود.
در واقع ارزش پول مطرح نبود، بلکه اعتبار پول بود که مهم بود که البته پشتوانه این پول‌ها، طلاهایی بود که در صندوق کشورها ذخیره و نگهداری می‌شد و پس از این مرحله پول اعتباری به جای طلا و نقره وارد بازار اقتصادی جهان شد که اقتصاددانان معتقدند در این مرحله هم اقتصاد پولی جهان، انقلاب دیگری را به نام «اقتصاد اعتباری پولی» تجربه کرد. اما مرحله دیگری که اکنون جهان اقتصاد با آن مواجه است، اقتصاد کاملاً اعتباری است.
* آیا این تحول اقتصادی به تحولات عرصه رسانه و صنعت دیجیتال ربط و نسبتی دارد؟
** بله، اساساً از طریق اینترنت و شبکه‌های دیجیتال این اعتبارات شکل می‌گیرد و ایجاد می‌شود. بنابراین قوت گرفتن رسانه‌های دیجیتال در شکل‌گیری نظام اقتصادی اعتباری نقشی قابل توجه داشته است.
* این نظام اقتصاد اعتباری چه آسیب‌ها و معایبی دارد؟
** نتایج سوء آن را به وضوح شما می‌توانید ببینید که چگونه از این اعتبارات سوءاستفاده می‌شود چرا که عده‌ای تلاش می‌کنند بیشترین اعتبار و پول را به ساختار مالی خود وارد کنند که این مسئله آسیب‌های بسیاری را به وجود می‌آورد. به عنوان نمونه آنچه در ساختار مسکن امریکا در سال 1990 در دوره بیل کلینتون رخ داد، اغلب اقتصاد‌دانان بر این باور بودند که این اقتصادی بادکنکی است که با یک سوزن و یک شبه فرو خواهد ریخت و این دقیقاً ناشی از همان اقتصاد اعتباری بود چرا که در اقتصاد اعتباری کالایی رد و بدل نمی‌شود و پشتوانه پولی و یا طلایی وجود ندارد بلکه همه چیز براساس اعتبار شکل می‌گیرد.
 مثلاً امروزه می‌گویند فلان مؤسسه اعتبار امریکا را چند درجه پائین آورد یا اعتبار یونان را یک درجه بالا برد. اکنون براساس این اعتبارات جهانی است که سرمایه‌گذاری‌های جهانی شکل می‌گیرد که البته در ایران درک و شناخت درستی در رابطه با این نظام اقتصادی اعتباری که در جهان در حال شکل‌گیری است، وجود ندارد و اقتصاددانان ما در ایران چندان که باید به تبیین این موضوع نپرداخته‌اند.
ایران در دوره‌ای اعلام کرد که پول‌هایم را از دلار خارج خواهم کرد و به یورو بدل می‌کنم تا بر فرض از بحران اقتصادی غرب فرار کند. این ایده از آن جا شکل گرفت که ما فرض می‌کردیم هنوز در دنیا ارز و پول مطرح است و چینی‌ها در این زمینه کارشناسانه‌تر از ما عمل کردند و پول و ارزهای خود را به طلا تبدیل کردند.
* به نظر شما، با اتفاقاتی که اخیراً در نظام اقتصادی سرمایه‌داری افتاده، آیا این نظام رو به افول است؟
** از نظر من سرمایه‌داری در حال بازسازی خود است که من آن را «سرمایه‌داری نوع سوم» می‌نامم. مرحله سوم سرمایه‌داری براساس اقتصاد اعتباری و دنیای بدون ارز، در حال بازسازی خود است و این روند براساس اعتبارات جهانی در حال شکل‌گیری است.
از بعد درونی این‌گونه می‌توان تحلیل کرد که ساختار پولی، دلاری، یورویی و ارزها دیگر نمی‌توانند در سطح جهان ارزش‌ها را مبادله کنند و اقتصاد جهانی را شکل دهند. سرمایه‌داری وارد آینده‌ای می‌شود که باید براساس ارزش‌های افزوده بنا شود و به این اعتبار از این پس ارزش‌های افزوده است که در بین کشورها مبادله می‌شود.
* این نظام اقتصادی اعتباری چه تأثیری می‌تواند بر کشورهایی که نظام اقتصادی غیر سرمایه‌داری دارند، بگذارد؟
** پدیده «جهانی شدن» در واقع بزرگراه عظیمی برای انتقال ارزش افزوده جهان غیرسرمایه‌داری و غیرصنعتی به کشورهای پیشرفته و صنعتی است. در این روند کشورهایی که اقتصاد نفتی یا حتی ارزی دارند روز به روز در معادلات اقتصاد اعتباری ضعیف‌تر و فقیرتر می‌شوند.
از سال 1990 تاکنون فاصله اقتصادی بین کشورهای پیشرفته و غیرصنعتی به‌طور بی‌سابقه‌ای زیاد شده است که همه اینها ناشی از شکل‌گیری اقتصاد اعتباری است اما در این بین چین بسیار با تدبیر عمل کرد و به جای ذخیره ارزی، طلا ذخیره کرد و ارز را تبدیل به طلا کرد.
* آیا این روند موجب رکود جهانی نخواهد شد؟
** قطعاً چون ارز جابه‌جا نمی‌شود رکود جهانی را به دنبال خواهد داشت و قحطی و جنگ هم از پیامدهای این رکود جهانی خواهد بود. شاید قحطی سومالی مطلع این جریان باشد و دیگر کشورها هم به دلیل رکود اقتصادی نتوانستند چندان کمکی به سومالی بکنند. این ساختار ممکن است در خیلی از کشورها تکرار شود.
* آیا این جنگ و قحطی سرنوشت محتوم جهان اقتصاد آینده ما است یا قابل پیشگیری است؟
** اگر بتوانیم اقتصاد اعتباری را براساسی شکل بدهیم که اعتبارات در یک نظام عادلانه و ساماندهی شده منتقل شود و منابع و ارزش‌های افزوده به‌طور یکطرفه از کشورهای پیرامون به کشورهای پیشرفته منتقل نشود این روند قابل پیشگیری است. در سال‌های اخیر چون کشورهای عربی اقتصاد خود را براساس فروش نفت پی‌ریزی کردند و روز به روز ارزش ارز پائین آمد به همین دلیل آنها اقتصادشان بشدت ضعیف شد و این نابسامانی اقتصادی آنها را با مشکلات داخلی مواجه کرد. به همین دلیل اول تونس که حاشیه بود فرو پاشید و بعد هم بتدریج این موج دیگر کشورهای عربی را متأثر از خود کرد. در واقع امریکا اقتصاد اعتباری را نتوانست کنترل کند بنابراین در یک نظام ناعادلانه اعتبارات را به کشور خود منتقل کرد و یک رشد اقتصادی بادکنکی به وجود آورد و قدرت خرید و قدرت اقتصادی را از کشورهای حاشیه گرفت و رکود اقتصادی ایجاد شد و اکنون خود گریبانگیر وضعیتی شد که خود عاملش بود.
* نظام سرمایه‌داری حاکم در امریکا برای برون‌رفت از این بحران اقتصادی چه راهکار و سیاست اقتصادی را در پیش گرفته است؟
** دولت اوباما می‌خواهد نوعی سرمایه‌داری از درون را آغاز کند. در واقع می‌خواهد با بازگشت به درون و با نوعی اقتصاد چپ و «تأمین اجتماعی» در درون چرخش مالی ایجاد کند. سیستم تأمین اجتماعی می‌تواند تا حدودی قدرت خرید مردم را بالا ببرد و اشتغال ایجاد کند تا دوباره سرمایه‌داری درونی شکل بگیرد و دچار رکود 1990 نشوند. اما در مقابل این سیاست اقتصادی اوباما قشر محافظه‌کار اوباما را متهم به سیاست کمونیستی می‌کند. جنبش تی‌پارتی با حمایت محافظه‌کاران امریکا و تندروهای جمهوریخواه به دنبال این هستند که سیستم سرمایه‌داری امریکا را به همین شکل حفظ کنند و در مقابل تأمین اجتماعی که اوباما به دنبال آن است مقاومت می‌کنند و مدعی می‌شوند که این سیاستی کمونیستی و سوسیالیستی و غیر سرمایه‌داری است و اگر این سیستم تأمین اجتماعی اجرا شود امریکا نابود خواهد شد.
در دو سه سال گذشته قشر دانشگاهی بتدریج متوجه بروز ایده‌های فاشیستی از سوی قشر محافظه‌کار شد در واقع جنبش تی‌پارتی می‌خواهد براساس پوپولیسم و نوعی عوام‌گرایی و شکل دادن انسجام اجتماعی، گروه‌های داخلی و معترض امریکایی را بشدت سرکوب کند و در سیاست خارجی جنگ را پیشه کند. در جنبش اخیر قشر تحصیلکرده علیه تی‌پارتی و سیاست‌های جمهوریخواه‌ها برخاسته که مانع سیاست‌های اوباما برای اجرای نظام تأمین اجتماعی می‌شوند و در واقع معترضان امریکایی علیه فاشیسم برخاسته‌اند.
دموکرات‌ها که مدام تأکید می‌کنند که ما مردم هستیم و قائل به نوعی سوسیال – دموکرات هستند در آینده نهضت‌های عظیمی را به لحاظ تئوری در امریکا ایجاد خواهند کرد و به این اعتبار است که من معتقدم سرمایه‌داری وارد مرحله و دوران سوم خود شده است که در آن اصل، اقتصاد بازار است با نوعی رویکرد سوسیالیستی. این نظامی بود که بیل کلینتون هم در پی آن بود ولی موفق به اجرایش نشد. اما در یک قالب عظیم‌تر اوباما سعی دارد این پروژه را پیش ببرد که آینده قضاوت خواهد کرد که آیا آنها خواهند توانست سرمایه‌داری را به مرحله سومش وارد کنند یا خیر؟
این همان تغییر وعده داده شده از سوی اوباما است که قشرهای تحصیلکرده و سیاهان و اسپانیولی‌ها و دیگر اقلیت‌های موجود در امریکا به دنبال آن هستند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات