تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۵:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۴۱۲۶۰

عوامل داخلی و خارجی در شکل‌گیری انقلاب رنگی گرجستان

معصومه شبان فاریابی / دانش‌آموخته کارشناسی ارشد رشته روابط بین‌الملل چکیده: یکی از موضوعات مطرح بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مورد تحولات سیاسی اجتماعی برخی از کشورها است که در قالب انقلاب‌های "نرم" یا بدون خشونت شکل گرفته است. برخی از این انقلاب‌ها به طور مشخص با مداخله آمریکا صورت گرفته است. انقلاب موسوم به "رز" در گرجستان علت اصلی سقوط دولت شواردنادزه در پی انتخابات سال 2003 بود. نکته‌ای که حائز اهمیت است نقش مسائل داخلی گرجستان نظیر بحران حکومت‌داری و مشکلات اقتصادی به همراه جدایی‌طلبی قومیت‌ها که تمامی آنها ناشی از عدم طی فرایند دولت ملت‌سازی در گرجستان است و چگونگی دخالت ایالات متحده و هدایت انقلاب رنگی در این کشور با استفاده از بحرانهای داخلی است. این مقاله به بررسی نقش دو عامل ساختاری و کارگزاری در وقوع انقلاب رنگی در گرجستان می‌پردازد. واژگان کلیدی: انقلاب، انقلاب رنگی، دولت ـ ملت‌سازی، آمریکا و گرجستان. مقدمه: با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کشورهای زیادی مستقل شدند. لکن علی‌رغم استقلال ظاهری، دولت‌های این کشورها با بحران حکومت‌داری و عدم طی فرایند دولت ملت‌سازی به صورت طبیعی روبرو شدند. کشور گرجستان نیز در منطقه قفقاز جنوبی در حالیکه با بحران فرایند دولت ـ ملت‌سازی روبرو بود همزمان با دو موج حقوق بشر و دموکراسی‌سازی به عنوان فرایندهای غالب جهانی مواجه شد و انقلاب رنگی را به عنوان نمودی از اعمال دموکراسی‌سازی و حقوق بشر با سرمایه‌گذاری ایالات متحده تجربه نمود. از این رو می‌توان گفت شرایط ساختاری گرجستان و سرمایه‌گذاری خارجی آمریکا دو رکن اساسی در موفقیت انقلاب رنگی در این کشور بود. بر این اساس، برای تحلیل عوامل ساختاری (داخلی) و کارگزاری (خارجی) در انقلاب رنگی دو سئوال مطرح می‌شود: 1- مشکلات دولت ـ ملت‌سازی گرجستان چگونه در شکل‌گیری و فعال شدن انقلاب رز خود را بروز داد؟ 2- آمریکا چگونه از این فرایند جهت ایجاد انقلاب رنگی بهره‌برداری نموده است؟ با عنایت به مقدمه فوق مقاله حاضر در یک تبیین نظری چگونگی شکل‌گیری انقلاب رنگی گرجستان را با توجه به نقش متغیر ساختاری (ارزیابی کارکرد امنیت، مشروعیت و رفاه) و متغیر کارگزاری (اقدامات و سرمایه‌گذاری آمریکا در حوزه‌های مختلف کشور گرجستان) مورد بررسی قرار می‌دهد.

1. تبیین مفهومی و نظری
انقلاب از لحاظ لغوی عبارت از برگشتن، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، آشوب و شورش است. (عمید 210:1373) از حیث مفهومی نیز انقلاب به گونه‌ای از کنش سیاسی جمعی و توده‌ای گفته می‌شود که در قالب منازعه‌ای خشونت‌آمیز برای قبضه قدرت دولتی در درون واحد سیاسی مستقلی شکل می‌گیرد. بنابراین، نزاع‌های انقلابی نیازمند سازماندهی، رهبری و ایدئولوژی برای بسیج است و همواره سطحی از خشونت را به همراه دارد. (بشیریه 193:1382)
آنچه که از تعریف انقلاب برمی‌آید این است که پدیده انقلاب عمدتاً تغییرات اساسی و ریشه‌ای در تمام ارکان جامعه است، به طوری که هیچ تشابهی بین رژیم قبلی و حکومت جدید وجود نداشته باشد. این در حالی است که در انقلاب رنگی گروه‌های انقلابی خواهان تغییرات سریع و جابجایی نخبگان طبقه حاکم بوده‌اند. نوع مبارزه آنها نیز غیر خشونت‌آمیز و با بهره‌گیری از روش‌های اعتراضی متعادل و تدریجی در بستر جامعه مدنی با همراهی مردم و حمایت نیروهای خارجی به صورت مرحله به مرحله بوده است. ارکان تشکیل‌دهنده چنین انقلابی را جنبش‌های اجتماعی، سازمان‌های غیردولتی، رسانه‌ها و مخالفین تشکیل می‌دهند. از این حیث انقلاب رنگی حد واسطی بین انقلاب و اصلاحات است و ترکیبی از ویژگی‌های اصلاح و انقلاب را در خود دارد که این هویت اصلاحی ـ انقلابی، آن را از سایر پدیده‌های اجتماعی شناخته شده نظیر انقلاب، اصلاحات، شورش و کودتا متمایز می‌کند. با توجه به خلا نظریه در زمینه انقلاب رنگی مروری بر نظریه‌های انقلاب نشان می‌دهد که نظریه توسعه وابسته بیش از دیگر نظریه‌ها توان تبیین انقلاب رنگی در گرجستان را دارد. با این حال، از آن جا که این نظریه نیز همه ابعاد این تحول اجتماعی را پوشش نمی‌دهد، از این رو دولت‌سازی، ملت‌سازی و دمکراسی‌سازی نیز عنوان می‌شود.
الف) نظریه وابستگی ساختاری (توسعه وابسته)
نظریه توسعه وابسته روشن می‌نماید که چگونه اقتصاد گروهی از کشورهای موسوم به جهان سوم تابع توسعه اقتصادی گروهی از کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری است و چگونه این رابطه وابستگی به وجود آمده است. این نظریه تشریح می‌کند که این دو دسته از کشورها در حالی وارد روابط متقابل تجاری شده‌اند که در درون کشورهای گروه دوم (پیشرفته) انگیزه و توانائی توسعه و گسترش وجود دارد، ولی در کشورهای گروه اول (وابسته) چنین توانایی وجود ندارد. نظریه‌پردازان آمریکای جنوبی نظیر کاردوسو و فالتو بر جنبه‌های ساختاری وابستگی و نقش عوامل داخلی کشورهای وابسته در پیوند با قدرت‌های بزرگ تاکید دارند. از نظر آنها، وابستگی، حتی با وجود دولت مستقل ملی در کشورهای پیرامونی تداوم می‌یابد. (فورن، 300:1382)
نظریه‌پردازان نئومارکسیست نظیر امانوئل والر اشتاین و آندره گوندرفرانک نیز علاوه بر جنبه‌های ساختاری وابستگی نقش عامل خارجی را کلیدی می‌داند. این نظریه‌پردازان در یک رابطه مرکز ـ پیرامون عامل عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی کشورهای جهان سوم را در ویژگی‌های دولت در جهان سوم و تسلط دولت‌های سرمایه‌داری بر آنها می‌دانند. به نظر فرانک دو عامل باعث شکل‌گیری فرایند توسعه‌نیافتگی در جوامع پیرامونی بوده است:
1. منابع داخلی آنها که متفاوت بود؛
2. تسلط متروپل بر این جوامع است. تحت این شرایط توسعه صنعتی پیرامون، تابع حاکمیت انحصاری کشور متروپل قرار می‌گیرد که در نتیجه آن رشد صنعتی کشور پیرامون محدود به صدور مواد خام و نیز صنایع مصرفی مورد نیاز کشور متروپل شده و در نهایت این کشور وابسته می‌شود. براساس این نظریه، گرجستان به لحاظ تخصصی شدن از اتحاد جماهیر شوروی سابق آسیب زیادی دیده است. صنعت گرجستان تاکنون در بخش‌های مختلف نظیر قطعات یدکی، تأمین سوخت و انرژی برق وابسته به روسیه است که از این وابستگی به عنوان اهرم فشاری بر گرجستان استفاده می‌شود. به غیر از بعد اقتصادی، فروپاشی دولت حامی (شوروی سابق) زمینه‌ساز بی‌ثباتی و ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی در بخش‌های مختلف جامعه گرجستان شد به طوری که حکومت قادر به اقدامات اصلاحی برای بهبود وضعیت نبوده است. در طول زمان نیز توسعه‌نیافتگی به همراه بحران‌های اجتماعی و هویتی حالت تحول و جنبش اجتماعی فراگیر را به خود گرفت و به این صورت شرایط برای براندازی رژیم مهیا شد.
ب) دولت‌سازی1 و ملت‌سازی2
در دولت‌سازی مشخصه اصلی یک کشور، وجود حکومت کارآمد با ارگان‌های قانون‌گذاری و اجرایی متمرکز است. در چنین شرایطی تعامل بین دولت و شهروندان از ارکان حیاتی دولت محسوب می‌شود. کارکرد دولت نیز براساس سه محور امنیت (نظم و قانون)، مشروعیت (نمایندگی و هویت‌سازی) و رفاه (توسعه) ارزیابی می‌شود. این عوامل به عملکرد حکومت مربوط می‌شود و نشان‌دهنده این است که اگر ساز و کارهای نهادی به خوبی عمل کنند شهروندان به کارآمدی حکومت اعتماد کرده در نتیجه مشروعیت دولت یا نظام سیاسی بالا می‌رود.
متقابلاً ملت‌سازی نیز ابزاری برای حل و فصل درگیری‌ها از طریق مقابله با ملی‌گرایی، قوم‌گرایی و نژادپرستی است. با ملت‌سازی اجتماعات مختلف و متنوع در یک کشور به صورت ملی در هم ادغام شده و دارای یک هویت واحد می‌گردند. ملت‌سازی یک برنامه نیست بلکه یک دوران درازمدت است که در آن برابری‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و توسعه انسانی اهمیت دارد. با این حال تجربه نشان می‌دهد ملت‌سازی در کمتر از هفت سال به ثمر نمی‌رسد. بر این اساس، بررسی نظام‌های سیاسی کشورهایی که در آنها انقلاب رنگی رخ داده نشان‌دهنده عدم طی فرایند دولت و ملت‌سازی آنها است. رژیم‌های سیاسی شبه اقتدارگرا با اقتصاد دولتی فاسد و شکاف‌های قومی، زبانی و مذهبی از موانع اساسی این کشورها در طی فرایند طبیعی و منطقی ملت‌سازی به حساب می‌آید. (Martina Huber, Febraury, 2004)
ج) نظریه دموکراسی‌سازی
در فرایند دموکراسی‌سازی منظور دموکراسی به مفهوم حداکثری آن یعنی شیوه زندگی دموکراتیک در همه حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در گستره وسیع در کل اجتماع نیست، بلکه به معنای حداقلی آن نوعی از نظام سیاسی و شیوه‌ای از حکومت است که در آن اقتدار سیاسی از طریق رقابت و مشارکت در انتخابات به واسطه احزاب سیاسی از رأی و رضایت اکثریت مردم به عنوان مشروعیت سیاسی به دست می‌آید. (بشیریه 12:138 ـ 13) ضمن آنکه موج جدید گذار بر دموکراسی از رژیم‌های غیردموکراتیک به نظام‌های دموکراتیک بر روی مفهوم حداقلی دموکراسی یعنی گسترش فرهنگ رقابت، کشمکش مسالمت‌آمیز و مشارکت در حوزه قدرت متمرکز است. (هانتینگتون 25:1373)
دمکراسی‌سازی آمریکا در گرجستان در قالب برداشت حداقلی از دمکراسی، بعد از یازده سپتامبر 2001، با هدف ایجاد دموکراسی، تأسیس جامعه‌ای باصطلاح فرهیخته و توسعه فرصت‌های اقتصادی صورت گرفت. بر این اساس واشنگتن با راهکارهایی از قبیل انتخابات آزاد، رسانه‌های مستقل و جامعه مدنی الگوی تازه‌ای به غیر از نظامی‌گری را در مقابل رژیم‌های متعارض با آمریکا در پیش گرفت که به طور مختصر توضیح داده می‌شود.
طرح انتخابات آزاد
براساس این طرح حکومت‌هائی را که از طریق نظام نمی‌تواند آنها را ساقط کند، با اجرای طرح انتخابات آزاد و با هزینه کمتر به مقابله با آنها می‌پردازد. آمریکا با حمایت مادی و معنوی از مخالفین و توسعه مخالفت‌ها نیز ابزار فشار علیه کشور مورد نظر است.
طرح رسانه‌های مستقل
در این طرح ارتقاء رسانه‌ای روزنامه‌ها و کانال‌های تلویزیونی که در مالکیت یا کنترل دولت است مطرح می‌باشد. راه‌اندازی دیدارهای متقابل میان روزنامه‌نگاران، راه‌اندازی برنامه‌های آموزشی برای استقلال روزنامه‌نگاران و شبکه‌های تلویزیونی، ارائه بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در رشته روزنامه‌نگاری، کوشش برای شفاف‌سازی و مبارزه با فساد از ابزارهای اتقاء رسانه است که آمریکا از آن بهره‌برداری می‌کند.
جامعه مدنی
از دید واشنگتن نیروی پیش‌برنده یک "اصلاحات واقعی" باید از داخل کشور ناشی شود. بهترین شیوه برای تشویق اصلاحات نیز از طریق سازمان‌های غیردولتی صورت می‌گیرد، بنابراین توسعه سازمان‌های کارآمد حوزه جامعه مدنی در اولویت قرار می‌گیرد. (جوادی فتح، شماره 35 راهبرد: 6)
2. چگونگی شکل‌گیری ناآرامی‌ها در گرجستان
همانطوری که اشاره شد، انقلاب رنگی ارتباط نزدیکی با انتخابات دارد. اولین حرکت در گرجستان مخالفت با تقلب انتخاباتی بود. مخالفین در پی تقلب گسترده انتخاباتی در انتخابات محلی سال 2002 ضرورت تدوین قانون جدید انتخابات و ایجاد کمیسیون مرکزی انتخابات را مطرح کردند. در سوم ژوئن 2003 نیز تظاهراتی توسط احزاب عمده مخالف در مقابل پارلمان مرکزی انتخابات برگزار شد. مخالفان در تظاهرات خود از بورجانادزه رئیس پارلمان که در پی یافتن اجماعی میان تمام نیروهای سیاسی بود حمایت کردند. در اوایل ماه جولای نیز جیمز بیکر وزیر خارجه اسبق ایالات متحده و دوست قدیمی شواردنادزه از تفلیس دیدار نمود و طرحی را برای برگزاری انتخابات آزاد ارائه کرد. بر اساس این طرح، کمیسیون مرکزی انتخابات از 15 عضو تشکیل می‌گردید که 5 عضو از طرفداران رئیس‌جمهور، 9 عضو از احزاب مخالف و یک رئیس که از سوی سازمان همکاری و امنیت اروپا معرفی شد.
سازمان همکاری و امنیت اروپا به خاطر فشارهای روسیه مبنی بر عدم دخالت در گرجستان از بر عهده گرفتن مسئولیت کامل مدیریت انتخابات طفره می‌رفت. در نتیجه، علی‌رغم تلاش‌های به عمل آمده در یک سال منتهی به انتخابات همچنان نگرانی‌هایی در زمینه امکان تقلب گسترده انتخاباتی توسط دولت شواردنادزه وجود داشت. مبارزات انتخاباتی و روز انتخابات در 2 نوامبر آمیخته با آشفتگی و درگیری بود. اشتباهات متعدد از نظر روند و شکل انتخابات فراوان به چشم می‌خورد، فهرست‌های انتخاباتی رأی‌دهندگان نیز نابسامانی‌های فراوان داشت و ابلاغ بخشنامه‌های متناقض، برگزارکنندگان انتخابات را با سردرگمی مواجه ساخته بود. موارد متعددی نظیر حمله به حوزه‌های رأی‌گیری و ضرب و شتم ناظران انتخاباتی نیز افشا شد. گزارش ناظران سازمان همکاری و امنیت اروپا حاکی از آن بود که انتخابات پارلمانی 2 نوامبر در تحقق تعهدات دولت گرجستان نسبت به معیارهای سازمان همکاری و امنیت اروپا و سایر معیارهای بین‌المللی ناکام بوده است. موارد زیادی از تقلب نیز در این ارتباط مورد استناد قرار گرفت و نتیجه انتخابات مورد قبول احزاب شرکت‌کننده واقع نشد. (http://www.civil.ge)
مقاومت شواردنادزه و اوج خواسته‌های مخالفین
با توجه به این وضعیت، رهبران مخالفان در عصر روز چهارم نوامبر تجمعی 10000 نفره را مقابل ایوان تالار شهر در تفلیس سازماندهی کردند. تجمعات مقابل پارلمان از سوی جنبش ملی و دموکرات‌های بورجانادزه برپا شد. در پی این رویداد زوراب ژوانیا شکل‌گیری (جبهه متحد مخالفان) را مرکب از جنبش ملی، دموکرات‌های بورجانادزه و حزب همبستگی اعلام نمود. در این میان شعار ساکاشویلی بیش از دیگران حاکمیت را با تهدید مواجه می‌ساخت. وی معتقد بود مادامی که حکومت پیروزی مخالفان را به رسمیت نشناسد باید به تجمعات و مخالفت‌ها ادامه داد. این بار تقاضای مخالفان تغییر کرد و از به رسمیت شناخته شدن پیروزی آنان توسط حکومت، به برگزاری دوباره انتخابات تبدیل شد. بالاخره، پس از شکست تلاش‌های حکومت برای مذاکره با مخالفان، شواردنادزه تفلیس را به مقصد باتومی مرکز جمهوری خودمختار آجارا ترک کرد.
دو هفته پس از تجمعات اولیه مخالفان احتمال حصول به یک سازش بیش از پیش کم رنگ می‌شد. شواردنادزه با نادیده گرفتن تقاضاهای مخالفان، برگزاری نخستین جلسه پارلمان را دو روز پس از اعلام نتایج نهایی انتخابات در 20 نوامبر اعلام کرد. براساس این نتایج ائتلاف طرفدار گرجستان جدید 38 کرسی، احیا 33 کرسی، جنبش ملی ساکاشویلی 32 کرسی، حزب کارگر 20 کرسی، دموکرات‌های بورجانادزه 15 و راستگرایان جدید 12 کرسی از مجموع 150 کرسی پارلمان را کسب کرده بودند. با اعلام این موضوع ساکاشویلی طرفداران خود را از سراسر کشور فراخواند و در 22 نوامبر ده‌ها هزار نفر در میدان آزادی و در مقابل ساختمان شهرداری تفلیس تجمع کردند، این بار خواسته آنها تنها یک چیز بود: استعفای شواردنادزه.
جلسه افتتاحیه پارلمان که قرار بود در 4 بعدازظهر با سخنرانی شواردنادزه آغاز شود با یک ساعت تأخیر در ساعت 5 آغاز شد. اما سخنرانی شواردنادزه با یورش طرفداران ساکاشویلی به داخل صحن پارلمان ناتمام باقی ماند. میخائیل ساکاشویلی و همراهانش با در دست داشتن شاخه‌ای گل رز وارد مجلس شدند و با صدای بلند از شواردنادزه خواستار استعفا و خروج وی از پارلمان شدند و پارلمان به تصرف کامل مخالفان درآمد. پس از این حادثه شواردنادزه اعلام وضعیت فوق‌العاده نمود ولی با توجه به پیوستن نیروهای امنیتی و نیروهای وزارت کشور به تظاهرکنندگان، کنترل اوضاع از سوی شواردنادزه ناممکن بود. خانم بورجانادزه رئیس سابق پارلمان با اعلام خروج شواردنادزه از دفتر، خود را رئیس دولت گرجستان خواند. بدین ترتیب قدرت در گرجستان به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز به مخالفان انتقال پیدا کرد، در این فرآیند سفیر ایالات متحده آمریکا و رئیس‌جمهور روسیه نقش بسزایی داشتند. ایگورایوانف وزیر خارجه روسیه بلافاصله در همان شب به تفلیس پرواز کرد و روز بعد یعنی در 23 نوامبر وی در ملاقات‌های متعدد با ساکاشویلی و ژوانیا رهبران مخالفان و شواردنادزه، رئیس‌جمهور گرجستان را راضی کرد تا استعفا دهد. (Devadariani November 29, 2003)
3. بازیگران موثر در انقلاب رنگی گرجستان
گذشته از عوامل ساختاری که بستر مساعدی را برای انقلاب رنگی فراهم نمود بازیگرانی که به عنوان کارگزاران داخلی نیروی موثر انقلاب رنگی شدند عبارت بودند: از جامعه مدنی، جنبش دانشجویی کامارا، رسانه‌ها، مخالفین که بر محور انتخابات با حمایت آمریکا براندازی رژیم را فراهم کردند. در این قسمت به اختصار نقش هر کدام تشریح می‌گردد.
الف) جامعه مدنی
بسیاری از ناظران نقش سازمان‌های غیردولتی جامعه مدنی همچون موسسات وابسته به بنیاد جامعه باز جورج سوروس آمریکائی، موسسه غیردولتی وکلای جوان و موسسه آزادی را در ایجاد انگیزه، بسیج و سازماندهی نیروها در انقلاب رنگی گرجستان برجسته می‌دانند. برای نمونه موسسه غیردولتی وکلای جوان گرجستان در مقابله با تقلب در نتایج انتخابات 2003 نقش مهمی داشت. این سازمان توانست بیش از سه هزار ناظر آموزش دیده را در سرتاسر گرجستان بسیج کند تا بعد از اعلام نتایج انتخابات به همراه کامارا و موسسه آزادی ده هزار اعلامیه در مخالفت با نتایج آراء رسمی دولت توزیع نمایند. هدف اصلی این موسسات غیر مشروع‌سازی رژیم شواردنادزه، ایجاد فضای انقلابی و در نهایت جلب حمایت مقامات اروپایی بود.
ب)کامارا3
جنبش دانشجویی کامارا نیز نقش مهمی در انقلاب رنگی گرجستان داشت. شکل‌گیری این جنبش به اوائل سال 2000 برمی‌گردد. در آن زمان تنها چهار درصد از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های دولتی در بازار گرجستان شغل پیدا می‌کردند و دیگر دانشجویان گرجی پس از فارغ‌التحصیلی نمی‌توانستند شغل‌های کاربردی و تخصصی بدست آورند. ضمن آنکه تعداد بسیاری از متقاضیان شغل مجبور بودند برای استخدام رشوه بدهند. بنابراین گروهی از دانشجویان هم فکر یک جریان خود تنظیم را در دانشگاه تفلیس با هدف مقابله با فساد در آموزش عالی گرجستان ایجاد کردند. (Giorgi Kandelaki, 2005)
دومین گروه دانشجویی که کامارا را شکل داد. در زمانی تشکیل شد که شواردنادزه در اکتبر 2001 تلاش کرد تلویزیون "روستاووی 2" را تعطیل نماید. این گروه خود را جنبش دانشجویی گرجستان نامید و با گروه بالا متحد شد و در مبارزه برای جلوگیری از بسته شدن "روستاووی 2" موفق شدند. در اوائل 2003 به عنوان یک جنبش دانشجویی رسماً اعلام وجود کردند. سازمان‌های غیردولتی حقوق بشر گرجستان و نهاد آزادی نیز در ایجاد گروه کامارا نقش مهمی داشتند، آنها منابع تکنیکی و لجستیکی را برای فعالیت کامارا با حمایت دولت‌های غربی و هماهنگی با مخالفان سیاسی ایجاد کردند. موسسه وکلای جوان نیز خدمات حقوقی را برای فعالیت‌های کامارا در صورت دستگیری انجام می‌داد. این جنبش مانند گروه‌های انقلابی کلاسیک دارای سلسله مراتب و ایدئولوژی مشخص نبود و به صورت شبکه‌ای اداره می‌شد. این شکل از سازماندهی باعث می‌گردید با دستگیری افراد جنبش متوقف نشود. حتی بسیاری از فعالین کامارا همدیگر را نمی‌شناختند.
سازمان‌های غیردولتی به همراه فعالین جنبش کامارا و جنبش ملی آموزش زیادی دیده بودند تا وارد تکنیک‌های خشونت‌آمیز نشوند اگرچه خیلی از این افراد معتقد بودند که خونریزی اجتناب‌ناپذیر است. حرکت آنها می‌توانست تکرار خشونت‌ها و جنگ داخلی اوائل دهه 90 را به دنبال بیاورد ولی گرجستان نسبت به آن سال‌ها تغییر زیادی کرده بود. شواردنادزه نیز یک جانشین شناخته شده نداشت و همین باعث از هم گسیختگی گروه‌های طرفدار وی شد. در ارتش هم زنجیره فرماندهی به صورت موثر و تحکیم شده وجود نداشت. مجموعه این فاکتورها نوعی مصالحه بین طرفین را بوجود آورد که بعد بسیار مهم انقلاب رنگی یعنی غیر خشونت‌آمیز بودن آن را فراهم کرد.
ج) رسانه‌ها
سرنگونی یک رژیم استبدادی مستلزم حداقل مقدار کمی آزادی مطبوعات است. در این زمینه این اجماع نظر وجود دارد که بدون رسانه‌ها هیچ انقلابی بوجود نخواهد آمد. (Nodia, June 2004:120) بر همین اساس رسانه‌ها در اطلاع‌رسانی عمومی و فرا خواندن مردم در خیابان‌ها نقش مهمی را در انقلاب رز داشتند. (Behrendt,5 October 2005) یکی از این رسانه‌ها شبکه تلویزیونی "روستاووی 2" بود که در 1994 در شهر روستاووی در حوالی پایتخت گرجستان (تفلیس) تأسیس شد. این شبکه محلی با کمک‌های توسعه‌ای آمریکا و موسسه غیرانتفاعی اینترنیوز آمریکا به شبکه‌ای حرفه‌ای و مستقل تبدیل شد و در طی یکی و دو سال بعد از افتتاح به تفلیس راه باز کرد و در سراسر کشور صدها هزار گرجی به این شبکه چشم می‌دوختند. آنچه که باعث جذب مردم به این شبکه شده بود تفاوت آن با دیگر رسانه‌های گرجستان بود. شبکه "روستاووی 2" با برنامه‌های متنوع و مختلف، اوضاع سیاسی و اجتماعی در کشور را نقد می‌کرد و تنها کانالی بود که گزارش‌های بحث‌انگیزی در مورد توسعه سیاسی و اجتماعی، قیمت گوشت و سیب‌زمینی و... پخش می‌کرد. این شبکه با میزگردهایی در زمینه فساد دولتی، قاچاق و... بی‌توجهی خود را به سانسورهای دولتی نشان می‌داد. متقابلاً رژیم شواردنادزه دو بار تلاش کرد آن را تعطیل کند ولی با حمایت‌های مالی غرب و اعتراضات مردمی این کار عملی نشد. شبکه "روستاووی 2" یکی از ذی‌نفع‌ترین شبکه‌هایی بود که از حمایت‌های آموزشی و مالی آمریکا برخوردار بود. در حالیکه بسیاری از رسانه‌های گرجستان به دلیل وابستگی مالی که به حکومت داشتند آزادی کمتری در کار خود داشتند. مداخله و کنترل دولت مانع از فعالیت آنها و انتشار اطلاعات حقیقی به مردم می‌شد.
کمی قبل از انتخابات پارلمانی نوامبر 2003، شبکه "روستاووی 2" فعالیت‌های خودش را در زمینه انتخابات آغاز کرد. این شبکه تلویزیونی در همکاری نزدیک با گروه‌های جامعه مدنی نظیر موسسه آزادی و جنبش دانشجویی کامارا به بخش مبارزاتی فعالی در بحران انتخاباتی نوامبر 2003 تبدیل شد. این شبکه با زیرنویس‌های مداوم 24 ساعته در پخش برنامه‌های مختلف اخبار انتخابات را پوشش گسترده‌ای داده بود و تشویق‌کننده اصلی مردم در مخالفت‌ها و اعتراضات بر ضد حکومت شواردنادزه بود از جمله اقدامات این شبکه این بود که ده روز قبل از انتخابات با حمایت موسسه جامعه باز جرج سوروس فیلم مستند (پایین آوردن یک دیکتاتور) در مورد انقلاب صربستان را پخش کرد. این فیلم جزئیات عملکرد صرب‌ها را در انقلاب غیر خشونت‌آمیز بر ضد اسلو بدان میلوسویچ به تصویر می‌کشید تأثیر زیادی در انقلاب رنگی گرجستان داشت به طوری که مدیران این شبکه و رهبران مخالفین به آن اذعان می‌کنند. در این ارتباط دبیرکل حزب جنبش ملی گرجستان به واشنگتن پست چنین گفت ((همه تظاهرکنندگان تاکتیک‌های انقلاب بلگراد را می‌دانستند برای آن که آنها دیده بودند و رفتار آنها در واقع کپی از انقلاب یوگسلاوی بود. (Baker November 25:2003)
در صربستان رادیو، در گرجستان تلویزیون و در اکراین اینترنت و کانال 5 تلویزیون نقش مهمی را در انقلاب‌های رنگی ایفا کردند و هر کدام از این شبکه‌ها به قهرمان‌های انقلابی تبدیل شدند، مخصوصاً زمانی که جامعه بین‌المللی از آنها حمایت می‌کرد و تلاش‌های تردیدآمیز حکومت‌ها در توقیف و یا بستن این شبکه‌ها نیز باعث می‌شد منزلت آنها در بین مردم بالا رود.
د) مخالفین
وجود گروه مخالفین در درون دولت از جمله ضرورت‌هایی است که تکوین و توسعه انقلاب رنگی را میسر می‌سازد. وضعیت نخبگان به عنوان منبع حرکت در انقلاب رنگی نشان‌دهنده این است که انقلاب از بالا، شکل گرفته است. زمانی که نخبگان داخل بوروکراسی دولت باشند و از امتیازات دولتی و پست‌های مهم برخوردار باشند و با گروه‌های فعال جامعه مدنی در فرایند انقلاب همکاری کنند انقلاب مسالمت‌آمیز است. (13:116، گلدستون) هانتیگتون نیز پیدایش دموکراسی را نتیجه سازش و توافق بین نخبگان حاکم و نیروهای اجتماعی می‌داند. او در کتاب موج سوم گذار بر دموکراسی می‌گوید اصلاح‌طلبانی که در رژیم اقتدارگر قدرت دارند اگر رهبری حرکت را بر عهده می‌گیرند در خاتمه دادن به عمر رژیم اقتدارگرا و تبدیل آن به دموکراسی نقش قاطعی ایفا می‌کنند. (13:42، هانتیگتون) نخبگان اصلی حکومت شواردنادزه که بعدها به رهبران انقلاب نوامبر مبدل شدند عبارتند از: نینوبورجانادزه، زوراب ژوانیا و ساکاشویلی
4. ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی گرجستان در آستانه انقلاب رنگی
امنیت، مشروعیت و رفاه متغیرهای اساسی هستند که زمینه‌های داخلی وقوع انقلاب رنگی در گرجستان را فراهم کردند و در متزلزل ساختن رژیم سیاسی نقش ویژه‌ای داشتند.
الف) ضعف امنیت در دولت گرجستان
امنیت، کارکرد اولیه یک دولت در جهت حفظ سلامت فیریکی شهروندان به لحاظ داخلی و خارجی است. هسته اصلی این کارکرد کنترل سرزمین از طریق قدرت انحصاری دولت است. از این حیث گرجستان حتی تاکنون موفق نشده است حاکمیت دولت مرکزی را در تمام سرزمین داخلی گسترش دهد. این کشور از بدو امر با کشمکش‌های داخلی روبرو بوده و در بین جمهوری‌های استقلال یافته از شوروی سابق دارای بیشترین واحدهای خودمختار است. به طور کلی هیچ دولتی بعد از فروپاشی شوروی سابق، به اندازه گرجستان در ایجاد امنیت، حفظ تمامیت ارضی و کنترل سرزمین خود مشکل نداشته است. (Darrell slider, 1997:169) امروزه در حدود 15 درصد از سرزمین گرجستان در کنترل تفلیس نیست و گذشته از دو بخش جدایی‌طلب آبخازیا در شمال غربی و اوستیای جنوبی در شمال، بخش‌هایی در قسمت‌های دور افتاده همچون گالی4 کودوری5، پانکیسی6، سوانتی7 (که ساکنان آن مورد شورش چچن هستند) یا منطقه‌ای در جنوب که ساکنان آن عمدتاً اقلیت‌های ارمنی و آذری هستند از دولت مرکزی تبعیت نمی‌کنند. در مناطق جاواختی8 و کارتلی9 نیز شواهدی از تنش‌ها و اعتراضات دیده شده است. این مناطق ممنوعه، محلی امن برای تروریست‌های بین‌المللی و شورشیان چچن است که شرایط را برای تحریک عملیات نظامی روسیه در خاک گرجستان فراهم کرده است.
به غیر از این موارد خشونت و خصوصی شدن ساختارهای امنیت ملی نیز هنوز مانعی در برابر توسعه گرجستان است. عوامل مسلح بین سال‌های 1991 و 1994 به طور غیرقانونی در ساختارهای دولت گرجستان تسلط یافتند که وجه مشخصه آنها ایجاد بی‌نظمی در ساختارهای امنیت ملی است. از این رو فقط نیروهای جدایی‌طلب در آبخازیا و اوستیای جنوبی نیستند که با دولت مرکزی درگیر هستند بلکه شکل‌هایی از گروه‌های چریکی گرجستان مانند برادران جنگل10، لوژیون سفید11 و شکارچیان12 نیز به عنوان بازیگران مسلح محلی در حال جنگ در آبخازیا می‌باشند. وضعیت این مناطق تبعات اقتصادی سختی برای گرجستان داشته است. به گونه‌ای که این کشور به یکی از مناطق اصلی فساد و جرم بین‌المللی تبدیل شده است جایی که در آن دو منطقه جدایی‌طلب واقع شده به خاطر منازعات جدایی‌طلبانه باعث سوء استفاده فعالیت‌های شبکه‌های بین‌المللی خلاف‌کار و قاچاقچیان شده است. تنها در سال 2003 کشور گرجستان از محل قاچاق کالا و ورود کالای اعلام نشده به این کشور 200 میلیون دلار متضرر شده و در حدود 30 میلیون دلار به واسطه قاچاق دخانیات از دست داد. (United Nations Report 2005:29)
ب) ناکارآمدی مشروعیت و اجرای قوانین در دولت شواردنادزه
گرجستان از زمان استقلال با بحران‌های عمیق حکمرانی مواجه بوده است به طوری که فساد رایج در میان ساختارهای دولت بزرگترین مشکل ریشه‌دار آن است، این مشکل باعث از بین رفتن مشروعیت نهادهای سیاسی و بی‌اعتمادی شهروندان به سیاست‌های دولت بوده است. قوانین تصویب می‌شد اما فقط زمانی اجرا می‌گردد که ماهیت آنها با منافع اکثر مجریان فاسد منطبق باشد. (BTI, 2003:5)
علت اساسی افزایش ناکارآمدی سیاسی در گرجستان ضعف مدیریت عمومی، فقدان برنامه تنظیم شده و کوتاهی در تصویب و اجرا قوانین بین مجلس و قوه مجریه بود. همچنین مجلس از اهرم کمی در اعمال قوانین برخوردار بود و در کنار اجرای غیر موثر قانون پرسنل کارآمد نیز به اندازه کافی وجود نداشت. (Following Schneckener, 2004:13) بر همین اساس طبق اطلاعات جمع‌آوری شده توسط برنامه توسعه سازمان ملل اعتماد شهروندان به نهادهای دولتی گرجستان در اواخر دهه 90 کاهش یافته بود در حالی که در سال 1996 سطح اعتماد مردم به نهادهای دولتی به 42 درصد رسید که از حد متوسط بالاتر بود این رقم در سال 1998 به 25 درصد سقوط کرد. (Huber, 2004:50) بر این اساس اکثریت مردم بدترین تصورها در مورد وزارت کشور، پلیس و مجلس را داشتند و معتقد بودند که نهادهای دولتی موجود از کارآمدی کافی برخوردار نیستند. هر چند قانون اساسی 1995 حفاظت‌های مهمی را برای استقلال قوه قضائیه، در نظر گرفته بود ولی دادگاه‌ها در برابر فشارهای سیاسی قوه مجریه مقاومت نمی‌کردند و به ندرت با درخواست‌های قوه مجریه مخالفت می‌کردند. پیگردهای قضایی نیز اغلب در موارد حساس سیاسی نقض می‌شد. (www.Freedomhouse.org) مجریان دولتی نیز به طور غیررسمی این حق را به خود می‌دادند که با ادعا فاسد بودن قوه قضائیه به آن فشار بیاورند و پرداخت رشوه به قضاتی که درآمد کافی نداشتند یک امر متداول در جامعه شده بود. (Nodia,2005:6)
از این گذشته در حالیکه گرجستان کشوری چند ملیتی است ولی جمهوری‌های جدایی‌طلب هیچ‌گونه مشارکتی در زندگی سیاسی نمی‌کنند و ارتباط این ناحیه‌ها با مرکز خیلی محدود است و اقلیت‌های ارمنی و آذری که 12 درصد از جمعیت آن را تشکیل می‌دهند. حضور سیاسی بسیار کم‌رنگی دارند و کاندیداتوری نمایندگان اقلیت‌ها اغلب تحریم شده است. ضمناً علی‌رغم تأسیس چندی حزب سیاسی جدید در دهه 1990، احزاب در گرجستان ضعیف بوده و بیشتر بر شخصیت‌ها تمرکز دارند و نظام سیاسی فاقد فراگیری قانونمند و نمایندگی در کل سطوح اجتماع است. در انتخابات پارلمانی 1995، فقط 3 حزب از 53 حزب سیاسی شرکت‌کننده موفق شدند 39 درصد از آرا را بدست بیاورند و به مجلس راه پیدا کنند. بسیاری از نیروهای سیاسی مهم از ورود به پارلمان منع شدند. (BTI,2005:1) با فقدان مخالفین پارلمانی مؤثر قدرت اجرایی رئیس‌جمهور در گرجستان به طور غیرمعمول بالا رفت در واقع حکومت در شخص رئیس‌جمهور متمرکز شده بود که به دشواری در مقابل پارلمان پاسخگو بود. با وجود آیین‌نامه‌های رسمی کافی درباره اصول انتخابات دموکراتیک هیچ کدام از رأی‌گیری‌هایی که در دوره ریاست جمهوری شواردنادزه گذرانده شد از معیارهای بین‌المللی برخوردار نبود. گذشته از این در سال‌های پایانی حکومت شواردنادزه برای فعالیت‌های سیاسی سازمان‌های غیردولتی و تعطیل کردن رسانه‌های مستقل بخشی از زندگی روزمره شده بود. (Nodia, 2005:3)
ج) مشکلات رفاهی در دولت گرجستان
توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و کارکرد رفاهی دولت بوسیله شاخص‌هایی نظیر توزیع منابع قدرت اجتماعی، بحران‌های مالی و اقتصادی طولانی مدت، سطح مالیات‌ها و درآمدهای گمرکی، سطح و توزیع هزینه‌های دولت، میزان بدهی‌های داخلی، نرخ بیکاری، شرایط زیربنایی، سیستم آموزشی، مراقبت سلامتی، برابری درآمدها و مصرف ارزیابی می‌شود. (Slider,1997:190) با این وصف با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اوج گرفتن منازعات خشونت‌آمیز در گرجستان در اوائل دهه 1990، اقتصاد گرجستان شرایط رو به انحطاطی را تجربه کرد و بخش‌های اقتصادی گرجستان تقریباً در حال فروپاشی بود.
در این دوره از حیث توزیع منابع قدرت اجتماعی، در شاخص توزیع قدرت وَن هن13 گرجستان در رتبه 78 از بین 171 کشور قرار داشت. همچنین از نظر نابرابری اجتماعی بر مبنای شاخص جینی14 گرجستان با رتبه 9/36 در ردیف کشورهای مولداوی، لائوس، نپال و ویتنام قرار داشته است. (UNDP,1999:18) در این دوره تورم گرجستان از بعضی جهات پایین آمد. لاری (واحد پول گرجستان) در سپتامبر 1995 با حمایت صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی یک بهبود اقتصادی را برانگیخت و تورم تخفیف یافت. (UNDP,2004:280) شاخص توسعه انسانی گرجستان نیز در سال 2005 در بین 177 کشور در رده 100 در سطحی بین ایران و آذربایجان بود. (www.who.int/2005) بر طبق شاخص‌های سازمان بهداشت جهانی سیستم مراقبت‌های بهداشتی گرجی‌ها از سطح کشورهای اروپای شرقی عقب‌تر نیست ولی از جمهوری‌های شوروی سابق نظیر قزاقستان، اوکراین و بلاروس پایین‌تر است. (UNDP,2004:57) این آمار نشان می‌دهد که گرجستان شاخص‌های یک کشور در حال توسعه را دارد ولی به طور کلی سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی در گرجستان پایین است و هنوز بیش از 54 درصد از جمعیت زیر خط فقر هستند. بخش کشاورزی هم آسیب فراوانی دیده که در صورت سرمایه‌گذاری و توسعه بیش از 50 درصد در آن مشغول به کار می‌شوند.
5. نقش ایالات متحده در انقلاب رنگی گرجستان
گرجستان به خاطر موقعیت ژئوپلتیکی خود مورد توجه بازیگران خارجی قرار گرفته است. در سطح استراتژیک نیز، مسئله حضور و نفوذ نظامی در منطقه و کنترل خطوط انتقال انرژی به عنوان مهمترین موضوعات محوری در رقابت آمریکا و روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است. گرایش دولت مرکزی در گرجستان به سمت روابط با روسیه یا غرب موجب حساسیت هر کدام از طرفین می‌شود. بنابراین، آمریکا با توسعه روابط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با گرجستان و سرمایه‌گذاری در انقلاب رنگی این کشور از موقعیت این کشور و جهت‌گیری غربی نخبگان آن برای بسط نفوذ خود استفاده نمود. (Nodia, 24, September, 2002)
الف) نقش فرهنگی آمریکا در انقلاب رز
سرمایه‌گذاری سازمان آمریکایی کمک به توسعه، شبکه اینترنیوز و بنیاد سوروس در سه بخش رسانه‌های گروهی، جامعه مدنی و مخالفان کشور گرجستان به طور همزمان و هماهنگ با هم مجموعه‌ای موثر در انقلاب رز شد. سرمایه‌گذاری آمریکا مربوط به زمان انقلاب نیست بلکه این فعالیت‌ها از ده سال پیش با تصویب کنگره ایالات متحده در حمایت از آزادی و دموکراسی در 1992 با توزیع میلیون‌ها دلار آمریکایی در سرزمین‌های شوروی سابق برای ارتقاء آزادی دموکراسی در مورد رسانه‌ها آغاز شد. (Whitehouse, December:2005) گزارش سال 2004 وزارت امور خارجه آمریکا برنامه کمک‌های مالی توسعه‌ای برای اوراسیا را یک عنصر کلیدی در سیاست آمریکا برای حمایت از دگرگونی سیاسی، اقتصادی دولت‌های شوروی سابق در جهت حرکت آنها در چارچوب دستورالعمل‌های دموکراسی و اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد معرفی می‌کند. براساس این گزارش این برنامه در درازمدت به پیشرفت ثبات در منطقه و حفظ امنیت ملی آمریکا کمک می‌کند. (U.S Department of state. January 2004)
نقش فرهنگی آمریکا در انقلاب رنگی بر روی حمایت از آزادی رسانه‌های گرجستان متمرکز شده بود. (Ignatius, 26 January, 2005) یکی از عملکردهای آمریکا در این زمینه آموزش بود. که تأثیر بسیار زیادی در کیفیت شبکه "روستاووی 2" داشت به طوری که بدون آن اخبار این شبکه محلی در سراسر گرجستان پخش نمی‌شد. (Behrendt, 21 October:2005) موسسات برجسته‌ای برای تربیت نیروهای ژورنالیستی در تفلیس با حمایت سازمان آمریکایی کمک به توسعه راه‌اندازی شد. با این حال بسیاری از کارشناسان آمریکایی معتقدند که کمک‌های آمریکا فقط در ایجاد رژیم موثر طرفدار غرب موفق بوده است و اقتدارگرایی در گرجستان را به خاطر تمرکز قدرت در ریاست جمهوری از بین نبرده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که بعد از انقلاب رز، رسانه‌ها مستقل کمتر انتقادی و تکثرگرا شدند و در موارد حساس سیاسی، شکنجه و خشونت ادامه دارد و در اثر رویکرد سخت‌گیرانه دولت جدید بر ضد فساد، آزادی‌های مدنی به خطر افتاده است. به عبارت دیگر علائم بازگشت به گذشته نشان از هدر دادن دلارهای آمریکایی و تکنیک‌های با کیفیت آموزشی دارد. (Freaney, 15 December: 2005)
جهت‌گیری رسانه‌های انقلابی در همراهی با رهبران و مخالفان به سمت آمریکا و قطع حمایت‌های بین‌المللی بعد از انقلاب رز و پیش گرفتن روش سخت‌گیرانه از جانب دولت ساکاشویلی در مورد رسانه‌ها این تردید را در افکار عمومی جهان بوجود آورد که انگیزه اهداکننده‌ها و آموزش‌دهنده‌های رسانه‌ای غرب واقعاً برای ایجاد رسانه‌های مستقل و استقرار دموکراسی یا تبدیل موضع این کشورها به سمت منافع غرب برای بهره‌برداری بیشتر بوده است؟ روس‌ها معتقدند آنچه حامیان غربی جامعه مدنی و رسانه‌های آزاد به دنبال آن هستند دموکراسی نیست بلکه هرج و مرجی است که مداخلات دولت‌های غربی را در امور داخلی کشورها تقویت می‌کند لذا دومای روسیه قانونی را تصویب کرد که تقویت کنترل دولت بر سازمانهای جامعه مدنی را به دنبال داشت. (Kahn, the New York Times, September 25,2005)
ب) نقش سیاسی آمریکا در انقلاب رز
روابط نزدیک مسکو و تفلیس در زمان شواردنادزه واکنش سریع واشنگتن و دخالت مستقیم آن را در انقلاب رنگی در پی داشت به طوری که در کمتر از چند هفته، بوش رئیس‌جمهور آمریکا استیون مان، مشاور ارشد خود را با اخطار در مورد به خطر افتادن دالان انرژی شرق به غرب (خطوط لوله باکو ـ جیحان و باکو ـ ارز روم) به گرجستان فرستاد و پس از آن جیمز بیکر، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا که ظاهراً دوست قدیمی شواردنادزه بود، به گرجستان رفت و نیاز به یک انتخابات پارلمانی آزاد و منصفانه را یادآور شد. همچنین، واشنگتن در آستانه انتخابات پارلمانی 2003 اعطای هرگونه کمک مالی بیشتر به گرجستان را به روند انتخابات منوط کرد و هرگونه خدشه و ابهامی را ضربه سنگین به وجهه و اعتبار بین‌المللی گرجستان معرفی نمود.
همچنین صندوق بین‌المللی پول که تا سال 2002، به خواست واشنگتن در اعطای وام و کمک مالی به گرجستان دست و دل بازی نشان می‌داد. از بهار 2003 هرگونه همکاری بیشتر را به (پیشرفت اصلاحات اقتصادی) در این کشور موکول کرد. اقدامات سفیر آمریکا در انتخابات 2003 گرجستان نیز که سازماندهی انقلاب و آماده‌سازی ساکاشویلی به منظور ایستادگی در مقابل شواردنادزه زمینه ریاست جمهوری وی را فراهم کرد بر کسی پوشیده نیست. او در چهار انقلاب رنگی در کشورهای بلغارستان؛ یوگسلاوی سابق، آذربایجان و گرجستان نقش اصلی را داشت. (1384:91، عسگری) واشنگتن با حمایت از نیروهای مخالف و شرکت دادن آنها در برنامه‌های تدارکاتی کمیسیون انتخابات مرکزی و فرستادن مشاوران و محققان آمریکایی با هزینه گزاف برای بررسی اوضاع جامعه و شناسایی درخواست‌های مردم و نقاط ضعف دولت و هزینه کردن بیش از 4/2 میلیون دلار برای انتخابات گرجستان و برکناری آرام شواردنادزه نقش مهمی در قفقاز ایفا کرد. (1385:104، کاظمی)
همکاری وزارت امور خارجه آمریکا و سفارت این کشور در تفلیس و موسسه جامعه باز با مخالفین و دانشجویان و اعطای کمک مالی و آموزشی به آنها زمینه حضور و دخالت بیشتر آمریکا را بعد از انقلاب مخملی در گرجستان تضمین کردند و روس‌ها را یک گام به عقب راند. در این ارتباط دولت جدید گرجستان بلافاصله پس از انقلاب رنگی موضوع خروج پایگاه‌های نظامی روسیه از گرجستان را مطرح کرد و اجازه استفاده نظامی ترکیه و ایالات متحده از پایگاه‌ها و فرودگاه‌های نظامی این کشور را صادر کرد و با مشارکت در برنامه‌های مختلف ناتو و اعطا مصونیت حقوقی به کلیه افراد حقیقی و حقوقی آمریکایی که به نوعی با وزارت دفاع آمریکا در ارتباط می‌باشند شرایط حضور ایالات متحده در گرجستان را بیشتر کرد.
ج) نقش اقتصادی آمریکا در انقلاب رز
آمریکا بین سال‌های 2005 ـ 1992 مبلغ یک میلیارد دلار به کشورهای ارمنستان و گرجستان جهت تشویق آنها به دموکراسی‌سازی کمک کرد. علاوه بر کمک‌های دو جانبه آمریکا، سازمان‌های بین‌المللی از قبیل صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی نیز کمک‌هایی را برای توسعه این کشورها اختصاص داده‌اند. در ده سال قبل از انقلاب رز گرجستان آمریکا فقط 145 میلیون دلار برای پروژه دموکراسی در گرجستان هزینه کرد. به طور کلی پس از تصویب قانون حمایت از دموکراسی در کنگره آمریکا در 1992، این کشور در شرق اروپا و جمهوری‌های شوروی سابق جمعاً 350 میلیون دلار به خصوص در بخش رسانه‌ها هزینه کرده است. (Eileen and Hoffman, 16 DESEMBER:2005) پس از انقلاب رز نیز کمک‌های گسترده آمریکا با هدف حمایت از برنامه‌های اصلاحات دموکراتیک سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا به گرجستان ادامه داشته است. تنها در سال 2004 آمریکا 4/1 میلیارد دلار به گرجستان کمک کرد. و در سپتامبر 2005 نیز با گرجستان توافقی را امضاء کرد و مبلغ 295 میلیون دلار برای اصلاحات دموکراتیک ارائه داد. بخصوص بعد از انقلاب مخملی 2003، در 2005 معادل 9/138 میلیون دلار طبق جدول ذیل به گرجستان کمک شده است. (political Economic Relations, 2007:28)
نتیجه‌گیری:
تاکید اصلی این مقاله در تحلیل انقلاب رنگی بر روی علل وقوع آن بود. فرضیه اصلی این مقاله البته انقلاب رنگی را تحولی تک علتی نمی‌داند و در کنار عوامل خارجی به دنبال عللی است که در شرایط ساختاری جامعه گرجستان نهفته بود و زمینه دخالت دولت‌های خارجی را در جامعه گرجستان فراهم نمود. بر این اساس بسترهای داخلی انقلاب رنگی گرجستان که حاکی از وابستگی این کشور به ساختارهای باقی مانده شوروی سابق و عدم طی روند دولت ملت‌سازی است در پارامترهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارزیابی شد. همچنین، بحران حکومتداری، بی‌قانونی فراگیر، عدم نظات و کنترل تفلیس بر مرزهای ملی گرجستان، منازعات خشونت‌آمیز و بحران‌های اقتصادی را فراهم نمود که از مهم‌ترین عوامل داخلی فروپاشی دولت شواردنادزه بود.
گرجستان نیز با توجه به موقعیت جغرافیایی خود یکی از کشورهای اصلی در ترانزیت این منابع انرژی به اروپا محسوب می‌شود. بعلاوه این کشور بعد از یازدهم سپتامبر به عنوان مرکزی برای تروریست‌ها معرفی شد که از حیث استراتژیک و نظامی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برای روسیه و آمریکا برخوردار است. در زمان انقلاب رنگی پیوند مستحکمی بین شعارهای نیروهای خارجی نظیر دموکراسی و حقوق بشر و خواسته‌های مخالفان بوجود آمد. اینترنت ماهواره و دستگاه‌های ارتباطی و تبلیغاتی ارتباط بین مردم در داخل و خارج از کشور را فراهم کردند و رسانه‌های گرجستان فقط با حمایت آمریکا قادر به پخش اخبار بدون سانسور و تشویق مردم در مخالفت با حکومت بودند. با این حال، اکنون روشن شده است که شعارهای آمریکا در زمینه دمکراسی و حقوق بشر صرفا با اغراض سیاسی خاصی مطرح می‌شد و انقلاب رنگی نیز در همان راستا ارزیابی می‌گردد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات