صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۳۰۲۸۲

یادداشت روزنامه‌ها 16 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

اشتیاق در برابر اکراه! چرا عبرت نمی‌گیرید؟! /جعفر بلوری

۱- مذاکرات هسته‌ای که آبان‌ماه ۹۲ شروع و تیرماه ۹۴ به «برجام» ختم شد، برای خود داستانی شده است. حدود ۸ سال است این مذاکرات در جریان است و چند هفته‌ای هم می‌شود که این مذاکرات طولانی و صد البته فرسایشی در وین دنبال می‌شود. اینکه چرا این مذاکرات این‌قدر طول کشیده خود قصه تلخ و مفصلی است. فقط در یک جمله می‌توان گفت، چون حریف به تعهداتش عمل نکرده و ما خوش‌بینانه و با‌اشتیاق در همان ساعات اولیه پس از توافق، به تمام تعهداتمان (و بنابر گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، فراتر از تعهداتمان) عمل کردیم، ۸ سال است که دنبال غربی‌ها می‌دویم! دلیل این عملکرد ساده‌اندیشانه و خسارت‌زا چه بود؟
«اشتیاق» شاید یکی از پاسخ‌های این سؤال باشد.
تیم مذاکره‌کننده ما مشتاق بود و این اشتیاق را فریاد می‌زد، اما حریف نه! تیم آقای روحانی اشتیاقش را حتی، قبل از توافق به نمایش عموم گذاشته بود طوری که همان ایام، رادیو فرانسه در تحلیل رویکرد دولت روحانی در سیاست خارجی نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر می‌کند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد».
خریدار (غرب) در آن وهله، نمایش اشتیاق و نیازمان را دید، برخلاف تیم مذاکره‌کننده ما، خود را مشتاق نشان نداد، گاهی حتی با اکراه جلو آمد، صبوری کرد و... کالای با ارزشمان را «مُفت» خرید. آقای «ولی‌الله سیف»، رئیس وقت بانک مرکزی حدود ۱۰ ماه پس از توافق به جای کلمه «مُفت» از واژه معروف «تقریبا هیچ» استفاده کرد و آقای «عباس عراقچی»، معاون سیاسی وزارت خارجه کشورمان نیز آذرماه سال ۹۷ و با کمی تاخیر با جمله «مزایای برجام برای ایران نزدیک به صفر شده است»، بر پیش‌بینی این تحلیلگر رادیو فرانسه، صحه گذاشت! همین‌طور آقای ظریف، وقتی گفت «هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم»!
چرا تیم مذاکره‌کننده آقای روحانی خود را مشتاق مذاکره نشان می‌داد؟ چرا در دلِ این اشتیاق، نیازش به این مذاکرات را «فریاد می‌زد»؟ چرا در تریبون‌های رسمی می‌گفت، «خزانه خالی است؟» یا «آب خوردنمان هم به این مذاکرات وابسته است»؟ هدف آیا، اقناع مردم ایران درباره لزوم انجام این مذاکرات بود؟ آیا دولت واقعا متوجه نبود، حریف، این موضع‌گیری‌ها را می‌بیند و در محاسباتش می‌آورد؟ آیا همین «نمایش اشتیاق و نیاز»، باعث افزایش قدرت چانه‌زنی حریف نشد؟ و...
۲- اکنون که در حال مطالعه این یادداشتید، مذاکرات هسته‌ای دوباره از سر گرفته شده و جریان دارد. پس از فشار‌های مجلس شورای اسلامی بر دولت برای توقف اجرای یک‌طرفه توافق هسته‌ای، غربی‌ها دستاورد با‌ارزشی را که مُفت به دست آورده‌اند، در «خطر» دیده‌اند. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم بی‌سابقه‌ترین نظارت‌ها بر فعالیت‌های هسته یک کشور (ایران) را در خطر می‌بیند. انگار که اصلا، پیش از این و در این ۸ سال، مذاکره‌ای نکرده باشیم! مذاکرات با هدف اعلامیِ «احیای برجام» و «بازگشت آمریکا به برجام» شکل گرفته است. انگار تاریخ مذاکرات منتهی به برجام، در حال تکرار است. نوع موضع‌گیری‌های طرفین تقریبا مثل قبل است. دولت و رسانه‌های نزدیک به آن، مشتاق، حریف خونسرد! انگار‌نه‌انگار تاریخ برای عبرت است و از اشتباهات درس می‌گیرند. بر خلاف آنچه قرار بود و ادعا می‌شد، آمریکایی‌ها هم در این مذاکرات حضور دارند، آن هم پررنگ! منتهی غیرمستقیم. نکته جالب اینکه، آمریکایی که عضو برجام نیست، بیش از اعضای دیگر فعال است و در حال احیای آن برتری نسبت به سه کشور اروپایی است. آن سه کشور اروپایی به آمریکا گزارش کار می‌دهند و آمریکایی‌ها هم به رژیم صهیونیستی! نحوه پوشش اخبار مذاکرات هم، در حال تکرار است. نگاهی به مواضع مسئولین دولتی ما و مسئولین دولتی آن‌ها بیندازید. همین‌طور به رسانه‌های نزدیک به دولت. آن‌ها با بی‌میل نشان دادن خود می‌گویند، «مسیر لغو تحریم‌ها ناهموار و سخت است»، این‌ها با اشتیاق می‌گویند «۹۵ درصد کار انجام شده» و «تحریم‌ها شکسته شده است»:
«رسما اعلام می‌کنم تحریم شکسته شده است و اگر همه با هم و متحد باشیم، به زودی تحریم‌ها برداشته می‌شوند».
(دکتر روحانی، همین دیروز). یا «جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در دیدار با یوسی کوهن رئیس موساد (سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی) به او گفته واشنگتن تا بازگشت به برجام، راه درازی در مذاکره با ایران در پیش دارد». (وبگاه آکسیوس، پریروز)
«(آمریکا) اعلام آمادگی کرده کلیه تحریم‌های مرتبط به برجام از جمله تحریم‌های بانک مرکزی و تحریم فروش نفت را بردارد. این تصمیم، لغو حدود ۹۵ درصد کلیه تحریم‌هایی را شامل می‌شود که تاکنون از سوی واشنگتن علیه تهران به بهانه موضوع هسته‌ای به تصویب رسیده است.. در صورتی که تهران به لغو ۹۵ درصد تحریم‌ها چراغ سبز نشان دهد، طرفین باید درباره روند اجرای این تفاهم گفتگو کنند.» (روزنامه دولتی ایران، دیروز)
پاسخ اینکه آن‌ها چرا خود را مشتاق نشان نمی‌دهند، مشخص است، چون طرفِ مقابلِ خود را مثل همان تحلیلگر رادیو فرانسه، مشتاق و نیازمند می‌بینند و اگر برخی جا‌ها هم، نرمشی ولو ظاهری از خود نشان می‌دهند، به دلیل نگرانی از مصوبه «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها»‌ی مجلس شورای اسلامی است. اما اینکه تیم مذاکره‌کننده ما چرا با وجود آن تجربه تلخ، هنوز دوباره خود را مشتاق نشان می‌دهد، احتمالا به خاطر انتخابات پیش روست. طیفی که ۸ سال است سکان اداره کشور را با شعار «سواد، دیپلماسی و کار کارشناسی» در دست دارد، به گواهِ جیب مردم، بدترین عملکرد را در طول چهار دهه گذشته داشته و برای «حذف نشدن» از صحنه سیاسی کشور، به شدت نیازمند گرفتن امتیاز‌های ولو ظاهری و موقت روز‌های منتهی به انتخابات است. برای این طیف حالا، یک ریال بالا و پایین شدن نرخ ارز مهم است ولو این کاهش، اصولی و واقعی نبوده و صرفا با شعبده‌بازی صورت گرفته باشد.
۳- این جملات را در حافظه خود نگه دارید: هفته‌های پیش رو، ماجرا‌ها خواهیم داشت. به هرگونه «اعتراض کارشناسی» علیه کاهش «نمایشی» نرخ سکه و ارز و طلا، حمله‌ور شده و هشدار‌ها درباره امتیاز‌های سطحی و غیر واقعی مذاکرات وین را، برنخواهند تابید. حتی بعید نیست در روز‌های منتهی به انتخابات، درست مثل تیرماه ۱۳۹۴ اعلام شود، تحریم‌ها برداشته شد. با جادوی رسانه و بازی با افکار، قیمت‌هایی را که بعضا تا ۲۰ برابر افزایش یافته‌اند، کمی کاهش یابند، آرای طیفی از مردم را که حالا اولین و آخرین دغدغه و مشکلشان اقتصادی است، به سبد خود بریزند. از انتخابات که عبور کردند. «روز از نو و روزی از نو»! پایان یک دولت با این وضعِ اشتغال و مسکن و خودرو، به معنای پایان عمر سیاسی جریان‌های تشکیل‌دهنده آن دولت است لذا، انتخابات پیش رو برای آنها، بازی مرگ و زندگی است. طی هفته‌های پیش رو این طیف برای تمام نشدن، از این شعبده‌بازی‌ها زیاد خواهند داشت. این خط این هم نشان!

***************

روزنامه وطن امروز **

انتخابات و حرف‌های فریبنده/روح‌الله اژدری

عرصه انتخابات از جمله صحنه‌هایی است که حقایق مورد هجمه قرار می‌گیرد. دروغ‌های منفرد کاندیدا‌ها و دروغ‌های سازمان‌یافته گروه‌ها، همچون تیر‌هایی از انکار و تحریف است که بر پیکر حقیقت می‌نشیند. حقیقت در ایام انتخابات بشدت شکننده می‌شود، چرا که فریبکاری تا حد بسیار زیادی آسان و وسوسه‌انگیز است. فریبکاری نزد سیاستمداران بی‌اخلاق هرگز با عقل منافات ندارد، زیرا همه چیز در واقع می‌توانست همان‌طوری که دروغگو می‌گوید باشد. دروغ غالبا بسیار منطقی‌تر و جذاب‌تر از واقعیت است، زیرا دروغگو این مزیت بزرگ را دارد که از قبل می‌داند مخاطب چه چیزی را می‌خواهد یا انتظار شنیدن آن را دارد. دروغگو داستان خود را برای مصرف عمومی با دقت لازم برای معتبر جلوه دادن آن آماده کرده است. در صحنه انتخابات و در شرایط عادی برخی افراد در تقابل با حقیقت مجبور به قبول شکست هستند و به همین دلیل با دروغگویی و تاثیر بر وضعیت روانی رای‌دهندگان، حقیقت را مجروح و خود را به دروغ محق جلوه می‌دهند. یکی از دلایل ناامیدی مردم و عدم اقبال به انتخابات در این دوره، خشم انباشته‌ای است که از وعده‌های فریبنده و دروغ‌های بی‌شرمانه برخی سیاستمداران برای به دست آوردن منافع یا کسب قدرت پدید آمده است. سوء‌ظن به سیاستمداران، عنصر غیرقابل انکار در پدیده نارضایتی عمومی است.  
یکی از کلیدواژه‌های مهم سخنرانی مقام معظم رهبری در روز یکشنبه درباره انتخابات «حرف‌های فریبنده» بود. اینکه چرا مقام معظم رهبری در این مقطع تاریخی چنین کلیدواژه‌ای را برجسته کردند به بررسی رفتار‌های انتخاباتی کاندیدا‌های ریاست جمهوری در دوره‌های گذشته بازمی‌گردد. ظاهرا در ساحت سیاسی بعضی جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی، تلاش برای فریب افکار عمومی با دروغگویی و تحریف واقعیت، یک امر مقبول قلمداد شده است. متاسفانه تخریب سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی ایران از ناحیه همین جریان‌ها و شخصیت‌ها انجام می‌شود. چنانکه اکنون موجب یأس و ناامیدی بخشی از سرمایه اجتماعی شده است.  
دروغگویی و قلب واقعیت، اکنون بخشی از سیاست روزمره بعضی‌ها شده است، طوری که اطلاع از دروغگویی یک سیاستمدار دیگر در رسانه‌ها خبرساز نمی‌شود. گاهی برخی مسؤولان به چنان جایی رسیده‌اند که برای لاپوشانی درباره دروغ گفتن خود، باز دروغ می‌گویند. جالب است که این کار کاملا بی‌شرمانه و بدون مجازات انجام می‌شود. متاسفانه برخی جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی برای بقا یا به دست آوردن قدرت باید دروغ بگویند. شبکه‌های پشتیبان آن‌ها نیز در قالب رسانه و... در هنگام انجام این کار بی‌شرمانه از آن‌ها پشتیبانی می‌کنند. به طور مثال رسانه‌های پشتیبان، یا با تایید دروغ آن را با تیتر درشت می‌نویسند یا در صورت وضوح بی‌شرمانه دروغگویی، درباره آن سکوت می‌کنند یا بسیار اندک و در گوشه‌ای از روزنامه گزارشی مختصر منتشر می‌کنند. در مقابل نهاد‌هایی که در موقعیت قدرت و مواخذه قرار دارند و می‌توانند علیه این دروغگویی بی‌شرمانه اقدامی انجام دهند، چشم بر هم نهاده و انگار گوش شنوایی ندارند. جهت روشنگری به نمونه‌هایی از اینگونه دروغگویی‌ها در عرصه انتخابات اشاره می‌کنیم.  
۱- قبل و در جریان رقابت‌های سال ۹۲ ادعای بزرگی درباره سرطان‌زا بودن بنزین پتروشیمی‌ها مطرح شد که یکی از مهم‌ترین شعار‌های حامیان روحانی بر مبنای همین ادعا بود. حتی معاون روحانی در سازمان تحت هدایتش یعنی حفاظت محیط‌زیست اعلام رسمی کرد بنزین پتروشیمی‌ها سرطان‌زاست.  
۲- «اساس برنامه اقتصادی من بر ۲ محور «تولید ثروت ملی» و «توزیع عادلانه ثروت» استوار است». این شعاری بود که روحانی در تلویزیون و چشم در چشم مردم داد، اما زمانی برای مردم کمرنگ شد که با افشای فیش‌های نجومی مدیران دولتی، روحانی اعلام کرد مساله حقوق‌های نجومی را به یک مساله ملی تبدیل نکنید!  
۳- در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۹۶ یک پدیده بسیار تلخ و شگفت‌آور رخ داد؛ ماجرا از این قرار است که با پایین آمدن رای روحانی در روستا‌ها مسؤولان دولتی دست به کار شدند و به مردم روستا‌ها می‌گویند با توجه به اینکه روال است رئیس‌جمهور مستقر همیشه در ۴ سال دوم هم رئیس‌جمهور می‌شود، اگر به حسن روحانی رای ندهید، بودجه روستای شما قطع می‌شود. این دروغ بزرگ با یک پیشنهاد انتخاباتی برای دریافت وام ۱۰ میلیونی به دهیاران همزمان شد. حتی برخی منابع نوشتند در مناطقی از مرکز کشور شایعه حذف یارانه در صورت تغییر دولت کنونی منتشر شده است.  
در نظام اسلامی حقیقت جزو فضایل سیاسی به حساب آمده و دروغ هیچ‌گاه به عنوان ابزاری قابل توجیه در معادلات سیاسی قلمداد نشده است. آنچه در قرآن و نهج‌البلاغه درباره سیاست و فهم رفتار سیاسی به دست آمده است، متکی به تقواست. سیاست بخشی از دین و دین بخشی از سیاست است، لذا توجیه و تفسیر غیراخلاقی از سیاست روش نیکان و دینداران محسوب نمی‌شود؛ بنابراین هر کس درباره این موارد تأمل کند، می‌تواند درک کند که در اندیشه اسلامی به ماهیت عمل دروغگویی و ماهیت دروغگو، توجه خاصی شده است. باید توجه داشت گسترش بی‌شرمانه دروغگویی و وعده‌های فریبنده در انتخابات ناشی از نقص اخلاقی موجود در جامعه و شخص کاندیداست. جالب است بدانیم انکار عمدی حقیقت، توانایی دروغ گفتن، توانایی تغییر واقعیت‌ها و توانایی عمل، به هم پیوسته‌اند. یعنی وقتی کاندیدایی حقایق را انکار و در ایام انتخابات برای فریب مردم قول ۱۰۰ روزه برای رفع مشکلات می‌دهد، در خیال خود چنین تصور می‌کند که اگر نشد یا نتوانستیم، تقصیر را گردن دیگران می‌اندازیم که توانایی عمل را از ما گرفتند و نگذاشتند ما اقدامی برای رفع مشکلات انجام دهیم. یا مردم که چیزی یادشان نمی‌ماند، پس خواهیم گفت ما اصلا قول ۱۰۰ روزه‌ای ندادیم.  
اما اینکه چرا سیاستمداران دروغ می‌گویند و قول‌های فریبنده می‌دهند می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد که برخی به خلأ‌های قانونی و برخی به شخصیت روانی گوینده و شنونده مربوط می‌شود.  
۱- بعضی سیاستمداران دچار نوعی خودشیفتگی هستند. تکبر و اهمیت خودشان باعث می‌شود آن‌ها باور کنند می‌توانند آنچه را که می‌توانند بگویند، هر چند دروغی بی‌شرمانه باشد. جالب است که اصلا خم به ابرو هم نمی‌آورند.  
۲- برخی سیاستمداران لیبرال از دروغگویی به عنوان یک استراتژی دفاع شخصی استفاده می‌کنند. به طور مثال روحانی سال ۹۶ برای پیروزی بر رقیب اصلی خود یعنی آقای رئیسی، ایشان را متهم به اعدام مخالفان کرد.  
۳- متاسفانه عواقبی برای دروغگویی سیاستمداران در ساختار سیاسی ما وجود ندارد. اگر دروغگویی برملا شود، پیگیری آن هیچ نتیجه‌ای ندارد. تاکنون برای هیچ سیاستمداری در کشور به دلیل دروغگویی و فریب افکار عمومی، محکومیت صادر نشده است.  
۴- به رغم دروغگویی سیاستمداران، اکثر طرفداران آن‌ها همچنان در کنارشان باقی می‌مانند و به همین دلیل آن‌ها می‌دانند در صورت دروغگویی، طرفداران خود را از دست نمی‌دهند.  
برخی مردم از شنیدن آنچه دوست دارند بشنوند، راضی می‌شوند، لذا سیاستمداران در ایام انتخابات بر اساس مذاق ذهنی مردم صحبت می‌کنند، نه بر اساس حقایق.  
دروغگویی و قلب حقیقت و فریب افکار عمومی متاسفانه در شرایط فعلی از جمله تضعیف‌کننده و تخریبگر سرمایه اجتماعی - نظامی شده است که خون هزاران شهید صدیق برای باروری و حفظ آن فدا شده است، لذا باید تا دیر نشده است به عنوان یک جرم نابخشودنی سیاستمداران مورد توجه قرار گیرد. اگر سیاستمداران همیشه خود را در معرض بررسی واقعیت‌ها بدانند و این را درک کنند که گفتار و رفتار آن‌ها با حقایق مقایسه خواهد شد، دقت بیشتری در اظهارنظر خواهند داشت. اگر سیاستمداری با دروغگویی خود باعث بی‌آبرویی نظام، حزب یا طبقه خاصی از جمله روحانیت، دانشگاهیان و... شود، باید با برخورد انضباطی روبه‌رو شود. دروغگویی و فریب افکار عمومی باید به عنوان یک جرم سیاسی در مجلس شورای اسلامی به تصویب برسد و اگر چنانچه سیاستمداری متهم به دروغگویی شده و توسط مدعی‌العموم در محکمه محاکمه و دروغگویی او اثبات شد، از هرگونه فعالیت سیاسی در ۳ قوه مجریه، مقننه و قضائیه محروم شود.

*********************

روزنامه خراسان**

بازی پشت پرده آمریکا در افغانستان /احمدکاظم زاده

نیرو‌های آمریکایی خروج از افغانستان را به عنوان بخشی از برنامه دولت بایدن برای ترک کامل این کشور پس از ۲۰ سال درگیری و جنگ، آغاز کرده‌اند. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا اوایل ماه جاری میلادی بدون این که هیچ گونه سیاست منسجمی برای امنیت افغانستان پس از خروج نیرو‌های خود اعلام کند، گفته بود این کشور تمامی نیروهایش را تا ۱۱ سپتامبر که بیستمین سالگرد حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است از افغانستان خارج می‌کند. آمریکایی‌ها روز یک‌شنبه نیز پایگاه «انتونیک» در ولایت هلمند را به نیرو‌های امنیتی افغان، واگذار کردند. اما در بین ابهامات زیادی که برای وضعیت افغانستان در دوره پس از خروج نیرو‌های آمریکایی و ناتو ایجاد شده، در واقع چند نکته تقریبا مشخص است که بر اساس آن می‌توان تا حدودی  چشم انداز اوضاع و سناریوی پشت آن را حدس زد. نخست این که در داخل افغانستان محتمل‌ترین سناریو قدرت گیری طالبان و سقوط کابل و دولت مرکزی است و این که وضعیت عراق پس از  سال ۲۰۱۱ برای افغانستان تکرار شود. این‌ها دور از انتظار نیست مگر این که در نشست استانبول توافق حاصل شود که البته طالبان هیچ رغبتی برای شرکت در این نشست ندارند. گروه طالبان برای شرکت در نشست استانبول، خواستار آزادی هفت هزار زندانی خود از زندان‌های دولت افغانستان و خارج شدن نام سرکردگان این گروه از لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل شده است. اعلام این شروط، تحلیل و سوال‌های مختلفی را در خصوص برگزارشدن یا نشدن اجلاس استانبول مطرح می‌کند و به نظر می‌رسد این گروه به دنبال کسب امتیاز حداکثری در نشست  استانبول است. طالبان  در حالی گام به گام درصدد امتیازگیری است که آمریکا و دولت افغانستان هیچ امتیازی از این گروه  از جمله برقراری آتش بس پایدار و برقراری صلح در این کشور نگرفته اند و کارت‌های بازی به نفع طالبان بوده است. این گروه در ادامه گسترش نفوذ خود روز گذشته شهرستان «بورکه» در شمال افغانستان را تصرف کرد. همچنین از یک سو طالبان بر امارت اسلامی تاکید دارد و از سوی دیگر دولت افغانستان قویا چنین سیستمی را رد و با آن مخالفت می‌کند. اختلافات و دوقطبی سیاسی که بین اشرف غنی و عبدا... عبدا... از قبل نیز وجود داشته است با خروج آمریکا و تقویت طالبان به عنوان وزنه و بازیگر پرقدرت آینده افغانستان، توافق برسر یک ساختار قدرت سیاسی مورد قبول همه گروه‌ها را در هاله‌ای از ابهام فروبرده است. در عرصه خارجی نیز چند نشانه است که می‌تواند تا حدودی به روشن شدن چشم انداز کمک کند. نخست این که خیلی از نشانه‌ها حاکی از این است که دولت بایدن قصد رویارویی با روسیه را دارد و آرایش سیاسی و نظامی که در حال شکل گیری است، این احتمال را قوی نشان می‌دهد. از این منظر احتمال این که اعلام خروج ناگهانی دولت بایدن برای خروج نظامی از افغانستان مکمل  سناریوی  کلان آمریکا برای ضربه به روسیه باشد دور از انتظار نیست. نشانه‌ها حاکی است، همزمان با خروج، به ترکیه میدان داری بیشتری در افغانستان داده می‌شود و به نظر می‌رسد مسئولیت کنترل طالبان در وضعیت پساخروج به این کشور واگذار می‌شود. با توجه به تجربه تحولات سوریه و عراق در زمان ظهور و تکثیر گروه‌های تکفیری این احتمال که ترکیه به حلقه واسط بین طالبان و گروه‌های تکفیری و افغانستان نیز به مامن و پناهگاه گروه‌های تکفیری از خاورمیانه تبدیل شود، وجود دارد. در این صورت احتمال بروز رقابت بین ترکیه و پاکستان نیز وجود دارد، زیرا تا پیش از این، این پاکستان بود که پدرخوانده طالبان محسوب می‌شد، اما اکنون یک پدر خوانده جدید ترک هم پیدا می‌کند. نکته این جاست که هند و چین هم به دلیل اختلافات سیاسی و ژئوپلیتیکی سیاست واحدی برای امنیت افغانستان ندارند و همه این‌ها باعث شده است که نگرانی‌ها از تحولات جدید در افغانستان  افزایش یابد. در مجموع آن چه از قراین و شواهد بر می‌آید اعلام خروج ناگهانی آمریکا و متعاقب آن ناتو از افغانستان برخلاف آن چه اعلام می‌شود، تنها برای رهایی از بار حضور نظامی در این کشور نیست چراکه در گذشته این هزینه‌ها هم صرف می‌شد و بر اساس یک سناریو صورت گرفته است، این که آمریکا به یک شکل دیگر می‌خواهد از افغانستان برای تسویه حساب‌های بین المللی و منطقه‌ای خود استفاده  کند.

********************

روزنامه ایران **

روز قدس فراتر از یک نماد/مجید انصاری*

رژیم جعلی اسرائیل از ابتدا با کمک قدرت‌های جهانی با هدف ایجاد یک کانون بحران در قلب منطقه خاورمیانه که قلب جهان اسلام است تأسیس شد. متأســــفانه غفلـــــت مسلمانان، هم در سطح ملت‌ها و هم دولت‌ها زمینه شکل‌گیری و قدرت گرفتن این رژیم جعلی را تقویت کردند. آگاهی کشور‌ها و ملت‌های اسلامی درباره ماهیت این رژیم زمانی بود که دیگر موجودیت حداقلی سیاسی آن‌ها در اراضی اشغالی تا حدی تثبیت شده و این سیستم رو به توسعه غیرقانونی و غیرانسانی خود آورده بود. در این مسیر هم حمایت بی، چون و چرایی غرب از این رژیم هم حاشیه‌ای امن برای آن‌ها از منظر حقوقی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی ایجاد کرد. پیروزی انقلاب اسلامی تغییر بزرگی در جغرافیای سیاسی خاورمیانه داشت که شاید مهم‌ترین آن در قبال همین رژیم اسرائیل بود. ایران به عنوان مهم‌ترین متحد اسرائیل به یکباره تبدیل به بزرگترین دشمن آن شد. رژیم اسرائیل استراتژی حفظ حیات خود را از ابتدا بر توسعه مداوم و غیرانسانی اراضی خود بنا کرده و در تمام عمر خود به صورت مستمر مشغول اشغالگری بیشتر و مهاجرت دادن یهودیان به بخش‌های اشغالی جدید بوده. به موازات همین تلاش دیگر صهیونیست‌ها در این جهت بوده که مسأله فلسطین مشمول گذر زمان شده و به فراموشی سپرده شود. امام بزرگوار در ابتدای انقلاب با هدف جلوگیری از همین مسأله یعنی فراموشی موضوع فلسطین به دلیل مرور زمان، آخرین جمعه ماه رمضان را به عنوان روز قدس تعیین فرمودند. این کار شاید در نگاه اول یک اقدام سمبلیک  و نمادین به نظر برسد، اما در عمل طی ۴٠ سال گذشته مشخص شده که این روز چیزی بیش از یک نماد است.
وقتی به سابقه این روز طی ۴ دهه اخیر بر می‌گردیم مشخص می‌شود که نقش روز قدس در فراگیر کردن مسأله فلسطین خصوصاً در سطح آگاه‌سازی ملت‌ها و مواجهه تمام قد با امواج تبلیغاتی ساخته شده توسط دستگاه‌های غربی بسیار فراتر از نقش نمادین بوده. کما اینکه هر سال رژیم اسرائیل برگزاری این مراسم را به عنوان یک چالش و بحران برای خود در مقطع زمانی پایان ماه مبارک رمضان می‌بیند. نکته دیگر اینکه هم اکنون روز قدس صرفاً یک رویداد فراملی در سطح جهان اسلام نیست و حوزه‌ای وسیع‌تر از جهان اسلام در سطح همه منتقدان و مخالفان رژیم اسرائیل را شامل می‌شود.
نکته مهمی که فلسفه روز قدس بر آن تأکید دارد، اهمیت اتحاد در مقابل مسأله فلسطین است. باید معترف بود که رژیم اسرائیل هم اهمیت این موضوع یعنی اتحاد خصوصاً در سطح جهان اسلام را به عنوان مهمترین خطر علیه خود دریافته و مخصوصاً در دو دهه اخیر اقداماتی را ناظر به این موضوع کلید زده که هم اکنون نتیجه آن را می‌توان در شکاف جهان اسلام و جهان عرب و غلتیدن برخی دولت‌ها به آغوش این رژیم نامشروع دید. به نظر می‌رسد پادزهر اصلی این یارکشی اسرائیلی‌ها از جهان اسلام زمینه‌سازی مجدد برای اتحاد و وحدت در این حوزه و علی‌الخصوص بین قدرت‌های بزرگ است. از همین روست که باید توجه داشت تنش‌زدایی بین ایران و برخی قدرت‌های جهان اسلام، چون عربستان، فارغ از منفعت‌های دو طرفه سودی بزرگتر در قبال مسأله فلسطین به همراه دارد. هم اکنون وحدتی قابل قبول درباره مسأله فلسطین در سطح ملت‌های مسلمان وجود دارد، اما آنچه در عمل می‌تواند به تغییر معادلات به نفع مظلومان فلسطینی کمک کند، ایجاد اتحاد و همسویی در بین دولت‌های مسلمان است. یعنی همان چیزی که فلسفه اصلی روز قدس است و اسرائیل از آن هراس جدی دارد.

*عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز

********************

روزنامه شرق**

کشف هرمنوتیک مالی/سیدمصطفی هاشمی‌طبا

نوعا در علوم انسانی به‌طور بسیار خلاصه، موجز و غیردقیق اصطلاح «هرمنوتیک» به معنای تفسیر و تعبیر برای دستیابی به معناست؛ یعنی اگر جمله یا کلامی معنای روشن، صریح و غیرقابل بحث برای درک یکسان افراد نداشته باشد، به کمک علم هرمنوتیک معنا یا معانی آن روشن می‌شود و می‌توان کلمه تأویل یا تفسیر را معادل آن دانست. البته رابطه نزدیکی یا دوری تأویل یا تفسیر خود جای بحث دارد؛ به‌خصوص در امر تفسیر قرآن که گاه از آن به تأویل یاد می‌شود و البته به‌نظر علمای اسلامی تفسیر ممکن است، اما تأویل قرآن- شاید به معنی تفسیر به رأی- حرام است. طبعا موضوع هرمنوتیک بیشتر در علوم انسانی کاربرد دارد و علوم ریاضی و فیزیک کمتر دچار تأویل و تفسیر می‌شوند و به‌خصوص در علم ریاضی هرمنوتیک جایی ندارد، زیرا اعداد و رابطه‌های ریاضی از استحکام کافی برخوردارند. از جمله علومی که می‌توان در زمره علوم ریاضی شمرد، مسائل مالی و بده‌بستان‌های مالی و پولی است که حسب قواعد ریاضی و سیستم‌های مالی بستانکاری‌ها و بدهکاری‌ها مشخص می‌شود. گو اینکه در بستن تراز‌های مالی حسابداران شیوه‌های جابه‌جایی را خوب می‌شناسند و از صورتی زیان‌ده به صورتی سودده یا برعکس، حاصل کار خود را به نمایش می‌گذارند. به‌نظر می‌رسد اینک در کشور ما همچون ساختن اتم در زیرزمین توسط دختری ۱۶ ساله یا تشخیص و بررسی کرونا از صد‌متری با چیزی شبیه در قابلمه، در علم ریاضی و محاسبات مالی علم جدید هرمنوتیک اختراع شده است و دوستان مسئول که صاحب مقام دکترا در فلسفه یعنی Ph.D هستند، در علم حسابداری و آمار با توسل به هرمنوتیک استنباط‌های جالب و متضادی از خود بروز داده‌اند. اینجا این را اضافه کنم که عنوان Ph.D یعنی دکترا در فلسفه به همه آن‌هایی که دکترا در زمینه‌های مختلف می‌گیرند، اطلاق می‌شود و ربطی به علم فلسفه رایج ندارد و معنی آن بیشتر این است که دارنده آن فردی محقق و پژوهشگر است، حال با مصادیق آنکه درست یا غلط عنوان‌دار شده‌اند، کاری نداریم. گفتیم که حسابداری نوعی علم ریاضی است و جای بدهکار و بستانکار محکم است و ربطی به فلسفه‌بافی ندارد، اما در حال حاضر دارندگان دکترای فلسفه نوعی هرمنوتیک ابداع کرده‌اند که حاصل آن تفاوت و تضاد صددرصد است و جایی برای تعبیر، تفسیر و تأویل باقی نگذاشته‌اند. بیانات رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس کل بانک مرکزی نشانه اختراع این نوع هرمنوتیک در علم حسابداری است. رئیس سازمان برنامه و بودجه می‌گوید دولت از بانک مرکزی بستانکار است و معاونش هم او را تأیید می‌کند و رئیس کل بانک مرکزی می‌گوید بانک مرکزی از دولت طلبکار است و به‌خاطر تحفظ، خیلی حرف‌ها را نمی‌گوید و البته هر دو اندیشمند فلسفه‌دان به شیوه هرمنوتیکی طلب و بدهی را تأویل یا تفسیر به رأی کرده‌اند و حاصل آن البته عیان‌شدن تشتت و تشنج در دستگاه اداری و عوض‌شدن جای قاتل و مقتول است. اینکه دو عضو یک دولت واحد دو حرف کاملا متضاد بزنند، شاید در برخی موارد مصداق داشته باشد مثلا درخصوص متن برجام ممکن است کسی آن را برخلاف دیگری تأویل کند، زیرا متنی مفصل است و پر از مراحل مختلف، اما اینکه جای بدهکار و بستانکار عوض شود، امری بدیع و مانند همان اختراع زیرزمینی ۱۶ ساله‌هاست.  

اگر سازمان برنامه می‌خواهد بگوید که دولت از نظر مالی قوی و توانمند است و تحریم‌ها هیچ تأثیری در قدرت دولت نداشته است، با کسری بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی بودجه ۱۴۰۰ چه می‌کند. حتما می‌خواهد بگوید که این کسر بودجه از محل طلب دولت از بانک مرکزی تأمین می‌شود؛ در این صورت بانک مرکزی که هدایت‌کننده نظام مالی و بانکی کشور است و در همه کشور‌ها تأثیر درجه یک در نظام مالی دارد، با ترازنامه‌ها و حساب‌های سود و زیان خود و دیگر بانک‌ها چه کار باید بکند. حتما باید نظام حسابداری جدیدی اختراع کنند که حرف سازمان برنامه درست از آب درآید. حال اگر این دو بزرگوار دکترا نداشتند و انسان‌های نابخردی مانند این نویسنده بودند، جای تعجب نداشت، اما دو فرد ظاهرا نخبه و دارای تحصیلات عالی و عضو یک دولت چگونه می‌توانند یک تضاد صددرصدی سرنوشت‌ساز را مایه تفریح و بزرگوارمنشی خود کنند و حتما این چیزی نیست جز اختراع نوع جدیدی از هرمنوتیک که به تأویل و تفسیر می‌پردازد و بی‌اساس نظریه تضاد را مطرح می‌کند و از دل دانش ریاضی و حسابداری امور شک‌برانگیز و برهم‌زننده قاعده را استخراج می‌کند. به خاطر دارم که زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری در جلسه‌ای مورد سؤال یکی از دانشجویان قرار گرفت و آن دانشجو که طرفدار دترمینیسم تاریخی بود، از جبر تاریخی سخن گفت و به علامه خرده گرفت. ایشان گفتند من یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای درباره جبر و اختیار نوشته‌ام و آخر هم نفهمیدم جبر است یا اختیار؛ حال مبنای شما چیست؟ بعد هم دوستانه گفتند برادران به جای اتخاذ یک حرف و چسبیدن به آن شیوه تحقیق و علم‌آموزی را پیشه خود کنید و وجدان را قاضی بگیرید. حال بدهکار یا بستانکار بودن یک سازمان نه نیاز به جبر و اختیار دارد و نه به دترمینیسم تاریخی و کافی است عقل سلیمی آن را نگاه کند و شیوه‌های دقیق ریاضی را تعبیر و تفسیر نکند، زیرا تشتت در اصول تعریف‌شده و مورد قبول یک جامعه علمی آن هم در یک دولت واحد امری کاملا خلاف حکمرانی و مدیریت جامعه است. اگر امروز بخواهیم جای بدهکار و بستانکار و قاتل و مقتول را عوض کنیم، حتما در هر قدم که برداریم، این هرزگویی‌ها به جامعه سرایت می‌کند و خوب است حداقل به مدارک دانشگاهی‌مان احترام بگذاریم و به فرمایش علامه جعفری وجدان را قاضی بگیریم.

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات