کد خبر: ۳۵۹۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
کد خبر: ۳۵۸۹۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
کد خبر: ۳۵۸۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
کد خبر: ۳۵۸۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
کد خبر: ۳۵۸۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
کد خبر: ۳۵۸۸۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
کد خبر: ۳۵۸۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
کد خبر: ۳۵۸۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
کد خبر: ۳۵۸۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
کد خبر: ۳۵۸۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
کد خبر: ۳۵۸۱۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
کد خبر: ۳۵۸۱۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
کد خبر: ۳۵۷۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
کد خبر: ۳۵۷۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
کد خبر: ۳۵۷۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
کد خبر: ۳۵۷۲۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
کد خبر: ۳۵۷۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
کد خبر: ۳۵۷۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
زهرا اخلاقی/ خودش را در حال فرار میبیند. هرچه تندتر میدود ساواکیها به او نزدیک و نزدیکتر میشوند. نگران اعلامیههاست. داخل کوچهای میایستد، نزدیک است که قلبش هم بایستد. کوچه بنبست است... نفس عمیقی میکشد و صدای اذان او را از کابوس نجات میدهد.
عبدالقادر در حالی که اعلامیه را از یقه لباسش بیرون میکشد، خوابش را برای احمد تعریف میکند. هر دو میخندند. احمد اعلامیه را به دیوار میچسباند. یکدفعه صدای ترمز جیپ شهربانی هر دو را میترساند. خودش را در جیپ تصور میکند. یکی از ساواکیها پیاده میشود و به طرف آنها میدود. احمد دست عبدالقادر را میکشد و هر دو پا به فرار میگذارند...
کد خبر: ۳۵۶۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۸
کد خبر: ۳۵۶۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷