تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۰۲:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۷۱۵۹۴

ناکامي فتنه‌گران از منظر تحليل گفتمان/مصطفي قرباني

با فرض گرفتن وجود بحران در گفتمان مسلط نیز سران و طراحان داخلي و خارجي فتنه 88 در جهت ارائه راه حلي براي حل بحران نيز موفق نبودندو حداکثر کوشش آنها در خرابکاري و اردوکشي‌هاي خياباني خلاصه شد

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ فتنه 88 و سلسله اتفاقات و رخدادهاي صورت گرفته در قالب آن به عنوان حرکتي انگيخته شده و نه خودجوش، از ديدگاه هاي مختلف بررسي و واکاوي شده است. با اين وجود، بررسي دلايل ناکامي و شکست اين فتنه از منظر تحليل گفتمان از آنجا ضروري است که اين فتنه در مجموع درصدد به چالش کشيدن دال هاي هويت بخش و معنا بخش نظام جمهوري اسلامي ايران بود. به عبارت ديگر، فتنه 88 درصدد بود تا با برجسته کردن (مفصل بندي کردن يا articulation) برخي از دال هاي شناور يا به عبارت دقيق تر، دال هاي به حاشيه رفته شده در حوزه گفتماني نظام جمهوري اسلامي ايران هم معنابخشي و هويت بخشي دال هاي مسط کنوني را به چالش بکشد و هم بتواند دال هاي مورد نظر خود را تثبيت کند. با اين وجود، از آنجا که بر اساس نظريه گفتمان(در روايت لاکلا و موف) که گفته مي شود هيچ گفتماني در هيچ زماني به طور کامل تثبيت نمي‌شود و پيوسته از سوي گفتمان‌هاي رقيب به چالش کشيده مي‌شود، در واقع، فتنه 88 از يک منظر چالشي بود براي گفتمان مسلط جمهوري اسلامي ايران که نتوانست به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

مجموعه ي دال ها و عناصري که فتنه 88 حول محور آنها شکل گرفته از جمله تلاش براي برجسته کردن ايرانيت در مقابل اسلاميت که بهترين نمود آن در شعار "نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران" تجلي يافت، نه تنها در تعارض با موارد ادعايي سران فتنه بود که به زعم خود خواهان احياي عظمت ايران در سطح دنيا بودند، بلکه آنگاه که شعار "هم غزه هم لبنان جانم فداي ايران" مطرح شد، به کلي اين شعار به حاشيه رانده شد. به عبارت ديگر، از آنجا که گفتمان مسلط بر جمهوري اسلامي ايران نافي عنصر ايرانيت نيست، اصحاب فتنه با برجسته کردن اين عنصر نه تنها استقلال گفتماني خود را زير سوال بردند، بلکه نشان داده شد که آنچه تعيين کننده وجوه محتوايي و شکلي کنش سياسي اجتماعي ملت ايران است همان عناصر و دال هاي گفتمان جمهوري اسلامي ايران است.  به عب����رت دقيق تر، آنگاه که سران فتنه خود ر�� در فضاي تخاصم با جمهوري اسلامي ايران و به مثابه غير يا دگر اين نظام تعريف کردند، ديگر نمي توانستند از دال هاي مورد توجه اين نظام به نفع خود استفاده کنند. 

فراتر از اين بايد گفت که شرط نخستين براي اينکه يک گفتمان جديد بتواند در ايجاد يک نظم اجتماعي نوين موفق باشد، تضعيف و گسترش بحران در گفتمان مسلط است، در حالي که در سال 88 نه تنها گفتمان مسلط دچار ضعف و بحران نبود، بلکه با شکل دادن و آفريدن حماسه عظيم نه دي نشان داد که حتي در اوج فضاي غبارآلود فتنه نيز پوياست و قادر به بازتوليد خود و معنابخشي به کنش سياسي اجتماعي مردم است. علاوه بر اين و با فرض گرفتن وجود بحران در گفتمان مسلط، سران و طراحان داخلي و خارجي فتنه 88 در جهت ارائه راه حلي براي حل بحران يا آنچه که در نظريه گفتمان "اسطوره" خوانده مي شود، نيز موفق نبودند، زيرا حداکثر کوشش آنها در خرابکاري و اردوکشي‌هاي خياباني خلاصه شد. به عبارت دقيق تر، آنچه در فتنه 88 شاهد آن بوديم، برجستگي بعد سلبي در اقدامات و شعارهاي اصحاب فتنه بود و اساسا در حوزه ايجاب حرفي براي گفتن نداشتند و حتي اقدامات سلبي آنها به جايي رسيد که از هتک حرمت به سيدالشهدا(عليه السلام) نيز دريغ نکردند!

از اين رو با توجه به آنچه گفته شد، اصحاب فتنه 88 نه تنها موفق نشدند تا به دال هاي مورد نظر خود عينيت بخشند، بلکه صرفا در حد بيان يا به عبارت دقيق تر، در حد همان گفتمان حاشيه اي شده باقي ماندند و امروز پس از گذشت چند سال از فتنه پيوسته از شمار طرفداران آنها کاسته شده است.

نکته پاياني اينکه براساس تحليل گفتمان، درک ذهنيت اجتماعي مردم در پا گرفتن گفتمان ها بسيار موثر است و در شرايطي که ذهنيت اجتماعي مردم ايران بيزار از بيگانگان و دخالت آنها در امور داخلي کشور است و همچنين مقدسات مذهبي در اين ذهنيت جايگاه بالايي دارند، اصحاب فتنه با ميدان دادن يا فراهم کردن زمينه براي دخالت بيگانگان در امور کشور و همچنين عبور و هتک حرمت مقدسات مذهبي مردم، با دست خود زمينه ناکامي خود را فراهم آوردند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات