تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۵۲۱۱
غلامحسين بلنديان، معاون امنیتی سابق وزارت کشور در گفت‌وگو با «وقايع‌ اتفاقيه»:

ناتو برای فرار از بحران تنش‌آفرینی می‌کند

مقدمه: چشم‌انداز امنيتي امروز جهان به‌ويژه خاورميانه بر حضور بيشتر و پررنگ‌تر ناتو حکايت دارد. اين درحالي است که با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و ازبين‌رفتن پيمان ورشو، عملا اين تفکر به وجود آمد که ناتو نيز خصلت نظامي خود را از دست داده و بنابراين منطقي است که برچيده شود اما اين امر نه‌تنها ميسر نشد بلکه راهبرد آمريکا و جهان غرب بر گسترش حوزه نفوذ جغرافيايي ناتو و توانمندسازي نيروي نظامي آن، قرار گرفت. در اين زمان مهم‌ترين راهبرد آمريکا، تضعيف روسيه و جلوگيري از ظهور دوباره آن کشور به‌عنوان يک رقيب منطقه‌اي و جهاني بود؛ بنابراين آمريکا گسترش ناتو را در حوزه جمهوري‌هاي سابق شوروي در دستور کار خود قرار داد تا بتواند قدرت ايالات‌متحده را در قفقاز و آسياي مرکزي گسترش دهد. به‌اين‌ترتيب آمريکا سعي دارد تا منافع منطقه‌اي روسيه را در معرض خطر جدي قرار دهد. به اين صورت در سال 1999 و در پي فروپاشي شوروي سه جمهوري سابق بلوک شرق يعني لهستان، مجارستان و جمهوري چک به ناتو پيوستند که در سال 2004 ميلادي در موج دوم گسترش ناتو به شرق، کشورهاي روماني، بلغارستان، اسلواکي، اسلووني، لتوني، ليتواني و استوني نيز وارد ناتو شدند. اين اتفاق در موازات حضور مستقيم ناتو در خاک افغانستان و عراق بود. اين گسترش درحالي صورت مي‌گيرد که نه‌تنها ناتو همچنان در ابعاد نظامي از قدرت ويژه‌اي برخوردار است بلکه در ابعاد ديگر سياسي، امنيتي و فرهنگي نيز آن‌چنان از رويکرد تازه‌اي برخوردار شده که شکل جديدي از تهديدات خود را براي کشورهايي که عضو آن نيستند، به ارمغان آورده است. ناتو درحال‌حاضر در حال افزايش سطح نفود خود در ساير مناطق جهان به‌ويژه بعد از جنگ داخلي سوريه و عراق و مناقشات امنيتي افغانستان است. براي تحليل دقيق‌تر اين مسئله «وقايع‌اتفاقيه» گفت‌وگويي را با دکتر غلامحسين بلنديان، کارشناس مسائل سياسي و امنيتی که در کارنامه خود 20 سال معاونت امنيتي وزارت کشور و دبيري شوراي امنيت کشور را دارد، داشته است که در ادامه مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهي

(روزنامه وقايع اتفاقيه ـ 1396/04/14 ـ شماره 444 ـ صفحه 5)

* پس از برگزاري نشست سران ناتو در 25 مي و نتايج آن، از طرح برنامه‌اي براي جلوگيري از عدم پرداخت سهم بودجه‌اي برخي از کشورها به‌ويژه آلمان تا افزايش شمار نيروهاي ناتو در عراق و افغانستان و در تنگنا‌گذاشتن نيروهاي روسيه و مسئله کمک به ائتلاف ضدداعش که همگي نشان از تلاش ناتو براي ايجاد يک قالب امنيتي متفاوت است، بودجه ناتو 4/3 درصد افزايش يافت و به حدود 41 ميليارد دلار رسيد. دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوري آمريکا نيز خواستار پرداخت حداقل دو درصد از درآمد ناخالص داخلي کشورهاي عضو به صندوق ناتو شد. آيا اين افزايش بودجه به معناي افزايش نقش‌آفريني و تأثيرات لازم بر صحنه بين‌الملل است؟

** براي پاسخ به اين سؤال بايد گذشته ناتو را براي پي‌بردن به ذاتش تحليل کرد. در دوران جنگ سرد پيماني به نام آتلانتيک شمالي يا ناتو شکل گرفت که در مقابل آن بلوک شرق هم ‌پيمان ورشو را به وجود آورد که تا پايان جنگ سرد اين دو نهاد در اجرا و پيشبرد سياست‌هاي تقابل‌گرايانه نقش اساسي داشتند اما نکته مهم اينجاست که اين پيمان (ناتو) يک پيمان امنيتي منطقه‌اي متعلق به اروپا‌ست و مضافا اين دست از پيمان‌هاي امنيتي منطقه‌اي مانند ناتو تحت عنوان RCS (Regional Collective Security) براي تأمين امنيت مناطق مورد نظر خود شکل مي‌گيرند؛ بنابراين ناتو در حقيقت مجموعه‌اي امنيتي اروپايي است که با حضور يک قدرت فرامنطقه‌اي بزرگ به نام ايالات‌متحده آمريکا به سمت قدرت نظامي جهاني و فرامنطقه‌اي سوق پيدا مي‌کند، يعني ناتو تحت سيطره و رهبري واشنگتن به‌عنوان يک قوه نظامي که فراتر از منطقه مأموريتي خود است در صحنه‌هاي جهاني نقش‌آفريني مي‌کند؛ البته نکته ديگري هم که بايد گفته شود اين است که واشنگتن در بيشتر پيمان‌هاي امنيتي فرامنطقه‌اي مانند «مجموعه امنيتي خاورميانه» حضور دارد؛ حال اينکه آمريکا از نظر جغرافيايي، نه متعلق به اروپاست نه خاورميانه و اين مسئله تأثيرات واشنگتن را بر امنيت امروز جهان روشن مي‌کند اما در ادامه ناتو پس از جنگ سرد و سقوط شوروي سعي در افزايش نفوذ در کشورهاي بلوک شرق داشت که اين تلاش نه‌تنها به شرق اروپا که بر همه جهان تسري يافته؛ لذا اين رويه به يک برنامه ثابت ناتو در چند سال اخير تبديل شده، هرچند قدرت هژمون ناتو يعني واشنگتن هم در سنوات و دوره‌هاي گذشته سعي کرده حضور خود را در ساير مناطق جهان از طريق اين پيمان توجيه و اعمال کند اما اين رويه در زمان تبليغات انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا از سوي دونالد ترامپ با انتقادات شديدي مواجه شد که حتي ترامپ وعده خروج از ناتو را مطرح کرد اما پس از روي‌کارآمدن و هدايت ترامپ توسط برنامه‌ريزان حقيقي آمريکا، او با تغيير مواضعش در نشست سران ناتو در بروکسل پيشنهاد افزايش سهم بودجه‌اي هر کشور را ارائه کرد تا همه کشورها بودجه خود را براي فعال‌ترکردن ناتو پرداخت کنند؛ لذا مسئله افزايش بودجه ناتو به معناي افزايش دخالت‌هاي واشنگتن تحت لواي ناتو است؛ بنابراين افزايش بودجه ناتو در شرايط آشفته امروز عرصه بين‌الملل به معناي افزايش تأثيرگذاري ناتو در صحنه بين‌الملل است و در نهايت هم به افزايش حضور واشنگتن مي‌انجامد.

مضافا نکته ديگر اينکه مداخله آمريکا و ناتو در حوزه ژئوپلیتيک خاورميانه و غرب آسيا که يکي از اصلي‌ترين دلايل گسترش بحران به شمار مي‌آيد به‌دليل وجود تضادهاي ساختاري، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي با جلوه‌هايي از مداخلات بين‌المللي است که به بحران‌سازي مي‌انجامد؛ بنابراين در بستر اين مسئله برخي از کشورها در تابعيت قدرت هژمون ناتو (آمريکا) در روند تغيير قرار خواهند گرفت زيرا جلوه‌هايي از بي‌ثباتي با اين همنوايي در آنها به‌واسطه آن تمايزات پديدار خواهد شد؛ در نتيجه در شرايط بعد از جنگ سرد و فروپاشي نظام دوقطبي در جهان و پيچيدگي شرايطي که اکنون بر حوزه بين‌الملل سايه افکنده است، نمي‌توان ساختار به‌هم‌ريخته نظام بين‌المللي را امروز به صورتي دقيق تعريف کرد. به تعبير ديگر جهان امروز در يک بي‌ساختاري نظام بين‌الملل زيست مي‌کند که آمريکا و ناتو تلاش دارند براي جلوگيري از وقوع اين شرايط، حاکميت خود را در ساختار نظام بين‌الملل افزايش دهند و با نقش‌آفريني در قالب ناتو تلاشي براي ايجاد يک نوع نظام تک‌بعدي در سر دارند تا از اين طريق منافع و اهداف خود را در ساير نقاط جهان به‌دست آورند. پس مي‌توان اين‌گونه نتيجه گرفت که افزايش بودجه ناتو به گسترش ناتو و در رأس آن واشنگتن در ساير مناطق جهان به‌ويژه غرب آسيا و منطقه خاورميانه مي‌انجامد؛ لذا به نظر مي‌آيد در بستر اين مسئله ما بايد شاهد افزايش ناامني در منطقه خاورميانه باشيم.

* در راستاي تحليل شما، يکي از سه محور نشست سران ناتو در بروکسل افزايش ميزان کمک‌هاي اطلاعاتي و شناسايي نيروهاي «ائتلاف ضد‌داعش» از طريق ارائه افزايش پروازهاي سيستم نظارتي کنترل و هشدار هوايي، سوخت‌گيري هوايي و اشتراک بيشتر اطلاعات بود. اکنون تصميم به افزايش نقش ناتو در بحران سوريه باعث تغيير فرم امنيتي در سوريه خواهد شد زيرا تاکنون کمک‌هاي ناتو فقط به در اختيار قراردادن اطلاعات به ائتلاف جهاني براي شکست داعش از طريق هواپيماهاي سيستم نظارتي کنترل و هشدار هوايي ناتو محدود مي‌شد. آيا چنين مسئله‌اي به معناي پر‌رنگ‌تر‌شدن ناامني در خاورميانه خواهد بود؟

** نکته مهمي که در سؤال شما وجود دارد دال بر تلاش ناتو و آمريکا براي به سرانجام‌نرسيدن جنگ 6‌ساله سوريه است. از‌همين‌رو هم، ناتو در جايي از کردهاي سوريه حمايت مي‌کند و در جايي در تناقض با اين رفتار، از ارتش ترکيه براي دخالت در سوريه استفاده مي‌کند؛ در سايه چنين عملکردي نيز تلاش دارد که خاورميانه و به‌ويژه سوريه در يک ناامني نسبي به سر برند. واشنگتن در چند سال اخير به‌ويژه از دوره بوش پسر سعي داشته «سرزمين‌هاي سوخته‌اي» را در خاورميانه ايجاد کند و در راستاي اين تلاش‌ها اکنون ما شاهديم که متأسفانه عراق، يمن، سوريه و افغانستان به اين سرزمين‌هاي سوخته بدل شدند، به اين معنا که اين کشورها بايد سال‌ها از منابع مالي و اقتصادي خود در اختيار واشنگتن و ساير کشورهاي غربي قرار دهند تا بتوانند اعتباراتي را براي بازسازي اين سرزمين‌هاي سوخته به‌دست آورند. پس اساسا برنامه واشنگتن و ناتو در قالب افزايش ناامني عدم حرکت اين کشورها به سمت توسعه است؛ لذا افزايش بودجه ناتو و حضور بيشتر، پررنگ‌تر و به اعتقاد من حتي حضور مستقيم اين سازمان در خاورميانه و جنگ سوريه به معناي ايجاد و گسترش يک طرح ناامني نسبي و مديريت‌شده از جانب آنان است که اين نوع از بحران ناامني هدايت‌شده دقيقا در راستاي تحقق اهداف و برنامه‌هاي ناتو پيش مي‌رود.

در يک ماه اخير شما شاهد بوديد که واشنگتن بزرگ‌ترين قراردادهاي تسليحاتي تاريخ نظامي جهان را با رياض منعقد کرد. يقينا چنين قراردادهايي به ثبات و آرامش در منطقه خاورميانه نمي‌انجامد اما در راستاي برنامه ايران‌هراسي براي عقد چنين قراردادهايي، ما اکنون شاهد اختلافات و تنش‌هايي ميان خود کشورهاي عربي منطقه خليج‌فارس هستيم. پس شما مي‌بينيد که سير صعودي تنش‌ها و ناامني‌ها در منطقه خاورميانه به‌واسطه اين دخالت‌هاي ناتو و واشنگتن پاياني ندارد؛ بنابراين من معتقدم افزايش بودجه ناتو و تصميم اين سازمان براي دخالت بيشتر و حضور پررنگ‌تر در ائتلاف ضد‌داعش، بهانه‌اي است که با اين نهاد امنيتي اروپايي و قدرت غير‌منطقه‌اي هژمون اين نهاد به سمت برآورده‌کردن اهداف اين کشورها در منطقه خاورميانه مي‌انجامد؛ بنابراين بايد کشورهاي منطقه خاورميانه نسبت به آينده امنيتي خود نگراني‌هایي جدي داشته باشند.

* اما محور دوم نشست سران ناتو که بعدا هم قالبی پراتيک را پس از اظهار رسمي از سوي ينس استولتنبرگ، دبيرکل ناتو در نشست وزيران دفاع کشورهاي عضو پيمان به خود گرفت، اعزام نزديک به 13 هزار و 500 نيروي نظامي اين نهاد به افغانستان و عراق بر دو محور افزايش امنيت و همچنين مشاوره به نيروهاي امنيتي اين دو کشور به‌ويژه کابل است، آيا چنين برنامه‌اي از جانب ناتو در راستاي تحليل قبلي‌تان به برنامه‌اي براي افزايش ناامني هدايت‌شده در منطقه غرب آسيا و خاورميانه مي‌انجامد؟

** انقلاب اسلامي ايران با ايجاد پارادایمي به نام «مشارکت همه ملت» يا به عبارت ديگر «مشارکت مردمي» به سمت مديريت و برنامه‌ريزي کشور حتي در قالب امنيتي و نظامي گام‌هاي جدي و کاربردي‌ای را برداشت و در ادامه هم با گسترش چنين مسئله‌اي به عراق يا سوريه قطعا به‌عنوان يکی از عوامل مهم در مبارزه با تروريسم نقش پررنگ خود را تاکنون به اثبات رسانده است. پس حضور نيروهاي نظامي بيشتر ناتو در افغانستان يا عراق و ايجاد يک اميد و دلگرمي کاذب به سران اين دو کشور براي جلوگيري از شکل‌گيري اين استراتژي (مشارکت مردمي) است؛ بنابراين اگر نيروهاي نظامي ناتو در افغانستان حضور نداشته باشند يقينا اين کشورها با يک برنامه‌ريزي دقيق‌تر و بدون دخالت نيروهاي فرامنطقه‌اي به مديريت و برنامه‌ريزي امنيت در کشورهاي خود همت مي‌گمارند. هرچند اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که اصلي‌ترين عوامل ايجاد ناامني حمايت همين سران ناتو از گروه‌هاي تروريستي در منطقه است. شما کافي است به افغانستان نگاهي داشته باشيد. از زمان حمله نظامي آمريکا و ناتو به اين کشور نه‌تنها وضعيت امنيتي بهتر نشده که حتي شرايطي به شدت تأسف‌بار را امروز در اين کشور شاهديم.

تهيه و توليد موادمخدر هم در افغانستان از زمان حضور ناتو و آمريکا افزايش چشمگيري پيدا کرده است و اساسا به صورت ترانزيتي به اروپا صادر مي‌شود؛ لذا اعزام نيرو چه با هدف کمک به برقراري امنيت و چه با هدف مشاوره به نيروهاي پليس در اين کشور يقينا مانع از برنامه‌ريزي و اتکاي نيروهاي افغان در جهت برنامه‌ريزي براي مديريت نا‌امني است. در نتيجه استراتژي مشارکت مردمي در کشورهاي منطقه خاورميانه به‌ويژه پس از پايان دوران جنگ سرد به يکي از مهم‌ترين استراتژي‌ها و حتي قدرت‌ها در قالب انقلاب‌هاي مردمي، نهضت‌هاي مردمي و حرکت‌هاي مردمي بدل شد که يقينا اين مسئله در شکل نظامي خود در قالب گروه‌هاي به شدت نظام‌يافته و آماده مي‌تواند به مهم‌ترين و حتي تنها راه‌حل نجات کشورهاي خاورميانه به‌ويژه افغانستان و عراق از چنگال نا‌امني ختم شود. واشنگتن و ناتو اين مسئله را به‌خوبي درک کرده‌اند؛ فلذا برنامه‌هايي را در قالب اعزام نيرو براي جلوگيري از ايجاد و گسترش اين نيروهاي مردمي و وابستگي امنيتي- نظامي دارند. يقينا اعزام نيروي نظامي به افغانستان يا عراق تمرکز قدرت را از دولت‌هاي اين کشورها خواهد گرفت و اين مسئله مطمئنا به پررنگ‌تر‌شدن حضور کشورهاي عضو ناتو و آمريکا مي‌انجامد زيرا زماني که دولت‌ها براي برقراري امنيت در سرزمين خود نيازمند نيرو و توان ساير کشورها باشند به نوعي وابستگي نظامي و در امتداد آن سياسي و اقتصادي هم مي‌انجامد. اين دقيقا هدف غايي و نهايي کشورهاي عضو ناتو است تا بتوانند قدرت مديريت اين کشورها را در دستان خود داشته باشند.

* اما محور سوم نشست ناتو که به تصميم‌گيري‌هاي اخير انجاميد، بحث محاصره روسيه بود. بعد از حضور مسکو در مسئله اوکراين ناتو بارها سياست‌هاي تقابل‌جويانه خود را در قبال اين دخالت بيان کرده اما پيوستن مونته‌نگرو به‌عنوان بيست‌و‌نهمين عضو ناتو در پنجم ژوئن که براي روسيه عبور از خط قرمز بوده و تقابل آشکار ناتو با خود مي‌داند زيرا مونته‌نگرو از کشورهاي بلوک شرق بود که با پيوستن به ناتو دايره نفوذ عليه روسيه را بيشتر کرده است، همچنين فعاليت‌هاي نظامي ناتو اعم از اعزام تانک‌هاي لئوپارد و خودروهاي زرهي پياده‌نظام پيزاروی اسپانيايي به بندر ريگا، پايتخت لتوني، اعزام گردان هنگ 69 ارتش آمريکا شامل 50 واحد زرهي از جمله چهار تانک ام.1 آبرامس و 15 فروند بي‌ام‌پي برادلي در آوريل سال جاري در استوني در 700 کيلومتري مسکو، عمليات راه‌اندازي بخشي از سامانه موشکي ناتو در پايگاه دوسلو در روماني و ازآن‌سو، برنامه مانور نظامي روسيه موسوم به 2017 Zapad که هر چهار سال يک‌بار برگزار مي‌شود که به گفته پوتين مانور امسال شديدتر و گسترده‌تر از سال‌هاي پيش خواهد بود، همگي اين مسائل، تنش‌ها را به شکل جدي افزايش داده است. از ديد شما اين رفتارهاي ناتو در تقابل با مسکو در آينده چه سمت و سويي پيدا خواهد کرد؟

** آنچه مسلم است پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، روسيه در زمان بوريس يلتسين گرايش بسيار زيادي به غرب پيدا کرد و در سايه اين سياست‌هاي يلتسين واکنش و پاسخي محکم در مقابل نفوذ ناتو نزديکي مرزهاي روسيه انجام نداد؛ بنابراين در لواي چنين بي‌اعتنايي کشورهاي بلوک شرق به سمت ناتو گرايش پيدا کردند و حتي برخي از آنان به عضويت اين نهاد در‌آمدند اما از زمان حضور آقاي پوتين، روسيه در يک روند کاملا عکس با روسيه يلتسيني‌شده و به سمت افزايش قدرت و توان خود گام برداشته است. در طول اين سال‌ها پوتين سعي داشته با بازآفريني قدرت مسکو به نحوي نمايندگي اتحاد جماهير شوروي سابق را داشته باشد؛ لذا تمام برنامه و تلاش پوتين براي عدم افزايش و در گام بعدي حتي کاهش حضور ناتو نزديکي مرزهاي روسيه است. هرچند در اين دوران حضور ناتو در اطراف مرزهاي اين کشور بسيار پررنگ‌تر شده است اما مسئله اختلاف ناتو با روسيه تنها به مسئله کريمه و جنگ اوکراين محدود نمي‌شود.

اگر دقت کرده باشيد پس از وقوع جنگ سوريه، آمريکا هم به‌عنوان قدرت هژمون ناتو سعي داشت با تحت فشار قراردادن روسيه از طريق ناتو، حضور مسکو را در صحنه سوريه کم کند، يعني با چنين برنامه‌هايي در قالب افزايش نيرو در اطراف مرزهاي روسيه بنا دارد بخشي از نيرو و توان مسکو که مي‌تواند در مسئله سوريه صرف شود به حل‌وفصل اختلافات و تنش‌زايي ناتو اختصاص يابد؛ لذا واشنگتن با بازي‌کردن با برگ برنده ناتو تلاش خود را براي تغيير صحنه جنگ سوريه از طريق تحت فشار قراردادن مسکو به‌ويژه در يک سال اخير و پيروزی‌هاي چشمگير در صحنه مبارزه با تروريسم افزايش داده است؛ بنابراين اين تضاد و تقابل بين مسکو و ناتو همچنان ادامه خواهد يافت و به نظر مي‌آيد که در آينده هم اين تنش‌ها پررنگ‌تر خواهد شد اما بسيار بعيد به نظر مي‌رسد که مسکو و پوتين در سايه تحت فشار قرارگرفتن از جانب واشنگتن و ناتو بخواهند استراتژي خود را چه در اوکراين و چه در سوريه تغيير دهند اما اينکه ميزان اين تنش‌ها در آينده تا چه ميزان خواهد بود بايد منتظر اقدامات روسيه و ناتو بود اما من معتقدم فارغ از اين مسئله، مهم‌ترين نکته اين است که روسيه با چه راهکاري و تا چه ميزان از اهداف و منافع خود را باید به‌دست آورد زيرا روسيه به مراتب بيشتر از واشنگتن براي دستيابي به منافع خود فعاليت مي‌کند. پس ممکن است در قالب اين استراتژي در جايي تاکتيک عقب‌نشيني يا سازش را هم پي بگيرد اما بسيار بعيد به نظر مي‌رسد که مسکو اين استراتژي‌هاي خود را به‌طور کلي و اساسي در تقابل با ناتو ناديده بگيرد.

* از ديگر نتايج نشست، توافق براي ايجاد يک هسته اطلاعات تروريسم جديد در مقر ناتو بود. کار اين هسته اطلاعاتي ارتقاي تبادل اطلاعات بين کشورها از جمله در مورد جنگجويان خارجي است. همچنين قرار است يک هماهنگ‌کننده براي سرپرستي تلاش‌هاي ناتو در زمينه مبارزه با تروريسم در نظر گرفته شود، تحليل شما از اين مسئله چگونه است؟

** اطلاعات در بازي قدرت امروز نقش اساسي را دارد؛ از‌همين‌رو هم مسئله تشکيل هسته اطلاعاتي در ناتو فقط براي به دست‌گرفتن و در نهايت افزايش نفوذ خود در تحولاتي است که به نحوي در چند سال اخير به‌ويژه پس از خروج از افغانستان و عراق آن را از دست داده‌اند زيرا من معتقدم هدف ناتو نه ايجاد يک ناامني بلکه مديريت ناامني در سايه به ميان‌آوردن تنش و بحران در مناطق مختلف جهان است.

* با توجه به تحليل اقدامات ناتو در قالب اين محورها، آينده امنيتي بين‌الملل به‌ويژه خاورميانه چه سمت و سويي پيدا خواهد کرد؟ آيا ميزان و نوع ناامني‌ها بيشتر خواهد شد يا اينکه به‌واسطه اقدامات ناتو ما شاهد نوعي ثبات و امنيت در جهان خواهيم بود؟

** آن چيزي که قطع به يقين مشخص بوده اين است که ديدگاه واشنگتن و ناتو درباره پياده‌شدن نظام تک‌قطبي ميسر و محقق نخواهد شد زيرا اکنون در عرصه بين‌الملل و صحنه روابط و تحولات سريع جهان تنوع و تکثر قدرت‌هاي نوظهور بسيار افزايش پيدا کرده است. قدرت‌هاي نو‌ظهور تلاش دارند ساختار تک‌قطبي‌ای را که آمريکا و ناتو در پي پياده‌سازي آن هستند، از ميان بردارند؛ لذا چنين برنامه‌اي با نام چندقطبي‌سازي يا هر اسم ديگري باعث کمرنگ‌شدن و محدوديت قدرت و نفوذ ناتو و آمريکا در صحنه جهاني خواهد شد اما مضاف بر اين مسئله شرايط اقتصادي آمريکا و ساير کشورهاي اروپايي به گونه‌اي است که يقينا به‌دنبال بهبود وضعيت خود هستند. شما شاهد بوديد که در چند وقت اخير خانم ترزا مي ‌يا دونالد ترامپ براي سامان‌دادن به وضعيت اقتصادي چه قراردادهاي کلان نظامي و تسليحاتي‌ای را با کشورهاي عربي منطقه خليج‌فارس منعقد کردند؛ لذا با چنين مشکل اقتصادي که مي‌تواند به‌عنوان يک پاشنه آشيل عمل کند در تقابل با يک نيروي مقاوم مي‌تواند از حالت برون‌جغرافيايي به حالت درون‌جغرافيايي تغيير يابد؛ چيزي که بارها در شعارها و سخنان ترامپ به آن پرداخته شده زيرا او هم از هر راهي به‌دنبال سامان‌دادن به وضعيت اقتصادي است. ازاين‌رو، اين مسئله مي‌تواند چالشی جدي براي واشنگتن و ناتو باشد؛ لذا اين مطلب هم مانع از شکل‌گيري نظام تک‌قطبي توسط ناتو و آمريکا خواهد شد. يقينا چنين مسئله‌اي به معناي کمرنگ‌شدن نفوذ ناتو در ساير مناطق جهان و مضافا به معناي جلوگيري از حضور و گسترش نيروهاي نظامي ناتو که در نهايت به افزايش ناامني مي‌انجامد، است. در سايه اين مسئله يقينا بحران‌ها و تنش‌ها در سطح روابط بين‌الملل به‌ويژه در منطقه خاورميانه کمتر خواهد شد اما واقعيت‌هاي ميداني عکس اين نکته است؛ بنابراين من بعيد مي‌دانم که سطح امنيت در سايه افزايش فعاليت‌هاي ناتو افزايش يابد زيرا چنان که گفتم افزايش ناامني به معناي تأمين بستر براي حضور بيشتر ناتو است و شواهد و قرائن دال بر افزايش ميزان حضور و در نتيجه تنش‌ها و بحران‌ها در صحنه بين‌الملل به‌ويژه خاورميانه در آينده است.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/76138

ش.د9602321

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات