غلبه یافتن بر ذهن انسان و تحت تاثیر قرار دادن آن، همواره امر مهمی بوده است و بررسی تاکتیکهای اقوام مختلف در جنگهای گذشته، نشان میدهد که توجه به جنبههای مختلف غلبه بر حریف اصلیترین مؤلفه پیروزی محسوب میشده است و فرماندهان نظامی نیز از توجه به جنبههای نرم قدرت و ایجاد جنگ روانی علیه دشمن غفلت نمیکردند.
امروزه نه تنها قدرت نرم و روشهای اعمال آن گ
امری پذیرفته شده است و ما در عرصه تئوریک نیز شاهد آثار متعدد علمی در این باره هستیم، با توجه به اینکه این شکل از قدرت دارای پیچیدگیهای خاصی است و به جهت ماهیت بطئی و ذهنی بودن خود، از ابزارها و طراحیهای پیچیدهای نیز بهره میبرد.
در سالیان اخیر یکی از مهمترین ابزارهای عملیات روانی، رسانهها هستند. در واقع بهرهگیری از رسانه در اعمال قدرت و حرکتهای سیاسی به حدی رسیده است که عنوان مستقل جنگ رسانهای به آن اطلاق میشود. البته واضح است که رسانهها از جنبههای مثبت نیز کارکردهای مهمی در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، دفاعی و امنیتی دارند که با توجه به رویکرد بحث به جنگ رسانهای از کنار آنها میگذریم و تنها به مثالهایی از قبیل، ایجاد همبستگی در بین مردم برای کمک به حادثهدیدگان حوادث طبیعی و همچنین نقش آنها در توجه اذهان عمومی جهانیان به مسایلی مانند محیط زیست، قحطی و گرسنگی اشاره میکنیم. اما آنچه مدنظر این بحث است، جنگ رسانهای است. اغلب رسانههای بزرگ حال حاضر جهان در خدمت قدرتهای بزرگ هستند و با توجه به اینکه خوی سلطهجویی، یکی از صفتهای بارز قدرتمندان جهان شده است، لذا از رسانهها نیز در حجمی گسترده برای پیشبرد اهداف غیرانسانی و ناعادلانه خود بهرهگیری مینمایند. که در این مجال کوتاه اشارهای مختصر به کاربردها و جایگاه رسانهها در عملیات روانی تحت عناوین مختلف میکنیم.
نقش رسانهها در جنگ نرم
آنچه که از تعاریف قدرت نرم و جنگ نرم میتوان فهمید، این است که در این نوع نبرد، اصل بر ترغیب و متقاعدسازی است. یعنی دشمن بدون آنکه مجال اندیشیدن به جنبههای منفی خود را به رقیب بدهد، سعی میکند خود را در لباسی غیرواقعی عرضه نموده و در طرف مقابل به جای تولید تنفر، ایجاد اشتیاق نماید، واضح است که در این نوع از جنگ، از ویرانی شهرها و شلیک توپهای پرسر و صدا که همه را متوجه حمله نماید، خبری نیست، بلکه دشمن در بسترهای فکری و فرهنگی و در بسیاری از موارد با بهرهگیری از هنرهای مختلف، بنیانهای فکری و ارزشی جامعه هدف را تخریب و به جای آنها معیارسازی مینماید و در نهایت اینکه توانایی جامعه را برای تداوم بخشیدن به ویژگیهای هویتی و بازتولید آنها دچار خدشه و ناتوان میسازد.
حال چه وسیلهای مناسبتر از رسانهها میتواند در حجمی گسترده و به صورت دائمی، فارغ از محدودیتهای جغرافیایی در خدمت چنین اهدافی قرار گیرد. واضح است، در عصر ارتباطات، کمتر انسانی را میتوان در گوشه و کنار جهان یافت که به یکی از رسانههای متنوع عصر حاضر دسترسی نداشته باشد. بیتردید این ادعای الوین تافلر که جهان با موج سومی از زندگی مواجه است که در نهایت به بروز ناآرامی و بیثباتی در تمام حوزهها، از جمله سیاست، منجر خواهد شد، نمیتواند خارج از دو حوزه «ارتباطات» و «ثبات سیاسی» معنا پیدا کند، لذا حضور رسانهها را در پیشبرد اهداف سیاسی خاص، خواه در جهت ثبات و خواه در جهت بیثباتی، در گوشه و کنار جهان میبینیم و حتی کاربرد رسانهها در تحولات و اردوکشیهای نظامی نیز، نقش اساسی پیدا کرده است، به طوری که ملاحظه میکنیم، قبل از حمله به عراق و افغانستان، دستگاه رسانهای غرب با راهاندازی جنگ رسانهای، ابتدا اهداف خود را کاملاً در معرض تهاجم قرار دادند و افکار عمومی جهان را برای تجاوز، که هیچگاه در بین ملتها امری خوشایند نبوده، آماده کردند!
خلاصه کلام اینکه، رسانهها به یکی از ابزارهای قدرتمند جنگ نرم تبدیل شدهاند و متأسفانه این ابزار بیشتر در خدمت قدرتهای استکباری قرار گرفته است که با بهرهگیری گسترده از امکانات آن، امنیت ملتهای مختلف را در حوزههای گوناگون به صورت مستمر در معرض تهدید و تجاوز قرار دادهاند.
تهدیدات حوزه رسانه (جنگ رسانهای)
برای درک بهتر تهدیدات رسانهای، ابتدا باید به کارکرد رسانه توجه کنیم. هارولد لاسول سه نقش اساسی برای رسانههای جمعی قائل شده است که عبارتند از: نقش خبری، نقش تشریحی و نقش آموزشی و انتقال میراث فرهنگی که به این کارکردها نقش تفریحی و سرگرمکنندگی را نیز باید اضافه کنید.
با توجه به کارکردهای اشاره شده، در جنگ رسانهای نیز دشمن از همین روشها برای پیشبرد اهداف خصمانه خود بهره میگیرد.
مروری بر اخبار رسانههای استکباری در مورد ایران اسلامی، نشان میدهد که در عرصه خبررسانی، جنگی همهجانبه علیه ایران اسلامی در جریان است. رادیوهای بینالمللی، خبرگزاریها و تمامی بنگاههای خبرپراکنی وابسته به جبهه استکبار، اخبار هدفداری را در جهت تشویش اذهان ملت ایران و جهانیان نسبت به ایران، تولید و منتشر میکنند تا بدین وسیله علاوه بر ایجاد جو بدبینی علیه ایران اسلامی، گوش جهانیان را از شنیدن مواضع عادلانه و بر حق ایران اسلامی بازدارند. در مسأله انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیز شبکههای BBC, VOA و سایر شبکههای فارسیزبان وابسته، به صورت عریان، سلاح جنگ رسانهای را برای مخدوش نشان دادن انتخابات به دست گرفته بودند و در این راه ما شاهد جنگ رسانهای تمام عیار بودیم که کماکان ادامه دارد.
دومین بعد جنگ رسانهای دشمن، بهرهگیری از کارشناسان جهتدار و مدیریت شده است که به جای تشریح واقعی مسایل، به القای مسایل موردنظر خود در رسانهها میپردازند. در این راستا دشمن از دو جنبه به پیشبرد اهداف جنگ رسانهای خود اقدام میکند. یکی اینکه از طریق وارونهنمایی حقایق، اذهان را از توجه به کنه واقعیات منحرف میسازد و از طرف دیگر با بهرهگیری از جنگ رسانهای، مخاطبان را مشغول مفاهیم و مطالب سطحی مینماید تا از عمیق شدن دانش عمومی در جامعه هدف و درک حقایق جلوگیری نماید. نگاهی به سومین کارکرد رسانهها، مسأله جنگ رسانهای را واضحتر و با عمق بیشتری نشان میدهد.
در جنگ رسانهای، مواضع مورد حمله، ارزشها، فرهنگ و هویت ملی است. دشمن از این طریق تلاش میکند با ایجاد گسست در بسترهای هویتی و فرهنگی، جامعه را از درون تهی نماید و بسترهای لازم را برای پیروزی در جنگ رسانهای به وجود آورد. علاوه بر موارد مذکور که دشمن همواره از این روشها در جنگ رسانهای خود بهرهبرداری میکند، امروز، شاهد روشهای بسیار پیچیدهتری هستیم. نظیر رسانهای کردن هنر و مفاهیم و پیامهای آن و هزاران نکته دیگر که مجال طرح آن نیست.
ضرورت تهیه راهبردی برای مقابله
قبل از اینکه بحث راههای مقابل با جنگ رسانهای دشمن را مطرح نماییم، ابتدا به این بیان شهید بهشتی در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی توجه میکنیم. «حرف من این است که در شرایطی که ما هستیم، اعمال قهر برای غلبه و جلوگیری از نشریاتی که مبارزه فکری با اسلام میکنند، کافی و سودمند نیست، بر حسب تجربه عینی و بررسیشدهای که ما داریم، نه تنها کافی و سودمند نیست، بلکه جلوگیری با اعمال قهر از نشر و تهیه این نشریات، گاهاً نتیجه بالعکس داده است.»
پس توجه اولیه به این نکته ضروری است که برای مقابله با جنگ رسانهای دشمن، روشهای سلبی به ویژه پیشگیری فیزیکی نه امکانپذیر است و نه کارآمد، لذا باید به دنبال طرحهای جامع باشیم.
برای اینکه دامنه بحث را در همین نکته محدود کنیم، روشهای ذیل را به اختصار تبیین میکنیم.
هدف از راهبرد رسانهای، یعنی اینکه ما با استفاده از رسانه بایستی در مقابل جنگ رسانهای دشمن مقاومت کرده و در نهایت با تقویت دانش و توانایی خود در این حوزه بتوانیم خود را به جایگاه آفندی برسانیم. برای نیل به این مقصود باید در دو حوزه نظری و عملی به توسعه دانش و اقدامات برنامهریزیشده خود بپردازیم. در حوزه نظری با تولید نظریههای جدید راههای پیشرفته و تأثیرگذارتری در جهت بهرهگیری از امکانات رسانهای خود بیاییم.
در حوزه عملی نیز باید بتوانیم به قدرت و برد رسانههای خود افزوده و با ایجاد جبهه متحد در درون و تسری آن به جبهه اسلامی، گوی و میدان را از رسانههای معارض بگیریم.
دومین راهبرد، ایجاد سامانه فکری هماهنگی برای عملیات رسانههای خودی است تا ضمن جلوگیری و خنثیسازی عملیاتهای رسانهای دشمن، به تولید فکر و اندیشههای جدید در حوزه پیام رسانهای اقدام نماییم تا برای مخاطبان خود پیوسته حرفی برای گفتن و فکری بدیع داشته باشیم. بدین طریق روزبهروز بر دامنه و گسترش مخاطب خود افزوده و با جذب مخاطبان، ابتکار عمل در دست رسانههای همسو قرار خواهد گرفت.
سومین راهبرد، توجه به بسترهای فرهنگی است. جنگ رسانهای بیشتر در عرصههای فرهنگی و اجتماعی در جریان است، چرا که جنگ نرم براساس ترغیب، تشویق و جذب صورت میگیرد و در این راه جاذبههای فرهنگی، یکی از بهترین بسترهای پیشبرد اهداف جنگ رسانهای است.
راهبرد فرهنگی از دو جهت باید مورد توجه قرار گیرد. یکی از جهت تبلیغی و تبیینی که رسانهها بایستی توانایی نمایش و انتقال مؤثر فرهنگ اصیل اسلامی را متناسب با تغییر و تحولات جامعه جهانی و ذائقه مخاطب به صورت مستمر بازتولید نمایند و از طرف دیگر با درک درست از عملیات رسانهای دشمن، به روش دقیق به بازنمایی اهداف پنهان دشمن در عرصه جنگ رسانهای بپردازند.
پایان سخن اینکه جنگ رسانهای، در عصر ارتباطات به مدد پیشرفت تکنولوژیهای پیشرفته از جمله دستیابی به فرستندههای ماهوارهای و تارنمای جهانی اینترنت، هیچ گوشه امنی برای انسانها نگذاشته است و نمیتوان قدرت مخرب آن را نادیده گرفت، لذا هوشیاری پیوسته، آگاهانه و به تعبیر دقیقتر مقام معظم رهبری «بصیرت» یکی از نیازهای اولیه برای مقابله با آن است که امیدواریم در این مبارزه لحظهای غفلت به خود راه ندهیم.
انشاءالله.
دبیر همایش