صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۷۲۲۳۹

نکته و پند



شتر بر بام خانه !

ابراهيم ادهم از نامورترين عرفان اسلامى است كه در قرن دوم هجرى مى زيست ؛ درباه او نوشته اند كه در جوانى ، امير بلخ بود و جاه و جلالى داشت . سپس به راه زهد و عرفان گراييد و همه آنچه را كه داشت ، رها كرد. علت تغيير حال و دگرگونى ابراهيم ادهم را به درستى ، كسى نمى داند . عطار نيشابورى در كتاب تذكرة الاولياء، دو حكايت مى آورد و هر يك را جداگانه ، علت تغيير حال و تحول شگفت ابراهيم ادهم مى شمرد . در اين جا هر دو حكايت را با تغييراتى در عبارات و الفاظ مى آوريم .
حكايت نخست :
در هنگام پادشاهى ، شبى بر تخت خوابيده بود كه صدايى از سقف كاخ شنيد. از جا برخاست و خود بر بام قصر رفت . ديد كه مردى ساده و ميان سال ، بر بالاى بام قصر او، در گشت و گذار است ، ابراهيم گفت : تو كيستى ؟ گفت : شترم را گم كرده ام و اين جا، او را مى جويم . ابراهيم گفت :اى نادان !شتر بر بام مى جويى ؟ آيا شتر، بال دارد كه پرواز كند و به اين جا بيايد!؟ شتر بر بام چه مى كند؟!
مرد عامى گفت : آرى ؛ شتر بر بام جستن ، عجيب است ؛ اما از آن عجيبت تر كار تو است كه خدا را بر تخت زرين و جامه اطلس مى جويى . اين سخن ، چنان در ابراهيم اثر كرد كه يك مرتبه از هر چه داشت ، دل كند و سر به بيابان نهاد. در آن جا، يكى از غلامان خود را ديد كه گوسفندان او را چوپانى مى كند. همان جا، جامه زيبا و گرانبهاى خود را به او داد، و جامه چوپانى او را گرفت و پوشيد.(1)
حكايت دوم :
روزى ابراهيم ادهم كه پادشاه بلخ بود، بار عام داده ، همه را نزد خود مى پذيرفت . همه بزرگان كشورى و لشكرى نزد او ايستاده و غلامان صف كشيده بودند . ناگاه مردى با هيبت از در درآمد و هيچ كس را جراءت و ياراى آن نبود كه گويد: تو كيستى ؟ و به چه كار مى آيى ؟ آن مرد، همچنان آمد و آمد تا پيش تخت ابراهيم رسيد . ابراهيم بر سر او فرياد كشيد و گفت : اين جا به چه كار آمده اى ؟
مرد گفت : اين جا كاروانسرا است و من مسافر . كاروانسرا، جاى مسافران است و من اين جا فرود آمده ام تا لختى بياسايم . ابراهيم به خشم آمد و گفت : اين جا كاروانسرا نيست ؛ قصر من است .
مرد گفت : اين سرا، پيش از تو، خانه كه بود؟ ابراهيم گفت : فلان كس . گفت : پيش از او، خانه كدام شخص بود. گفت : خانه پدر فلان كس .
گفت : آن ها كه روزى صاحبان اين خانه بودند، اكنون كجا هستند؟
گفت : همه آن ها مردند و اين جا به ما رسيد.
مرد گفت : خانه اى كه هر روز، سراى كسى است و پيش از تو، كسان ديگرى در آن بودند، و پس از تو كسان ديگرى اين جا خواهند زيست ، به حقيقت كاروانسرا است ؛ زيرا هر روز و هر ساعت ، خانه كسى است .
ابراهيم ، از اين سخن ، در انديشه فرو رفت و دانست كه خداوند، او را براى اين جا و يا هر خانه ديگرى نيافريده است . بايد كه در انديشه سراى آخرت بود، كه آن جا آرام گاه ابدى
است و در آن جا، هماره خواهيم بود و ماند . (2)


پيش صاحب نظران ، ملك سليمان باد است

بلكه آن است سليمان كه ز ملك آزاد است(3)



1- برگرفته از: تذكرة الاولياء، تصحيح استعلامى ، ص 102، چاپ نيكلسون ، ص 86 .
2- تذكرة الاولياء، تصحيح استعلامى ، ص 103 .
3- خواجوى كرمانى

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات