تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۶۵۲۳۵

نمره این برادر چنده؟

بهمن سال 1357 هنگام خروج از کشور برای تحصیل به آمریکا، با ورود حضرت امام رحمه الله علیه به ایران اسلامی مواجه شد و از رفتن خوداری کرد و در پاسخ به خانواده اش گفت امام برای ما به ایران آمده است و جوانمردی نیست تا او را تنها گذاریم

 سایت بصیرت، گروه فرهنگی:علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در صفحه شخصی خود در گوگل پلاس نوشت: خداوند بزرگ حکیم و علیم است و بندگان خویش را با دقت امتحان می کند.برادر محمود بهرامی از هر نظر فردی ممتاز بود، استاد قرآن و احادیث، خوش فکر و اهل نظر، صورت زیبا و قدی رشید، خوش صدا و مربی  قرآن و سرود، خطاط و نقاش، ورزشکار و دارای مراتب در ورزش رزمی، خانواده ای متمول و پدری سرمایه دار، پذیرش از کالیفرنیا برای ادامه تحصیل و.....
سال 1359 در بسیج مسجد همت آباد با مربی قرآن، احادیث و سرودی آشنا شدم که در نگاه اول خیلی خوش تیپ و خوش برخورد بود، صوت خوش و دقت در انتخاب سبک و لحن ارایه مطالب امکانی فراهم کرد که به سرعت دوستان زمینه برگزاری کلاس استفاده از ایشان را فراهم کنند.هنوز برخی احادیثی که به لحنی زیبا و  خوش بیان می کرد و آموزش می داد در گوش ما طنین انداز است. از جمله حدیثی نورانی از امیرالمومنین علیه السلام که فرمودند:
لا یصلح الکذب جد و لا هزل دروغ نگویید چه جدی و چه شوخی 

کم کم ارادت بنده به او بیشتر شد و این ارتباط بین ما وجود داشت تا توفیق همراهی وی در اعزام تیر ماه سال 1362 به تیپ سیدالشهدا علیه السلام نصیب من شد. با ایشان و شهید حسن عبدالقادر (پسر خاله ام) راهی گردان تخریب این تیپ شدیم و فعالیت های خود را آغاز کردیم. محمود به سرعت مورد توجه فرمانده عزیزمان شهید حاج عبدالله نوریان قرار گرفت و همزمان توجه مسوولان تیپ نیز به قابلیت بالای وی  جذب شد تا جایی که مدتی را نیز در معاونت عملیات تیپ سپری کرد. حضور فعال در عملیات های والفجر دو و والفجر چهار مقدمه ای بود تا توانمندی های ایشان آشکارتر گردد. بعد از عملیات  والفجر چهار در عروسی  محمود آقا که جشن مفصلی بود با بچه های گردان تخریب شرکت کردیم.
چند روز مانده به عملیات خیبر به همراه آزاده قهرمان مصطفی حیدریان به منزل ایشان رفتیم و با کمال تعجب در اتاق وی دیدم بوم عکس خودش را با عنوان شهید کشیده است!! وقتی با تعجب علت را جویا شدیم پاسخی جز این که شهید خواهد شد و برای  یادگاری و راحتی خانواده از قبل بوم عکس خویش را کشیده است را  نشنیدیم و  حیرتمان وقتی بیشتر شد که پارچه نوشته خویش را که تبریک شهادت ایشان به خانواده و همسرش بود را از بالای کمد آورد و نشانمان داد.!!
قبل از عملیات خیبر چند روزی در منطقه جفیر با هم بودیم و برای نماز به پاسگاه تاریک و دلگیر مرزی ای به نام پاسگاه زرگری می رفتیم. قبل از نماز  مغرب یک شب زودتر به استقبال نماز جماعت رفتیم، لحظاتی تا نماز باقی مانده بود که محمود آقا از پاسگاه بیرون آمد و لحظاتی بعد به دنبال او رفتم و در کمال تعجب دیدم که بلند شیطان را لعنت می کند، علت را سووال کردم گفت قبل از نماز یاد همسرم افتادم و فهمیدم که شیطان، دنبال غفلت من از یاد خداست لذا شیطان را لعنت می کنم.!!
آخرین دیدار ما وقت خداحافظی ایشان برای بردن چاشنی انفجاری با موتور به گردان تخریب برگشت، هنگام خدا حافظی دست گردنم انداخت و با عنایت به من گفت علی این دیدار آخر ماست ، ان شاءالله دیدار بعدی قیامت. به مادر و همسرم سلام مرا برسان و حلال بودیت بطلب و...

سال 75  استخوان های مطهرش به وطن بازگشت و در بهشت زهرا س آرام گرفت.نکته زیبای دیگر این که بهمن سال 1357 هنگام خروج از کشور برای تحصیل به آمریکا، با ورود حضرت امام رحمه الله علیه به ایران اسلامی مواجه شد و از رفتن خوداری کرد و در پاسخ به خانواده اش گفت امام برای ما به ایران آمده است و جوانمردی نیست تا او را تنها گذاریم.
*روحش شاد و راهش پر رهرو باد ان شاءالله.*

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
zahra
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۸
0
0
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات