تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۳  ، 
کد خبر : ۳۰۲۱۸۰
ابوالفتح، تفرشي، ذاكريان و مجلسي، در ميزگرد «شرق» روابط ايران و عربستان را بررسي كردند

صلح مسلح

اشاره: تجهزات نظامي زيبا خاورميانه را نجات نخواهد داد اما نمي‌توان انكار كرد كه سفر ترامپ به خاورميانه و قرارداد تسليحاتي با عربستان، موجي از نگراني در افكار عمومي ايران ايجاد كرده است. شايد اين نگراني غيرمنطقي باشد اما به‌هرحال نزديكي اصلي‌ترين دشمن جمهوري اسلامي و اصلي‌ترين رقيب منطقه‌اي‌اش، موضوعي نيست كه به‌سادگي بتوان از كنار آن گذشت. قرارداد تسليحاتي كلاني كه ترامپ با سعودي‌ها امضا كرد، اوضاع و احوال منطقه را تا حدي به دوران موسوم به «صلح مسلح» در اروپا پيش از جنگ جهاني اول شبيه كرده است. برخي از تحليلگران، خريد سلاح از آمريكا را موضوع نگران‌كننده‌اي نمي‌دانند و اعتقاد دارند آمريكا حتما اين تسليحات را به صورت كنترل‌شده در اختيار كشورهاي عرب منطقه مي‌گذارد اما گروهي ديگر معتقدند چندان بد نيست اگر در فصل جديد همكاري‌هاي آمريكا و عربستان كمي نگران شويم و در سياست‌ خارجي خود مدبرانه‌تر عمل كنيم. به همين خاطر در ميزگردي با حضور فريدون مجلسي، تحليلگر مسائل بين‌الملل و ديپلمات اسبق، مهدي ذاكريان، كارشناس آمريكا، مجيد تفرشي، تحليلگر مسائل بين‌الملل و اميرعلي ابوالفتح، كارشناس آمريكا به آثار و نتايج همكاري‌هاي آمريكا و عربستان بر منطقه خاورميانه و ايران پرداختيم.
پایگاه بصیرت / آرزو فرشيد

(روزنامه شرق – 1396/03/10 – شماره 2878 – صفحه 6)

‌* مي‌خواهيم درباره نزديكي ترامپ و عربستان و تأثير اين نزديكي بر بحران‌هاي خاورميانه صحبت كنيم. به نظر شما اين نزديكي از كجا ناشي مي‌شود؟

** مجلسي: هدف ترامپ همان‌طور که در رقابت‌هاي انتخاباتي‌اش بارها گفت، پول است. {او معتقد است} ناتو بايد در هزينه‌هاي خود شريک شود، افغانستان و عراق بايد هزينه‌هاي جنگي را که ما براي آنها انجام داديم، بپردازد. تماما صحبت از هزينه و درآمد است. اين آدم کاسبکار توانسته بزرگ‌ترين موفقيت تاريخ را کسب‌ کند؛ يعني رئيس‌جمهور بزرگ‌ترين و قدرتمند‌ترين مملکتي شده که کوچک‌ترين صلاحيتي براي آن ندارد. او تا همين‌جاي كار برنده است. ترامپ كه مي‌گفت ١١ سپتامبر و تمام اعمال تروريستي از عربستان سعودي ناشي مي‌شود و بايد غرامت آنها را بپردازد و من [ترامپ] ۷۰۰ ميليارد دلار عربستان در آمريکا را تا مشخص‌شدن تکليف غرامت بلوکه خواهم کرد؛ به آنجا رفته و به نصف ‌قيمت مصالحه کرده است. يعني گفته ۷۰۰ ميليارد لازم ‌نيست، عجالتا يک قرارداد ۳۵۰ميليارددلاري مي‌بنديم و يک مشت عبا و شمشير و جواهر هم مي‌گيريم و بعد مستقيما مي‌رويم به خانه‌ برنده دوم يعني اسرائيل.

ترامپ مي‌داند که عربستان منشأ تروريست‌ها و افکار تروريستي است و اصلا قابل اصلاح نيست. تعجب مي‌کنم بعضي از عناصر در ايران مي‌خواهند براي غرب‌ستيزي، عربستان را موجه جلوه دهند. عربستان ۳۰۰ سال است که با ايران مي‌جنگد. جنگ افغان‌ها هم روي فتواي شيخ مکه بود و تاکنون‌ هم اين رويه ادامه دارد. براي آنها اين مسئله مذهبي است. ايرانيان خودشان و آنها را مسلمان مي‌دانند ولي آنها ما را مطلقا مسلمان نمي‌دانند. نمي‌شود بزرگ‌ترين دشمن ايران را که در کنارش قرار دارد، ناديده بگيريم و توپ را در زمين سرزمين‌هاي ديگر بيندازيم.

عربستان سعي مي‌کند با «کيش»دادن دشمني‌ها به سمت ايران هم خطر را از خود دور کند و هم ايران را به زانو درآورد. ايران با منزوي‌کردن خود در اين سال‌ها بزرگ‌ترين کمک را به عربستان کرد و نفت آنها را به بالاترين ميزان صادرات رساند. حالا مملکتي که صاحبان اصلي آن يعني مردمش هيچ نقشي در آن ندارند، اين پول‌هاي نفت را به صورت احمقانه در يمن و کمک به طالبان و در موصل عراق و رقه سوريه به تاراج مي‌دهد و در نهايت هم همه را نقدا تقديم آمريکا مي‌کند. ولي بازارهاي ما را گرفته و احساس قدرت مي‌کند. در اين احساس قدرت چيزي نيست چون ملتي را که بايد احساس قدرت کند، ندارد. در داخل عربستان هم يک دوگانگي فرهنگي عليه دولت وجود دارد؛ يکي علم ناقصي که از جهل هم خطرناک‌تر است و همان سلفيون بدوي است که در حال رشدند و سيستم را تهديد مي‌کند. دوم قشر روشنفکر و تحصيل‌کرده عربستان است که رو به تزايد است. آمريكا اين نکات را مي‌داند اما چه کسي از ۳۵۰ ميليارد دلار بَدَش مي‌آيد.

ذاکريان: با بخش عمده‌اي از حرف‌هاي آقاي مجلسي موافقم اما با بخشي از نظرات ايشان هم‌‌عقيده نيستم. من اين‌گونه ارزيابي نمي‌کنم که جامعه عربستان به دو دسته ضد دولت وهابيان بدوي و روشنفکران قابل تقسيم است. معتقدم که انديشه وهابيسم و تفکر وهابي، تفکر مسلط بر اسلام سلفي است که در سراسر دنيا گسترش پيدا کرده و محبوبيت فراواني دارد. معتقدم تروريسم اسلامي بر پايه يک گفتمان شکل گرفته است و آن گفتمان وهابيسم است. اين گفتمان از سه انديشه نشئت مي‌گيرد. از منظر ما که شيعه هستيم و به علت گره‌خوردن تشيع با ايراني‌گري تا حدودي تساهل و مدارا داريم، طبيعي است که انديشه وهابي را بدوي و افراطي بدانيم ولي نتوانسته‌ايم اين را در غرب جا بيندازيم.

درباره بخش دومي که آقاي مجلسي گفتند نيز بايد بگويم که بخشي از اين تحصيل‌کرده‌هاي روشنفکر در هيئت حاکمه حضور دارند. شما ببينيد که سازمان همکاري‌هاي اسلامي همه قطع‌نامه‌هاي‌ سعودي‌ها را تأييد مي‌کنند و اين قدرت و لابي‌گري موفقيتي است که آنها دارند. شايد خيلي از دوستان بگويند آنها پول دارند، خيلي‌ها پول‌ دارند، ما هم پول‌ داريم و خرج هم کرديم ولي نتيجه نگرفتيم. بنابراين اين قشر روشنفکر تحصيل‌کرده در همه جا وجود دارند و حتي در آمريکا لابي‌هاي قدرتمندي دارند و زبان ديپلماسي را بلد هستند، خب ما اينها را جدي نمي‌گرفتيم و امروز هم در نظام بين‌الملل و هم در نظام منطقه براي ما مشکل‌ساز شده‌اند.

‌* اكنون با توجه به نزديكي عربستان و ترامپ، نقش ديپلماسي ما در حل بحران‌هاي منطقه چيست؟

** ذاكريان: معتقدم که جمهوري اسلامي ايران از سال ۷۶ تا ۸۴ و همچنين از ۹۲ تا به حال، دوران طلايي ديپلماسي خود را داشته است و مناطق ديگر و نظام بين‌الملل را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد. امروز هم با وجود تمام هزينه‌هايي که دولت سعودي انجام مي‌دهد و با به‌قدرت‌رسيدن افراطيان در جهان (مثل ترامپ در آمريکا) باز ما از تأثيرگذاري جمهوري اسلامي جلو هستيم. اين البته به آن معنا نيست که مسائل منطقه هيج اثري بر سياست خارجي و برنامه‌هاي ما نداشته است. زماني برنامه‌هاي گروه‌هاي افراطي جهاني مانند ترامپ و منطقه‌اي مانند عربستان موفق بوده که اين لبه قيچي با يک لبه قيچي در داخل هماهنگ عمل‌ و ديپلماسي ما را قطع کردند.

شفاف بگويم؛ زماني ما مي‌توانستيم سعودي‌ها را به‌ خاطر کشتن شهروندان خودش، حمايت از وهابيسم و حمايت از انديشه‌هاي افراطي گوشه‌ رينگ قرار دهيم، اما اكنون به علت حمله به کنسولگري عربستان در مشهد و حمله به سفارت آنها در تهران در مجامع عمومي در مقام پاسخ‌گو قرار گرفتيم که شما داريد کنوانسيون‌ها و معاهدات ديپلماتيک وين را نقض مي‌کنيد. آن‌موقع گفتم و الان هم مي‌گويم اظهار تأسف آقاي روحاني در اين مورد کافي نبود و دولت بايد براي اقدام افرادي که شهروند اما افرادي نامعقول بودند عذرخواهي مي‌کرد.

بنابراين اعتقاد جدي دارم که سياست خارجي ما، سياست خارجي مستقل و موفقي است و در دو دوره اصلاحات و اعتدال تمام تلاش خود را به کار برد تا از چهار موضوع اجتناب کند؛ هيجان‌زدگي؛ وزارت خارجه ما در دوره آقاي خرازي و در دوره آقاي ظريف به‌شدت سعي کرد که اسير غرور و خودبزرگ‌بيني نشود زيرا مي‌دانستيم موضوع شوراي عالي امينت مي‌تواند براي کشور خطرآفرين باشد. موضوع دوم اجتناب از شعارزدگي است و سعي کرديم از آرمان‌خواهي محض اجتناب کنيم. عامل ديگري که از آن پرهيز و در دوره اعتدال به آن توجه شد، پرهيز از علم‌زدگي بود؛ يعني صرفا بر پايه تئوري‌هاي بين‌الملل و دکترين‌هاي بين‌الملل عمل نشود.

دکتر ظريف توجه خاصي به اين نکته داشت كه بايد بين تئوري و عمل پيوند زد. آخرين محوري که سعي شد از آن پرهيز شود، هنجار‌زدگي است. يعني بر پايه اخلاق صرف عمل نکنيم. نمونه اين ماجرا را در بحث طالبان و همکاري ما با آمريکايي‌ها در دوره آقاي خاتمي ديديم و الان هم به همين صورت است. معتقدم اگر سياست‌ خارجي ما از اين چهار موضوع پرهيز کند و بر چهار محور منطقه‌گرايي، واقع‌گرايي، تخصص‌گرايي و نتيجه‌گرايي تمرکز کند، مي‌تواند به هر بحراني- حتي بحران‌هايي که عربستان توليد مي‌کند- پاسخ دهد. با آقاي مجلسي موافقم که ديدارهاي اخير نتوانست بر ديپلماسي ما تأثيرگذار باشد.

‌‌* در سال‌هاي ٧٦ تا ٨٤ زمينه‌هاي تقابل ميان ايران و عربستان به اندازه الان نبود. معادلات منطقه با توجه به بحران‌هاي سوريه، يمن و بحرين پيچيده‌تر از قبل است؛ موافق نيستيد؟

** تفرشي: فکر مي‌کنم بايد اين جمله معروف چرچيل را که در عالم سياست چيزي به خودي خود اتفاق نمي‌افتد، مدنظر قرار دهيم. به عنوان يك فرد علمي و فارغ از دسته‌بندي‌هاي موسوم به اصلاح‌طلبي يا اصولگرايي که معتقد به پيگيري منافع ملي، ذيل اولويت‌بخشي به مباني اسلامي و تحت زعامت مقام معظم رهبري است، نكته‌اي را بگويم؛ اگر به عقب بر‌گرديم مي‌بينيم که وهابيت در عربستان، بهاييت در ايران و احمديه در پاکستان، حدودا در يک برهه زماني به‌ وجود آمده‌اند و پشت همه اينها فلسفه تفرقه بينداز و حکومت کن وجود دارد. اينها چيزهايي است که به‌وجود آمده و واقعيت دارد. به‌ نظرم منشأ شرايط كنوني منطقه، خصوصا اتفاقاتي که در چهار، پنج سال اخير رخ ‌داده به اسرائيل بر‌مي‌گردد. رژيم اسرائيل به اين نتيجه رسيده که موضوع اسرائيل به عنوان اولويت اصلي در ايجاد مخاطرات منطقه‌اي، بايد به موضوع چندم منطقه تبديل شود.

فکر مي‌کنم بعد از موج دموکراسي‌خواهي در منطقه (بهار عربي يا همان بيداري اسلامي) عربستان احساس خطر کرد. به نظرم حمله به سفارت و کنسولگري عربستان بهانه‌اي به دست‌ آنها داد. البته اين تنها عامل نبود. آنها از مدت‌ها قبل مي‌گفتند كه بايد راه مقابله با ايران را تا انتها ادامه دهيم؛ مثلا موضوع ترور ساختگي سفير آنها در آمريکا و نحوه برخورد با بدن‌هاي حجاج مظلوم ما که حتي حاضر به تحويل آن نبودند تا اينکه مقام معظم رهبري شخصا ورود کردند، از اين دست است. البته تنش‌زدايي که در دوران آقاي خاتمي هم پيگیري شد برنامه‌ خوبي بود. بنده مفسر قرآن نيستم، ولي فکر مي‌کنم ما بايد براساس آيه شريفه وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن همواره بهترين، کم‌هزينه‌ترين، پرسودترين و نتيجه‌بخش‌ترين راه‌ها را انتخاب کنيم.

‌‌* ديپلماسي ما در شرايط فعلي چطور مي‌تواند با توجه به زمينه‌هاي تقابل بسيار، موفق باشد؟

** تفرشي: عربستان مي‌خواهد يک ابزار دوطرفه و براي آينده خاورميانه تصميم‌ساز باشد. اما بايد توجه کنيد که اين روند سبب تعميق شکاف دولت و ملت آنها خواهد شد. اگر احساس خطر نمي‌کردند، اين‌طور با آقاي شيخ نمر برخورد نکرده يا همين اخيرا به بدترين وجه با تظاهر‌کنندگان برخورد نمي‌کردند، بالاخره عربستان چهار ميليون شيعه دارد. در همين بحرين به اين کوچکي که بالاترين نوع مخاصمات مسلحانه غير‌بين‌المللي، يعني درخواست از دولت خارجي در آن شکل گرفته، ابدا موفق نبوده‌اند. به اعتقاد من، راهي که شروع کرده‌ايم (راه برجام) راه موفقي است. بايد ضمن تقويت راهکار بي‌بديل امام (ره) در تقويت وحدت کلمه، موضوع تنش‌زدايي را در چارچوب رهنمودهاي مقام معظم رهبري و با اعتقاد به وعده‌هاي خداوند متعال در قرآن کريم عزت‌مدارانه دنبال کنيم. اين بهترين و کم‌هزينه‌ترين راه است.

‌‌* آقاي ابوالفتح نظر شما چيست؟

** ابوالفتح: لازم است قبل از ادامه بحث يک مقدمه بگويم؛ چون بيشتر از منظر آمريكا به موضوع نگاه مي‌كنم. ترامپ محصول ظهور ملي‌خواهي در آمريکا است. بعد از دوران دموکراسي‌خواهي که اواخر دهه‌ ۱۹۹۰ و اوايل قرن جديد به ‌وقوع پيوست، شاهد ظهور ملي‌گرايي در جهان هستيم؛ مثلا همين اردوغان، يک مثال در اين خصوص است. پوتين در روسيه و ترامپ در آمريکا. در اروپا هم ديده مي‌شود؛ مثلا برگزيت در انگلستان و لوپن در فرانسه که البته رأي نياورد. در عربستان نيز شاهد ظهور ملي‌گرايي هستيم. نسل دوم از عبدالعزيز سعودي ديگر به دنبال پيروي از برادر بزرگ نيستند و براي خودشان جايگاهي قائل‌اند. برگرديم به بحث آمريکا، ترامپ و هيئت حاکمه و تصميم‌گیرندگان اصلي به اين نتيجه رسيدند که ايالات متحده بيش از حد به جهان سرويس داده‌اند و اين سرويس‌دادن‌ها هزينه‌ زيادي براي آنها داشته و بايد به داخل و شعار «نخست آمريکا» بازگشت.

به ‌نظر من ترامپ دکترين جديدي در سياست خارجي‌اش مطرح کرده است. او مي‌گوييد ما در کنار شما با تروريسم مي‌جنگيم، اما به جاي شما نمي‌جنگيم؛ يعني ديگر قرار نيست آمريکايي‌ها پول و ارتش را بدهند. به نظرم ترجمان اين مسائل اين است که خواسته يا ناخواسته ما شاهد خروج آمريکا از منطقه غرب آسيا هستيم؛ يعني اگر زماني شاهد اين بوديم که آمريکا ۵۰۰ هزار نفر فرستاد تا صدام را از کويت بيرون کند يا بعدا شاهد اين بوديم که ٤٠٠،٣٠٠ هزار نفر را براي سرنگون‌کردن صدام فرستادند، الان مي‌گويند شما در يمن و عراق امنيت مي‌‌خواهيد؛ خب خودتان بايد براي آن بجنگيد؛ من هم از شما حمايت سياسي مي‌کنم.

‌* آثار اين دكترين جديد كه در گام اول با نزديكي و حمايت از عربستان اجرائي شده بر ايران چيست؟

** ابوالفتح: اين مي‌تواند براي ما يک فرصت و يک تهديد پديد آورد. فرصت از اين نطر که اگر جمهوري ‌اسلامي خود را در رويارويي و خصومت با آمريکا تعريف کرده باشد، بايد از اين مسئله خوشحال شود و اين از لحاظ تبليغاتي فرصت مناسبي براي ماست. اما تهديد بسيار بزرگي نيز متوجه منطقه و جمهوري اسلامي است. در خلأ نيروي فرامنطقه‌اي، رقابت براي پرکردن اين خلأ، بين بازيگران منطقه‌اي است. جمهوري اسلامي ايران، عربستان، اسرائيل و ترکيه همين بازيگران منطقه‌اي هستند. در چند دهه بايد فعل و انفعالات صورت بگيرد تا يکي از اينها يا ائتلافي از اينها، بتواند دست بالاتر را بگيرد و در نتيجه جنگ‌های نيابتي صورت مي‌گيرد. اين امکان برخورد را بين بازيگران منطقه‌اي افزايش مي‌دهد. به بحث عربستان برگردم. در ايالت متحده آمريکا ضديت با عربستان به‌شدت بالاست، برخلاف اينکه پول ‌خرج مي‌کنند و لابي و رسانه دارند. اما افکار عمومي به‌خصوص تينک‌تنك‌ها [اتاق فکر‌ها-انديشکده‌ها] به‌شدت احساس خطر مي‌کنند؛ چون مي‌دانند که عربستان پول‌، يار و يك ايدئولوژي خصمانه نسبت به غرب دارد.

اتفاقي که براي سفارت و کنسولگري عربستان در ايران افتاد و به دنبال آن حدود ١٠ کشور ايران را محکوم کردند و از طرف ديگر پيام عربستان مبني بر اينکه اگر يمن را محکوم کنيد، نه‌تنها بودجه‌ خودم بلکه بودجه کمکي کشورهاي اسلامي به سازمان ملل را قطع خواهم کرد؛ اين پيام را داد که عربستان يک عقبه دارد. دوست داشته باشيد يا نداشته باشيد، اين کشور يک تيم دارد، تيمي که پول دارد و فرهنگش با غرب در تعارض است. اين خيلي خطرناک‌تر از ايران است که خيلي پرسروصدا پرچم آمريکا را آتش مي‌زند. اين مسائل را تحليلگران، روزنامه‌نگاران و «تينک‌تنک‌ها» مي‌دانند و همين است که قانون جاستا در آمريکا تصويب مي‌شود، آن هم در شرايطي که انتخابات رياست‌جمهوري در حال برگزاري است. رئيس‌جمهور مستقر از هم‌حزبي‌هاي خود مي‌خواهد که به اين مصوبه رأي ندهند اما رأي مي‌آورد. رئيس‌جمهور مستقر وتو مي‌کند و در ادامه تمام کنگره پشت آن مصوبه مي‌ايستد؛ حتي نمايندگان دموکرات هم کنار رئيس‌جمهور نايستادند و تنها موردي که وتوي اوباما در هشت سال رياستش توسط مصوبه دوم کنگره شکست، همين مورد مصوبه جاستا بود.

اين نشان‌ مي‌دهد ترس از عربستان در حال ظهور است. ترس از اينکه از کنترل خارج و به صدامي ديگر تبديل شود. بنابراين بايد بدانيم درون آمريکا ضديت با عربستان شديد است. نکته آخر هم اينکه آمريکايي‌ها دارند سياست‌هاي ويتنامي‌کردن جنگ را پيش مي‌برند. يعني وقتي نتوانستند ويت‌کنگ‌ها را مهار کنند، ويتنامي‌ها را تجهيز و حمايت‌ کردند تا خود آنها با ويت‌کنگ‌ها بجنگند. اما آيا عربستان اين ظرفيت را دارد؟ عربستان اين ظرفيت را ندارد اما در تلاش است. سناريويي که براي ايران پهلوي رخ داد يعني واگذاري ژاندارمي منطقه به ايران به فروپاشي ايران در چند سال بعد منجر شد. حالا عربستان دارد چنين بار سنگيني را برمي‌دارد و شکاف بزرگي در جامعه خود دارد. شکاف اسلام سلفي با مدرنيزاسيوني که در حال انجام است. احتمال دارد تعارضات داخلي عربستان آنها را نيز به اين سمت ببرد. متخصصان منطقه بهتر مي‌توانند بگويند که ويتنامي‌کردن جنگ يا عربي‌کردن منطقه آيا خطر فروپاشي از درون را براي عربستان به‌وجود نمي‌آورد؟

* فارغ از اينکه عربستان مي‌تواند جاي ايران را بگيرد و ژاندارم منطقه شود يا نه، نزديکي اين كشور با آمريکا چقدر در حل بحران‌هاي منطقه مؤثر است؟

** مجلسي: ما با معادلات چندمجهولي مواجهيم. آن دوراني که يکي، دو کشور کاملا مسلط بودند سپري شده است و در‌حال‌حاضر همه کشورها سعي مي‌کنند دستاوردي از اين کشمکش‌ها داشته باشند. عربستان، ايران، تركيه و... .

‌* روسيه نيز يكي از همين كشورهاست. با نزديكي ترامپ و عربستان و تغييرات احتمالي در معادلات منطقه، نقش روسيه چه خواهد بود؟

** مجلسي: اين نگراني آمريکا نيز هست. شوروي به عنوان يک ايدئولوژي که خواهان سلطه بر تمام جهان بود و براي اين کار عمل مي‌کرد و آمريکا به دنبال برقراركردن سلطه در برابر او بود، ديگر وجود ندارد. اكنون رقابت، رقابت قدرت است. روسيه يک قدرت بالقوه آينده است. روسيه اگر عقب ماند و به شيوه چين عمل‌ نکرد، براي اين بود که اصلا آمادگي تغيير شيوه خود را با آن شدت نداشت. از زماني که روسيه وارد نظم جهاني شد، حدود ۲۵ سال مي‌گذرد و نسلي جابه‌جا شده است و کارخانه‌ها و صنايعش فعال شده‌اند، روسيه‌اي با بي‌کران منابع اوليه. با اين حال روسيه براي قدرتمندشدن در منطقه مشكلاتي دارد. ملت ايران هرچه مي‌کشد از روس‌هاست چون مي‌داند که آنها پرنسيب ندارند و هرجا به نفع آنها باشد پشت ايران را خالي کرده و خواهند کرد. يکي ديگر از مشکلات اين است که روسيه در بخش گاز و نفت بزرگ‌ترين رقيب ايران است و بيشترين سوءاستفاده را از اوپك كرده است.

‌‌* عربستان با نزديكي به آمريكا و نشست اخير نشان داد كه بيش از همه براي ايجاد تغيير در معادلات منطقه مشتاق است. اين كشور قادر است از پس بحران‌هاي موجود برآيد؟

** ذاکريان: بعيد مي‌دانم عربستان به دنبال تغيير وضع موجود باشد بلکه آنها به دنبال حفظ وضعيت موجود هستند و معتقدند اين ايران است که دارد با نظم فعلي مقابله مي‌کند و بايد با اين هژموني‌خواهي جمهوري‌ اسلامي ايران مقابله کرد.

دلايلي نيز مي‌آورند که ايران فراتر از جغرافياي خودش در منطقه حضور دارد. اين بحثي است که آنها مطرح مي‌کنند و من درباره درست يا غلط آن نظري نمي‌دهم. نکته‌ اينجاست که وقتي مي‌گوييم آمريکا، بايد تفاوت ترامپ با سيستم آمريکا را در نظر داشته باشيم. نگاه آمريکا به مسائل منطقه و بين‌الملل تفاوت دارد با نگاهي که ترامپ به مسائل دارد. گاهي ترامپ به ديدگاه‌هاي حاکم بر سيستم نزديک شده و گاهي فاصله گرفته است. حضور ترامپ در عربستان مؤيد نوع نگاه ترامپ به عربستان است، اين نگاه مورد پذيرش انديشمندان و دانشمندان نئوکان آمريکاست. آنها معتقد هستند که بعد از برجام ايران قدرتمند شد و بنا بر نظريه نيکسون نياز به موازنه قدرت داريم و اين معامله که درحال‌حاضر با عربستان انجام مي‌دهند، ادامه نحله فکري نيكسون است.

‌‌* به نظر شما دکترين توازن قوا و تقويت نظامي عربستان موفق خواهد بود؟

** ذاکريان: ببينيد ما به صورت مشخص در دانش روابط‌ بين‌الملل دولت‌ها را دسته‌بندي مي‌کنيم. يا دولت قوي داريم يا دولت ضعيف يا قدرت قوي داريم يا قدرت ضعيف. مثلا روسيه يک دولت ضعيف و يک قدرت قوي است. دولت‌هايي مانند نيوزيلند دولت‌هاي قوي‌ و قدرت ضعيف هستند. روسيه و پاکستان کشورهايي هستند با قدرت‌هاي قوي و دولت ضعيف. آمريکا هم دولت قوي و هم قدرت قوي است. عربستان سعودي سعي مي‌کند خود را به يک قدرت قوي تبديل کند. اما در اين راستا بيشتر به منابع اوليه و معدني متكي است و مي‌خواهد با توان ميليتاريستي اين فقدان را جبران کند. کشورهاي ديگري که انديشمندتر بودند مثل قطر و امارات سعي کردند از منابع طبيعي خودشان در راستاي سرويس و خدمات استفاده کنند و امروزه دارند به دولت‌ها و قدرت‌هاي قوي تبديل مي‌شوند. درباره اينکه چقدر عربستان مي‌تواند موفق باشد نيز مي‌بينيد كه دارد مسير اشتباهي را طي مي‌کند. اين هشدار را بايد در داخل نيز بدهيم که مبادا مسيري را برويم که هم دولت ضعيف بشويم و هم قدرت ضعيف.

‌‌* شما فکر مي‌کنيد با توجه به راهي که عربستان و آمريکا در پيش‌ گرفته‌اند، معادلات منطقه به کدام سمت پيش مي‌رود؟

** تفرشي: من زياد جنبه‌هاي نظامي را جدي نمي‌بينم. سيگنال‌هايي که از بخش اقتصادي مي‌آيد، اين است که آينده روشن خواهد بود. گاهي پذيرش رقمي که اعلام مي‌شود يعني ۳۵۰ ميليارد دلار كه حتي تا ۴۵۰ ميليارد دلار هم شنيده مي‌شود، سخت است. سال قبل عربستان حدود ۱۱۰ ميليارد کسري موازنه داشت، آيا مي‌تواند دوباره اين‌قدر فقيرتر شود؟ اگر اين‌طور باشد، از يک لحاظ براي ما خوب است چون عربستان سعي خواهد کرد براي جبران آن قيمت نفت را بالا ببرد بنابراين گزينه اعمال فشار به سايرين با حربه قيمت نفت از او گرفته خواهد شد. فکر مي‌کنم منطقه ما نياز به جنگ‌هاي جديدتر ندارد، در بحرين به اين کوچکي هنوز نتوانسته‌اند صلح را برقرار کنند. الان با تقابل دو استراتژي «قدرت منطق و منطق قدرت» در سطوح کلان و جهاني مواجه هستيم. استراتژي منطق قدرت يا همان Logic Of Power کارايي زمان جنگ سرد را ندارد. ملت‌ها با دسترسي سريع به اطلاعات سريع به جمع‌بندي و واقعيت امر رسيده‌اند و فريب‌دادن آنها تقريبا غيرممکن است.

آنچه شوروي را از هم‌ پاشيد، ضعف اقتصادي بود. به نظر من آينده منطقه حوزه خليج فارس اين نيست که قدرت‌هاي فرامرزي مانند گذشته نقش ولي نعمت را داشته و بتوانند در آن نقش‌آفريني كنند. مثلا اتحاديه اروپا ترامپ را در مواجهه با ايران حمايت نمي‌كند. طبعا اتحاديه‌اي متشکل از ده‌‌ها کشور که صدها ميليارد دلار با آمريکا، چين و روسيه ارتباط تجاري دارد، کم قدرتي نيست. تيلرسون وزير امور خارجه آمريکا نيز اخيرا گفته در يک موقعيت مناسب با ظريف صحبت خواهم کرد. بنابراين فکر نمي‌کنم عربستان به‌تنهايي اين توانايي را داشته باشد که بتواند ۵۰ کشور را با خود همسو کند. شما موضع اخير قطر را ببينيد. هرچند اماواگرهايي درباره مسئله هك‌شدن سايت‌هاي قطري منتشر شده ولي واقعيت اين است که اين کشور بلافاصله بعد از اجلاس رياض از توسعه روابط خود با ايران استقبال کرده است.

يك سناريو‌ي بسيار ضعيف اين است كه عربستان بخواهد به عراق حمله کند و در پشت مرزهاي ما ضمن تقويت داعش، کنترل شيعيان اين کشور را در دست بگيرد. هرچند اينها سناريوهاي بسيار غيرمحتمل هستند ولي بايد توجه داشته باشيم که در هر سناريويي قطعا آمريكا پرداخت‌کننده اصلي هزينه‌‌ها نخواهد بود. از سوي ديگر قطعا کشورهاي کوچکي مثل قطر، امارات و کويت بسيار آسيب‌پذير بوده و زير بار ريسک حمله به ايران نخواهند رفت. کشش اين کار را ندارند. تصور کنيد قطر مي‌خواهد ميزبان جام‌جهاني ۲۰۲٢ باشد و از الان دارد تبليغ مي‌کند و ميلياردها دلار هزينه کرده است. رشوه‌‌هاي سنگيني پرداختند که توانستند انگلستان را شکست دهند. حالا قطر بيايد پشت سر عربستان و کارهاي افراطي بکند؟!

در مجموع فکر نمي‌کنم اين قراردادها در مرحله عمل به ظرفيتي در مسير افزايش افراطي‌گرايي بيشتر تبديل شود. عربستان فقط خواست پرستيژ بيشتري خصوصا نزد اعراب منطقه براي خود دست و پا كند و نقش نماينده جهان عرب و در مرحله بعد نماينده جهان اسلام در مهندسي ترتيبات صلح با اسرائيل را بازي کند.

‌‌* مدام گفته مي‌شود كه ترامپ كاسبكار است اما در اين معامله دولت او چه منفعت سياسي‌اي دارد؟

** ابوالفتح: اين يکي از ويژگي‌هاي آمريکايي‌هاست که عدد را به يک عدد بزرگ تبديل مي‌کنند. مثلا ترامپ مي‌گويد ما ۲۵ ميليون شغل ايجاد خواهيم کرد اما در ١٠ سال، آن عدد ۲۵ کار خودش را مي‌کند ولي وقتي تقسيم مي‌کنيم، مي‌بينيم مي‌شود سالي دوو‌نيم ‌ميليون شغل که اوباما سالي دو‌ميليون‌و ٣٠٠ هزار شغل ايجاد مي‌کرده است. يا مثلا مي‌گويند ما مي‌خواهيم بودجه وزارت دفاع را ۵۰۰ ميليارد دلار کاهش دهيم. همه مي‌گويند اين عدد خيلي بزرگ است، بعد متوجه مي‌شويم در ۱۰ سال قرار است کاهش دهند. درمورد اين معامله هم همين کار را کرده‌اند. ۱۱۰ ميليارد دلار در ۱۰ سال. اين عدد خيلي بزرگ بود و در افکار عمومي ايران نوعي نگراني ايجاد كرد که گويي آمريکا مي‌خواهد کل زرادخانه تسليحاتي خود را در عربستان بريزد.

نکته بعدي اينکه، آيا امکان تقابل افزايش يافته است؟ يک الگو در ديپلماسي هست که کشورهايي که با هم در تقابل و تضاد هستند، سطح درگيري را تا آستانه جنگ بالا مي‌برند تا بتوانند در همان نقطه مذاکره کنند. مثال مشخص اتفاقات مربوط به شبه‌جزيره کره بود. ترامپ گفت اگر موشک شليک کنيد چه مي‌کنم و چه نمي‌کنم، ديداري داشت با رئيس‌جمهور چين و بعد ناو گروهي را اعزام کرد که بعدها معلوم شد سر از استراليا در‌آورده اما آن زمان در رسانه‌ها اين‌طور شده بود که عن‌قريب است كه در شبه‌جزيره کره جنگ شود و همه ابراز نگراني مي‌کردند.

يعني احتمال جنگ را به ماکسيمم رساند و بلافاصله اعلام کرد که آماده مذاکره است. من مي‌گويم اين الگو شايد به نوعي درباره ايران نيز در حال انجام است. يعني احتمال جنگ را به ماکسيمم مي‌رساند و مسئولان ايراني و افکار عمومي داخل و جامعه جهاني احتمال جنگ را قريب‌الوقوع مي‌دانند. در آن نقطه است که دست بالا را دارند و مي‌گويند حالا اگر نمي‌خواهيد جنگ شود، بايد مذاکره کنيد. شايد ما‌بازاي اين تقابل و اين خط‌ونشان‌کشيدن‌ها فضاسازي است براي اينکه امکان يک مذاکره مطلوب را در آينده بيشتر کنند. حالا ايران تن مي‌دهد يا تن نمي‌دهد، کاري ندارم.

‌* پس به دنبال دست بالاتر هستند، فكر مي‌كنيد با اين الگو مي‌توانند موفق باشند؟

** ابوالفتح: نکته بعدي نيز اين است که وقتي با طرحي مواجه مي‌شويم که آمريکايي‌ها به دنبال آن هستند بايد ببينيم امکان تحقق آن چقدر است. دوستان اشاره داشتند الان دعواي ۵۰ساله است بر سر رهبري جهان اسلام و رهبري جهان عرب. مصر از زمان جمال عبدالناصر داعيه‌دار رهبري جهان عرب بوده است.

اينکه عربستان اين وسط تبديل شود به رهبر جهان عرب کمي دور از ذهن است. قطعا برنامه‌هاي ديپلماتيک و نشست ‌و برخاست‌ها انجام مي‌شود، اما وقتي برمي‌گردند دوباره دعوايشان مي‌شود. وقتي جنگ ايران و عراق شروع شد، شوراي همکاري خليج‌فارس به‌وجود آمد و همه گفتند که يک ائتلاف عربي در راه است، اما نتيجه چه شد؟ اين کشورها آن‌قدر بين خودشان دعوا دارند که به اين راحتي نمي‌توانند عليه کشوري مثل ايران ائتلاف کنند، به‌خصوص اگر تهديدي که از آن حرف مي‌زنند تهديد غيرواقعي باشد.

اين را هم در نظر داشته باشيم؛ زماني جمهوري اسلامي يک‌سري کارهايي را انجام مي‌دهد که در جهان ائتلافي عليه آن شكل مي‌گيرد. حالا با درست و غلط اين ماجرا کاري نداريم، ولي در بحث هسته‌اي ايران وارد فاز امنيتي شد و در مقابلش صف‌آرايي کردند، اما اگر ايران خطايي مرتکب نشود و از خطوط قرمز عبور نکند، با ساختن يک‌سري تصورات نمي‌توانند اجماع را به‌وجود بياورند، انگيزه اصلي خيلي مهم است.‌ در خاورميانه با ظهور ملي‌گرايي روبه‌رو هستيم و در اين فضا رسيدن به يک توافق بسيار سخت مي‌شود. ملک‌سلمان به ترامپ و نتانياهو پيام داده است که ما آماده هستيم، اما ملي‌گرايي اسرائيلي که حتي حاضر به تن‌دادن به حرف آمريکايي‌ها نيست و شهرک‌سازي خود را ادامه مي‌دهد آيا در مقابل عربستان کوتاه مي‌آيد؟ در ظهور ناسيوناليسم در منطقه امکان رسيدن به اجماع حتي عليه جمهوري اسلامي خيلي سخت مي‌شود. بحث صلح خاورميانه هم آرزوي تمام رئيس‌جمهورها بوده است. تک‌تک رئيس‌جمهورها طرح دادند و مذاکره کردند و دائم رفت‌وآمد کردند و به هيچ نتيجه‌اي نرسيدند. اين هم خيلي دور از ذهن است که کاري را که کلينتون، ريگان و بوش ‌پدر نتوانستند انجام دهند ترامپ انجام دهد.

اگر به شرايط، نگاهي مطابق با واقعيت و تجربه‌هاي تاريخي داشته باشيم مي‌بينيم که احتمالا اين موجي است که مي‌گذرد، اما به آن معنا نيست که مسئولان نبايد حساسيت داشته باشند و مراقبت نکنند. من اين را نمي‌گويم که چشمانمان را ببنديم و از ديوار سفارت برويم بالا و ... ولي اينکه گفته مي‌شود يک خطري وجود دارد و ناتوي عربي عليه ايران به‌وجود آمده است به‌نظرم با واقعيت‌ها زياد هم‌خوان نيست.

‌‌* به‌هرحال اين نگراني در افکار عمومي ايران، مخصوصا بعد از سفر ترامپ به عربستان و اسرائيل به‌وجود آمده است. آيا جاي نگراني نيست وقتي مي‌بينيم اسرائيلي که همواره به انباشت سلاح در عربستان حساس بود، اين‌بار چيزي نمي‌گويد؟

** تفرشي: فکر مي‌کنم اين اعدادي که مطرح مي‌شود زياد واقعي نيست يا اينکه خيلي به عربستان گران فروخته‌اند. از طرف ديگر خيلي از اين هواپيماها در آمريکا نگهداري مي‌شوند؛ يعني گفته‌اند که اين هواپيماها در آمريکا هست و هروقت جنگ شد آنها را به شما تحويل مي‌دهيم. برخي از اين هواپيماها منبع سوختشان طوري طراحي شده که مثلا بعد از بمباران بايد سريع برگردند و نمي‌توانند مسير دوري بروند. تصور کنيد وقتي در رژيم گذشته با آن حجم از همگرايي با آمريکا خلبان‌ها حق پرکردن باک هواپيما را نداشتند و مستشارهاي آمريکايي اين کار را انجام مي‌دادند پس قطعا سيستم فروش اسلحه به عربستان به‌عنوان کشوري نزديک به اسرائيل هوشمند خواهد بود. آمريکايي‌ها هنوز در ژاپن کاپيتولاسيون را اجرا مي‌کنند و ژاپني‌ها قدرت اينکه اينها را از خاک خود بيرون کنند ندارند. هنوز نامزدهاي نخست‌وزيري براي رأي‌آوردن در انتخابات شعار بيرون‌راندن آمريکايي‌ها از خاک ژاپن را سر مي‌دهند.

حالا شما در نظر بگيريد اينها بيايند ۳۵۰ميليارد دلار جنگ‌افزار نظامي کارآمد، آن‌هم به قيمت روز به عربستان‌سعودي بفروشند. فکر مي‌کنم عدم هراس اسرائيل از اين تسليحات نيز نشان‌دهنده اولا غيرواقعي‌بودن و دوما تحت کنترل شديدبودن آن است. يك بُعد ديگرش نيز مي‌تواند اين باشد که وهابيت و صهيونيسم به هم نزديک‌ شده‌اند. با توجه به جايگاه وهابيت نزد کشورهاي عربي به‌عنوان يک تفکر پيشتاز (که نيست!) بعيد مي‌دانم اين حلقه در مرحله اجرائي و نضج بيداري اسلامي بتواند ميوه‌اي بدهد، به همين خاطر فکر نمي‌کنم چنين اتفاقي بيفتد.

مي‌توانيم اين را بگوييم که ايران در مقابل انبوه تسليحات ديگران با اختصاص کمترين هزينه در امور دفاعي موفق به تضمين امنيت خود شده است؛ همان‌طور كه آقاي ظريف در توييت جديد خود از آن با عبارت پشتوانه مردم ياد کرده است. با اين حال عملکرد عرب‌ها در مديريت جنگ‌ها موفق نبوده که جنگ شش‌روزه يکي از مصاديق آن است. در نهايت فکر مي‌کنم اين تسليحات به فرض صحت و حتي دادن اختيار مديريت آن به خريدار نهايتا منجر به تنش بيشتر با ايران و درکل برهم‌خوردن ترتيبات فعلي حاکم بر صلح در خاورميانه نخواهد شد.

‌* آقاي ذاكريان نظر شما چيست؟

** ذاكريان: موافقم که ملت قوام‌دهنده يک کشور در عرصه بين‌المللي هستند. به نظر من دولت‌ها بايد پنج ارزش را تأمين کنند؛ آزادي، امنيت، رفاه، عدالت و نظم. اگر اينها را بتوانند کامل تأمين کنند مي‌شوند دولت قوي. کشورهايي مثل عربستان‌سعودي اين مؤلفه‌ها را ندارند و فقط بر امنيت تکيه مي‌زنند و به مؤلفه‌هايي مثل آزادي، عدالت و رفاه توجهي نکرده‌اند. بنابراين وقتي وارد معادلات منطقه مي‌شوند و از بحث تعامل با ايالات متحده آمريکا صحبت مي‌كنند، روي بحث سلاح تمرکز مي‌کنند. همه کشورها در دنيا مسلح هستند، منتها دو جنبه دارد: بعضي از کشورها از اسلحه براي پشتيباني از کشور خود استفاده مي‌کنند و بعضي‌ها از سلاح براي جنگ استفاده مي‌کنند. ما حکومت جهاني نداريم که کشورها را کنترل کند تا از اسلحه درست استفاده شود، پس زماني که عربستان مسلح مي‌شود، قطعا ايالات متحده نگراني‌هايي را براي آينده خواهد داشت. چون عربستان کشوري است که از دموکراسي و آزادي برخوردار نيست و مي‌تواند در آينده مشکل‌ساز شود.

اين سؤال پيش مي‌آيد پس چرا آمريکايي‌‌ها اين‌قدر در حمايت از کشورهاي اقتدارگراي منطقه خاورميانه مصر هستند؟ براي اينکه گزينه بعدي دموکراسي است. اگر شما دموکراسي را در منطقه اجرا کنيد، چه کساني رأي مي‌آورند؟ سلفي‌ها. ما بايد اين را بپذيريم که منطقه ما يک منطقه بهره‌مند از حقوق‌ بشر و دموکراسي نيست. من نمي‌خواهم بگويم کشور ما خيلي موفق است؛ اين جامعه در زمان‌هايي مدنيت را از خود نشان مي‌دهد و در زمان‌هايي مدنيت‌ را از خود نشان نمي‌دهد؛ يعني ممکن است رفتارهاي غيرمدني را از خود بروز دهد.

اين برمي‌گردد به رفتار شرقي؛ وقتي رفتار شرقي در منطقه حضور داشته باشد، شهروند ايراني متناقض مي‌شود، متعارض مي‌شود؛ يعني پارادوکسيکال مي‌شود؛ يک روز خيلي قانونمند است و يک روز به‌راحتي از ورود ممنوع رد مي‌شود، حتي آن شخص فرهيخته. ولي منطقه ما، خلاف ايران است؛ وهابيسم به‌شدت مسلط است و اگر انتخاباتي بشود اين حکومت‌هاي اقتدار‌گراي حامي غرب خواهند رفت و حکومت‌هايي به قدرت‌ خواهند رسيد که از جنس داعش‌اند. بر همين مبناست که آمريكايي‌ها، هم درباره ضعيف‌شدن دولت اقتدارگراي سعودي و هم درباره قدرتمندشدن بيش از حد حکام سعودي، احتياط مي‌كنند.

* آقاي مجلسي براي جمع‌بندي بحث بفرماييد اين وضعيت چقدر براي ايران فرصت و تا چه اندازه تهديد است؟

** مجلسي: من از احساسي كه پيش آمده، استقبال مي‌کنم. خوب است که يک مقدار نگران باشيم تا بهتر بينديشيم، بايد به قوانين بين‌المللي تن‌ دهيم، بايد به قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت ملل متحد تن ‌دهيم؛ چون در اين صورت، ديگر اسرائيل نمي‌تواند تسليم قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت نشود و به موضوع نقض و نفي موجوديتش متوصل ‌شود. آن‌وقت مي‌توان دنبال تحريم او بر‌آمد و براي احقاق حقوق مردم فلسطين و جبران خسارات با پشتيباني عرب‌ها، عمل كرد. ايران به عنوان نزديک‌ترين کشور به عرب‌ها، چه از نظر جغرافيايي، چه از نظر تاريخي و چه از نظر فرهنگي، این وظيفه اخلاقي را دارد که با وجود تمام دشمني‌هايي که عرب‌ها با ما کرده‌اند، از آنها پشتيباني کند. من فقط يک سؤال مي‌کنم؟ ايران در اين چند سال، بالاخره از اسرائيل به خاطر مطالباتي كه از رژيم قبلي باقي مانده بود، به اتاق بازرگاني بين‌المللي در ژنو شکايت کرد.

اسرائيل به اتاق بازرگاني لاهه درخواست بازنگري داد و در آنجا هم دولت ايران دوباره برنده شد. بايد با همان خوانده که آنجا نوشتيم و پيروز شديم، وارد مبارزه شويم تا مسئله‌ ما حل شود. بدون اين كار، مسئله حل نمي‌شود؛ مگر يک راه‌حل که به قول هيتلر مي‌شود «راه‌حل نهايي». اولا آنها سعي مي‌کنند ما را به جنگ‌هاي فرسايشي بکشانند. فرض کنيد با ايران جنگ کنند، آنها مي‌دانند در چند ساعت ديگر قطر و دوبي‌ وجود نخواهد داشت، کويت و بحرينی وجود نخواهد داشت؛ ولي آيا عسلويه و آبادان و بنادر ما آسيب نمي‌بیند. آن‌گاه چه كسي به ريش ما مي‌خندد؟ اسرائيل به عنوان فاتح کل مي‌نشيند و به ريش تمام ما مي‌خندد. بنابراين بايد بهانه جنگ را از آنها گرفت. آن کساني که از ديوار سفارت بالا رفته و يك عمل تهاجمي كردند، ما را به اين روز مي‌اندازند.

* از اين لحاظ، آن نگرانی [نگرانی افکار عمومي ايران از خريدهاي تسليحاتي عربستان] را مثبت مي‌دانم؛ بلكه ما را سر عقل بياورد.

** ذاكريان: يک نکته ديگر عرض کنم، سياست‌هاي يک کشور و يك نظام قوي، صرفا بر پايه ارتباط يا خصومت با يک کشور که از اعضاي سازمان ملل متحد است، شکل پيدا نمي‌کند. ما ۱۹۱ کشور در نظام بين‌الملل داريم که قدرت‌هاي آنها متفاوت است. طبعا پنچ قدرت اصلي مهم‌ترين هستند. در منطقه ما عربستان يک بازيگر مهم محسوب مي‌شود؛ ولي يک هژمون نيست. در منطقه ما هژمون وجود ندارد. در اين منطقه اسرائيل يک بازيگر مهم است و چندين جنگ را صورت داده است. ترکيه بازيگر مهمي است اما حُسن جمهوري‌ اسلامي ايران و اعتبار جمهوري اسلامي ايران، عقلانيتي است که مي‌داند (پس از جنگ تحميلي) در روابط با کشورها بايد به همه بازيگران توجه کرد. بنابراين من اعتقاد ندارم سياست خارجي ما صرفا بايد روي حل مشکل با يک کشوري که بدنام‌ترين کشور در نظام بين‌الملل است، متمرکز شود. معتقدم اسرائيل ناقض حقوق بين‌الملل است.

درباره عربستان سعودي نبايد دچار افراط‌زدگي بشويم. اين را همين حالا هشدار مي‌دهم. ما جغرافياي خودمان را نمي‌توانيم تغيير دهيم. من از طرفداران ارتباط با غرب هستم، نه فقط غرب بلکه ارتباط با شرق و تمام کشورها، اما متوجه اين هستم که جغرافياي ما در اروپا نيست؛ جغرافياي ما در خليج فارس است. وقتي جغرافياي ما در خليج فارس است بايد توجه داشته باشيم که همسايه‌ دائمي عربستان و پاکستان هستيم. بنابراين بايد دقت داشته باشيم در مواضع خودمان در سطح بين‌المللي دقت کنيم. من با آقاي مجلسي کاملا موافقم که مواضع ما بايد بر مبناي حقوق بين‌الملل باشد؛ احترام به حقوق ‌بين‌الملل، اصل دفاع و امنيت ملي و اصل رفاه براي مردم. اين سه را بايد دنبال کنيم.

* وقتي صحبت از جنگ مي‌شود يعني ديپلماسي شکست خورده است. بنابراين من مي‌گويم بايد تا آن جايي که مي‌توانيم به سمت ديپلماسي حرکت کنيم. حالا اين ديپلماسي ابعاد متعددي دارد و ما از همه ابعاد ديپلماسي خود درباره عربستان استفاده نکرديم. آخرين نکته هم اين است که ما مسلمان هستيم و پيش از اينکه ما از قرابت خود با پيامبر و ائمه معصوم بگوييم، آنها در همان سرزمين بوده‌اند. بنابراين بايد تمام تلاش خودمان را بکنيم که سوءتفاهم‌هاي خود را با سعودي‌ها برطرف کنيم و وارد مذاکره با برادران سعودي خود بشويم.

** تفرشي: نکته‌اي را در تأييد حرف دوستان بگويم. آيه قرآن داريم که «يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون» يعني کاري را نمي‌خواهيد بکنيد، نگوييد. ما نبايد در تکرار فرازهايي که در دستور کار ما قرار ندارد سماجت کنيم. اگر نمي‌خواهيم به جايي حمله کنيم، لزومي ندارد به واژه‌هاي هزينه‌زايي چون محو متوسل شويم. به اعتقاد من بايد استراتژي «ابهام در امنيت» را هميشه رعايت کنيم، قطعا اتخاذ راهکارهاي منتج به شفافيت مطلق يا full transparency خود مي‌تواند به ظرفيتي منفي عليه امنيت کشور تبديل شود. به‌عبارت ديگر نه اينکه شفاف نباشيم، بلکه شفافيت را در چارچوب اصول امنيتي کشور مديريت کنيم. در زمان هانس بيليکس رئيس اسبق آژانس بين‌المللي انرژي اتمي آن‌قدر از عراق بازرسي کردند تا نهايتا بعد از اتمام بازرسي‌هاي فراگير حمله به عراق شروع شد. براي همين متوليان امر بايد بحث «ابهام در امنيت» را جدي بگيرند.

بحث اسرائيل بسيار پيچيده و ظريف است. الان غزه به بزرگ‌ترين زندان باز جهان تبديل شده است. اسرائيل بزرگ‌ترين عامل وتوشدن قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت است. ببينيد يک legality داريم يک legitimacy، بله در چارچوب ساختار ملل متحد شما با وتوکردن و ذيل legality و ترتيبات حقوقي مي‌توانيد جلوي صدور قطع‌نامه شوراي امنيت را بگيريد، اما مشروعيت مستتر در اراده ساير کشورهاي جهان و ديگر اعضاي شوراي امنيت ذيل legitimacy چه؟ عرف و ايمان مردم به اين قطع‌نامه چه؟ امروزه هزينه وتوکردن قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت بسيار افزايش يافته است. من در يک سخنراني خارج از کشور هم که داشتم بر همين نکته دکتر ذاکريان تأكيد کردم و گفتم اينها همسايگان بلافصل ما هستند.

افغانستان و عراق براي ما مانند کانادا براي آمريکا و آلمان براي فرانسه‌اند و نمي‌توانيم نسبت به آنها بي‌تفاوت باشيم. بنابراين ما بايد به دنبال صلح در منطقه باشيم تا توريست بيايد، سرمايه‌گذار بيايد. حتي شکل‌گيري يک عربستان ضعيف و بدبخت نبايد اولويت و خواسته قلبي ما باشد. بايد اين نکته را به درستي و ميان کشورهاي منطقه جا بيندازيم. نهايتا معتقدم جمهوري اسلامي ايران ذيل استراتژي قدرت منطق خويش و استفاده حداکثري از فضاي مجازي قادر به ايفاي نقش گسترده‌اي در زمينه‌هاي مختلف خواهد بود.

http://www.sharghdaily.ir/News/132656

ش.د9600740

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات