هرچه به انتخابات ریاست جمهوری 92 نزدیک میشویم، سیاست یکی به میخ و یکی به نعل اصلاحطلبان پررنگتر میشود. هم میخواهند در هیبت رستم در مقابل نظام ظاهر شوند و هم میخواهند خود را وفادار بدانند. در سخنان سیدمحمد خاتمی، شکوریراد و محمدرضا خاتمی در هفتههای گذشته یک اصل مشترک وجود دارد و آن اینکه «ما اصل نظام را قبول داریم». واقعاً اصل نظام را قبول داشتن به چه معناست؟ اگر بخواهند این سخن را باز نمایند چه شاخصهایی برایش میشمارند و آیا سرجمع رفتار اصلاحطلبان نشان میدهد که آنان اصل نظام را قبول دارند؟ نظام جمهوری اسلامی از نظر داشتهها دارای دو بعد است؛ یکی حال نظام جمهوری اسلامی و دیگر تاریخ، اسناد مکتوب و گذشته آن. این دو در جنگ صفین محل آزمایش دو طرف ماجرا شدند. یعنی یک طرف قرآن مکتوب بود که یاران معاویه آن را محور خود قرار دادند و توانستند بسیاری از یاران امیرالمومنین را دچار انفعال کنند و طرف دیگر امیرالمومنین بود که او را قرآن ناطق میخوانند.
به تعبیر دیگر، مفسر قرآن مقدم بر جوهر و مرکب آن بود. اکنون که ما جنگ صفین را تحلیل میکنیم طرفداران قرآن مکتوب را صاحب بینش و فهم میدانیم یا حامیان قرآن ناطق را؟ وقتی صحبت از قبول داشتن نظام میکنیم منظور مدیریت نظام، جهتگیریها و سیاستهای کلی است یا تاریخ انقلاب، قانون اساسی (بدون مفسر) یا صحیفه امام(ره) طبیعتاً حال نظام باید مدنظر باشد. آیا اصلاحطلبان در حال حاضر رهبری و سیاستهای کلی نظام به عنوان دو رکن جهتدهنده به انقلاب اسلامی را قبول دارند؟ اگر دارند چرا در ماههای منتهی به انتخابات 1388 در جلسات محفلی به دنبال آن بودند تا شکست احمدینژاد را شکست رهبری معرفی نمایند و... اگر منظور از نظام ساختار حقوقی آن است که این ساختار در همه جای دنیا به صورت نسبتاً مشابه وجود دارد. قوای سهگانه، نیروهای مسلح، وزارتخانهها، دانشگاهها و... اگر منظور از ماهیت حقیقی نظام است که به فرموده رهبری عبارت از حفظ ارزشها، سادهزیستی، ایستادن مقابل زورگویان، عدم تلقی طعمه از مسئولیت و... است. اگر قانون اساسی است، قانون اساسی نیز مشابه قرآن مکتوب در صفین است که شما اصلی را که مفسر را معلوم میکند قبول ندارید و اصلی را که سیاستهای کلی نظام را تعیین میکند به سخره گرفتهاید.
اگر منظور امام راحل است، همه 21 جلد صحیفه امام «میزان رأی ملت است»، نیست. آیا شما امامی را که میفرمود «ما در صدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیزم در جهان هستیم» قبول دارید؟ آیا شما صدور حکم اعدام سلمان رشدی توسط امام را در هشت ساله حضور خود در قدرت، به محاق نبردید؟ آیا شما بعد از سال 1376 با لیبرالهای مدنظر امام آنگونه عمل کردید که میفرمود «صریحاً اعلام میکنم تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد»؟
آیا شما در ارتباطات سیاسی خود با این افراد مدنظر امام مرزبندی داشتید که «همچون گذشته اعتراف میکنم، بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی(ص) نداشتند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، اگرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم، ولی با صلاحدید دوستان قبول کردم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سمت آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند» آیا محمدرضا خاتمی که امام را در قباله خانوادگی خود میداند، انتهای جمله اخیر را از امام شنیده است و سران نهضت آزادی را در کنگرههای حزب مشارکت دعوت میکرد؟ اکبر گنجی که در دشمنی با نظام اسلامی از نفاق خارج شده و با صراحت دشمنی میکند، میگوید: «به اصلاحطلبان گفتم اگر شما دنبال دموکراسی هستید، چطور از خط امام دم میزنید، آیتالله خمینی که با دموکراسی سازگاری ندارند.» وی میگوید: «به من پاسخ دادند که ما هم میدانیم که با دموکراسی سازگاری ندارد، اما اگر این را نگوییم دیگران امام را مصادره میکنند و ما به این تابلو احتیاج داریم.»
اصلاحطلبانی که اصل نظام را قبول دارند چه کرده بودند که آن مقام معروف آمریکایی میگوید: «با روی کار آمدن اصلاحطلبان روزهای تلخ و سرگردانی آمریکا سپری شده است و از این پس باید شاهد فروپاشی ستونهای این نظام سرکش و مهارنشدنی باشیم» آیا این جمله امام را نشنیدهاید که نظام را متهم به بیکفایتی نکنید که «من قبلاً نیز گفتهام، همه توطئههای جهانخواران علیه ما، از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است» آیا شما در دوران حاکمیت به سمت کمرنگ کردن اسلام برای خوشامد دشمنان نبودید و حاکمیت دوگانه «جمهوریخواهی»، «مشروطهخواهی»، «دمکراسیخواهی» را در مقابل اصل نظامی که مدعی قبول داشتن آن هستید طرح نکردید؟ علی شکوریراد و محمدرضا خاتمی هم با صراحت و هم در لفافه کسانی را که با هویت اصلاحطلبی در انتخابات 1390 شرکت کردند اصلاحطلب نمیدانند و اکنون نیز که به سمت انتخابات ریاست جمهوری میرویم، هر کس از آنها که بخواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود باید ثابت کرده باشد که شهامت ایستادن در مقابل نظام را دارد.
اصولاً اگر احساس کنند کسی مورد تأیید نظام است یا نگاه مثبتی به نظام دارد از اولویت انتخاب شدن خارج میکنند. مطمئن باشید که اگر کسی از اصلاحطلبان بخواهد در انتخابات کاندیدا شود و در فتنه 1388 همراه آنان نبوده باشد، شخصیتش را لجنمال خواهد کرد. معیار کاندیداتوری از نگاه اصلاحطلبان خصوصاً احزاب منحله مشارکت و مجاهدین و بخشی از مجمع روحانیون، شهامت ایستادن مقابل نظام است. مشارکتیها زمانی که احساس کردند طراحی موسوی به این سمت است پشت سر وی آمدند وگرنه هرگز چنین کاری نمیکردند. اصل نظام جمهوری اسلامی عبارت است از: رهبری، سیاستهای کلی نظام، هویت یگانه «جمهوری اسلامی ایران» و قانون اساسی به همراه مفسر آن (قانون اساسی ناطق). حال اگر با مشاوره با سوروس و عمل به تئوریهای جین شارپ و پالودهخوری با ابراهیم یزدی به دنبال تقویت اصل نظام هستید، زهی خیال باطل و اسباب انبساط خاطر است.