تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۰  ، 
کد خبر : ۸۰۸۶۸
سخنرانی حمیدرضا جلالی‌پور

نقش رهایی بخش خانواده مدنی


سمیه خواجوندی: حمیدرضا جلایی‌پور، استاد جامعه‌شناس دانشگاه تهران، در دنبالهء سخنرانی‌های قبلی خویش در نقد وضعیت جنبش زنان در ایران ایده‌ای را با عنوان «غفلت فمینیست‌های ایرانی» ارایه کرد. این جلسه به همت تشکل دانشجویی جامعهء فرهنگی دانشکدهء علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در این دانشکده و در تالار شریعتی برگزار شد.
از آن‌جا که جلایی‌پور در ابتدای بیشتر سخنرانی‌های خود سؤالی را به عنوان مسأله مورد بررسی‌اش مطرح می‌کند; در آغاز، این سؤال را پرسید که چرا «خانوادهء مدنی» در ایران رهایی‌بخش است؟ به اعتقاد وی، توجه به ویژگی‌های «خانوادهء مدنی» تبلیغ و تحکیم آن در جامعهء ایرانی یکی از اقدامات راهگشا و رهایی‌بخش است.
وی نسبت به عملکرد علاقه‌مندان به اصلاح جامعه در ایران اظهار تأسف کرد و گفت: «این علاقه‌مندان، تاکید بر ویژگی‌های‌‌ «خانوادهء مدنی» را در عرصهء عمومی کمتر مورد توجه قرار می‌دهند که در این میان، فمینیست‌های ایرانی (یا مدافعان حقوق برابر زنان و مردان) بیش از سایر نیروهای تاثیرگذار می‌توانند نقش مؤثری در معرفی و تحکیم «خانوادهء مدنی» ایفا کنند که البته نمی‌کنند و هم‌چنان غافلند.»
جلایی‌پور که دیدگاه‌های انتقادی‌اش به فمینیسم ایرانی در دو، سه سال اخیر، مورد توجه فعالان زن ایرانی قرار گرفته است و تبدیل به مباحثی حساسیت‌برانگیز شده در ادامه یکی از دلایل عدم توجه فمینیست‌ها به «خانوادهء مدنی» را ریشهء نظری آن دانست. او گفت: «ما در تجزیه و تحلیل مسایل و معضلات دنیای مدرن (ازجمله معضلات زنان) با دو پارادایم و سرمشق روبه‌رو بوده و هستیم. سرمشق اول همان سرمشق علمی تجربی است. با وجود این‌که در میان پیروان این سرمشق معرفت‌شناسی‌های گوناگونی (از تجربه‌گرایان سرسخت تا کانتی‌های نرم‌تر) در جریان بوده، اما همهء آن‌ها به تجربه‌پذیری عینیت ( objectivity )، عمومیت ( universality ) و راهگشایی روش علمی در فهم و حل معضلات طبیعی و اجتماعی (ازجمله معضلات زنان) اعتقاد داشتند.»
از دید جلایی‌پور سرمشق دوم سرمشقی انتقادی است که با وجود تنوع پیروان این سرمشق، در گزاره‌هایی نیز بین آن‌ها اشتراک وجود دارد. افراد در جایگاه‌ها و تجربه‌های اجتماعی گوناگون، متفاوت می‌اندیشند معیارهای روش علمی که دعوی همه‌جایی و جهانی بودن دارند در اصل محصول تجربهء خاص جوامع غربی است و تعمیم‌پذیر نیست; علم مدرن مجموعه‌ای از گزاره‌های قابل اتکای تجربی نیست بلکه بخشی از ابزار پیچیدهء نظام قدرت و سلطه در دوران مدرن است; همان‌طور که دین و فرهنگ می‌تواند توجیه‌کنندهء نظام سلطه در جامعه باشد، پارادایم علمی- تجربی نیز می‌تواند چنین نقشی ایفا ‌کند.
لذا وی تبعیت از سرمشق توجیه‌گر اول را راه رهایی از معضلات جامعه، ازجمله معضلات زنان، ندانست، بلکه افشاگری و انتقاد از موقعیت «نظام سلطه» در دوران معاصر را «مناسب» توصیف کرد.
سخنران جلسه موج جدید ادبیات فمینیستی را که از 1960 به بعد در اروپا و آمریکا اوج گرفته را بیشتر مربوط به سرمشق دوم ذکر کرد و گفت: «اشکال ادبیات مذکور این است که در نقد نظام سلطه در جامعهء غربی، یعنی دولت استعمارگر، اقتصاد کاپیتالیستی رسانه‌های توده‌گر و خانوادهء مردسالار، ابعاد مدنی و واقعائ موجود تجربهء جوامع غربی را (مثل ساز و کارهای دموکراتیک، اقتصاد رقابتی و کارآمد، عرصهء عمومی نقد و بررسی، خانوادهء مدنی و بررسی معضلات جامعه از طریق اتخاذ روش علمی) کمتر مورد توجه قرار داده و به حاشیه برده است.»
استاد جامعه‌شناسی و عضو پایهء جبههء مشارکت در ادامه گفت: «از آن‌جا که در ایران بیشتر ادبیات فمینیستی از متون فرنگی به فارسی ترجمه شده، لذا به طور اتوماتیک در ادبیات ما، توجه به خانوادهء مدنی در رهایی از معضلات جامعه مورد غفلت واقع شده است.»
وی افزود: «فمینیست‌ها آن‌قدر سرگرم نقد وضعیت تبعیض‌آمیز زنان شده‌اند که از تاکید بر خانوادهء بدیل مرد سالار که «خانواده‌ای مدنی» است، غافل شده‌اند.»
وی بقای تداوم و تغییر همهء جوامع را به عوامل متعددی وابسته دانست که یکی از عوامل مورد اتفاق نظر جامعه‌شناسان برای این نقش را نهاد خانواده برشمرد. به این معنا که این نهاد وظیفهء تولیدمثل، نگهداری و پرورش فرزندان و اجتماعی کردن آن‌ها را به عهده دارد تا از این طریق افراد وظایف و مسؤولیت‌های متنوع‌تر و پیچیده‌‌تری را در جامعه انجام دهند.
جلایی‌پور در مورد شکل خانوادهء ایرانی گفت: «نهاد خانواده در جوامع پیشامدرن، خانوادهء گسترده بوده و در جوامع مدرن خانوادهء هسته‌ای رواج دارد، در جامعهء کنونی ایران نیز خانوادهء غالب، خانوادهء هسته‌ای است. البته فرهنگ مرد سالار خانوادهء گسترده می‌تواند در عادات رفتاری خانواده‌های هسته‌ای نیز تداوم یابد همان طور که در ایران شاهد آن هستیم.»
به نظر وی، اگر رفتارهای خانوادگی در خانواده‌های شهری ایران را مورد توجه قرار دهیم و به نوع توجیهات رفتارهای خانوادگی دقت کنیم، به دو تیپ خانواده مردسالار و مدنی می‌رسیم.
از نظر جلایی‌پور در نوع خانوادهء مردسالار تبعیض علیه زنان در جامعه نهادینه می‌شود که این مسأله به درستی مورد انتقاد فمینیست‌ها قرار گرفته است و این نوع خانواده نه سازگار با مقتضیات دوران مدرن است و نه رهایی‌بخش. در مقابل، تیپ «خانوادهء مدنی» وجود دارد که عامل مهمی در مهار بحران‌های دوران مدرن است. جلایی‌پور سعی کرد با ذکر پنج دلیل از تیپ «خانوادهء مدنی» و رهایی‌بخشی آن در جامعهء کنونی ایران دفاع کند. وی دلیل اول را نقش در دسترس‌تر و مؤثرتر نهاد خانوادهء مدنی در مقایسه با سایر نهادهای مؤثر در جامعهء ایرانی معرفی کرد.
وی در توضیح گفت: «اگر سیاست‌زده نباشیم، اگر به نقش اراده و مسؤولیت تک‌تک افراد جامعه اعتقاد داشته باشیم، اگر منتظر دست غیبی نباشیم که بیرون بیاید و ناگهان همهء مشکلات ما را حل کند، باید ببینیم از طریق چه نهادهایی می‌توان مسیر اصلاح در جامعه را پیش ببریم.»
به نظر وی تنها یکی از نهادهای مؤثر برای پیگیری این مسأله، نهاد حکومت است. به گفتهء جلایی‌پور تجربهء هشت سالهء اصلاحات نشان داد که حرکت دراین مسیر حرکتی سریع و بدون مانع نیست.
وی با اشاره‌ای دوباره به نهادهای اصلاح‌کنندهء جامعه، یکی دیگر از این نهادها را تشکل‌های مدنی- NGO ها- دانست که در ایران از عوامل گوناگونی رنج می‌برند، وی به عنوان نمونه از همراهی کمتر از 10 درصدی اقشار طبقهء متوسط و جدید ایرانی با NGO ها خبر داد و از مانع‌تراشی‌ها بر سر راه گسترش این نهادها ابراز نگرانی کرد.
جلایی پور یادآوری کرد که نباید در ارزیابی نفوذ تمام این نهادها، اغراق کرد. چرا که حکومت بزرگ، نفتی و ایدئولوژیکی ایران حرکت این تشکل‌های فرهنگی را در خدمت تهاجم فرهنگی غرب می‌داند.
وی همچنین گفت: «در مقایسه با انواع نهادها و تشکل‌های ذکر شده، نهاد خانواده خصوصائ تیپ مدنی آن از دستکاری مستقیم حکومت کمی به دور است و از طرفی وظیفهء مهم تربیت «فرد مدنی» را، به عهده دارد. اگرچه تکثیر فرد مدنی از طریق نهاد خانواده به سرعت آثار اصلاحی‌اش، (در مقایسه با اقدامات نهاد دولت و NGO ها) نمودار نمی‌شود اما می‌تواند از طریق تولید فرد مدنی، نقشی بنیادی در اصلاح جامعه بازی کند.»
از نظر این استاد دانشگاه دلیل دوم این است که با توجه به ویژگی‌های موقعیت زنان در نهاد خانوادهء مدنی، کمتر تبعیض‌آمیز است، البته در مقایسه با سایر نهادها. لذا تا بهبود وضعیت زنان در عرصهء عمومی و در سطح کلان جامعه، نباید از نقش مؤثر زنان در خانوادهء مدنی غفلت کرد.
جلایی‌پور برای بیان دلیل سوم به وضعیت جامعهء ایران اشاره کرد و گفت: «جامعهء ایران هنوز در مرحلهء پیشا دموکراسی است. اگر جامعهء ایران از مرحلهء تمهید دموکراسی بگذرد و گذار به دموکراسی را انجام دهد، روشن است که وضع برای بهبود موقعیت زنان بهتر خواهد شد.»
وی برای توضیح بیشتر این مطلب افزود: «زمانی که در ایران انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود، طرفداران حقوق برابری زنان و مردان، گام‌های مؤثرتری در رفع تبعیض‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر خواهند داشت.»
جلایی‌پور در این‌جا به نکتهء ظریف‌تری اشاره کرد و هشدار داد که تا زمان فرا رسیدن دموکراسی، زنان و مردان نباید از نقش رهایی‌بخش خانوادهء مدنی غفلت کنند.
وی پی بردن به دلیل چهارم را مستلزم توجه به تجربهء مدرنیته در کشورهای غربی دانست و توجه علاقه‌مندان به اصلاح در ایران را به ابعاد منفی این تجربه، خصوصائ در زمینهء خانواده، جلب کرد. وی برای نمونه به موالید 32 درصدی خارج از روابط زناشویی در انگلستان و در دههء 1990 اشاره کرد و این آمار را در فرانسه 35 درصد، در دانمارک 47 درصد و در سوئد 50 درصد اعلام کرد.
جلایی‌پور گفت که «تحقیقات نشان می‌دهد، خیلی از خشونت‌ها، سرخوردگی‌ها، بیگانگی‌ها و آسیب‌های اجتماعی ریشه در خانواده‌های فروپاشیده دارد و از این بحث نتیجه گرفت، درعین‌حال که راه مهار بحران‌های اجتماعی بازگشت به خانوادهء مردسالار نیست، امایکی از راه‌های رهایی را نیز توجه جامعه به تحکیم «خانوادهء مدنی» دانست. وی در توضیح دلیل پنجم به نتایج نظرسنجی‌ها در ایران پرداخت.»
وی افزود: «نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مهم‌ترین خواستهء پسران کسب یک شغل رضایتمندانه (که معمولائ بعد از آن می‌خواهند تشکیل خانواده بدهند) و مهم‌ترین خواستهء دختران، تشکیل یک زندگی پایدار و شرافتمندانه است.»
وی در پایان و با استناد به نتایج نظرسنجی‌ها نشان داد که زمینه برای تقویت «خانوادهء مدنی» زیاد است و در نتیجه علاقه‌مندان به بحث اصلاح جامعه و از آن جمله فمینیست‌ها نباید از تاکید و تبلیغ بر «خانوادهء مدنی» در جامعهء جوان ایران غفلت کنند و واقع‌گرایی (در برابر آرمان‌گرایی غیرواقع‌بینانه) را شرط هر اقدام اصلاحی بدانند.
قاب : ویژگی‌های دو نمونهء آرمانی از خانواده (انتزاع شده از رفتار خانواده‌های شهری جامعهء ایران)
تیپ یک: خانوادهء مردسالار
-بیش از همه اصالت با کلیت خانواده است و ویژگی‌های انسانی اعضای خانواده می‌تواند مورد توجه قرار نگیرد.
-خانواده و سرنوشت آن یک امر مقدر، عادتی و داده شده است. بچه‌ها به مرور زمان بزرگ‌تر می‌شوند و یار و یاور پدر و مادر در دوران پیری خواهند شد.
-روابط خانوادگی اصیل‌ترین نوع روابط در جامعه است.
-حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن به راحتی در شرایط تبعیض‌آمیز و آمرانه ممکن است.
-حقوق و مسؤولیت‌های نابرابر در روابط پدر و مادر (و فرزندان) امری خلاف عادت نیست. معمولائ اقتدار از سوی پدر بر اعضای خانواده اعمال و نفوذ زنان به صورت پنهانی اعمال می‌شود.
-پیوند زن و مرد مبتنی بر نقش ثابت و همیشگی است; آیندهء دختران درخانواده از قبل قابل پیش‌بینی شده است: «تشکیل خانواده و بزرگ کردن بچه‌ها; حتی اگر زن شاغل باشد، کار اصلی خانه بر دوش اوست.»
-انتخاب همسر (یا ازدواج فرزندان) در درجهء اول مبتنی بر رضایت و سفارش بزرگ‌ترهاست و علقه‌های عاطفی میان زوجین حرف اول را نمی‌زند.
-عواملی مانند مادر بودن، تقسیم کار در خانه، وابستگی اقتصادی زنان به مردان باعث می‌شود که زنان نقش فرودست را در خانه پیدا کنند. همین نقش فرودست نیز به عرصه‌های عمومی تسری پیدا می‌کند.
-خانواده یک واحد خویشاوندی و اقتصادی و مبتنی بر نابرابری است و بر پایهء عشق و دوستی نیست و فرزندان علت تداوم خانواده هستند.
-در خانواده روی «مسؤولیت» و تکالیف اعضا تاکید می‌شود.
-خانوادهء مردسالار با مقتضیات دوران مدرن (مثل رشد فزآیندهء فردیت، آگاهی، انتظار و هویت‌های دگرگون‌شونده) هماهنگی ندارد.
-خانواده فرزندانی تربیت می‌کند که به ارزش‌های مورد قبول جامعهء پدرسالار ملتزم است. (ارزش‌هایی چون: ‌اعتماد به اعضای خانواده و بی‌اعتمادی به غریبه‌ها; احترام و تخصیص امکانات ویژه برای پسر در مقایسه با دختر; احترام به بزرگ‌تر حتی وقتی که تبعیض قایل می‌شود.)
-صداقت، راستی، فداکاری، احترام به دیگری، احتمالائ فقط در چارچوب خانواده معنا دارد.
-مرد خوب: «مردی است که برای اعضای خانواده زحمت بکشد و نان‌آور خانه باشد; با قدرت از ناموس و اعضای خانواده دفاع کند و غیرت بورزد. وظایف جنسی را انجام دهد، به بیان دیگر در مردانگی کم نیاورد. اما عشق ورزیدن به همسرش را امری ضروری نمی‌داند.»
-زن خوب: «زنی است که خانه‌دار خوبی باشد. بچه‌ها را به خوبی تر و خشک کند; از شوهرش اطاعت کند. در برآورد نیازهای جنسی همسرش کوتاهی نکند و به شوهرش عشق بورزد. فعالیت زن در عرصهء عمومی لازمهء رشد او نیست بلکه محدود شدن او به امور خانه به مصلحت اوست و حضور او در عرصهء عمومی مفسده‌خیز است.»
-در دید مردان خانواده زنان به عنوان موجوداتی ضعیف، نحیف، ظریف و مستحق مرحمت و عطوفت‌اند. از دیدگاه مردان ما دو جور زن داریم زن عفیف و زن بدکاره، انحرافات پسر را می‌توان نادیده گرفت اما انحراف دختران غیرقابل بخشایش است.
- مردان در این خانواده برای برقراری رابطهء جنسی مشکلی ندارند ولی در برقراری رابطهء عشقی مشکل دارند، به بیان دیگر مردان به دنبال رابطهء جنسی و زنان در افسوس رابطهء عشقی هستند. روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه‌گذاری نمی‌شود.
-خانوادهء مردسالار انتخاب فردی و همبستگی اجتماعی را در دنیای مدرن تقویت نمی‌کند.
طلاق تابو است و ازدواج مجدد، خصوصائ برای زن مذموم است.
- پس از طلاق، بچه‌ها در معرض گروکشی میان زن و شوهر قرار می‌گیرند.
- در خانوادهء مردسالار، پیامدهای هویت‌های سیال به درستی مدیریت نمی‌شود. این خانواده لزومائ مامن افراد در زندگی پرتنش دوران مدرن نیست.
- در این خانواده هیچ ارتباطی میان دموکراسی در بیرون خانه و روابط درون خانه نیست و خشونت می‌تواند برای پیشبرد کارها در خانواده کاربرد داشته باشد.
- در دیدگاه ایدئولوگ‌های این خانواده، لیبرالیسم رادیکال در دوران مدرن متلاشی ‌کنندهء «خانواده» است و راه رهایی بازگشت به خانواده مردسالار است (به عبارتی دیگر این ایدئولوگ‌ها با این ایده مخالف‌اند که در اخلاق آزاد لیبرالیسم تعهدات متفاوتی در زندگی زناشویی بروز می‌کند و لذا نمی‌‌توان انسان‌هایی را که متفاوت از اکثریت مردم زندگی می‌کنند محکوم کرد. به عنوان مثال از انواع روابط جنسی غیرمتعارف- مثل همجنس‌بازان- وحشت کرد.)
- سرگرمی‌های مردان در اوقات فراغت معمولائ در بیرون از خانه و بدون اعضای خانواده اتفاق می‌افتد.
- راه مبارزه با فساد دوران مدرن، بازگشت به تقدس خانوادهء مردسالار است تا مردان هرزه کنترل شوند و زنان هرزه بازار پیدا نکنند، روند طلاق از طریق دادگستری باید سخت شود، برنامه‌های تامین اجتماعی دولت در حمایت از خانواده‌های تک همسر را باید تعطیل کرد.
- در دوران مدرن، خانوادهء مردسالار حالت نوستالژیک (و یادش بخیر) را دارد و بازگشت به این خانواده امکان‌پذیر است.
- در دید مردان خانواده، زن و مرد دو عنصر اصلی تشکیل‌دهندهء «همبستگی عاطفی» هستند و هر دو نیازمندند و یکی نسبت به دیگری لطف نمی‌کند، دختر و پسر دو انسان تلقی می‌شوند و ممکن است خطا کنند ولی یکی نسبت به دیگری منحرف‌تر نیست.
- زن و شوهر در برقراری رابطهء عاطفی و عشقی موفق‌ترند، در این خانواده روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه‌گذاری می‌شود زیرا یکی از ویژگی‌های اصلی انسانیت همین پیوند عاطفی است و از طریق آن می‌توان احساس استقلال کرد، مهم‌ترین مشکل فرد مستقل این است که از دیگران گسسته است، انسان زمانی می‌تواند شخصیتی مستقل باشد که به زنجیره‌ای از پیوندها و روابطی که در آن قرار دارد اذعان کند و آن را جدی بگیرد و پاس بدارد.
-این خانواده انتخاب فردی و «همبستگی اجتماعی» را با هم ترکیب می‌‌کند.
- طلاق تابو نیست بلکه واقعیت تلخی است و ازدواج مجدد امری مذموم نیست.
- مسؤولیت مشترک پرورش و تربیت کودکان حتی پس از طلاق ادامه پیدا می‌کند.
تیپ دو: خانوادهء مدنی
- اصالت با ویژگی‌های انسانی اعضای خانواده است و کلیت خانواده چیز رازآمیزی نیست و متکی به پیمانی است که زن و مرد به عنوان دو انسان برابر و آگاه، با یکدیگر برقرار می‌کنند.
- خانواده به شکل آگاهانه و یک پروژه در حال ساخته شدن است. خانواده تقدیری نیست و دایم در حال بازبینی است. سرمایه‌گذاری روی تربیت بچه‌ها یکی از اهداف مشترک و پرهزینهء پدر و مادر است.
- روابط خانوادگی یکی از انواع روابط تعیین‌کننده در جامعه است.
- حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن مانند پرورش گل مستلزم نگهدرای دایم و تعهد متقابل زن و شوهر است.
- حقوق و مسؤولیت‌های برابر و متقابل (نه آمرانه) در روابط پدر و مادر (و فرزندان) امری عادی است. معمولائ اقتدار بر اعضای خانواده مبتنی بر توافق پدر و مادر (و فرزندان) است.
- پیوند زن و مرد مبتنی بر نقش‌های متفاوتی هم در خانواده و هم در جامعه است. ممکن است با توجه به شرایط زن در ایفای نقش موفق‌تر در عرصهء عمومی مرد به جای زن در بچه‌داری نقش بیشتری ایفا کند.
- انتخاب همسر (یا ازدواج فرزندان) در درجهء اول مبتنی بر رضایت خود آن‌ها‌ست و علقه‌های عاطفی میان زوجین حرف اول را می‌زند.
- عواملی مانند مادر بودن، تقسیم کار در خانه، حتی وابستگی اقتصادی زن باعث فرودستی زنان نمی‌شود زیرا از حضور زن در عرصهء عمومی جلوگیری نمی‌شود و ادارهء خانواده یک پروژهء مشترک است.
- خانواده یک واحد عاطفی - عشقی است و تربیت فرزندان هدف مشترک زوجین است.
- در خانواده‌روی توازن میان استقلال فردی و مسؤولیت اعضا تاکید می‌شود.
- خانوادهء مدنی نیز با چالش و مقتضیات دوران مدرن روبه‌رو است ولی هماهنگی بیشتری با این دوران دارد.
- خانواده می‌خواهد فرزندانی تربیت کند که به ارزش‌های مدنی دوران مدرن التزام داشته باشد (ارزش‌هایی چون: ‌احترام به حقوق اعضا، احترام و اعتماد به همسایه‌ها و سایر شهروندان، مخالفت با تبعیض حتی اگر از سوی پدر باشد، احترام و تخصیص امکانات مساوی برای پسر و دختر.)
- آموزش صداقت، راستی، فداکاری، احترام به دیگری در خانواده به منظور تولید فردی، اخلاقی و مدنی برای حضور در عرصهء عمومی و جامعه است.
- مرد خوب: مردی است که جدای از نان‌آوری با تفاهم و توافق در ادارهء جامعه شریک می‌شود. اگر همسرش در بیرون خانه از لحاظ تحصیل، تخصص، شغل‌یابی از او پیشی گرفت، در راه پیشرفت او کارشکنی نمی‌کند. نیازهای عاطفی و عشقی همسرش را جدی می‌گیرد.
- زن خوب: زنی است که می‌داند در شرایطی می‌تواند فرزندانش را درست تربیت و سرپرستی کند که در خانه زندانی نباشد و در فعالیت‌های عرصهء‌عمومی (از اقتصادی تا ورزشی) نقش داشته باشد. زن محدود شده در خانه می‌داند که افسرده می‌شود و اتفاقائ نمی‌تواند کانون عاطفی خانواده را گرم کند. البته از پیامدهای ناخواستهء حضور زن در عرصهء عمومی می‌تواند افزایش طلاق باشد.
- در این خانواده پیامدهای هویت سیال بهتر مدیریت می‌شود، این خانواده مامن امنی برای افراد در زندگی پرتنش دوران مدرن است.
- میان روابط دموکراتیک در بیرون خانه (عرصهء عمومی) و روابط مدنی در درون خانه اشتراکاتی هست. ارتباط مبتنی بر اعتماد در دموکراسی بیرونی (اعتماد میان شهروندان و رهبران) با ارتباط مبتنی بر اعتماد و عاطفه در درون خانه تشابه دارد، در هر دو عرصه، روابط مبتنی بر گفت‌وگو و تفاهم است، در هر دو عرصه، ما باید براساس لیاقت‌ها و استعداد خود را به دیگران عرضه کنیم. تصمیمات در هر دو عرصه با خشونت به پیش نمی‌رود، در مجموع دموکراسی در عرصهء عمومی مجموعه‌ای از اقدامات برای سازماندهی بهتر مشارکت مردم است. همین مطلب درمورد خانوادهء مدنی صحیح است.
- لیبرالیسم رادیکال در دوران مدرن «خانواده متعارف هسته‌ای» را در معرض فشار قرار می‌دهد. ولی راه رهایی بازگشت به خانوادهء مردسالار نیست بلکه تاکید بر «خانوادهء مدنی» است.
- سرگرمی مردان در اوقات فراغتشان معمولائ به همراه اعضای خانواده است.
- یکی از راه‌های مبارزه با ناهنجاری‌های جامعه در دوران مدرن تقویت خانوادهء مدنی است، تغییر الگوی روابط جنسی در بخشی از جامعه را نمی‌توان ریشه‌کن کرد ولی می‌توان به طور انسانی‌تری مدیریت کرد.
- خانوادهء مردسالار اتفاقائ نوستالژیک نیست زیرا این خانواده‌ها (براساس مطالعات مورخان) مرکز فساد و خشونت علیه زنان و کودکان بوده است و بازگشت به این خانواده در دوران مدرن نه ممکن و نه مطلوب است، تاکید بر «خانوادهء مدنی» راهگشاست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات