صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۸۴۵۱۳

یادداشت روزنامه های 22 آذرماه

روزنامه کیهان **

به هوشیاری بیشتر نیاز داریم / سعدالله زارعی

تشدید اقدامات امنیتی علیه محور مقاومت در منطقه به مرز هشدار رسیده است. ورود نظامیان ترکیه به شمال عراق و اقدام مجلس نمایندگان آمریکا در بازتولید اتهام محور شرارت علیه ایران و همزمان با این مباحث سخن گفتن از اعزام نیروهای جدید غربی عربی بنام اقدام علیه داعش در سوریه و عراق، علامت‌های بالینی تشدید وضعیت امنیتی منطقه می‌باشد. برای چند و چون این تحولات توجه به نکات زیر ضرورت دارد:

1- حمله به هواپیمای نظامی روسیه که به دعوت دولت دمشق وارد فضای شمال سوریه شده بود، درست چند روز پس از ماجرای تروریستی پاریس اتفاق افتاد و همزمان با ابراز تأسف شدید نسبت به ماجرای پاریس، دولت آمریکا حمایت کامل خود را از اردوغان در مناقشه پیش آمده بین روسیه و ترکیه اعلام کرد. این در حالی است که محکوم کردن تروریزم و اسقاط هواپیمای نظامی روسیه که به منظور مقابله با داعش و بقیه گروه‌های تروریستی وارد سوریه شده بود، قابل جمع نیست.

2- درست در فضایی که ترکیه از واکنش نظامی روسیه در نگرانی به سر می‌برد، نظامیان ترکیه یک واحد نظامی به استعداد 130 نفر و حدود 20 تانک و نفربر زرهی را به شمال موصل اعزام کردند و علیرغم مخالفت صریح دولت عراق، آنکارا بر ابقاء این نیروها در خاک عراق و افزایش آنان تأکید کردند: اردوغان اعزام این نیروها را به درخواست مسعود بارزانی رئیس دولت اقلیم کردستان عراق مرتبط کرد و حال آنکه قوانین بین‌المللی اجازه نمی‌دهد در امور امنیتی به استناد درخواست دولت یک اقلیم مداخله نظامی صورت گیرد چراکه چنین اقدامی نقض صریح حاکمیت ملی آن کشور محسوب می‌شود و این در حالی است که منطقه حضور نظامیان ترکیه هیچ ارتباطی با دولت اقلیم ندارد. پایگاه «عشیقه» بخشی از استان عرب‌نشین نینواست و ربطی به مناطق کردی ندارد. در این منطقه ایزدی‌ها، مسیحی‌ها و کردها حضور دارند و اردوغان با مداخله در این منطقه علاوه به نقض حاکمیت ملی عراق، مقدمات درگیری‌های خونین طایفه‌ای را نیز فراهم کرده است.

مداخله نظامی ترکیه در شمال موصل نشان می‌دهد که حمله به هواپیمای روسیه در سوم آذر ماه جاری یک اقدام برنامه‌ریزی شده با هدف تغییر وضع امنیتی منطقه به نفع آمریکا و ترکیه صورت گرفته است. این موضوع علی‌القاعده می‌تواند بیانگر سلسله رخدادهایی باشد که یکی پس از دیگری از سوی آمریکا و ترکیه به اجرا گذاشته می‌شود و نیاز به واکنش فیصله دهنده دارد.

3- مذاکرات بارزانی و اردوغان که پیش از این بصورت محرمانه انجام شده بود، پس از مداخله نظامی ترکیه در شمال موصل جنبه رسمی و علنی پیدا کرد. پس از این حمله، بارزانی تأیید کرد که این مداخله با اطلاع او صورت گرفته است. این موضوع نشان می‌دهد که ترکیه به موازات تشدید درگیری با کردهای خود، درصدد برآمده است تا از اختلافات کردهای عراق با دولت بغداد برای پیشبرد سیاست‌های ضدعراقی خود سود جوید. در این میان جدا از اقدام فتنه‌انگیزانه دولت اردوغان، شاهد خیانت مسعود بارزانی از یک سو علیه کردها و از سوی دیگر علیه دولت عراق هستیم. در این مداخله جرم بارزانی قطعاً از جرم اردوغان سنگین‌تر است و دولت عراق باید با استفاده از ابزارهای خود ابتدا حاکمیت خود را بر کردستان اعمال کند و پس از آن به تجاوز نظامی ترکیه خاتمه دهد. جالب این است که حدود یک سال پیش وقتی که منطقه کردی عراق از سوی داعش مورد تهدید قرار گرفت درخواست بارزانی از آمریکایی‌ها برای کمک به جایی نرسید و اگر کمک به موقع ایران نبود داعش با کمک ترکیه بر منطقه کردستان مسلط شده بود. بارزانی در این میان با نادیده گرفتن هم پیمانی اردوغان- ابوبکر البغدادی در زمان حمله شهریور ماه گذشته داعش به اربیل، هم اینک که داعش با ضربات نیروهای عراقی مؤتلف ایران، بشدت ضعیف شده به هم پیمانی با حامی داعش رسیده است! بارزانی جدای از اینکه به کردهای ترکیه و سوریه پشت کرده و جنایات دولت اردوغان علیه آنان را نادیده گرفته است، موقعیت امنیتی منطقه کردستان عراق را نیز به مخاطره انداخته است چرا که در صورت بهم خوردن موازنه در منطقه شمال عراق، بغداد و تهران سکوت نمی‌کنند و این می‌تواند منازعات کنونی را به منطقه کردی در عراق بکشاند. طبعاً در چنین شرایطی مانع موجود بر سر راه توسعه داعش به سمت شمال نیز ناخواسته از میان می‌رود و دیوارهای دفاعی اربیل در همان دقایق اولیه فرو می‌ریزد. در واقع در اینجا بارزانی پیش از آنکه مرتکب خیانت علیه کردهای ترکیه و سوریه شده باشد، به مردم کرد عراق خیانت کرده است.

4- اقدام روز سه‌شنبه گذشته مجلس نمایندگان آمریکا در باز تولید اتهام «محور شرارت» علیه ایران و تصویب طرحی که ایران را نا امن و یکی از مراکز تولید تروریزم معرفی می‌کند، معنادار به حساب می‌آید. این در حالی است که دو روز پس از آن «حنان فتلاوی» یک نماینده مجلس عراق فاش کرد وزرای خارجه و دفاع آمریکا سرگرم آماده‌سازی شرایط در عراق برای اعزام دهها هزار نیروی نظامی مزدور- عمدتاً عربی- هستند.

آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که آنچه نیروهای نظامی آنان را در سال 2011 از عراق اخراج کرد، هماهنگی‌های انجام شده میان عراق و ایران بود و امروز نیز، ایران مهمترین مانع بازگشت دوباره نظامیان آمریکا به عراق محسوب می‌شود. در واقع مجلس آمریکا با تصویب طرح ضدایرانی خود که بدون شک با درخواست وزارت خارجه و دفاع آمریکا همراه بوده است بازسازی موقعیت نظامی آمریکا در عراق را کلید زده است. البته این موضوع ساده‌ای نیست و تحقق آن نیازمند همراهی دولت عراق می‌باشد. از این رو هیچ بعید نیست که مداخله نظامی ترکیه در شمال موصل یک قطعه از پازل آمریکایی‌ها برای هل دادن عراق به سمت آمریکا به گمان رها شدن از تجاوز نظامی ترکیه باشد. اگرچه رئیس‌جمهور، دولت عراق، مرجعیت و گروههای مختلف عراقی بخصوص گروههای شیعی در این مورد موضع یکپارچه‌ای داشته‌اند ولی مواضع دولت اقلیم کردستان عراق و مواضع بعضی از شخصیت‌های سنی عراق - از جمله موضع سلیم الجبوری - به نحو تاسف‌انگیزی مسئولانه و در جهت مقابله با مداخله خارجی نبوده است. این شکاف سیاسی کار را بر دولت عراق سخت می‌کند ولی با این حال اگر شیعیان عراق موضع یکپارچه کنونی خود را حفظ کنند، شکاف‌های موجود و مواضع ضعیف رهبران کردی و رهبران سنی عراق کمک چندانی به طرح‌های مداخله‌گرایانه آمریکا و ترکیه نمی‌کند.

5- موضع مجلس نمایندگان آمریکا علیه ایران که بدون شک به درخواست دولت‌ آمریکا صورت گرفته است، حساسیت شرایط را به ما گوشزد می‌کند. آمریکایی‌ها با ناامن‌ نشان دادن ایران به عوامل تروریستی خود گرا داده‌اند که ناامن‌سازی ایران کلیدخورده و آنان باید برای ایفای نقش در این موضوع آماده باشند. در ادبیات نظامی دنیا، این یک علامت انکار برای مداخله به حساب می‌آید. اما این چه نوع مداخله‌ای است؟ در این روند دو سطح مداخله می‌تواند اتفاق بیفتد و البته این دو سطح می‌توانند توأمان مدنظر قرار گیرد. یکی از این مداخلات شبیه آنچه در عراق یا سوریه اتفاق افتاده است، می‌تواند مداخله امنیتی و نظامی مستقیم و غیرمستقیم - یا یکی از این دو - باشد. اقدام آمریکا در شکل‌دهی به یک ائتلاف و آنچه اخیرا توسط «فتلاوی» فاش شد، شکل‌دهی به «ارتش مزدوران» علیه سوریه می‌تواند یک الگو باشد و در جای دیگر- یعنی ایران - نیز کاربرد داشته باشد. کما اینکه مداخله نظامی مستقیم ترکیه در عراق زیر چتر یک گروه داخلی در این کشور، می‌تواند یک الگو باشد و در جای دیگر نیز کاربرد داشته باشد. در واقع در این دو مدل رفتاری، مداخله نظامی یک یا چند کشور علیه یک کشور دیگر، الزاما نیازمند موافقت دولت آن کشور نیست، خواست یک ائتلاف بین‌المللی یا درخواست یک گروه داخلی - ولو غیر قانونی- برای مداخله نظامی کفایت می‌کند؛ اقدام توأمان و هماهنگ آمریکا و ترکیه که پس از ماجرای پاریس صورت‌بندی شده و با حمله ترکیه به سوخوی 24 روسیه کلید خورده، نوعی تغییر حقوقی و امنیتی در جغرافیای منطقه است و از این رو ایران باید پیش از آنکه با چنین الگوها و فرمول‌هایی تهدید امنیتی و حقوقی شود به مقابله جدی با آن برخیزد و از این منظر می‌توان به اهمیت توافق ایران و روسیه در مسائل امنیتی منطقه پی برد. توافق ایران و روسیه از آنجا که از یک سو ناظر بر مقابله فراگیر با تروریزم است و از سوی دیگر عملیات نظامی ناظر بر محور قرار گرفتن دولت‌ها در سرزمین‌های مورد تهدید تروریزم است، یک اقدام آفندی قوی در دفاع از مرزها و حقوق کشورهای منطقه به حساب می‌آید.

اما یک جنبه دیگر از اقدام مجلس نمایندگان آمریکا مربوط به حوزه سیاسی می‌شود. این اقدام در آستانه انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان ایران صورت گرفته و دارای پیام خاصی است. آمریکایی‌ها چندی است گمان کرده‌اند مردم ایران «کنار آمدن» را بر مقاومت در برابر آمریکا انتخاب نموده و نیروهایی در حاکمیت ایران هستند که این انتقال از مقاومت به کنار آمدن را مدیریت می‌نمایند. مجلس نمایندگان آمریکا در این طرح با زنده کردن اتهام محور شرارت درصدد برآمده است تا به خیال خود مردم ایران را از ترس جنگ و تحریم‌های جدید به سمت تنزل از مواضع انقلابی سوق دهد.

اما آنان این روش را در طول سال‌های گذشته تجربه کرده و همواره ناکام بوده‌اند این بار هم به نتیجه نمی‌رسند البته به شرطی که بزک کردن‌هایی که «دوستان آمریکا» در ایران از چهره و نیات آمریکا می‌کنند به توهم آمریکایی‌ها دامن نزند و آنان را وسوسه ننماید.

***************************************

روزنامه قدس **

غریبه‌های غریب‌نواز/ رضا روبانی

نمی دانم چقدر آب شد سنگ مرقد پیامبر(ص) با اشک دیدگان فرزندانش و غریبه‌گی وصله تن آنان شد از همان موقع که بزرگ‌شان از دنیا رفت. و قبررسول‌الله شد آغوش گرمی در برابر سوز و سرمای نامردمانی های زمانه و سنگ صبور ناله های غریبی اهل بیت (ع)؛ علی، زهرا، حسن، حسین، زینب... )ع).

اصلا مُخَوّل سجستانی چه می دانست که تهنیت گفت به "رضا"ئی که داشت در کنار جدّش با صدای بلند گریه می کرد و می خواست به حال خود باشد. حالی که می‌دانست دیگر به مدینه باز نخواهد گشت و در "غربت" از دنیا خواهد رفت... .

باید در لغتنامه های تاریخ ذیل واژه "دعوت" پی‌نوشتی باز کنند و برای اهل بیت پیامبر (ص) این لغت را "غربت"معنا کنند. چون هر جا برای ایشان "دعوتی" بود جز "غربت" در برنداشت.

و شیعه می‌فهمد معنای این واژه را؛ چون خوب می‌داند آن هنگام که امام سجاد (ع) پیکر مطهر پدر را به خاک سپرد، بر روی قبر ایشان نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.

در چسباندن دو انگشت حضرت رضا(ع) دید و امروز ما در قبر امام و قبر هارون می بینیم... .قبر "رضا"ئی که شد کعبه‌ای برای طواف عاشقانش و قبر هارونی که فقط لعن عاشقان رضا چون جمرات بر آن رَمی می شود!

صحبت از کعبه شد و عاشقی. هر چند اختلاف است در اینکه "آقامون" سرآغاز سفر غریبی‌، سفر به خانه خدا داشته اند یا خیر؟ اما هر کس دلش را حتی یکبار به طواف "انیس النفوس" برده باشد، خوب می داند از دل رضا تا خانه خدا هیچ اختلافی نیست و رضا همین که آمد شد کعبه دل‌ها؛ پدر بزرگوارش هنگام تولد "آقامون" به مادرش (نجمه خاتون)گفت که : "بگیر او را که او باقی مانده الهی در زمین خداوند است".

و باب الحوائج این را هم گفت که ثواب زیارت پسرش برابر است با هفتاد هزار حج.

چون "آقامون" خودش غریبی کشیده و برای حاجی شدن هم کافی است دلت را خرجش کنی و به او بگویی که " فَکُنْ لِی شَافِعا إِلَی اللَّهِ یَوْمَ فَقْرِی..." .

آری؛ اذن دخول حرم آقامون امام رضا (ع)، فقیری‌ست. مسلکی که از پیامبری (ص) به ارث رسیده که گفته‌اند: "الفقر فخری" فقر باعث فخر من است" و برای این خاندان عشق است فقیری. خاندانی که دل از غربت آبادی به اسم دنیا بریده‌ بودند و فقط رسم گدایی خدا را پیشه کردند؛ "يا أَيهَاالنَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ... " (فاطر-آیه 15)– و حاصل این طریقت زندگی شد کرامت‌هایی که نذر عاشقانشان می کنند.

و چه جایی بهتر برای گدایی از در خانه صاحب کَرمی که زیارتش معروف شد به "حج فقرا". آن‌جا "آقامون" اشک چشم های حاجی ها را هم خریدار است و خیسی دیدگانشان را تطهیر دلشان می کند و همه را روسفید و راضی برمی گرداند.

فقر فخری بهر آن آمد سنی/تا ز طماعان گریزم در غنی توی رسم و آداب گدایی این است که برای درخواستت مقدار و اندازه تعیین نکنی وسرت را بیاندازی پایین و دستت را جلوی غنی بالا ببری و دراز کنی و بگویی "هر چی کرمته...".

و نهایت ادب گدایی را می توانی در دعای ابوحمزه ثمالی که آئین نامه گدایی ست، بخوانی که چه زیبا از خدای خود درخواست می کند: "وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ..." (وازفضل خویش برمن بیفزا...)؛ فضل خدا هم که مقدار و اندازه و تمامی ندارد... . و ادبی دیگر در گدایی اینکه تا دیدی درب خانه صاحب کرمی هستی، آنقدر تملق و چاپلوسی‌اش کنی تا رحمتش شاملت شود: " فَوَعِزَّتِكَ لَوِ انْتَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِما اُلْهِمَ قَلْبي مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِكَرَمِكَ وَسَعَه رَحْمَتِكَ "

(به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز ازدرخانه ات برنخیزم دست ازتملق و چاپلوسیت برندارم چون شناسایی کرمت و رحمت وسیعت به دلم الهام شده)

و حال تو آداب گدایی را در خانه "آقامون" پیاده کن، و قدر نیازت را به کَرم او بسپار؛ چون برای سلطان رسم نیست دست فقیر را با کم پر کند... .

تمام همه ي آنچه که داريم فداي سرتان حضرت سلطان

غريبيم و خدا گفته شمائيد فقط يار غريبان

ضعيفيم و خدا گفته توئي مونس و غمخوار ضعيفان

عجب نيست اگر دست به دامان شمائيم

عجب نيست دَرِ خانه ي لطف تو گدائيم

حرم رسول خدا (ص) ، بقیع(که آخر شیعه آنجا هم حرم می‌سازد) و یا حرم امام رضا علیه‌‌السلام... هر جا که بساط گدایی‌ات را پهن کرده‌ای، خوشا به سعادتت. خوشا به سعادتِ شما غریبه‌ایی که میهمان غربت‌آبادهای دیار آشنایی‌هایی و در تلاش برای گریختن از خود به سوی خدایی و به مانند پرنده‌ای فرار از قفس خلوتی زیبا با خورشیدهای عالم داری و بخوان « اللّهُمَّ اِلَیْکَ صَمَدْتُ مِنْ اَرْضی و َقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ» و دستان گدایی‌ات را بالا بیاور و رحمتی را از خدا طلب کن که سال‌هاست "غریب" مانده است و عهد ببند که دیگر شیعیان نخواهند گذاشت، "دعوت" به "غربت" معنا و ختم شود...

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

وقتی حامیان تروریسم تروریسم را محکوم می‌کنند!

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دولت عربستان، در روزهای گذشته با میزبانی سران گروه‌های تروریستی سوریه و همچنین پذیرائی از سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، اقدام به یک مانور تبلیغاتی چندجانبه کرد. آل سعود از یکطرف تلاش کردند جمهوری اسلامی ایران را غاصب جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جلوه دهند و از طرف دیگر،‌ خود را ناجی ملت‌های سوریه،‌ یمن و تمام سرزمین‌های عربی معرفی نماید.

در بیانیه‌ای که به مناسبت اجلاس سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در ریاض منتشر شد، بدون آنکه اشاره‌ای به تهاجم ویرانگر عربستان به کشور یمن و کشتار هزاران نفر از مردم بی‌گناه این کشور اعم از زن و کودک و پیر و جوان و نابودی صدها مسجد و مدرسه و بیمارستان و خانه مردم شود، سخن از بازسازی یمن به میان آمده که به عنوان همراهی با دولت مزدور آل سعود در این کشور قرار است صورت بگیرد. در همین حال، اعلام حمایت همه جانبه دولت عربستان از گروه‌های تروریستی معارض دولت سوریه و تاکید بر ضرورت حذف بشار اسد از حکومت این کشور و حاکم شدن تروریست‌هائی که سوریه را به ویرانه تبدیل کرده‌اند و با ناامن ساختن منطقه، خدمات بزرگی به رژیم اشغالگر صهیونیستی به عمل آورده‌اند، رژیم آل سعود نشان داد که نه تنها ناجی ملت‌های عرب نیست بلکه عامل اصلی ناامنی این کشورها و کل منطقه خاورمیانه است.

درباره جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، ادعای اعضای شورای همکاری خلیج فارس، بقدری تکراری و نخ نما شده است که به یک طنز سیاسی تبدیل شده و توجه کسی را به خود جلب نمی‌کند. جمهوری اسلامی ایران، همواره به این ادعای مضحک پاسخ روشن داده و شیوخ حاشیه خلیج فارس را به تعقل و پرهیز از آلت دست بیگانگان شدن دعوت کرده است. بی‌ارزش بودن بیانیه‌هائی از قبیل آنچه اجلاس اخیر شیوخ حاشیه خلیج فارس در ریاض منتشر کرده‌اند آنقدر روشن است که سلطان عمان حاضر نشد در این اجلاس شرکت کند. پشت پرده ادعای ارضی نسبت به جزایر سه گانه ایرانی، دستورالعملی است که دولت‌های استعماری به شیوخ خلیج فارس داده‌اند تا با این ادعا بتوانند چهره اشغالگری رژیم صهیونیستی را به فراموشی بسپارند و بر جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم مظلوم فلسطین سرپوش گذاشته شود. روابط پنهان و آشکار آل سعود و شیوخ قطر و امارات با رژیم صهیونیستی بهترین شاهد برای اثبات این واقعیت است که شیوخ حاشیه خلیج فارس برای بزک کردن چهره کریه رژیم صهیونیستی به ادعای تکراری مالکیت امارات بر جزایر سه گانه ایرانی و اشغال آنها توسط ایران متوسل می‌شوند.

روی دیگر این سکه تقلبی، جنایاتی است که خود شیوخ حاشیه خلیج فارس علیه ملت‌های عرب مرتکب می‌شوند. اکنون افکار عمومی جهان از این واقعیت اطلاع دارند که شیوخ عربستان، قطر و امارات عاملان قتل هزاران نفر از مردم یمن و ویرانی این کشور هستند. همه می‌دانند که جنایات تروریست‌ها در سوریه با هزینه آل سعود و شیوخ قطر صورت می‌گیرد. بر کسی پوشیده نیست که گروه تروریستی داعش و سایر تکفیری‌ها از آبشخور وهابیت سیراب می‌شوند و ریشه در حاکمیت مشترک آل سعود و مفتی‌های وابسته به آنها دارند. طشت آل سعود چنان از بام افتاده که حتی کشورهای اروپائی نیز آل سعود را عامل اصلی ناامنی منطقه خاورمیانه عربی می‌دانند و سازمان عفو بین‌الملل همین دیروز اعلام کرد عربستان در یمن مرتکب جنایات جنگی شده است.

آل سعود، برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی که در یمن، بحرین، شرق عربستان و سوریه مرتکب شده‌اند ضیافت‌های آنچنانی پیاپی در ریاض تشکیل می‌دهند و با هزینه کردن دلارهای نفتی تلاش می‌کنند چهره منفور خود را بزک نمایند و چنین وانمود کنند که درصدد حمایت از ملت‌های عرب و تامین امنیت منطقه هستند. تبلیغات پرحجمی که دولت عربستان این روزها برای پیروز نشان دادن خود در جنگ یمن می‌کند و در تلاش است چنین وانمود نماید که عوامل دست نشانده خود را به حاکمیت در یمن برگردانیده، فقط یک رویاپردازی است. واقعیت یمن را باید در سرنگونی جنگنده سعودی در آسمان یمن و غرق شدن ناوهای آن در آبهای این کشور جستجو کرد. مردم یمن، چنان مقاوم هستند که هرگز در برابر آل سعود تسلیم نخواهند شد و تا انتقام خود را از آنان نگیرند از پای نخواهند نشست. آینده یمن، سوریه و بحرین از آن مردم این کشورهاست و برای آل سعود چیزی غیر از ننگ و رسوائی باقی نخواهد ماند.

در مقابل، پرونده نظام جمهوری اسلامی در منطقه به روشنی نشان می‌دهد که همواره در کنار ملت‌ها قرار داشته و در برابر تروریسم و حاکمان مستبد، وابسته و زورگو از مردم حمایت کرده است. تردیدی نیست که این منطق پیروز نهائی خواهد بود، زیرا همواره این ملت‌ها هستند که با اراده پولادین خود بر زورگویان غلبه می‌کنند حتی اگر حامیان تروریسم با توسل به ترفندهای تبلیغاتی و ظاهرسازی، تروریسم را محکوم کنند.

***************************************

روزنامه خراسان**

نمایندگان ریاض یا نمایندگان مخالفان سوریه؟/دکتر علیرضا رضاخواه

در حالی که حدود یک ماه به زمان تعیین شده در نشست ژنو 2 برای آغاز گفت‌وگوها میان دولت سوریه و مخالفان باقی مانده، دربار سعودی اجلاسی سه‌روزه را در ریاض برگزار کرد تا گروه های معارض سوری را به وحدت برساند. امری که به اعتقاد بسیاری تحقق آن بعید به نظر می رسد. با این حال آمریکا و چند کشور دیگر حامی مخالفان دولت سوریه چندی پیش اعلام کرده بودند که تشکیل چنین اجماعی پیش‌نیاز آغاز دور جدید مذاکرات برای یافتن راه‌حلی جهت پایان دادن به بحران سوریه است. این ماموریت غیر ممکن به عربستان که پدر خوانده همه گروه های تروریستی در سوریه است محول شد. عربستان نیز هفته گذشته و در یک شو تبلیغاتی سه روزه، در ریاض از اتمام این ماموریت خبر داد. دربار سعودی اعلام کرده است که به یک هیات، مرکب از مخالفان سیاسی و گروه های مسلح، برای نمایندگی جبهه معارضه دست یافته است. با این حال هیئت انتخابی سعودی ها با بحران فقدان مشروعیت مواجه است. بحرانی که اصلی ترین دلیل آن را در فراگیر نبودن آن می توان یافت.

نمایندگان عربستان یا نمایندگان مخالفان

اعضای جبهه معارضه در سوریه تنها در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن هم این حقیقت که یک دیگر را قبول ندارند. درگیری های خونین میان گروه های تروریست در داخل سوریه و عدم امکان اجماع آنها در حوزه سیاسی در طول پنج سال گذشته شاهد این مدعا هستند. یکی از دلایل اصلی اختلاف های گسترده در جبهه معارضان سوری را می توان به اختلاف منافع حامیان خارجی آنها مربوط دانست. به عنوان نمونه در نشست اخیر در ریاض کردهای سوریه و از جمله «اتحاد دموکراتیک کردها» دعوت نشدند و به همین علت، کردها خود به همراه برخی دیگر از مخالفان، از روز سه‌شنبه نشستی دو روزه در استان حسکه در شمال شرقی سوریه برگزار کردند. دلیل این عدم دعوت ناراحتی احتمالی آنکارا عنوان شده است. این در حالی است که کردهای سوریه اصلی ترین همپیمان آمریکا در روی زمین در سوریه هستند. علاوه بر این برخی گروه های معارض سوری به دلیل شرکت گروه های تروریستی چون جیش‌الاسلام و احرارالشام از شرکت در نشست ریاض خودداری کردند.

در همین زمینه «هیثم مناع» از مخالفان سرشناس سوری که در پاریس اقامت دارد گفت که جریان سیاسی وی در این نشست شرکت نکرد چراکه مخالفان لیبرال صدای واحدی ندارند. او همچنین با انتقاد از ترکیب هیئت های شرکت کننده در این اجلاس تصریح کرده است: چطور می توان در نشستی حضور یافت که «عبدا. . . المحیسنی» که مفتی تکفیری های جیش الفتح است حضور داشت؟ آیا مردم سوریه به دنبال تشکیل دولتی همچون دولت طالبان افغانستان بودند؟ هشام مروه از دیگر مخالفان سوری نیز درباره نشست ریاض گفته که نتایج این نشست به سود مخالفان مسلح بوده است. نکته جالب تر این که گروه تروریستی احرار الشام که از مدعوین پادشاه سعودی بود، نشست ریاض را پیش از اتمام آن به صورت اعتراضی ترک کرد و سپس در توئیتر نوشت «کسانی در جلسه بودند که روابطی با اسد دارند. » با وجود این اختلافات سعودی ها اعلام کرده اند که معارضان سوری در نشست ریاض به توافق رسیده اند. ادعایی که خود سعودی ها بیش و پیش از همه بر کذب بودن آن واقف اند.

عربستان به دنبال چیست؟

با این حال سوالی که در این میان مطرح می شود این است که عربستان با وجود علم داشتن به این واقعیات در نشست ریاض به دنبال چه بوده است؟ در پاسخ بایستی گفت، بحران پنج ساله سوریه که سعودی ها از جمله مهم ترین بازیگران و عاملان به وجود آمدن آن بوده اند در حالی به مراحل پایانی خود نزدیک شده است که عربستان و ترکیه بزرگترین بازندگان آن لقب گرفته اند. ترکیه برای فرار از نتایج شکست خود، دست به ماجراجویی های جالبی زده و از یک طرف جنگنده روسی را سرنگون کرده و از سوی دیگر با تجاوز به خاک عراق نظامیان خود را در این کشور مستقر کرده است. در طرف مقابل عربستان با شیوه ای مشروع تر سعی دارد آخرین تلاش های خود را برای ماندن در صحنه تاثیرگذاری منطقه به کار بگیرد. لذا دربار سعودی پیش از برگزاری این نشست تمام خواسته های خود را به میهمانانش دیکته کرده و راه را برای هرگونه مخالفتی بسته بود. از همین رو روشن است قبل از برگزاری نشست ژانویه، عربستان اقدام به نمایش قدرت و تشکیل تیمی کرده که دقیقا براساس منافع سیاست خارجی اش تشکیل شده است . از همین رو است که بر خلاف توافقات ژنو2، بیانیه ریاض باردیگر همچون گذشته بدون اشاره به لزوم مبارزه با تروریسم در سوریه بر برکناری بشار اسد از قدرت در آغاز مرحله انتقالی تاکید می کند. یعنی همان حرف های قبلی سعودی ها. با این وجود دیگر چه لزومی دارد نشست بعدی درباره سوریه تشکیل شود؛ چرا که یا باید تصمیمات نشست ریاض را پذیرفت و یا با ادامه جنگ در سوریه کنار آمد . در حقیقت دربار سعودی با مصوبات خودخوانده اش در نشست ریاض به دنبال چیزی است که در طول چهار سال جنگ نیابتی در سوریه هرگز نتوانسته به دست آورد.

***************************************

روزنامه ایران**

معانی یک تصمیم انتخاباتی/ جمال کاظمی

حجت‌الاسلام والمسلمین سید‌حسن خمینی برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی، گویی دیگر دو به شک نیست. این را همین سه چهار شب پیش برادرش سید‌علی، آفتابی و علنی کرد. سخنرانی سید‌علی خمینی به آخر نرسیده، خبر در جهان واقعی و مجازی دهان به دهان چرخید و به صبح نکشیده انبوهی از تفسیر و نقد، پای خبر نشست. هیچ‌کس از منتقدان خطر نکرد تا به نام و آدرس، از تصمیم خطیر خمینی جوان خرده بگیرد. به عوض، کثیری از سایت‌ها و صفحات نشان‌دار یا بی‌نشان در جهان مجازی، صرفه را در آن دیدند که به چهره این تصمیم اسید بپاشند و از همین آغاز که هنوز سه چهار منزل تا شب انتخابات راه مانده است، زبان به سرزنش واقعه بگشایند. ماجرا به سید‌حسن خمینی فیصله نیافت و دیگرانی نیز به میدان آمدند و خبر دادند که در معرکه آتی انتخاب مردم، نام‌شان را به محک رأی و خواست مردم خواهند گذاشت.

همین ماجرا، حلقه منتقدان تنگ‌چشم را به صرافت انداخت تا در هر مکانت و منزلت و مرتبتی که هستند و از هر تریبون و میکروفونی که برخوردارند هشدار بدهند که انگار قرار است جمعی به هوای تغییر در ترکیب پارلمان یا خبرگان، پا به میدان بگذارند. یکی از احیای فتنه سخن گفت و دیگری از تشکیل یک اقلیت قوی. رسواتر از همه، صفحاتی در جهان مجازی بود که حتی از اغفال و اغوای خمینی جوان سخن به میان آوردند. ماجرا اما ساده‌تر از همه این توطئه‌اندیشی‌ها است.

1- سید‌حسن خمینی، نواده نامدار امام خمینی‌(ره) است. نفس این انتساب و نیز موضعگیری‌های پخته و پاکیزه او در خلال رخدادهای پرغبار، قهراً او را بهره‌مند از منزلتی نیکو ساخته است. به تعبیری سهم سید‌حسن از کاریزمای خاندان خمینی، سهمی چشمگیر بوده است، اما او اینک با حضور در یک رقابت عمومی، مبنای مشروعیت کاریزماتیک خانوادگی خود را در معرض تخمین مشروعیت قانونی خواهد گذاشت. این، غیر از آنکه نشانی از شجاعت و اعتماد به نفس خمینی جوان است، التزام او به آداب دموکراسی را نیز اثبات می‌کند. چه بسا او نوادر مصادیق در میان بزرگان صاحب کاریزماست که از قرار گرفتن روی ترازوی افکار عمومی پرهیز ندارد. به این اعتبار، سیره سید‌حسن خمینی، می‌تواند آغاز یک سنت بدیع و کم‌سابقه در حیات مردان سیاسی ایران باشد.

2- خمینی جوان، چهره‌ای شناخته به «استقلال» است. او را نه می‌توان سراسر به اردوی اصلاحات سنجاق کرد و نه تماماً به جبهه اصولگرایی. به حسب همین مشی و مرام، سید‌حسن خمینی نمونه نامداری از گفتمان اعتدال به شمار می‌آید. لهجه او در اعتدالگرایی، لهجه و لحن انفعالی نیست؛ نمی‌توان گفت که او «هم اصلاح‌طلب است و هم اصولگرا» یا «نه اصلاح‌طلب است نه اصولگرا». تفسیر او از انقلاب، امام و نظام، صاحب ارکان و اصولی ایجابی است که معنایی دقیق به تعریف اعتدال می‌بخشد. به این اعتبار، تصمیم سید‌حسن خمینی برای ورود به عرصه انتخابات را می‌توان به معنای تقویت جریان اعتدالی سیاسی تفسیر کرد که البته با سنت تاریخی تحول‌طلبی در ایران پیوندهای فراوانی دارد. نفس این اعتدالگرایی، کمترین فایدت و منفعتی که دارد، آن است که گرایش‌های سیاسی گریز از مرکز را مهار، تضعیف یا نقض می‌کند.

3- مجلس خبرگان، مجمع معتمدان نظام است. سید حسن خمینی را کمتر کسی است که به عنوان معتمد نظام نشناسد، حتی اگر با مذاق و منش سیاسی او بر سر مهر نباشد. مهم آن است که به گفته روحانی، «تمام چهره‌های علاقه‌مند به خدمت، در انتخابات حاضر شوند.» روحانی در آخرین مواضع انتخاباتی خود از همگان خواست که انتخابات آینده را به «جلوه‌گاه وحدت، قدرت ملی و انسجام ملت ایران» بدل کنند. گفتن ندارد که انتخابات در حکم سالن تشریح برای یک نظام سیاسی است تا تحمل، بی‌طرفی، امانتداری و قانونگرایی ناظران و مجریان پیش چشم همگان، ارزیابی شود.

حاصل این ارزیابی آنگاه مایه سربلندی خواهد بود که حق‌الناس پنداشتن فرآیند انتخابات، برای تمامی ارکان حاکمیت فریضه به شمار آید. زبانی که از لحظه اعلام حضور خمینی جوان در انتخابات آینده، بی‌درنگ و بی‌وقفه از «نگرانی» سخن می‌گوید، بی‌گمان از حق‌الناس دانستن انتخابات عاجز خواهد بود.

***************************************

روزنامه جام جم **

اقتصاد مقاومتی؛ رسانه‌ها وگفتمان‌سازی / دکتر اردشیر زابلی‌زاده

اقتصاد مقاومتی مفهوم جدیدی است که در شهریور سال1389 توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به عنوان رویکرد کلی اقتصاد کشور به ادبیات اقتصادی کشور اضافه شد.

از آنجا که مفهوم اقتصاد مقاومتی ایده جدیدی است که برای مدیریت اقتصاد کشور مطرح شده است، برای جا افتادن این الگو و تبدیل آن به یک گفتمان در فضای عمومی و در میان نخبگان کشور، نخستین گام تبیین چرایی پیگیری چنین الگویی از سوی رسانه‌های کشور در شرایط فعلی است. درواقع اولین سوالی که در ذهن مخاطب به هنگام طرح اقتصاد مقاومتی در رسانه‌ها مطرح می‌شود این است که چرا اقتصاد کشور باید مقاومتی شود؟ رسانه‌ها باید به این چرایی پاسخ قانع کننده‌ای بدهند. زیرا نوع پاسخ ما به این چرایی گام‌های بعدی برای تحقق اقتصاد مقاومتی را فراهم می‌کند. در پاسخ به چرایی پیگیری اقتصاد مقاومتی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- واکسینه کردن کشور در برابر فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها

- مقابله با مشکلات ساختاری اقتصاد کشور مانند وابستگی به نفت و خام‌فروشی

- بسترسازی برای تبدیل شدن اقتصاد کشور از یک اقتصاد وابسته به یک اقتصاد خودکفا

- اقتصاد مقاومتی به عنوان چارچوبی که رفتارها و سیاست‌های اقتصادی کشور را در یک راستا قرار می‌دهد و موازی کاری‌ها را کاهش می‌دهد.

پس از طرح چرایی پیگیری اقتصاد مقاومتی، گام بعدی تبیین چگونگی اجرا و تحقق چنین الگویی در کشور است. سوال اصلی در اینجا این است که اقتصاد چگونه باید مقاومت کند؟ یا این‌که اقتصاد کشور چگونه مقاومتی می‌شود؟ در تبیین چگونگی اجرا و تحقق اقتصاد مقاومتی نقش نهادهای مختلف چون دولت، مجلس، مردم و ... باید مورد بحث قرار گیرد. نکته دیگر این‌که برای مقاومتی شدن اقتصاد، چه بخشی از اقتصاد کشور باید مقاومت کند؟ آیا باید مردم صرفه‌جویی کنند؟ آیا باید وابستگی به نفت کاهش پیدا کند؟ آیا باید جلوی واردات بی‌رویه کالاهای غیرضروری گرفته شود؟ و ...

یکی از ضروریات و الزامات پیگیری اقتصاد مقاومتی، انطباق میان این ایده و شرایط اجتماعی است. چنانچه میان شرایط اجتماعی و ذهنیت افکار عمومی و ایده اقتصاد مقاومتی سازگاری وجود نداشته باشد امکان تحقق آن در کشور وجود نخواهد داشت.

در واقع در اینجا سوال اصلی این است که آیا به لحاظ تاریخی جامعه ما در شرایطی قرار دارد که امکان تحقق اقتصاد مقاومتی در آن وجود داشته باشد؟ آیا مردم آماده و پذیرای یک اقتصاد مقاومتی هستند؟ برای پاسخ به این سوال‌ها باید به فاکتورهای مهمی چون سبک زندگی، نوع الگوی مصرف، انسجام اجتماعی، میزان اعتماد به نهادهای اقتصادی در جامعه و ... توجه کرد. چنانچه میان این فاکتورها و الزامات اقتصاد مقاومتی تناسب صحیحی برقرار نشود ما در اجرای اقتصاد مقاومتی راه دشواری خواهیم داشت. بسترسازی اجتماعی برای تحقق اقتصاد مقاومتی یکی از وظایف اصلی رسانه‌ها در این زمینه است.

1. با توجه به بدیع و تازه بودن مفهوم اقتصاد مقاومتی شایسته است رسانه‌ها نسبت این مفهوم با سند چشم‌انداز، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و برنامه‌های توسعه کشور را مشخص کنند.

2. رسانه‌ها می‌توانند طرح اقتصاد مقاومتی را در کنار سایر تلاش‌های نظام برای سامان اقتصادی در کشور قرار دهند، مانند نامگذاری سال‌های اخیر که همگی اقتصادی بوده‌اند.

3. اشاره به خلأ‌های اقتصادی مانند وابستگی به نفت که اقتصاد مقاومتی باید به دنبال کاهش آسیب‌های ناشی از آن باشد توصیه می‌شود.

4. هوشیاری رسانه‌ها برای پرهیز از مترادف کردن اقتصاد مقاومتی با مفاهیمی دیگر که از سوی رسانه‌های دشمن و وابسته واژه سازی، گزاره‌سازی و گفتمان‌سازی می‌شود.

5. یکی از آفت‌های اقتصاد مقاومتی، مقطعی و گذرا برخورد کردن با آن است. اقتصاد مقاومتی باید به عنوان یک مدل اقتصادی در سه سطح بلند‌مدت، میان مدت و کوتاه‌مدت مدنظر قرار گیرد.

6. رسانه‌ها باید به این نکته توجه داشته باشند که طرح اقتصاد مقاومتی نباید باعث ایجاد اضطراب و التهاب در افکار عمومی نسبت به اقتصاد کشور و شرایط زندگی‌شان شود.

7. یکی از پارادوکس‌های رسانه‌ها در پرداخت به اقتصاد مقاومتی این است که چون برخی رسانه‌ها مشکلات اقتصادی را به رسمیت نمی‌شناسند سخن گفتن از اقتصاد مقاومتی برایشان دشوار است. بنابراین لازم است ما ابتدا آسیب‌ها و مشکلات اقتصادی کشور را به رسمیت بشناسیم و در قالب آن به اقتصاد مقاومتی بپردازیم.

8. رسانه‌ها در توجه به اقتصاد باید آن را به صورت طیفی ببینند و آن را در سطوح مختلف خرد و کلان و در ذیل مفاهیم مختلفی چون تولید، مصرف، نظارت و ... مورد توجه قرار دهند.

9. رسانه‌ها باید برنامه‌ریزی و مهیا شدن بستر مناسب برای اجرای اقتصاد مقاومتی را از دولت به طور جدی مطالبه کنند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

باقی بر بغی/محمدرضا کردلو

وقتی 27 اسفند 87 با انتشار بیانیه‌ای عدم حضور خود به عنوان کاندیدا برای انتخابات دهم ریاست‌جمهوری را اعلام کرد، کمتر کسی فکر می‌کرد یکی از پررنگ‌ترین نقش‌ها را در حین و پس از انتخابات 22 خرداد ایفا کند. رئیس دولت اصلاحات که حمایت بی‌چون و چرایش از کاندیدای مدعی تقلب را علنی کرده بود در نامه انصراف خود، از وی به عنوان شخصیتی اخلاقی، آزاداندیش، متعهد به اسلام و انقلاب و مردم یاد می‌کند که در موقعیت‌های خطیر و حساس، صداقت و شایستگی خود را در خدمت به کشور و ملت نشان داده ‌است!

محمد خاتمی به عنوان اصلی‌ترین حامی میرحسین موسوی در انتخابات سال88 که قبل از برگزاری انتخابات از ضرورت تشکیل «کمیته صیانت از آرا» می‌گفت،

22 خرداد هنگام انداختن رأی خود به صندوق گفت: «همه‌ شواهد امر حاکی است موسوی انتخابات را برده است». خاتمی 25 خرداد به بهانه تظاهرات حامیان موسوی در تهران طی بیانیه‌ای نوشت: «آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری اتفاق افتاد، باعث خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی و منجر به واکنش‏‌های طبیعی و پراحساس مردم عزیز ما در سراسر کشور(!) شده است. خواسته‌های موسوی روشن است و مطالبات وی، خواست همه‌ ماست».

نمایندگان کاندیداها و کمیسیون‌های اجرایی انتخابات، 26 خرداد به دیدار رهبر انقلاب می‌روند؛ رهبری قاطعانه مقابل اتهام تقلب در انتخابات می‌ایستند: «اگر امروز تمام دنیا نیز روبه‌رویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد». خاتمی طی بیانیه‌ای به مناسبت تظاهرات حامیان موسوی در شنبه

30 خرداد، پس از نماز جمعه‌ای که همه امروز از آن به فصل‌الخطاب یاد می‌کنند، «انتساب حرکت سالم مردم به بیگانگان» را «جلوه‏‌ای از سیاست‏‌های نادرست» می‌داند که «سبب دورتر شدن مردم از حکومت» می‏‌شود: «در ایران انتخاباتی برگزار شده است و انبوهی از مردمان بزرگوار که آن حماسه‌ حضور را آفریدند نتیجه‌ اعلام شده را باور ندارند و به آن معترضند.

اعتماد عمومی در این زمینه لطمه دیده است و بستن راه اعتراض مدنی به روی مردم به معنی گشودن راه‏‌های خطرناکی است که خدا می‏‌داند به کدام سرانجام برسد».

در ادامه مواضع حمایتی از بیانیه‌های داماد لرستان، رئیس دولت اصلاحات، 8 تیر 88 می‌گوید: «به هر حال حادثه‌ای رخ داده و مردم به آن اعتراض دارند؛ باید اشکالات را رفع و مردم را قانع کرد. حل این مساله می‌تواند با تشکیل یک «هیأت بی‌طرف» صورت پذیرد». این نظریه بعدها به شکل کامل‌تری در قالب طرح «رفراندوم» از سوی خاتمی ارائه شد و نشان داد وی هنوز نقشه‌ ابطال انتخابات را در سر دارد. مطرح کردن «همه‌پرسی» به عنوان راه برون‌رفت از شرایط موجود (28تیر88)، از دیگر اقدامات فتنه‌جویانه‌ای است که در راستای ابطال انتخابات و نپذیرفتن جمهوریت از سوی وی صورت می‌گیرد. خاتمی با ربع پهلوی هم مرزبندی نکرد. زمانی که پسر شاه مخلوع، اواخر مرداد 88 از خاتمی و هاشمی خواست به مسیر اعتراضی خود ادامه دهند، واکنشی از سوی او دیده نشد. خاتمی حتی اعترافات صریح ابطحی، رئیس دفتر خود درباره نقشش در انتخابات را نمایشی خواند و آنها را فاقد اعتبار عنوان کرد.

حضور خاتمی در راهپیمایی روزه‌خواران جنبش موسوم به سبز در روز قدس و همنوایی با شعار آنان و عدم مرزبندی با شعارهای ساختارشکنانه‌ای چون«استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» و «نه غزه، نه لبنان» و... رفتارهای دیگری است که خاتمی را در مسیر تکمیل پازل فتنه پیش برد.

کف و سوت در حسینیه جماران در شب عاشورا، هنگام سخنرانی خاتمی شاید بخشی از اتفاقات زننده‌ای بود که در روز بعد در خیابان‌های تهران از سوی حامیان کاندیدای مدعی تقلب تکمیل شد. هتاکان به حرمت امام حسین(ع) در 6 دی‌ماه 88- روز عاشورا - با رقص و پایکوبی در خیابان‌های تهران حرمت آل‌الله را شکستند. 2 کاندیدای مدعی تقلب که پس از 8 ماه اغتشاش در خیابان‌های تهران، بی‌هیچ سندی بر این ادعای دروغ اصرار می‌ورزیدند، دشمنان امام حسین(ع) در روز عاشورا را امت خداجوی و فرزندان زهرا(س) خطاب می‌کنند. 9 دی فرا می‌رسد. خاتمی که حالا دیگر باید مرزبندی خود را با فتنه‌گران مشخص کند، این کار را صورت نمی‌دهد و در ادبیات سیاسی مردم به سران مدعی تقلب می‌پیوندد و سران فتنه لقب می‌گیرد. شاید اگر تذکر چند روز قبل از حادثه عاشورا که توسط رهبری مطرح شد، مورد توجه این فرد قرار می‌گرفت به حضیض فتنه فرو نمی‌افتاد. رهبری در 22 آذر 88 در بیانی خطاب به گردانندگان صحنه اغتشاشات می‌گویند: بفهمید که دشمن چه جوری دارد برنامه‌ریزی می‌کند، چه می‌خواهد، دنبال چیست؛ این را باید این آقایان بفهمند. من تعجب می‌کنم! کسانی که اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند - بعضی از این آقایان یک سیلی برای انقلاب نخوردند در دوران اختناق وطاغوت - و به برکت انقلاب اسم و رسمی پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است،

می‌بینید که دشمنان انقلاب چطور براق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، می‌خندند؛ اینها را که می‌بینید؟ به خود بیایید، متوجه بشوید.

6 سال گذشته است، خاتمی با اینکه در محافل شخصی به دروغ بودن تقلب در فتنه سال 88 اعتراف کرده است اما در این باره صریح سخن نمی‌گوید. فتنه‌گران زمینه‌ساز تحریم که با لگد به جمهوریت، چهره بین‌المللی انقلاب را خدشه‌دار کردند، رأی مردم را درجه‌بندی کرده و از کیفیت رأی گفتند، پدر علیرضا و آرمیتا را شهید و قانون را بی‌اعتبار کردند، هنوز پس از 6 سال بر بغی خود باقی‌اند.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات