تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۷۱۲۶۵
وضعیت جنبش دانشجویی در گفت‌وگو با محمدامین قانعی‌راد:

دانشگاه نماینده غیرسیاسی جامعه است

زهرا خندان – اشاره: حسن روحانی، رییس جمهور به تازگی در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و از لزوم ابراز عقاید و گفت وگو در دانشگاه صحبت کرد. فعالیت های دانشجویی یا همان «جنبش دانشجویی» امروز چه جایگاه و انتظاراتی دارد که رییس جمهور را هم به اظهارنظر در این رابطه واداشته است؟ سخنان روحانی بهانه یی شد تا با «محمدامین قانعی راد» به گفت وگو بنشینیم و وضعیت فعلی جنبش دانشجویی را بازخوانی کنیم. رییس انجمن جامعه شناسی ایران با ترسیم تصویر ایده آل خود از جنبش دانشجویی به تحلیل فضای امروز دانشگاه ها می پردازد و تاکید می کند رادیکالیزه شدن مقطعی اقدامات جنبش دانشجویی از خلافعالیت احزاب برخاسته است. عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور معتقد است جنبش دانشجویی هنوز دوره مطلوب را نگذرانده و شکوفا نشده است.

‌* اخیرا آقای روحانی با حضور در دانشگاه تهران به مناسبت آغاز سال تحصیلی از لزوم ایجاد فضای لازم برای گفت وگو صحبت و تاکید کرد دانشگاه باشگاه سیاسی نیست و نباید به محلی برای فعالیت احزاب تبدیل شود. به نظر شما مخالفت با حضور احزاب در دانشگاه ها نشات گرفته از چیست و اساسا جنبش دانشجویی چه تفاوت هایی با فعالیت حزبی دارد؟

‌** هدف احزاب کسب قدرت است و ورود آنها به مبارزه های سیاسی و انتخاباتی با هدف تصرف قدرت و سمت و سو دادن به سیاست های دولت در جهت منافع حزب صورت می گیرد. حزب نهادی است که به قلمرو و دستگاه سیاسی تعلق دارد. اما دانشگاه به دستگاه سیاسی تعلق ندارد و متعلق به دستگاه آموزش است. دانشگاه بخشی از حوزه عمومی و زندگی روزمره مردم است و باید از تسلط دو چیز آزاد باشد: 1- قدرت سیاسی 2- نهادهای اقتصادی و در جوامع مدرن از نهادهای سرمایه داری. در واقع دانشگاه باید از بازار و دولت آزاد باشد و تحت تسلط این دو نهاد قرار نگیرد و در جهت آموزش فعالیت کند. جایگاه دانشگاه از لحاظ تئوریک اینگونه تعریف می شود و هر موقع در خدمت یکی از این دو نهاد قرار گیرد یا در آنها مستحیل شود نمی تواند کار خود را به خوبی انجام دهد.

این درحالی است که باید با این دو نهاد رابطه تعاملی برقرار کند. معمولااین رابطه، رابطه یی انتقادی است اما نه با این هدف که در جای دولت قرار بگیرد یا بخواهد قدرت خود را تحکیم کند. قدرت دانشگاه از جای دیگری نشات می گیرد و آن هم تاثیری است که دانش بر جامعه می گذارد. اما دانشگاه می تواند سیاست های دولت را مورد نقد و بررسی قرار دهد. این رویکرد انتقادی از جایگاه اعضای جامعه به دولت اعمال می شود. در واقع دانشگاه نماینده غیر سیاسی جامعه است. نمایندگان سیاسی جامعه احزاب و اعضای پارلمان و دستگاه های دولتی هستند و دانشگاه سخنگو و نماینده غیر سیاسی جامعه است. به ویژه اینکه زبان دانشگاه عمدتا زبان دانش و نه زور و قدرت است. بنابراین دانشگاه انتظار دارد جایگاهی نقادانه در مقابل مناسبات قدرت و ثروت داشته باشد و این انتظار در سراسر دنیا از طرف دانشگاهیان وجود دارد.

اما هر موقع دانشجو احساس کند امکان تحقق این کارکرد نیست و موانعی در این مسیر وجود دارد و نهاد قدرت محدودیت هایی در این زمینه ایجاد می کند، دانشگاه و علم رادیکالیزه می شود. در غرب هم این اتفاق بعد از جنبش مه 68 افتاد و منجر به رادیکالیزه شدن علم و نه دانشگاه و دانشجو شد. در تجربه غرب از این مساله، نوع دانش و معرفتی که تولید می شد رادیکال بود بدون اینکه دانشگاه عرصه تب و تاب و برخورد باشد. از دهه 1970 به بعد در غرب شاهد شکل گیری نظریه های انتقادی و رادیکال هستیم و جنبش دانشجویی رو به نقد خیلی از مسائل مثل مناسبات قدرت و تکنولوژی، حاکمیت تکنوکراسی و عدم وجود دموکراسی در جامعه می آورد.

* با توجه به تعریف شما از مناسبات دانشگاه و قدرت، این سوال مطرح می شود که دانشگاه به مثابه جایگاه تولید علم چه ارتباطی با جایگاه های تولید قدرت و ثروت دارد یا باید داشته باشد؟

** دانشگاه بسیاری از رهبران سیاسی و کارآفرینان اقتصادی آینده کشور را تربیت می کند. در عین حال دانشگاه نباید در هیچ کدام از این دو نهاد مستحیل شود یا به عنوان پاره یی از این دو نهاد شناخته شود و فعالیت کند. رابطه دانشگاه با فرآیندهای تولید ثروت و قدرت باید همواره فاصله آمیز و انتقادی باشد. به تعبیر دیگر دانشگاه نباید بروکراتیزه شود. بروکراتیزه شدن دانشگاه یعنی تبدیل شدن آن به یک سازمان اداری که تحت سلطه دولت یا صاحبان ثروت قرار می گیرد. دانشگاه با کارخانه، پادگان، اداره، سازمان تولید و سازمان خدماتی متفاوت است و نهادی غیر بروکراتیک است که از قضا با سلطه قواعد بروکراسی و منطق ثروت و قدرت بر جامعه مبارزه می کند. دانشگاه نوعی نقش رهایی بخش دارد اما این نقش را هیچ وقت از طریق مداخله مستقیم در فرآیندهای سیاسی ابراز نمی کند و اصلانباید بکند. دانشگاه باید با رویه معمول رقابت بر سر کسب قدرت فاصله داشته باشد.

در غیر این صورت دانشگاه- به ویژه در کشورهای جهان سوم- به نهادی سیاسی و بی ثبات تبدیل می شود. در چنین شرایطی با تعویض دولت ها و جابه جایی قدرت بلافاصله دانشگاه تحت الشعاع قرار می گیرد و تغییراتی در مسوولان دانشگاه ها ایجاد می شود. کسی که قدرت را به دست دارد می خواهد به نفع جریان خود محدودیت هایی را در دانشگاه اعمال کند و متعاقبا رییس دانشگاه هم که به جریان حاکم تعلق دارد ممکن است تغییراتی به سود جریان خود و به ضرر دیگر دانشجویان ایجاد کند. بنابراین دانشگاه به ویژه اساتید که نیروی اصلی دانشگاه هستند، به خودی خود باید این آمادگی را داشته باشند که رابطه خود را با قدرت بازتعریف کنند و درحالی که به عنوان نماینده غیرسیاسی جامعه و در جهت منافع اجتماع وارد عمل می شود وجهه غیرسیاسی خود را حفظ کند. البته هر امری می تواند لبه سیاسی هم داشته باشد اما حرکت های دانشجویی نباید در راستای کسب قدرت باشند.

* وضعیت فعلی جنبش دانشجویی ایران با وضعیت ایده آلی که تصویر کردید فاصله زیادی دارد، علت عدم احقاق این تصویر ایده آل در دانشگاه های ایران چیست؟

** بخشی از این تفاوت به این خاطر است که احزاب و فرآیند رقابت های حزبی در جامعه ما نهادینه نشده و احزاب نتوانسته اند جایگاه خود را پیدا کنند. در خلافعالیت احزاب، رقابت های سیاسی خواه ناخواه به دانشگاه منتقل می شود. اگر رقابت احزاب در جامعه نهادینه شود دانشگاه محل بروز اختلافات حزبی نخواهد بود. وقتی محلی برای نقد یا مخالفت نباشد و احزاب سیاسی سرکوب و طرد می شوند یا فعالیت آنها غیرقانونی اعلام می شود و از فرآیندهای رقابتی کنار گذاشته می شوند، نهادهای غیرسیاسی مثل دانشگاه سیاسی می شوند. این روند بدون اینکه کسی یا حزبی تصمیم بگیرد و برنامه سازمان یافته یی برای نفوذ در دانشگاه ها داشته باشند اتفاق می افتد. برخی معتقد اند احزاب تصمیم به نفوذ در دانشگاه ها گرفته اند و حتی ممکن است بعضی از جریان ها هم چنین برنامه یی داشته باشند اما به طور طبیعی این فرآیند حاصل جریان طبیعی مخالفت ها و نارضایتی ها در جامعه است.

با وجود سرکوب احزاب سیاسی، حس رقابت و چندگانگی سیاسی در جامعه را نمی توان از بین برد، بلکه این احساس از نهادی به نهاد دیگر منتقل خواهد شد. افراد احتیاج به محلی برای بروز تفکرات خود و مخالفت با تفکرات دیگران دارند و به دنبال محلی برای ابراز عقایدشان می گردند. در این میان معمولاجوانان تمایل بیشتری برای ابراز وجود سیاسی دارند و ناکارآمد شدن احزاب در ایران فضای دانشگاه را سیاسی کرده است. از طرف دیگر در مواردی هم برخوردهای دولت ها و حاکمیت با حرکت های دانشجویی که می تواند با مسالمت و رواداری بیشتری همراه باشد تند است. این برخوردها ممکن است از طرف دانشجویان تحمل نشود و بازخوردهای رادیکال تری داشته باشد. به همین خاطر سیاسی شدن فضای دانشگاه و جنبش دانشجویی در تقابل با دولت است که برساخته می شود و شکل می گیرد. جنبش دانشجویی در ایران ذاتا گرایش سیاسی ندارد، بلکه در فرآیند تعامل دانشگاه با قدرت- که می تواند همراه با تقابل و صف بندی باشد – اگر دولت جنبش دانشجویی را به حساب نیاورد یا مدارا نکند حرکت های دانشجویی رادیکال خواهد شد.

هرجا دولت با زدن برچسب رادیکال به فعالیت های دانشجویی آنها را محدود می کند اقدامات دانشجویان هم رادیکال تر می شود اما هروقت برخورد دولت با جنبش دانشجویی مسالمت آمیز باشد دانشجویان هم حرکت های آرام تری انجام می دهند. حوادث سال 78 و سال 88 از عواقب رادیکال کردن جنبش دانشجویی بود و بر تندتر شدن این جنبش هم تاثیر زیادی داشت. از طرف دیگر برخورد با جنبش دانشجویی بسیاری از دانشجویان را به سمت بی تفاوتی نسبت به مسائل کشور راند. برخورد همراه با سرکوب، گاهی دانشجویان را تند می کند و گاهی نوعی ازخود را در آنها به وجود می آورد. دانشجویان به شیوه فعال در فرآیندهای سیاسی مشارکت نمی کنند اما با انفعال شان اجازه شکل گیری جامعه سیاسی سالم را نمی دهند. یاس فلسفی باعث فاصله گرفتن دانشجویان از فرآیندهای سیاسی جاری در کشور می شود و سرخوردگی سیاسی آنها مشارکت سیاسی را کاهش می دهد. باید در نظر داشت که انفعال سیاسی دانشجویان هم به اندازه رادیکال شدن آنها خطرناک و حتی از آن هم خطرناکتراست. نسل جوانی که باید در آینده در فرآیندهای سیاسی مشارکت کند تا جامعه یی پویا را شکل دهد کنار می ایستد و دچار یاس سیاسی شده است.

بنابراین این نسل اگر در آینده مولد اندیشه هم شود نوعی سرخوردگی و انفعال و بدبینی نسبت به حاکمیت سیاسی را برای جامعه بازتولید می کند. در نتیجه سرمایه های سیاسی جامعه کاهش می یابد و اعتماد به نخبگان سیاسی از بین می رود. این یاس سیاسی و فلسفی ممکن است بعدا به نوعی از رادیکالیزم مبدل شود. این روند قبل از انقلاب هم اتفاق افتاده بود: جریانی رادیکال بود و با همه توان با سیستم مبارزه می کرد اما جریانی هم وجود داشت که ظاهرا مبارزه نمی کرد اما ادبیات سیاه تولید می کرد. این ادبیات سیاه در ذهن نسل های بعدی هم اثر گذاشت. پس مشارکت سیاسی دانشجویان گوهر فوق العاده گرانبهایی است که دولت ها به هر شیوه باید آن را تامین کنند. در غیر این صورت دولت ها در واقع از رخوت فضای سیاسی و عدم پویایی جامعه تمکین کرده اند.

* بنابراین تعریف، فرم این مشارکت سیاسی دانشگاه باید به چه صورت باشد؟

** جنبش دانشجویی باید به جنبشی ایده ساز و ایده پرور تبدیل شود و خاستگاه طرح مسائل موجود در جامعه باشد. جنبش دانشجویی باید برای پروبلماتیزه کردن معضلات موجود و دعوت به اندیشه پیرامون آنها و جست وجو برای یافتن راه حل های متفاوت و نقد رویه ها و سیاست های موجود تلاش کند. دانشجویان باید به گسترش گفت وگو در جامعه و ایجاد فضای بحث کمک کنند. همچنین جنبش دانشجویی باید به جای مستحیل شدن در گروه های مختلف، در جهت کنار هم نشاندن جریان های موجود و پیداکردن سنتز جدید برای حل مسائل حرکت کند. این مسائل می تواند در هر زمینه یی باشد، از گسترش دموکراسی گرفته تا حل بحران آب یا اعتیاد.

دانشجویان باید به مسائل بیندیشند و سعی کنند راه حل هایی بیابند. البته این راه حل ها بیشتر معرفتی است و غیرسیاسی: همچنین بیشتر سیاستی است تا سیاسی. ابزار و روش این جنبش، گسترش فضای گفت وگو و تعامل است. به عبارت دیگر جنبش دانشجویی باید بتواند به عنوان عقل ارتباطی منفصل جامعه عمل کند به ویژه در جامعه ایران که عقلانیت ارتباطی ضعیف است. دانشگاه زمانی که در خدمت قدرت و ثروت قرار بگیرد و تبدیل به زایده یی برای بروکراسی کلی جامعه شود مبتلابه گسترش عقلانیت ابزاری می شود. این عقلانیت ابزاری هم بر ذهنیت دانشجویان و هم اهداف و روش های آنها تاثیر خواهد گذاشت.

* جنبش دانشجویی ایران بعد از انقلاب سه دوره مهم را از سر گذرانده است: دوره قدرت گرفتن اصلاحات، دوره روی کارآمدن احمدی نژاد و یک سال اخیر که دولت روحانی بر سرکار آمد. به نظر شما جنبش دانشجویی در کدام یک از این دوره ها به آنچه که باید باشد نزدیک تر بوده است؟

** تقریبا در هیچ کدام از این دولت ها با وضعیتی نزدیک به آنچه باید باشد مواجه نبوده ایم. در دوره اصلاحات حرکت هایی در جهت اصلاح برخی امور انجام شد اما نارواداری از سوی جناح مخالف زیاد بود و مقابله یی شدید با این حرکت صورت گرفت. تعطیلی روزنامه ها نماد این مقابله بود که جامعه دانشجویی انتظارش را نداشت. در آن مقطع برخوردی رادیکال با دانشجویان انجام شد درحالی که می شد مسائل را با گفت وگو در بالاحل کرد. فشار از پایین هم دچار عدم تعادل شد و اتفاقات بعدی رخ داد. دانشجو در آن زمان نتوانست نقشی که برایش تعریف کردیم انجام دهد و دچار درگیری های جناح ها شد. در دوره احمدی نژاد هم دانشگاه با سرکوب گسترده دانشجویان و اساتید و بازنشسته کردن اساتید و تعطیلی تشکل های دانشجویی روبه رو بود و این سرکوب ها منجر به رکود کلی در جامعه دانشگاهی شد. در یک سال اخیر هم به نظر می رسد جنبش دانشجویی هنوز از دلمردگی بیرون نیامده و با اینکه به ظاهرا دولت شرایطی را برای دانشجویان فراهم کرده آنها به درون خود عقب نشینی کرده اند. جنبش دانشجویی امروز در حال بازیابی و تامل است.

هنوز جنبش دانشجویی نمی داند چه باید انجام دهد و مطالبه اش چیست. با این حال انتظاراتش برآورده نشده و آزرده خاطر است و نیاز به دلجویی و اعتماد سازی دارد. جنبش دانشجویی باید احساس کند که می تواند کاری کند و دیگران می خواهند که جنبش دانشجویی کاری انجام دهد. دانشجویان امروز دچار بیگانگی سیاسی شدند هنوز نمی توانند نقش خود را انجام دهند. هیچ یک از این سه دوره، دوره مطلوبی برای حرکت های دانشجویی نبوده و فرازو نشیب های بدی داشته است. الان زمانی است که باید در مورد این مساله فکر کرد و برای ترسیم آینده جنبش دانشجویی وارد فضای گفت وگو شد.

* بعد از روی کارآمدن دولت یازدهم، با وجود انتقادات فراوانی که به دولت وارد می شد جامعه دانشگاهی از عملکرد وزارت علوم تا حد خوبی راضی بود اما زمانی که امیدی در حال شکل گرفتن بود وزیر علوم استیضاح شد. استیضاح وزیر نشان داد جناح راست کشور تمایلی به ایجاد تغییرات در دانشگاه ها ندارد. تحلیل شما از این شرایط چیست؟

** برخی از جناح های کشور یک نگرانی بیجا از جانب دانشگاه دارند. این جناح باید بپذیرد که لازم است دانشگاه فعال باشد و در عین حال فرآیندهای سیاسی و احزاب اصلاح شوند. احزاب باید به وظایف خود عمل کنند و دانشجویان هم از فضای لازم برای اظهارنظر و نقد برخوردار باشند. اما نباید نگران نتایج این تغییرات بود. دانشگاه منطق خاص خود را برای موضع گیری دارد و اتفاقات داخل دانشگاه جامعه را لزوما تحت تاثیر قرار نمی دهد. مبحث طرح شده در دانشگاه تنها روی ذهنیت دانشجویان تاثیر می گذارد و لزوما منجر به بی ثباتی جامعه نخواهد شد.

دانشگاه با یک چالش بزرگ روبه رو است و آن بی اعتقادی جناح راست به فعالیت های دانشجویی است. ایجاد تغییر در این وضعیت نیاز به ابتکار عمل جنبش دانشجویی و فعالان سیاسی دارد تا از جناح راست کشور رفع نگرانی کنند. جنبش دانشجویی باید درخصوص رویکرد خود تئوری پردازی کند و برای تبیین نقش، کارکرد و مشی مرود نظر خود بکوشد. شاید علت نگرانی جناح راست این است که جنبش دانشجویی نتوانسته اعتماد آنها را به خود جلب کند.

* جنبش دانشجویی در بسیاری از موارد نشان داده که آرمانگراست، ممکن است علت این بی اعتمادی، آرمانخواهی دانشجویان باشد، نظر شما در این رابطه چیست؟

** ممکن است آرمانخواهی دانشجویان ریشه عدم تلاش آنها برای اعتماد سازی باشد اما به هرحال جنبش دانشجویی باید مشخص کند که تا کجا می خواهد برود و دنبال چیست؟ لازمه این روشنگری بحث و گفت وگو و اجماع میان اعضای این جنبش است. دانشجویان باید امکان گفت وگو با همدیگر را داشته باشند و بتوانند نتایج این گفت وگوها را به جامعه منتقل کنند. دولت و دیگر جناح ها اگر نتوانند این فضا را فراهم کنند به شکل گیری عقلانیت ارتباطی کمکی نکرده اند و در عوض به سیاسی شدن و رادیکال شدن دانشگاه دامن زده اند. دولت ها باید به نقش آفرینی عقلانیت ارتباطی جنبش کمک می کردند، چنین روندی منجر به بی ثباتی نمی شد و حتی به ثبات سیاسی جامعه کمک می کرد. جنبش دانشجویی به ایجاد ائتلافی میان اعضای خود و همچنین تعامل با دولت نیاز دارد. علاوه براین جریان روشنفکری کشور باید تحلیل کند که چطور می توان این نقش را تعریف کرد که تخطی از آرمانگرایی دانشجویان نشود و در عین حال به تعالی جامعه کمک کند.

جنبش دانشجویی هنوز شکوفا نشده و فقط مقاومت کرده و صدای خود را رسانده است. فعالیت های جنبش دانشجویی تاکنون تنها واکنش نشان داده و هنوز به هویتی برنامه دار تبدیل نشده که بدانیم چه برنامه یی برای حل چالش های کشور دارد.

* در وضعیت امروز ایران، بودجه دانشگاه های سراسری توسط دولت تامین می شود و دانشگاه های غیر دولتی هم عمدتا توسط صاحبان سرمایه اداره می شوند. در چنین شرایطی تصویر ایده آلی که از جنبش دانشجویی ترسیم کردید چطور می تواند محقق شود؟

** بودجه یی که دانشگاه ها از دولت می گیرند بر اساس تاکید قانون اساسی بر فراهم کردن فرصت آموزش رایگان حتی در مقطع آموزش عالی است. اما در این شرایط پارادوکسی میان تخصیص بودجه دولتی و حفظ استقلال دانشگاه شکل می گیرد. اما همچنان مشخص نیست چطور می توان در عین استفاده از اعتبار و منابع مالی دولتی، دانشگاه را از مناسبات قدرت دور نگه داشت؟ علاوه بر این، فرآیند انتخاب روسای دانشگاه ها توسط دولت نیز غلط است. من قبلاهم گفته بودم روسای دانشگاه را دولت نباید مانند روسای ادارات و سازمان ها به طور مستقیم تعیین کند. وزیرعلوم هرچقدر هم صاحبنظر و بی طرف باشد نباید اختیار انتصاب روسای این طیف گسترده از دانشگاه ها را داشته باشد و پروسه انتخاب روسای دانشگاه ها مانند انتخاب رییس ادارات و سازمان های دیگر وزارتخانه ها باشد. چنین فرآیندی باعث شده با تغییر دولت ها، روسای دانشگاه ها و در نتیجه فضای حاکم بر فعالیت های دانشجویی نیز تغییر کند.

روسای دانشگاه ها باید در فرآیندهایی جز این انتخاب شوند تا استقلال دانشگاه حفظ شود و تحت تاثیر سیاست روز کشور قرار نگیرد. برای تعیین فرآیند صحیح انتخاب رییس دانشگاه می توان به نقش هیات های امنا اشاره کرد: هرچند درحال حاضر هیات های امنای دانشگاه ها هم دولتی یا دولت ساخته هستند و بخش غیردولتی یا خصوصی نقشی در اداره دانشگاه ها ندارند. اعضای هیات های امنا باید متشکل از نمایندگان گروه های مختلف مردم باشند و در یک سازوکار غیرسیاسی انتخاب شوند. در مرحله بعد این هیات امنا رییس دانشگاه را انتخاب می کند و در نتیجه تغییر مناسبات دولت تاثیر چندانی بر مدیریت دانشگاه ها نخواهد گذاشت. از طرفی بودجه یی که دولت به دانشگاه تخصیص می دهد به مثابه کمک مالی خواهد بود و دیگر بر استقلال دانشگاه تاثیر نخواهد داشت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات