تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۷  ، 
کد خبر : ۲۷۸۵۳۸
مروري بر زمينه‌ها و پيامدهاي رويداد دوم خرداد 88 در عرصه سياسي ايران

موج مرده!

نویسنده: نيما احمدپور - اشاره: بي‌ترديد آنچه در دوم خرداد76 در ساحت سياست ايران رخ داد، از جمله رويدادهايي است كه تا ساليان متوالي سايه‌اي سنگين بر تمامي شئون كشورمان داشت. اگرچه امروزه، آن جنس از اصلاح‌طلبي‌اي كه دوم خرداد و متوليان اصلي آن ترويج مي‌كردند، رنگ باخته و به «موج مرده» تبديل گشته، اما وجود رسوبات و تأثيرات آن رويداد موجب مي‌گردد كه تحليل و ارزيابي اين واقعه، همچنان دركانون توجه تاريخ‌پژوهان و تحليلگران سياسي باشد. اين ارزيابي هنگامي اهميت دوچندان مي‌يابد كه جرياني كه هم‌اينك در كشور ما اصلاح‌طلب خوانده مي‌شود، در برزخ «اصلاح‌طلبي در چارچوب قانون اساسي» و «سكولاريسم» قرار گرفته و دچار دوگانگي هويتي گشته است. همين امر نيز موجب مي‌شود كه براي شفافيت مرزهاي سياست‌ورزي در كشور و تحليل واقع‌بينانه جريانات سياسي و تاريخي، به بازخواني رويداد دوم خرداد و پيامدهاي آن، توجهي ويژه مبذول گردد. مقالي كه پيش روي داريد با اين هدف به خامه آمده است و البته همچنان اين مقوله در عداد اولويت‌هاي صفحه تاريخ «جوان» قرار خواهد داشت.

ائتلافي ناپايدار

بي‌نياز از تذكار است كه اصلاح‌طلبان، طيف متنوع و گسترده‌اي از نيروهاي سياسي به شمار مي‌رفتند كه در انتخابات هفتم رياست جمهوري، بر سر حمايت از نامزدي سيد‌محمد خاتمي و ممانعت از پيروزي نامزد نيروهاي اسلام‌گراي سنتي، به اجماع رسيدند. پس از پيروزي غيرمنتظره محمد خاتمي اين گروه‌ها در ائتلاف دوم خرداد گرد هم آمدند تا ضمن بهره‌مندي از منافع اين پيروزي، در اداره امور كشور سهيم شوند و ��نديشه‌هاي خود را به عرصه عمل در‌آورند، اما اين ائتلاف ‌شكننده ديري نپاييد و به سرعت زمزمه‌هاي اختلاف بلند شد، زيرا تنها وجه مشتركي كه اين نيروها را گرد هم آورده، حمايت از نامزدي سيد‌محمد خاتمي و مخالفت با نامزد رقيب وي بود، بنابراين پس از حصول پيروزي موضوعيت اجماع و ائتلاف آنها از بين رفت.

جبهه دوم خرداد و پديده ناپايداري ائتلاف

ناپايداري ائتلاف‌ها و جبهه‌هاي سياسي امري شايع در تاريخ معاصر ايران به شمار مي‌رود، به‌گونه‌اي كه گروه‌هاي حاضر در ائتلاف به سرعت در مسير افراط، تفريط و تنگ‌نظري سلايق گرفتار مي‌شوند و همين امر باعث ناكامي آنها مي‌شود. به باور برخي اين امر ناشي از حاكميت تاريخي استبداد، خفقان سياسي، ناامني‌هاي اجتماعي و تسلط فضاي امنيتي است و بي‌اعتمادي و بدبيني ميان دولت و مردم و حتي بين آحاد مردم از پيامدهاي زيان‌بار آن تلقي مي‌شود. (1)  برخي محققان بر اين اعتقادند ائتلاف نيروهاي دوم خرداد نامنسجم و بدون برنامه‌ريزي بود كه در پيشبرد اهداف ائتلاف اختلافات زيادي داشتند.

آنها كادر رهبري و سياست‌گذاري واحدي نداشتند و قادر به جذب هودار از بين اقشار مختلف مردم نبودند. اين نيروها نه توانايي برقراري ارتباط دوسويه ميان مردم و رئيس‌جمهوري از مسير تشكيلات حزبي را داشتند و نه در مذاكرات و چانه‌زني‌هاي سياسي با گروه‌هاي رقيب نيروي كارآمدي به حساب مي‌آمدند.  (2) از اين رو ائتلاف دوم خرداد در عمل فاقد هرگونه بنيان نظري، منطق اجماع سياسي، انسجام دروني و هماهنگي ساختار بود. در واقع ائتلافي سريع، نانوشته و تقديرگرايانه بود كه بر اساس الزامات فوري و منافع آني گروه‌هاي پيروز بدون آنكه شرايط يك ائتلاف واقعي مهيا باشد و بدون دورانديشي لازم شكل گرفته بود. به نظر محققان ايجاد يك ائتلاف سياسي نتيجه تصميم‌گيري بازيگراني است كه به شيوه‌هاي عقلاني به محاسبه و ملاحظه منافع خود مي‌پردازند و در پي به حداكثر رساندن اين منافع هستند. (3) ايجاد هر گونه ائتلاف سياسي نيازمند وجود مؤلفه‌هايي است كه بدون آنها سرانجامِ ائتلاف ناكامي است؛ اول حضور حداقل سه بازيگر سياسي در جبهه ائتلاف، دوم وزن رأي تمامي بازيگران بر اساس رأي اكثريت برابر باشد و سوم ارزش سهم هر بازيگر در همه ائتلاف‌هاي احتمالي بايد برابر ارزش باخت تمامي بازندگان در صورت عدم تشكيل ائتلاف باشد. در حالي كه ائتلاف دوم خرداد فاقد دو مؤلفه اخير بود و در واقع براي شكل‌گيري ائتلاف مذاكره و چانه‌زني صورت نگرفته بود. (4)

ائتلافي با خصيصه «بين‌العباسين!»

در ائتلاف دوم خرداد نيروهاي متنوع و نامتجانسي گرد هم آمده بودند كه ادامه ائتلاف را با مشكل مواجه مي‌ساخت. به‌طور مثال احزاب و گروه‌هايي مانند مجمع روحانيون مبارز، جبهه مشاركت ايران اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، حزب كارگزاران سازندگي، دفتر تحكيم وحدت و... حاضر در اجتماع هر يك انديشه‌ها و آموزه‌هاي خاصي داشتند كه حتي در مواردي با مباني ديگر گروه‌ها تجانسي نداشت و حتي مباينت داشت. 

برخي از گروه‌هاي جبهه دوم خرداد انسجام و يكپارچگي داخلي نداشتند كه جبهه مشاركت نمونه بارز آن است. اين گروه طيف بسيار متنوع و ناهمگوني داشتند طوري كه برخي اصطلاح بين‌العباسين را براي توصيف ناهمگوني آن به كار مي‌بردند تا نشان دهند در حالي كه عباس دوزدوزاني به عنوان چهره‌اي ارزشي و انقلابي در اين گروه حضور دارد، در سر ديگر آن عباس عبدي به عنوان چهره‌اي تندرو و راديكال قرار گرفته است.

محاكمه كرباسچي، اولين جرقه گسست در جبهه دوم خرداد

جريان محاكمه غلامحسين كرباسچي يكي از نخستين موضوعاتي بود كه شكنندگي ائتلاف دوم خرداد را آشكار ساخت. وي كه در دوران رياست جمهوري اكبر هاشمي رفسنجاني مديريت شهرداري تهران را به عهده داشت، رويكرد جديدي را در حوزه مديريت شهري ايجاد كرد. كرباسچي با تأسيس فرهنگسراها و مراكز فرهنگي ـ تفريحي و ترسيم الگوي ويژه مديريت شهري به نماد نوگرايي و توسعه اقتصادي گفتمان سازندگي تبديل شد. در جريان انتخابات رياست جمهوري دوره هفتم، وي از نامزدي محمد خاتمي حمايت كرد و بنابراين محاكمه وي توسط دادگاه قضايي به يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي نيروهاي دوم خرداد بدل شد، اما همه اعضاي ائتلاف در حمايت از كرباسچي هم‌رأي نبودند. برخي اين پرونده را مربوط به دوره زمامداري هاشمي رفسنجاني و عملكرد كارگزاران سازندگي مي‌دانستند كه اصلاح‌طلبان نقشي در آن نداشته‌اند و بنابراين لزومي براي هزينه از حساب اصلاح‌طلبي نمي‌ديدند.

در مقابل بعضي از گروه‌ها كرباسچي را يار سياسي اصلاح‌طلبان قلمداد مي‌كردند و از لحاظ اخلاقي و سياسي خود را موظف به دفاع از او مي‌ديدند. آنها كرباسچي را سپر بلاي اصلاح‌طلبي تلقي مي‌كردند كه بايد از شكسته شدن آن پيشگيري كرد. دامنه اختلافات جبهه دوم خرداد محدود به قضيه كرباسچي نشد و به دليل وجود نگرش‌ها و ديدگاه‌هاي مختلف رو به گسترش نهاد. به باور محققان گفتمان اصلاح‌طلبي كه محمد خاتمي و حاميان وي آن را ترويج مي‌كردند، گفتماني متناقض و ناسازگار با شرايط تاريخي ايران بود و همين امر اجراي آن را در عرصه عمل ناممكن ساخت و در حوزه مدينه فاضله قرار مي‌داد. (5) در واقع با فقدان بستر فرهنگي و اجتماعي لازم براي فعاليت حزبي، پيگيري آرمان‌هايي از قبيل جامعه مدني، زندگي حزبي و مردم‌سالاري در طول تاريخ با ناكامي مواجه شده است.

چنانكه خود احزاب و گروه‌هاي سياسي به شكل بسته عمل مي‌كنند و يكديگر را برنمي‌تابند. (6) بر اين اساس نبود رويكرد ملي و غلبه رويكرد جناحي، حزبي، گروهي و رجحان منافع فردي بر منافع بلند‌مدت ائتلاف سرانجام جبهه دوم خرداد را به سرنوشت تاريخي احزاب و گروه‌هاي پيشين در ايران معاصر دچار كرد. عملكرد خودمحورانه و اختلافات دروني شكاف‌هاي خاموش ميان اعضاي ائتلاف را فعال كرد. نيروهاي دوم خرداد هم از لحاظ مباني فكري و هم از نظر انگيزه و هدف و نيز از حيث روش‌هاي رسيدن به اهداف اختلافات عميقي داشتند، به‌ويژه آنكه در خصوص اصل وجود انحراف ميزان انحراف از اهداف انقلاب اسلامي و چگونگي اصلاح سياست‌هاي نظام هيچ‌گونه توافقي نداشتند.

تحميل واژه «اصلاحات» به جبهه دوم خرداد!

در واقع مفهوم اصلاح و اصلاحات بعدها در گفتمان گروه‌هاي دوم خرداد و شخص محمد خاتمي نمودار و به سرعت در ادبيات رسانه‌اي آنها رايج شد. به باور برخي از محققان مفهوم اصلاحات نخستين بار در روزنامه جامعه يا توس در دو معنا به كار برده شده است؛ نخست مفهومي در برابر محافظه‌كاري و مترادف با نوگرايي در جامعه و دوم مفهومي به مثابه روش كه در برابر انقلابي‌گري مورد استفاده قرار مي‌گيرد و به معناي بهبود شرايط جامعه از طريق مشاركت سياسي مردم و اصلاحات مسالمت‌آميز بود. با اين حال در گفتمان اصلاحات جنبه مفهومي آن بر جنبه روشي‌اش غالب شد، در حالي كه شرايط لازم براي كاربست آن وجود نداشت. (7)

برخي ضمن وارداتي خواندن اين مفهوم معتقدند رسانه‌ها و مطبوعات خارج از كشور با نسبت دادن رفورميست به حركت دوم خرداد، تلاش مي‌كردند محمد خاتمي را رفورميست معرفي كنند. (8) بر اين اساس اين مفهوم به نيروهاي دوم خردادي تحميل شد و هر كس به فراخور ديدگاه، نياز و منافع خود تعبيري مطابق ميل خود ارائه كرد. (9) به باور اين گروه محمد خاتمي به دليل تحميلي بودن اين مفهوم به ناچار استفاده از آن را رد و اظهار كرد هرگز دنبال اصلاحات نبوده، بلكه هدفش تغيير در روش‌هاي مديريت كشور بوده است. (10)بدين ترتيب ترويج مفهوم اصلاح‌طلبي پيامد سياسي و اجتماعي مثبتي بر جاي نگذاشت و تنها به عنوان يك حربه سياسي براي بيرون راندن رقيب از عرصه سياسي به كار گرفته شد و جامعه را به دو قطب عمده محافظه‌كار و اصلاح‌طلب تقسيم كرد. افرادي كه در پي ترويج اين مفهوم بودند، بدون آنكه نگاه دقيقي به تحولات سياسي كشور داشته باشند، با كلي‌گويي مي‌كوشيدند به اهداف خود دست يابند.

جبهه‌اي كه در تحقق ادعاهاي خويش ناتوان بود

به اعتقاد برخي محققان اطلاق جبهه سياسي به عنوان برآيند نيروهاي جنبش اجتماعي بايد حداقل داراي چهار ويژگي اساسي باشد؛ نخست وجود ايدئولوژي سياسي حداقلي كه تكثر و تنوع سياسي و اجتماعي نيروهاي جبهه دوم خرداد اين امكان را فراهم نمي‌كرد؛ دوم داشتن استراتژي مشخص و مدون، سوم دارا بودن پايگاه اجتماعي گسترده و متعدد و عدم اتكا به گروه‌هاي خاصي در جامعه و چهارم سازماندهي مناسب كه در اين باره جبهه دوم خرداد توانايي لازم براي تأسيس نهادهاي مدني و حزبي پويا را نداشت، نهادهايي كه نيروهاي اجتماعي پراكنده آن را در چهارچوب نهادهاي سياسي و اجتماعي رسمي سازماندهي و به سوي رفتار سياسي سازمان‌يافته هدايت كند. (11)

در واقع گروه‌هاي دوم خرداد فاقد پايگاه اجتماعي استوار و مشخص بودند تا با بهره‌گيري از آن توانايي نمايندگي منافع بخش خاصي از جامعه را داشته باشند. جنبش اصلاحات به مسامحه، جنبش خوانده مي‌شد و در حالي كه فاقد هرگونه بنيان اجتماعي براي مبارزه سياسي، سازمان، تئوري، استراتژي و تاكتيك بود، ناميدن آن به عنوان جنبش نادرست به نظر مي‌آمد. (12)

نبود نظريه سياسي منسجم و واحد، راهبرد و تاكتيك مشخص و سازماندهي مناسب، اختلافات داخلي جبهه دوم خرداد را عميق‌تر كرد و آن را به نابودي كشاند. مصلحت‌انديشي در شرايط گوناگون سياسي نقش مهمي در گذار از بحران و كنترل شرايط ناگوار ايفا مي‌كند، لذا موضع‌گيري‌هاي سياسي تركيبي از مضمون و موقعيت است و هنر سياستمداري، موضع‌گيري درست در زمان و موقعيتي مناسب است.

يك موضع‌گيري هنگامي تأثير مثبت دارد كه در آن هر دو مؤلفه مضمون و موقعيت به صورت توأمان ارزيابي شود. چه بسا موضع‌گيري‌هايي كه مضمون درستي داشته باشند، اما در شرايط نادرستي اتخاذ شود كه تأثيرات منفي و مخربي بر جاي خواهد گذاشت. (13) رويه انتقادي افرادي چون اكبر گنجي، عباس عبدي و عمادالدين باقي عليه اكبر هاشمي رفسنجاني در زمره اين موضع‌گيري نادرست قرار مي‌گيرد كه نه‌تنها باعث ترويج تندروي و راديكاليسم در حركت دوم خرداد شد، بلكه اختلافات دروني ائتلاف را عميق‌تر از پيش كرد. (14) اين نوع رويكردهاي افراطي ناشي از نگاه راديكال خشونت‌گرا و مطلق‌انديشي بود كه در ميان برخي از اعضا و گروه‌هاي جبهه دوم خرداد وجود داشت.

عميق ترشدن شكاف در جبهه دوم خرداد و سراشيبي شكست

در آستانه انتخابات دوره ششم مجلس شوراي اسلامي با انتقاد كارگزاران سازندگي از عملكرد رهبران ائتلاف دوم خرداد درباره هاشمي رفسنجاني اختلافات فراگير و اجماع به صورت كامل تضعيف شد. اين در حالي است كه پيروزي هر جنبش سياسي بيش از هر چيز نيازمند يك فكر منسجم و پس از آن نيروي كارآمد سياسي است. (15) اختلاف ديدگاه در‌باره انتخابات مجلس و رياست بر آن و تقدم يا تأخر توسعه سياسي و اقتصادي يكي از مهم‌ترين موارد اختلافي بود كه در عمل اجماع نيروهاي جبهه را از بين برد. در جبهه دوم خرداد دو گرايش اصلي كه داراي نگرش‌هاي متفاوتي بودند به چشم مي‌خورد. ضمن آنكه در آستانه انتخابات مجلس ششم بر سر رياست مجلس نيز دچار اختلاف بودند. كارگزاران سازندگي كه جناح ميانه‌رو محسوب مي‌شدند، از رياست هاشمي رفسنجاني حمايت مي‌كردند، اما جبهه مشاركت به عنوان گروهي راديكال عبدالله نوري را در صدر فهرست انتخاباتي خود قرار داده بود كه با زنداني شدن وي اين امر منتفي شد. در اين ائتلاف در حالي كه گروهي رئيس مجلس را مقامي تشريفاتي و سخنگوي اكثريت نمايندگان مي‌دانست، گروه ديگري اين مقام را به‌مثابه رياست بر يكي از قواي كشور تلقي مي‌كرد و آن را مهم مي‌شمرد.

سرازير شدن نمودار

پرداختن مجلس ششم كه سردمداري آن به دست نيروهاي تندروي جبهه مشاركت بود، موجب گشت كه جبهه ازهم گسيخته دوم خرداد، عملاً از نيازهاي اصلي جامعه به ويژه اولويت‌هاي اقتصادي آن غافل شود و صرفاً وقت خود را به جنجال‌آفريني سياسي اختصاص دهد. رفتارهاي اين مجلس به ويژه تندروي آن، عملاً به عمر جبهه دوم خرداد پايان داد. زنگ اين پايان حيات، آن هنگام به صدا درآمد كه به رغم خودپيروز‌پنداري كاذب سران جبهه دوم خرداد، آنان در انتخابات دور دوم شوراها، نازل‌ترين آرا را به خويش اختصاص دادند و با رسيدن گروه «آبادگران ايران اسلامي» عملاً راه محمود احمدي‌نژاد را به شهرداري تهران و سپس رياست جمهوري ايران هموار ساختند.

جبهه متلاشي شده در مقطع اكنون

انتخاب غير‌منتظره محمود احمدي‌نژاد به رياست جمهوري در تيرماه 84، علاوه بر آنكه براي جبهه از هم گسيخته دوم خرداد، بهت‌آور وشوك‌برانگيز بود، يك وزن‌كشي بزرگ را نيز پيش روي جامعه نهاد. در آن دوره و متأثر از شرايط سياسي و اجتماعي، زمزمه‌هايي براي بازتوليد مجدد يك ائتلاف در ميان برخي گروه‌هاي مهم اين جريان شنيده مي‌شد كه البته در غايت خويش، به نتيجه‌اي نرسيد. اين گروه‌ها در فتنه سال 88 با تصور اينكه فضا براي رخ نمايي آنان به تمامي آماده است، با تمام وجود به رويارويي با نهادهاي نظام ودر نهايت رهبري پرداختند كه البته اين فرآيند براي ايشان، جز به «هيچ» منتهي نگشت. اينك دو تشكل مهم ائتلاف اصلاح‌طلبان يعني«جبهه مشاركت ايران اسلامي» و «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» در محاق تعطيل است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات