تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۱  ، 
کد خبر : ۲۷۰۴۳۲
ما و کلیسای ارتدوکس روسیه

ایران و واقعیت اوراسیایی روسیه

دکتر محمد مسجدجامعی ـ اشاره: نهمین دور نشست دینی مرکز گفتگوی ادیان با کلیسای ارتدوکس روسیه، در روزهای سوم و چهارم شهریور ماه در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار شد.دکتر محمد مسجد جامعی در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه مطلب، متن این سخنرانی از نظر شما می‌گذرد.

در شرایط بحرانی و بلکه بسیار بحرانی جهانی و منطقه ای به چنین نشست هایی به شدت نیاز داریم و اینکه برای حل بحران‌های موجود یا دست‌کم کاهش شدت آن، با یکدیگر همفکری و همکاری کنیم.

بخشی از دلایل به‌وجود آمدن شرایط دشوار کنونی عدم مشورت‌های جدید در بین کسانی است که دیدگاه‌ها و مصالح مشترکی دارند. بسیار امیدوارم این کنفرانس بتواند زمینه‌های واقعی چنین همکاری‌هایی را فراهم آورد.

در اینجا می کوشم بر اساس مطالعات، ارتباط ها و نیز تجربیات متعدد و فراوانی که داشته ام موضوع«فرصت ها، چالش ها و راه کارهای ارتقای همکاری ها» را به اختصار مورد بررسی قرار دهم.

1- در اواسط سال 1991 به عنوان سفیر کشورم به واتیکان اعزام شدم؛چند ماهی پس از پایان اشغال کویت و در آستانه فروپاشی بلوک شرق و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی. جریان اخیر پی آمدهای فراوانی در صحنه اروپا و به ویژه در روابط بین کلیساهای مختلف و خصوصاً دو کلیسای بزرگ کاتولیک و ارتدوکس داشت.

توضیح حتی بسیار کوتاهِ تحولات بین دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس در این دوران به طول می انجامد. نکته قابل تأمل برای اینجانب دریافت منطق فکری و رفتاری کلیسای ارتدوکس بود که در آن زمان در موقعیتی بحرانی، انفعالی و دفاعی قرار داشت.

برای کشف این منطق باید مقالات آنان را می خواندم و به سخنان شان با دقت و همدلی گوش فرا می دادم. چه درآنجا که به تاریخ و فرهنگ و عقاید و تاریخ معاصر شان و تجربه سخت‌شان با رژیم های کمونیستی باز می گشت و چه در آنجا که به مواضع و گلایه هایشان از کلیسای کاتولیک و رسانه ها و نشریاتشان راجع می شد.

این نخستین برخورد جدی نگارنده با واقعیت کلیسای ارتدوکس بود. کلیسایی که در سال های نخست دهه نود کمتر گوشی در اروپا آماده بود که سخنانش را بشنود.

موج انتقاد از کمونیسم آنچنان فراگیر و نیرومند بود که در قلمرو بلوک شرق آن زمان هیچ نقطه مثبتی دیده نمی شد و کلیسای ارتدوکس هم به مثابه بخشی از نظام حاکم سوسیالیستی نگریسته می شد و اینکه در خدمت منافع و تحکیم موقعیت او بوده است. واقعیت این است که این گونه نگرش و این گونه تبلیغات جهان مسلمان را هم تحت تأثیر قرار داده بود و جنگ بالکان و بوسنی هم آن را تشدید می کرد.

2- واقعیت بدان گونه نبود که تصویر می شد. احتمالاً ایران سریع تر از سایر کشورهای مسلمان این نکته را دریافت و کوشید سیاست بازتر و فعالتری در قبال کلیساهای ارتدوکس در پیش گیرد.

در اوج جنگ بوسنی ملاقات های متعددی بین سفیر ما در سارایوو و پاتریارک فقید کلیسای ارتدوکس صرب، پاوله، انجام شد.

در کنار این ابتکارات ملاقات‌هایی هم بین مقامات سیاسی و مذهبی ما و اسقف زاگرب، کاردینال کوهاریچ و نیز پولیچ، اسقف سارایوو که به تازگی به مقام کاردینالی رسیده بود، صورت گرفت.

مهم در این میان آن بود که ایران به فراست دریافت که برای حل مسئله بوسنی یا دست‌کم کاهش تشنج باید از ابزارهای دینی استفاده کند و ثانیآً تبلیغات مورد غفلت قرار گیرد. به این ترتیب ایران در مورد برقراری ارتباط با کلیسای ارتدوکس صرب نه تنها در بین ممالک اسلامی،بلکه در مجموع پیشگام بود.

تا آنجا که به یاد می آورم کشورهای بزرگ غربی، و به ویژه آمریکایی ها و انگلیس ها، مدتی بعد کوشیدند با کلیسای صرب رابطه برقرار کنند.

کم و بیش در همین ایام بود که ایران به اهمیت کلیسای ارتدوکس روس به عنوان بزرگترین کلیسای ارتدوکس و به مثابه پشتوانه فرهنگی و تاریخ و هویتی ملت روسیه و نیز به عنوان واقعیتی که می تواند به گسترش و تعمیق رابطه دو جانه کمک کند و در صحنه داخلی می تواند رابطه مناسبتری بین اقلیت مسلمان روس و جامعه و حکومت روسیه ایجاد کند،پی برد.

به ویژه در آن ایام که مشکلاتی در منطقه قفقاز و قفقاز شمالی وجود داشت، مشکلاتی که به شکلی فراینده افزایش می‌یافت و متراکم می شد.

اینجانب در پاییز 1993 سفری به مسکو داشتم و با پاتریارک فقید روسیه، الکسی دوم، دیدار کردم و از نزدیک با بخش های مختلف دینی و آموزشی این کلیسا آشنا شدم. متعاقب همین ارتباط بود که نماینده کلیسای روس در تهران، عالیجناب کشیش زرکش اف که هم اکنون ارتقای مقام یافته است، تعیین شد. همچنانکه گفتگوهای دو جانبه دینی آغاز شد که خوشبختانه همچنان ادامه دارد.

علیرغم آنکه ایران گفتگوهای فراوانی با کلیساهای مختلف داشته و دارد،ولی گفتگویش با کلیسای روس یکی از منظم ترین و نهادینه شده ترین ها است. این نشان دهنده مفید بودن آن و نیز عزم طرفین برای ادامه این ارتباط‌ها است.

حال سوال این است که آیا این رابطه می تواند فعال تر و سازنده تر شود؟ و چه راه کارهایی برای آن متصور است.

3-روسیه واقعیتی اوراسیایی است‌. این واقعیت‌ علیرغم فراز و نشیب های تاریخی پیوسته وجود داشته و در آینده هم وجود خواهد داشت. چه در زمان تزارها و چه در دوران حکومت سوسیالیستی و چه پس از آن.

مشکل کنونی غرب و روسیه تا حدودی به دلیل همین واقعیت تاریخی و هویتی است. آنها خواهان روسیه ای اروپایی هستند و نه اوراسیایی.

روسیه ای که با معیارهای اروپایی سیاست گذاری و سیاست پردازی کند و روسیه می خواهد روسیه باشد و روسیه بماند. از این دیدگاه موضع این کشور هم راستای موضع همه افراد و تمامی کشورهایی است که خواهان زندگی بر اساس فرهنگ و هویت خویش هستند.

به جز این، روسیه از معدود کشورهایی است که در برابر سلطه همه جانبه غرب می ایستد و به راه خود می رود. نمونه بارز آن سیاست خاورمیانه ای روسیه پس از تحولات بهار عربی است. نکته دیگر اینکه ویژگی اوراسیایی و نگاه به آسیای این کشور موجب تقویت وزن آسیا در روابط بین الملل خواهد شد. بدون شک همکاری نزدیک تر روسیه و کشورهای آسیایی و نیز چین و هند این وزنه را سنگین تر خواهد کرد و این به نفع ما و تمامی آسیایی‌ها و خود روسیه است.

در اینجا نمی توان به تمامی نکاتی که به واقعیت اوراسیایی روسیه مربوط می شود اشاره کرد و نتایج مترتب بر آن را باز شمرد. اجمالاً می توان گفت که این همه به نفع ما و سایر کشورهای مستقلی است که مایلند با تکیه بر خود و فرهنگ و قابلیت های خود زندگی کنند.

نکته مهم در اینجا این است که کلیسای روس به طور مستقیم و غیر مستقیم پشتوانه بزرگ این واقعیت است. کلیساهای ارتودوکس و از جمله کلیسای روس به مراتب شرقی تر از دو کلیسای کاتولیک و پروتستان هستند، این ویژگی ذاتی این کلیساها به شمار می‌روند.

4-نباید فراموش کرد که روسیه وسیع ترین کشور جهان است و در خود اقوام و ادیان و فرهنگ های مختلفی را جای داده است.

مطمئناً کلیسای روس جایگاه خاص خود را دارد اما این نباید موجب به حاشیه راندن ادیان و فرهنگ های دیگر شود. اسلام و فرهنگ اسلامی نیز بخشی از واقعیت و بلکه بخشی از هویت روسیه است. همچنانکه ویژگی اوراسیایی او تا مقدار قابل توجهی مرهون اسلام و میراث اسلامی او است.

از این گذشته اگر روسیه بخواهد در صحنه بین المللی سیاست مستقل و به‌ دور از سلطه غربی را در پیش گیرد باید متحدان یا دست‌کم همفکرانی داشته باشد. مطمئناً در بین کشورهای مسلمان کشورهای فراوانی هستند که می توانند و می خواهند در کنار او قرار گیرند و این در صورتی ممکن است که اقلیت مسلمان این کشور جایگاه و پایگاهی متناسب با شأن خود داشته باشند.

از این دیدگاه پرداختن به اقوام و ادیان دیگر و از جمله اسلام یک ضرورت است. اگر چه پرداختن به این مهم به مقامات دولتی و حکومتی مربوط می شود، اما کلیسای ارتدوکس می تواند نقشی سازنده و تسهیل کننده داشته باشد.

مطمئناً همکاری ایران و این کلیسا می‌تواند برای این کلیسا مغتنم و بلکه بسیار مغتنم باشد.همچنانکه این همکاری می‌تواند در چاره سازی برای تعدیل اندیشه تکفیری و گروه های افراطی موجود در روسیه موثر واقع شود.

بخشی از دلایل گسترش اندیشه تکفیری عدم عمق معلومات دینی است. بدون شک ایران به لحاظ غنای فکر دینی و فلسفی و عرفانی یکی از بهترین کشورها برای جبران این کاستی‌ها است.

5-مشکل می توان در یک مقاله کوتاه تمامی موارد قابل همکاری را بر شمرد. مطمئناً همکاری های علمی و آکادمیک یکی از مهم ترین ها است. در حال حاضر تعداد فراوانی از متون دینی غربی، اعم از آنکه توسط مقامات مذهبی نوشته شده باشد یا توسط اساتید غیر مذهبی، به زبان فارسی ترجمه شده است.

حال آنکه به ندرت می‌توان ترجمه متون ارتدوکسی که توسط خود ارتدوکس ها تدوین شده باشد را یافت. این سخن در مورد تحقیقات مسیحی هم صحیح است.

کتاب‌ها و رساله‌‌های فراوانی درباره تاریخ و فرهنگ و اعتقادات دو کلیسای پروتستان و کاتولیک نوشته شده، اما نمونه‌های ارتدوکسی آن بسیار نادر است.

نمونه دیگر مساله حضور و تداوم حضور مسیحیان خاور میانه ای است که عمدتاً ارتدوکس هستند. آنها بخشی از تاریخ و فرهنگ این منطقه هستند و در سامان دادن ادب و فرهنگ جامعه معاصر عرب نقشی بیش از نسبت عددی خود داشته اند.

اما چالش های ناشی از بهار عربی موقعیت آنان را سخت متزلزل کرده است. حال آنکه حضور آنان به دلایل مختلف به نفع تعادل اجتماعی و فرهنگی و عدم قطبی شدن فکری و سیاسی این جوامع است. اگر اینان نقش اجتماعی و فرهنگی فعال تری می داشتند،‌ اندیشه تکفیری بدین گونه در نمی آمد و این چنین یکه تاز نمی شد.

خوشبختانه مسیحیان منطقه و بویژه ارتدوکس هایش فاقد گرایش های تبلیغی هستند و این نکته مهمی است.

چرا که چنین گرایش هایی خود آماده کننده زمینه برای گسترش افکار سلفی است. بدون شک همفکری و همکاری ایران و کلیسای روس و سایر کلیساهای منطقه می تواند به بهبود شرایط کمک شایانی کند.

اگر چنین مشورت‌هایی از آغاز بحران در سوریه وجود می داشت موقعیت عمومی این کشور و نیز موقعیت مسیحیانش از آنچه هم اکنون هست، بهتر می‌بود.واقعیت این است که زمینه‌های همکاری به مراتب بیش از آن مقداری است که ذکر شد.

ضمن آنکه با توجه به شرایط دو کشور و نیز شرایط بین المللی و منطقه ای اگر این همکاری به طور جدی شروع شود، زمینه‌های جدیدتری پدیدار خواهد شد. مهم این است که طرفین با اراده‌ای جدی و با توجه به واقعیت ها، و نیز محدودیت ها، همفکری و همکاری را آغاز کنند و به پیش روند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات