تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۳  ، 
کد خبر : ۲۸۸۹۵۹

میان شرکای خارجی خود رقابت ایجاد کنیم

اشاره: تاسیس «بانک زیرساخت آسیا» به محوریت چین، رخداد مهمی است که می‌تواند تحولات اقتصادی جهان را در آینده دستخوش تغییر کند. این نهاد پولی تازه تاسیس چتری گسترده است که مجموعه‌ای از کشورهای آسیای میانه تا کشورهای اروپایی و از استرالیا تا کشورهای عربی و حتی کشورهای آمریکای جنوبی زیر آن جمع شده اند. در این میان، ایران هم با خرید 8/2 درصد از سهام آن، عضویت خود در این بانک چینی را قطعی کرده است. نشستن بر کرسی عضویت در این بانک نوظهور که داعیه دار رقابت با بانک جهانی است، چه پیامدهایی برای ایران دارد؟ سعید لیلاز،اقتصاددان و استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با «آرمان» می‌گوید: «برقراری ارتباطات اقتصادی در سطح جهان می‌تواند برای اقتصاد ایران مفید واقع شود.»
پایگاه بصیرت / حسین حلاج

(روزنامه آرمان - 1394/08/10 - شماره 2891 - صفحه 9)

* اخیر اخباری مبنی بر خرید سهام یک بانک چند ملیتی توسط ایران منتشر شده است. اساسا عضویت ایران در بانک «زیرساخت آسیا» با چه اهدافی انجام شده است؟

** این که مسئولان اقتصادی با چه راهبردهایی تمایل به عضویت در این بانک داشته اند، البته سوالی است که آنها روشن تر می‌توانند پاسخ دهند. اما از نظرگاه یک کارشناس اقتصادی می‌توان چند احتمال را در این زمینه مطرح کرد. عضویت ایران در این بانک می‌تواند یا اهداف دراز مدت اقتصادی ایران را تامین، یا مراودات بازرگانی ایران را تسهیل کند، یا امکان به دست آوردن منابع مالی ارزان را برای ایران فراهم می‌آورد، یا این‌که خود این سهام، سهامی است که قیمتش افزایش پیدا کرده و سود می‌دهد. بنابراین با در نظر گرفتن هر یک از این احتمالات، خرید چنین سهامی از سوی ایران اشکالی ندارد.

* اگر از منظر انتفاع اقتصادی به روابط ایران و چین بنگریم، عضویت ایران در یک بانک با محوریت چین چه اهمیتی برای ایران دارد؟

** واقعیت این است که طی سال‌های گذشته چین مهمترین شریک تجاری ایران بوده است و در هیچ چشم اندازی در 10سال آینده به نظر نمی‌رسد که از این جایگاه افول کند. گرچه بعد از رفع قطعی و دائم تحریم‌ها سهم چین در بازار ایران کاهش پیدا خواهد کرد، اما به اعتقاد بنده تا سال‌ها چین شریک شماره یک تجاری ایران باقی خواهد ماند. بنابراین سهامدار شدن بانکی با محوریت چین برای ایران می‌تواند یک راهبرد دراز مدت باشد. در این بین، انتفاع از سود سهام بانک هم مزیتی است. این اقدام مراودات اقتصادی ایران را در دراز مدت تسهیل می‌کند و منابع ارزان در اختیار اقتصاد ایران قرار می‌دهد. تمامی این منافع اگر از قبال چنین عضویتی حاصل شود، برای ایران مهم خواهد بود.

* اما چینی‌ها در سال‌های گذشته در مواجهه با اقتصاد و منافع ایران شفاف نبوده‌اند. 40میلیارد دلاری که ایران از آنها می‌خواست، هنوز بلاتکلیف است. چه ضمانتی وجود دارد در مورد سهام خریداری شده هم چنین اتفاقی رخ ندهد؟

** اینها دو موضوع متفاوت هستند. در نظر داشته باشید که نظامات بانکی در سراسر جهان تحت الزامات، ضوابط و تعهدات بین‌المللی قرار دارد، یعنی معاهدات در همه نهادهای پولی و بانکی دنیا، شفاف و قابل پیگرد از سوی طرفین ذی نفع در آن معاهده است. ضمن این که هر بانکی ضوابط تعریف شده بر اساس راهبرد فعالیت‌های آتی خود را دارد.

بنابراین وقتی کشوری خواهان عضویت در یک نهاد مالی و پولی منطقه ای یا بین‌المللی است، بدون شک از تعهدات خود نسبت به آن بانک و نیز از ضوابط معمول در بانک مورد نظر اطلاع دارد. اما در مورد بدهی چینی‌ها به ایران باید در نظر داشت که نه فقط چینی‌ها بلکه هر کشور دیگری وقتی که یک کشور را در محاصره ببینند نمی‌توان انتظار داشت که شرافتمندانه با آن کشور در تحریم برخورد بکنند.

باید دید به چه علتی 40 میلیارد دلار ایران را نمی‌دهند؟ چه قراردای با ایران مگر بسته اند؟ مگر چه قرار و مداری با طرف ایرانی گذاشته اند؟ شاید مسئولان ایرانی آن قرار و مدارها با چینی‌ها را پذیرفته اند! ما نمی‌دانیم که بر روابط ایران و چین چه گذشته است! با این همه صرف داشتن سابقه بد در روابط ماسبق اقتصادی [در بین دو کشور] به معنی خراب کردن روابط در آینده نیست. این حرفی است که ما در مورد روابط با بریتانیا هم می‌زنیم.

* به نظر می‌رسد محافظه کاران در مورد روابط ایران با بریتانیا، حتی در بعد اقتصادی بسیار حساس هستند.

** مشکل محافظه کاران و جناح راست در ایران این است که اصولگرا به معنی واقعی کلمه نیستند، یعنی یک جایی، حرفی را بر اساس یک استدلال یا منطقی می‌گویند و در جای دیگری درست بر خلاف همان حرف قبلی استدلال دیگری را مطرح می‌کنند. حالا مگر ما چه می‌گوییم که آنها را عصبانی می‌کند؟ ما می‌گوییم با وجود همه این اختلاف هایی که داریم و همه ناجوانمردی هایی که چینی‌ها در دوران تحریم در حق ملت ایران انجام دادند، نباید منافع کشور در خطر قرار گیرد، بلکه باید بر اساس حداکثر منافع ملی خودمان با چینی‌ها تعامل کنیم. الان اگر ایران بخواهد به دلایل مربوط به گذشته چین یا روسیه را کنار بگذارد، خوب آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم در حق ما اجحاف خواهند کرد. بنابراین ایران باید بتواند همواره تعادل را بین طرف‌های بازرگانی و سیاسی خارجی خود حفظ کند تا همواره بتوانیم به حداکثر منافع ملی خودمان برسیم.

* از نگاه راهبردی سخن شما درست است. اما اگر بخواهیم از منظرچینی‌ها نگاه کنیم آیا ارتباطات ایران با چین با چنین نگاهی صورت می‌گیرد؟

** اگر بخواهیم از منظر چینی‌ها نگاه کنیم که آینده اقتصادی دنیا متعلق به چین و هند است.

* صندوق بین‌المللی پول برای این که یوآن چین هم مانند دلار آمریکا به ارز بین‌المللی تبدیل شود از خود رغبت نشان داده است. بر چه اساسی چنین نگاهی به واحد پول چین از سوی صندوق بین‌المللی وجود دارد؟

** برای این که چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و هرچند اخیرا در عرصه اقتصادی با مشکلاتی رو به رو بوده است ، اما رشد اقتصادی آن پا به پای هند بالاترین میزان رشد اقتصادی جهان است. میزان افزایش سالانه ثروت در چین در مجموع بیشتر از میزان افزایش ثروت سالانه در آمریکاست. به همین دلیل همه اقتصاددانان دنیا متفق القول معتقدند که چین با سرعت در حال کم کردن فاصله خود با ایالات متحده است و تا سال‌های 2030 تا 2035 تولید ناخالص چین از آمریکا جلو خواهد افتاد. ظرف 10سال گذشته چین در این مورد از ژاپن پیشی گرفته است و بعید نیست که طی 10 تا 15 سال آینده از آمریکا هم در زمینه افزایش تولید ناخالص ملی پیشی بگیرد.

چینی‌ها در عرصه‌های اقتصادی بسیار ارزان هستند و در مورد رفع بیکاری هم بسیار خوب عمل کرده اند. با در نظر گرفتن این واقعیات، اقتصاد ایران که امکانات مالی فراوانی ندارد، اما نیازهای گسترده‌ای دارد، بازار چین تا مدت‌ها می‌تواند بازار خوبی برای تامین تکنولوژی و منابع مالی مورد نیاز ایران باشد. یادمان نرود که روابط ایران و اروپا و روابط ایران وغرب به این زودی خوب نخواهد شد.

بنابراین تا اروپایی‌ها مدت‌ها مایل به صادرات تکنولوژی به ایران نخواهند بود. ضمن این که چینی‌ها هم در دراز مدت چنین تمایلی ندارند. ما تنها در سایه ایجاد رقابت میان شرکای خارجی‌مان می‌توانیم نیازهای کشور به لحاظ تکنولوژی و یا منابع مالی را تامین کنیم. در نبود این رقابت میان شرکای غربی و شرقی مان، منابع ملی کشور به هدر می‌رود.نگاه کنید به پروژه‌های نفتی! چرا در عسلویه در دوران آقای زنگنه اینقدر پیشرفت داشتیم ولی در هشت سال دوران احمدی نژاد با آن همه درآمد نفتی و با آن همه صادرات نفت خام سرعت رشد اقتصاد کشور به شدت کاهش پیدا کرد؟ برای این که در جذب تکنولوژی و شریک اقتصادی یکجانبه عمل کردیم. یعنی غربی‌ها را در این زمینه کنار گذاشتیم.

شرقی‌ها را دعوت کردیم و آنها هم از آنجایی که نیاز ما را می‌دانستند و رقیبی هم نداشتند، آنچنان به اقتصاد و منافع ملی کشور آسیب رساندند. در میدان یادآوران چینی‌ها به هیچ دردی نخوردند و در عسلویه هم روس‌ها کاری برای ایران انجام ندادند. ولی اگر همه این شرکت‌های غربی و روسی و چینی را با هم وارد عرصه می‌کردیم، و اینها همه در یک میدان رقابتی برای جذب هرچه بیشتر بازار ایران شروع به فعالیت می‌کردند نتیجه‌اش بالا رفتن کیفیت پروژه‌ها و ارزان شدن آنها برای ایران می‌شد. ما اگر در دوران 10سال گذشته به چپ غلتیدیم و نتیجه فاجعه باری نصیب کشور شد، این دفعه نباید به راست بغلتیم.

* آیا می‌شود اینگونه گفت که چینی‌ها از طریق تاسیس این بانک در صدد آن هستند تا به یک رقیب اساسی برای بانک جهانی تبدیل بشوند؟

** نه. برای بانک جهانی که رقیب نمی‌شوند. بانک جهانی یک نهاد مالی بین‌المللی است تا این که یک نهاد منطقه ای باشد. بانک جهانی تعاملات بسیار گسترده ای با چین دارد در عین این که چین عضو بانک جهانی هم هست. ولی چینی‌ها دارند سعی می‌کنند از طریق قدرت مالی بسیار گسترده‌ای که دارند یک هژمونی در منطقه آسیا و اقیانوسیه ایجاد کنند و این اتفاق هم خواه ناخواه خواهد افتاد. چین گویا مشکل جهان شده است!

* ایران عضو صندوق بین‌المللی پول هم هست، اما صندوق برای گسترش مراودات ایران با آن، خواهان انجام برخی اصلاحات در نظام بانکی ایران شده است. حالا آیا ارتباط ایران با بانک توسعه آسیا هم با اینگونه پیش شرط‌ها همراه خواهد بود؟

** اولا این که، عضویت ایران در صندوق بین‌المللی پول هیچ ارتباطی به اصلاحات در ساختار نظام بانکی ایران ندارد. این گونه اصلاحاتی که مطرح می‌شود توصیه هایی است که صندوق و یا بانک جهانی می‌کنند برای این که به ایران وام بپردازند. بنابراین چنانچه ایران از این موسسات تقاضای وام نداشته باشد، لزوما اصراری هم نیست که چنان اصلاحاتی انجام شود. بنابراین این موضوع با اصل عضویت ایران در چنین نهادهای پولی بین‌المللی تعارض ندارد.

* الان دلیل این توصیه‌ها چیست؟

** در صورت تقاضای وام از سوی ایران از این نهادها، این توصیه‌ها می‌بایستی اعمال شود، زیرا از منظر آنها چنین نگرانی ای در مورد سیستم مالی و پولی ایران وجود دارد که ایران با این گونه نظام بانکی نتواند وام دریافتی را بازپرداخت کند. ضمن این که، سود بهره وام‌های پرداختی از بانک جهانی پایین است. این نوعی مزیت است و بنابراین بانک جهانی و یا صندوق بین‌المللی پول از این مزیت به این گونه استفاده می‌کند تا کشورهایی که خواستار این وام هستند توصیه‌های این نهادهای پولی را در زمینه اصلاحات مورد نظر آنها در سیستم بانکی خود اعمال کنند.

* آیا این گونه الزامات از سوی بانک زیرساخت آسیا هم ممکن است ایجاد شود؟ یعنی آیا در مراوده با این بانک ایران ملزم به اصلاحات بانکی مورد نظر چینی‌ها خواهد بود؟

** در صورتی که ایران بخواهد از این نهاد تازه تاسیس وام دریافت کند، به نظر باید تابع شرایط و ضوابط آن هم باشد. بالاخره آنچه مسلم است، هر نهاد مالی و پولی ای اساسا در بحث عضویت و یا در بحث مبادلات مالی و در نهایت در بحث پرداخت وام به اعضا حتما شرایطی دارد. حالا این که در هنگام عضویت در این نهاد ویژه آیا اعضا و از جمله ایران ملزم به رعایت پاره ای ضوابط بوده‌اند، بنده اطلاع ندارم.

* غیر از این، ایران خواهان عضویت در بانک بریکس به محوریت روسیه هم هست. آیا عضویت ایران به طور همزمان در این دو بانک در مواردی به لحاظ راهبردی، در منافع ایران ایجاد تضاد یا همپوشانی نمی‌کند؟

** ببینید! این که ایران با چه مقاصدی در هر یک از این دو نهاد پولی و مالی عضویت خواهد داشت، موضوعی است که در سطح کلان باید درمورد آن تصمیم گیری شده باشد. اما درباره تضاد یا همپوشانی منافع ایران از عضویت همزمان در هر دو این بانک‌ها در حال حاضر بنده نظری نمی‌توانم داشته باشم. ولی به لحاظ سرمایه گذاری، اینگونه سرمایه گذاری‌ها، به خودی خود دارای منفعت می‌تواند باشد.اما از آنجایی که بانک «بریکس» متعلق به چهار قاره متفاوت است ، قاعدتا باید با بانک «زیرساخت آسیایی» به محوریت چین، هم در ساز و کار‌ها، هم در الزامات و تعهدها و هم در راهبردها متفاوت باشد.

* سال گذشته، در حاشیه اجلاس اقتصادی اوپک، نشست‌های دوجانبه در سطح رهبران میان آمریکا و چین رخ داد. آیا آن نشست‌ها به نوعی باعث شد تا چین راهبرد اقتصاد جهانی برای خود تعریف کند؟ آیا تاسیس این بانک با محوریت چین، ارتباطی با آن دیدارها می‌تواند داشته باشد؟

** من نمی‌دانم چقدر آن دیدارها می‌توانسته اثرگذار باشد، چرا که این گونه اتفاقات عظیم و گسترده بین‌المللی را نمی‌توان با نگاه به یک یا دو دیدار این چنینی تحلیل کرد. رسیدن به تحلیل‌های کلان در این سطح مستلزم این است که رخدادهایی از این دست در یک بازه زمانی پیوسته مورد رصد، استدلال و تحلیل قرار گرفته و همزمان با مجموعه ای از رخداد‌های دیگر در سطح بین‌المللی مورد بررسی قرار گیرند. هیچ دیداری به تنهایی نمی‌تواندعامل تغییرات مهم اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیکی باشد.

http://armandaily.ir/?News_Id=132896

ش.د9404362

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات