صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۹۴۱۰۳

یادداشت روزنامه ها 13 مردادماه

برجام و تلگرام و دیگر هیچ!
 
محمد ایمانی در سرمقاله امروز  روزنامه کیهان نوشت:

1- بد فهمیدن مردم و مشکلات آنها، گرفتاری برآمده از پیوند روشنفکری برج عاج‌نشین با مدیریت اشرافی است. و وقتی اولویت‌ها بد فهمیده شد، آن وقت «پهنای باند» می‌شود  مسئله اول؛ در حالی که پهنای تنبلی و بی‌همتی، از مدیریت اشرافی به سمت جامعه سرریز می‌شود و روحیه حاضری‌خوری و زحمت نکشیدن و عرق نریختن و دنبال راه‌حل‌های هپروتی گشتن را غالب می‌کند. اینجاست که مرز رؤیا اندیشی و واقع‌بینی، مرز حقیقت و مجاز به هم می‌خورد و آسیب‌های بزرگ به بار می‌آورد. در چنین وضعیتی در حالی که مدیران قبل از خود را ملامت می‌کردید و می‌گفتید «10 تا 30 درصد مشکلات اقتصادی مربوط به تحریم‌هاست و 70 تا 90 درصد بقیه، مربوط به سوء مدیریت و معطلی ظرفیت‌هاست»، 3 سال فرصت طلایی را به امید نرم شدن دل دشمن از کف می‌دهید و ناگهان می‌بینید سررسید وعده‌ها گذشته و شما به عقب‌تر از روز شروع برگشته‌اند.

2- همین جا اندکی تأمل کنیم. می‌گویند فضای مجازی به حد افراطی عرصه را بر فضای واقعی زندگی مردم تنگ کرده و موجب آسیب‌های متعدد شده است. اما آسیب‌های بزرگ‌تر با مقیاس‌های ملی آن است که جریان روشنفکری و مدیریتی دچار «مجاز زدگی» و غفلت از واقعیات و حقایق شوند. چطور؟ پاسخ این پرسش در شماره اخیر نشریه حزب اشرافی کارگزاران (صدا) است؛ آنجا که در گزارشی تیتر می‌زند «روحانی چگونه دوباره رئیس جمهور می‌شود؟ با برجام و تلگرام». برجام و تلگرام و دیگر هیچ! وجه مشترک این دو کلمه هم قافیه یک چیز است؛ مجاز زدگی و در مجاز ماندگی. اما دست نگه داریم. همان نشریه که با همان قاطعیت حکم پیروزی با دو برگ برنده برجام و تلگرام را صادر می‌کند، چند صفحه آن طرف‌تر، وقتی به گزارش «وضعیت بیکاری و تأثیر آن در انتخابات ریاست جمهوری» می‌پردازد، با نگرانی و تردید تیتر می‌زند «بیکاران انتقام می‌گیرند؟... بیکاری یک سونامی خطرناک است». درست هنگامی که به هم دلگرمی می‌دهید با جادوی برجام و تلگرام برنده انتخابات هستید، ناگهان وصله و پینه رؤیای شما- به واسطه واقعیت‌های جامعه و توقعات برساخته توسط شما- سر باز می‌کند و حال خوش شما را ناخوش می‌کند. انسان بیکار و بی‌مسکن و بی‌همسر، چند روز یا چند ماه می‌تواند با مخدر «برجام» و «تلگرام» سرخوش شود؟ 100 روز اول؟ 3 ماه اول؟ یک سال اول؟ دو یا 3 سال؟ ثم ماذا؟

3- کاش این خیال‌اندیشی و زیستنی که همه چیزش تأمین است جز آزادی بی‌حد و حصر ماهواره و اینترنت و تلگرام، فقط در حد روشنفکری شکم سیر (و غریبه با مردم) باقی می‌ماند و در سطح سیاست و مدیریت و دولت سرریز نمی‌شد. مخاطب اهل دقت، نگران می‌شود وقتی دولتمرد ارشد در یک «همایش گازی» بحث را به تعریف انقلابی بودن می‌کشاند اما آن را به «آزادی فضای مجازی» فرو می‌کاهد و همین را برای مردم فاکتور می‌کند! «امروز ما زیبایی انقلاب و آزادی را نه در فضای حقیقی بلکه در فضای مجازی هم احساس می‌کنیم... دولت اصرار داشت شبکه‌های اجتماعی باز بماند و فشارهای بسیاری را در این راستا تحمل کرد. دولت پهنای باند مناسب در اختیار مردم قرار داد». وقتی این اظهارات را  به آن تحلیل انتخاباتی نشریه کارگزاران تقاطع می‌دهید، ماجرا عمق بیشتری پیدا می‌کند؛ سوءتفاهم عمیق نسبت به مردم و شعور و توانمندی‌ها و مشکلاتشان! ماجرا بدتر می‌شود وقتی می‌خوانید که همین یکی دو ماه پیش یک روزنامه اصلاح‌طلب (هـ) به تصریح نوشت «روحانی در انتخابات دچار مشکل جدی خواهد شد مگر اینکه دو کار بکند؛ 1- کمک‌های مالی به اقشاری نظیر فرهنگیان، کارمندان و بازنشستگان اختصاص دهد چرا که بالای 30 میلیون نفر را تشکیل می‌دهند. و 2- به دو قطبی‌سازی‌های مجازی و فرهنگی در حوزه‌هایی نظیر کنسرت و تلگرام و حجاب و... دامن بزند، وگرنه در حوزه مطالبات اقتصادی شکست خورده است». اگر خیال اندیشی و سهل‌اندیشی در برجام یک مصیبت بود برای گذشته، معنای این تحلیل‌ها و تصمیم‌ها و اجراهای جدید این است که متأسفانه قرار است به جای بازگشت به مسیر درست، اراده‌ای در میان است که این بار نه به خطا بلکه به لجاجت و تعمد بر هزینه‌های فرصت‌سوزی 3 ساله در مدیریت بیفزاید. انتخابات با همه اهمیتش در مقایسه با این خسارت‌های محتمل جدید، زیان جزئی است!

4- وقتی می‌بینید و می‌شنوید یک دولتمرد از دستش در می‌رود و می‌گوید «ما باید همراه شویم؛ نمی‌توانیم در برابر قدرت‌های بزرگ بایستیم؛ با شعارهایی که گاهی هم توخالی است» و سایت رسمی دولت همین عبارت را از سخنرانی وی سانسور می‌کند، آنگاه لاجرم می‌پرسید آیا این نوع خلجان فکری نسبتی با سخنان رئیس سرویس جاسوسی آمریکا ندارد که همین چند روز پیش در همایش امنیتی اسپن گفت؛ «برجام ]...[ را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران فردی بسیار میانه‌رو به شمار می‌آید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند چرا که میان تندروها و میانه‌روها در حکومت ایران رقابت وجود دارد... ما انتخابات سال آینده ایران را رصد می‌کنیم... نگرانی من این است که بسیاری از ایرانی‌ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارایی‌های کشورشان، پول به زندگی آنها سرازیر شود، اما خوب این مسئله زمان می‌برد». آیا تعهدات رفع تحریمی در برجام که تماماً نقض شد بلکه آمریکا خلاف آن به تشدید تحریم‌ها عمل کرد، گروگان انتخابات سال بعد ایران است؟ یا گرگ‌های امنیتی دشمن بو برده‌اند که مقاماتی در این سو گروگان شعارها و وعده‌های «توخالی» خود هستند و بنابراین قادر به کمترین اعتراض نسبت به عدم اجرای برجام از سوی حریف نیستند؟ اگر به این باور رسیده باشند، بعد از این چه راهبردی را باید پیشه کنند؟ یکی به نعل و یکی به میخ! در عمل فرآیند موفق «تحریم ترسانی» و «وعده امتیاز درآینده در ازای امتیازهای نقد جدید در حوزه نفوذ منطقه‌ای و قدرت موشکی و...» را مدام باز تولید کنند و طرف ایرانی را «مجبور» به مذاکرات برجامی جدید نشان دهند -   «اگر  مذاکرات جدید نباشد، وضع‌تان بدتر خواهد شد»! - و به موازات آن به افکارعمومی ایران القا کنند اگر می‌خواهید اوضاع از اینکه هست بدتر نشود به فلان طیف سیاسی رأی بدهید و به بهمان رأی ندهید! چاشنی‌اش هم می‌تواند چند بسته پفک و آدامس شیرین در آستانه انتخابات باشد؛ چهار تا هواپیما بیاید، دو تا خط هوایی موقتا دایر شود، و یا چند هیئت پرطمطراق بیاید یا برود.

5- برجام دقیقا به مثابه عشق مجازی است. شیرینی عشق‌های مجازی فاقد معنا و محتوا، دقیقا به همان دوره هجران و آرزو و تحسّر و شیدایی است. درست هنگامی که وصال فراهم آید، آن شور و شوق نیز فروکش می‌کند بلکه  هر چه مجازی‌تر و بی‌مایه‌تر، منزجر‌کننده‌تر. آیا کم می‌شنویم از سرانجام چنین سوداهایی به ویژه در میان برخی بازیگران که به زد و خورد و طلاق و متارکه و طعن و لعن ختم می‌شود؟ دور نیست - بلکه مدت‌هاست فرا رسیده - آن روزی که حامیان متعمد ( و نه غافل و خوش‌گمان) برجام در خلوت بگویند کاش برجام در حد همان آرزوی دست نایافتنی باقی می‌ماند و به روز تصویب و اجرا نمی‌رسید تا می‌توانستیم به مردم بگوییم ما می‌خواستیم معجزه‌ای فراتر از شق‌القمر کنیم اما حاکمیت انقلابی نگذاشت! حالا اما کسی نمی‌تواند چنین ادعایی بکند و اگر هم بگوید نزد مردم مسموع نیست؛ چه اینکه همه مردم از باسواد و بی‌سواد، دوربین و نزدیک‌بین، عروس تعریفی برجام را دیده‌اند اما آنچه هر قدر دقت می‌کنند نمی‌یابند، اثر و خاصیت این عروسی است که گفته می‌شد از هر انگشتش یک هنر بهبود معیشت و رونق و تولید و اشتغال و آب خوردن و هوا و مشکل ریزگردها و... می‌بارد. اوج هیجان و شیدایی برجام همان زمان بود که مطرب‌ها به صف شده بودند و ایجاد انتظار می‌کردند؛ که چه معطلید، هر روز تأخیر در اجرای برجام موجب می‌شود 170 میلیون دلار (و به قول یک آقای «خوش سخن» 3 میلیارد دلار!) از جیب کشور برود. اکنون باید در همین 6 ماه، از 30 میلیارد تا 340 میلیارد دلار به خزانه دولت آمده و در زندگی مردم خود را نشان داده باشد، نه اینکه رئیس بانک مرکزی رسما اعلام کند عایدی برجام برای ایران «تقریبا هیچ» بوده است... حالا بومرنگ وعده‌های خیال‌انگیزی که گفته می‌شد تحقق آنها معطل تعطیلی برنامه هسته‌ای است.، به سوی گویندگان آن کمانه کرده و صد برابر آن وعده‌ها، سؤال و مطالبه با خود آورده است.

6- اکنون هنگام شماتت برای فرصت‌سوزی بزرگ 3 سال گذشته نیست. آنچه برای امروز مهم است این که آیا تجربه پرهزینه و گران قیمت برجام، دست کم موجب تنبّه و استفاده از فرصت 365 روز باقی مانده برای جبران گذشته و به حرکت درآوردن ظرفیت‌های اما معطل داخلی می‌شود یا خدای ناکرده قرار است «لجبازی» و «خودکامگی» جایگزین خطا و نصیحت نشنیدن‌های گذشته شود؟ آیا مدیران خوش‌گمان به آمریکا باور کرده‌اند کوتاه آمدن از عزت و منافع و مصالح ملی، نه تنها گشایشی با خود نمی‌آورد بلکه موجب طلبکاری‌های جدید دشمن می‌شود یا خیر؟ آیا می‌پذیرند مدل شعارهای آنها توخالی‌ترین مدل‌ها بوده و به جای «اصالت مذاکره و دیگر هیچ» ، باید به «اصالت اقتدار درونی و قدرت‌افزایی اندیشید و پس از آن در صورت ضرورت، از تاکتیک مذاکره هم استفاده کرد؟ آیا این فهم فراهم شده که به جای انحراف از مسیر و معطل نشستن و چشم دوختن به دست دشمن، باید مسیر پیشرفت و قدرتمندی را با چنان سرعتی طی کنیم که دشمن از ما التماس مذاکره کند؟! بی‌هیچ در‌هم و دینار و دلاری در گران‌ترین و شیک‌ترین سوق‌های دنیا چرخیدن، کدام انسان را به اعتبار می‌رساند یا قرص نانی در کف او می‌گذارد؟ کجاست رئیس‌جمهور لاف‌زن و شیاد فرانسه که 6 ماه پیش به آقای روحانی گفته بود دغدغه‌اش ایجاد شغل برای جوانان ایرانی است؟! و کجاست همان هواپیمای تشریفاتی و تبلیغاتی که در تهران یک عکس یادگاری با آن گرفتند و رفت و ... حالا صحبت هواپیماهای میستوبیشی ژاپن است؟!

7- مشکل (حداقل اول) مملکت «پهنای باند»  نیست، پهنای بی‌همتی و تنبلی و بی‌ارادگی و آمادگی‌خوری برآمده از مدیریت و زندگی اشرافی است که باید جمع شود. چنین فرهنگ و فرایندی یک مملکت را نه 3 سال و 5 سال که گاه می‌تواند تا 20 سال به عقب ببرد. این ادبیات که با شعارهای انقلابی نمی‌توان مقابل قدرت‌ها ایستاد، همان منطق رفوزگان در نبرد طالوت با جالوت مستکبر است که می‌گفتند «لاطاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده». ما نمی‌توانیم و خلاص! با خودروی شاسی بلند اشرافی‌ نمی‌شود رفت و  درد کارگر کارخانه را فهمید. مجازیات را نمی‌شود سرسفره مردم گذاشت و با اعتماد به نفس گفت این ماییم طاووس علیین شده. یک راه بیشتر وجود ندارد چندان که مقتدای انقلاب فرمود و عقل بر اتقان آن شهادت می‌دهد «زندگی، موانع و مشکلات دارد. هیچ جاده آسفالته در مقابل هیچ ملتی نیست؛ باید راه را با همت خودشان، با کوشش خودشان هموار و صاف کنند. ملت‌هایی که به اوج معنویت و مدنیت و رفاه و سعادت رسیدند، این جوری حرکت کردند... راه چیست؟ تکیه بر مقدورات و ظرفیت‌های خود این ملت... منتها کار و راهبرد برنامه‌ریزی شده لازم دارد. با تنبلی و بیکارگی و اعتماد به دیگران نمی‌شود».
 
جنگ با مغالطه قمارباز

دکتر زهرا طباخی در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:
 
برجام تجربه‌ای بود که بدون تلاش و کوشش همه‌جانبه دولت یازدهم در بستن دهان منتقدان، لابی ضد صداوسیمای ملی، سانسور اخبار جهانی، تک‌صدایی در گفتار و بی‌عملی در عرصه جهاد اقتصادی و انفعال در حوزه دیپلماسی با عملیات انحرافی باج‌دهی به دوستان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای کدخدا، تاریخ‌ساز و عبرت‌آموز نمی‌شد.

اما «تجربه» با مفهوم «آزمون و آزمودن» زمانی به یقین منجر می‌شود که از «مغالطه» به دور باشد. تغییر مکرر حکم و موضوع آزمون می‌تواند تجربه‌گر را به گمراهی و خطا بکشاند و این همان میدان مهمی است که نقش‌آفرین اصلی‌اش «رسانه» است. پس عجیب نیست در دوره‌ای که رهبر انقلاب از سخت بودن پذیرش تجربه بی‌اعتمادی و بدعهدی آمریکا توسط برخی سخن به میان می‌آورند، گروهی از برجامیان سخت مشغول پرونده‌سازی برای رسانه‌های انقلابی با هدف تخریب معرکه و میدان نشر آگاهی و محدودیت و ممنوعیت ساحت قلم هستند.

تجربه را می‌توان با گرفتار کردن تجربه‌گر در شرایط فانتزی احساسی از «عبرت‌آموزی» تهی کرد تا امکان و شرایط برای آزمودن مجدد آزموده، مکرر فراهم شود. راز دعوت از جامعه به تجربه برجام‌های جدید با هدف ترغیب آمریکا به وفاداری به مفاد قول داده شده در برجام‌1 نیز در همین مغالطه‌گری توهمی است. مغالطه قمارباز که به نام مغالطه مونت کارلو یا مغالطه رشد شانس نیز مشهور است، باور غلطی است که براساس آن احتمال یک پیشامد مستقل در یک دنباله تصادفی به پیشامدهای قبلی وابسته است. بر این اساس قمارباز به غلط تصور می‌کند در پرتاب مکرر یک سکه هر چه تعداد بیشتری «شیر» پشت سر هم بیاید احتمال آنکه در پرتاب بعدی «خط» بیاید افزایش می‌یابد. این عین ماجرایی است که اکنون در رسانه‌های غربگرایان و متاسفانه تا حد قابل تاملی در رسانه‌های اختصاصی دولت مشاهده می‌کنیم. این روند با چند تاکتیک در کشورمان در حال اجراست.
  
دایره محدود اعتماد
برای حفظ برجام، باید دایره اعتماد به سیاستمداران، رسانه‌ها و عوامل آن، پشت میدان نبرد  و دور از دسترس مردم برای ثبت تجربه، از آزمودن و محاسبه‌گری حفظ شود. به این معنا که اوباما «سیاستمدار باهوش و مؤدب» در عرصه حسابگری دیپلماسی ایرانی باقی بماند و لابی رسانه‌ای نولیبرال‌ها نیز کماکان حامی ایران جلوه داده شود. در کل، شرایط «نمایش» با تلاش و کوشش مضاعف همه عوامل درگیر، به گونه‌ای حفظ شود که گویی آب از آب تکان نخورده و نه نقض عهدی شده و نه خسارتی وارد آمده که اکنون به دنبال «ضمانتنامه برجام» بگردیم و به ضامن مراجعه کنیم. در این نمایش بزرگ، تنها اقلیتی خیانت‌پیشه و نفوذی مدیریت و کارگردانی پروژه را برعهده دارند و باقی نفرات با انگیزه‌های متفاوت از ثبت نشدن تجربه حقیقی پسابرجام بی‌رونق، جلوگیری می‌کنند.

فارغ از اهمیت «قبیله‌گرایی» و تلاش برای بقای قدرت در جهت‌گیری‌های رسانه‌ای، محصور کردن دستگاه تصمیم‌ساز در دایره‌ای محدود از مشاوران و مخلصان و متملقان همفکر نتیجه‌ای جز افراط‌گرایی اندیشه و خروج از دایره اعتدال ندارد. مروری کوتاه بر نام نویسندگان سرمقاله و یادداشت و گزارش‌های روزنامه دولت و طیف رسانه‌های غربگرا نشان از تعاملی محدود با باند خبرپراکنی مجموعه برادران راکفلر دارد. لابی مهمی که در
 
میدان‌های رسمی مواجهه با مخاطب جهانی خود را با هشتگ

«IRAN DEAL» به معنای «معامله ایران» در موضوع «برجام» معرفی می‌کند اما در کشورمان این گروه تحت عنوان «ایران دوستان» معرفی می‌شوند.
   دوست یا کاسب برجام؟

رد دیپلماسی اشتباه تقسیم جامعه جهانی به «دوستان» و «دشمنان» حزب و قبیله، با خروج از دامنه سیاست‌ورزی ملی را به وضوح می‌توان در تصمیم‌سازی‌های اهالی برجام مشاهده کرد، آنجا که امنیتی‌ترین اعضای اتاق فکر نولیبرال‌ها همچون «گری سیک» و «توماس پیکرینگ» را سیاستمداران حامی پالیسی دولت روحانی معرفی می‌کنند!

حال آنکه برای پیران صهیونیستی که گوشت و پوست‌شان با دلارهای نفتی روییده، روحانی، احمدی‌نژاد، چاوز، ملک عبدالله، سلمان و ... تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند مگر در نوع و نحوه «سیاست‌ورزی» آمریکا با آنها! فقط یکی را با نسخه تهدید و دیگری را با نسخه تعامل تحت تاثیر قرار می‌دهند، چراکه این ذات سیاست است که بسان عروس هزار داماد با هزار چهره مقابل حریفان جلوه می‌کند تا منافع خود را از این بحر بی‌صاحب «حداکثری» صید کند و گمان «برد- برد» را با فانتزی در ذهن رقیب بکارد تا «تجربه‌ای شیرین» از اعتماد به دشمن نصیبش شود.   نتیجه چنین سیاست‌ورزی پراشتباهی را در عرصه رسانه نیز می‌توان دنبال کرد آنجا که به طور مثال  روزنامه ایران با خبر مهم دریافت رشوه «توماس پیکرینگ»، دیپلمات ارشد آمریکایی و مدیر روابط بین‌الملل بوئینگ از این شرکت مواجه می‌شود و دستپاچه تصمیم به «سانسور» اصل خبر می‌گیرد اما تکذیبیه‌اش را در ستون «دیگه چه خبر؟» درشت کار می‌کند! چرا که پیش‌تر در شیرین‌نمایی تجربه برجام قول «پیکرینگ» را نشانه «برد- برد» بودن سیاست ایران و آمریکا ارزیابی کرده بود.

 لیلی و آش راکفلرها

در موضوع مهم موضع‌گیری همزمان رسانه‌های عضو لابی راکفلر علیه استقلال دستگاه سیاست خارجی کشورمان با هدف قرار دادن شخص محمدجواد ظریف نیز ایرنا و ایران ترجیح دادند اصل موضوع را قلم گرفته و در مقابل به تخریب منتقدان داخلی که از سکوت وزارت امور خارجه برابر اظهارات عجیب «استفان هاینز»، مدیرعامل صندوق برادران راکفلر به ستوه آمده بودند بپردازند. اینها از جمله مواردی است که «تجربه» آن برای دستگاه رسانه‌ای که بزرگ‌ترین دشمن «توافق کور با آمریکا» را منتقدان داخلی برمی‌شمرد، سخت آمده است و نتیجه اینکه از کل اخبار منتشرشده در آسوشیتدپرس پیرامون «کاسبی از برجام» با چک‌های چند ده هزار دلاری دریافتی پرینستون، سهم بنگاه خبرپراکنی دولت تنها در انتشار تکذیبیه وکیل «حسین موسویان»، سرمقاله‌نویس و تحلیلگر «امین و مطمئن» برجامیان خلاصه می‌شود.

نتیجه پذیرش «دوقطبی سیاست‌ورزانه» اوباما که خود ناشی از دکترین برادران راکفلر و تلاش گسترده لابی رسانه‌ای آنها در جا انداختن این تفکر جهان سومی در اذهان حامیان تجربه «اعتماد به آمریکا» است چیزی جز سردرگمی و تلاش برای پاک کردن صورت مساله برای سپری کردن اوقات باقیمانده در اوهام و توهمات بیگانه با واقعیت نیست. صحبت از توهم شیرینی است که تجربه‌گر را وادار به باور این موضوع می‌کند که تنها «6 ماه اول برجام» مملو از بدعهدی و بی‌اعتنایی است و در آینده خیلی نزدیک همانطور که «تیلور کولیس» دستیار حقوقی نایاک راکفلرها به المانیتور راکفلرها گفت و در روزنامه دولت بازنشر شد، «خط مستقیم بانکی میان ایران و آمریکا ایجاد می‌شود» و برای تحقق آن فقط باید مقابل استدلال استقرایی «وطن امروز» ایستاد و پلمبش کرد!

   موفقیت با استدلال دشمن!
حقیقت این است که رسانه‌های رسمی دولت و زنجیره‌ای‌های غربگرا، تاثیر قابل توجهی در شکل‌گیری توهم «رشد و توسعه ایران به خرج دشمن» با امضای برجام و عدول از آرمان‌ها و هدفگذاری‌های ملی داشتند.

از زنجیره‌ای‌ها که به خرج عوامل نفوذی تیتر می‌زنند و روزگار را با «بنگ و چپق‌کشی» زیر چادر آمریکا چاق می‌کنند انتظاری نیست اما مهم است مشخص شود روزنامه رسمی دولت با چه انگیزه‌ای تریبون برآمده از بیت‌المال را به عناصر لابی «گروه بین‌المللی بحران» با مشاوره شیمون پرز صهیونیست و مدیریت جورج سوروس سپرد تا برای ملت ایران از گشایش‌های پسابرجام «تخیل» بیافرینند! وقت خوبی برای محاسبه تاثیر خطابه‌های علی واعظ در ستون سرمقاله و ویژه‌نامه مرداد پسابرجام روزنامه ایران است آنگاه که سفر رئیس‌جمهور کشورمان به ایتالیا و فرانسه را عامل بازدارنده وضع تحریم‌های مجدد و زمینه‌ساز دستیابی ایران به فناوری نوین، سرمایه خارجی و بازارهای مالی جهان برمی‌شمرد!
 
سفری که ماجرای ایرباس و تهدید فرانسه و تقاضا برای برجام امنیتی 2 و 3 را به ایرانیان هدیه و جابه‌جایی آمار اشتغال فرانسه و ایتالیای بحران‌زده را نصیب شهروندان اروپایی کرد! خنده‌دار نیست که برای اثبات مفید بودن «برجام»، رسانه دولت به عوامل دشمن توسل و تمسک می‌جوید تا به ملت بباوراند «برجام معیشت آنها را ارتقایی جاودانه بخشیده است»؟! از لوازم ثبت دقیق و عقلایی «تجربه» این است که به صورت مسائل رجوع و وعده‌ها را مرور و محاسبه کنیم که چرا پس از دعوت مکرر رئیس‌جمهور از اساتید دانشگاه برای دفاع از «برجام» و «توافق لوزان»، عقلای صاحب کرسی پا در میدان نگذاشتند و نتیجه این شد که روزنامه و رسانه دولت برای اثبات مفید فایده بودن «اعتماد به آمریکا» ناچار به واردات ثناگو و مقاله‌نویس از آمریکا و اروپا شد.  ایران امروز نیازمند دقت در آزموده‌هاست تا در فانتزی «مغالطه قمارباز» درجا نزند و گمان نکند با هر بار قمار مجدد بر سر منافع ملی و تجربه نقض عهد دشمن، به معاهده رویایی و پیروزی نزدیک‌تر می‌شود.

 یاوه گویی جدید سعودی ها
 
کورش شجاعی در سرمقاله روزنامه خراسان نوشت:‌
 
«...3 کشور از نقشه خاورمیانه حذف و ایران به 6 کشور تجزیه خواهد شد»   این جمله بخشی از یاوه نویسی «انور عشقی» نظامی بازنشسته سعودی است که به تازگی و پس از بازگشت از سفر اسرائیل در فضای مجازی منتشر کرده و مدعی نقل این جملات از روسای سابق و فعلی سازمان «سیا» شده است.
 
این اولین بار نیست که یکی از سردمداران و یا وابستگان حاکمیت سعودی علیه کشورمان یاوه گویی می کند و خواب های پریشان و توهم هایش را به قلم و زبان آلوده و ناپاک خود می آورد.
 
سردمداران و شیوخی که چند دهه بیشتر نیست که به پشتوانه مسلکی فرقه تکفیری وهابیت و با کشتار و قتل عام مردم و هتک حرمت خانه کعبه، قدرت را به چنگ آورده اند و مدت هاست که در این سرزمین مقدس لانه هایی برای تولید و صادرات تروریست های تکفیری آدم کش تعبیه کرده اند، حاکمان بی خردی که به جای ایجاد وحدت در بین امت اسلام، ناجوانمردانه بر پیکر امت از پشت خنجر می زنند. خائنانی که از یک طرف به کمک و همراهی برخی کشور های عربی و منطقه ای و غربی بیشترین حمایت های فرقه ای فکری و تسلیحاتی و مالی از تروریست های پرورش یافته در فرقه وهابیت را در اولویت سیاست های خود قرارداده اندو از طرف دیگر با جنگنده های خریداری شده از غرب، حدود 18 ماه است که مردم یمن را قتل عام می کنند - کشتن بیش از 500 کودک بی گناه در یمن بنا بر گزارش اخیر سازمان ملل تنها بخشی از جنایت های سعودی ها در یمن است - از طرفی نیروی نظامی برای فشار و تهدید مردم، به بحرین گسیل می کنند، همچنین ردپای جنایت کاری هایشان در عراق نیز قابل مشاهده و پیگیری است.
 
شیوخ ذلیل و ورشکستگان سیاسی بی آبرویی که از منافقانی که دستشان به خون بیش از 17 هزار انسان بی گناه کشورمان آلوده است، حمایت های آشکار و بی دریغ می کنند و خصوصاً این که پس از مرگ ملک عبدا.. و روی کار آمدن حاکمان جاه طلب و بی خرد و ماجراجوی فعلی پی در پی علیه ایران یاوه گویی و «توهم پراکنی» می کنند که عبارت سراسر توهم ابتدای این نوشته از جمله این «آلوده گفتارها»، «کثیف نوشته ها» و رویا های تعبیر ناشدنی برخی از این مسلمان نما های وهابی سعودی است که باید وجود ناپاک و خیانت کارشان را هر چه زودتر از این گونه یاوه گویی ها و «خود به خواب زدن ها» برهانند، تا شاید کمی از آلامی که بر دل جهان اسلام و مسلمانان و ایرانیان گذاشته اند، کاسته شود. تا شاید از آن پس اهل خرد، اندکی در این شیوخ جهالت پیشه، نشانی از انسانیت و وجدان انسانی سراغ بگیرند، شیوخی که علاوه بر آلودگی دستهایشان به خون هزاران انسان بی گناه در سوریه و عراق و یمن، داغ ننگ کشتار چند هزار زائر بی گناه خانه امن الهی را نیز بر پیشانی دارند، شیوخ ماجرا جو اما بزدل و ترسویی که گویا یادشان رفته که بسیاری از کشور های عربی ارتش سعودی را به خاطر تن پروری و عادت به خور و نوش و... و جُبن و ترسویی «ارتش برنج» می خوانند.

و مهمتر این که گویا فراموش کرده اند که «صدام» شان که خود را «سردار قادسیه» می پنداشت با وجود همه کمک های سیاسی، مالی و تجهیزاتی ابرقدرت ها و اکثر کشور های عربی و غربی و در عین در اختیار داشتن دنیایی از سلاح های پیشرفته حتی نتوانست وجبی از خاک ایران تازه انقلاب کرده را پس از آن حملات وحشیانه و همه جانبه و تحمیل جنگی هشت ساله، در اشغال خود نگه دارد و حالا برخی خیانت کاران و مفت خوران ترسو و بی مقدار سعودی، توهم هایشان را از زبان روسای قبلی و فعلی «سازمان سیا» بر زبان آلوده خود می رانند.
 
شیوخ نابخرد تازه به دوران رسیده ای که آنچنان خود را به خواب زده اند که گویا این خواب و تعصب جاهلی و ورشکستگی سیاسی و دریوزگی هایشان به آنان اجازه نمی دهد که حداقل بعضی آشکارترین و روشن ترین واقعیت های لااقل زمان خود را درک کنند. واقعیت هایی از جمله این که ایرانی که امثال اینان آرزوی تجزیه اش را دارند، آرزویی که حتماً با خود به گور می برند، همین ایرانی است که گر چه در جغرافیایی قرار دارد که دایره ای از آتش اطراف آن را فرا گرفته و متأسفانه با برخی از کشور های تولید و تربیت کننده و صادر کننده تروریست و مأمن تروریست ها مجاورت دارد اما نه تنها امن ترین کشور منطقه بلکه از امن ترین کشور های جهان است.
 
ایران عزیز امروز همچنین مستقل ترین و از جمله باثبات ترین کشور های دنیا و پرنفوذترین و مقتدرترین کشور های منطقه شناخته می شود که ثبات و اقتدار و نفوذش و سرافرازی و سربلندی و استقلالش، میوه های بس شیرین و کم نظیرِ ایمان به خدا، اتکا به اسلام ناب محمدی، مردم سالاری دینی، داشتن ملتی آگاه و شجاع و ایثارگر و عاشق دین و میهن و ارتش و سپاه و بسیج و نیرو های امنیتی بیدار غیرتمند و عزت مدار و حامی مظلومان است، پشتوانه هایی که کمتر کشوری در جهان از مجموع این پشتوانه ها برخوردار است. بنابراین سعودی ها و هر کسی که توهم و خواب پریشان آرزوی تجزیه ایران را در مخیله خود داشته باشد قطعاً این توهم و آرزو را با خود به گور می برد.
 
 تعهدات متقابل ايران و آمريكا
 
علي‌اكبر فرازي در سرمقاله روزنامه آرمان نوشت:

نفس مذاكره ايران با كشورهاي ۱+۵ موفقيت بزرگي است كه نمي‌توان آن را انكار كرد. تاريخ درآينده قضاوت خواهد كردكه چگونه ايران در برابر شش قدرت مطرح بر حقوق حقه خود پافشاري كرد. به ياد بياوريم قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، كشورهاي بزرگ با مسئولان حكومت گذشته چگونه از موضع قدرت سخن مي‌گفتند. اما درمذاكرات هسته‌اي، همچون دفاع مقدس هشت ساله، كشورمان از منافع ملي خود كوتاه نيامد.
 
گرچه اينك جهت اجرايي شدن برجام، موانع و مشكلاتي خودنمايي مي‌كند، اما اين امر نبايد دستاويز جناح‌های سياسي قرار گيرد. حل مسائل و مشكلاتي كه پس از امضاي برجام نمايان شده نيازمند اراده سياسي طرفين خصوصا طرف آمريكايي است. آمريكايي‌ها به بهانه وجود مشكلات تكنيكي درمسير توسعه روابط مالي و بازرگاني اروپا با ايران سنگ اندازي مي‌كنند.
 
توجيه طرف آمريكايي اين است كه تحريم‌هاي هسته‌اي برداشته شده است و مشكلات موجود ناشي از ادامه تحريم‌هاي اوليه عليه ايران است كه هنوز پابرجاست. با اين بهانه، روند نقل و انتقالات مالي ايران با ساير بانك‌هاي معتبر جهاني دچاركندي شده و بسياري از بانك‌هاي اروپايي هنوز براي گشايش رابطه مالي با ايران مردد هستند، درحالي كه انتظار مي رفت با امضاي توافق هسته‌اي و اجرايي شدن برجام، مبادلات مالي ايران با ديگر كشورها تسهيل شود.
 
شركاي اروپايي به خوبي دريافته‌اند كه هدف اصلي‌آمريكا از مانع تراشي در روابط بانكي، بستن دست آنها در توسعه مناسبات تجاري با ايران است. پس ار برجام هيات‌هاي تجاري متعددي از سوي اروپا به ايران آمدند و تمايل خود را در زمينه اجرايي شدن برجام نشان دادند. اما در عمل، اتفاق قابل ملاحظه‌اي رخ نداد. ايران درطول حيات بعد ازانقلاب ثابت كرده كه هميشه به مقررات بين‌المللي پايبند بوده است.
 
بنابراين ما برجام را نقض نمي‌كنيم اما چنانچه آمريكايي‌ها ازدستاوردهاي سياسي واقتصادي برجام جلوگيري كنند، طبيعي است كه ايران قدم‌های متناسب با آن برخواهد داشت. به همين دليل اخيرا رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي به دانشمندان هسته‌اي ايران توصيه كردند تا پژوهش‌هاي قبلي خود را تكميل كنند. اميد آنكه طرف‌های غربي نيز ضمن تلاش براي يافتن راه‌حل هايي جهت رفع مشكلات فني، از تبديل آن به مشكلات سياسي خودداري كنند. اين روزها در مبارزات انتخاباتي رياست‌جمهوري آمريكا، هر يك از كانديداها براي جلب نظر راي‌دهندگان سخناني عليه برجام بر زبان مي‌آورند. آنها بايد بدانند برجام يك جاده دو طرفه است كه اجرايي شدن همه مفاد آن به سود همه طرف‌هاي مذاكره‌كننده است. 
 
 حيف يا ميل؟
 
عباس عبدي تحليلگر و روزنامه‌نگار در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد نوشت:‌

قضيه فيش‌هاي حقوقي مستمسكي شده تا عده‌اي فرصت پيدا كنند و خودي نشان دهند، ولي بايد دقت داشت و درباره موضوعات و تخلفات گوناگون به تناسب هركدام توجه لازم را صرف كرد. البته كه اين پديده براي وجهه دولت كنوني خوب نبود، ولي اگر خداي نكرده كسي گمان كند كه نقد و اثبات ضعف اين دولت مترادف با اثبات قوت و عملكرد خوب دولت قبلي است، اشتباه مي‌كند.
 
براي فهم بهتر و ريشه‌اي ماجرا ميان سه موضوع بي‌عدالتي و بي‌انصافي، فساد و اتلاف بايد تمايز قايل شد. اين سه مقوله را مي‌توان با مثال نشان داد. اگر يك فروشنده كالايي را با سود غيرعرفي و بسيار بالا بفروشد، يا نمونه آشناتر آن فيش‌هاي حقوقي بسيار بالا باشد در اين صورت عملي غيرمنصفانه انجام داده و مرتكب بي‌عدالتي شده است.
 
اين عمل ناروا و به ضرر جامعه است هر چند جرم نيست. حال اگر كسي رشوه بگيرد و مثلا وام يا امتياز يا چيز ديگري را برخلاف حق به ديگري پرداخت كند، نه تنها عمل او غيرمنصفانه و بي‌عدالتي محسوب مي‌شود، بلكه مرتكب جرم و فساد اقتصادي نيز شده است. در حالت سوم فرد يا سياستگذار، منابع بزرگي را نه در مسير جرم و رشوه وارد مي‌كند و نه آنها را ناعادلانه تقسيم مي‌كند. بلكه آنها را اتلاف مي‌كند. مثلا طرحي را اجرا مي‌كند كه انجام آن به جاي دو سال ١٠ سال طول مي‌كشد، هزينه تمام شده آن چند برابر هزينه واقعي تمام مي‌شود. بعد از بهره‌برداري هم گرهي را از كار جامعه باز نمي‌كند، و به تعبير دقيق به علت نابخردي و سوءمديريت اموال را حيف كرده است. مثل درآمدهاي نفتي در دوره احمدي‌نژاد كه حدود ٨٠٠ ميليارد دلار بود، نه تنها هيچ كمكي به توليد و رشد اقتصادي نكرد بلكه تورم هم ايجاد كرد.

در ميان اين سه حالت كدام‌يك براي جامعه بدتر است، هرچند هر سه مورد، مساله هستند و بايد با آنها مقابله كرد، ولي بدترين حالت اتلاف منابع، سپس فساد و در مرحله آخر رفتارهاي غيرمنصفانه است. رفتار غيرمنصفانه و به دور از عدالت، تا حدود زيادي شفاف مي‌شود و راه را براي اصلاح امور فراهم مي‌كند. عملي مجرمانه و مستوجب مجازات مرتكب نشده‌اند، پول نيز از ميان نرفته بلكه از يك جيب به جيب ديگر رفته است. در كل جامعه اين پول ثابت مانده است، هرچند ممكن است چنين پولي كارآمدي كمتري از پولي داشته باشد كه به دليل اقدام منصفانه به دست آمده است. مساله مهم در اينجا و در درجه اول موضوع بي‌عدالتي و بي‌انصافي است. ولي ساير ضوابط جامعه مخدوش نشده است.

رفتار مجرمانه و گرفتن رشوه و... در يك مرحله بدتر قرار دارند. اين رفتار نيز از نظر اقتصادي تا حدي شبيه رفتار قبلي است. پول جابه‌جا مي‌شود ولي از ميان نمي‌رود. البته پول سياه و غيرقانوني تا حدود زيادي روابط اقتصادي را تخريب مي‌كند و كارآيي اين پول در توليد ارزش افزوده كم مي‌شود. نفس ارتكاب جرم موجب مي‌شود كه نيازمند پليس و دادگستري و زندان بيشتري شويم و اينها هزينه‌هايي است كه فساد بر جامعه بار مي‌كند، نمونه مشهور آن محكوميت معاون اول آقاي احمدي‌نژاد است كه به طور قطع اقدامات مجرمانه منجر به آن محكوميت خسارات فراواني براي جامعه و نيز اقتصاد داشت.

ولي به نظر مي‌رسد كه اتلاف يا حيف كردن منابع بدتر از دو مورد قبلي است. مورد اول ميل منابع است، مورد دوم حيف‌وميل است و مورد اخير فقط حيف كردن منابع است و هيچ كسي هم از آن بهره‌مند نمي‌شود. شايد افراد رشوه‌گير كه پول مردم را به ناحق صاحب شده‌اند، آن را پولشويي كرده و در يك كار توليدي به كار بيندازند و سودي به جامعه برسانند، ولي اتلاف و حيف كردن منابع كشور امكان چنين چيزي را هم ندارد. نه تنها اتلاف منابع ظرفيت مثبتي ايجاد نمي‌كند، بلكه چه بسا منابع بعدي را نيز مي‌خورد و اجازه نمي‌دهد رشد و توسعه رخ دهد. فرض كنيد كه يك هتل را در جايي بسازيم كه اصولا گردشگران به آنجا نروند. فارغ از اينكه اين هتل چند برابر قيمت اوليه آن تمام شده، هيچ نقشي در توليد و جذب گردشگر ندارد، و بدتر از همه اينكه براي حفظ و نگهداري آن نيز بايد هزينه كرد.

اگر سدي را بسازيم كه آب پشت آن جمع نشود، يعني نقشي در توليد ندارد و همه آن منابعي كه صرف ساختن آن شده اتلاف شده است، ولي نگهداري همين سد نيز هزينه دارد كه اثرات منفي بر توليد و اقتصاد بار مي‌كند. مشكل دولت پيش در درجه اول در اتلاف گسترده منابع بود، نه تنها از ٨٠٠ ميليارد دلار درآمدهاي نفتي آبي براي اين ملت گرم نشد، بلكه فساد هم از اين طريق نهادينه شد و شاخص فساد در ايران در آن دوره اوج گرفت و به تبع آن بي‌عدالتي هم ايجاد شد و از همه مهم‌تر اينكه هزينه‌هاي زيادي را بر دوش اين ملت و دولت گذاشته تا هزاران طرح بيهوده و نيمه‌كاره را نگهداري كنند، در حالي كه پولي براي انجام و تكميل آنها نيست و اگر پولي هم باشد، معلوم نيست كه اجراي اين طرح‌ها گرهي را از مشكلات كشور بگشايد. بنابراين بايد گفت اي كاش به جاي اتلاف اين منابع عظيم آنها را فقط از طريق فساد يا بي‌عدالتي براي خود برمي‌داشتند تا اين همه هزينه روي دست كشور نگذارند. اتلاف منابع مسير توسعه را نابود مي‌كند و فساد و بي‌عدالتي هم به دنبال آن مي‌آيد. فساد هم بي‌عدالتي مي‌آورد، پس اتلاف از فساد بدتر و هر دو از بي‌عدالتي بدتر هستند.

 تدبیر در یک سال باقی مانده

الهه کولایی استاد دانشگاه در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:


دیروز ورود رسمی دولت یازدهم به چهارمین سال فعالیت خود بود. دولت تدبیر و امید در خردادماه سال 1392 برای نجات کشور از پرتگاه توهم و رؤیاپردازی دولت پیش از آن، زمام امور را با آرای اکثریت دست گرفت و بار دیگر اعتدال و عقلانیت را در تصمیم‌گیری‌های قوه مجریه جاری کرد.

به عبارت دیگر، دولت تدبیر و امید با حمایت جوانانی که در پی زندگی آبرومندانه، انسانی و متناسب با توانایی‌های خود بودند، با حمایت زنانی که خواستار برچیده شدن تبعیض‌های گوناگون و رنگارنگ علیه خود بودند، با حمایت پدران و مادرانی که دغدغه آینده فرزندان خود را داشتند، با حمایت همه کسانی که نگران ایران و ایرانیان بودند، همه کسانی که از دروغ به تنگ آمده و خواستار گسترش واقعی عدالت برای همگان بودند، با حمایت همه کسانی که از دروغ‌پردازی‌های دولت‌های نهم و دهم به تنگ آمده بودند و هزینه‌های گزاف سیاست‌های پوپولیستی آنان را نگران و هراسناک ساخته بود، با حمایت همه کسانی که روحانی را نه فقط برای چرخاندن چرخ سانتریفیوژها، بلکه برای چرخاندن چرخ زندگی خود می‌خواستند و در نهایت، با حمایت همه کسانی که آرزوی اقتدار و سربلندی ایران را در سر داشتند، به قدرت رسید تا آمال تاریخی این ملت بزرگ را به واقعیت نزدیک سازد.
 
موفقیت بزرگ دولت دکتر روحانی در سه سال گذشته، گشودن درهای رابطه با جهان، آن هم برای کشوری بود که به حکم جغرافیای خود و به شهادت تاریخ، همواره چهارراه حوادث بوده و فرصت‌های بی نظیری برای رشد و توسعه همه‌جانبه در اختیار داشته است. اینک پس از گذشت سه سال، دولت روحانی در چهارمین سال زمامداری خود کمتر از یک سال فرصت دارد تا به بازخوانی شعارهای انتخاباتی خود بپردازد. در این خصوص، دولت یازدهم باید به امید و آرزویی که برای مردم مطرح کرد نگاهی دوباره بیندازد، حمایت مؤثر و سرنوشت‌ساز حامیانش را به خاطر آورد و در ادامه، با بازسازی این اعتماد، در مسیر مبارزه با فساد، رانتخواری و همه تباهی‌هایی که مانع رشد و توسعه کشور می‌شود، گام بردارد.

مردم برای رفع نیازهای اساسی خود، منتظر گام‌های عملی روحانی هستند. مردم باید تغییر را نه تنها در روابط خارجی، که در زندگی روزمره خود نیز لمس کنند.

دولت تدبیر و امید در چهارمین سال فعالیت خود، برای دستیابی به اهداف مورد انتظار مردم، در وهله نخست، باید ضمن رصد کردن از نزدیک و دقیق نیازهای جامعه، از فرصت باقی مانده برای تمدید نخستین دور ریاست جمهوری خود، بهره گیرد. همچنین دولت روحانی باید به فضای دانشگاه‌ها تازگی و شادابی بخشد و از معاونت زنان حمایت کند تا در مسیر تأمین خواسته‌های زنان، همراه با فراکسیون زنان در مجلس دهم، گام‌های عملی و اجرایی بردارد. از سوی دیگر، باید شرایط را برای تأمین حقوق اساسی مردم بویژه در حوزه اقتصاد و نیازهای روزمره مردم فراهم کرده و در این مسیر گام‌های عملی بردارد، همان گونه که قانون اساسی جمهوری اسلامی بر او تکلیف کرده است. همواره باید به خاطر داشت که فرصت بسیار کوتاه و به سرعت در گذار است.
 
نقطه هدف برجام و غرب ‌در گشايش‌هاي مقطعي اقتصادي

 دکتر یدالله جوانی در سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت:‌

1- ملت ايران
ايراني‌ها اعم از نخبگان دلسوز و توده‌هاي مردم، از اين بابت نگران هستند كه در برجام به عنوان يك معامله بين جمهوري اسلامي و كشورهاي گروه 1+5، به‌رغم انجام تعهدات از سوي ايران طبق متن برجام به صورت كامل، طرف مقابل با توجه به نيات و سياست‌هاي شيطان بزرگ به تعهدات خود عمل نكرده است و بناي عمل به تعهدات خود به صورت واقعي را هم ندارد. جمهوري اسلامي در توافق هسته‌اي با غرب به دنبال آن بود تا نظام تحريم‌ها فرو ريزد و فشارهاي اقتصادي از روي ملت ايران برداشته شود، اما با وجود گذشت بيش از يك سال از آغاز اجراي برجام، اتفاق خاصي در اقتصاد ايران نيفتاده و همچنان محدوديت‌هاي سابق برقرار است. البته اين بدعهد بودن و غيرقابل اعتماد بودن امريكا، از سوي برخي از مسئولان و به ويژه رهبر فرزانه و حكيم انقلاب اسلامي و همچنين بخشي از متن مردم، از پيش مشخص و روشن بود.
 
مقام معظم رهبري در همين خصوص روز دوشنبه هفته جاري در ديدار اقشاري از مردم و عده‌اي از مسئولان فرمودند: «چندين سال است موضوع بي‌اعتمادي به امريكا را تكرار مي‌كنيم، اما برخي سخت‌شان بود، قبول كنند.» به هر حال به دلايلي مذاكره با امريكا انجام شد و مهم‌ترين اين دلايل، تصور عده‌اي از نخبگان و رجال سياسي بود كه حل مشكلات كشور در حوزه اقتصاد و معيشت مردم را به مذاكره با امريكا گره زده بودند. نظام اسلامي براي شفاف‌سازي بيشتر در خصوص چهره واقعي امريكا براي مردم و خصوصاً برخي از جريان‌هاي سياسي، مذاكره با امريكا را پذيرفت و اكنون به اين مذاكره و نتيجه آن يعني برجام، به عنوان يك «تجربه» مي‌نگرد؛ تجربه‌اي كه با هزينه بالا و فايده كم به دست آمده است. امام خامنه‌اي در اين خصوص مي‌فرمايند: «من سال گذشته هم گفتم برجام براي ما يك تجربه است... حالا معلوم شد كه امريكا در عمل چه مي‌كند؛ در ظاهر وعده مي‌دهد اما در عمل توطئه مي‌كند... تجربه برجام نشان داد در هيچ مسئله‌اي نمي‌‌توان مثل يك طرف مورد اعتماد با امريكا مذاكره كرد.»

بنابراين نگراني اين گروه بابت برجام، با درس گرفتن از برجام به عنوان يك تجربه براي ملت تعديل مي‌شود؛ تجربه‌اي كه مي‌گويد امريكاي بدذات و حيله‌گر، به هيچ عنوان قابل اعتماد نيست.

2- حاميان سرسخت داخلي برجام
گروه دوم كه نگران فرجام برجام هستند، كساني مي‌باشند كه با  تصور حل مشكلات كشور از طريق مذاكره با امريكا و رسيدن به توافق هسته‌اي به مردم قول‌ها و وعده‌هاي فراوان دادند. با عملي نشدن وعده‌ها و تحقق نيافتن شعارها، دست اين گروه اكنون خالي است. اين افراد با داشتن نگاه سياسي به موضوع هسته‌اي و مذاكرات، به شدت نگران رويگرداني مردم از خود هستند. بر همين اساس اين افراد، جريان‌ها و گروه‌هاي سياسي حامي و طرفدار، به دنبال آن هستند كه از دو طريق مشكل كاهش مقبوليت و ريزش آراي خود در انتخابات 96 را مرتفع سازند. از يك طرف دستاوردهاي خيالي براي برجام مي‌تراشند و از طرف ديگر، آشكار شدن تدريجي نتايج برجام در زندگي مردم و اقتصاد كشور را مطرح مي‌كنند.
 
دستاوردي مانند «امنيت» كه اگر برجام نبود و توافق نمي‌كرديم جنگ به پا مي‌شد يا قبل از برجام «عزت» نداشتيم و با برجام ملت ايران عزت پيدا كرد، از همين نوع دستاوردهاي خيالي است كه مطرح مي‌شود. در كنار اين دستاوردهاي ادعايي كه ريشه در نوعي توهم دارد، توصيه به ملت براي پيشه كردن صبر و به انتظار دستاوردهاي برجام در آينده نشستن، سياست ديگر حاميان سرسخت برجام است. البته اين افراد به شكل‌هاي مختلف به طرف مقابل يعني امريكايي‌ها پيام مي‌دهند كه ادامه اين روند در داخل ايران چه پيامدهايي مي‌تواند داشته باشد.

3- دشمنان خارجي اميدوار به تغيير در ايران
گروه سوم كه اكنون نگران پيامدهاي برجام شده‌اند، كساني هستند كه مي‌خواستند برجام را بستري براي نفوذ خود در ايران قرار دهند و از رهگذر آن با تقويت يك جريان خاص كه آن را «ميانه‌رو» نامگذاري مي‌كنند، جمهوري اسلامي را از درون متحول سازند. دشمنان بيروني جريان مؤمن و انقلابي در ايران را «تندرو» و جريان غيرانقلابي آماده براي همگرايي با غرب و امريكا را «ميانه‌رو» مي‌نامند.

اكنون كساني كه در خارج اميدوارند به‌زعم خود با تقويت جريان ميانه‌رو و منزوي ساختن جريان تندرو، مي‌توانند ايران را از مسير انقلابي‌گري خارج كنند، به شدت نگران نتايج انتخابات سال 96 هستند. اين افراد كه در سطوح مختلف در غرب مشاهده مي‌شوند، با اظهارنظرها و دادن ايده‌هايي معتقدند بايد با دادن امتيازاتي مقطعي به ايران، دست جريان ميانه‌رو را در آستانه انتخابات پر كرد. جريان يا گروه سوم نگران پيامدهاي برجام كه عمدتاً دشمنان ملت ايران هستند، برخلاف گروه دوم در داخل با نگاه واقع‌بينانه، تصريح دارند كه برجام براي ايرانيان تا به حال نتيجه‌اي نداشته است. به گزاره‌هاي زير توجه شود:

- رويترز: «برجام يك ساله شد، تحريم‌ها لغو نشد.»

- راديو فرانسه: «يك سال پس از برجام تحول مهمي در اقتصاد ايران ديده نمي‌شود.»

از اين نوع گزاره‌ها بسيار فراوان است،‌ اما نكته بسيار مهم و مبتني بر اين نوع گزاره‌ها، تقويت جريان مورد نظر غرب در آستانه انتخابات سال 96 با دادن يكسري امتيازات مقطعي است. اظهارات رئيس سازمان سيا در چند روز پيش، از جهات مختلف قابل تأمل است. ايشان با صراحت هرچه تمام، از تقويت روحاني تا انتخابات سخن مي‌گويد! «برنان»، رئيس سازمان سيا روز جمعه گذشته در اظهارنظري عجيب با اشاره به مذاكرات هسته‌اي و مسائل داخلي ايران و انتخابات سال 96 رياست جمهوري مي‌‌گويد: «تصور مي‌كنم كه اين توافق هسته‌اي كار درستي بود كه انجام شد، چراكه جلوي پيگيري برنامه تسليحات هسته‌اي آنها را گرفت. اين كار رئيس‌جمهور روحاني را هم كه از ديد ما بين عناصر فعال در ايران فردي بسيار ميانه‌رو به شمار مي‌آيد، تقويت كرد. او بايد دستاوردهاي بيشتري داشته باشد تا حمايت بيشتري جلب كند، به اين دليل كه در حكومت ايران بين تندروها و ميانه‌روها رقابت وجود دارد!»

سخنان برنان نيازمند شرح و تفسير نيست و بسيار گويا مي‌باشد. در چنين فضاي فكري است كه در آستانه انتخابات، وزارت خزانه‌داري امريكا مجوز پرواز هواپيماهاي امريكايي بر فراز ايران را صادر مي‌كند و در روزها و ماه‌‌هاي آينده به احتمال زياد شاهد گشايش‌هايي اقتصادي با هدف تقويت يك جريان خاص از سوي غرب خواهيم بود. امريكا تصور مي‌كند در ماه‌هاي آينده با هموار كردن مسير سرازير شدن چندين ميليارد دلار به ايران بر رفتارهاي انتخاباتي مردم كشورمان اثر خواهد گذاشت. مردم بايد در اين قبيل موضوعات هوشمندانه رفتار نمايند و نقطه هدف در گشايش‌هاي مقطعي را بشناسند. ملت ايران، مسئولان و نظام جمهوري اسلامي بايد با فشار بر طرف مقابل و خصوصاً امريكايي‌ها، آنان را وادار به انجام تعهدات‌شان طبق برجام كرده و در صورت عمل  نكردن به تعهدات در برجام و انجام تعهدات يكسويه از جانب جمهوري اسلامي، تجديدنظر نمايند. گشايش‌هاي مقطعي نبايد موجب فريب جريان‌هاي داخلي كشور شود.
 
همدستی آمریکا و ترکیه برای نجات تروریست‌ها در حلب
 
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشت روز خود نوشت:‌


درحالی که ارتش سوریه و نیروهای مقاومت، آماده آزادسازی حلب هستند، آمریکا و ترکیه خواستار «آتش بس فوری» و توقف هرگونه عملیات نظامی در حلب شده‌اند. علت اینست که تکمیل محاصره نظامی «حلب»، نفس تروریست‌های به دام افتاده را به شماره انداخته است. تروریست‌ها در همین اوضاع شکننده، برای خروج از محاصره به هر جنایتی متوسل می‌شوند. استفاده از حملات انتحاری، به کارگیری سلاح‌های شیمیائی و جوسازی سیاسی – تبلیغاتی پیرامون اوضاع حلب، سه راهکار تروریست‌ها و حامیان آنها در شرایط کنونی را تشکیل می‌دهد. در واقع نوعی «تقسیم کار» صورت گرفته که هر یک از طرف‌های درگیر، نقشی را عهده‌دار شده‌اند. اکنون تمامی راه‌های کمک رسانی آمریکا و ائتلاف به تروریست‌ها به کلی مسدود شده و تا سقوط کامل تروریست‌ها در حلب، چیزی باقی نمانده است. رمز و راز بی‌تابی مشترک آمریکا، انگلیس، فرانسه و بیشتر از همه ترکیه نیز همین است که یک فرصت طلائی برای نجات تروریست‌های به دام افتاده، به هر قیمت ممکن فراهم آید.

رئیس ستاد ارتش آمریکا به طور غیرمنتظره وارد پایگاه هوائی اینجرلیک ترکیه شده تا مستقیماً بر عملیات کمک رسانی به تروریست‌ها نظارت و فرماندهی کند. تشکیل جلسه اضطراری طیف وسیع تروریست‌ها در ترکیه با حضور مقامات ارشد سیاسی – نظامی و امنیتی این کشور بر دو محور استوار است، اول شکستن محاصره حلب به هر قیمت ممکن و دوم، تغییر موازنه قوا بین تروریست‌ها و نیروهای مقاومت سوریه در صورت امکان.

مولود چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه پس از برگزاری دیدارهای فشرده و رایزنی‌های گسترده با طرف‌های موثر در مسائل سوریه خواستار توقف فوری حملات روسیه و سوریه علیه تروریست‌ها در حلب و شکستن محاصره حلب و پیگیری مسائل از طریق گفت و گو! شد.

این همان شیوه‌ای است که آمریکا و ائتلاف در طول بحران سوریه در پیش گرفته و ادامه داده‌اند که در دوره یکه‌تازی تروریست‌ها نظاره‌گر اوضاع هستند واز حمایت همه‌جانبه تروریست‌ها دریغ نمی‌کنند ولی در صورت وقوع حوادث غیرمنتظره و محاصره تروریست‌ها برای برقراری آتش بس، توقف عملیات نظامی با هدف خریدن وقت و در عین حال، تجدید قوای تروریست‌ها با تمامی ابزارهای لازم وارد عمل می‌شوند. روسیه، سوریه و نیروهای مقاومت بارها با محاصره تروریست‌ها، روند تحولات میدانی را به سود مقاومت و به زیان تروریست‌ها تثبیت کرده‌اند لکن با اعتماد به ائتلاف آمریکائی با آتش بس و توقف عملیات نظامی موافقت کرده‌اندو از همین اعتماد به ائتلاف آسیب دیده‌اند و ضربات سهمگینی به آنها وارد شده است. فاجعه «خان طومان» که در دوره برقراری آتش بس قبلی صورت گرفت، زمینه ساز عملیات مشترک هشت هزار تروریست از تمامی طیف‌ها و گروه‌ها علیه رزمندگان مقاومت در خان طومان بود که طی آن صدها تن از نیروها توسط جنایتکاران تروریست سلاخی شدند و طیف وسیعی از مستشاران نظامی ایران و عناصر قهرمان حزب‌الله نیز به شهادت رسیدند.

اکنون که ارتش سوریه و نیروهای مقاومت با همکاری روسیه توانسته‌اند محاصره نظامی حلب را تکمیل کنند، پایگاه اصلی تروریست‌ها در معرض سقوط قطعی و حتمی قرار گرفته ولی یکبار دیگر آمریکا و ترکیه برای کمک به تروریست‌ها وارد عمل شده‌اند. اگرچه ظاهراً این روزها میان ترکیه و آمریکا جدال لفظی پیرامون کودتای نیم بند ترکیه در جریان است ولی همکاری همه‌جانبه میان آنها برای نجات تروریست‌ها از وضعیت بغرنج کنونی حرف اول را می‌زند.

نتایج رایزنی‌های فشرده طیف وسیع تروریست‌ها با ترکیه و طرف‌های آمریکائی به این جمع بندی روشن شده است که اولاً باید یک گذرگاه ارتباطی به هر صورت ممکن با شکستن محاصره نظامی حلب گشوده شود و ثانیاً ترکیه، آمریکا و سایر طرف‌ها از جمله انگلیس و فرانسه با سرعت هرچه بیشتر برای ارسال کمک‌های فوری نظامی – تسلیحاتی و حتی اعزام تروریست‌های تازه نفس به داخل حلب، اوضاع را به سود تروریست‌ها تغییر دهند.

امروز یکبار دیگر ترکیه به کانون توطئه علیه سوریه و عراق تبدیل شده است. به طور همزمان مذاکراتی با سران تروریست‌های داعش در موصل در جریان است که آنها فرصت پیدا کنند بدون هیچگونه درگیری نظامی از طریق یک «گذرگاه امن» وارد سوریه شوند تا بتوانند از سقوط پایگاه تروریست‌ها در حلب جلوگیری کنند و به کمک تروریست‌های به دام افتاده در حلب بشتابند. به طور همزمان طی 48 ساعت اخیر، چندین فقره عملیات تهاجمی توسط تروریست‌های به دام افتاده در حلب در جهت گشودن یک معبر صورت گرفته که البته با دفاع جانانه ارتش سوریه و نیروهای مقاومت با شکست مواجه شده ولی تکرار این عملیات و حتی استفاده تروریست‌ها از سلاح‌های شیمیائی نشانگر اوج درماندگی و استیصال تروریست‌ها و بی‌تابی حامیان وقیح آنها به ویژه آمریکا و ترکیه است.

اردوغان با سرمایه‌گذاری بدفرجام در ایجاد کانون‌های بحران در سوریه و عراق دقیقاً برعکس وعده‌های انتخاباتی خود مبنی بر اتخاذ سیاست «تنش صفر با همسایگان» عمل کرد و اکنون شکست سنگین تروریست‌ها در عراق و سوریه، به منزله شکست سنگین اردوغان و ائتلاف آمریکا محسوب می‌شود و پایه‌های لرزان حکومت اردوغان را سست‌تر از هر زمان دیگر می‌کند. اردوغان برای سال‌های متمادی با قاچاق نفت و اسلحه به «صدور بحران» به کشورهای همسایه پرداخت و اکنون طعم تلخ شکست تروریست‌ها را در کام خود می‌چشد.

شرارتی که اردوغان و دستیارانش در سوریه و عراق از خود نشان دادند، شاید هرگز از خاطره ملت‌های عراق و سوریه و سایر کشورها و ملت‌های منطقه پاک نشود. به ویژه رژیم صهیونیستی عملاً با حمایت از تروریست‌ها و تیمار کردن مجروحین تروریست در بیمارستان‌های اسرائیل، همسوئی ترکیه – اسرائیل و سایر حامیان تروریسم آشکار شد. از سرگیری مجدد روابط همه جانبه ترکیه و اسرائیل پس از حوادث خونین کشتی مرمره یکبار دیگر پرده از سالوس بازی‌های اردوغان و حزب وی برداشت و نشان داد که هر جا پای مطامع سیاسی آنها در میان باشد، به راحتی رنگ عوض می‌کنند و حتی با اشغالگران صهیونیست هم نرد عشق می‌بازند.

ازدوغان و حزبش از فرصت‌های طلائی ناشی از کودتای مشکوک ترکیه برای تسویه حساب خونین با رقبای خود و به انزوا کشاندن تمامی کسانی پرداخته که حتی ممکن است روزی علیه وی وارد عمل شوند، ولی وی با جنجال سیاسی – تبلیغاتی پیرامون کودتا و پیامدهایش، در واقع سرگرم سرپوش گذاشتن بر روی شکست‌ها و ناکامی‌های عظیم ترکیه در بحران سوریه و عراق است. از همان ابتدا روشن بود که مشتی تروریست اجاره‌ای که از 85 کشور برای جنایت و کشتار ملت‌های سوریه و عراق عضوگیری شده‌اند، توان زورآزمائی با ارتش‌ها و نیروهای مردمی و جان برکف مقاومت را ندارند و اگر حمایت وقیحانه ترکیه، ارتجاع عرب و آمریکا قطع شود، سقوط پایگاه‌های تروریستی به سرعت محقق خواهد شد.

با تکمیل محاصره نظامی حلب و قطع تمامی راه‌های ارتباطی ائتلاف آمریکائی با تروریست‌ها و شکست کامل ترکیه در قاچاق نفت و اسلحه، اکنون سقوط حتمی تروریست‌ها، حتی برای حامیان وقیح آنها هم کاملاً مسجل شده و علت بی‌تابی امروز آمریکا و ترکیه نیز همین است که آنها باز هم غافلگیر شده‌اند و عملاً ثابت شد که تروریست‌ها به خودی خود فاقد چنان توان و ظرفیتی هستند که برای ارتش‌های قدرتمند منطقه و نیروهای مقاومت عرض اندام کنند. طبعاً این بار ارتش‌های منطقه و نیروهای مقاومت فریب جوسازی‌های سیاسی – تبلیغاتی حامیان وقیح تروریست‌ها را نخواهند خورد و به خواست خدا، پرونده تروریست‌های اجاره‌ای را برای همیشه در منطقه مختومه خواهند کرد.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات