تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۰  ، 
کد خبر : ۲۹۰۱۵۳
نگاهی به ترکیب جنسیتی در جنبش دانشجویی ایران

سیمای زنی در دوردست

پایگاه بصیرت / آرزو فرشید

(روزنامه شرق – 1394/09/16 – شماره 2465 – صفحه 6)

٨١ سال از تأسیس دانشگاه تهران گذشته است؛ تشکل‌های دانشجویی مختلفی با رویکردها و مطالبات متفاوت شکل گرفته‌اند و در برخی از رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر هم اثرگذار بوده‌اند. در همه این سال‌ها فعالیت‌های دانشجویی در چارچوب این تشکل‌ها و آنچه بعدها از آن تحت عنوان «جنبش دانشجویی» نام برده شد، با نگاهی فراجنسیتی موردبحث و بررسی قرار گرفته است.

بر اساس خوانش مسلط، هدف جنبش دانشجویی عمل جمعی، اختیاری و جهت‌دار دانشجویان برای ایجاد تغییر و تحول سیاسی - اجتماعی یا کوشش جمعی دانشجویان برای پیشبرد یا مقاومت در برابر دگرگونی اجتماعی در جامعه‌ای که خود جزئی از آن هستند، به شمار می‌رود. بر اساس این خوانش، حرف از زن‌بودن یا مردبودن دانشجو به میان نمی‌آید و جنبش دانشجویی پیکره‌ای واحد و فراجنسیتی تلقی می‌شود.

بااین‌حال نگاهی گذرا به ترکیب جنسیتی تشکل‌های دانشجویی بی‌ثمر نیست زیرا نشان می‌دهد که با وجود گسترش فعالیت‌های مدنی جامعه زنان و با وجود افزایش سهم زنان از صندلی‌های دانشگاه‌های سراسر کشور، شاهد حضور پررنگ دختران در این حوزه نیستیم. این مسئله زمانی قابل‌تأمل‌تر می‌شود که توجه داشته باشیم حضور و فعالیت در این چارچوب با موانع قانونی، اجتماعی و فرهنگی برای زنان سخت نشده است و از سوی دیگر می‌تواند مقدمه خوبی برای ورود به فعالیت‌های حزبی و مشارکت سیاسی باشد. نگاهی به آمار و ارقام و بررسی روند افزایشی سهم زنان از آموزش عالی در کنار ثابت و اندک‌ماندن سهم آنان از تشکل‌های دانشجویی، تلنگری است به جامعه زنان تا دریابند که از پتانسیل‌های موجود برای شروع حرکت‌های اجتماعی و سیاسی غفلت کرده‌اند.

از جنبش دانشجویی به‌عنوان پتانسیلی برای نقش‌آفرینی بیشتر زنان در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نام می‌بریم زیرا از همان وقتی که ایجاد شد تاکنون، همیشه نقش مؤثری در رویدادهای سیاسی کشور داشته است. این نقش برجسته تا جایی بوده است که ١٦ آذر سال ١٣٣٢ را می‌توان نقطه‌عطفی در فعالیت‌های سیاسی جوانان کشور به شمار آورد.

گرچه نخستین دانشگاه ایران، سال ١٣١٣ را به‌عنوان سال تأسیس بر پیشانی خود دارد اما فعالیت‌های دانشجویی را - البته از منظر کمیت و کیفیت مشارکت زنان در آن - می‌توان در سه دوره ١٣٢٢ تا ١٣٤٧، ١٣٤٧ تا ١٣٥٥ و از ١٣٧٤ تاکنون بررسی کرد و برای درک بهتر نسبت جنسیتی و میزان مشارکت زنان در فعالیت‌های هریک از این دوره‌ها باید به آمار دانشجویان آن دوره و سهم زنان نیز توجه داشت.

جای خالی زنان

موج اول در فعالیت‌های سیاسی دانشجویان ایران از سال‌ ١٣٢٥ آغاز شد. همان زمانی که حزب توده اگرچه دچار انشعاب‌هایی شده بود اما در دانشگاه تهران همچنان قدرتمند بود. سازمان جوانان آن به‌عنوان اتحادیه دانشجویی حامی اصلی حزب توده در ایران شناخته می‌شد و برای اعتراض به اعلام ممنوعیت فعالیت سیاسی در دانشکده‌ها، اعتصابی را در دانشگاه تهران سامان داد که می‌توان آن را نخستین اعتصاب دانشجویی کارآمد تا آن زمان دانست. حزب توده بعد از این اعتصاب دانشجویی، اعلام کرد که بیش از نیمی از دانشجویان حاضر در اعتصاب، عضو یا هوادار حزب آنها بوده‌اند. در این مقطع، سهم زنان از این تشکل و اعتصابی که صورت گرفت، بسیار اندک بوده است، به قدری که نام هیچ زنی را در میان اعضای سازمان جوانان توده یا حتی انجمن جوانان دموکراتیک ایران که بعدا با فشارهای حکومت پهلوی ایجاد شد، نمی‌بینیم.

از آنجایی که اصلی‌ترین فعالیت‌های سیاسی جوانان و دانشجویان کشور در این سال‌ها در چارچوب فکری و سازمانی توده بوده است، می‌توان وجود سازمان زنان این حزب- با عنوان تشکیلات دموکراتیک زنان- را یکی از عواملی دانست که زنان برای فعالیت‌های خود از ظرفیت تشکل دانشجویی وقت استفاده نکردند. موضوع دیگری که نمی‌توان از کنار آن به‌سادگی گذشت این است که بر اساس آمار و ارقام موجود درخصوص وضعیت سواد زنان، در سال ١٣٣٥- ١٠ سال بعد از شروع کار سازمان جوانان توده – تنها هشت درصد از کل جمعیت زنان شش‌ساله و بالاتر کشور باسواد بوده‌اند. حال اگر در نظر داشته باشیم که حتما بخش خیلی کوچکی از این هشت درصد توانسته بودند دانشجو شوند، به نظر منطقی می‌رسد که در ابتدای شروع مبارزات دانشجویی جای زنان خالی باشد.

علاوه بر این بر اساس اولین سرشماری عمومی نفوس و مسکن کشور در سال ١٣٣٥، در مقابل هر صد‌ هزار نفر جمعیت ٢٠ تا ٢٩ساله کشور، ٦٢ نفر را زنان در حال تحصیل در مقاطع عالی تشکیل می‌دادند. این در حالی بود که در همین دوره، نسبت دانشجویان پسر به هر صد ‌هزار نفر جمعیت ٢٠ تا ٢٩ساله کل کشور، حدود هشت برابر دختران بود.

به‌هرحال این مبارزات و فعالیت‌های سیاسی در موج اول با تشکیل انجمن جوانان دموکراتیک و سپس سازمان دانشجویان دانشگاه تهران که با اتحادیه‌های بین‌المللی دانشجویان در پراگ پیوند داشت، ادامه پیدا کرد.

گسترش نقش زنان

موج دوم از جنبش دانشجویی کشورمان را باید در سال‌های ١٣٤٧ تا ١٣٥٥ تعریف کرد. در این دوره که دهه پایانی حکومت پهلوی را شامل می‌شود، شاهد افزایش حضور زنان در دانشگاه‌ها و به‌تبع آن فعالیت‌های سیاسی آنها بوده‌ایم. حضور زنان در مبارزات سیاسی منتهی به انقلاب اسلامی و دهه اول انقلاب- رویدادهایی مانند تسخیر سفارت آمریکا- به‌خوبی این تغییر و تحول در بستر سیاسی و اجتماعی کشور را نشان می‌دهد. با این حال کاهش تعداد دانشجویان زن بعد از انقلاب فرهنگی سبب شد که جامعه زنان این مسیر را با همان سرعت اولیه طی نکنند و در این راه با فراز و فرود‌هایی مواجه شوند.

موج اول از جنبش دانشجویی با تفکرات و نفوذ اندیشه‌های چپ همراه بود، اما در ادامه جریان‌های دانشجویی با گرایش اسلامی گوی سبقت را از چپ‌گرایان ربودند و این فصل از فعالیت‌های دانشجویی با سردمداری اشخاصی همچون مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی آغاز شد. آنها اندیشه‌های سیاسی مبتنی بر اسلام را وارد دانشگاه کردند و نهایتا انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها شکل گرفت. البته در این مقطع جریان‌های سیاسی دیگری نظیر جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی - در سال ۳۶ و ۳۷- نیز شکل گرفت و از آنجا که گروه‌های معتقد به مشی مسلحانه اغلب از درون دانشگاه‌ها عضو‌گیری می‌کردند دانشگاه میدانی برای تبدیل دانشجو به چریک شد، چریک‌هایی که در میان آنان دختران- البته به تعدادی کمتر نسبت به پسران - نیز دیده می‌شدند.

یکی از اثرگذارترین چهره‌های این دوران در دانشگاه، دکتر علی شریعتی بود و دقیقا در همین بستر فکری، دفتر تحکیم وحدت، توانست جای خود را در میان جنبش دانشجویی باز کند و تا سال‌ها پس از آن به وسیله چهره‌هایی که خود را شاگردان شریعتی می‌دانستند، دست به اقداماتی همچون تسخیر سفارت آمریکا بزند. این مهم‌ترین دستاورد جنبش دانشجویی بود که در دهه ٧٠ موجب ایجاد انشعاب و ازدست‌رفتن نقش رهبری دفتر تحکیم وحدت در جنبش دانشجویی شد؛ همان زمانی که برخی از اعضا به انتقاد یا تبری‌جستن از مسئله تسخیر سفارت پرداختند.

با این حال دفتر تحکیم توانست با بهره‌گیری از موقعیت و اعتباری که اشغال لانه جاسوسی برایش فراهم کردبود، نفوذ نسبتا خوبی در نهادهای انقلابی پیدا کرد و همه توان خود را به کار گرفت تا ضمن حفظ انقلاب در جهت توسعه کشور و رفع عقب‌ماندگی‌ها حرکت کند. زنان در این مقطع زمانی بیشترین و قابل توجه‌ترین سهم را از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی داشتند. در جریان تسخیر سفارت حدود ٢٠ درصد از دانشجویان حاضر را تشکیل می‌دادند و پس از آن نیز پابه‌پای هم‌دانشگاهی‌های پسر خود در عرصه‌های مختلف تلاش کردند، اما این رویه ادامه نیافت.

عقب‌گرد

در این بررسی نمی‌توان تحولات کمی و کیفی آموزش عالی در ایران را طی سالیان گذشته نادیده گرفت. توسعه سطح عمومی سواد و تحصیلات متوسطه و افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها، حضور زنان را در دانشگاه‌ها بین سال‌های ١٣٣٥ تا ١٣٥٥ افزایش داد، به گونه‌ای که در سال ٥٥ از هر صدهزار نفر جمعیت ٢٠ تا ٢٩ ساله کشور، ٩٣٨ نفر زن در حال تحصیل در مقاطع عالی بودند.

نکته‌ای که نباید نادیده گرفته شود، این است که اگرچه سهم زنان از دانشگاه‌های کشور در دهه ٥٠ رو به افزایش بود و در سال ٥٧، حدود ٣٨ درصد از صندلی‌های دانشگاه را در اختیار داشتند، اما تحقیقات متعدد نشان می‌دهد با وجود افزایش باسوادی زنان و برعهده‌گرفتن مسئولیت‌های مدیریتی، نگرش آنان نسبت به نقش سنتی و نیز جایگاه فرودست خود تغییر چندانی نکرده بود.

بعد از انقلاب اسلامی نیز گسترش آموزش عالی با سوگیری دینی اسلامی، ارزشی، مردم‌سالاری و به نوعی تخصص‌گرایی توام شد. در سال ١٣٥٩ دانشگاه‌ها به مدت سه سال به‌منظور ایجاد تغییرات بنیادی، ساختاری و «اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها» بسته شد. در همین زمان ستاد انقلاب فرهنگی با هدف ایجاد و برنامه‌ریزی گسترش آموزش عالی اسلامی در ایران تشکیل و موجب شد که بعد از بازگشایی دانشگاه‌ها در سال ١٣٦٢تحولات ساختاری، انسانی و کالبدی عظیمی در نظام آموزش عالی ایجاد کند.

پس از بازگشایی تدریجی، افت چشمگیری در جمعیت دانشجویی به‌وجود آمد. این افت در بین زنان دانشجو بیشتر بود، زیرا پس از بازگشایی کامل دانشگاه‌ها و برقراری کنکور سراسری، اعمال ممنوعیت شرکت و محدودیت‌هایی در انتخاب برخی از رشته‌های دانشگاهی برای زنان سبب شد تا میزان مشارکت آنان در بخش آموزش عالی کاهش پیدا کند، به‌طوری که در سال ١٣٦٥ نسبت زنان دانشجو به صد‌هزار نفر جمعیت ٢٠ تا ٢٩ ساله به ٦٢٥,٦ نفر کاهش یافت. محدودیت‌های مورد اشاره به مرور زمان کاهش پیدا کرد و دوباره شاهد افزایش تدریجی مشارکت زنان در بخش آموزش عالی بودیم، چنانچه در سال ١٣٧٥ نسبت زنان دانشجو به صد‌هزار نفر جمعیت ٢٠ تا ٢٩ ساله زن حدود ٧٦٥ نفر رسید.

روشن است که وقتی رقم مشارکت زنان در بخش آموزش عالی هنوز به رقم ٢٠ سال قبل از آن برنگشته بود، نمی‌توان انتظار داشت که فعالیت‌های سیاسی زنان در چارچوب جنبش دانشجویی نیز همانند و هم‌پای آن دسته از فعالیت‌هایی که به پیروزی انقلاب اسلامی کمک کرد، باشد. در دو دهه اخیر زنان توانسته‌اند در رقابت‌های تحصیلی و علمی از مردان پیشی بگیرند و سهم بیشتری از دانشگاه‌ها داشته باشند. با این حال هنوز هم ترکیب جنسیتی در تشکل‌های دانشجویی با آنچه در دهه ٧٠ مشاهده می‌شد، چندان فرقی نکرده است و روشن می‌شود که یک نوع بی‌میلی و انفعال در میان دختران جوان دانشجو برای ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی وجود دارد.

این رویکرد درحالی است که فعالیت‌های مدنی و سیاسی زنان خارج از چارچوب دانشگاه روشن می‌کند که جامعه زنان با جدیت کامل به دنبال افزایش سهم خود در مشارکت‌های سیاسی و اجتماعی است. همین تفاوت میان رویکرد جامعه زنان در دانشگاه و بیرون از آن بررسی علل و عوامل این مسئله را ضروری می‌کند؛ زیرا تنها با پرداختن به این موضوع است که مشخص می‌شود سهم زنان در جنبش دانشجویی ایران به خاطر بی‌میلی خودشان اندک مانده یا اینکه مطالبات ملی و فرا جنسیتی مسبب بوده است؟!

فضای سیاسی کشور

موج سوم از جنبش دانشجویی نیز در گستره سال‌های بعد از ١٣٧٤ تعریف می‌شود. کمی قبل از آن و بعد از آنکه جنگ هشت‌ساله با عراق تمام شد، دولت «سازندگی» روی کار آمد. فضای سیاسی کشور با سال‌های قبل از آن فرق کرده بود و فعالیت‌های سیاسی دانشجویان نیز متأثر از همین فضا بود. انتقاد از دولت ساده نبود و با واکنش‌هایی همراه می‌شد بنابراین کار برای تشکل‌های دانشجویی سخت‌تر از قبل شده بود. در چنین فضایی، کمتر جایی برای رشد فعالیت سیاسی آن هم در چارچوب دانشگاه باقی نمی‌ماند. در این فضا هم مثل همیشه کار و فعالیت سیاسی برای زنان با هزینه‌های بیشتری همراه بود بنابراین محافظه‌کاری‌ها و عافیت‌طلبی‌های مضر در میان دختران دانشجو سبب شد نقش زنان در جنبش دانشجویی افزوده نشود، اما سال پایانی دولت شکل دیگری به خود گرفت. از آنجا که سال انتخابات ریاست‌جمهوری بود، فضای دانشگاه‌ها از قبل بازتر شد. چهره‌هایی مانند، سعید حجاریان، عباس عبدی، موسوی‌خوئینی‌ها و... اجازه حضور در دانشگاه‌ها را پیدا کرده بودند و تشکل‌های دانشجویی به نقد دولت می‌پرداختند.

به این ترتیب زمینه‌های شکل‌گیری دوم خرداد فراهم شد و عصر دولت اصلاحات رسید. در این مقطع تحولات تازه‌ای در فرایند جنبش دانشجویی ایجاد شد و انجمن‌های اسلامی عضو دفتر تحیکم وحدت با تغییر رویه‌ای آشکار در فعالیت‌های دانشجویی مواجه شدند و رویکرد متفاوتی را در جریان دانشجویی کشور به نمایش گذاشتند. جریان دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت دیگر به دنبال آرمان‌خواهی‌های گذشته نبود و زمینه‌ساز ورود دانشجویان به فعالیت‌های حزبی و سیاسی جدی‌تر شده بود. این دوره را می‌توان مقطع اوج‌گرفتن فعالیت‌های دانشجویی در سال‌های اخیر دانست، فعالیت‌هایی که با همان رویکرد فراجنسیتی دنبال می‌شد.

زنان بیشتری به دانشگاه رفته بودند و با بازشدن فضای سیاسی کشور در قالب تشکل‌های دانشجویی فعالیت می‌کردند، اما سهم آنها از شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت به‌عنوان مهم‌ترین تشکل سیاسی- دانشجویی سراسر کشور یا حتی نسبت آنها به مردان عضو تشکل از سال‌های قبل از آن به قدری فراتر نرفت که بتواند فصل تازه‌ای در مشارکت سیاسی زنان باشد. از نیمه دهه ٨٠ و روی‌کارآمدن احمدی‌نژاد نیز شاهد بودیم که فضای فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه و بیرون دانشگاه نسبت به دوران اصلاحات محدودتر شد. بااین‌حال جنبش دانشجویی با رویکردی میانه نسبت به دوران اصلاحات و دوران سازندگی به مسیر خود ادامه داد.

در دولت‌های نهم و دهم فاصله فعالیت‌های سیاسی در چارچوب تشکل‌های دانشجویی با فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی بیشتر شد؛ به عبارت دیگر از رونق تشکل‌های دانشجویی سیاسی‌تر کاسته شد و تشکل‌هایی مانند بسیج دانشجویی قوت بیشتری گرفت. این تغییر و تحولات نیز در میزان مشارکت زنان در فعالیت‌های دانشجویی تغییر چندانی ایجاد نکرده است. بسیج دانشجویی به‌عنوان فعال‌ترین و پرقدرت‌ترین تشکل دانشجویی اصولگرای موجود که به‌طور معمول با مانعی در مسیر فعالیت‌های خود مواجه نمی‌شود در همه دانشگاه‌های کشور واحدهای خواهران فعال دارد.

اکنون در دو سال گذشته و با روی‌کارآمدن دولت اعتدال‌گرای روحانی شاهد توجه ویژه دولت به دانشگاه هستیم. اگرچه در همین دو سال چندین و چند سخنرانی در دانشگاه‌های کشور لغو شده یا با حاشیه‌های بسیار همراه بوده است، اما بازهم می‌توان گفت فضای فعالیت‌های سیاسی در چارچوب تشکل‌های دانشجویی بیش از هشت سال قبل از آن مهیاست.

به همین دلیل انتظار می‌رود جامعه زنان نیز از این وضعیت بهره ببرد و تلاش کند با افزایش نقش و سهم خود در جریان‌های دانشجویی، مسیری را برای ورود به عرصه سیاست انتخاب کند که به فعالیت‌های حزبی منتهی شود، چرا که بیشتر فعالان سیاسی اعم از مرد و زن در جامعه کنونی ما به ضعف در تحزب و فعالیت سیاسی باقاعده اذعان می‌کنند، بنابراین خوب است که افزایش مشارکت سیاسی زنان از همین ابتدای کار، مسیر صحیح‌تر و هموار‌تر را برگزیند.

http://www.sharghdaily.ir/News/80358

ش.د9404691

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات