پرسش اصلی؛ ریشهیابی جدایی برخی گروههای سیاسی از نظام
یکی از دلایل عدم شکلگیری تحزب و حزبگرایی در کشورمان به سرنوشت نافرجام و عاقبت سوء احزاب و گروههای سیاسی باز میگردد که عمدتاً به دلیل اتخاذ مواضع خلاف جهت اکثریت جامعه و کارکردهای هنجارشکنانه در تقابل با توده مردم حرکت کرده و بر اساس شواهد تاریخی یا منزویشده و یا راه پیوستن به اجانب را در پیش گرفتهاند.
آنچه در این نوشتار دنبال میشود بیش از هر چیز پاسخ به این پرسش اساسی است که چرا این قاعده پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه یافته و جریانات و گروههایی که قاعدتاً باید در جهت رشد و تعالی مسیر کلی جامعه حرکت کنند، در مسیر انحراف افتادهاند و دلیل این ریزشهای گروهی چیست؟
به عبارت روشنتر هدف اساسی در «جریانشناسی گروههای مخالف یا معارض نظام اسلامی» پرداختن به ریشهها و علل اصلی جدایی برخی گروههای سیاسی و بیان دلایل مخالفت آنها با نظام است که لازم است در چارچوب یک نظریه بومی ـ اسلامی صورت پذیرد.
ارائه الگویی برای طبقهبندی گروههای اپوزیسیونی
بهمنظور یافتن الگویی برای طبقهبندی گروههای اپوزیسیونی نظام جمهوری اسلامی، از تئوریزه کردن نظریهای در دستهبندی آثار و متفکران اسلامی الهام گرفتهایم که میگوید: مبانی اندیشه سیاسی در اسلام به سه دسته اعتقادی، اخلاقی و رفتاری قابل تقسیم است. از آنجا که هرگونه مخالفت با اسلام ریشه در یکی از این سه بخش دارد، لذا کلیه مخالفان اسلام و به تبع آن جمهوری اسلامی ایران در سه گونه اعتقادی، اخلاقی یا رفتاری قابل شناسایی میباشند، یعنی مخالفان در اسلام به سه دسته مخالفان اعتقادی ـ بینشی، مخالفان اخلاقی ـ گرایشی و مخالفان رفتاری ـ کنشی تقسیم میشوند.
بهعبارت روشنتر دلیل مخالفت گروههای سیاسی با نظام اسلامی یا به مسائل اندیشهای آنها ارتباط داشته و با مبانی اعتقادی و اندیشه سیاسی اسلام مشکل دارند و یا اینکه اختلافات آنها به نفسانیات و رذایل اخلاقی این گروهها بازگشته و در واقع با اخلاق اسلامی همخوانی ندارد و یا ریشه مخالفت آنها به یکسری از باید و نبایدهای فقهی و احکام اسلامی باز میگردد. بر این اساس، به گروه اول «اپوزیسیون اعتقادی»، به گروه دوم «اپوزیسیون اخلاقی» و به گروه سوم نیز «اپوزیسیون رفتاری» اطلاق میشود.
البته لازم به یادآوری است که در سلسله نوشتههایی که در زیر عنوان اصلی «جریانشناسیگروههای مخالف نظام اسلامی» ارائه خواهد شد، قصد نداریم از واژه «اپوزیسیون» استفاده کنیم که دلیل اصلی آن فقدان مصداق واقعی اپوزیسیون بهعنوان معارض سیاسی در کشور است، لذا از این پس واژگان مخالف، معارض، معاند، منتقد سیاسی و... را به جای اپوزیسیون به کار میگیریم. با این وجود ذکر برخی نکات در خصوص گروههای مخالف (اپوزیسیون) در مقدمه این بحت لازم به نظر میرسد.
۱ـ وجود گروههای اپوزیسیونی بهمعنای معترضان سیاسی در نظامهای سیاسی اجتنابناپذیر است تا جایی که میتوان گفت تصور حکومت بدون مخالف ممکن نیست؛ بنابراین اپوزیسیون نیرویی تعریف شده است که میزانی از آن لازم و دارای کارکردی مثبت میباشد، اما هرچه بر حجم و گستردگی غیرقابل مهار آن افزوده شود، بر تأثیرگذاری آن بر خروجیهای نظام و تغییر آن به نفع مخالفان افزوده میشود.
۲ـ نکته مهم در این رابطه تعریف اپوزیسیون، شناسایی گونهها، وزن و حجم و تفکیک آن از گروههای پوزیسیونی است، لذا در ادبیات جامعهشناسی سیاسی به هر نوع مخالفتی که از سوی گروههای سیاسی صورت گیرد، رفتار «اپوزیسیونی» گفته نمیشود، بلکه فعالیتهای اپوزیسیونی صرفاً به آن دسته از اقدامات سیاسی گفته میشود که کارکردهای نظام را به شکل سازماندهیشده تحت تأثیر قرار دهد. تهدیدات و کارکردهای بحرانزای نیروهای اپوزیسیونی در نظامهای سیاسی سبب شده تا از دیرباز مورد توجه اندیشمندان کلاسیک و مدرن قرار گیرند.
۳ـ جمهوری اسلامی ایران نیز مانند سایر نظامهای سیاسی اپوزیسیون و گروههای سیاسی مخالف دارد. چنانچه از بدو تأسیس این نظام سیاسی در ایران، گروههای مخالف زیادی در قالب احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی با گرایشهای مختلف به مخالفت علیه نظام جمهوری اسلامی پرداختهاند. اگرچه پشتوانه مردمی نظام مانع موفقیت مخالفان شده، اما در راستای تنظیم روابط میان حاکمیت و اپوزیسیون، ملاک و معیار مدونی وجود ندارد که بر اساس آن هم گروههای اپوزیسیونی محدوده عمل خود را شناخته و به میزان رعایت قانون و خطوط قرمز مورد حمایت قرار گیرند و هم گروههای پوزیسیونی بدانند که با چه رفتاری از محدوده خودیها خارج شده و در عمل به اپوزیسیون پیوستهاند.
۴ـ گروههای مخالف و معاند در کشور ما تهدیداتی را متوجه نظام جمهوری اسلامی ایران کردهاند که از جمله آنها میتوان به تحمیل مطالبات غیرقانونی خویش از طریق گروههای خودی، تأثیرگذاری بر نیروهای درون نظام، نفوذ به لایههای مدیریتی، کمرنگسازی مرزهای عقیدتی و سیاسی و ایفای نقش اپوزیسیونی از سوی گروههای پوزیسیونی اشاره کرد. این تهدیدات به اپوزیسیون بهعنوان نیروی جایگزین نظام کمک میکند تا به هدف نهایی خود که جایگزین ساختن خود به جای نظام موجود است، دست یابد.
۵ـ آنچه بهدنبال انتخابات ریاستجمهوری دهم در تابستان 1388 روی داد، خلأ ضوابطی روشن در مرزهای خودی و غیرخودی را بیش از پیش عیان ساخت. آنچه در این دوره رخ داد بیش از آنکه نشانه افزایش قدرت اپوزیسیون نظام باشد، بیانگر نقشآفرینی گروههایی در کسوت خودی و اپوزیسیون بود که در موقعیت جدید با تحمیل مطالبات غیرقانونی کارکردهای اپوزیسیونی را از خود به نمایش گذاشتند. این در حالی است که با وضع قوانین و تعریف ملاکهای مدون میتوان رفتار گروههای اپوزیسیون را مؤثرترین عامل در تعامل و رابطه حاکمیت با گروههای همسو و غیرهمسو معرفی کرد؛ چراکه هیچ گروهی نباید انتظار داشته باشد پس از ورود به عرصه براندازی اعم از سخت و نرم، با استقبال گرم نظام مواجه شود.
۶ـ بر همین اساس مسئله این سلسله نوشتارها فقدان طبقهبندی نظاممند برای تعریفی جامع از گروههای اپوزیسیونی است که با استفاده از آن بتوان معیارهایی شفاف برای تبیین مرز میان گروههای اپوزیسیونی با گروههای پوزیسیونی و تعامل میان آنها ارائه کرد.
۷ـ استفاده از این نیرو در راستای تقویت نظام جمهوری اسلامی بستگی به نحوه رویارویی، مدیریت و تنظیم روابط میان دوطرف است. مقدمه این رابطه نیازمند تعریفی دقیق از گروههای اپوزیسیونی است که بدون طبقهبندی صحیح از آنها ممکن نیست، لذا در این نوشتار تلاش خواهیم کرد تا طبقهبندی جدیدی از گروههای اپوزیسیونی جمهوری اسلامی در چارچوب الگویی بومیـ اسلامی ارائه دهیم.